ابوطالب در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'همان گونه' به 'همان‌گونه'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'همان گونه' به 'همان‌گونه')
خط ۱۸: خط ۱۸:
درگذشت عبدالمطلب، [[رئیس]] مکه و مشکلاتی چون [[خشکسالی]] که از پیش‌تر در مکه پدید آمده بود<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref> و نیز بحران‌های [[مالی]] ابوطالب، فرایند [[ریاست]] را که تابع سنت عربی در [[خانواده]] [[رییس]] پیشین تداوم می‌یافت، اندکی [[تغییر]] داد و مدعیانی چون ابن‌جدعان و [[ولید بن ربیعه]] سر بر آوردند، اما در عین حال [[سیادت]] [[معنوی]] ابوطالب که [[میراث]] [[خاندان]] او بود، همچنان تا هنگام مرگش باقی ماند<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳- ۱۴.</ref>.  
درگذشت عبدالمطلب، [[رئیس]] مکه و مشکلاتی چون [[خشکسالی]] که از پیش‌تر در مکه پدید آمده بود<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref> و نیز بحران‌های [[مالی]] ابوطالب، فرایند [[ریاست]] را که تابع سنت عربی در [[خانواده]] [[رییس]] پیشین تداوم می‌یافت، اندکی [[تغییر]] داد و مدعیانی چون ابن‌جدعان و [[ولید بن ربیعه]] سر بر آوردند، اما در عین حال [[سیادت]] [[معنوی]] ابوطالب که [[میراث]] [[خاندان]] او بود، همچنان تا هنگام مرگش باقی ماند<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳- ۱۴.</ref>.  


او در مسیر فعالیت و راهبری [[جامعه]]، در عرصه [[رقابت]] [[اقتصادی]]، نتوانست مانند گذشته پیش برود تا آنجا که [[تأمین مخارج خانواده]] برای او دشوار شد. به همین سبب، [[پیامبر]] {{صل}} و [[عباس]] برای کمک به او، [[سرپرستی]] دو تن از فرزندانش را پذیرفتند؛ پیامبر {{صل}} سرپرستی [[علی]] {{ع}} را به عهده گرفت و عباس [[جعفر]] را به [[خانه]] خود برد<ref>السیرة النبویة، ابن‌هشام، ج۱، ص۲۴۶؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۸.</ref>. [[ابوطالب]] در عین [[تنگدستی]]، سیدی بزرگوار و [[فرمانروایی]] پر هیبت بود. [[امام علی]] {{ع}} درباره او می‌گوید: "پدرم در عین [[ناداری]]، [[سرور]] [[قریش]] بود، در حالی که پیش از او هرگز فرد تهیدستی بر قریش [[ریاست]] نکرده بود<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref>. ابوطالب [[وقار]] و [[حکمت]] [[حکما]] و هیبت [[ملوک]] را داشت و به گفته [[اکثم بن صیفی]]، [[حکیم]] [[عرب]]، حکمت، ریاست و [[حلم]] در ابوطالب گرد آمده بود<ref>الکنی و الألقاب، ج۱، ص۱۰۸- ۱۰۹.</ref>. [[شأن]] [[داوری]] او در میان قریش<ref>المحبّر، ص۱۳۲.</ref> به او جایگاهی ویژه بخشیده بود که کلامش به مثابه امری [[لازم الاتباع]] قلمداد می‌شد، چنان که در یکی از محاکمه‌ها، سنتِ [[سوگند]] در [[شهادت]] (قسامه) را بنیان نهاد و بعدها [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز آن را همان گونه پذیرفت<ref>السنن الکبری، نسائی، ج۴، ص۲۰۴- ۲۰۵.</ref>.  
