←دوران کودکی و نبوت عیسی{{ع}}
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
اما به زودی [[طوفان]] این نگرانی [[مجدد]] با شنیدن سخن دیگری از پیک [[پروردگار]] فرو نشست او با [[صراحت]] به مریم «گفت: مطلب همین است پروردگارت فرموده: این کار بر من [[سهل]] و آسان است»<ref>{{متن قرآن|قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا}} «گفت: چنین است؛ پروردگارت میفرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانهای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است» سوره مریم، آیه ۲۱.</ref>. | اما به زودی [[طوفان]] این نگرانی [[مجدد]] با شنیدن سخن دیگری از پیک [[پروردگار]] فرو نشست او با [[صراحت]] به مریم «گفت: مطلب همین است پروردگارت فرموده: این کار بر من [[سهل]] و آسان است»<ref>{{متن قرآن|قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا}} «گفت: چنین است؛ پروردگارت میفرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانهای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است» سوره مریم، آیه ۲۱.</ref>. | ||
تقریباً همۀ [[مفسران]] معروف، [[روح]] را در اینجا به [[جبرئیل]] فرشتۀ بزرگ [[خدا]] [[تفسیر]] کردهاند، و تعبیر «روح» از او به خاطر آنست که هم [[روحانی]] است و هم وجودی است حیاتبخش؛ چراکه حامل [[رسالت الهی]] به [[پیامبران]] است که احیاءکننده همۀ انسانهای لایق میباشد و اضافۀ روح در اینجا به خدا دلیل بر [[عظمت]] و [[شرافت]] این روح است، که یکی از اقسام اضافه، اضافۀ تشریفیه است.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۴۲۷.</ref> | تقریباً همۀ [[مفسران]] معروف، [[روح]] را در اینجا به [[جبرئیل]] فرشتۀ بزرگ [[خدا]] [[تفسیر]] کردهاند، و تعبیر «روح» از او به خاطر آنست که هم [[روحانی]] است و هم وجودی است حیاتبخش؛ چراکه حامل [[رسالت الهی]] به [[پیامبران]] است که احیاءکننده همۀ انسانهای لایق میباشد و اضافۀ روح در اینجا به خدا دلیل بر [[عظمت]] و [[شرافت]] این روح است، که یکی از اقسام اضافه، اضافۀ تشریفیه است.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۴۲۷.</ref> | ||
==مریم در کشاکش سختترین طوفانهای [[زندگی]]== | |||
«سرانجام مریم باردار شد»<ref>{{متن قرآن|فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا}} «پس (مریم) بدو باردار شد و با او در جایگاهی دور گوشه گزید» سوره مریم، آیه ۲۲.</ref> و آن فرزند [[موعود]] در رحم او جای گرفت. در اینکه چگونه این فرزند به وجود آمد آیا جبرئیل در پیراهن او دمید یا در دهان او، در [[قرآن]] سخنی از آن به میان نیامده است؛ چراکه نیازی به آن نبوده، هرچند کلمات [[مفسرین]] در این باره مختلف است. | |||
به هر حال «این امر سبب شد که او از [[بیت المقدس]] به مکان دوردستی برود»<ref>{{متن قرآن|فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا}} «پس (مریم) بدو باردار شد و با او در جایگاهی دور گوشه گزید» سوره مریم، آیه ۲۲.</ref>. | |||
او در این حالت در میان یک [[بیم و امید]]، یک حالت [[نگرانی]] توأم با [[سرور]] به سر میبرد، گاهی به این میاندیشید که این حمل سرانجام فاش خواهد شد، گیرم چند [[روز]] یا چند ماهی از آنها که مرا میشناسند دور بمانم و در این نقطه به صورت ناشناس [[زندگی]] کنم آخر چه خواهد شد؟! | |||
چه کسی از من قبول میکند زنی بدون داشتن [[همسر]] باردار شود مگر اینکه [[آلوده]] دامان باشد، من با این [[اتهام]] چه کنم؟ و [[راستی]] برای دختری که سالها سنبل [[پاکی]] و [[عفت]] و [[تقوا]] و [[پرهیزکاری]]، و نمونهای در [[عبادت]] و [[بندگی خدا]] بوده، زاهدان و [[عابدان]] [[بنیاسرائیل]] به [[کفالت]] او از [[طفولیت]] [[افتخار]] میکردند و زیر نظر [[پیامبر]] بزرگی پرورش یافته، و خلاصه [[سجایای اخلاقی]] و آوازۀ [[قداست]] او همه جا پیچیده است، بسیار دردناک است که یک روز [[احساس]] کند همۀ این سرمایۀ معنویش به خطر افتاده است، و در گرداب اتهامی قرار گرفته که بدترین اتهامات محسوب میشود، و این سومین لرزهای بود که بر پیکر او افتاد. | |||
اما از سوی دیگر، احساس میکرد که این فرزند، پیامبر [[موعود]] [[الهی]] است یک تحفۀ بزرگ آسمانی میباشد، خداوندی که مرا به چنین [[فرزندی]] [[بشارت]] داده و با چنین کیفیت معجزآسائی او را [[آفریده]] چگونه تنهایم خواهد گذاشت؟ آیا ممکن است در برابر چنین اتهامی از من [[دفاع]] نکند؟ من که [[لطف]] او را همیشه آزمودهام، و دست رحمتش بر سر خود دیدهام. | |||
در اینکه دوران حمل [[مریم]] چه اندازه بود، [[گفتگو]] است هر چند در [[قرآن]] به صورت سربسته بیان شده است، بعضی آن را یک [[ساعت]] و بعضی ۹ ساعت و بعضی شش ماه و بعضی هفت ماه و بعضی هشت ماه و بعضی نه ماه مانند سایر [[زنان]] دانستهاند، ولی این موضوع تأثیر چندانی در [[هدف]] این داستان ندارد و [[روایات]] در این زمینه نیز مختلف است. | |||
در اینکه این مکان (دور دست) کجا بوده بسیاری معتقدند [[شهر]] «[[ناصره]]» بوده است و شاید در آن شهر نیز پیوسته در [[خانه]] میماند و کمتر قدم بیرون میگذاشت. | |||
هر چه بود دوران حمل پایان گرفت، و لحظات طوفانی [[زندگی]] [[مریم]] شروع شد، درد سخت زائیدن به او دست داد آنچنان که او را از [[آبادی]] به بیابان کشاند بیابانی خالی از [[انسانها]]، و خشک و بیآب و بیپناه! | |||
گرچه در این حالت [[زنان]] به آشنایان و [[دوستان]] خود [[پناه]] میبرند تا برای [[تولد]] فرزند به آنها کمک کنند، ولی چون وضع مریم یک وضع استثنائی بود و هرگز نمیخواست کسی وضع حمل او را ببیند، با آغاز درد زائیدن، راه بیابان را پیش گرفت. | |||
[[قرآن]] در این زمینه میگوید: «درد وضع حمل، او را به کنار تنۀ درخت خرمائی کشاند»<ref>{{متن قرآن|فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا}} «آنگاه درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی کشاند؛ گفت: کاش پیش از این مرده و از یاد رفته بودم» سوره مریم، آیه ۲۳.</ref>. این تعبیر «تنۀ درخت» نشان میدهد که تنها بدنهای از آن درخت باقی مانده بود یعنی درخت خشکیده بود.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۴۳۰.</ref> | |||
==[[دوران کودکی]] و [[نبوت]] [[عیسی]]{{ع}}== | ==[[دوران کودکی]] و [[نبوت]] [[عیسی]]{{ع}}== |