←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۹۶: | خط ۱۹۶: | ||
{{متن حدیث|يَا شبث بن ربعي، ويا حجار بن أبجر، ويا قيس بن الأشعث، ويا يَزِيد بن الْحَارِث، ألم تكتبوا إلي أن قَدْ أينعت الثمار، واخضر الجناب، وطمت الجمام، وإنما تقدم عَلَى جند لك مجند، فأقبل!}}<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۲۳.</ref>. | {{متن حدیث|يَا شبث بن ربعي، ويا حجار بن أبجر، ويا قيس بن الأشعث، ويا يَزِيد بن الْحَارِث، ألم تكتبوا إلي أن قَدْ أينعت الثمار، واخضر الجناب، وطمت الجمام، وإنما تقدم عَلَى جند لك مجند، فأقبل!}}<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۲۳.</ref>. | ||
ای [[شبث بن ربعی]]، و ای [[حجار بن ابجر]]، و ای [[قیس بن اشعث]]، و ای [[یزید بن حارث]]!! آیا شماها نبودید که به من نوشتید: میوهها رسیده و هنگام چیدن آنها شده و خرماها سبز گردیده و [[زمین]] پر از [[گیاه]] شده است و سپاهی آماده در [[انتظار]] توست! پس بشتاب؟!».<ref>[[نعمت الله صفری فروشانی|صفری فروشانی، نعمت الله]]، [[مردمشناسی کوفه (مقاله)|مردمشناسی کوفه]]، ص ۲۴.</ref> | ای [[شبث بن ربعی]]، و ای [[حجار بن ابجر]]، و ای [[قیس بن اشعث]]، و ای [[یزید بن حارث]]!! آیا شماها نبودید که به من نوشتید: میوهها رسیده و هنگام چیدن آنها شده و خرماها سبز گردیده و [[زمین]] پر از [[گیاه]] شده است و سپاهی آماده در [[انتظار]] توست! پس بشتاب؟!».<ref>[[نعمت الله صفری فروشانی|صفری فروشانی، نعمت الله]]، [[مردمشناسی کوفه (مقاله)|مردمشناسی کوفه]]، ص ۲۴.</ref> | ||
==[[نظام اداری]] [[جامعه]] [[کوفه]]== | |||
میتوان مهمترین عناصر دخیل در [[اداره جامعه]] کوفه آن [[روز]] را چنین برشمرد: | |||
۱ - [[والی]]، ۲ - رؤسای ارباع، ۳ - عرفاء، ۴ - مناکب. | |||
در این گفتار به بررسی اجمالی هر یک از این عناصر میپردازیم: | |||
===والی=== | |||
والی مهمترین [[مقام]] اجرایی کوفه بود که به دست [[رئیس حکومت]] مرکزی [[منصوب]] میشد و [[اداره حکومت]] کوفه و توابع آن را در دست میگرفت. | |||
منظور از توابع کوفه، شهرهای بزرگ [[ایران]] بود که به وسیله [[لشکر]] کوفه فتح شده و اداره آن در [[اختیار]] [[امیر]] کوفه قرار داشت و عمده [[خراج]] آن [[شهرها]] نیز در کوفه [[مصرف]] میگردید. | |||
بعضی از این شهرها عبارت بودند از: | |||
[[قزوین]]، زنجان، [[طبرستان]]، [[آذربایجان]]، [[ری]]، کابل، سیستان و [[انبار]]<ref>عمر فوزی، فاروق، تاریخ العراق فی عصور الخلافة العربیة الاسلامیة، ص۲۱؛ الحیاة الاجتماعیة و الاقتصادیه، ص۲۲۱ به بعد.</ref>. [[والیان]] این شهرها معمولا از سوی امیر کوفه تعیین میشدند چنان که میبینیم «[[عبیدالله بن زیاد]]»، «[[عمربن سعد]]» را به عنوان والی «ری» [[انتخاب]] نموده و بهای آن را شرکت در [[جنگ با امام حسین]]{{ع}} قرار داد. | |||
به طور کلی [[وظایف]] و محدوده اختیارات ولات کوفه در داخل آن [[شهر]] از قرار زیر است: | |||
#عهدهداری [[فرماندهی]] کل قوا و تنظیم [[سپاهیان]] در داخل و خارج شهر برای پیگیری [[فتوحات]]. | |||
#جمعآوری خراج و [[زکات]]. | |||
#عهدهداری امر [[قضا]] یا تعیین [[قاضی]]، البته در [[زمان عمر]]، [[خلیفه]]، خود قاضی را انتخاب مینمود. | |||
#مهیا نمودن امر [[حج]]<ref>براقی نجفی، سیدحسین بن احمد، تاریخ الکوفه، ص۲۴۲.</ref>. | |||
والیانی که طی بیست سال، یعنی از سال ۴۱ تا [[سال ۶۱ هجری]] عهدهدار [[حکومت کوفه]] از سوی [[بنی امیه]] بودند عبارتند از: | |||
# [[مغیرة بن شعبه]] از سال ۴۱ تا [[سال ۵۰ هجری]] که از [[دنیا]] رفت. | |||
# [[زیاد بن ابیه]] از سال ۵۰ تا [[سال ۵۳ هجری]] که از دنیا رفت. | |||
# [[عبدالله بن خالد بن]] [[اسید]] از سال ۵۳ تا [[سال ۵۶ هجری]]. | |||
# [[ضحاک بن قیس فهری]] از سال ۵۶ تا [[سال ۵۸ هجری]]. | |||
# [[عبدالرحمن بن ام حکم]]، پسر [[خواهر]] [[معاویه]]، در سال ۵۸ از سوی معاویه به [[حکومت کوفه]] [[منصوب]] شد که پس از مدت کوتاهی به علت [[بدرفتاری]]، [[مردم کوفه]] او را [[اخراج]] نمودند. | |||
# [[نعمان بن بشیر انصاری]]، در [[سال ۵۹ هجری]]. | |||
# [[عبیدالله بن زیاد]]، از [[سال ۶۰ هجری]] که تا بعد از [[مرگ یزید]] در [[سال ۶۴ هجری]] عهدهدار حکومت کوفه بود<ref>مراجعه شود به تاریخ طبری، ج۴، ذیل حوادث سالهای مذکور در متن.</ref>. | |||
در میان این [[فرمانداران]]، آنها که مناسب بحث ما میباشند عبارتند از: [[مغیرة بن شعبه]]، [[نعمان بن بشیر]]، زیادبن ابیه و پسرش عبیدالله. | |||
مغیرة بن شعبه و نعمان بن بشیر هر دو از [[اصحاب پیامبر اکرم]]{{صل}} به شمار میرفتند و در میان [[مسلمانان]] شخصیتی شناخته شده داشتند و در [[حقیقت]] این معاویه بود که از وجهه آنان برای اداره [[کوفه]] استفاده میکرد. از این رو این دو نفر تا حدود زیادی مستقل عمل میکردند و لااقل در مقابل [[شیعیان]] دست به [[کشتار]] نمیزدند و به عبارت بهتر حاضر نبودند برای دنیای معاویه [[آخرت]] خود را از آنچه بود خرابتر کنند. علاوه بر این که هر دو [[کهنسال]] بودند و در سنین [[پیری]] بیش از هر چیز، [[آرامش]] و [[آسایش]] [[طلب]] میکردند. | |||
بر خلاف این دو، زیاد و پسرش هر دو افرادی جنگطلب، ماجراجو و [[جاهطلب]] بودند و از آنجا که فاقد [[نسب]] و خصیت بودند، از [[عقده]] [[حقارت]] [[رنج]] میبرده و سعی در جبران آن میکردند: | |||
در [[حکومت علی]]{{ع}}، «زیاد» ابتداء کاتب و منشی «[[ابن عباس]]» [[فرماندار بصره]] بود و سپس از سوی او به [[ولایت فارس]] منصوب شد. پس از [[صلح امام حسن]]{{ع}}، که بسیاری از [[یاران]] او، به طرف معاویه رفتند، «زیاد» باز در مقابل معاویه [[مقاومت]] کرد و معاویه که [[روانشناسی]] ورزیده بود، توانست با [[مکر]] و [[فریب]] او را هم به سوی خود جذب نماید. | |||
مهمترین [[خدمت]] معاویه به «زیاد» این بود که او را از بینسبی درآورد و او را «[[زیاد بن ابوسفیان]]» معرفی کرد - زیرا زیاد زاده [[سمیه]] و [[معاویه]] در [[زمان جاهلیت]] بود - و سپس [[فرمانداری بصره]] را به او داد و پس از [[مرگ]] [[مغیره]]، [[فرمانداری کوفه]] را نیز بر قلمرو وی ضمیمه کرد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲۸ به بعد.</ref>. | |||
[[والی]] مهمترین [[مقام]] اجرایی [[کوفه]] بود که به دست [[رئیس حکومت]] مرکزی [[منصوب]] میشد و [[اداره حکومت]] کوفه و توابع آن را در دست میگرفت. | |||
زیاد در مقابل، به خوشخدمتی و به سرکوبی و قلع و قمع [[شیعیان کوفه]] پرداخت به گونهای که [[شیعیان]] جرات اظهار [[تشیع]] نداشتند. | |||
فرمانداری کوفه و [[بصره]] در آن [[زمان]]، در [[حقیقت]] به معنای [[تسلط]] بر کل [[ایران]]، [[بحرین]]، عمان و بخشی از افغانستان بود<ref>تخطیط مدینة الکوفه، ص۶۲.</ref> زیرا همه این کشورها به دست اهالی دو [[شهر بصره]] و کوفه فتح شده بود. | |||
زیاد در خوش خدمتی تا آنجا پیش رفت که به معاویه [[نامه]] نوشت و در آن عنوان کرد که «من [[عراق]] (بصره و کوفه) را با دست چپم برای تو ضبط کردم و دست راستم بیکار است پس آن را با اداره [[حجاز]] ([[مکه]] و [[مدینه]] و...) مشغول گردان»<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۱۵.</ref>. | |||
اما [[عبیدالله بن زیاد]]: یزید، پس از به دست گرفتن زمام [[حکومت]]، از آنجا که با عبیدالله میانه خوبی نداشت قصد کرد تا او را از [[حکومت بصره]] [[عزل]] نماید<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۸.</ref>، اما پس از شروع [[نهضت]] مسلم در کوفه و [[مشاهده]] [[ناتوانی]] [[نعمان بن بشیر]]، به پیشنهاد مشاورش «سی جون [[مسیحی]]» علاوه بر [[حفظ]] حکومت بصره، اداره حکومت کوفه را نیز به او واگذار کرد. عبیدالله در مقابل این [[بخشش]] غیر قابل [[تصور]] خوش خدمتی آغاز کرد و به قلع وقمع شیعیان کوفه پرداخت به طوری که نوشته اند: او حدود [[دوازده]] هزار نفر [[شیعه]] را در کوفه [[زندانی]] کرد<ref>حیاة الامام الحسین{{ع}}، ج۲، ص۴۱۶.</ref> و بالاخره موفق به [[سرکوب]] [[قیام]] کوفه و بلکه گسیل [[لشکر]] کوفه برای [[جنگ با امام حسین]]{{ع}} گردید و آن جنایات را نسبت به [[خاندان عصمت]]{{عم}} مرتکب شد.<ref>[[نعمت الله صفری فروشانی|صفری فروشانی، نعمت الله]]، [[مردمشناسی کوفه (مقاله)|مردمشناسی کوفه]]، ص ۲۶.</ref> | |||
===رؤسای ارباع=== | |||
قبل از بنیان نهادن [[شهر کوفه]]، [[قبایل]] مختلفی که در [[فتوحات]] شرکت داشتند، در [[جنگ]] تحت [[نظام]] «اعشار» اداره میشدند، بدین معنی که «[[سعد بن ابی وقاص]]» [[لشکر]] خود را به ده قسمت تقسیم نموده و برای هر قسمت [[فرماندهی]] [[انتخاب]] کرده بود. در هر قسمت که به نام «[[عشر]]» (یک دهم) خوانده میشد، دو یا چند [[قبیله]] یا تیرههایی از قبایل مختلف، فعالیت میکردند. | |||
پس از [[شهرنشین]] شدن [[لشکریان]]، «سعد» به دستور عمر بن خطاب، نظام اسباع را به جای نظام اعشار در [[کوفه]] تأسیس نمود، بدین ترتیب که از [[نسبشناسان]] [[عرب]] [[دعوت]] کرد تا قبایل و تیرههایی را که به هم نزدیک بودند، در یک گروه قرار دهند، و کل [[جمعیت]] عرب کوفه را به هفت قسمت تقسیم کرد. هر قسمت به نام «سبع» خوانده میشد و برای هر «سبع» فرماندهی تعیین شد. | |||
رؤسای اسباع در هنگام [[صلح]] به اداره قبایل یا تیرههای تحت [[مسؤولیت]] خویش میپرداختند، بدین ترتیب که «[[عطاء]]» و [[حقوق مالی]] قبایل را از «[[والی]]» میگرفتند و بین آنها تقسیم میکردند و در هنگام بروز [[اختلاف]] بین افراد به حل آن [[اقدام]] مینمودند و مسؤولیت کلیه [[فعالیتهای سیاسی]] افراد را در مقابل [[حکومت]] بر عهده داشتند و از این رو سعی میکردند حتی الامکان در محدوده مسؤولیت خود [[آرامش]] برقرار نمایند تا حکومت را از خود ناراضی نسازند و موجبات [[عزل]] خود را فراهم نیاورند. | |||
در هنگام جنگ نیز، فرماندهی این قبایل و تیرهها به عهده رؤسای اسباع بود چنان که [[مورخان]] از آنها در [[جنگ صفین]] یاد نمودهاند. | |||
[[حضرت علی]]{{ع}} در دوران حکومت خود، نظام اسباع را [[تأیید]] نمود و با همین نظام به اداره کوفه پرداخت و فقط به عزل بعضی از رؤسای پیشین و [[نصب]] رؤسای جدید اقدام نمود. | |||
اما «زیاد» پس از رسیدن به [[فرمانداری کوفه]] در [[سال ۵۰ هجری]]، به جهت [[تسلط]] بیشتر بر کوفه، نظام اسباع را منحل کرد و [[نظام]] ارباع را جایگزین آن نمود که این نظام در تمام دوران [[حکومت بنی امیه]] ادامه داشت<ref>مراجعه شود به: الف) تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۱؛ ب) الحیاة الاجتماعیة و الاقتصادیة فی الکوفة، ص۴۸؛ ج) کوفه، پیدایش شهر اسلامی، هشام جعیط، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم، ص۲۶۲ به بعد و....</ref>. همچنان که نظام اخماس را در [[بصره]] جایگزین نظام اسباع نموده بود<ref>جاسم الجنابی، خالد، تنظیمات جیش العربی الاسلامی فی العصر الاموی، ص۲۲۳.</ref>. | |||
در نظام ارباع، کل [[قبایل کوفه]] به چهار قسمت ربع [[اهل]] [[مدینه]]، ربع [[تمیم]] و [[همدان]]، ربع [[ربیعه]] و کنده، ربع [[مذحج]] و [[اسد]] تقسیم میشدند و فرماندهانی که زیاد برای ارباع [[انتخاب]] کرده بود به ترتیب عبارت بودند از: [[عمرو بن حریث]]، [[خالد بن عرفطه]]، [[قیس بن ولید]] و [[ابوبردة بن ابوموسی اشعری]]<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۱۹۹.</ref>. | |||
[[مسلم بن عقیل]] نیز هنگام برپایی [[نهضت]] و [[قیام]] خود، از این نظام استفاده نمود و افراد هر ربع را در همان ربع، [[منظم]] نموده و خود رئیسی غیر از [[رئیس]] [[منصوب]] از سوی [[حکومت]] برای هر ربع انتخاب کرد. | |||
در جریان [[شورش]] مسلم در [[کوفه]] پس از [[دستگیری]] [[هانی]] و محاصره قصر به نامهای رؤسای ارباع منصوب از طرف او، از قرار زیر برمی خوریم: | |||
[[مسلم بن عوسجه اسدی]] رئیس ربع مذحج و اسد، [[عبیدالله بن عمر بن عزیز کندی]] رئیس ربع کنده و ربیعه، [[عباس بن جعده جدلی]] رئیس ربع اهل مدینه و [[ابوثمامه صائدی]]، رئیس ربع تمیم و همدان<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۵.</ref>. | |||
[[هانی بن عروه]] [[ریاست]] ربع کنده و ربیعه را از سوی حکومت برعهده نداشت، اما به قدری در میان این ربع که پرجمعیتترین ربع کوفه بود، [[احترام]] داشت که گفته شده است در هنگام کمک خواستن، سی هزار [[شمشیر]] آماده به [[فریادرسی]] او میپرداختند<ref>تاریخ الکوفة، ص۲۹۷.</ref> که البته «[[ابن زیاد]]» توانست با سیاستهای خود و استفاده از [[عمرو بن حجاج زبیدی]]، رقیب «هانی»، این [[نفوذ]] را به حداقل برساند و بالاخره او را [[شهید]] کند بدون آنکه هیچ تحرکی در ربع، پدید آید. | |||
[[لشکر]] [[عمربن سعد]] در [[کربلا]] نیز از [[نظام]] ارباع [[پیروی]] میکرد. در آن هنگام، [[رئیس]] ربع [[اهل مدینه]] [[عبدالله بن زهیر بن سلیم ازدی]]، رئیس ربع [[مذحج]] و [[اسد]] [[عبدالرحمن]] بن ابی سبرة [[حنفی]]، رئیس ربع [[ربیعه]] و کنده [[قیس بن اشعث بن قیس]]، و [[ریاست]] ربع تمیم و [[همدان]] [[حر بن یزید ریاحی]] بودند که همگی به جز [[حر]]، علیه [[امام حسین]]{{ع}} وارد [[کارزار]] شدند<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۸۵.</ref>.<ref>[[نعمت الله صفری فروشانی|صفری فروشانی، نعمت الله]]، [[مردمشناسی کوفه (مقاله)|مردمشناسی کوفه]]، ص ۲۹.</ref> | |||
===عرفاء=== | |||
عرفاء جمع [[عریف]]، و عریف منصبی بوده است در [[قبیله]] که صاحب آن ریاست عدهای از افراد قبیله و [[سرپرستی]] امور آنان را برعهده داشته و نسبت به [[اعمال]] آن افراد در مقابل [[حکومت]] پاسخگو بوده است. وظیفهای که عریف انجام میداد و نیز تعداد افراد تحت نظر او «عرافة» نامیده میشد<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۹، ص۱۵۴.</ref>. | |||
این [[منصب]] در [[قبایل عرب]] در [[زمان جاهلیت]] وجود داشت و از نظر [[اداری]] یک یا دو درجه [[پایینتر]] از ریاست قبیله بود<ref>تاریخ التمدن الاسلامی، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. | |||
اما پس از پایهریزی نظام اسباع در [[سال ۱۷ هجری]]، نظام عرفاء به گونهای دیگر پیریزی شد، بدین ترتیب که ملاک تعداد افراد تحت سرپرستی هر عریف را تعدادی از افراد قرار دادند که [[عطاء]] و [[حقوق]] آنها و [[زن]] و فرزندانشان صدهزار درهم باشد<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۲.</ref> و از این جاست که تعداد افراد «عرافت»های مختلف متفاوت بود؛ زیرا نظامی که [[عمر بن خطاب]] برای پرداخت عطاء به مقاتلین در نظر گرفته بود بر پایه [[مساوات]] قرار نداشت، بلکه براساس [[فضایل]] و ویژگیهای افراد، مانند [[صحابی]] بودن، شرکت در [[جنگهای پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}}، شرکت در [[فتوحات]] و... متغیر بود<ref>برای اطلاع بیشتر از ویژگیهای نظام عطای عمر مراجعه شود به: تاریخ طبری، ج۳، ص۱۰۸.</ref> و بدین ترتیب «عرافت»های مختلف از بیست تا شصت [[مقاتل]] را در برمی گرفت که زن و [[فرزندان]] آنها نیز به این رقم اضافه میشدند. | |||
[[وظیفه]] اولیه عرفاء در آن [[زمان]] این بود که [[عطاء]] و [[حقوق]] افراد تحت [[مسؤولیت]] خود را از امرای اسباع تحویل میگرفتند و به آنان میرساندند و در هنگام [[جنگ]]، افراد خود را آماده میکردند و احیانا اسامی افراد متخلف از جنگ را به اطلاع [[والی]] یا امرای اسباع میرساندند. | |||
اما در هنگامی که [[لشکریان]] [[عرب]] [[شهرنشین]] شده، و در [[کوفه]] مستقر گردیدند، عرفاء اهمیت بیشتری یافتند؛ زیرا علاوه بر مسؤولیتهای سابق، مسؤولیت کامل [[برقراری امنیت]] در محدوده زیر نظارتشان، به آنها واگذار گردید. | |||
در این هنگام آنها، دفترهایی تهیه کرده بودند که در آن اسامی مقاتلین، [[زن]] و فرزندانشان و نیز [[موالی]] آنها ضبط شده بود و اسامی تازه متولدین و سال [[تولد]] نیز ثبت میشد چنان که اسامی افرادی که از [[دنیا]] میرفتند محو میگردید و بدین ترتیب [[شناخت]] کاملی از افراد خود داشتند. | |||
چنین به نظر میرسد که همچنان که عرفاء در این زمان در مقابل والی مسؤول بودند<ref>تنظیمات الجیش العربی الاسلامی، ص۲۲۳؛ الحیاة الاجتماعیة و الاقتصادیة فی الکوفة، ص۴۹ به بعد.</ref> [[نصب]] و [[عزل]] آنها نیز توسط والی صورت میگرفت، نه امرای اسباع یا ارباع. | |||
در هنگام بروز تشنج و [[اضطراب]] در [[شهر]]، نقش و اهمیت عرفاء دوچندان میشد؛ زیرا آنها مسؤول [[برقراری نظم]] در [[رافت]] خود بودند و طبعا اگر [[حکومت]] مرکزی شهر [[قوی]] بود، از آنان میخواست که افراد [[قیام]] کننده را معرفی نمایند<ref>تنظیمات الجیش العربی الاسلامی، ص۲۲۳.</ref>. | |||
در میان [[والیان کوفه]]، زیاد و پسرش، عبیدالله، بیشترین استفاده را از این [[نظام]] در [[سرکوب]] قیام [[شیعیان]] و [[خوارج]] و سایر [[مخالفان]] و به اصطلاح برقراری نظم نمودند مثلا [[تاریخ نویسان]] پیرامون اولین [[اقدام]] [[عبیدالله بن زیاد]] پس از ورود به کوفه چنین نوشته اند: | |||
«عبیدالله [[مردم]] و عرفاء کوفه را به نزد خود فراخواند و خطاب به آنان با شدت چنین گفت: شما باید اسامی غریبها و موافقین و [[مخالفین]] [[امیرالمؤمنین]] یزید! را برای من بنویسید. هر کس چنین کرد با او کاری ندارم، اما هر کس از عرفاء که چنین اقدامی ننماید باید [[مسؤولیت]] عرافت خود را به عهده بگیرد، بدین ترتیب که هیچ [[مخالفت]] و [[شورشی]] علیه ما در عرافت او نباشد. و اگر چنین نکرد [[خون]] و [[مال]] او بر ما [[حلال]] است و اگر در میان عرافتی شخصی از [[مخالفین]] [[امیرالمؤمنین]] (یزید)! یافت شود که [[عریف]] او نامش را برای ما ننوشته باشد، آن عریف را درب خانهاش بر دار میآویزیم و آن عرافت را از [[عطاء]] و [[حقوق]] [[محروم]] مینماییم»<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۷.</ref>. | |||
این [[اقدام]] عبیدالله در استفاده از عرفاء بسیار مؤثر افتاد و یکی از مهمترین موجبات [[شکست]] [[نهضت]] مسلم را فراهم آورد.<ref>[[نعمت الله صفری فروشانی|صفری فروشانی، نعمت الله]]، [[مردمشناسی کوفه (مقاله)|مردمشناسی کوفه]]، ص ۳۱.</ref> | |||
===مناکب=== | |||
مناکب جمع منکب و یکی از [[مناصب]] موجود در میان [[قبایل]] بوده است. از بعضی نوشتهها چنین برمیآید که این [[منصب]] بالاتر از عریف بوده و [[نظارت]] بر پنج عریف بر عهده صاحب این منصب بوده است<ref>تاریخ التمدن الاسلامی، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. و منصبی بوده که در قبایل [[جاهلیت]] نیز وجود داشته است. | |||
اما بعضی دیگر از نوشتهها احداث این منصب را به «[[زیاد بن ابیه]]» برای [[تسلط]] و نظارت بیشتر بر کارهای عرفاء نسبت دادهاند<ref>تنظیمات الجیش العربی الاسلامی، ص۲۲۳، به نقل از الاوائل ابی هلال عسکری.</ref> و بعضی را نیز نظر بر این است که گرچه این منصب در [[زمان]] زیاد احداث شده است اما سمتی [[پایینتر]] از عریف بوده و به عنوان معاون آن به حساب میآمده است<ref>الحیاة الاجتماعیة و الاقتصادیة فی الکوفه، ص۵۴، به نقل از العقد الفرید، ج۵، ص۸.</ref>. | |||
به هر حال هر کدام از نظرهای فوق را بپذیریم، آنچه مسلم است این است که این منصب در [[سال ۶۰ هجری]] و هنگام [[نهضت مسلم بن عقیل]] وجود داشته است اما در میان [[نصوص]] [[تاریخی]] به عبارتی که از آن در این سال یاد کرده و نقش آن را بیان نموده باشد، برخورد ننمودیم.<ref>[[نعمت الله صفری فروشانی|صفری فروشانی، نعمت الله]]، [[مردمشناسی کوفه (مقاله)|مردمشناسی کوفه]]، ص ۳۲.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |