عصمت حضرت موسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸٬۷۱۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ سپتامبر ۲۰۲۳
خط ۳۷۲: خط ۳۷۲:


ایراد این پاسخ در این است که اولاً در لغت میان [[نسیان]] و تأخیر انداختن، تفاوت دیده می‌شود. [[نسیان]] به معنای [[فراموشی]] از ماده «نسی»، و تأخیر از ماده «نسأ» گرفته شده است؛ مانند: {{متن قرآن|إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ...}}<ref>«بی‌گمان واپس افکندن (ماه‌های حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده می‌شوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام می‌شمارند تا با شمار ماه‌هایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال می‌گ» سوره توبه، آیه ۳۷.</ref> که همان تأخیر انداختن پاره‌ای از [[ماه‌های قمری]] به ماهی دیگر است<ref>ر.ک: حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «نسأ»؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۱۴.</ref>؛ ثانیاً این پاسخ در [[آیه]] {{متن قرآن|لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}} کاربرد نخواهد داشت؛ زیرا در این [[آیه]] [[سخن]] از تأخیر نیست، بلکه [[سخن]] از عهدی است که فراموش شده است»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص۲۶۷-۲۷۴.</ref>.
ایراد این پاسخ در این است که اولاً در لغت میان [[نسیان]] و تأخیر انداختن، تفاوت دیده می‌شود. [[نسیان]] به معنای [[فراموشی]] از ماده «نسی»، و تأخیر از ماده «نسأ» گرفته شده است؛ مانند: {{متن قرآن|إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ...}}<ref>«بی‌گمان واپس افکندن (ماه‌های حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده می‌شوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام می‌شمارند تا با شمار ماه‌هایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال می‌گ» سوره توبه، آیه ۳۷.</ref> که همان تأخیر انداختن پاره‌ای از [[ماه‌های قمری]] به ماهی دیگر است<ref>ر.ک: حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «نسأ»؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۱۴.</ref>؛ ثانیاً این پاسخ در [[آیه]] {{متن قرآن|لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}} کاربرد نخواهد داشت؛ زیرا در این [[آیه]] [[سخن]] از تأخیر نیست، بلکه [[سخن]] از عهدی است که فراموش شده است»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص۲۶۷-۲۷۴.</ref>.
== آیه 143 سوره اعراف ===
'''تبیین شبهه'''
[[حضرت موسی]] که خود از [[رسولان]] [[اولوالعزم]] [[الهی]] است، می‌داند که دیدن [[خداوند]] امری محال است و درخواست امر محال برای [[پیامبری]] چون او، نارواست با این وجود آن را از [[خدای متعال]] درخواست می‌کند. این درخواست نابجا برای شخصی همچون [[موسی]] [[لغزش]] به شمار می‌آید [[شاهد]] این مدعا هم [[توبه]] آن [[حضرت]] پس از به [[هوش]] آمدن است؛ چراکه خطاب به [[خدای متعال]] چنین می‌گوید: که خداوندا به درگاهت [[توبه]] می‌کنم و دیگر هر چه بگویی بدون درخواست نشانه می‌پذیرم. [[ظاهر]] این جمله این است که وی تا قبل از آن،[[ سخن]] [[خدا]] را بدون نشانه نمی‌پذیرفته است که این خود لغزشی بزرگ است.
[[قرآن]] در این خصوص می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ}} <ref>«و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا، خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم». فرمود: «هرگز مرا نخواهى ديد، ليكن به كوه بنگر؛ پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد. «پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود، آن را ريز ريز ساخت، و موسى بيهوش بر زمين افتاد، و چون به خود آمد، گفت: «تو منزهى! به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم». سوره اعراف، آیه 143</ref>.
«'''پاسخ نخست: درخواست از زبان [[قوم بنی اسرائیل]]''': این درخواست، از زبان قوم بنی اسرائیل بیان شده است<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۱۳؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، تصحیح ابوالحسن مرتضوی و علی اکبر غفاری، ج۴، ص۹۶-۹۸؛ محمدجواد نجفی، تفسیر آسان، ج۵، ص۳۳۸-۳۳۹: قاضی عبدالجبار (الهمدانی الاسد آبادی)، شرح الاصول الخمسه، ص۱۷۶؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۵۶.</ref>؛ چراکه برخی [[جاهلان]] آن [[قوم]]، بر دیدن [[خدا]] به عنوان شرط [[ایمان آوردن]] پافشاری داشتند: {{متن قرآن|...فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً...}}<ref>«...و گفتند: خداوند را آشکارا به ما بنما!.».. سوره نساء، آیه ۱۵۳.</ref> آن [[حضرت]] هم از سوی [[خداوند]] [[مأموریت]] یافت به این درخواست [[جامه]] عمل بپوشاند تا همگان پاسخ کافی را دریابند. از [[آیه]] ۱۵۵ [[سوره اعراف]]، به عنوان [[شاهد]] و دلیل بر این [[تفسیر]] یاد شده است: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا}}<ref>«و موسی هفتاد تن از قوم خود را برای میقات ما برگزید پس همین که زمین‌لرزه آنان را فرا گرفت (موسی) گفت: پروردگارا! اگر اراده می‌فرمودی آنان و مرا پیش از این نابود می‌کردی، آیا ما را برای آنچه برخی از کم‌خردان ما کرده‌اند نابود می‌فرمایی؟ این، جز آزمون تو نیست که با آن هرکس را بخواهی گمراه می‌داری و هرکس را بخواهی راهنمایی می‌فرمایی، تو سرور مایی پس ما را بیامرز و بر ما بخشایش آور و تو بهترین آمرزندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۵.</ref>. از این فراز آیه، چنین برداشت می‌شود که نه تنها [[حضرت موسی]] {{ع}} چنین درخواستی نداشته است، بلکه هفتاد نفر نخبگانی که وی را [[همراهی]] می‌کردند نیز چنین درخواستی نداشتند.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]] ص ۳۲۴.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۹۵-۳۱۰</ref>.
'''پاسخ دوم: درخواست نیروی [[شهودی]] برای دیدن نشانه‌ای از [[قیامت]]'''» [[حضرت موسی]] {{ع}} از [[خداوند]] خواست علاوه بر تعلیمات، به وی نیروی شهودی عطا فرماید تا بتواند از آثار [[عظمت]] [[کبریایی]]، بیشتر بهره‌مند شود<ref>ر.ک: محمد حسینی همدانی، انوار درخشان، ج۷، ص۱۸-۲۲.</ref>؛ یعنی حضرت موسی {{ع}} دیدن [[خدا]] را نخواسته نبود، بلکه دیدن نشانه‌ای از [[نشانه‌های قیامت]] را خواسته بود. در [[آیه]]، مضاف حذف شده و مضاف الیه به جای آن قرار گرفته است.
برخی از مفسران گفته‌اند: این تفسیر به شدت با ظاهر آیه ناسازگار است؛ چه اینکه چگونه می‌توان {{متن قرآن|أَنْظُرْ إِلَيْكَ}} را به دیدن یکی از نشانه‌های قیامت تفسیر کرد؟! علاوه بر این ایرادات دیگری نیز به این تفسیر وارد است.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۹۵-۳۱۰</ref>.
'''پاسخ سوم: [[شرافت]] دیدن حضوری''': آن هنگام که حضرت موسی {{ع}} به شرافت گفت‌و‌گوی مستقیم با خداوند دست یافت و چیزهایی از [[عالم غیب]] شنید که پیش‌تر نشنیده بود، از خداوند خواست او را به شرافت دیدن ذات خداوندی مفتخر سازد. او خود توجه داشت که [[ذات خداوند]] و صفاتش مانند ندارد، اما چون سخن خداوند را شنیده بود، دیدن او را نیز خواستار شد. [[هدف]] از این خواسته، بهره‌مندی از شرایط لازم برای مرتبه برین و مرحله والای [[رؤیت]] [[شهودی]] [[ذات اقدس حق]] و مجلای جلوه خاص [[خدا]] شدن بود<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۳۰، ص۲۲۲.</ref>. گرچه آن [[حضرت]] از نظر [[عقل]] سرآمد عاقلان [[زمان]] خود بود، هیچ‌گونه [[دلیل عقلی]] و [[نقلی]] در نادرست بودن این درخواست در نظرش نبود؛ از این رو [[خداوند]] با خطاب لن ترانی او را به نادرست بودن این درخواست [[آگاه]] ساخت. با توجه به آنکه [[موسی]] {{ع}} از [[مقربان]] [[درگاه الهی]] بود، به این مقدار خطاب به او اکتفا نشد، بلکه با اجرای یک برنامه [[تکوینی]] و طبیعی، نادرست بودن درخواستش به وی نشان داده شد<ref>ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۱۱۲؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۷، ص۱۷۷؛ محمد صدیق قنوجی، فتح البیان، ج۵، ص۹؛ محمد رشید رضا، المنار، ج۵، ص۱۲۶.</ref>.
