اصلاح اقتصادی در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۱۲: خط ۴۱۲:


==== سه. نظارت بر رفتار کارگزاران مالی و اقتصادی و اصلاح آسیب‌ها ====
==== سه. نظارت بر رفتار کارگزاران مالی و اقتصادی و اصلاح آسیب‌ها ====
یکی دیگر از اقدامات [[امام علی]]{{ع}} در اصلاحات اقتصادی، [[نظارت]] بر [[ثروت]] [[کارگزاران حکومت]] و نحوه تعامل آنان با دیگران بوده است. امام به [[کارگزاران]] خود سفارش می‌نمود تا از حضور در [[دعوت]] [[ثروتمندان]] پرهیز نمایند و نیز آنان را از [[تکاثر]] [[ثروت]] و [[دنیاطلبی]] پرهیز می‌دهد. [[نامه]] سوم [[نهج‌البلاغه]]، نامه‌ای است که امام{{ع}} به [[شریح قاضی]] پسر [[حارث]] که در [[زمان]] [[حکومت]] آن حضرت، خانه‌ای به هشتاد دینار خرید، نوشته شد و در آن امام [[خشم]] خود از چنین کاری را ابراز داشته است و از چنین اقدامی هشدار می‌دهند<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۳، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref> و یا نامه امام به [[عثمان]] پسر [[حنیف]] [[کارگزار]] امام در [[بصره]] که به مهمانی یکی از ثروتمندان رفته، نوشته‌اند و در آن از حضور در چنین مجالسی پرهیز داده‌اند. «خبر یافتم که یکی از [[جوانان]] بصره تو را به مهمانی خوانده و تو نیز بدانجا شتافته ای... [[گمان]] نمی‌کردم بر سر سفره مردمی بنشینی که نیازمندانشان را به جفا می‌‌رانند و توانگرشان را به آن فرا می‌خوانند.»..<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص۴۹۵.</ref> و یا امام در نامه‌ای به [[منذر بن جارود]]، ایشان را به خاطر [[خیانت]] و دنیاطلبی مورد [[سرزنش]] قرار داده، از [[مسئولیت]] عزل می‌کند «اگر آنچه که از تو برایم گزارش شده درست باشد شتر [[خانواده]] تو و بند کفشت از تو بهتر است کسی با صفات تو شایسته آن نیست که مرزی توسط او بسته شود یا فرمانی به دست او [[اجرا]] گردد یا مقامش بالا رود یا در امانتی [[شریک]] شود.»..<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۷۱، ص۵۴۹.</ref> و یا می‌‌فرماید «با خبر شدم تو غنمیت‌های [[مسلمانان]] را که از نیزه‌ها و اسب‌های آنان گرد آمده و خونشان بر سر آن [[زمین]] ریخته در میان [[بادیه‌نشینان]] [[قبیله]] خودت که تو را برگزیده‌اند، تقسیم می‌کنی [[سوگند]] به خدایی که دانه را شکافت و [[انسان]] را آفرید اگر این خبر [[حقیقت]] داشته باشد [[منزلت]] خود را نزد من کاسته‌ای. [[آگاه]] باش [[حق]] [[مسلمانی]] که نزد تو یا من هستند از تقسیم [[غنیمت]]، برابر است<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۴۳، ص۴۹۳.</ref>. بدین‌سان [[امام]]{{ع}} از سویی با دقت در [[رفتار]] [[کارگزاران حکومت]] آنان را مورد ارزیابی دقیق قرار می‌دهد و از سویی از انباشت [[ثروت]] و [[دنیاطلبی]] مفرط برحذر می‌دارد و در همه این موارد، خود به عنوان [[الگو]] پیش روی آنان است.
