بیعت عقبه دوم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: برگردانده‌شده
برچسب‌ها: برگردانده‌شده پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۰: خط ۳۰:
== عکس‌العمل [[مشرکان]] [[مکه]] ==
== عکس‌العمل [[مشرکان]] [[مکه]] ==
پس از انعقاد [[پیمان]]، صدایی بلند از بالای کوه [[عقبه]] برخاست که خبر از این [[اجتماع]] و محتوای [[بیعت]] می‌داد که به فرموده [[پیامبر]] {{صل}}، [[ندای شیطان]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۷-۴۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.</ref>. [[مشرکان]] نیز که مشکوک شده بودند از فردای همان [[شب]]، با پرسش‌هایی از یثربیان درصدد کسب اطلاعات برآمدند و زمانی به [[یقین]] رسیدند که کاروان [[اهل]] یثرب از [[مکه]] خارج شده بود<ref>ر.ک: [[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[پیمان عقبه دوم (مقاله)|پیمان عقبه دوم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۳۲.</ref>. البته جز بر دو نفر دست نیافتند؛ یکی [[سعد بن عباده]] و دیگری [[منذر بن عمرو]] که منذر بن عمرو فرار کرد و سعد گرفتار شد. سعد را به [[مکه]] بردند که با [[پناه دادن]] [[جبیر بن مطعم]] به او، از دست قریش [[نجات]] یافت<ref>ابن هشام، ج۲، ص۹۳-۹۰؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۶۵ و ۳۶۷.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۵۳-۵۴.</ref>
پس از انعقاد [[پیمان]]، صدایی بلند از بالای کوه [[عقبه]] برخاست که خبر از این [[اجتماع]] و محتوای [[بیعت]] می‌داد که به فرموده [[پیامبر]] {{صل}}، [[ندای شیطان]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۷-۴۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.</ref>. [[مشرکان]] نیز که مشکوک شده بودند از فردای همان [[شب]]، با پرسش‌هایی از یثربیان درصدد کسب اطلاعات برآمدند و زمانی به [[یقین]] رسیدند که کاروان [[اهل]] یثرب از [[مکه]] خارج شده بود<ref>ر.ک: [[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[پیمان عقبه دوم (مقاله)|پیمان عقبه دوم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۳۲.</ref>. البته جز بر دو نفر دست نیافتند؛ یکی [[سعد بن عباده]] و دیگری [[منذر بن عمرو]] که منذر بن عمرو فرار کرد و سعد گرفتار شد. سعد را به [[مکه]] بردند که با [[پناه دادن]] [[جبیر بن مطعم]] به او، از دست قریش [[نجات]] یافت<ref>ابن هشام، ج۲، ص۹۳-۹۰؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۶۵ و ۳۶۷.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۵۳-۵۴.</ref>
==[[پیمان عقبه]] دوم‌==
[[مصعب]]، میان کوچه‌های [[مدینه]] و در جلسات [[مردم]] آن سامان به [[تبلیغ]] [[آیین]] [[رسالت]] می‌پرداخت. وی با [[تلاوت آیات]] [[قرآن]] [[دل]] و [[اندیشه]] آنان را نرم می‌ساخت و عده زیادی از مردم را به [[رسالت اسلامی]] [[مؤمن]] ساخت.
[[مردم مدینه]] پس از اسلام‌آوردن، [[شور]] و [[اشتیاق]] فراوانی جهت دیدار با [[پیامبر]]{{صل}} و بهره‌مندشدن از چشمه زلال الطافش نشان دادند و از آن جناب، درخواست نمودند تا به مدینه [[هجرت]] نماید.
با نزدیک شدن [[موسم حج]] [[سال دوازدهم بعثت]]، کاروان‌های [[حاجیان]] به همراه [[نمایندگان]] [[مسلمانان]] که تعدادشان به هفتاد و سه مرد و دو [[زن]] می‌رسید، از مدینه خارج شدند. [[رسول خدا]]{{صل}} با آنان قرار گذاشت که شبانگاه اواسط ایام تشریق در محل [[عقبه]] دیداری مخفیانه با آنان داشته باشد. قبل از سپری شدن یک‌سوم شب، مسلمانان دور از چشم مردم از پناهگاه‌های خود بیرون آمده و در [[انتظار]] رسول خدا{{صل}} گردهم آمدند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به اتفاق چند تن از اعضای خاندانش در عقبه حضور یافت و جلسه تشکیل شد و مسلمانان به [[گفت‌وگو]] پرداختند سپس رسول خدا{{صل}} به ایراد سخن پرداخت و آیاتی از [[قرآن کریم]] را [[تلاوت]] کرد و به درگاه [[خداوند]] [[دعا]] کرد و مردم را به [[گرایش]] به [[اسلام]] [[تشویق]] فرمود.
این‌بار [[بیعت]] به‌گونه‌ای صریح و روشن و کامل، براساس تمام [[شئون]] اسلام و [[احکام]] آن و [[صلح و جنگ]] باهم انجام پذیرفت و رسول خدا{{صل}} فرمود:
به این شرط با شما بیعت می‌کنم که همان‌گونه که از [[زنان]] و فرزندانتان [[دفاع]] می‌کنید، از من نیز دفاع کنید.
سپس به‌پا خاستند و با [[رسول اکرم]]{{صل}} بیعت کردند.
مسلمانان مدینه (پس از این بیعت) اندکی [[احساس]] [[بیم]] و [[هراس]] کردند.
[[ابو الهیثم بن تیهان]] به پیامبر عرضه داشت: میان ما و [[یهودیان]] [[عهد]] و پیمان‌هایی وجود دارد و اکنون که با شما بیعت کرده‌ایم باید آنها را نادیده بگیریم. اگر ما این کار را انجام دادیم سپس خداوند به شما [[نصرت]] و [[پیروزی]] [[عنایت]] کرد آیا امکان دارد به زادگاهت بازگردی و ما را تنها بگذاری؟ [[رسول خدا]]{{صل}} لبخندی زد و فرمود:
من با هرکسی که شما با او سرجنگ داشته باشید می‌جنگم و با هرکسی از در [[آشتی]] درآیید، آشتی می‌کنم.<ref>{{متن حدیث|الدَّمُ الدَّمُ وَ الْهَدْمُ الْهَدْمُ أُحَارِبُ مَنْ حَارَبْتُمْ وَ أُسَالِمُ مَنْ سَالَمْتُمْ}}؛ سیره نبوی، ج۱، ص۴۳۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۱؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۸۱.</ref>
سپس فرمود: «[[دوازده]] [[نماینده]] از میان خود برگزینید تا به امور مربوط به [[مردم]] رسیدگی کنند» آنان نیز ۹ تن از [[خزرج]] و سه تن از [[أوس]]، [[انتخاب]] کردند، حضرت به آنان فرمود:
شما همان‌گونه که [[حواریون]] در قبال [[عیسی بن مریم]] [[مسئولیت]] [[قوم]] خود را برعهده داشتند نسبت به امور مربوط به قوم خود [[مسئول]] هستید و من نیز در برابر قوم خود مسئولم.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۲؛ سیره نبوی، ج۱، ص۴۴۳؛ مناقب، ج۱، ص۱۸۲.</ref>
رسول خدا{{صل}} با رهنمودهای [[حکیمانه]] و به‌کارگیری کلیه امکانات و با [[دوراندیشی]] و [[آگاهی]] [[سیاسی]] فوق العاده، [[رسالت]] خویش را به پیش برد و در همه این موارد، از [[حمایت]] [[وحی الهی]] نیز برخوردار بود. اکنون باید کسانی که با آن حضرت [[بیعت]] کرده بودند بی‌آن‌که با [[مشرکین]] درگیر شوند به [[دیار]] خود باز می‌گشتند؛ زیرا [[خداوند]] [[اجازه]] [[جنگ]] به آنها نداده بود.
[[قریش]] از گردهمایی [[اهل]] [[مدینه]] با [[پیامبر]]{{صل}}، [[احساس]] خطر نمود از این رو به‌سرعت به‌خود آمد تا از تماس آنها با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} جلوگیری کند، ولی هنگام ورود، با [[حضرت حمزه]] و علی{{ع}}، که [[نگهبانی]] و [[حراست]] [[اجتماع]] [[عقبه]] را برعهده داشتند، روبرو شده و با [[شکست]] و ناکامی بازگشتند.<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۱۴۴.</ref>


== بیعت کنندگان عقبه دوم ==
== بیعت کنندگان عقبه دوم ==

نسخهٔ ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۲

بیعت عقبه دوم، یک سال پس از بیعت عقبه اول در سال سیزدهم بعثت، روی داد و هفتاد مرد و دو زن از تیره‌های مختلف دو قبیلۀ اوس و خزرج، به مکه آمدند و در ایام تشریق با رسول خدا (ص) در عقبه بیعت کردند. این بیعت که به "بیعة الحرب" هم مشهور شد زمینۀ هجرت حضرت را به یثرب فراهم کرد.

مقدمه

در سال سیزدهم بعثت، هنگام موسم حج، در حالی که اسلام در یثرب منتشر شده بود، مسلمانان همراه با پانصد نفر از حجاج کاروان اوس و خزرج که مشرک بودند، برای حج و دیدار با رسول خدا (ص) حرکت کردند. آنان چون به مکه رسیدند، خدمت رسول خدا (ص) آمدند و آن حضرت با آنان در ایام تشریق در منی وعده دیدار گذاشت و به آنان فرمود به گونه‌ای حاضر شوند که کسی متوجه‌شان نشود. آنها در موعد مقرر آمدند و دیدند عباس، عموی رسول خدا (ص) که هنوز مسلمان نشده بود نیز حضور دارد[۱]. در این دیدار نخست عباس سخن گفت که درباره برادرزاده‌اش، رسول خدا (ص) به اهل یثرب سفارش‌هایی کرد و آنان را از اینکه رسول خدا (ص) را تنها بگذارند و از ایشان حمایت نکنند، برحذر داشت. سپس رسول خدا (ص) پس از تلاوت قرآن و دعوت به خداوند و تشویق به اسلام، فرمود: "من با شما بیعت می‌کنم بر اساس آنکه همچنان که از خانواده و فرزندان خود دفاع می‌کنید، از من نیز دفاع کنید". پس از آنکه انصار این شرط را پذیرفتند و به طور کامل اظهار وفاداری کردند. در این بیعت، مسئلۀ دفاع و جهاد مطرح شد[۲]. لذا این بیعت به عقبۀ دوم یا "بیعة الحرب" مشهور شد، چنان که آن را "عقبة الاخیره" یا "عقبة الآخره" هم خوانده‌اند[۳] و زمینۀ هجرت حضرت را به یثرب فراهم کرد[۴].

بیشتر منابع، تعداد شرکت کنندگان در بیعت عقبه دوم را ۷۳ مرد و دو زن آورده‌اند[۵]. اما هفتاد تن[۶] یا هفتاد مرد و دو زن[۷] نیز گفته شده است. ابن جوزی[۸] با آنکه تعداد شرکت کنندگان در عقبه دوم را ۷۲ نفر دانسته، ولی نام ۹۱ تن را آورده است که احتمال مشترک بودن یا اشتباه در برخی نام‌ها وجود دارد، نیز می‌توان احتمال داد که "تسعون" به "سبعون" تصحیف شده و در حقیقت همان نود صحیح باشد، اما به هر حال این تعداد با دیگر منابع که هفتاد گفته‌اند، سازگار نیست. زمان وقوع دیدارهای رسول خدا (ص) با انصار و بیعت‌های عقبه، در منابع مشخص نشده است، اما با توجه به آنکه رسول خدا (ص) حدود دو ماه پس از بیعت عقبه دوم به مدینه هجرت کرد و نیز بیشتر منابع، مدت زمان دعوت رسول خدا (ص) را در مکه سیزده سال[۹] آورده‌اند، باید زمان بیعت عقبه دوم را در موسم حج سال آخر حضور آن حضرت در مکه، یعنی سال سیزدهم بعثت دانست و چون عقبه اول سال قبل از آن بوده است، پس در سال دوازدهم بعثت و دیدار با اهل یثرب نیز چون یک سال قبل از آن بوده، در سال یازدهم بعثت روی داده است. شرکت در بیعت عقبه، برای شرکت کنندگان در آن افتخار و در برخی موارد امتیاز به شمار آمد؛ به طوری که آنان را با عنوان "عَقَبیون"[۱۰] و "اجماع أهل اثر"[۱۱] شناخته و از بسیاری از آنان با تعبیر "عَقَبی" یاد کرده‌اند[۱۲].[۱۳]

مفاد بیعت

مفاد بیعت، بیانگر نقش فعال مسلمانان و هماهنگی‌های از پیش صورت گرفته بود و آیۀ ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۱۴] به مفاد این بیعت اشاره دارد[۱۵] که عبارت‌اند از:

  1. اطاعت از رسول خدا (ص) در راحتی و سختی؛
  2. انفاق در تنگدستی و ثروت؛
  3. امر به معروف و نهی از منکر؛
  4. گفتارحق و نهراسیدن از سرزنش دیگران؛
  5. دفاع از پیامبر (ص) هنگام هجرت به یثرب، همچون دفاع از زنان و فرزندانشان[۱۶].

مسلمانان با این بیعت، پیمان‌هایشان با یهود را قطع کردند و از پیامبر (ص) خواستند پس از پیروزی، آنها را ترک نکند و رسول خدا (ص) نیز ‌فرمود: من از شما هستم و شما از من، با هر که شما بجنگید می‌جنگم و با هر که صلح کنید صلح می‌کنم"[۱۷][۱۸]

نتایج بیعت

نتیجه بیعت عقبه دوم، وفاداری، ایجاد انضباط و تشکل سیاسی و در نهایت حکومت نبوی (ص) بود. لذا پس از بیعت، بنا به درخواست پیامبر (ص)، آنها از بین خود دوازده نفر ـ نُه تن آنان از خزرج و سه نفر از اوس ـ را به عنوان نقیب (برای تکفل امور) انتخاب کردند و رسول خدا (ص) به آنان فرمود: "شما همچون حواریون حضرت عیسی (ع)، کفیل قوم خود هستید و من نیز کفیل قوم خود هستم"[۱۹]. هنگام بیعت خزرجیان، عباس بن عبادة بن نضله انصاری از خزرجیان اعتراف گرفت که آنان باید با هرکس که با رسول خدا (ص) در جنگ باشد، بجنگد و اگر با پیش آمدن مصیبت یا از دست دادن بزرگانشان، رسول خدا (ص) را تسلیم می‌کنند، بدانند که نتیجه آن خواری دنیا و آخرت است و اگر به پیمان خود با آن حضرت وفادار باشند، خیر دنیا و آخرت برای آنان خواهد بود آنها نیز بر این اساس با آن حضرت دست بیعت دادند[۲۰].

در پی تقویت جبهۀ مسلمانان، آیات جهاد با کفار نیز پس از بیعت دوم عقبه نازل شد: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ[۲۱].[۲۲]

عکس‌العمل مشرکان مکه

پس از انعقاد پیمان، صدایی بلند از بالای کوه عقبه برخاست که خبر از این اجتماع و محتوای بیعت می‌داد که به فرموده پیامبر (ص)، ندای شیطان بود[۲۳]. مشرکان نیز که مشکوک شده بودند از فردای همان شب، با پرسش‌هایی از یثربیان درصدد کسب اطلاعات برآمدند و زمانی به یقین رسیدند که کاروان اهل یثرب از مکه خارج شده بود[۲۴]. البته جز بر دو نفر دست نیافتند؛ یکی سعد بن عباده و دیگری منذر بن عمرو که منذر بن عمرو فرار کرد و سعد گرفتار شد. سعد را به مکه بردند که با پناه دادن جبیر بن مطعم به او، از دست قریش نجات یافت[۲۵].[۲۶]

پیمان عقبه دوم‌

مصعب، میان کوچه‌های مدینه و در جلسات مردم آن سامان به تبلیغ آیین رسالت می‌پرداخت. وی با تلاوت آیات قرآن دل و اندیشه آنان را نرم می‌ساخت و عده زیادی از مردم را به رسالت اسلامی مؤمن ساخت. مردم مدینه پس از اسلام‌آوردن، شور و اشتیاق فراوانی جهت دیدار با پیامبر(ص) و بهره‌مندشدن از چشمه زلال الطافش نشان دادند و از آن جناب، درخواست نمودند تا به مدینه هجرت نماید. با نزدیک شدن موسم حج سال دوازدهم بعثت، کاروان‌های حاجیان به همراه نمایندگان مسلمانان که تعدادشان به هفتاد و سه مرد و دو زن می‌رسید، از مدینه خارج شدند. رسول خدا(ص) با آنان قرار گذاشت که شبانگاه اواسط ایام تشریق در محل عقبه دیداری مخفیانه با آنان داشته باشد. قبل از سپری شدن یک‌سوم شب، مسلمانان دور از چشم مردم از پناهگاه‌های خود بیرون آمده و در انتظار رسول خدا(ص) گردهم آمدند. پیامبر اکرم(ص) به اتفاق چند تن از اعضای خاندانش در عقبه حضور یافت و جلسه تشکیل شد و مسلمانان به گفت‌وگو پرداختند سپس رسول خدا(ص) به ایراد سخن پرداخت و آیاتی از قرآن کریم را تلاوت کرد و به درگاه خداوند دعا کرد و مردم را به گرایش به اسلام تشویق فرمود. این‌بار بیعت به‌گونه‌ای صریح و روشن و کامل، براساس تمام شئون اسلام و احکام آن و صلح و جنگ باهم انجام پذیرفت و رسول خدا(ص) فرمود: به این شرط با شما بیعت می‌کنم که همان‌گونه که از زنان و فرزندانتان دفاع می‌کنید، از من نیز دفاع کنید.

سپس به‌پا خاستند و با رسول اکرم(ص) بیعت کردند. مسلمانان مدینه (پس از این بیعت) اندکی احساس بیم و هراس کردند. ابو الهیثم بن تیهان به پیامبر عرضه داشت: میان ما و یهودیان عهد و پیمان‌هایی وجود دارد و اکنون که با شما بیعت کرده‌ایم باید آنها را نادیده بگیریم. اگر ما این کار را انجام دادیم سپس خداوند به شما نصرت و پیروزی عنایت کرد آیا امکان دارد به زادگاهت بازگردی و ما را تنها بگذاری؟ رسول خدا(ص) لبخندی زد و فرمود: من با هرکسی که شما با او سرجنگ داشته باشید می‌جنگم و با هرکسی از در آشتی درآیید، آشتی می‌کنم.[۲۷]

سپس فرمود: «دوازده نماینده از میان خود برگزینید تا به امور مربوط به مردم رسیدگی کنند» آنان نیز ۹ تن از خزرج و سه تن از أوس، انتخاب کردند، حضرت به آنان فرمود: شما همان‌گونه که حواریون در قبال عیسی بن مریم مسئولیت قوم خود را برعهده داشتند نسبت به امور مربوط به قوم خود مسئول هستید و من نیز در برابر قوم خود مسئولم.[۲۸] رسول خدا(ص) با رهنمودهای حکیمانه و به‌کارگیری کلیه امکانات و با دوراندیشی و آگاهی سیاسی فوق العاده، رسالت خویش را به پیش برد و در همه این موارد، از حمایت وحی الهی نیز برخوردار بود. اکنون باید کسانی که با آن حضرت بیعت کرده بودند بی‌آن‌که با مشرکین درگیر شوند به دیار خود باز می‌گشتند؛ زیرا خداوند اجازه جنگ به آنها نداده بود. قریش از گردهمایی اهل مدینه با پیامبر(ص)، احساس خطر نمود از این رو به‌سرعت به‌خود آمد تا از تماس آنها با پیامبر اکرم(ص) جلوگیری کند، ولی هنگام ورود، با حضرت حمزه و علی(ع)، که نگهبانی و حراست اجتماع عقبه را برعهده داشتند، روبرو شده و با شکست و ناکامی بازگشتند.[۲۹].[۳۰]

بیعت کنندگان عقبه دوم

بیعت کنندگان در بیعت عقبه دوم ۷۵ نفر بودند. دو تن از آنها از زنان، یازده تن از قبیله اوس و بقیه از قبیله خزرج بودند:

  1. ابوبرده هانی بن نیار
  2. ابوایوب خالد بن زید
  3. ابوالهیثم بن تیهان
  4. ابوامامة اسعد بن زراره
  5. ابوطلحه زید بن سهل
  6. اسید بن خضیر
  7. ام عماره نسیبه دخترکعب
  8. ام منیع اسماء بنت عمرو
  9. اوس بن ثابت
  10. براء بن معرور
  11. بشر بن براء
  12. بشیر بن سعد
  13. ثابت بن جذع بن عدی
  14. ثعلبة بن غنمة
  15. جابر بن عبدالله بن عمرو
  16. جبار بن صخر
  17. حارث بن قیس
  18. خارجة بن زید
  19. خالد بن عمرو
  20. خالد بن قیس
  21. خدیج بن سلامه
  22. خلاد بن سوید
  23. ذکوان بن عبد قیس
  24. رافع بن مالک
  25. رفاعة بن عبدالمنذر
  26. رفاعه بن عمرو
  27. زیاد بن لبید
  28. سعد بن خیثمه
  29. سعد بن ربیع
  30. سعد بن عباده
  31. سلمة بن سلامة
  32. سلیم بن عمرو
  33. سنان بن صیفی
  34. سهل بن عتیک
  35. صیفی بن سواد
  36. ضحاک بن حارثه
  37. طفیل بن مالک
  38. طفیل بن نعمان
  39. ظهیر بن رافع
  40. عبادة بن قیس
  41. عباده بن صامت
  42. عباس بن عباده
  43. عبدالله بن انیس
  44. عبدالله بن جبیر انصاری
  45. عبدالله بن رواحه انصاری
  46. عبدالله بن زید مناة
  47. عبدالله بن عمرو بن حرام
  48. عبس بن عامر
  49. عقبة بن عمرو
  50. عقبه بن وهب
  51. عمارة بن حزم
  52. عمرو بن حارث
  53. عمرو بن غزیه
  54. عمرو بن غنمة
  55. عمیر بن حارث
  56. عوف بن حارث
  57. عویم بن ساعدة
  58. فروة بن عمرو
  59. قطبة بن عامر
  60. قیس بن ابی صعصة
  61. کعب بن عمرو
  62. کعب بن مالک
  63. مسعود بن یزید
  64. معاذ بن جبل خزرجی
  65. معاذ بن حارث
  66. معاذ بن عمرو بن جموح
  67. معقل بن منذر
  68. معن بن عدی
  69. معوذ بن حارث
  70. منذر بن عمرو
  71. نهیر بن هیثم
  72. یزید بن ثعلبه
  73. یزید بن خذام
  74. یزید بن عامر
  75. یزید بن منذر

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. البته برخی درباره حضور عباس تردید کرده‌اند، ر.ک: جعفری مرتضی، الصحیح، ج۳، ص۳۱۹-۳۲۱.
  2. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۴۲؛ اعلام الوری، ج ۱، ص ۱۴۲؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۴۳ و عیون الاثر، ج ۱، ص ۱۹۱.
  3. ابن هشام، ج۲، ص۹۷؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۱.
  4. ر.ک: خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۵۳-۵۴؛ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۴۶؛ شریعت‌جو، منیره، پیمان عقبه دوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۲۷-۲۲۸؛ مطهری‌فر، حمید رضا، بیعت، دائرةالمعارف قرآن کریم؛ مطهری‌فر، حمید رضا، بیعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۶.
  5. ابن هشام، ج۲، ص۹۷.
  6. ابن سعد، ج۱، ص۱۷۱؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۷۷.
  7. ابن سعد، ج۱، ص۱۷۱؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۹۳؛ یعقوبی، ج۲، ص۳۸.
  8. ابن جوزی، المنتظم، ج۳، ص۴۲-۳۹.
  9. ابن سعد، ج۱، ص۱۷۴؛ یعقوبی، ج۲، ص۳۹؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۱۹۹؛ حاکم، المستدرک، ج۳، ص۲.
  10. بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۹۳؛ ابن اعثم، ج۲، ص۵۰۶؛ ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۳۳۳؛ ابن العربی، احکام القرآن، ج۲، ص۵۷۰.
  11. ابوالقاسم کوفی، ج۲، ص۶۹.
  12. برای نمونه، ر.ک: واقدی، ج۳، ص۱۰۰۹؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۸۶، ۲۸۸ و ۲۹۰؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۳۳۹، ۳۶۰ و ۳۶۴.
  13. خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۵۳-۵۴.
  14. «و نعمت خداوند را به یاد آورید و (نیز) پیمانی را که استوار با شما بسته است هنگامی که گفتید: شنیدیم و گردن نهادیم؛ و از خداوند پروا کنید بی‌گمان خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره مائده، آیه ۷.
  15. مجمع البیان، ج۳، ص۲۶۰؛ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۳۱۹؛ روح المعانی، مج ۴، ج۶، ص۱۲۱.
  16. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۲.
  17. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۴۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۲؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۹۹.
  18. ر.ک: شریعت‌جو، منیره، پیمان عقبه دوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۳۰؛ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۴۷؛ مطهری‌فر، حمید رضا، بیعت، دائرةالمعارف قرآن کریم.
  19. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۳-۴۴۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۲.
  20. ابن هشام، ج۲، ص۸۹-۸۱؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۱ و ۱۷۲؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۶۰-۳۶۴؛ و به اختصار، یعقوبی، ج۲، ص۳۸؛ بلاذری، أنساب، ج۱، ص۲۷۷؛ و با تغییراتی اندک، بیهقی، دلائل، ج۲، ص۴۵۵-۴۴۲.
  21. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  22. ر.ک: شریعت‌جو، منیره، پیمان عقبه دوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۱؛ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۴۷؛ خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۵۳-۵۴.
  23. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۷-۴۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.
  24. ر.ک: شریعت‌جو، منیره، پیمان عقبه دوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۳۲.
  25. ابن هشام، ج۲، ص۹۳-۹۰؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۶۵ و ۳۶۷.
  26. خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۵۳-۵۴.
  27. «الدَّمُ الدَّمُ وَ الْهَدْمُ الْهَدْمُ أُحَارِبُ مَنْ حَارَبْتُمْ وَ أُسَالِمُ مَنْ سَالَمْتُمْ»؛ سیره نبوی، ج۱، ص۴۳۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۱؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۸۱.
  28. تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۲؛ سیره نبوی، ج۱، ص۴۴۳؛ مناقب، ج۱، ص۱۸۲.
  29. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۲.
  30. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۱۴۴.