اخلاق در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{سیره معصوم}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = اخلاق
| موضوع مرتبط = اخلاق
| عنوان مدخل  = [[اخلاق]]
| عنوان مدخل  = اخلاق
| مداخل مرتبط = [[اخلاق در لغت]] - [[اخلاق در قرآن]] - [[اخلاق در فقه اسلامی]] - [[اخلاق در نهج البلاغه]] - [[اخلاق در اخلاق اسلامی]] - [[اخلاق در سیره پیامبر خاتم]] - [[اخلاق در معارف دعا و زیارات]] - [[اخلاق در معارف و سیره سجادی]] - [[اخلاق در معارف و سیره رضوی]] - [[اخلاق در فلسفه اسلامی]] - [[اخلاق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[اخلاق در لغت]] - [[اخلاق در قرآن]] - [[اخلاق در فقه اسلامی]] - [[اخلاق در نهج البلاغه]] - [[اخلاق در اخلاق اسلامی]] - [[اخلاق در سیره پیامبر خاتم]] - [[اخلاق در معارف دعا و زیارات]] - [[اخلاق در معارف و سیره سجادی]] - [[اخلاق در معارف و سیره رضوی]] - [[اخلاق در فلسفه اسلامی]] - [[اخلاق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  

نسخهٔ ‏۷ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۵

مقدمه

واژه اخلاق، جمع خُلُق یا خُلْق، به معنای سجیه، طبع و عادت است. واژه خَلق و خُلق در اصل (همچون شَرب و شُرب، و نیز صَرم و صُرم) از یک ریشه‌اند؛ با این تفاوت که خَلق، مربوط به صفات، اشکال و هیئت‌های ظاهری و جسمانی است که با قوه بینایی قابل درک هستند؛ اما خُلْق و خُلُق به صورت باطنی انسان (نفس انسانی و اوصاف و ویژگی‌های مختص به آن)[۱] اطلاق می‌شوند؛ در قرآن کریم نیز واژه خُلُق در همین معنا به کار رفته است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۲].

﴿إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ[۳].

واژه خَلاق نیز که در قرآن به کار رفته، از همین ریشه و به معنای بهره‌ای است که انسان به وسیله خلق و خوی نیکو کسب می‌کند[۴]: ﴿مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ[۵]. اما واژه اخلاق – اصطلاحاً- به آن دسته از ویژگی‌ها و ملکات نفسانی گفته می‌شود که به وسیله آنها، کارهای انسان با سهولت و به آسانی از او سر می‌زند. تعریف خواجه نصیرالدین طوسی از اخلاق گواه بر این مدعاست: خُلق ملکه‌ای بُوَد که نفس را مقتضی سهولت صدور فعلی بود از او، بی‌احتیاج تفکری و رؤیتی[۶]. بدین‌ترتیب، اخلاق به آن دسته از صفات نفسانی گفته می‌شود که در اثر عواملی همچون تکرار یک فعل، حصول معرفت و بصیرت لازم، تأمل و تفکر و عنایات الهی، نوعی ثبات، رسوخ، استمرار و دوام در نفس می‌یابند و به آسانی قابل زوال نیستند. در فلسفه، این گونه کیفیات نفسانی را «ملکه» و کیفیات نفسانی زودگذر را «حال» می‌نامند[۷].

طبق تعریف یادشده، واژه اخلاق مربوط به ملکات درونی و نفسانی است که منشأ افعال بیرونی می‌شوند؛ اما گاه این واژه بر هر کاری که متصف به حسن یا قبح بوده؛ و صاحبش مستحق مدح یا ذم باشد نیز اطلاق گردیده است؛ حتی اگر هنوز به صورت صفتی راسخ در نفس درنیامده باشد[۸][۹]

منابع

پانویس

  1. بنگرید به: زبیدی، تاج العروس، ج۶، ص۳۳۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۶۹۳.
  2. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  3. «این جز شیوه پیشینیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۳۷.
  4. مفردات غریب القرآن، ص۱۵۸.
  5. «هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهره‌ای ندارد» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
  6. طوسی، اخلاق ناصری، ص۶۴.
  7. طباطبایی، نهایه الحکمه، ص۱۰۷.
  8. مصباح یزدی، دروس فلسفه اخلاق، ص۹-۱۰.
  9. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا، ص ۱۷.