←معنای لغوی
(←منابع) |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
=== معنای لغوی === | === معنای لغوی === | ||
{{اصلی|تولی در لغت|تبری در لغت}} | |||
[[تولی]] از ماده "و - ل - ی" به معنای به کار کسی پرداختن<ref>التحقیق، ج۱۳، ص۲۰۴، «ولی».</ref>، کاری را عهدهدار شدن<ref>مفردات، ص۸۸۵، «ولی»؛ نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۲.</ref>، قبول [[ولایت]]<ref>نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۳؛ التحقیق، ج۱۳، ص۲۰۶ - ۲۰۷، «ولی».</ref>، کسی را [[دوست]] و [[سرپرست]] گرفتن<ref>نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۳.</ref> و [[پیروی]] کردن است<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۵۵۸، «ولی».</ref> و اگر با "عن" متعدی شود به معنای اعراض و رویگردانی میآید<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۶، «ولی».</ref>. در زبان فارسی هم "تولا" به معنای [[محبت]] و [[دوستی]] آمده است<ref>لغت نامه، ج۵، ص۷۱۵۰، «تولی».</ref>. "ولی" در زبان [[عرب]] به معنای [[دوست]]، [[یاور]] و [[سرپرست]] آمده است. چنان که مصدر آن "[[ولایت]]" نیز به معنای [[دوستی]]، یاوری و [[سرپرستی]] به کار میرود. بنابراین، [[تولی]] هم به معنای پذیرش [[دوستی]] و کسی را [[دوست]] خود قرار دادن است و هم به معنای پذیرش [[سرپرستی]] و کسی را [[سرپرست]] خود قرار دادن. با توجه به موارد کاربرد این کلمه در [[آیات]] و [[روایات]] میتوان گفت که [[دوستی]] و [[سرپرستی]]، لازم و ملزوم یکدیگرند و پذیرش [[دوستی]]، مقدمه پذیرش [[سرپرستی]] است؛ زیرا [[دل]] سپردن، مقدمه سر سپردن است و [[انسان]] تا به کسی [[دل]] نبندد، نمیتواند سرسپرده او شود و چنان که باید و شاید [[تسلیم]] او گردد<ref>ر.ک: محمد بن مکرم و النشر ابن منظور، لسان العرب، تحقیق: جمال الدین میر دامادی، ۱۵ ج، بیروت، دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع - دار صادر، ۱۴۱۴ ه- ق، ج ۱۵، ص ۴۰۷، ماده "ولی"؛ احمد بن محمد القیومی، المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، بیروت، دارالفکر، بیتا، صص ۶۷۲ و ۶۷۳. لغتنامه دهخدا، ج ۵، ص ۶۲۷۲، ماده "تولی".</ref>. | [[تولی]] از ماده "و - ل - ی" به معنای به کار کسی پرداختن<ref>التحقیق، ج۱۳، ص۲۰۴، «ولی».</ref>، کاری را عهدهدار شدن<ref>مفردات، ص۸۸۵، «ولی»؛ نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۲.</ref>، قبول [[ولایت]]<ref>نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۳؛ التحقیق، ج۱۳، ص۲۰۶ - ۲۰۷، «ولی».</ref>، کسی را [[دوست]] و [[سرپرست]] گرفتن<ref>نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۳.</ref> و [[پیروی]] کردن است<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۵۵۸، «ولی».</ref> و اگر با "عن" متعدی شود به معنای اعراض و رویگردانی میآید<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۶، «ولی».</ref>. در زبان فارسی هم "تولا" به معنای [[محبت]] و [[دوستی]] آمده است<ref>لغت نامه، ج۵، ص۷۱۵۰، «تولی».</ref>. "ولی" در زبان [[عرب]] به معنای [[دوست]]، [[یاور]] و [[سرپرست]] آمده است. چنان که مصدر آن "[[ولایت]]" نیز به معنای [[دوستی]]، یاوری و [[سرپرستی]] به کار میرود. بنابراین، [[تولی]] هم به معنای پذیرش [[دوستی]] و کسی را [[دوست]] خود قرار دادن است و هم به معنای پذیرش [[سرپرستی]] و کسی را [[سرپرست]] خود قرار دادن. با توجه به موارد کاربرد این کلمه در [[آیات]] و [[روایات]] میتوان گفت که [[دوستی]] و [[سرپرستی]]، لازم و ملزوم یکدیگرند و پذیرش [[دوستی]]، مقدمه پذیرش [[سرپرستی]] است؛ زیرا [[دل]] سپردن، مقدمه سر سپردن است و [[انسان]] تا به کسی [[دل]] نبندد، نمیتواند سرسپرده او شود و چنان که باید و شاید [[تسلیم]] او گردد<ref>ر.ک: محمد بن مکرم و النشر ابن منظور، لسان العرب، تحقیق: جمال الدین میر دامادی، ۱۵ ج، بیروت، دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع - دار صادر، ۱۴۱۴ ه- ق، ج ۱۵، ص ۴۰۷، ماده "ولی"؛ احمد بن محمد القیومی، المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، بیروت، دارالفکر، بیتا، صص ۶۷۲ و ۶۷۳. لغتنامه دهخدا، ج ۵، ص ۶۲۷۲، ماده "تولی".</ref>. | ||