او در مسیر فعالیت و راهبری [[جامعه]]، در عرصه [[رقابت]] [[اقتصادی]]، نتوانست مانند گذشته پیش برود تا آنجا که [[تأمین مخارج خانواده]] برای او دشوار شد. به همین سبب، [[پیامبر]] {{صل}} و [[عباس]] برای کمک به او، [[سرپرستی]] دو تن از فرزندانش را پذیرفتند؛ پیامبر {{صل}} سرپرستی [[علی]] {{ع}} را به عهده گرفت و عباس [[جعفر]] را به [[خانه]] خود برد<ref>السیرة النبویة، ابن‌هشام، ج۱، ص۲۴۶؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۸.</ref>. [[ابوطالب]] در عین [[تنگدستی]]، سیدی بزرگوار و [[فرمانروایی]] پر هیبت بود. [[امام علی]] {{ع}} درباره او می‌گوید: "پدرم در عین [[ناداری]]، [[سرور]] [[قریش]] بود، در حالی که پیش از او هرگز فرد تهیدستی بر قریش [[ریاست]] نکرده بود<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref>. ابوطالب [[وقار]] و [[حکمت]] [[حکما]] و هیبت [[ملوک]] را داشت و به گفته [[اکثم بن صیفی]]، [[حکیم]] [[عرب]]، حکمت، ریاست و [[حلم]] در ابوطالب گرد آمده بود<ref>الکنی و الألقاب، ج۱، ص۱۰۸- ۱۰۹.</ref>. [[شأن]] [[داوری]] او در میان قریش<ref>المحبّر، ص۱۳۲.</ref> به او جایگاهی ویژه بخشیده بود که کلامش به مثابه امری [[لازم الاتباع]] قلمداد می‌شد، چنان که در یکی از محاکمه‌ها، سنتِ [[سوگند]] در [[شهادت]] (قسامه) را بنیان نهاد و بعدها [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز آن را همان‌گونه پذیرفت<ref>السنن الکبری، نسائی، ج۴، ص۲۰۴- ۲۰۵.</ref>.  


مطابق برخی نقل‌ها، [[خاندان]] [[عبدالمطلب]] از [[ظهور]] [[پیامبری]] در میان خود، آگاهی داشته و [[منتظر]] [[مبعوث]] شدن او بوده‌اند. از ابوطالب چنین نقل شده است: "پدرم در کتاب می‌خواند و می‌گفت در صلب من پیامبری هست، [[آرزو]] دارم [[زمان]] او را [[درک]] می‌کردم و به او [[ایمان]] می‌آوردم. پس هر کس از [[فرزندان]] من او را درک کند، باید به او ایمان بیاورد<ref>الطرائف، ج۱، ص۳۰۳؛ الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۳۷.</ref>. از [[روایات]] [[معصومان]] {{عم}} بر می‌آید که وی تنها از [[جهت]] سقایت و [[حمایت از پیامبر]] {{صل}} [[میراث‌دار]] [[پدر]] نبوده، بلکه از جهت [[مقامات معنوی]] نیز [[خلف صالح]] وی به شمار می‌آمده است. از این روایات در می‌یابیم، عبدالمطلب [[آخرین حجت]] بیش از [[پیامبر]] {{صل}} بوده و [[ابوطالب]]، چنان که از [[امام علی]] {{ع}} نقل است، [[وصی]] وی به شمار می‌آمده است<ref>الاعتقادات، ص۱۱۰؛ الغدیر، ج۷، ص۵۲۴.</ref>. [[امام کاظم]] {{ع}} در جواب سؤالی درباره [[حجت]] بودن ابوطالب بر پیامبر {{صل}} با توجه به دادن وصایا به وی، فرمود: ابوطالب [[امانتدار]] وصایا بود و آن را به [[پیامبر اسلام]] {{صل}} تحویل داد. از بیان این [[روایت]] بر می‌آید که برخی افراد از [[مقام]] [[وصایت]] ابوطالب بر این [[گمان]] برده‌اند که وی بر پیامبر اسلام {{صل}} نیز حجت بوده است و تحویل برخی چیزها به ایشان نیز به [[جهت]] انتقال امر وصایت بوده است. امام کاظم {{ع}} در این روایت این برداشت را [[نادرست]] می‌داند<ref>الکافی، ج۱، ص۴۴۵.</ref>. اینکه امانت‌هایی که ابوطالب به پیامبر {{صل}} داده، چه بوده و از ناحیه چه کسی بوده است، مطلبی است که برخی از شارحان به آن توجه کرده‌اند و وجوه متعددی را درباره آن مطرح ساخته‌اند<ref>مرآة العقول، ج۵، ص۲۲۴- ۲۲۵.</ref>. از امام علی {{ع}} نقل است که هیچ یک از پدرانشان [[کافر]] نبودند و [[بت]] پرستیدند، بلکه بر [[آیین]] [[ابراهیم خلیل]] {{ع}} بودند و به سوی [[کعبه]] [[نماز]] می‌گزاردند<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ص۱۷۴- ۱۷۵.</ref>. [[علامه مجلسی]] نیز ابوطالب را [[موحد]] و از اوصیای [[ابراهیم]] {{ع}} می‌داند<ref>مرآة العقول، ج۵، ص۲۳۵.</ref>.
مطابق برخی نقل‌ها، [[خاندان]] [[عبدالمطلب]] از [[ظهور]] [[پیامبری]] در میان خود، آگاهی داشته و [[منتظر]] [[مبعوث]] شدن او بوده‌اند. از ابوطالب چنین نقل شده است: "پدرم در کتاب می‌خواند و می‌گفت در صلب من پیامبری هست، [[آرزو]] دارم [[زمان]] او را [[درک]] می‌کردم و به او [[ایمان]] می‌آوردم. پس هر کس از [[فرزندان]] من او را درک کند، باید به او ایمان بیاورد<ref>الطرائف، ج۱، ص۳۰۳؛ الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۳۷.</ref>. از [[روایات]] [[معصومان]] {{عم}} بر می‌آید که وی تنها از [[جهت]] سقایت و [[حمایت از پیامبر]] {{صل}} [[میراث‌دار]] [[پدر]] نبوده، بلکه از جهت [[مقامات معنوی]] نیز [[خلف صالح]] وی به شمار می‌آمده است. از این روایات در می‌یابیم، عبدالمطلب [[آخرین حجت]] بیش از [[پیامبر]] {{صل}} بوده و [[ابوطالب]]، چنان که از [[امام علی]] {{ع}} نقل است، [[وصی]] وی به شمار می‌آمده است<ref>الاعتقادات، ص۱۱۰؛ الغدیر، ج۷، ص۵۲۴.</ref>. [[امام کاظم]] {{ع}} در جواب سؤالی درباره [[حجت]] بودن ابوطالب بر پیامبر {{صل}} با توجه به دادن وصایا به وی، فرمود: ابوطالب [[امانتدار]] وصایا بود و آن را به [[پیامبر اسلام]] {{صل}} تحویل داد. از بیان این [[روایت]] بر می‌آید که برخی افراد از [[مقام]] [[وصایت]] ابوطالب بر این [[گمان]] برده‌اند که وی بر پیامبر اسلام {{صل}} نیز حجت بوده است و تحویل برخی چیزها به ایشان نیز به [[جهت]] انتقال امر وصایت بوده است. امام کاظم {{ع}} در این روایت این برداشت را [[نادرست]] می‌داند<ref>الکافی، ج۱، ص۴۴۵.</ref>. اینکه امانت‌هایی که ابوطالب به پیامبر {{صل}} داده، چه بوده و از ناحیه چه کسی بوده است، مطلبی است که برخی از شارحان به آن توجه کرده‌اند و وجوه متعددی را درباره آن مطرح ساخته‌اند<ref>مرآة العقول، ج۵، ص۲۲۴- ۲۲۵.</ref>. از امام علی {{ع}} نقل است که هیچ یک از پدرانشان [[کافر]] نبودند و [[بت]] پرستیدند، بلکه بر [[آیین]] [[ابراهیم خلیل]] {{ع}} بودند و به سوی [[کعبه]] [[نماز]] می‌گزاردند<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ص۱۷۴- ۱۷۵.</ref>. [[علامه مجلسی]] نیز ابوطالب را [[موحد]] و از اوصیای [[ابراهیم]] {{ع}} می‌داند<ref>مرآة العقول، ج۵، ص۲۳۵.</ref>.
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش