عقل در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
به نظر می‌رسد [[عقلی]] که با رشد سنی کمال می‌یابد، همان [[عقل]] طبع یا عقل [[فطری]] و [[خدادادی]] است و عقلی که تا آخر [[عمر]] با تجربه قابل افزایش است، عقل تجربه یا [[عقل مسموع]] است.
به نظر می‌رسد [[عقلی]] که با رشد سنی کمال می‌یابد، همان [[عقل]] طبع یا عقل [[فطری]] و [[خدادادی]] است و عقلی که تا آخر [[عمر]] با تجربه قابل افزایش است، عقل تجربه یا [[عقل مسموع]] است.
چنان که دیدیم در دو [[حدیث]]، ۲۸ سالگی، و در یک حدیث، ۳۵ سالگی، نهایت رشد سنی عقل بیان شده است. شاید مراد این باشد که ۲۸ سالگی برای افراد متعارف نهایت رشد سنی عقل است و ۳۵ سالگی برای افراد خاص. به دیگر سخن، نهایت رشد سنی عقل در مورد افراد، متفاوت است. حدیث اول نیز که می‌گوید در [[دوران پیری]] عقل [[جوان]] و [[قوی]] می‌شود، شاید ناظر به رشد عقل [[تجربی]] و ضمیمه شدن آن به [[عقل مطبوع]] باشد. شخصی که از عقل مطبوع استفاده کرده، از آن [[پیروی]] می‌کند و با [[اعمال]] [[دینی]] و [[اخلاقی]] و [[علم]] و تجربه اندوزی عقل تجربی‌اش را رشد می‌دهد، سن [[پیری]] برای او نهایت قوت و [[شادابی]] عقل است.<ref>[[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[عقل و معرفت عقلی (مقاله)|مقاله «عقل و معرفت عقلی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۴۲.</ref>
چنان که دیدیم در دو [[حدیث]]، ۲۸ سالگی، و در یک حدیث، ۳۵ سالگی، نهایت رشد سنی عقل بیان شده است. شاید مراد این باشد که ۲۸ سالگی برای افراد متعارف نهایت رشد سنی عقل است و ۳۵ سالگی برای افراد خاص. به دیگر سخن، نهایت رشد سنی عقل در مورد افراد، متفاوت است. حدیث اول نیز که می‌گوید در [[دوران پیری]] عقل [[جوان]] و [[قوی]] می‌شود، شاید ناظر به رشد عقل [[تجربی]] و ضمیمه شدن آن به [[عقل مطبوع]] باشد. شخصی که از عقل مطبوع استفاده کرده، از آن [[پیروی]] می‌کند و با [[اعمال]] [[دینی]] و [[اخلاقی]] و [[علم]] و تجربه اندوزی عقل تجربی‌اش را رشد می‌دهد، سن [[پیری]] برای او نهایت قوت و [[شادابی]] عقل است.<ref>[[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[عقل و معرفت عقلی (مقاله)|مقاله «عقل و معرفت عقلی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۴۲.</ref>
==عقل و دین==
رابطه میان [[عقل و دین]]، شبیه رابطه [[عقل و اخلاق|عقل با اخلاق]] است. نزد [[امام علی]]{{ع}} عقل، راه رسیدن [[انسان]] به [[خدا]] و [[دین]] است: «با [[عقول]]، [[شناخت خدا]] محکم و [[پایدار]] می‌شود»<ref>ابن شعبه حرانی، حسن، تحف العقول، ص۶۲؛ مفید، الامالی، ص۲۵۴؛ صدوق، التوحید، ص۳۵.</ref>؛ «[[مؤمن]] به خدا [[ایمان]] نمی‌آورد، مگر اینکه [[تعقل]] کند»<ref>کراجکی، محمد، کنز الفوائد، ج۱، ص۵۶؛ دیلمی، حسن، ارشاد القلوب، ص۱۹۸.</ref>؛ «دین و [[ادب]] نتیجه عقل است»<ref>ابن رازی، جعفر، جامع الاحادیث، ص۱۳۶.</ref>؛ «[[دینداری]] به اندازه عقل است»<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۴، ص۳۱۳، ح۶۱۸۳.</ref>؛ «نخستین پایه [[اسلام]]، عقل است»<ref>ابن شعبه حرانی، حسن، تحف العقول، ص۱۹۶.</ref>.
عقل از طریق [[استدلال]] از [[آیات آفاقی]] و انفسی خدا را [[اثبات]] می‌کند و پس از [[اثبات خدا]] خوبی و [[لزوم]] [[تسلیم]] در برابر [[خداوند]] و [[ایمان به خدا]] را به انسان گوشزد می‌کند. [[آدمی]] با عقل خویش، مخاطب دین و [[شریعت]] است و از همین رو است که از شرایط [[مکلف]] شدن در قبال دین و [[عقاید]] و [[احکام]] آن برخورداری از عقل است. باز از همین‌جا است که [[حضرت امیر]]{{ع}} مقدار [[حسابرسی]] و [[پاداش]] و [[کیفر]] [[روز قیامت]] را به اندازه عقل می‌داند:
«خداوند، [[بندگان]] را به اندازه [[عقلی]] که در [[دنیا]] به آنها داده، حساب می‌رسد»<ref>زراد، زید، الاصول الستة عشر، ص۴. </ref>.
گذشته از این که [[عقل آدمی]] را به دین می‌رساند، احکامش جزء دین است؛ زیرا به فرموده [[امام]] «عقل، [[رسول]] [[حق]] - تعالی - است»<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۱، ص٧٠، ح۲۷۲.</ref> و «عقل، شریعت درونی، و شریعت، عقل بیرونی است»<ref>طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۱۲۴۹.</ref>. در برخی از [[احادیث]]، عقل [[حجت باطنی]] و [[پیامبران]] و [[ائمه]]{{عم}} حجت‌های در ظاهری قلمداد شد‌ه‌اند<ref>الکافی، ج۱، ص۱۶.</ref>.
از سوی دیگر، دین نیز در [[خرد]] ورزی انسان و [[رشد]] و [[تکامل عقل]] او مؤثر است. امام علی{{ع}} در [[خطبه]] اول [[نهج البلاغه]]، درباره [[فلسفه]] [[ارسال رسولان]] می‌فرماید:
خدا، [[رسولان]] خویش را در میان [[مردم]] برانگیخت و پیامبرانش را پی در پی به سوی [[مردم]] فرستاد، تا [[پیمان]] فطرتش را از [[انسان‌ها]] بازگیرند و [[نعمت]] فراموش شده را به یاد آنان آورند و با [[تبلیغ]] بر آنها [[احتجاج]] کنند و گنجینه‌های [[عقول]] را آشکار کنند.
«اِثاره» در لغت [[عرب]] از ریشه «[[ثور]]» به معنای انبعاث و [[برانگیختن]] و بلند کردن و [[آشکار کردن]] است. {{متن حدیث|ثَارَ الْغُبَارُ}}<ref>ر.ک: ابن فارس، احمد معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۳۹۵؛ جوهری، اسماعیل، الصحاح، ج۲، ص۶۰۶؛ فیومی، احمد، المصباح المنیر، ص۸۷۰.</ref> یعنی گردوغبار برخاست.
در این [[خطبه]]، حضرت معلومات [[عقلی]] را به دفینه‌ها و گنج‌های پنهان [[تشبیه]] کرده و یکی از [[وظایف]] [[پیامبران]] را برانگیختن و بر ملا کردن این گنج‌ها دانسته‌اند. از این سخن می‌توان دریافت که اولاً [[عقل]] دارای معلومات [[فطری]] و ذاتی است و در خود معلوماتی دارد که از خارج و [[تجربه]] به دست نیاورده است؛ ثانیاً بدون [[تذکر]] و برانگیختن پیامبران، [[آدمی]] از این معلومات [[غافل]] است و بدان توجه ندارد و پیامبران، توجه [[انسان]] را به این [[آگاهی‌ها]] جلب می‌کنند. بنابراین یکی از کارهای [[دین]]، به فعلیت درآوردن، عقل و معلومات فطری است.
باز [[امام]] در این باره می‌فرمایند: «[[خداوند]]، [[اسلام]] را [[تشریع]] کرد... و آن را وسیله [[یقین]] برای کسانی که [[خرد]] می‌ورزند، قرار داد»<ref>الکافی، ج۲، ص۴۹.</ref>. بر اساس این [[حدیث]]، دین برای اینکه به یقین برسد، به او کمک می‌کند و وسیله‌ای برای دست‌یابی عقل به یقین است. از این رو است که [[قرآن]] هماره پس از بیان برخی مسائل، انسان را به [[تعقل]] در آنها [[دعوت]] می‌کند. این کار یعنی جهت‌دهی و [[راهنمایی]] عقل به مسیری که به نتیجه خواهد رسید. از آنجا که خداوند [[خالق]] عقل است، بهتر از هر کس می‌داند که عقل در چه مسیری [[توانایی]] رسیدن به مطلوب را دارد و در چه مسیرهایی [[ناتوان]] از دستیابی به نتیجه است. برای مثال قرآن انسان را به تعقل در قرآن<ref>ر.ک: {{متن قرآن|لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «بی‌گمان کتابی برای شما فرستاده‌ایم که یادکرد شما در آن است، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰.</ref>، [[آیات]] [[تکوینی]] و پدیده‌ها و [[نظم]] [[جهان]]<ref>ر.ک: {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «و اوست که زنده می‌گرداند و می‌میراند و پیاپی آمدن شب و روز با اوست؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۰؛ {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}} «آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶؛ {{متن قرآن|كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى}} «بخورید و چارپایانتان را بچرانید! بی‌گمان در آن برای خردمندان نشانه‌هایی است» سوره طه، آیه ۵۴؛ {{متن قرآن|الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّى}} «همان که زمین را برای شما گاهواره‌ای گردانید و در آن برایتان راه‌هایی گشود و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از گیاهان رنگ‌رنگ گونه‌ها برآوردیم» سوره طه، آیه ۵۳؛ {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}} «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است * (همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰-۱۹۱.</ref>، [[احکام اخلاقی]]<ref>ر.ک: {{متن قرآن|قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.</ref> و سرگذشت پیشینیان<ref>ر.ک: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى}} «آیا برای آنان راهگشا نبوده است که پیش از آنها چه بسیار نسل‌ها را از میان بردیم که (اینان اکنون) در خانه‌های آنان راه می‌روند؟ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی برای (پندگیری) خردمندان است» سوره طه، آیه ۱۲۸.</ref> [[دعوت]] می‌کند؛ زیرا نتیجه [[تفکر]] در این امور، [[شناخت خدا]]، [[درک]] [[احکام اخلاقی]]، و [[عبرت گرفتن]] از پیشینیان است. از سوی دیگر در [[احادیث]] متعددی، [[آدمی]] از [[تعقل]] در [[ذات الهی]] [[نهی]] شده است<ref>ر.ک: صدوق، التوحید، ص۴۶۰ - ۴۵۵؛ الکافی، ج۱، ص۹۴ - ۹۲.</ref>. دلیل آن، این است که [[عقل]] [[قادر]] به [[فهم]] ذات الهی و کیفیت [[ذات خداوند]] نیست، و اصولاً [[ذات خدا]] دارای کیفیت تعقلی نیست تا به دام تعقل آید. بنابراین تعقل در ذات الهی نتیجه‌ای جز [[گمراهی]] و یا [[بیهودگی]] در پی نخواهد داشت. [[امام علی]]{{ع}} در این باره می‌فرمایند:
[[خداوند]] بزرگ‌تر از آن است که [[عقول]] [[بشر]] با تفکر و تعقل او را متصور و محدود سازند... خداوند کسی است که در عقول، متناهی نمی‌گردد تا اینکه در تفکر دارای کیفیت گردد.... [[عظمت خدا]] را به اندازه عقلت مقدر و محدود نساز که از هلاک شوندگان خواهی گشت<ref>صدوق، التوحید، ص۵۴، ۵۱. </ref>.
افزون بر همه اینها، [[دین]] بر [[عقل]] می‌افزاید، و به فرموده [[امام علی]]{{ع}} «ذکر و [[یاد خدا]] [[روشنایی]] عقل است»<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۲، ص۱۰۸، ح۱۹۹۹.</ref> و هر که [[خداوند سبحان]] را یاد کند، [[خداوند]] دلش را زنده و عقل و خردش را [[نورانی]] می‌گرداند»<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۵، ص۳۸۷، ح۸۸۷۶.</ref> و یاد خدا [[عقل‌ها]] را [[راهنمایی]] و [[هدایت]] می‌کند»<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۱، ص۳۶۹، ح۱۴۰۳.</ref>.
اصولاً [[اعمال]] [[اخلاقی]]، اعمال [[دینی]] نیز محسوب می‌شوند و - چنان که گذشت - اعمال اخلاقی باعث تقویت عقل می‌شود و [[گناهان]] باعث [[تضعیف]] و نابودی عقل می‌گردند. همان بحثی که درباره تأثیر و تأثر و [[ارتباط]] دوسویه میان عقل و [[اخلاق]] گفتیم و اینکه این دو هماره یکدیگر را تقویت می‌کنند، درباره رابطه [[عقل و دین]] نیز گفتنی است.<ref>[[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[عقل و معرفت عقلی (مقاله)|مقاله «عقل و معرفت عقلی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۳۴.</ref>


==عقل و علم==
==عقل و علم==
۷۵٬۹۷۱

ویرایش