عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۴: خط ۴:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
'''عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی''' معروف به "عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی" سردار عصر [[اموی]] و [[والی سیستان]]. وی در سال ۸۱ هنگامی که [[فرماندهی سپاه]] [[اسلام]] در نواحی ترکستان را بر عهده داشت سر از [[فرمان]] [[حجاج بن یوسف]] و [[عبدالملک بن مروان]] پیچید و در اندک مدتی بر تمامی سیستان و کرمان و [[فارس]] و [[کوفه]] [[تسلط]] یافت تا آنکه [[حجاج]] خود به مقابله او آمد و در ناحیه دیر الجماجم [[جنگ]] خونینی میان دو طرف روی داد که ۱۰۳ [[روز]] طول کشید که سرانجام عبدالرحمن مغلوب شد و به سیستان بازگشت و به رتبیل فرمانروای ترکستان [[پناه]] برد. اما رتبیل از [[بیم]] حجاج و بر اثر تهدیدهای او عبدالرحمن را کشت و سرش را به [[شام]] فرستاد.<ref>زرکلی، خیرالدین، الاعلام، چاپ دارالعلم للملایین، بیروت ۱۹۹۰م، ج۴، ص ۶۴. المنجد، بطرس حرفوش. المشرف العام، دارالمشرق ص ۴۵۲.</ref>.<ref>[[سید غلام رضا تهامی|تهامی، سید غلام رضا]]، [[فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲ (کتاب)|فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲]] ص ۱۴۷۴.</ref>.
عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی سردار عصر [[اموی]] و [[والی سیستان]]. وی در سال ۸۱ هنگامی که [[فرماندهی سپاه]] [[اسلام]] در نواحی ترکستان را بر عهده داشت سر از [[فرمان]] [[حجاج بن یوسف]] و [[عبدالملک بن مروان]] پیچید و در اندک مدتی بر تمامی سیستان و کرمان و [[فارس]] و [[کوفه]] [[تسلط]] یافت تا آنکه [[حجاج]] خود به مقابله او آمد و در ناحیه دیر الجماجم [[جنگ]] خونینی میان دو طرف روی داد که ۱۰۳ [[روز]] طول کشید که سرانجام عبدالرحمن مغلوب شد و به سیستان بازگشت و به رتبیل فرمانروای ترکستان [[پناه]] برد. اما رتبیل از [[بیم]] حجاج و بر اثر تهدیدهای او عبدالرحمن را کشت و سرش را به [[شام]] فرستاد.<ref>زرکلی، خیرالدین، الاعلام، چاپ دارالعلم للملایین، بیروت ۱۹۹۰م، ج۴، ص ۶۴. المنجد، بطرس حرفوش. المشرف العام، دارالمشرق ص ۴۵۲.</ref>.<ref>[[سید غلام رضا تهامی|تهامی، سید غلام رضا]]، [[فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲ (کتاب)|فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲]] ص ۱۴۷۴.</ref>.


[[مسعودی]] دراین‌باره می‌نویسد: از حوادث بزرگ [[عهد]] [[عبدالملک بن مروان]]، خلع او توسط [[عبدالرحمان بن اشعث بن قیس بن معدی‌کرب‌کندی]] در سال ۸۱ بود. چون [[لشکریان]] [[عبدالرحمان]] زیاد شدند و بسیاری از [[مردم]] [[عراق]] از رؤسای قبایل، قاریان و عابدان، به او پیوستند، [[عبدالملک]] را خلع کرد و [[مردم]] نیز عبدالملک را خلع کردند. این واقعه نزدیک اصطخر [[فارس]] به وقوع پیوست. وی پس از خلع [[عبدالملک]] خود را "ناصرالمؤمنین" نامید و مدعی شد که همان [[قحطانی]] است که اهل [[یمن]] در [[انتظار]] اویند؛ همو که زمام‌داری را به اهل [[یمن]] باز می‌گرداند<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۷۱.</ref>.<ref>[[نصرت‌الله آیتی|آیتی، نصرت‌الله]]، [[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]، ص ۴۹ - ۵۲.</ref>.
[[مسعودی]] دراین‌باره می‌نویسد: از حوادث بزرگ [[عهد]] [[عبدالملک بن مروان]]، خلع او توسط [[عبدالرحمان بن اشعث بن قیس بن معدی‌کرب‌کندی]] در سال ۸۱ بود. چون [[لشکریان]] [[عبدالرحمان]] زیاد شدند و بسیاری از [[مردم]] [[عراق]] از رؤسای قبایل، قاریان و عابدان، به او پیوستند، [[عبدالملک]] را خلع کرد و [[مردم]] نیز عبدالملک را خلع کردند. این واقعه نزدیک اصطخر [[فارس]] به وقوع پیوست. وی پس از خلع [[عبدالملک]] خود را "ناصرالمؤمنین" نامید و مدعی شد که همان [[قحطانی]] است که اهل [[یمن]] در [[انتظار]] اویند؛ همو که زمام‌داری را به اهل [[یمن]] باز می‌گرداند<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۷۱.</ref>.<ref>[[نصرت‌الله آیتی|آیتی، نصرت‌الله]]، [[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]، ص ۴۹ - ۵۲.</ref>.

نسخهٔ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۱:۱۴

عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی (متوفای سال ۹۵ قمری)، نوه اشعث بن قیس کندی، از حامیان خاندان اموی که به‌تدریج از مخالفان آنان شد و علیه آنان دست به شورش زد.

مقدمه

عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی سردار عصر اموی و والی سیستان. وی در سال ۸۱ هنگامی که فرماندهی سپاه اسلام در نواحی ترکستان را بر عهده داشت سر از فرمان حجاج بن یوسف و عبدالملک بن مروان پیچید و در اندک مدتی بر تمامی سیستان و کرمان و فارس و کوفه تسلط یافت تا آنکه حجاج خود به مقابله او آمد و در ناحیه دیر الجماجم جنگ خونینی میان دو طرف روی داد که ۱۰۳ روز طول کشید که سرانجام عبدالرحمن مغلوب شد و به سیستان بازگشت و به رتبیل فرمانروای ترکستان پناه برد. اما رتبیل از بیم حجاج و بر اثر تهدیدهای او عبدالرحمن را کشت و سرش را به شام فرستاد.[۱].[۲].

مسعودی دراین‌باره می‌نویسد: از حوادث بزرگ عهد عبدالملک بن مروان، خلع او توسط عبدالرحمان بن اشعث بن قیس بن معدی‌کرب‌کندی در سال ۸۱ بود. چون لشکریان عبدالرحمان زیاد شدند و بسیاری از مردم عراق از رؤسای قبایل، قاریان و عابدان، به او پیوستند، عبدالملک را خلع کرد و مردم نیز عبدالملک را خلع کردند. این واقعه نزدیک اصطخر فارس به وقوع پیوست. وی پس از خلع عبدالملک خود را "ناصرالمؤمنین" نامید و مدعی شد که همان قحطانی است که اهل یمن در انتظار اویند؛ همو که زمام‌داری را به اهل یمن باز می‌گرداند[۳].[۴].

حادثه دیر جماجم

واقعه موسوم به «دیر جماجم»، واپسین باری است که منابع و متون تاریخی از نقش نخع در تحولات قرن نخست هجری سخن به میان آورده‌اند. عبدالرحمن بن اشعث بن قیس کندی که پیشتر از سردار دولت اموی بود، امیر عراق و خلیفه اموی را خلع نمود و برای مدتی امور قسمت‌هایی از ایران و عراق به دست گرفت. این امر، مورد توجه برخی از بزرگان و مشاهیر علمی و مذهبی عراق قرار گرفت از این رو به او پیوستند و با او همراه شدند. تا این که سرانجام، ابن اشعث و سپاهیانش در مقابل حجاج بن یوسف ثقفی در نبرد دیر جماجم شکست خوردند و ابن اشعث در این واقعه کشته شد.[۵]

به دستور حجاج، بسیاری از بازماندگان این واقعه که کمیل بن زیاد نخعی نیز یکی از آنان بود، تحت تعقیب قرار گرفته، کشته شدند.[۶] از نقش قبیله نخع در سایر تحولاتی که در قرن اول هجری رخ داد، گزارشی به ثبت نرسیده است.[۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، چاپ دارالعلم للملایین، بیروت ۱۹۹۰م، ج۴، ص ۶۴. المنجد، بطرس حرفوش. المشرف العام، دارالمشرق ص ۴۵۲.
  2. تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲ ص ۱۴۷۴.
  3. التنبیه و الاشراف، ص۲۷۱.
  4. آیتی، نصرت‌الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص ۴۹ - ۵۲.
  5. ابن‌اعثم، احمد (م ۳۱۴)، الفتوح، تحقیق على شیرى، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۴۱۱، ج۷، ص۹۱-۹۳.
  6. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۷۹.
  7. مقاله نقش قبیله نخع در تاریخ اسلام در قرن نخست هجری، اصغر منتظر القائم، مؤسسه شیعه‌شناسی، فصل‌نامه علمی پژوهشی شیعه‌شناسی، سال ششم، شماره۲۲.