پرش به محتوا

حضرت عیسی علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۹: خط ۲۹:
[[مریم]] که طبق دستور قبلی، خود را برای چنین پیش آمد و سؤالی آماده کرده بود، به سوی کودک اشاره کرد و آنها را به گفت‌و‌گو و تکلم با کودک خود [[راهنمایی]] فرمود تا ضمن گفت‌وگوی با او، [[پاک‌دامنی]] وی نیز برای آنان روشن شود.
[[مریم]] که طبق دستور قبلی، خود را برای چنین پیش آمد و سؤالی آماده کرده بود، به سوی کودک اشاره کرد و آنها را به گفت‌و‌گو و تکلم با کودک خود [[راهنمایی]] فرمود تا ضمن گفت‌وگوی با او، [[پاک‌دامنی]] وی نیز برای آنان روشن شود.
[[مردم]] با کمال [[تعجب]] گفتند: «چگونه با [[کودکی]] که در گهواره است سخن گوییم» و این نوزاد گهواره‌ای چگونه می‌تواند پاسخ سؤال ما را بدهد و دامن تو را [[پاک]] کند؟ ناگاه دیدند کودک به سخن آمد و گفت: من [[بنده]] خدایم که مرا کتاب داده و [[پیغمبر]] قرار داده و هر جا که باشم با برکتم کرده (که از راه [[تعلیم]] و [[ارشاد]] نفعم به دیگران برسد) و به [[نماز]] و [[زکات]] تا وقتی زنده باشم سفارشم کرده است و به مادرم (مریم) نیکوکارم کرده و گردن کش و نافرمانم نکرده است و [[سلامت]] [[خدا]] بر من است روزی که [[تولد]] یافته‌ام و روزی که بمیرم و روزی که زنده برانگیخته شوم»<ref>{{متن قرآن|يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا * فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا * قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا * وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا * وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا * وَالسَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا}} «ای خواهر هارون! نه پدرت مردی بد و نه مادرت بدکاره بود * (مریم) به او اشارت کرد؛ گفتند: چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟! * (نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است * و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است * و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است * و بر من روزی که زاده شدم و روزی که درگذرم و روزی که زنده برانگیخته گردم درود باد» سوره مریم، آیه ۲۸-۳۳.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۸۳.</ref>
[[مردم]] با کمال [[تعجب]] گفتند: «چگونه با [[کودکی]] که در گهواره است سخن گوییم» و این نوزاد گهواره‌ای چگونه می‌تواند پاسخ سؤال ما را بدهد و دامن تو را [[پاک]] کند؟ ناگاه دیدند کودک به سخن آمد و گفت: من [[بنده]] خدایم که مرا کتاب داده و [[پیغمبر]] قرار داده و هر جا که باشم با برکتم کرده (که از راه [[تعلیم]] و [[ارشاد]] نفعم به دیگران برسد) و به [[نماز]] و [[زکات]] تا وقتی زنده باشم سفارشم کرده است و به مادرم (مریم) نیکوکارم کرده و گردن کش و نافرمانم نکرده است و [[سلامت]] [[خدا]] بر من است روزی که [[تولد]] یافته‌ام و روزی که بمیرم و روزی که زنده برانگیخته شوم»<ref>{{متن قرآن|يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا * فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا * قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا * وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا * وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا * وَالسَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا}} «ای خواهر هارون! نه پدرت مردی بد و نه مادرت بدکاره بود * (مریم) به او اشارت کرد؛ گفتند: چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟! * (نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است * و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است * و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است * و بر من روزی که زاده شدم و روزی که درگذرم و روزی که زنده برانگیخته گردم درود باد» سوره مریم، آیه ۲۸-۳۳.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۸۳.</ref>
==سرآغاز [[تولد]] [[مسیح]]{{ع}}==
قرآن داستان ولادت [[عیسی مسیح]]{{ع}} از مریم را اینچنین آغاز می‌کند: «در [[کتاب آسمانی]] قرآن از مریم سخن بگو آنگاه که از خانوادۀ خود، جدا شده و در یک منطقۀ شرقی قرار گرفت»<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا}} «و در این کتاب از مریم یاد کن هنگامی که از خانواده خویش در جایگاهی خاوری گوشه گزید» سوره مریم، آیه ۱۶.</ref>.
مریم می‌خواست مکانی خالی و فارغ از هرگونه دغدغه پیدا کند که به [[راز و نیاز]] با خدای خود بپردازد و چیزی او را از یاد [[محبوب]] [[غافل]] نکند و به همین جهت طرف شرق [[بیت المقدس]] (آن [[معبد]] بزرگ) را که شاید محلی آرام‌تر و یا از نظر تابش [[آفتاب]] پاک‌تر و مناسب‌تر بود برگزید. در این هنگام، مریم «حجابی میان خود و دیگران افکند»<ref>سوره مریم، آیه ۱۷.</ref> تا خلوتگاه او از هر نظر کامل شود.
به هر حال «در این هنگام ما [[روح]] خود (یکی از [[فرشتگان]] بزرگ) را به سوی او فرستادیم و او در شکل [[انسان کامل]] [[بی‌عیب]] و [[نقص]] و خوش قیافه‌ای بر [[مریم]] ظاهر شد»<ref>{{متن قرآن|فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}} «و از چشم آنان پنهان شد  و ما روح خود را به سوی او فرو فرستادیم که چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت» سوره مریم، آیه ۱۷.</ref>
بدون [[شک]] معنی این سخن آن نیست که [[جبرئیل]]، صورتاً و سیرتاً تبدیل به یک [[انسان]] شد،؛ چراکه چنین [[انقلاب]] و تحولی ممکن نیست بلکه منظور این است که او به صورت انسان درآمد هر چند [[سیرت]] از همان [[فرشته]] بود، ولی مریم در ابتدای امر که خبر نداشت چنین [[تصور]] می‌کرد که در برابر او [[انسانی]] است سیرتاً و صورتاً.</ref>
پیدا است که در این موقع چه حالتی به مریم دست می‌دهد، مریمی که همواره [[پاکدامن]] زیسته، در دامان [[پاکان]] پرورش یافته، و در میان [[جمعیت]] [[مردم]] ضرب المثل [[عفت]] و [[تقوا]] است، از دیدن چنین منظره‌ای که مرد بیگانۀ [[زیبایی]] به خلوتگاه او راه یافته چه [[ترس]] و وحشتی به او دست می‌دهد؟ لذا بلافاصله «صدا زد: من به [[خدای رحمان]] از تو [[پناه]] می‌برم اگر [[پرهیزکار]] هستی»<ref>{{متن قرآن|قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا}} «(مریم) گفت: من از تو، به (خداوند) بخشنده پناه می‌برم؛ اگر پرهیزگاری (از من دور شو)» سوره مریم، آیه ۱۸.</ref>.
و این نخستین لرزه‌ای بود که سراسر وجود مریم را فرا گرفت.
بردن نام خدای رحمان، و توصیف او به [[رحمت]] عامه‌اش از یکسو، و [[تشویق]] او به [[تقوی]] و [[پرهیزکاری]] از سوی دیگر، همه برای آن بود که اگر آن شخص ناشناس قصد سوئی دارد او را کنترل کند، و از همه بالاتر [[پناه بردن به خدا]]، خدایی که در سخت‌ترین حالات تکیه‌گاه انسان است و هیچ قدرتی در مقابل [[قدرت]] او عرض اندام نمی‌کند [[مشکلات]] را حل خواهد کرد.
مریم با گفتن این سخن در [[انتظار]] عکس العمل آن مرد ناشناس بود، انتظاری آمیخته با [[وحشت]] و [[نگرانی]] بسیار، اما این حالت دیری نپائید ناشناس زبان به سخن گشود و [[مأموریت]] و [[رسالت]] [[عظیم]] خویش را چنین بیان کرد و «گفت من فرستادۀ [[پروردگار]] توام!»<ref>{{متن قرآن|قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا}} «گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.</ref> این جمله همچون آبی که بر [[آتش]] بریزد، به [[قلب پاک]] مریم [[آرامش]] بخشید. ولی این [[آرامش]] نیز چندان طولانی نشد،؛ چراکه بلافاصله افزود: «من آمده‌ام تا پسر پاکیزه‌ای از نظر [[خلق و خوی]] و [[جسم]] و [[جان]] به تو ببخشم!»<ref>{{متن قرآن|قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا}} «گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.</ref>.
از شنیدن این سخن لرزش شدیدی وجود [[مریم]] را فرا گرفت و بار دیگر او در [[نگرانی]] عمیقی فرو رفت و «گفت: چگونه ممکن است من صاحب پسری شوم در حالی که تا کنون [[انسانی]] با من تماس نداشته و هرگز [[زن]] آلوده‌ای نبوده‌ام؟!»<ref>{{متن قرآن|قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا}} «گفت: چگونه مرا پسری تواند بود که بشری به من دست نزده است و بدکاره  هم نبوده‌ام» سوره مریم، آیه ۲۰.</ref>.
او در این حال تنها به اسباب عادی می‌اندیشید و [[فکر]] می‌کرد برای اینکه زنی صاحب فرزند شود دو راه بیشتر ندارد، یا [[ازدواج]] و [[انتخاب همسر]] و یا [[آلودگی]] و [[انحراف]]، من که خود را بهتر از هرکس می‌شناسم نه تاکنون همسری [[انتخاب]] کرده‌ام و نه هرگز زن منحرفی بوده‌ام، تاکنون هرگز شنیده نشده است کسی بدون این دو صاحب [[فرزندی]] شود!
اما به زودی [[طوفان]] این نگرانی [[مجدد]] با شنیدن سخن دیگری از پیک [[پروردگار]] فرو نشست او با [[صراحت]] به مریم «گفت: مطلب همین است پروردگارت فرموده: این کار بر من [[سهل]] و آسان است»<ref>{{متن قرآن|قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا}} «گفت: چنین است؛ پروردگارت می‌فرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانه‌ای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است» سوره مریم، آیه ۲۱.</ref>.
تقریباً همۀ [[مفسران]] معروف، [[روح]] را در اینجا به [[جبرئیل]] فرشتۀ بزرگ [[خدا]] [[تفسیر]] کرده‌اند، و تعبیر «روح» از او به خاطر آنست که هم [[روحانی]] است و هم وجودی است حیاتبخش؛ چراکه حامل [[رسالت الهی]] به [[پیامبران]] است که احیاءکننده همۀ انسان‌های لایق می‌باشد و اضافۀ روح در اینجا به خدا دلیل بر [[عظمت]] و [[شرافت]] این روح است، که یکی از اقسام اضافه، اضافۀ تشریفیه است.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۴۲۷.</ref>


==[[دوران کودکی]] و [[نبوت]] [[عیسی]]{{ع}}==
==[[دوران کودکی]] و [[نبوت]] [[عیسی]]{{ع}}==
۷۲٬۵۲۶

ویرایش