آری، موسی {{ع}} با شنیدن سخن خداوند، [[شوق دیدار]] او نیز در وجودش پدیدار شد و خواسته آن حضرت در {{متن قرآن|رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ}}، همان رؤیت شهودی با [[علم حضوری]] بود؛ زیرا [[شأن]] آن حضرت، [[برتر]] از آن بود که جز [[شهود]] [[باطنی]] لقای [[حق]] را بخواهد. پاسخ خداوند هم این نبود که رؤیت [[حسی]] من شدنی نیست یا نمی‌شود من را با [[علم حصولی]] [[شناخت]]، بلکه فرمود تو هنوز شرایط لازم برای رؤیت شهودی مورد تقاضا، و در نتیجه توان دیدن من را نداری و برای اینکه عملاً به حضرت نشان داده شود که توان رؤیت شهودی و [[تحمل]] تجلی را ندارد، دستور داده شد به [[کوه]] مقابلش بنگرد. تجلی خدا بر کوه و متلاشی شدن آن نشان داد که اگر خدا بر موسی {{ع}} تجلی می‌کرد، او هم فرو می‌پاشید. بر همین اساس، اگر در برخی [[دعاها]] دیدن خدا خواسته شده {{متن حدیث|وَ امْنُنْ بِالنَّظَرِ إِلَيْكَ عَلَيَّ‌}}<ref>الصحیفة السجادیة، مناجات المحبین، دعای ۱۹۰، ص۴۱۴.</ref> مراد شهود [[قلبی]] خداست که برای اهلش شدنی، و خواسته همه [[انبیا]] و اولیاست.
به بیانی دیگر، رؤیتی که خواسته [[حضرت موسی]] {{ع}} و مرادش از جمله {{متن قرآن|رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ}} بود، تنها [[رؤیت]] [[شهودی]] با [[علم حضوری]] بوده است. <ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۳۰، ص۲۲۶-۲۲۷.</ref>.
این تفسیر نیز دچار ایرادات متعددی است.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۹۵-۳۱۰</ref>.
'''پاسخ چهارم: ممکن بودن دیدن [[خدا]] و معقول بودن درخواست موسی {{ع}}''': حضرت موسی {{ع}} خواستار دیدن ذات خداوندی بود و خود این درخواست، حکایت از آن دارد که دیدن خداوند ممکن است؛ زیرا پیامبران درخواست ناممکن نداشته‌اند<ref>ر.ک: حسین بن علی کاشفی، مواهب علیه، تصحیح محمدرضا جلالی نائینی، ج۱، ص۴۷۹؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج۳، ص۲۳۱.</ref>.
ایراد این تفسیر در آن است که اولاً به کدام دلیل [[حضرت]] خواستار این نوع [[رؤیت]] بوده است؟ با وجود [[تفاسیر]] گوناگونی که از این [[طلب]] رؤیت مطرح شده است، نمی‌توان به صرف درخواست [[پیامبر]] در ظاهر، این نوع [[رؤیت]] را ممکن دانست؛ ثانیاً اگر چیزی محال [[عقلی]] باشد، با درخواست پیامبر ممکن نمی‌شود؛ همان‌گونه که [[دلیل عقلی]]، ظاهر پاره‌ای از [[آیات]] را به معنایی دیگر منصرف می‌سازد، مانند {{متن قرآن|جَاءَ رَبُّكَ}}<ref>«و (امر) پروردگارت برسد» سوره فجر، آیه ۲۲.</ref>؛ این مورد نیز در ردیف آن موارد قرار دارد.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۹۵-۳۱۰</ref>.
'''پاسخ پنجم: [[ناآگاهی]] [[حضرت]] از محال بودن [[رؤیت خدا]]''': [[حضرت موسی]] {{ع}} [[آگاه]] نبود که [[رؤیت خداوند]] ناشدنی است و این از [[محدودیت علم]] [[انبیا]] حکایت دارد. او در این زمینه از [[وحی]] چیزی دریافت نکرده بود و [[پیامبران]] نیز از نظر [[فکری]] و عقلی، دارای [[رشد]] تدریجی‌اند. اما پس از متلاشی شدن [[کوه]]، [[حقیقت]] را دریافت که دیدن [[ذات خداوند]] برای کسی ممکن نخواهد بود<ref>ر.ک: مصطفی منصوری، المقتطف من عیون التفاسیر، ج۲، ص۲۶۹؛ محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۰، ص۲۳۸؛ محمد بن ابی بکر بن قیم الجوزیه، بدائع التفسیر، ج۲، ص۲۶۵.</ref>. او پس از دریافت حقیقت (ناشدنی بودن رؤیت خدا) آن را پذیرفت و بدان اعتراف کرد<ref>ر.ک: اکبر هاشمی رفسنجانی و دیگران، تفسیر راهنما، ج۶، ص۲۳۷.</ref>.
ایراد این [[تفسیر]] در این است که چگونه می‌توان [[باور]] کرد که پیامبر اولوالعزمی چون [[موسی]] {{ع}} که خود از [[علم]] و [[دانش الهی]] بهره‌مند است، محال بودن دیدن [[خداوند]] را نداند و آن را از خداوند بخواهد. او که خود برای [[هدایت مردم]] و [[پاک‌سازی]] اندیشه‌های آنان به سوی ایشان فرستاده شده بود، چگونه یکی از روشن‌ترین و اساسی‌ترین [[باورهای دینی]] را در زمینه [[خداشناسی]] نمی‌دانست. او خود، [[رسول]]، و از علم [[غیب الهی]] بهره‌مند بود: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۹۵-۳۱۰</ref>.
'''پاسخ ششم: [[رؤیت]]؛ همان دستیابی به روشن‌ترین مراحل [[علم]]''': رؤیتی که در آیه مطرح شده است، برپایه برداشت [[عرفی]]، به همان معنای دیدن با چشم است و [[آیات قرآن]] به روشنی بر ناهمگون بودن خداوند با دیگر موجودات تأکید دارند: {{متن قرآن|...لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ...}}<ref>«پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.</ref>. پس خداوند هیچ‌گاه مانند دیگر موجودات دیده نمی‌شود. [[حضرت موسی]] {{ع}} هم، چنین درخواستی نداشته است؛ چراکه این درخواست، درخور [[مقام]] والای [[رسالت الهی]] نیست. پس باید گفت منظور از رؤیت در اینجا، همان قطعی‌ترین و روشن‌ترین مراحل علم است و تعبیر از آن به رؤیت، برای [[مبالغه]] در روشنی و قطعیت آن است. در گفتار خداوند رؤیتی به اثبات رسیده که با رؤیت [[حسی]] متفاوت است و منظور از آن، نوعی [[درک]] و [[شعور]] است که با آن می‌توان [[حقیقت]] هر چیزی را [[درک]] کرد. در اینجا [[انسان]] با این [[علم]]، [[پروردگار]] خود را به [[وجدان]] و بدون هیچ پرده‌ای درک می‌کند. از [[قرآن]] چنین استفاده می‌شود که این علم که از آن به [[رؤیت]] و لقا تعبیر می‌شود، تنها در سرای جاویدان و از آن [[صالحان]] است. [[حضرت موسی]] {{ع}} از [[خداوند]] خواست تا در این سرا، این [[توفیق]] را [[رفیق]] راهش سازد که خداوند با خطاب {{متن قرآن|لَنْ تَرَانِي}} به او اعلام کرد تا وقتی نفس تو در قفس بدنت گرفتار است، این توفیق از آن تو نیست و تنها آن [[زمان]] که با فرارسیدن [[مرگ]]، رابطه‌ات با همه چیز در [[دنیا]] قطع می‌شود، به این خواسته خود دست می‌یابی. [[حضرت]] هم از آن رو که در خواستش بی‌مورد بود، به درگاه پروردگار [[توبه]] کرد. <ref>ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۲۳۷.</ref>. {{عربی|لن ترانی بالعین الفانیه فی هذه الدنیا بل بعین باقیه فی الدار الباقیه}}<ref>سعید حوی، الاساس فی التفسیر، ج۴، ص۲۰۱۰.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۹۵-۳۱۰</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۱۱٬۹۸۰

ویرایش