پیامدهای جبری دانستن عصمت چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۲
، ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| مدخل اصلی = [[شبهات عصمت]] | | مدخل اصلی = [[شبهات عصمت]] | ||
| مدخل وابسته = [[جبر]] | | مدخل وابسته = [[جبر]] | ||
| تعداد پاسخ = | | تعداد پاسخ = 3 | ||
}} | }} | ||
'''پیامدهای جبری دانستن [[عصمت]] چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[عصمت (پرسش)|عصمت]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[عصمت]]''' مراجعه شود. | '''پیامدهای جبری دانستن [[عصمت]] چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[عصمت (پرسش)|عصمت]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[عصمت]]''' مراجعه شود. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==== [[سقوط]] از ارزش انسانی ==== | ==== [[سقوط]] از ارزش انسانی ==== | ||
عصمت جبری بدان معناست که [[اراده]] و [[اختیار]] [[معصومان]] هیچگونه نقشی در [[پیراستگی]] آنان از [[گناه]] ندارد و همچون ماشین خودکاری، بیاراده و اختیار و بدون اینکه خود بخواهند از اراده و [[فرمان الهی]] [[تبعیت]] میکنند. در این صورت، معصومان فاقد ارزش انسانی خواهند بود. به عبارت دیگر، جبری انگاشتن عصمت به معنای تنزل دادن معصومان از [[مقام]] [[انسانی]] و بشری است؛ [[ارزش]] [[آدمی]] به [[آزادی]]، اراده و اختیار اوست<ref>فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۴۲؛ فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref> | عصمت جبری بدان معناست که [[اراده]] و [[اختیار]] [[معصومان]] هیچگونه نقشی در [[پیراستگی]] آنان از [[گناه]] ندارد و همچون ماشین خودکاری، بیاراده و اختیار و بدون اینکه خود بخواهند از اراده و [[فرمان الهی]] [[تبعیت]] میکنند. در این صورت، معصومان فاقد ارزش انسانی خواهند بود. به عبارت دیگر، جبری انگاشتن عصمت به معنای تنزل دادن معصومان از [[مقام]] [[انسانی]] و بشری است؛ [[ارزش]] [[آدمی]] به [[آزادی]]، اراده و اختیار اوست<ref>فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۴۲؛ فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref>.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۲۳.</ref>. | ||
==== عدم شایستگی برای [[الگو]] شدن<ref>ر.ک: فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۸.</ref> ==== | ==== عدم شایستگی برای [[الگو]] شدن<ref>ر.ک: فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۸.</ref> ==== | ||
شکی نیست که [[خداوند]]، [[پیامبران]] [[معصوم]] خود را به عنوان [[اسوه]] و الگوی [[آدمیان]] معرفی کرده و در [[آیات]] بسیاری، [[انسانها]] را به تبعیت از [[رفتار]] و [[اعمال]] آنها امر نموده است. حتی در برابر برخی از بهانهگیریها و اشکالتراشیهای [[مردم]] که میگفتند چرا خداوند فرشتهای را به [[رسالت]] بر نگزیده است، پاسخ [[قرآن]] آن است که چون بر روی [[زمین]] انسانها [[زندگی]] میکنند، باید پیامبرشان نیز از جنس آنان باشد، تا بتواند [[اسوه حسنه]] برای [[پیروان]] زمینی خود به شمار آید: {{متن قرآن|قُل لَّوْ كَانَ فِي الأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاء مَلَكًا رَّسُولاً}}<ref>«بگو: اگر بر زمین فرشتگانی میبودند که با آرامش راه میپیمودند (باز هم) بر آنان از آسمان فرشتهای را به پیامبری میفرستادیم» سوره اسراء، آیه ۹۵.</ref>. | شکی نیست که [[خداوند]]، [[پیامبران]] [[معصوم]] خود را به عنوان [[اسوه]] و الگوی [[آدمیان]] معرفی کرده و در [[آیات]] بسیاری، [[انسانها]] را به تبعیت از [[رفتار]] و [[اعمال]] آنها امر نموده است. حتی در برابر برخی از بهانهگیریها و اشکالتراشیهای [[مردم]] که میگفتند چرا خداوند فرشتهای را به [[رسالت]] بر نگزیده است، پاسخ [[قرآن]] آن است که چون بر روی [[زمین]] انسانها [[زندگی]] میکنند، باید پیامبرشان نیز از جنس آنان باشد، تا بتواند [[اسوه حسنه]] برای [[پیروان]] زمینی خود به شمار آید: {{متن قرآن|قُل لَّوْ كَانَ فِي الأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاء مَلَكًا رَّسُولاً}}<ref>«بگو: اگر بر زمین فرشتگانی میبودند که با آرامش راه میپیمودند (باز هم) بر آنان از آسمان فرشتهای را به پیامبری میفرستادیم» سوره اسراء، آیه ۹۵.</ref>. | ||
روشن است که برای الگو واقع شدن، تنها برخورداری از شکل و [[شمایل]] و صورت انسانی کافی نیست؛ بلکه همچون سایر افراد [[بشر]] که دارای [[آزادی]] و [[گزینش]] و [[انتخاب]] زنند، الگوی آنان نیز باید این خصیصه اصلی و بنیادین را دارا باشد. حال اگر فرض شود که [[عصمت]] و [[پاکی]] [[معصومین]] و کارهای خوب آنان معلول یکسری اسباب و عوامل غیراختیاری و ماوراءالطبیعی است که احراز آنها برای [[آدمیان]] مقدور نیست، چگونه میتوان از ایشان [[پیروی]] کرد؟ در این صورت، آنها همانند کسانی هستند که سوار بر مرکب [[خوبیها]] شدهاند و بدون هیچ مانعی و بیاختیار به راه خود ادامه میدهند، در حالی که در مسیر حرکت سایر [[انسانها]]، انواع و اقسام موانع درونی و بیرونی قرار داده شده است.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۸۱.</ref> | روشن است که برای الگو واقع شدن، تنها برخورداری از شکل و [[شمایل]] و صورت انسانی کافی نیست؛ بلکه همچون سایر افراد [[بشر]] که دارای [[آزادی]] و [[گزینش]] و [[انتخاب]] زنند، الگوی آنان نیز باید این خصیصه اصلی و بنیادین را دارا باشد. حال اگر فرض شود که [[عصمت]] و [[پاکی]] [[معصومین]] و کارهای خوب آنان معلول یکسری اسباب و عوامل غیراختیاری و ماوراءالطبیعی است که احراز آنها برای [[آدمیان]] مقدور نیست، چگونه میتوان از ایشان [[پیروی]] کرد؟ در این صورت، آنها همانند کسانی هستند که سوار بر مرکب [[خوبیها]] شدهاند و بدون هیچ مانعی و بیاختیار به راه خود ادامه میدهند، در حالی که در مسیر حرکت سایر [[انسانها]]، انواع و اقسام موانع درونی و بیرونی قرار داده شده است.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۸۱.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۴۵-۴۹.</ref>.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۲۳.</ref>. | ||
==== [[برتری]] نداشتن بر سایرین ==== | ==== [[برتری]] نداشتن معصوم بر سایرین ==== | ||
بیشک، یکی از موجبات برتری [[انبیا]] بر سایر انسانها عصمت آنان از هر گونه [[عیب]] و نقصی است. حال اگر فرض شود که پیراستگیشان غیر اختیاری است و آنان بیآنکه بخواهند، [[کارهای نیک]] را انجام میدهند و از [[بدیها]] دوری میگزینند، این [[پرسش]] پیش میآید که وجه برتری آنان بر دیگران چیست؟ چرا انبیا افضلالعباد شمرده شدهاند؟ و اینکه [[قرآن کریم]] در [[تکریم]] انبیا {{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و به یقین آنان را با دانایی بر جهانیان برگزیدیم» سوره دخان، آیه ۳۲.</ref> و یا {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷.</ref> چگونه توجیه میپذیرند؟ | بیشک، یکی از موجبات برتری [[انبیا]] بر سایر انسانها عصمت آنان از هر گونه [[عیب]] و نقصی است. حال اگر فرض شود که پیراستگیشان غیر اختیاری است و آنان بیآنکه بخواهند، [[کارهای نیک]] را انجام میدهند و از [[بدیها]] دوری میگزینند، این [[پرسش]] پیش میآید که وجه برتری آنان بر دیگران چیست؟ چرا انبیا افضلالعباد شمرده شدهاند؟ و اینکه [[قرآن کریم]] در [[تکریم]] انبیا {{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و به یقین آنان را با دانایی بر جهانیان برگزیدیم» سوره دخان، آیه ۳۲.</ref> و یا {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷.</ref> چگونه توجیه میپذیرند؟ | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
حتی عدهای، از آنجا که عصمت را ملازم با جبری بودن دانستهاند، برای [[حفظ]] [[فضیلت]] و برتری معصومین بر سایرین، بهتر آن دیدهاند که اصل [[عصمت]] آنان را در بعضی از مراتب [[انکار]] کنند. یکی از نویسندگان معاصر در این باره میگوید: {{عربی|"فلو أن النبي معصوم لما كان له من فضل فيما يأتي به او بدع، و لكن بقاء حياة الرسول بدون عصمة ترفع من شأنه و تدل على نجاحه في جهاده لنفسه و فهمه للافضل و اتباعه للاحسن في أغلب الأحوال"}}<ref>مقارنة الادیان، ج۳ (الاسلام)، ص۱۲۶.</ref>؛ | حتی عدهای، از آنجا که عصمت را ملازم با جبری بودن دانستهاند، برای [[حفظ]] [[فضیلت]] و برتری معصومین بر سایرین، بهتر آن دیدهاند که اصل [[عصمت]] آنان را در بعضی از مراتب [[انکار]] کنند. یکی از نویسندگان معاصر در این باره میگوید: {{عربی|"فلو أن النبي معصوم لما كان له من فضل فيما يأتي به او بدع، و لكن بقاء حياة الرسول بدون عصمة ترفع من شأنه و تدل على نجاحه في جهاده لنفسه و فهمه للافضل و اتباعه للاحسن في أغلب الأحوال"}}<ref>مقارنة الادیان، ج۳ (الاسلام)، ص۱۲۶.</ref>؛ | ||
اگر [[پیامبر]] [[معصوم]] باشد، فضیلتی بر دیگران ـ در کارهایی که انجام میدهد یا ترک میکند ـ نخواهد داشت، امّا [[زندگی پیامبر]] بدون عصمت، [[شأن]] و [[منزلت]] او را بالا میبرد. و نشانه این است که در [[جهاد اکبر]] و [[مبارزه]] با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و [[هدف]] صحیح را شناخته و از آن [[پیروی]] کرده است.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۸۱.</ref> | اگر [[پیامبر]] [[معصوم]] باشد، فضیلتی بر دیگران ـ در کارهایی که انجام میدهد یا ترک میکند ـ نخواهد داشت، امّا [[زندگی پیامبر]] بدون عصمت، [[شأن]] و [[منزلت]] او را بالا میبرد. و نشانه این است که در [[جهاد اکبر]] و [[مبارزه]] با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و [[هدف]] صحیح را شناخته و از آن [[پیروی]] کرده است.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۸۱.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۴۵-۴۹.</ref>.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۲۳.</ref>. | ||
==== ناسازگاری با [[تکلیف]] ==== | ==== ناسازگاری با [[تکلیف]] ==== | ||
یکی از شرایط تکلیف "[[قدرت]]" است. و قدرت بدین معناست که فاعل به گونهای باشد که {{متن حدیث|إِنْ شَاءَ فَعَلَ وَ إِنْ شَاءَ تَرَكَ}}؛ اگر بخواهد انجام دهد و اگر بخواهد ترک کند. حال اگر فرض شود که تنها یک راه در پیشروی [[معصومین]] نهاده شده است و آن [[توانایی]] بر انجام [[کارهای نیک]] است. در این صورت [[مکلف]] بودن آنان بیمعنی خواهد بود؛ زیرا معصیتی در [[حق]] آنها [[تصور]] نمیشود تا مکلف به ترک آن شوند<ref>شرح العقائد النسفیه، ص۱۰۰؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ ارشاد الطالبین، ص۳۰۱.</ref>. | یکی از شرایط تکلیف "[[قدرت]]" است. و قدرت بدین معناست که فاعل به گونهای باشد که {{متن حدیث|إِنْ شَاءَ فَعَلَ وَ إِنْ شَاءَ تَرَكَ}}؛ اگر بخواهد انجام دهد و اگر بخواهد ترک کند. حال اگر فرض شود که تنها یک راه در پیشروی [[معصومین]] نهاده شده است و آن [[توانایی]] بر انجام [[کارهای نیک]] است. در این صورت [[مکلف]] بودن آنان بیمعنی خواهد بود؛ زیرا معصیتی در [[حق]] آنها [[تصور]] نمیشود تا مکلف به ترک آن شوند<ref>شرح العقائد النسفیه، ص۱۰۰؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ ارشاد الطالبین، ص۳۰۱.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۴۵-۴۹.</ref>.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۲۳.</ref>. | ||
==== بیمعنا بودن عصمت ==== | ==== بیمعنا بودن عصمت ==== | ||
کسی را میتوان معصوم نامید که [[آلوده]] شدن وی به [[گناه]]، قابل تصور باشد: مثلاً نمیتوان اطفالی را که هنوز به سن تکلیف نرسیدهاند معصوم دانست؛ زیرا جایی برای تصور گناه درباره آنان نیست. و اگر گاه، تعبیر "اطفال معصوم" در محاورات عامیانه به کار میرود، از سر [[تسامح]] است<ref>جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۷۳.</ref>. حال، با توجه به اینکه عصمت جبری را ناسازگار با تکلیف دانستیم، [[مفسده]] دیگری که بر مفسده پیشین بار میشود، این است که [[اثبات عصمت]] جبری مساوی است با [[نفی]] آن؛ زیرا از یک سو، مقتضای جبری بودن این است که [[معصومین]] تکلیفی نداشته و گناهی در [[حق]] آنها قابل [[تصوّر]] نباشد. از سوی دیگر، [[عصمت]] در جایی قابل اطلاق است که [[ارتکاب گناه]] متصوّر باشد. در همین [[ارتباط]] مرحوم [[علامه طباطبایی]] میفرمایند: {{عربی|"و لو كان كذلك لم تتصور في حقهم معصية كسائر من لا تكليف عليه فلم يكن معنى لعصمتهم"}}<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref>؛ اگر [[عصمت انبیا]] جبری باشد و [[مکلف]] نباشند، معصیتی در حق آنها تصوّر نمیشود؛ مانند موجودات دیگری که مکلف نیستند. بنابراین، عصمت آنها هم بیمعنا خواهد بود.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۸۱.</ref> | کسی را میتوان معصوم نامید که [[آلوده]] شدن وی به [[گناه]]، قابل تصور باشد: مثلاً نمیتوان اطفالی را که هنوز به سن تکلیف نرسیدهاند معصوم دانست؛ زیرا جایی برای تصور گناه درباره آنان نیست. و اگر گاه، تعبیر "اطفال معصوم" در محاورات عامیانه به کار میرود، از سر [[تسامح]] است<ref>جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۷۳.</ref>. حال، با توجه به اینکه عصمت جبری را ناسازگار با تکلیف دانستیم، [[مفسده]] دیگری که بر مفسده پیشین بار میشود، این است که [[اثبات عصمت]] جبری مساوی است با [[نفی]] آن؛ زیرا از یک سو، مقتضای جبری بودن این است که [[معصومین]] تکلیفی نداشته و گناهی در [[حق]] آنها قابل [[تصوّر]] نباشد. از سوی دیگر، [[عصمت]] در جایی قابل اطلاق است که [[ارتکاب گناه]] متصوّر باشد. در همین [[ارتباط]] مرحوم [[علامه طباطبایی]] میفرمایند: {{عربی|"و لو كان كذلك لم تتصور في حقهم معصية كسائر من لا تكليف عليه فلم يكن معنى لعصمتهم"}}<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref>؛ اگر [[عصمت انبیا]] جبری باشد و [[مکلف]] نباشند، معصیتی در حق آنها تصوّر نمیشود؛ مانند موجودات دیگری که مکلف نیستند. بنابراین، عصمت آنها هم بیمعنا خواهد بود.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۸۱.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۴۵-۴۹.</ref>. | ||
==== عدم [[استحقاق]] [[پاداش]]<ref>ارشاد الطالبین، ص۳۰۱؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۰۰؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ الیاقوت فی علم الکلام، ص۷۳.</ref> ==== | ==== عدم [[استحقاق]] [[پاداش]] و مدح بر ترک گناه<ref>ارشاد الطالبین، ص۳۰۱؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۰۰؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ الیاقوت فی علم الکلام، ص۷۳.</ref> ==== | ||
انسانهایی که بیاختیار عمری را در [[اطاعت]] و [[عبادت الهی]] سپری کنند، هیچگونه [[پاداش]] و ثوابی را سزاوار نخواهند بود. و حال آنکه [[خداوند]] [[بهترین]] و ارزشمندترین پاداشها را به معصومین [[وعده]] داده است. مثلاً درباره [[حضرت داود]] و [[سلیمان]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}}<ref>«و بیگمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۲۵.</ref>. | انسانهایی که بیاختیار عمری را در [[اطاعت]] و [[عبادت الهی]] سپری کنند، هیچگونه [[پاداش]] و ثوابی را سزاوار نخواهند بود. و حال آنکه [[خداوند]] [[بهترین]] و ارزشمندترین پاداشها را به معصومین [[وعده]] داده است. مثلاً درباره [[حضرت داود]] و [[سلیمان]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}}<ref>«و بیگمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۲۵.</ref>. | ||
این خلاف [[عدالت]] خداوند است که ارزشمندترین پاداشها را به کسانی وعده دهد که بدون آنکه بخواهند، [[پاک]] و شایسته شدهاند. اما سایر افراد [[بشر]] را در معرض ارتکاب انواع [[گناهان]] قرار داده، اگر هم گناهی از آنان سر زند، به [[عذاب اخروی]] گرفتارشان سازد<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۴۵-۴۹.</ref> | این خلاف [[عدالت]] خداوند است که ارزشمندترین پاداشها را به کسانی وعده دهد که بدون آنکه بخواهند، [[پاک]] و شایسته شدهاند. اما سایر افراد [[بشر]] را در معرض ارتکاب انواع [[گناهان]] قرار داده، اگر هم گناهی از آنان سر زند، به [[عذاب اخروی]] گرفتارشان سازد<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۴۵-۴۹.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۴۵-۴۹.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۸۱.</ref>.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۲۳.</ref>. | ||
== پاسخهای متفرقه == | == پاسخهای متفرقه == |