قرظة بن کعب انصاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۵۲: خط ۱۵۲:


وقایع مربوط به این سمت قرظه را در ضمن [[کارگزاران]] بهقباذات ذکر خواهیم کرد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 198 - 199.</ref>
وقایع مربوط به این سمت قرظه را در ضمن [[کارگزاران]] بهقباذات ذکر خواهیم کرد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 198 - 199.</ref>
==[[قرظة بن کعب]] [[کارگزار]] بهقباذات==
[[حضرت امیر]]{{ع}} قرظة بن کعب را به [[کارگزاری]] بهقباذات [[منصوب]] فرمودند.
'''بهقباذ:''' به کسرباء، سکون هاء و ضم قاف، اسم سه منطقه در [[بغداد]] بوده است که از راه شط [[فرات]] آبیاری می‌شدند. این‎ها منصوب به قباد بن [[فیروز]]، پدر انوشیروان است.
بهقباذات
#بهقباذ [[اعلی]]: که از طریق فرات آبیاری میشده، مرکب از شش طسوج است. طسوج خُطرَنیه، طسوج نهرین، طسوج [[عین التمر]] و طسوج فَلُّوجَه پایین و بالا و طسوج [[بابل]].
#بهقباذ اوسط: که چهار طسوج دارد به نام‌های سُورا و بارُوسَما، جُبَّه، بُدات و نَهرمَلِک.
#بهقباذ [[اسفل]]: شامل پنج طسوج است: [[کوفه]]، فرات بادَقلی و سَیلَحین، طسوج [[حیره]])، نِستَر و هُرمُزجَرد <ref>معجم البلدان، ج۱، ص۵۱۶؛ ابن خرداد به، السالک و الممالک، ص۷.</ref>.
طسوج بر وزن [[تنور]]، به معنای ناحیه است و معرب تسو و تسوگ است؛ یعنی، یک قسمت از ۲۴ قسمت شبانه [[روز]] که یک [[ساعت]] باشد<ref>فرهنگ عمید (یک جلدی)، واژه تسو، ص۳۱۸.</ref>.
شاید از آن جهت به این نواحی طسوج گفته می‌‌شد که در هر ۲۴ ساعت، یک مرتبه از [[آب فرات]] آبیاری می‌شدند.
'''عین التمر:''' شهری است نزدیک أنبار در غرب کوفه. این [[شهر]] در کنار بیابان واقع است و شهری قدیمی است که [[مسلمانان]] در [[عهد خلیفه اول]] به [[سال دوازدهم هجری]]، آن را به دست [[خالد بن ولید]] فتح کردند و چون [[مردم]] آن حاضر به [[صلح]] نشدند، مردان شهر کشته، [[زنان]] آن‎ها به [[اسارت]] رفتند<ref>دهخدا، لغتنامه، ج۱، ص۱۶۴۸۹، به اشتباه عین الثمر ذکر شده.</ref>.
منطقه [[مأموریت]] قرظة بن کعب، به احتمال بهقباذات اعلی بوده است. او مدتی در این مناطق [[والی]] بود و بعداً به عنوان [[مسئول]] جمع‌آوری [[خراج]] در عین التمر [[خدمت]] می‌کرد.
زمانی که [[خریت بن راشد]]، یکی از سران [[خوارج]] [[قیام]] کرد، حضرت طی بخش‎نامه‌ای از تمام [[کارگزاران]] خود خواست در صورتی که با او برخورد کردند، به ایشان گزارش دهند.
[[عبدالله بن وائل]] گوید: من در خدمت [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودم که ناگاه از سوی [[قرظة بن کعب]] که یکی از [[کارگزاران]] حضرت بود. پیکی آمد. وی نامه‌ای به حضرت نوشته بود که [[خریت بن راشد]] در حوزه [[مأموریت]] او دیده شده است<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۱۳۱؛ تاریخ طبری (هشت جلدی)، ج۴، ص۸۹.</ref>.
[[قیام]] [[خریت]] در سال سی و هشتم بوده است و از این مسئله به دست می‌آید که [[قرظة]] تا آن [[زمان]] به عنوان [[کارگزار]] حضرت مشغول [[خدمت]] بوده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 262 - 263.</ref>
==[[نامه]] حضرت به قرظة بن کعب در آباد نمودن [[نهر]] متروک==
[[حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} در نامه‌ای به قرظه نوشت: همانا مردانی از ذمیان حوزه مأموریت تو، نهری را در [[زمین]] خود نام بردند که بی‌اثر شده و زیر [[خاک]] رفته است و [[مسلمانان]] برای ایشان عهده‌دار احیای آن هستند. پس تو و ایشان بنگرید. سپس نهر را [[احیا]] کن و آباد ساز! به جانم [[سوگند]] که اگر آباد و توانا شوند نزد ما محبوب‌تر است تا بیرون روند و یا این که در مسئله ضروری [[اصلاح]] و احیای [[سرزمین‌ها]]، [[ناتوان]] باشند و یا کوتاهی کنند و [[السلام]].<ref>{{متن حدیث|أمَّا بَعدُ، فإنَّ رِجالًا مِن أهلِ الذِّمَّةِ مِن عَملِكَ ذكرُوا نَهْراً في أرضِهِم قَد عَفَا وادَّفَنَ، وفيهِ لَهُم عِمارَةٌ عَلى المُسلِمينَ، فانْظُر أنتَ وهُم، ثُمَّ اعمُر وأصلِحْ النَّهرَ، فلَعَمرِي لأن يَعمُروا أحبُّ إلينا مِن أن يَخرُجُوا وأنْ يَعجَزُوا أو يُقَصِّروا في واجِبٍ مِن صَلاحِ البلادِ، والسَّلامُ}}؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۳؛ محمودی، نهج السعاده، ج۵، ص۲۹.</ref>
برابر نقل [[بلاذری]]، حضرت به او چنین نوشت: اما بعد، گروهی از [[مردم]] منطقه [[مأموریت]] تو، نزد من آمدند و یادآوری کردند که نهری از آن‎ها پنهان و نابود شده است و در صورتی که آن [[نهر]] را حفر نموده، آماده سازند [[دیار]] آن‎ها آباد می‌گردد و بر پرداخت [[خراج]] خود [[توانایی]] پیدا می‌کنند و بر بیت المال [[مسلمین]] نیز افزوده می‌شود و از من خواستند که نامه‌ای به تو بنویسم، تا آن‎ها را به کار گرفته برای حفر نهر و لایروبی آن، آنها را جمع نمایی و در این راه به آنان [[کمک مالی]] کنی و اما من این را صحیح نمی‌‎دانم که کسی را مجبور به کاری بکنم که [[کراهت]] دارد. آن‎ها را [[دعوت]] نما؛ پس اگر نهر آن گونه بود که آنها می‌‌گفتند، هر کسی بخواهد او را برای کار بفرست و نهر از آن کسی است که روی آن کار کند؛ نه آنان که از کار در آن ناراحت هستند و اگر آن را آباد سازند و [[قوی]] گردند، برای من محبوب‌تر است از آنکه [[ضعیف]] شوند. والسلام<ref>{{متن حدیث|أمَّا بَعدُ؛ فَإنَّ قَوْماً مِن أهْلِ عَمَلِكَ أتَوْني، فَذَكرُوا أنَّ لَهُم نَهْراً قَد عَفَا ودَرَس، وأنَّهم إن حَفَرُوه واستَخرَجُوه عَمَرتْ بِلادُهُم، وقَوَوا علَى خَراجِهِم، وزَادَ في ءُ المُسلِمينَ قِبَلَهُم، وسأَلونِي الكِتابَ إلَيكَ لِتأْخُذَهُم بِعَمَلِهِ، وتَجْمَعَهُم لِحَفْرِهِ والإنفاقِ علَيهِ، ولَسْتُ أرى أَنْ أجْبُرَ أحَداً علَى عَمَلٍ يَكْرَهُهُ، فادعُهُم إليْكَ، فإنْ كان الأمرُ في النَّهرِ علَى ما وصفُوا، فمَن أحبَّ أن يَعْمَلَ فَمُرْهُ بِالعَمَلِ، والنَّهرُ لِمَنْ عَمِلَهُ دُونَ مَن كَرِهَهُ، ولأن يَعْمُرُوا ويَقوَوا أحبُّ إليَّ مِن أنْ يَضْعُفُوا، والسَّلامُ}}؛ بلاذُری، أنساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۲؛ محمودی، نهج السعاده، ج۵، ص۳۵۹.</ref>.
امیرالمؤمنین علی{{ع}} در این [[نامه]] به خوبی اهمیت [[عمران]] و [[آبادانی]] را بیان نموده و بر آن [[ارج]] نهاده است و نکته مهم این که درباره مردم غیر [[مسلمان]] است<ref>. این نامه معیار خوبی برای جهاد سازندگی است که در تلاش است روستاها و قنات‌های خراب را آباد سازد و جلو مهاجرت به شهرها را گرفته، به مردم محروم کمک نماید.</ref>.
حضرت قسم می‌خورد و می‌فرماید به جانم [[سوگند]] اگر این نهر [[احیا]] شود، بهتر است تا این که آنها خارج شوند و به جای دیگر [[مهاجرت]] نمایند.
علت این که ما نامه را از [[تاریخ]] [[بلاذری]] نیز نقل کردیم، این است که نکات تازه‌ای را در بر دارد.
از جمله این که حضرت می‌فرماید: از [[بودجه عمومی]] باید برای عمران و آبادانی استفاده نمایی و نکته دیگر این که افراد را نباید [[اجبار]] به کار نمود و سوم این که حضرت می‌فرماید: [[نهر]] از آن کسی است که آن را حفر نماید<ref>{{متن حدیث|والنَّهرُ لِمَنْ عَمِلَهُ}}</ref> . با این که نهر سابقه قبلی داشته و اثری از آن موجود بوده است، حضرت می‌فرماید این نهر متعلق به کسانی است که آن را آباد نمایند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 263 - 265.</ref>
==مسئولیت‌های دیگر [[قرظة بن کعب]]==
قرظة بن کعب با این که در حوزه [[مأموریت]] خود فعالیت می‌کرد، در [[جنگ صفین]] نیز شرکت فعال داشت و [[پرچم]] [[انصار]] در [[صفین]]، در دست وی بود.
در [[سفینة البحار]] می‌نویسد: [[حضرت امیرالمؤمنین]] [[ولایت]] [[فارس]] را به قرظه داد و فرزندش، [[عمرو بن قرظة]]، همراه [[امام حسین]]{{ع}} در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسید. او در [[جنگ نهروان]] نیز شرکت داشت<ref>قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۴۲۴؛ مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، باب القاف، ص۲۸.</ref>.
بنا بر نقل سفینة البحار و [[تنقیح المقال]]، [[حضرت علی]]{{ع}} قرظه را به [[کارگزاری]] فارس [[منصوب]] کرده است. اگر مراد از آن منطقه بهقباذات باشد، همان است که ذکر شد و اما اگر مراد از فارس، منطقه [[شیراز]] باشد، من در کتب [[تاریخی]] این مطلب را نیافتم که حضرت علی{{ع}} وی را به ولایت فارس گمارده باشد.
تنها مطلبی که به [[ذهن]] می‌رسد و این جا به عنوان احتمال ذکر می‌کنم، این که در کامل [[ابن اثیر]] و [[نهایة الإرب]] دارد، حضرت علی{{ع}} [[سهل بن حنیف]] را به استانداری فارس گمارد؛ اما چون [[مردم]] آنجا از وی [[اطاعت]] ننمودند و او را بیرون کردند، به درخواست [[عبدالله بن عباس]]، [[زیاد بن ابیه]] به آن منطقه رفت و [[مخالفان]] را [[سرکوب]] نمود و [[خراج]] آن منطقه را به خوبی جمع‌آوری کرد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، مترجم ج۴، ص۲۰۷؛ نویری، نهایة الإرب، ج۵، ص۲۲۸ و ۲۴۲.</ref>.
با توجه به این که سهل بعد از جنگ صفین از [[دنیا]] رفت، این احتمال به ذهن می‌رسد که [[مورخان]] در ذکر نام [[والی فارس]] [[اشتباه]] کرده‌اند؛ یعنی به جای [[قرظة بن کعب]]، [[سهل بن حنیف]] را ذکر کرده‌اند.
[[حضرت امیر]]{{ع}} بعدها [[مالک بن کعب ارحبی]] را به عنوان [[کارگزار]] منطقه بهقباذات [[انتخاب]] کرد و [[قرظة بن کعب]] را [[مسئول]] [[جمع‌آوری مالیات]] عین التّمر قرار داد.
این نکته را [[ابن ابی الحدید]] در [[ارتباط]] با فرار [[نعمان بن بشیر]] ذکر کرده است.
وقتی که نعمان بن بشیر فرار می‌کرد، مالک بن کعب او را دستگیر کرد؛ اما قرظة بن کعب که کاتب [[عین التمر]] بود و مسئول گرد آوری [[خراج]]، از او [[شفاعت]] کرد و گفت: پسر عمویم را رها کن. مالک گفت: درباره او شفاعت مکن. اگر او از [[عباد]] [[انصار]] و زهاد آن‎ها بود، از منطقه [[حکومت امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرار نمی‌کرد و به [[امیر]] [[منافقین]] ([[معاویه]]) نمی‌پیوست. مالک بنا به درخواست قرظه، نعمان را رها کرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۲، ص۳۰۲.</ref>. اما نعمان بعداً به منطقه [[مأموریت]] مالک بن کعب (عین التمر) از طرف معاویه [[یورش]] برد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 265 - 267.</ref>
[[مرگ]] [[قرظة]] بن کعب
قرظة بن کعب [[یار]] باوفای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[خانه]] خود در [[کوفه]]، در [[سال چهلم هجری]] از [[دنیا]] رفت و [[حضرت علی]]{{ع}} بر او [[نماز]] خواند همچنین گفته شده است که او در ابتدای [[حکومت]] [[مغیرة بن شعبه]] در کوفه از دنیا رفته است. بعضی سال پنجاه و یک را ذکر کرده‌اند، اما نقل اول صحیح‌تر است<ref>مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۸، حرف قاف؛ أعیان الشیعه، ج۸، ص۴۴۹.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 267.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش