بحث:قرظة بن کعب انصاری در تاریخ اسلامی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

قرظة بن کعب انصاری، استاندار کوفه

قرظة بن کعب یکی از یاران امیرالمؤمنین(ع) بود که حضرت او را به سمت‌های مختلفی منصوب کرد:

  1. بعد از عزل ابوموسی، کارگزار کوفه شد.
  2. حضرت بعد از آمدن از بصره به کوفه، او را فرماندار بهقباذات کرد.
  3. او بعدها مسئول جمع‌آوری مالیات و خراج در منطقه عین التمر گردید.
  4. برابر نقل سفینة البحار و تنقیح المقال، مدتی والی فارس بود.

ابن عبدالبر گوید: ابو عمرو قرظة بن کعب انصاری خزرجی در احد و بقیه جنگ‌های پیامبر حضور داشت.

در سال بیست و سوم هجری در زمان عمر، ری را گشود. وی یکی از ده نفری است که عمر آنها را به کوفه فرستاد. این ده نفر از انصار بودند. او مردی فاضل بود و علی(ع) ولایت کوفه را به او داد و زمانی که به صفین رفت، او را همراه با خود برد و ابومسعود بدری را به عنوان جانشین خود در کوفه انتخاب کرد[۱].[۲]

قرظه در سمت امارت کوفه

حضرت امیر(ع) زمانی که عازم بصره بود، ابتدا محمد بن ابی بکر را به کوفه به سوی ابوموسی حاکم آنجا فرستاد، اما ابوموسی حاضر نشد با علی(ع) در جنگ با طلحه و زبیر همکاری کند. هاشم بن عتبه که به کوفه رفته بود در ربذه حضرت را از نظر ابوموسی آگاه ساخت. حضرت بار دیگر هاشم بن عتبة بن ابی وقاص را به کوفه بازگرادند و فرمود به ابوموسی چنین پیغام ده: مردم را برای جنگ بفرست؛ زیرا من تو را ولایت ندادم مگر به جهت این که جزو یاران من، در حمایت از حق باشی. ابوموسی باز هم همکاری نکرد. هاشم در نامه‌ای به حضرت امیر(ع) نوشت: من بر مردی وارد شده‌ام که ناخالصی، مخالفت و دشمنی او آشکار است. وی این نامه را توسط مُحَلّ بن خلیفه طائی برای حضرت فرستاد. وقتی که نامه به حضرت رسید. امام حسن(ع) را با عمار یاسر فرستاد که مردم را برای جنگ حرکت دهند و در ضمن قرظة بن کعب را به عنوان کارگزار کوفه همراه آنها فرستاد و به ابو موسی پیام داد: باید از کار ما کناره‌گیری کنی، من به قرظة بن کعب دستور داده‌ام که با تو مقابله کند و آن زمان که بر تو پیروزی بیابد، بدنت را قطعه قطعه خواهد کرد. وقتی که نامه به ابوموسی رسید، کناره‌گیری کرد و امام حسن(ع) مردم را برای جنگ آماده نمود[۳].

این گونه ابوموسی که از زمان عثمان بر کوفه حکومت می‌کرد، برکنار و قرظة بن کعب به جای وی گمارده شد. این نقل ابن اثیر بود و ما در شرح حال ابوموسی در این زمینه، توضیح بیشتری ارائه کردیم.

قرظة بن کعب در هنگام جنگ جمل حاکم کوفه بود. امام علی(ع) به بصره رفت و طلحه و زبیر را شکست داد و بعد از پیروزی و تسلط بر بصره، در نامه‌ای، مردم کوفه را از این پیروزی آگاه ساخت[۴].

نامه امام (ع) به قرظه بعد از جنگ جمل

امام علی (ع) بعد از فتح بصره در نامه‌ای به قرظه چنین نوشت: از علی بن ابی طالب به قرظة بن کعب و سایر مسلمانان؛ سلام علیکم؛ من حمد می‌کنم خدایی را که خدایی غیر او نیست. اما بعد، ما به قومی برخوردیم که بیعت ما را شکستند، اجتماع ما را پراکنده کردند و بر ما ستم کردند. برای ایشان به خدا احتجاج کردیم، خداوند ما را بر ایشان پیروز کرد و طلحه و زبیر کشته شدند و قبل از آن عهد خود را به ایشان یادآور شدم و صالحان امت را بر ایشان شاهد آوردم و بیعت شان را به ایشان یادآوری کردم. آنها از ارشاد کنندگان اطاعت نکردند و جوابی به ناصحان ندادند و اهل ستمگر به عایشه پناه بردند و اطراف او تعدادی کشته شدند که فقط عدد ایشان را خدا می‌داند و خداوند بقیه ایشان را شکست داد و فرار کردند و شوم‌تر از ناقه و شتر، اهل آن دیار بودند که گناه بزرگی انجام دادند و آن معصیت خدا و رسولش در راه اندازی این جنگ بود و فریب کسانی که با وجود این شتر فریب خوردند و آن چه که از تفرقه و ریختن خون مسلمانان انجام دادند، که نه بینه ای داشتند و نه حجتی. هنگامی که خداوند ایشان را شکست داد، امر کردم که سربازان، هیچ فرار کننده ای را نکشند و به مجروحان کاری نداشته باشند و حجابی را پاره نکنند و داخل خانه‌ای، مگر به اجازه صاحبش، نشوند و مردم نیز پیروی کردند. و مردان صالحی از ما به شهادت رسیدند؛ خداوند حسنات ایشان را مضاعف کند و درجات شان را بالا ببرد و ثواب صابران را به ایشان بدهد و جزای کسانی که از اهل بیت پیامبرشان پیروی کردند، پاداش کسانی است که از خداونداطاعت کردند، و شکر گزار نعمات او بودند. ایشان شنیدند و اطاعت کردند؛ آنها را دعوت کردیم پس جواب دادند. اینها بهترین برادران و یاران بر حق هستند. والسلام علیکم.

این نامه را عبدالله بن ابی رافع در رجب سال ۳۶ هجری نوشت[۵].[۶]

ورود امیرالمؤمنین(ع) به کوفه

امام باقر(ع) می‌فرماید: زمانی که امیرالمؤمنین(ع) به نزدیک کوفه رسید، مردم همراه با قرظة بن کعب برای استقبال از ایشان تا نزدیک نهر نضر بن زیاد رفتند و در آنجا به حضرت رسیدند. مردم به امام به سبب پیروزی و فتح در جنگ، تهنیت می‌‌گفتند و امیرالمؤمنین در حالی که عرق از پیشانی خود پاک می‌کرد، به احساسات آن‎ها پاسخ می‌داد.

قرظة بن کعب ضمن خیر مقدم به حضرت گفت: ای امیرالمؤمنین! حمد و ستایش خداوندی را که دوستان تو را عزیز و دشمنانت را ذلیل و خوار نمود و تو را بر قوم طغیانگر و ظالم پیروز کرد[۷]. حضرت علی(ع) روز دوشنبه دوازدهم رجب سال سی و ششم وارد کوفه شد.

جمعی از بزرگان و قاریان کوفه، ضمن خیر مقدم گفتن به حضرت، چنین اظهار داشتند: ای امیرمؤمنان! کجا فرود می‌آیی؟ آیا به کاخ قدم می‌نهی؟ فرمود: خیر، به رحبه می‌روم. پس از آن وارد رحبه شد و در مسجد اعظم دو رکعت نماز گزارد. آنگاه بر فراز منبر آمد و برای مردم سخنرانی کرد[۸].

نامه حضرت به قرظة بن کعب در آباد نمودن نهر متروک

حضرت امیرالمؤمنین (ع) در نامه‌ای به قرظه نوشت: همانا مردانی از ذمیان حوزه مأموریت تو، نهری را در زمین خود نام بردند که بی‌اثر شده و زیر خاک رفته است و مسلمانان برای ایشان عهده‌دار احیای آن هستند. پس تو و ایشان بنگرید. سپس نهر را احیا کن و آباد ساز! به جانم سوگند که اگر آباد و توانا شوند نزد ما محبوب‌تر است تا بیرون روند و یا این که در مسئله ضروری اصلاح و احیای سرزمین‌ها، ناتوان باشند و یا کوتاهی کنند و السلام[۹].

برابر نقل بلاذری، حضرت به او چنین نوشت: اما بعد، گروهی از مردم منطقه مأموریت تو، نزد من آمدند و یادآوری کردند که نهری از آن‎ها پنهان و نابود شده است و در صورتی که آن نهر را حفر نموده، آماده سازند دیار آن‎ها آباد می‌گردد و بر پرداخت خراج خود توانایی پیدا می‌کنند و بر بیت المال مسلمین نیز افزوده می‌شود و از من خواستند که نامه‌ای به تو بنویسم، تا آن‎ها را به کار گرفته برای حفر نهر و لایروبی آن، آنها را جمع نمایی و در این راه به آنان کمک مالی کنی و اما من این را صحیح نمی‌‎دانم که کسی را مجبور به کاری بکنم که کراهت دارد. آن‎ها را دعوت نما؛ پس اگر نهر آن گونه بود که آنها می‌‌گفتند، هر کسی بخواهد او را برای کار بفرست و نهر از آن کسی است که روی آن کار کند؛ نه آنان که از کار در آن ناراحت هستند و اگر آن را آباد سازند و قوی گردند، برای من محبوب‌تر است از آنکه ضعیف شوند. والسلام[۱۰].

امیرالمؤمنین علی(ع) در این نامه به خوبی اهمیت عمران و آبادانی را بیان نموده و بر آن ارج نهاده است و نکته مهم این که درباره مردم غیر مسلمان است[۱۱]. حضرت قسم می‌خورد و می‌فرماید به جانم سوگند اگر این نهر احیا شود، بهتر است تا این که آنها خارج شوند و به جای دیگر مهاجرت نمایند.

علت اینکه ما نامه را از تاریخ بلاذری نیز نقل کردیم، این است که نکات تازه‌ای را در بر دارد.

از جمله این که حضرت می‌فرماید: از بودجه عمومی باید برای عمران و آبادانی استفاده نمایی و نکته دیگر این که افراد را نباید اجبار به کار نمود و سوم این که حضرت می‌فرماید: نهر از آن کسی است که آن را حفر نماید[۱۲]. با این که نهر سابقه قبلی داشته و اثری از آن موجود بوده است، حضرت می‌فرماید این نهر متعلق به کسانی است که آن را آباد نمایند[۱۳].

پانویس

  1. الإستیعاب، ج۳، ص۱۳۰۶.
  2. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص ۱۸۹.
  3. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۳۳.
  4. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص ۱۹۱ - ۱۹۲.
  5. الجمل، شیخ مفید، ص۲۱۶-۲۱۵.
  6. عسکری، عبدالرضا، مقاله «قرظة بن کعب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ص ۴۴-۴۵.
  7. قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۴۲۴.
  8. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص ۱۹۵ - ۱۹۶.
  9. «أمَّا بَعدُ، فإنَّ رِجالًا مِن أهلِ الذِّمَّةِ مِن عَملِكَ ذكرُوا نَهْراً في أرضِهِم قَد عَفَا وادَّفَنَ، وفيهِ لَهُم عِمارَةٌ عَلى المُسلِمينَ، فانْظُر أنتَ وهُم، ثُمَّ اعمُر وأصلِحْ النَّهرَ، فلَعَمرِي لأن يَعمُروا أحبُّ إلينا مِن أن يَخرُجُوا وأنْ يَعجَزُوا أو يُقَصِّروا في واجِبٍ مِن صَلاحِ البلادِ، والسَّلامُ»؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۳؛ محمودی، نهج السعاده، ج۵، ص۲۹.
  10. «أمَّا بَعدُ؛ فَإنَّ قَوْماً مِن أهْلِ عَمَلِكَ أتَوْني، فَذَكرُوا أنَّ لَهُم نَهْراً قَد عَفَا ودَرَس، وأنَّهم إن حَفَرُوه واستَخرَجُوه عَمَرتْ بِلادُهُم، وقَوَوا علَى خَراجِهِم، وزَادَ في ءُ المُسلِمينَ قِبَلَهُم، وسأَلونِي الكِتابَ إلَيكَ لِتأْخُذَهُم بِعَمَلِهِ، وتَجْمَعَهُم لِحَفْرِهِ والإنفاقِ علَيهِ، ولَسْتُ أرى أَنْ أجْبُرَ أحَداً علَى عَمَلٍ يَكْرَهُهُ، فادعُهُم إليْكَ، فإنْ كان الأمرُ في النَّهرِ علَى ما وصفُوا، فمَن أحبَّ أن يَعْمَلَ فَمُرْهُ بِالعَمَلِ، والنَّهرُ لِمَنْ عَمِلَهُ دُونَ مَن كَرِهَهُ، ولأن يَعْمُرُوا ويَقوَوا أحبُّ إليَّ مِن أنْ يَضْعُفُوا، والسَّلامُ»؛ بلاذُری، أنساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۲؛ محمودی، نهج السعاده، ج۵، ص۳۵۹.
  11. . این نامه معیار خوبی برای جهاد سازندگی است که در تلاش است روستاها و قنات‌های خراب را آباد سازد و جلو مهاجرت به شهرها را گرفته، به مردم محروم کمک نماید.
  12. «والنَّهرُ لِمَنْ عَمِلَهُ»
  13. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص ۲۶۳ - ۲۶۵.