قریب ازدی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه== در سال ۵۰ هجری، قریب ازدی و زحاف طائی که پسر خاله یکدیگر بودند، در بصره خروج کردند. در آن هنگام، سمرة بن جندب از طرفِ زیاد، والی بصره بود و خود زیاد نیز د...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←مقدمه) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
در [[سال ۵۰ هجری]]، | در [[سال ۵۰ هجری]]، قریب ازدی و زحاف طائی که پسر خاله یکدیگر بودند، در [[بصره]] خروج کردند. در آن هنگام، [[سمرة بن جندب]] از طرفِ زیاد، [[والی بصره]] بود و خود زیاد نیز در [[کوفه]] به سر میبرد. آنها که از [[خوارج]] بودند، قصد داشتند مردان [[بنی ضبیعه]] را که هفتاد نفر بودند، بکشند و در این میان حتی یک پیر [[سالخورده]] از آنها را نیز کشتند؛ اما گروهی از [[جوانان]] [[طایفه]] بنی علی تصمیم گرفتند تا [[شر]] آنها را دفع کنند و جوانان بنیراسب نیز با آنها [[همراهی]] کردند و آن دو را [[هدف]] تیر قرار دادند. در آن کشاکش [[عبدالله بن اوس طاحی]] از خود [[رشادت]] و [[دلیری]] نشان داد: قریب را کشت و سر او را [[برید]] و نزد زیاد آورد. زیاد هم دستور تعقیب خوارج را صادر کرد و به [[سمره]] [[فرمان]] داد تا آنها را قلع و قمع کند. او نیز بسیاری از خوارج را دستگیر کرد و آنها را کشت. زیاد هم که از این اوضاع به شدت نگران و عصبانی بود بر [[منبر]] رفت و خطبهای خواند و گفت: | ||
ای [[اهل بصره]]، به [[خدا]] [[سوگند]] اگر برای [[جنگ با خوارج]] [[بسیج]] نشوید و بگذارید یک تن از آنها زنده بماند، من یک درهم از [[حقوق]] امسال شما را هم نخواهم پرداخت. [[مردم]] بعد از [[خطبه]] زیاد بسیج شدند و برضد خوارج [[قیام]] کردند و همه آنها را از دم تیغ گذرانده و کشتند<ref>کامل، ج۱۰، ص۳۴۶.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص۲۰۳.</ref> | ای [[اهل بصره]]، به [[خدا]] [[سوگند]] اگر برای [[جنگ با خوارج]] [[بسیج]] نشوید و بگذارید یک تن از آنها زنده بماند، من یک درهم از [[حقوق]] امسال شما را هم نخواهم پرداخت. [[مردم]] بعد از [[خطبه]] زیاد بسیج شدند و برضد خوارج [[قیام]] کردند و همه آنها را از دم تیغ گذرانده و کشتند<ref>کامل، ج۱۰، ص۳۴۶.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص۲۰۳.</ref> | ||
نسخهٔ کنونی تا ۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۵۳
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
در سال ۵۰ هجری، قریب ازدی و زحاف طائی که پسر خاله یکدیگر بودند، در بصره خروج کردند. در آن هنگام، سمرة بن جندب از طرفِ زیاد، والی بصره بود و خود زیاد نیز در کوفه به سر میبرد. آنها که از خوارج بودند، قصد داشتند مردان بنی ضبیعه را که هفتاد نفر بودند، بکشند و در این میان حتی یک پیر سالخورده از آنها را نیز کشتند؛ اما گروهی از جوانان طایفه بنی علی تصمیم گرفتند تا شر آنها را دفع کنند و جوانان بنیراسب نیز با آنها همراهی کردند و آن دو را هدف تیر قرار دادند. در آن کشاکش عبدالله بن اوس طاحی از خود رشادت و دلیری نشان داد: قریب را کشت و سر او را برید و نزد زیاد آورد. زیاد هم دستور تعقیب خوارج را صادر کرد و به سمره فرمان داد تا آنها را قلع و قمع کند. او نیز بسیاری از خوارج را دستگیر کرد و آنها را کشت. زیاد هم که از این اوضاع به شدت نگران و عصبانی بود بر منبر رفت و خطبهای خواند و گفت: ای اهل بصره، به خدا سوگند اگر برای جنگ با خوارج بسیج نشوید و بگذارید یک تن از آنها زنده بماند، من یک درهم از حقوق امسال شما را هم نخواهم پرداخت. مردم بعد از خطبه زیاد بسیج شدند و برضد خوارج قیام کردند و همه آنها را از دم تیغ گذرانده و کشتند[۱].[۲]
منابع
پانویس
- ↑ کامل، ج۱۰، ص۳۴۶.
- ↑ حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص۲۰۳.