یکی دیگر از اقدامات [[امام علی]]{{ع}} در اصلاحات اقتصادی، [[نظارت]] بر [[ثروت]] [[کارگزاران حکومت]] و نحوه تعامل آنان با دیگران بوده است. امام برای این کار جاسوسانی را چون [[کعب بن مالک]] گمارده بود<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۴؛ در موسوعة الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ج۴، ص۱۳۸، در پاورقی آمده است که صحیح، مالک بن کعب است؛ زیرا کعب بن مالک با علی {{ع}} بیعت نکرد؛ ولی مالک بن کعب از کارگزاران حضرت بود.</ref>. در عهدنامه او به [[مالک اشتر]] نیز آمده است: در [[اعمال]] کارگزاران خود کاوش نمای و جاسوسانی از [[مردم]] راستگوی و [[وفادار]] به خود بر آنان برگمار؛ زیرا [[مراقبت]] نهایی تو در کارهایشان آنان را به رعایت [[امانت]] و [[مدارا]] در حق رعیت وا می‌دارد و بنگر تا [[یاران]] کارگزارانت تو را به [[خیانت]] نیالایند. هر گاه یکی از ایشان دست به خیانت گشود و [[اخبار]] [[جاسوسان]] در نزد تو به خیانت او گرد آمد و همه بدان [[گواهی]] دادند، همین خبرها تو را بس است. باید به سبب خیانتی که کرده، تنش را به [[تنبیه]] بیازاری و از کاری که کرده است، بازخواست نمایی؛ سپس [[خوار]] و ذلیلش‌سازی و مهر خیانت بر او زنی و ننگ را بر گردنش آویزی<ref>نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲، نامه ۵۳، ص۳۲۸-۳۲۹.</ref>.
 
[[حضرت امیر]] {{ع}}، خود، سفارش‌هایش به مالک را عملی می‌کرد. در [[تاریخ]]، موارد متعددی نقل شده که حضرت از خطای کارگزاران خود [[آگاه]] شده و آنها را توبیخ یا تنبیه کرده است. نامه‌های متعددی در [[نهج البلاغه]] بر همین مطلب [[گواه]] است<ref>ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ج۴، ص۱۴۰-۱۵۷.</ref>. علت خطای برخی کارگزاران و نظارت شدید و توبیخ حضرت را پیش‌تر بیان کردیم. [[امیرمؤمنان]] {{ع}} با توجه به تعداد اندک افراد [[مؤمن]] و مدیر، و گستردگی [[حکومت اسلامی]] چاره‌ای جز این نداشت<ref>[[سید حسین میرمعزی|میرمعزی، سید حسین]]، [[اصلاحات اقتصادی (مقاله)| مقاله «اصلاحات اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۴۸۱.</ref>.
 
امام به [[کارگزاران]] خود سفارش می‌نمود تا از حضور در [[دعوت]] [[ثروتمندان]] پرهیز نمایند و نیز آنان را از [[تکاثر]] [[ثروت]] و [[دنیاطلبی]] پرهیز می‌دهد. [[نامه]] سوم [[نهج‌البلاغه]]، نامه‌ای است که امام{{ع}} به [[شریح قاضی]] پسر [[حارث]] که در [[زمان]] [[حکومت]] آن حضرت، خانه‌ای به هشتاد دینار خرید، نوشته شد و در آن امام [[خشم]] خود از چنین کاری را ابراز داشته است و از چنین اقدامی هشدار می‌دهند<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۳، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref> و یا نامه امام به [[عثمان]] پسر [[حنیف]] [[کارگزار]] امام در [[بصره]] که به مهمانی یکی از ثروتمندان رفته، نوشته‌اند و در آن از حضور در چنین مجالسی پرهیز داده‌اند. «خبر یافتم که یکی از [[جوانان]] بصره تو را به مهمانی خوانده و تو نیز بدانجا شتافته ای... [[گمان]] نمی‌کردم بر سر سفره مردمی بنشینی که نیازمندانشان را به جفا می‌‌رانند و توانگرشان را به آن فرا می‌خوانند.»..<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص۴۹۵.</ref> و یا امام در نامه‌ای به [[منذر بن جارود]]، ایشان را به خاطر [[خیانت]] و دنیاطلبی مورد [[سرزنش]] قرار داده، از [[مسئولیت]] عزل می‌کند «اگر آنچه که از تو برایم گزارش شده درست باشد شتر [[خانواده]] تو و بند کفشت از تو بهتر است کسی با صفات تو شایسته آن نیست که مرزی توسط او بسته شود یا فرمانی به دست او [[اجرا]] گردد یا مقامش بالا رود یا در امانتی [[شریک]] شود.»..<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۷۱، ص۵۴۹.</ref> و یا می‌‌فرماید «با خبر شدم تو غنمیت‌های [[مسلمانان]] را که از نیزه‌ها و اسب‌های آنان گرد آمده و خونشان بر سر آن [[زمین]] ریخته در میان [[بادیه‌نشینان]] [[قبیله]] خودت که تو را برگزیده‌اند، تقسیم می‌کنی [[سوگند]] به خدایی که دانه را شکافت و [[انسان]] را آفرید اگر این خبر [[حقیقت]] داشته باشد [[منزلت]] خود را نزد من کاسته‌ای. [[آگاه]] باش [[حق]] [[مسلمانی]] که نزد تو یا من هستند از تقسیم [[غنیمت]]، برابر است<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۴۳، ص۴۹۳.</ref>. بدین‌سان [[امام]]{{ع}} از سویی با دقت در [[رفتار]] [[کارگزاران حکومت]] آنان را مورد ارزیابی دقیق قرار می‌دهد و از سویی از انباشت [[ثروت]] و [[دنیاطلبی]] مفرط برحذر می‌دارد و در همه این موارد، خود به عنوان [[الگو]] پیش روی آنان است.


تلاش حضرت در [[سلوک]] بر مسیر سیاست اقتصادی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اصلاح]] [[سیاست‌های اقتصادی]] خلفای پیشین، اگر چه در دوران [[حاکمان]] بعدی استمرار نیافت اما نقطه عطفی در تاریخ سیاسی اسلام به شمار می‌رود. تبیین دقیق [[اندیشه]] [[اقتصادی]] [[اسلام]] در بُعد نظری و عملی و کاربست آن در اندیشه [[حکومتی]] توسط [[امام علی]]{{ع}} موجب شد تا این اندیشه دستخوش [[سیاست]] بازی‌ها و شعارهای عوام فریبانه حاکمان بعدی قرار نگیرد و به عنوان اصول [[حاکم]] بر رفتار عادلانه [[حکومت‌ها]] در طول [[تاریخ]]، معیار سنجش حکومت‌ها به شمار آید. هر چند هیچ حاکمی در درازای تاریخ [[حکومت‌های اسلامی]] نتوانست چنین از سیاست‌های اقتصادی اسلام [[پیروی]] نماید.
تلاش حضرت در [[سلوک]] بر مسیر سیاست اقتصادی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اصلاح]] [[سیاست‌های اقتصادی]] خلفای پیشین، اگر چه در دوران [[حاکمان]] بعدی استمرار نیافت اما نقطه عطفی در تاریخ سیاسی اسلام به شمار می‌رود. تبیین دقیق [[اندیشه]] [[اقتصادی]] [[اسلام]] در بُعد نظری و عملی و کاربست آن در اندیشه [[حکومتی]] توسط [[امام علی]]{{ع}} موجب شد تا این اندیشه دستخوش [[سیاست]] بازی‌ها و شعارهای عوام فریبانه حاکمان بعدی قرار نگیرد و به عنوان اصول [[حاکم]] بر رفتار عادلانه [[حکومت‌ها]] در طول [[تاریخ]]، معیار سنجش حکومت‌ها به شمار آید. هر چند هیچ حاکمی در درازای تاریخ [[حکومت‌های اسلامی]] نتوانست چنین از سیاست‌های اقتصادی اسلام [[پیروی]] نماید.
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش