جز
جایگزینی متن - 'اهل بدر' به 'اهل بدر'
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در کار خویش اندیشه کردم. دیدم [[یاوری]] جز [[اهل بیت]] خویش ندارم که اگر مرا یاری کنند، کشته خواهند شد. پس به [[مرگ]] آنان [[رضایت]] ندادم. [[چشم]] پر از خار و خاشاک را ناچار فرو بستم و با گلویی که استخوان شکسته در آن گیر کرده بود، جام تلخ حوادث را نوشیدم و [[خشم]] خویش را فرو خوردم و بر [[نوشیدن]] جام تلختر از [[گیاه]] حنظل، [[شکیبایی]] کردم<ref>{{متن حدیث|فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ فَأَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظْمِ}}. (نهج البلاغه، خطبه ۲۶).</ref>. | در کار خویش اندیشه کردم. دیدم [[یاوری]] جز [[اهل بیت]] خویش ندارم که اگر مرا یاری کنند، کشته خواهند شد. پس به [[مرگ]] آنان [[رضایت]] ندادم. [[چشم]] پر از خار و خاشاک را ناچار فرو بستم و با گلویی که استخوان شکسته در آن گیر کرده بود، جام تلخ حوادث را نوشیدم و [[خشم]] خویش را فرو خوردم و بر [[نوشیدن]] جام تلختر از [[گیاه]] حنظل، [[شکیبایی]] کردم<ref>{{متن حدیث|فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ فَأَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظْمِ}}. (نهج البلاغه، خطبه ۲۶).</ref>. | ||
با فراهم نبودن زمینه [[اجتماعی]] و با [[تعداد یاران]]، دست زدن به یک [[قیام]] [[سیاسی]]، نتیجهای جز از دست دادن [[رهبر]] و مرجعی مانند [[حضرت علی]]{{ع}} نداشت و این امر، در آن شرایط، هرگز یک حرکت حسابشده و زیرکانه محسوب نمیشد و سودی برای [[آیین]] نوپای [[اسلامی]] نداشت. [[امام علی]]{{ع}}، بارها بزرگان [[اصحاب]] را برای ایجاد حرکتی علیه وقایع پیشآمده فراخواند؛ ولی جز معدودی انگشتشمار، به [[دعوت]] آن حضرت پاسخ ندادند. طبق روایتی، امام علی{{ع}} در پی [[ماجرای سقیفه]] و [[غصب خلافت]]، [[حضرت فاطمه]]{{س}} را نیز برای [[اثبات حقانیت]] ادعای خود به خانههای [[انصار]] برد تا آنان را با [[حق]] [[خلافت]] خویش آشنا سازد، شاید آنان به بیعتخواهی آن حضرت پاسخ مثبت دهند؛ اما شمار اندکی از [[مردم]] پاسخ مثبت دادند؛ چنان که فرمود: | با فراهم نبودن زمینه [[اجتماعی]] و با [[تعداد یاران]]، دست زدن به یک [[قیام]] [[سیاسی]]، نتیجهای جز از دست دادن [[رهبر]] و مرجعی مانند [[حضرت علی]]{{ع}} نداشت و این امر، در آن شرایط، هرگز یک حرکت حسابشده و زیرکانه محسوب نمیشد و سودی برای [[آیین]] نوپای [[اسلامی]] نداشت. [[امام علی]]{{ع}}، بارها بزرگان [[اصحاب]] را برای ایجاد حرکتی علیه وقایع پیشآمده فراخواند؛ ولی جز معدودی انگشتشمار، به [[دعوت]] آن حضرت پاسخ ندادند. طبق روایتی، امام علی{{ع}} در پی [[ماجرای سقیفه]] و [[غصب خلافت]]، [[حضرت فاطمه]]{{س}} را نیز برای [[اثبات حقانیت]] ادعای خود به خانههای [[انصار]] برد تا آنان را با [[حق]] [[خلافت]] خویش آشنا سازد، شاید آنان به بیعتخواهی آن حضرت پاسخ مثبت دهند؛ اما شمار اندکی از [[مردم]] پاسخ مثبت دادند؛ چنان که فرمود: | ||
سپس دست [[فاطمه]] و فرزندانم حسن و حسین را گرفتم و میان [[اهل | سپس دست [[فاطمه]] و فرزندانم حسن و حسین را گرفتم و میان [[اهل بدر]] و [[پیشگامان]] [در [[اسلام]]] چرخیدم و درباره [[اثبات]] حقم با آنان به [[گفتوگو]] پرداخته، به [[یاری]] خود فراخواندم؛ اما از آنان جز چهار گروه، پاسخ مثبت ندادند<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ أَخَذْتُ بِيَدِ فَاطِمَةَ وَ ابْنَيَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ثُمَّ دُرْتُ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَهْلِ السَّابِقَةِ فَنَاشَدْتُهُمْ حَقِّي وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى نَصْرِي، فَمَا أَجَابَنِي مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ رَهْطٍ...}}. (مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۹، ص۴۱۹).</ref>. | ||
از سوی دیگر شرایط محیط و [[افکار عمومی]] نیز [[آمادگی]] قبول نبردی داخلی بین [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} را نداشت؛ زیرا همگان [[انتظار]] داشتند که اصحاب بزرگ [[پیامبر]]{{صل}} پس از آن حضرت، همانند او، محور [[وحدت جامعه]] باشند؛ نه اینکه به [[نزاع]] و درگیری بین خود [[اقدام]] کنند. آن حضرت{{ع}} در پاسخ [[ابوسفیان]] مبنی بر [[مخالفت]] عملی با [[خلیفه]] وقت فرمود: | از سوی دیگر شرایط محیط و [[افکار عمومی]] نیز [[آمادگی]] قبول نبردی داخلی بین [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} را نداشت؛ زیرا همگان [[انتظار]] داشتند که اصحاب بزرگ [[پیامبر]]{{صل}} پس از آن حضرت، همانند او، محور [[وحدت جامعه]] باشند؛ نه اینکه به [[نزاع]] و درگیری بین خود [[اقدام]] کنند. آن حضرت{{ع}} در پاسخ [[ابوسفیان]] مبنی بر [[مخالفت]] عملی با [[خلیفه]] وقت فرمود: | ||
این، مانند آب تلخ و لقمه است که در گلوی خورنده آن گیر میکند و مانند کسی است که میوه نارسی را میچیند. اگر درباره [[حق]] خودم سخنی بگویم گویند [[حرص]] بر [[حکومت]] دارد و اگر [[سکوت]] کنم گویند از [[مرگ]] میترسد! هرگز<ref>{{متن حدیث|هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغَصُّ بِهَا آكِلُهَا وَ مُجْتَنِي الثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ}}. (سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ص۱۲۱).</ref>.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[اعتقاد ائمه شیعه به امامت خود (مقاله)|مقاله «اعتقاد ائمه شیعه به امامت خود»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۱۷۴.</ref> | این، مانند آب تلخ و لقمه است که در گلوی خورنده آن گیر میکند و مانند کسی است که میوه نارسی را میچیند. اگر درباره [[حق]] خودم سخنی بگویم گویند [[حرص]] بر [[حکومت]] دارد و اگر [[سکوت]] کنم گویند از [[مرگ]] میترسد! هرگز<ref>{{متن حدیث|هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغَصُّ بِهَا آكِلُهَا وَ مُجْتَنِي الثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ}}. (سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ص۱۲۱).</ref>.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[اعتقاد ائمه شیعه به امامت خود (مقاله)|مقاله «اعتقاد ائمه شیعه به امامت خود»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۱۷۴.</ref> |