بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[انسان]] بر اساس | [[انسان]] بر اساس فطرت سالم خود، همواره در حرکت به سوی کمال است و هدف از آفرینش نیز همین است؛ منتها در مسیر حرکت تکاملی [[انسان]]، آفات، موانع و خطرات بسیاری وجود دارد؛ طوری که امکان دستیابی [[انسان]] به کمال، به خودی خود و بدون [[یاری]] دیگران، بسیار ضعیف بلکه ناممکن است؛ بنابراین باید راه تضمین شدهای برای حصول [[هدف آفرینش]] وجود داشته باشد تا نقض غرض نشود. این راه تضمین شده در زمان [[پیامبر]] توسط او تأمین میشود؛ ولی [[نیاز]] به زمان خاصّی نیست بلکه همیشه وجود دارد؛ یعنی باید همواره یک [[انسان کامل]] راه یافته به مقصد و [[آگاه]] از راه و خطرات و پیچ و خمهای آن وجود داشته باشد تا راهنمای [[انسانها]] به مقصد والای [[تکامل]] باشد. این [[انسان کامل]] همان "[[امام]]" است؛ یعنی [[انسان]] [[معصوم]] و [[برگزیده]] و منادی [[توحید]] که تمام امتیازاتی که ممکن است در یک فرد متعالی تحقّق یابد در او به فعلیّت رسیده است. آن [[خورشید]] [[نورانی]] که از اوج قله [[انسانیت]] سر برآورده و گمگشتگان را [[هدایت]] مینماید واسطه فیض ربّانی و رابط بین جهان غیب و نوع [[انسان]] است. او بیواسطه تحت [[هدایت]] [[خداوند]] قرار گرفته و با عنایت خاص الهی از هر نوع لغزش و [[خطا]] و [[آلودگی]] مصون است. محال است [[خداوند حکیم]] که [[انسان]] را مجهّز به نیروی کمالیابی و با [[فطرت]] کمالجویی [[آفریده]]، راه رسیدن به مقصد را برای او نگشوده باشد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)| امامشناسی ۵]]، ص۲۰.</ref>. | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
=== معنای لغوی === | === معنای لغوی === | ||
[[ضرورت]] در لغت به معنای نیاز، [[لزوم]] و انفکاک ناپذیری است<ref>طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج۳ ص۳۷۳؛ حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۷ ص۱۲۴؛ مدنی شیرازی، علی خان بن أحمد، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول، ج۸ ص۲۹۰.</ref>. امامت نیز در لغت به معنای [[رهبری]] [[مسلمین]] یا | [[ضرورت]] در لغت به معنای نیاز، [[لزوم]] و انفکاک ناپذیری است<ref>طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج۳ ص۳۷۳؛ حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۷ ص۱۲۴؛ مدنی شیرازی، علی خان بن أحمد، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول، ج۸ ص۲۹۰.</ref>. امامت نیز در لغت به معنای [[رهبری]] [[مسلمین]] یا رهبری عمومی بر [[مردم]] است<ref>جمعی از نویسندگان، معجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹.</ref>. به همین جهت در بیان معنای لغوی امام گفته شده است: "امام هر کسی یا چیزی است که در [[کارها]] به او [[اقتدا]] میشود"<ref>ابن فارس، احمد، معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷.</ref>. ترجمه فارسی امامت، [[پیشوایی]] و رهبری است<ref>بندر ریگی، محمد، فرهنگ جدید عربی فارسی، ص۱۰؛ عمید، حسن، فرهنگ عمید یک جلدی ص۱۸.</ref>. | ||
=== معنای اصطلاحی === | === معنای اصطلاحی === | ||
در اصطلاح | در اصطلاح متکلمین اسلامی واژه امام و امامت بسیار به هم نزدیک است. برخی [[متکلمان]] در بیان معنای اصطلاحی امام گفتهاند: {{عربی|الامام الذی له الرئاسة العامة فی الدین و الدنیا}}؛ امام کسی است که دارای [[ریاست]] و رهبری عمومی[[دین]] و دنیاست<ref>ابن میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴؛ التعریفات، ص۲۸.</ref>. برخی شبیه همین تعریف را برای واژه امامت آورده و گفتهاند: "امامت، به معنای ریاست عمومی در امور [[دین]] و دنیاست برای فردی به نیابت از رسول خدا"<ref>{{عربی|الإمامة رئاسة عامة فیأمور الدنیا والدین}}؛ امامت ریاست عام و فراگیر در امور دینی و دنیایی است. سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۵؛ علامه حلی، الباب الحادی عشر، ص۱۰؛ ابن میثم البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴.</ref>. چنین شخصی را [[خداوند]] تعیین میکند<ref>شیخ صدوق، علی بن محمد، الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۲۶. .</ref>. پس جایگاهش، جایگاهی [[الهی]] است<ref>طبری، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص۱۸.</ref>. | ||
با توجه به آنچه گفته شد روشن میشود مراد از [[ضرورت امامت]]، [[لزوم وجود امام]] یا [[وجوب وجود امام]] است، به گونهای که معنای وجود و [[وجوب]] از [[امامت]] انفکاکناپذیر باشد و هیچ زمانی [[جامعه]] خالی از [[امام]] نباشد. | با توجه به آنچه گفته شد روشن میشود مراد از [[ضرورت امامت]]، [[لزوم وجود امام]] یا [[وجوب وجود امام]] است، به گونهای که معنای وجود و [[وجوب]] از [[امامت]] انفکاکناپذیر باشد و هیچ زمانی [[جامعه]] خالی از [[امام]] نباشد. | ||
در مجموع ضرورت امامت در کلام اسلامی، یعنی بررسی لزوم وجود امام یا وجوب وجود امام از منظر | در مجموع ضرورت امامت در کلام اسلامی، یعنی بررسی لزوم وجود امام یا وجوب وجود امام از منظر متکلمین اسلامی است. | ||
== وجوب بر خدا یا بر مردم؟== | == وجوب بر خدا یا بر مردم؟== | ||
میتوان گفت [[وجوب امامت]] مورد [[اجماع]] [[مسلمانان]] است، زیرا دیدگاه مخالف در این باره شاذّ بوده و قابل اعتنا نیست، اما درباره اینکه [[وجوب امامت]] [[عقلی]] است یا [[نقلی]] و {{عربی|واجب علی اللّه}} است یا {{عربی|واجب علی الناس}}، دیدگاهها مختلف است. [[شیعه امامیه]] [[امامت]] را {{عربی|واجب علی اللّه}} میداند؛ از نظر آنان [[امامت]] از مصادیق [[لطف الهی]] است و [[لطف]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است<ref>تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref> یعنی مقتضای [[حکمت خداوند]] است. کسی آن را بر [[خدا]] [[واجب]] نکرده است، بلکه [[خداوند]] به مقتضای [[حکمت]] خود آن را بر خود [[واجب]] کرده است؛ چنان که [[خداوند]] [[هدایت]] را بر خود [[واجب]] میداند: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى}}<ref>بیگمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است؛ سوره لیل، آیه۱۲.</ref>. گروهی از [[زیدیه]] و [[کیسانیه]] نیز درباره [[امامت]] طرفدار {{عربی|وجوب علی اللّه}} بودهاند<ref>قواعد العقاید، ص۱۱۰.</ref>. [[معتزله]]، [[اشاعره]]، [[ماتریدیه]]، [[اباضیه]] و گروهی از [[زیدیه]] [[امامت]] را {{عربی|واجب علی الناس}} دانستهاند. عدهای از [[معتزله]] [[وجوب امامت]] را [[عقلی]] و دیگران [[وجوب]] آن را [[نقلی]] شمردهاند <ref>قواعدالعقائد، ص۱۱۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۵؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۶؛ کشف المراد، ص۲۹۰؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref> | میتوان گفت [[وجوب امامت]] مورد [[اجماع]] [[مسلمانان]] است، زیرا دیدگاه مخالف در این باره شاذّ بوده و قابل اعتنا نیست، اما درباره اینکه [[وجوب امامت]] [[عقلی]] است یا [[نقلی]] و {{عربی|واجب علی اللّه}} است یا {{عربی|واجب علی الناس}}، دیدگاهها مختلف است. [[شیعه امامیه]] [[امامت]] را {{عربی|واجب علی اللّه}} میداند؛ از نظر آنان [[امامت]] از مصادیق [[لطف الهی]] است و [[لطف]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است<ref>تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref> یعنی مقتضای [[حکمت خداوند]] است. کسی آن را بر [[خدا]] [[واجب]] نکرده است، بلکه [[خداوند]] به مقتضای [[حکمت]] خود آن را بر خود [[واجب]] کرده است؛ چنان که [[خداوند]] [[هدایت]] را بر خود [[واجب]] میداند: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى}}<ref>بیگمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است؛ سوره لیل، آیه۱۲.</ref>. گروهی از [[زیدیه]] و [[کیسانیه]] نیز درباره [[امامت]] طرفدار {{عربی|وجوب علی اللّه}} بودهاند<ref>قواعد العقاید، ص۱۱۰.</ref>. [[معتزله]]، [[اشاعره]]، [[ماتریدیه]]، [[اباضیه]] و گروهی از [[زیدیه]] [[امامت]] را {{عربی|واجب علی الناس}} دانستهاند. عدهای از [[معتزله]] [[وجوب امامت]] را [[عقلی]] و دیگران [[وجوب]] آن را [[نقلی]] شمردهاند <ref>قواعدالعقائد، ص۱۱۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۵؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۶؛ کشف المراد، ص۲۹۰؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref> | ||
== دلایل وجوب امامت == | == دلایل وجوب امامت == | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
ذکر [[خدای تعالی]] و آرامش و سکون خاطر در دل جای نمیگیرد مگر به [[تعلیم]] مربّیِ کامل که همه راههای [[آخرت]] را طی نموده و زبانش به {{متن حدیث|سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي}} گویاست و تنها اوست که [[شایستگی]] [[مقام امامت]] و [[هدایتگری]] را دارد. | ذکر [[خدای تعالی]] و آرامش و سکون خاطر در دل جای نمیگیرد مگر به [[تعلیم]] مربّیِ کامل که همه راههای [[آخرت]] را طی نموده و زبانش به {{متن حدیث|سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي}} گویاست و تنها اوست که [[شایستگی]] [[مقام امامت]] و [[هدایتگری]] را دارد. | ||
بر محقّق و ناقدِ [[بصیر]] و مؤمنِ [[خبیر]] پوشیده نیست که این نحوه از [[استدلال]] بر [[لزوم امام]] را که مبتنی بر [[حفظ]] [[اجتماع]] و تمدّن [[بشر]] و بر اساس رعایت [[حقوق]] و عدم [[تجاوز]] به دیگران و پیدایش [[مدینه فاضله]] بر پایه [[تعاون]] بقاء (نه [[تنازع]] بقاء) است، بسیاری از متکلّمین اقامه نموده و با این [[برهان]] و نظیر آن خواستهاند مسئله [[لزوم]] [[نیاز به وجود امام]] را [[اثبات]] کنند. ولی باید دانست و [[اعتقاد قلبی]] داشت که [[مقام امام]] از این [[مسئولیّت]] بالاتر و [[وظیفه]] او با ارجتر است، چنان که در [[روایات]] بسیار به این امر مهمّ تصریح شده مانند آنکه: «[[حیات بشر]] به او بستگی دارد و اگر او نباشد [[زمین]] اهلش را در کام خود فرو میبرد»<ref>{{متن حدیث|کما عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ لَمَاجَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ}}، بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۵۹ حدیث ۷۹.</ref> و «او ریسمان [[خداوند]]»<ref>{{متن حدیث|عن أبی جعفر {{ع}}: آل محمّد {{صل}} هم حبل الله الذی أمرنا بالاعتصام به، قال الله: {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ}}}}، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۹۴ حدیث ۱۲۳.</ref> و «[[اسم اعظم]]»<ref>فی الحدیث: {{متن حدیث|إنّ أمیرالمؤمنین {{ع}} مرّ فی طریق فسایره خیبریّ فمرّ بواد قد سال، فرکب الخیبری مرطه و عبر علی الماء، ثمّ نادی أمیرالمؤمنین {{ع}}: یا هذا! لو عرفتَ ما عرفتُ لجزتَ کما جزتُ، فقال له أمیرالمؤمنین {{ع}}: مکانک، ثمّ أومأ بیده إلی الماء فجمد و مرّ علیه، فلمّا رأی الخیبری ذلک أکبّ علی قدمیه، و قال له: یا فتی! ما قلتَ حتّی حوّلت الماء حجراً؟ فقال له أمیرالمؤمنین {{ع}}: فما قلتَ أنتَ حتّی عبرتَ علی الماء؟ فقال الخیبریّ: أنا دعوتُ الله باسمه الأعظم، فقال له أمیرالمؤمنین {{ع}}: و ما هو؟ قال: سألته باسم وصیّ محمّد {{صل}}. فقال أمیرالمؤمنین {{ع}}: أنا وصیّ محمّد. فقال الخیبریّ: إنّه لحقّ، ثمّ أسلم}}، مدینة المعاجز، ج۱، ص۴۳۰، حدیث ۲۹۰.</ref> و «[[آیت]] کبرای [[حق]]»<ref>فی الحدیث: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا آيَةَ اللَّهِ الْعُظْمَى}}، الإقبال، ج۲، ص۶۰۸؛ المزار الکبیر، ج۲۰۶.</ref> و «قوام عالم»<ref>در زیارت جامعه: {{متن حدیث|سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْكَانَ الْبِلَادِ}}، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰ در حدیث دیگر: {{متن حدیث|نَحْنُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ}}، تفسیر القمی، ج۲، ص۶۱ در روایت دیگر: {{متن حدیث|هُمْ قُوَّامُ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يَنْزِلُ الْغَيْثُ}}، تفسیر الفرات الکوفی، ج۱۷۲ در باب زیارت بقیع وارد شده: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمُ الْقُوَّامَ فِي الْبَرِيَّةِ}}، الکافی، ج۴، ص۵۵۹.</ref> و «[[والیان]] [[امر خداوند]]»<ref>در احادیث وارد شده که امام باقر {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ}}، کافی، ج۱، ص۱۴۵، حدیث ۷.</ref> و «مایه [[حیات]] دلها» و «باعث [[اطمینان]] [[قلوب]]» و... است<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۹۵.</ref>. | بر محقّق و ناقدِ [[بصیر]] و مؤمنِ [[خبیر]] پوشیده نیست که این نحوه از [[استدلال]] بر [[لزوم امام]] را که مبتنی بر [[حفظ]] [[اجتماع]] و تمدّن [[بشر]] و بر اساس رعایت [[حقوق]] و عدم [[تجاوز]] به دیگران و پیدایش [[مدینه فاضله]] بر پایه [[تعاون]] بقاء (نه [[تنازع]] بقاء) است، بسیاری از متکلّمین اقامه نموده و با این [[برهان]] و نظیر آن خواستهاند مسئله [[لزوم]] [[نیاز به وجود امام]] را [[اثبات]] کنند. ولی باید دانست و [[اعتقاد قلبی]] داشت که [[مقام امام]] از این [[مسئولیّت]] بالاتر و [[وظیفه]] او با ارجتر است، چنان که در [[روایات]] بسیار به این امر مهمّ تصریح شده مانند آنکه: «[[حیات بشر]] به او بستگی دارد و اگر او نباشد [[زمین]] اهلش را در کام خود فرو میبرد»<ref>{{متن حدیث|کما عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ لَمَاجَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ}}، بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۵۹ حدیث ۷۹.</ref> و «او ریسمان [[خداوند]]»<ref>{{متن حدیث|عن أبی جعفر {{ع}}: آل محمّد {{صل}} هم حبل الله الذی أمرنا بالاعتصام به، قال الله: {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ}}}}، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۹۴ حدیث ۱۲۳.</ref> و «[[اسم اعظم]]»<ref>فی الحدیث: {{متن حدیث|إنّ أمیرالمؤمنین {{ع}} مرّ فی طریق فسایره خیبریّ فمرّ بواد قد سال، فرکب الخیبری مرطه و عبر علی الماء، ثمّ نادی أمیرالمؤمنین {{ع}}: یا هذا! لو عرفتَ ما عرفتُ لجزتَ کما جزتُ، فقال له أمیرالمؤمنین {{ع}}: مکانک، ثمّ أومأ بیده إلی الماء فجمد و مرّ علیه، فلمّا رأی الخیبری ذلک أکبّ علی قدمیه، و قال له: یا فتی! ما قلتَ حتّی حوّلت الماء حجراً؟ فقال له أمیرالمؤمنین {{ع}}: فما قلتَ أنتَ حتّی عبرتَ علی الماء؟ فقال الخیبریّ: أنا دعوتُ الله باسمه الأعظم، فقال له أمیرالمؤمنین {{ع}}: و ما هو؟ قال: سألته باسم وصیّ محمّد {{صل}}. فقال أمیرالمؤمنین {{ع}}: أنا وصیّ محمّد. فقال الخیبریّ: إنّه لحقّ، ثمّ أسلم}}، مدینة المعاجز، ج۱، ص۴۳۰، حدیث ۲۹۰.</ref> و «[[آیت]] کبرای [[حق]]»<ref>فی الحدیث: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا آيَةَ اللَّهِ الْعُظْمَى}}، الإقبال، ج۲، ص۶۰۸؛ المزار الکبیر، ج۲۰۶.</ref> و «قوام عالم»<ref>در زیارت جامعه: {{متن حدیث|سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْكَانَ الْبِلَادِ}}، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰ در حدیث دیگر: {{متن حدیث|نَحْنُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ}}، تفسیر القمی، ج۲، ص۶۱ در روایت دیگر: {{متن حدیث|هُمْ قُوَّامُ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يَنْزِلُ الْغَيْثُ}}، تفسیر الفرات الکوفی، ج۱۷۲ در باب زیارت بقیع وارد شده: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمُ الْقُوَّامَ فِي الْبَرِيَّةِ}}، الکافی، ج۴، ص۵۵۹.</ref> و «[[والیان]] [[امر خداوند]]»<ref>در احادیث وارد شده که امام باقر {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ}}، کافی، ج۱، ص۱۴۵، حدیث ۷.</ref> و «مایه [[حیات]] دلها» و «باعث [[اطمینان]] [[قلوب]]» و... است<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۹۵.</ref>. | ||
==== وجه دوّم ==== | ==== وجه دوّم ==== | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
از این بیان ظاهر شد که وجود انبیاء در عالم به [[حکم عقل]] [[ضرورت]] دارد و مدّعی [[نبوّت]] باید دو امر را دارا باشد: اول اینکه به [[راه هدایت]] و سعادت از طرف پروردگار [[آگاه]] باشد و در ثانی دارای نشانهای بر [[صدق]] دعوی خود باشد؛ اگر چه امر اول خود دلیل و [[برهان]] روشنی بر صدق دعوی اوست و لکن از آن جایی که [[عامه]] [[بشر]] در ابتداء امر [[جاهل]] و [[نادان]] هستند، ناگزیر از این است که علامت بر صدق کلمات خود داشته باشد و لذا [[قرآن مجید]] در ذکر قصه هر [[پیامبری]] میفرماید که او را فرستادیم و با او بود [[آیات]] بیّنات<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ}} «و بیگمان پیش از تو پیامبرانی به سوی قوم آنان فرستادیم که برای آنها برهانها (ی روشن) آوردند» سوره روم، آیه ۴۷؛ و بسیاری از آیات دیگر که به این مطلب اشاره میکند.</ref>. | از این بیان ظاهر شد که وجود انبیاء در عالم به [[حکم عقل]] [[ضرورت]] دارد و مدّعی [[نبوّت]] باید دو امر را دارا باشد: اول اینکه به [[راه هدایت]] و سعادت از طرف پروردگار [[آگاه]] باشد و در ثانی دارای نشانهای بر [[صدق]] دعوی خود باشد؛ اگر چه امر اول خود دلیل و [[برهان]] روشنی بر صدق دعوی اوست و لکن از آن جایی که [[عامه]] [[بشر]] در ابتداء امر [[جاهل]] و [[نادان]] هستند، ناگزیر از این است که علامت بر صدق کلمات خود داشته باشد و لذا [[قرآن مجید]] در ذکر قصه هر [[پیامبری]] میفرماید که او را فرستادیم و با او بود [[آیات]] بیّنات<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ}} «و بیگمان پیش از تو پیامبرانی به سوی قوم آنان فرستادیم که برای آنها برهانها (ی روشن) آوردند» سوره روم، آیه ۴۷؛ و بسیاری از آیات دیگر که به این مطلب اشاره میکند.</ref>. | ||
حالِ بشر و [[انبیاء]] مانند کسانی است که در بیابان [[تاریکی]] راه را گم کرده و حیران و سرگردان باشند و هیچ راه نجاتی برای خود نبینند و میدانند اگر راه را پیدا کنند به مقصد و [[سعادت]] رسیده و از [[ظلمات]]، خلاصی مییابند و نیز اگر [[رجوع]] به [[دانش]] خود کنند میدانند که مجتمعاً یا منفرداً راه را نتوانند پیدا کنند و در این حال [[مشاهده]] کنند که کسی از میان برخواسته با کمال [[اطمینان]] و [[سکینه]] و [[وقار]] میرود و میگوید: ای گمشدگان راه و مقصد و [[گمراهان]] بیابان [[حیرت]] و [[ضلالت]]! [[خداوند]] عالم راه را به من آموخته و مرا [[مأمور]] نموده که شما را به [[راه هدایت]] [[راهنمایی]] کنم و به سر [[منزل]] سعادت برسانم؛ به راهی که من میروم بیائید و [[پیروی]] من نمایید و با من نشانههای [[راستی و درستی]] است و ببینید که هیچ [[تزلزل]] و شکی در مدعای خود ندارد و با او دلائل و نشانههای بسیاری بر راستی و درستی او است... ؛ در این صورت آیا [[عقل]] [[حکم]] نمیکند که باید پیروی از این شخص نمود؟ و آیا در این مثال، گمشدگان پیروی او نخواهند کرد و درنگ خواهند نمود؟!<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۹۹.</ref>. | حالِ بشر و [[انبیاء]] مانند کسانی است که در بیابان [[تاریکی]] راه را گم کرده و حیران و سرگردان باشند و هیچ راه نجاتی برای خود نبینند و میدانند اگر راه را پیدا کنند به مقصد و [[سعادت]] رسیده و از [[ظلمات]]، خلاصی مییابند و نیز اگر [[رجوع]] به [[دانش]] خود کنند میدانند که مجتمعاً یا منفرداً راه را نتوانند پیدا کنند و در این حال [[مشاهده]] کنند که کسی از میان برخواسته با کمال [[اطمینان]] و [[سکینه]] و [[وقار]] میرود و میگوید: ای گمشدگان راه و مقصد و [[گمراهان]] بیابان [[حیرت]] و [[ضلالت]]! [[خداوند]] عالم راه را به من آموخته و مرا [[مأمور]] نموده که شما را به [[راه هدایت]] [[راهنمایی]] کنم و به سر [[منزل]] سعادت برسانم؛ به راهی که من میروم بیائید و [[پیروی]] من نمایید و با من نشانههای [[راستی و درستی]] است و ببینید که هیچ [[تزلزل]] و شکی در مدعای خود ندارد و با او دلائل و نشانههای بسیاری بر راستی و درستی او است... ؛ در این صورت آیا [[عقل]] [[حکم]] نمیکند که باید پیروی از این شخص نمود؟ و آیا در این مثال، گمشدگان پیروی او نخواهند کرد و درنگ خواهند نمود؟!<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۹۹.</ref>. | ||
=== استمرار شئون پیامبر {{صل}} === | === استمرار شئون پیامبر {{صل}} === | ||
[[شئون]] و | [[شئون]] و مسؤولیتهای پیامبر به غیر از دریافت و تلقی [[وحی]] ـ که عبارتاند از [[تعلیم]] و تببین [[معارف]] و [[احکام]] و [[تربیت]] و [[تزکیه]] و [[زعامت]] و تصدی امور اجتماعی و [[هدایت]] [[امت اسلامی]] ـ همگی از اموری است که پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} ادامه دارد و تمام شدنی نیست. با توجه به [[خاتمیت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و نبود [[پیامبری]] برای [[هدایت]] [[انسان]] و عهدهدار شدن [[شئون]] مربوط، تنها راه استمرار این حرکت، [[نظام امامت]] و [[جانشینی]] برای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} است. بنابراین لازم است منصبی به عنوان [[جانشینی]] آن حضرت برای استمرار انجام [[وظائف]] باشد و نبود ساز و کاری برای استمرار [[شئون پیامبر]] اکرم {{صل}} از مصادیق روشن نقض غرض و خلاف [[حکمت]] محسوب میشود<ref>استمرار هر یک از شئون پیامبر در امر رسالت به صورت جداگانه میتواند مبنای استدلال بر ضرورت امامت باشد.</ref>. | ||
=== وجوب مقدمی === | === وجوب مقدمی === | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
=== جلب مصلحت و دفع ضرر === | === جلب مصلحت و دفع ضرر === | ||
[[دلیل]] دیگری که [[ضرورت وجود امام]] را ثابت میکند جلب [[مصلحت]] و دفع ضرر است زیرا اگر [[مردم]] [[امام]] و [[پیشوایی]] [[مقتدر]] و دارای نفوذ کلمه نداشته باشند در [[زندگی]] روزمره دچار اختلال و [[هرج و مرج]] میشوند و هیچ ضرری مهمتر از [[هرج]] ومرج ناشی از بی نظمی [[اجتماعی]] نیست بنابراین هیچ مصلحتی بالاتر و با اهمیتتر از [[نصب امام]] نیست<ref>تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، ص ۴۰۶ و شرح قوشجی بر تجرید الاعتقاد، ص ۳۶۵.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۵۹-۶۳</ref> | [[دلیل]] دیگری که [[ضرورت وجود امام]] را ثابت میکند جلب [[مصلحت]] و دفع ضرر است زیرا اگر [[مردم]] [[امام]] و [[پیشوایی]] [[مقتدر]] و دارای نفوذ کلمه نداشته باشند در [[زندگی]] روزمره دچار اختلال و [[هرج و مرج]] میشوند و هیچ ضرری مهمتر از [[هرج]] ومرج ناشی از بی نظمی [[اجتماعی]] نیست بنابراین هیچ مصلحتی بالاتر و با اهمیتتر از [[نصب امام]] نیست<ref>تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، ص ۴۰۶ و شرح قوشجی بر تجرید الاعتقاد، ص ۳۶۵.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]]، ص ۵۹-۶۳.</ref> | ||
=== [[آیات]] و [[روایات]] === | === [[آیات]] و [[روایات]] === | ||
یکی از [[دلایل]] [[وجوب امامت]]، [[آیه اولی الأمر]] <ref>سوره نساء آیه ۵۹.</ref> است، زیرا این [[آیه]] [[اطاعت از اولی الأمر]] را بر [[مؤمنان]] [[واجب]] کرده است و [[وجوب]] [[اطاعت از اولی الأمر]] بدون تحقق آن امکانپذیر نیست، بر این اساس [[وجود امام]] [[واجب]] خواهد بود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>، [[دلیل]] دیگر بر [[وجوب امامت]]، [[حدیث من مات]] است، زیرا مطابق این [[حدیث]] هر کس بدون [[شناخت امام زمان]] خود از [[دنیا]] برود، به [[مرگ جاهلیت]] مرده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة}}<ref>بحارالأنوار، ج۲۳، ص۷۶ـ ۹۵؛ اثبات الوصیه، ج۱، ص۱۱۲ـ ۱۱۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۵۰ و ۲۰۴، احادیث ۲۵۹ و ۴۰۳؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱۲، ص۲۷۷؛ ج۱۳، ص ۱۸۸، احادیث ۱۵۶۳۶ و ۱۶۸۱۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.</ref> | یکی از [[دلایل]] [[وجوب امامت]]، [[آیه اولی الأمر]] <ref>سوره نساء آیه ۵۹.</ref> است، زیرا این [[آیه]] [[اطاعت از اولی الأمر]] را بر [[مؤمنان]] [[واجب]] کرده است و [[وجوب]] [[اطاعت از اولی الأمر]] بدون تحقق آن امکانپذیر نیست، بر این اساس [[وجود امام]] [[واجب]] خواهد بود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>، [[دلیل]] دیگر بر [[وجوب امامت]]، [[حدیث من مات]] است، زیرا مطابق این [[حدیث]] هر کس بدون [[شناخت امام زمان]] خود از [[دنیا]] برود، به [[مرگ جاهلیت]] مرده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة}}<ref>بحارالأنوار، ج۲۳، ص۷۶ـ ۹۵؛ اثبات الوصیه، ج۱، ص۱۱۲ـ ۱۱۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۵۰ و ۲۰۴، احادیث ۲۵۹ و ۴۰۳؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱۲، ص۲۷۷؛ ج۱۳، ص ۱۸۸، احادیث ۱۵۶۳۶ و ۱۶۸۱۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.</ref> | ||
عدهای از | عدهای از متکلمان اسلامی [[حدیث]] مزبور را [[دلیل]] [[وجوب امامت]] دانستهاند، زیرا مطابق این [[حدیث]]، [[معرفت]] [[امام]] در هر زمانی یک [[تکلیف]] [[شرعی]] است، لازمه آن این است که هیچگاه زمان از [[امام]] خالی نباشد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۷۹؛ النبراس، ص۵۱۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref> | ||
=== سیره مسلمانان === | === سیره مسلمانان === | ||
عدهای از [[متکلمان]]، | عدهای از [[متکلمان]]، سیره مسلمانان را [[دلیل]] [[وجوب امامت]] شمردهاند، زیرا از سیره مسلمانان روشن میشود که آنان وجوب امامت را امری مسلم و تردید ناپذیر تلقی کردهاند. [[اختلاف]] آنان مربوط به مصداق امامت بوده است، نه اصل [[امامت]]<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ شرح العقاید النسفیه، ص۱۱۰؛ نهایة الاقدام، ص۴۷۹؛ غایة المرام، ص۳۶۴.</ref> [[ابوعلی جبایی]] و [[ابوهاشم جبایی]] و برخی دیگر به اجماع صحابه بر وجوب امامت [[استدلال]] کردهاند<ref>المغنی فی أبواب التوحید والعدل، الإمامة، ج۱، ص۴۷.</ref>. | ||
برخی از [[متکلمان]] به [[لزوم]] [[اجرای حدود]] و [[حفظ نظام اسلامی]] بر [[وجوب امامت]] [[استدلال]] کردهاند، زیرا تحقق این امور که مطلوب [[شارع]] است، بدون [[امام]] امکانپذیر نیست<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ غایة المرام فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ الألفین، ص۷ـ۸.</ref>. [[وجوب]] دفع ضررهای بزرگ از دیگر [[دلایل]] [[متکلمان]] بر [[وجوب امامت]] است، زیرا | برخی از [[متکلمان]] به [[لزوم]] [[اجرای حدود]] و [[حفظ نظام اسلامی]] بر [[وجوب امامت]] [[استدلال]] کردهاند، زیرا تحقق این امور که مطلوب [[شارع]] است، بدون [[امام]] امکانپذیر نیست<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ غایة المرام فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ الألفین، ص۷ـ۸.</ref>. [[وجوب]] دفع ضررهای بزرگ از دیگر [[دلایل]] [[متکلمان]] بر [[وجوب امامت]] است، زیرا بدیهی است که اگر در [[جامعه]] [[رهبری]] دانا و توانا وجود داشته باشد زمینههای [[رشد]] و [[صلاح]] [[مردم]] فراهم خواهد بود و اگر وجود نداشته باشد، عکس آن رخ خواهد داد و در نتیجه، از نبود [[امام]] زیان بزرگی به [[جامعه]] وارد میشود و دفع چنین زیانهایی در [[شریعت]] [[واجب]] است. بنابراین، [[وجود امام]] [[واجب]] خواهد بود<ref>تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref> | ||
== ضرورت امامت در مکاتب [[کلامی]] == | == ضرورت امامت در مکاتب [[کلامی]] == | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
در [[مکتب تشیع]]، با توجه به [[اختلاف]] در روش و مسائل مربوط به امامت، فرقههای مختلفی به وجود آمد که در ضرورت امامت نظریاتی را مطرح نمودهاند؛ برخی از این [[فرقهها]] عبارتاند از: | در [[مکتب تشیع]]، با توجه به [[اختلاف]] در روش و مسائل مربوط به امامت، فرقههای مختلفی به وجود آمد که در ضرورت امامت نظریاتی را مطرح نمودهاند؛ برخی از این [[فرقهها]] عبارتاند از: | ||
==== [[امامیه]] ==== | ==== [[امامیه]] ==== | ||
از نظر امامیه، [[وجوب امامت]]، | از نظر امامیه، [[وجوب امامت]]، وجوب کلامی است؛ یعنی {{عربی|وجوب علی الله}}، نه یک مسأله [[فقهی]] یعنی {{عربی|وجوب علی الناس}}. به عبارتی، [[خداوند متعال]] به مقتضای صفات کمال و جمالش، [[نصب امام]] را بر خود [[واجب]] میکند: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى}}<ref>«بیگمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است» سوره لیل، آیه ۱۲.</ref>.<ref>طوسی، نصیر الدین، تلخیص المحصل ص۴۰۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[خلافت و امامت در کلام اسلامی (کتاب)|خلافت و امامت در کلام اسلامی]]، ص۶۱.</ref> | ||
امامیه [[معتقد]] است امامت همچون [[نبوت]] [[لطف]] و [[استمرار رسالت]] است، ولی با [[وحی]] همراه نیست. پس [[وجود امام]] در هر [[زمان]] واجب است. [[امامت]] چون لطف و از امور صرفاً [[دینی]] است و نه [[مصالح]] عرفی، بنابراین تشخیص و [[انتخاب امام]] بر عهده خداست نه [[مردم]]<ref>مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق لنهج الحق، ج۱، ص۲۵۱.</ref>. با [[ختم نبوت]] وحی منقطع گردید، اما [[تفسیر]] وحی نه. پس امامت استمرار رسالت و نبوت در قالب [[ولایت]] است و این امری الوهی است و ضرورتاً به [[انتصاب الهی]] است نه به [[انتخاب مردم]]<ref>ر. ک: [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تشیع (کتاب)|آشنایی با فرق تشیع]]، ص۷۱.</ref>؛ لذا | امامیه [[معتقد]] است امامت همچون [[نبوت]] [[لطف]] و [[استمرار رسالت]] است، ولی با [[وحی]] همراه نیست. پس [[وجود امام]] در هر [[زمان]] واجب است. [[امامت]] چون لطف و از امور صرفاً [[دینی]] است و نه [[مصالح]] عرفی، بنابراین تشخیص و [[انتخاب امام]] بر عهده خداست نه [[مردم]]<ref>مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق لنهج الحق، ج۱، ص۲۵۱.</ref>. با [[ختم نبوت]] وحی منقطع گردید، اما [[تفسیر]] وحی نه. پس امامت استمرار رسالت و نبوت در قالب [[ولایت]] است و این امری الوهی است و ضرورتاً به [[انتصاب الهی]] است نه به [[انتخاب مردم]]<ref>ر.ک: [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تشیع (کتاب)|آشنایی با فرق تشیع]]، ص۷۱.</ref>؛ لذا متکلمان اسلامی [[نصب امام]] را بر [[خداوند]] [[واجب]] میدانند و میگویند: {{عربی|نصب الامام واجب علی الله عقلا}}<ref>حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۱۸۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالکریم رضایی|رضایی، عبدالکریم]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۱۲۵.</ref>. | ||
===== [[ادله ضرورت امامت]] از منظر [[امامیه]] ===== | ===== [[ادله ضرورت امامت]] از منظر [[امامیه]] ===== | ||
غالب متکلمین امامیه، [[ضرورت امامت]] را امری [[عقلی]] میداند<ref>امامیه نصب امام را برای خداوند واجب میدانند و میگویند: {{عربی|نصب الامام واجب علی الله عقلا}}؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۱۸۱.</ref>.<ref>[[عبدالکریم رضایی|رضایی، عبدالکریم]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۱۲۵.</ref> [[عقل]] به ضرورت امامت، به معنای [[لزوم]] و [[وجوب وجود امام]] [[حکم]] میکند، به این معنا که [[بشر]] همیشه [[نیازمند]] [[امام]] و [[رهبر]] است؛ لذا بر خداوند واجب است شخصی را به عنوان امام و رهبر [[تعیین]] کند و این همان ضرورت عقلی است. متکلمان اسلامی نسبت به ضرورت امامت [[اتفاق نظر]] دارند اما در شیوه [[استدلال]] بر این [[ضرورت]] و نحوه [[وجوب]] آن اختلافاتی وجود دارد. گروهی با [[تکیه]] بر ادله عقلی، ضرورت امامت را [[اثبات]] میکنند که در ادامه بیان میشود: | |||
'''۱. [[قاعده لطف]]:''' | '''۱. [[قاعده لطف]]:''' | ||
متفکران [[شیعه]] در توضیح [[اندیشه]] خود در باب [[امامت]]، منظومهای از | متفکران [[شیعه]] در توضیح [[اندیشه]] خود در باب [[امامت]]، منظومهای از استدلال عقلی را طرح کردهاند که در [[تاریخ]] اندیشه [[اسلامی]] به "نظریه [[عنایت]] یا "قاعده لطف" مشهور است<ref>"قاعده لطف" بیشتر اصطلاح متکلمان اسلامی است که در علم کلام طرح میشود. اما "نظریه عنایت" اصطلاح فلسفی است و فلاسفه اسلامی آن را به کار میبرند. این دو اصطلاح نزدیک به Theory of Grace در فلسفه مسیحی ـ افلاطونی هستند. شاید بتوان نظریه عنایت را با اندکی تسامح معادل قاعده لطف در کلام شیعه دانست. برای آشنایی با این دو اصطلاح، ر.ک: مهدی حائری یزدی، حکمت و حکومت، ص۱۳۵ ـ ۱۵۱ و داوود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص۲۰۴.</ref>. قاعده لطف، اصلیترین و مهمترین دلیلی است که در متون کهن [[کلامی]] [[شیعه]] آمده و عموم متکلمین شیعی بدان استناد کردهاند<ref>ر.ک: جمعی از نویسندگان، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۱۲۷.</ref>. | ||
در [[کلام اسلامی]]، لطیف بودن از | در [[کلام اسلامی]]، لطیف بودن از صفات [[فعل خداوند]] است<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[القواعد الکلامیة (کتاب)|القواعد الکلامیة]]، ص۱۲۰-۱۲۴.</ref> و به معنای انجام دادن کاری است که به واسطه آن [[مکلف]] به [[اطاعت]] نزدیک و از [[گناه]] دور شود؛ بدون آنکه [[لطف]]، تأثیری در [[قدرت]] مکلَّف داشته باشد یا او را مجبور به انجام کاری سازد<ref>حلی، حسن بن یوسف، مناهج الیقین فی اصول الدین، ص۳۸۷ و کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۴۴؛ فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۲۷۶؛ قاضی عبدالجبار، عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۳، ص۹.</ref>.<ref>{{عربی|"اللطف ما یقرب المکف معه من الطاعه و یبعد عن المعصیه"}}؛ شیخ مفید، محمد بن نعمان، النکت الإعتقادیة، ص۳۵.</ref> این قاعده، یکی از [[قواعد]] مهم کلامی است که [[متکلمان]] [[عدلیه]] بسیاری از مسائل کلامی را بر اساس آن تبیین کردهاند. از دیدگاه آنان، [[امامت]] از مصادیق این قاعده کلامی است تا جایی که مهمترین [[دلیل عقلی]] بر [[وجوب امامت]]، مبتنی بر [[قاعدۀ لطف]] است<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[قاعده لطف و وجوب امامت (مقاله)|قاعده لطف و وجوب امامت]]، ص۱۱۱.</ref> و با استناد به این قاعده، [[نصب امام]] را بر [[خداوند]] لازم میدانند و چنین [[استدلال]] میکنند: "نصب امام، لطف است و لطف، بر خداوند [[واجب]] است؛ پس نصب امام، بر [[حکیم]] تعالی واجب است"<ref>بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۵.</ref>.<ref>[[عبدالکریم رضایی|رضایی، عبدالکریم]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۱۳۸.</ref> لذا [[امامیه]] بر پایه [[حسن و قبح عقلی]] [[ضرورت نصب امام]] را [[عقلی]] میدانند و میگویند: {{عربی|"نصبُ الامام واجب علی الله عقلا"}}<ref>حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۱۸۱.</ref>. از آن طرف، لطف [[امامت]] از آنگونه الطافی است که فعل مباشری و مستقیم خداوند است<ref>فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبین ص۱۷۸.</ref>. و از این نظر، [[وجوب امامت]]، همچون [[وجوب]] [[نبوت]] است. | ||
مسائل [[کلامی]] مهمی بر این قاعده، [[استوار]] شده است؛ وجوب نبوت، [[عصمت پیامبران]]، [[تکالیف شرعی]]، [[وعد و وعید]]، از جمله مسائل کلامیای است که از مصادیق و متفرعات [[قاعده لطف]] به شمار میرود. [[متکلمان امامیه]] بر این عقیدهاند که [[امامت]] نیز از مصادیق و [[فروع]] [[قاعدۀ لطف]] است. | مسائل [[کلامی]] مهمی بر این قاعده، [[استوار]] شده است؛ وجوب نبوت، [[عصمت پیامبران]]، [[تکالیف شرعی]]، [[وعد و وعید]]، از جمله مسائل کلامیای است که از مصادیق و متفرعات [[قاعده لطف]] به شمار میرود. [[متکلمان امامیه]] بر این عقیدهاند که [[امامت]] نیز از مصادیق و [[فروع]] [[قاعدۀ لطف]] است. | ||
امامت و [[رهبری]] که متکلمان امامیه به عنوان مصداق [[لطف الهی]] مطرح کردهاند معنای عام آن است که شامل امامت و رهبری [[پیامبران الهی]] هم میشود. بنابراین امامت به عنوان [[خلافت]] و [[جانشینی پیامبر اکرم]] {{صل}} است، یکی از مصادیق آن است<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[قاعده لطف و وجوب امامت (مقاله)|قاعده لطف و وجوب امامت]]، ص۱۱۷ ـ ۱۲۰.</ref>. | امامت و [[رهبری]] که متکلمان امامیه به عنوان مصداق [[لطف الهی]] مطرح کردهاند معنای عام آن است که شامل امامت و رهبری [[پیامبران الهی]] هم میشود. بنابراین امامت به عنوان [[خلافت]] و [[جانشینی پیامبر اکرم]] {{صل}} است، یکی از مصادیق آن است<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[قاعده لطف و وجوب امامت (مقاله)|قاعده لطف و وجوب امامت]]، ص۱۱۷ ـ ۱۲۰.</ref>. | ||
[[متکلمان شیعه]]، نبوت و امامت را از طریق قاعده لطف[[ثابت]] و حتی [[واجب]] دانستهاند. بر اساس این قاعده [[عقلی]]، بر [[خداوند]] واجب است با [[لطف]] و [[رحمت]] بر [[بندگان]] خود، پیامبرانی و یا امامانی را در میان بندگان گسیل دارد تا [[راه و رسم]] [[صلاح]] و [[سعادت]] در [[معاد]] و معاش را به آنان بیاموزند و آنان را به [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[اعمال زشت]] و زیبای خود [[آگاه]] و هوشیار سازند<ref>ر. ک: [[مهدی حائری یزدی|حائری یزدی، مهدی]]، [[حکمت و حکومت (کتاب)|حکمت و حکومت]]، ص۱۳۵.</ref>. | [[متکلمان شیعه]]، نبوت و امامت را از طریق قاعده لطف[[ثابت]] و حتی [[واجب]] دانستهاند. بر اساس این قاعده [[عقلی]]، بر [[خداوند]] واجب است با [[لطف]] و [[رحمت]] بر [[بندگان]] خود، پیامبرانی و یا امامانی را در میان بندگان گسیل دارد تا [[راه و رسم]] [[صلاح]] و [[سعادت]] در [[معاد]] و معاش را به آنان بیاموزند و آنان را به [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[اعمال زشت]] و زیبای خود [[آگاه]] و هوشیار سازند<ref>ر.ک: [[مهدی حائری یزدی|حائری یزدی، مهدی]]، [[حکمت و حکومت (کتاب)|حکمت و حکومت]]، ص۱۳۵.</ref>. | ||
بنابراین، مفهوم قاعده لطف این است که [[مکلفان]] نمیتوانند تمام تکالیف شرعی و عقلی خود را بدون [[امام]] [[درک]] کنند و انجام دهند. پس هرگاه [[رهبر]] [[عالم]] و [[عادل]] داشته باشند، بیشتر ممکن است که به [[واجبات]] [[قیام]] و از چیزهای [[قبیح]] اجتناب نمایند و در نبودِ چنین [[حاکم]] و رئیسی برعکس. به نظر [[شیعه]] چنین استدلالی ضروری [[عقل]] هر عاقلی است و [[نصب]] و تعین چنین امامی را بنا به تعریف و از آن روی که [[مردم]] [[خطا]] پذیرند، نمیتوان به عهده افراد و [[جامعه]] وانهاد، بلکه منحصراً باید از جانب خداوند باشد<ref>ابنمیثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۵؛ به نقل از داوود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص۱۷۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۷۰ ـ ۷۴.</ref> | بنابراین، مفهوم قاعده لطف این است که [[مکلفان]] نمیتوانند تمام تکالیف شرعی و عقلی خود را بدون [[امام]] [[درک]] کنند و انجام دهند. پس هرگاه [[رهبر]] [[عالم]] و [[عادل]] داشته باشند، بیشتر ممکن است که به [[واجبات]] [[قیام]] و از چیزهای [[قبیح]] اجتناب نمایند و در نبودِ چنین [[حاکم]] و رئیسی برعکس. به نظر [[شیعه]] چنین استدلالی ضروری [[عقل]] هر عاقلی است و [[نصب]] و تعین چنین امامی را بنا به تعریف و از آن روی که [[مردم]] [[خطا]] پذیرند، نمیتوان به عهده افراد و [[جامعه]] وانهاد، بلکه منحصراً باید از جانب خداوند باشد<ref>ابنمیثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۵؛ به نقل از داوود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص۱۷۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۷۰ ـ ۷۴.</ref> | ||
[[سید مرتضی]] [[معتقد]] است: در مورد [[پیشوایی]] که ما آن را [[واجب]] میدانیم فرقی نمیکند که به وی [[وحی]] شود و صاحب شریعتی باشد یا چنین نباشد<ref>{{عربی|"و لا فرق بین أن یکون الرئیس الذی أوجبناه منبئا یوحی إلیه و متحملا لشریعته و بین أن لا یکون کذلک... لأنا انما نوجب الرئاسة المطلقة"}}؛ سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۰۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[قاعده لطف و وجوب امامت (مقاله)|قاعده لطف و وجوب امامت]]، ص۱۲۰.</ref> | [[سید مرتضی]] [[معتقد]] است: در مورد [[پیشوایی]] که ما آن را [[واجب]] میدانیم فرقی نمیکند که به وی [[وحی]] شود و صاحب شریعتی باشد یا چنین نباشد<ref>{{عربی|"و لا فرق بین أن یکون الرئیس الذی أوجبناه منبئا یوحی إلیه و متحملا لشریعته و بین أن لا یکون کذلک... لأنا انما نوجب الرئاسة المطلقة"}}؛ سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۰۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[قاعده لطف و وجوب امامت (مقاله)|قاعده لطف و وجوب امامت]]، ص۱۲۰.</ref> | ||
سپس در تبیین لطف بودن امامت میگوید: "هر [[انسان]] عاقلی که با عرف و [[سیره]] [[عقلای بشر]] آشنایی داشته باشد. این مطلب را به روشنی [[تصدیق]] میکند که هرگاه در [[جامعه]]، [[رهبری]] [[با کفایت]] و [[تدبیر]] باشد که از [[ظلمت]] و [[تباهی]] جلوگیری و از [[عدالت]] و [[فضیلت]] [[دفاع]] کند، شرایط [[اجتماعی]] برای بسط [[فضائل]] و [[ارزشها]] فراهمتر خواهد بود و [[مردم]] از [[ستمگری]] و [[پلیدی]] دوری میگزینند و یا در اجتناب از پلیدی و [[تبهکاری]]، نسبت به وقتی که چنین رهبری در بین آنها نباشد وضعیت مناسب تری دارند و این چیزی جز [[لطف]] نیست<ref>سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۱۰.</ref>. | سپس در تبیین لطف بودن امامت میگوید: "هر [[انسان]] عاقلی که با عرف و [[سیره]] [[عقلای بشر]] آشنایی داشته باشد. این مطلب را به روشنی [[تصدیق]] میکند که هرگاه در [[جامعه]]، [[رهبری]] [[با کفایت]] و [[تدبیر]] باشد که از [[ظلمت]] و [[تباهی]] جلوگیری و از [[عدالت]] و [[فضیلت]] [[دفاع]] کند، شرایط [[اجتماعی]] برای بسط [[فضائل]] و [[ارزشها]] فراهمتر خواهد بود و [[مردم]] از [[ستمگری]] و [[پلیدی]] دوری میگزینند و یا در اجتناب از پلیدی و [[تبهکاری]]، نسبت به وقتی که چنین رهبری در بین آنها نباشد وضعیت مناسب تری دارند و این چیزی جز [[لطف]] نیست<ref>سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۱۰.</ref>. | ||
لطف در باب [[امامت]]، در [[حقیقت]] از سه مرحله تشکیل میشود که هر یک به خودی خود لطف است: | لطف در باب [[امامت]]، در [[حقیقت]] از سه مرحله تشکیل میشود که هر یک به خودی خود لطف است: | ||
# [[آفریدن]] [[امام]] توسط [[خداوند]] و اعطای [[منصب امامت]] به او؛ | # [[آفریدن]] [[امام]] توسط [[خداوند]] و اعطای [[منصب امامت]] به او؛ | ||
# پذیرش منصب امامت توسط امام و [[آمادگی]] او برای عمل به مقتضای آن؛ | # پذیرش منصب امامت توسط امام و [[آمادگی]] او برای عمل به مقتضای آن؛ | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۳: | ||
از دیگر [[دلایل]] [[اثبات]] [[ضرورت عقلی]] [[امامت]]، [[برهان]] [[لزوم]] مفسر و مبین برای [[احکام]] و [[معارف اسلامی]] است که بر چهار مقدمه [[استوار]] است: | از دیگر [[دلایل]] [[اثبات]] [[ضرورت عقلی]] [[امامت]]، [[برهان]] [[لزوم]] مفسر و مبین برای [[احکام]] و [[معارف اسلامی]] است که بر چهار مقدمه [[استوار]] است: | ||
# [[نبی اکرم]] {{صل}}، [[خاتم پیامبران]] است و احکام ایشان، برای همیشه باقی خواهد ماند. | # [[نبی اکرم]] {{صل}}، [[خاتم پیامبران]] است و احکام ایشان، برای همیشه باقی خواهد ماند. | ||
# [[قرآن کریم]]، [[معجزه]] جاویدان نبی اکرم {{صل}} است و برای همیشه، پرتو افشان رهپویان طریق [[سعادت]] و [[کمال]] خواهد بود. | # [[قرآن کریم]]، [[معجزه]] جاویدان نبی اکرم {{صل}} است و برای همیشه، پرتو افشان رهپویان طریق [[سعادت]] و [[کمال]] خواهد بود. | ||
# [[آیات قرآن کریم]]، [[نیازمند]] تبیین و توضیح است و یکی از [[وظایف]] [[رسول اکرم]] {{صل}} نیز همین بود. | # [[آیات قرآن کریم]]، [[نیازمند]] تبیین و توضیح است و یکی از [[وظایف]] [[رسول اکرم]] {{صل}} نیز همین بود. | ||
# بدون تردید، در [[حیات]] رسول اکرم {{صل}} [[تبیین احکام]] و [[معارف اسلامی]] و [[تفسیر]] و توضیح [[آیات قرآنی]]، به گونهای که [[مردم]] را در طول [[تاریخ]] و پس از پایان دوره [[رسالت]]، از [[هدایت]] هدایتگران [[الهی]] بینیاز کند، انجام نشد. [[بهترین]] [[شاهد]] بر این مدعا، پیدایش فرقههای متعددی است که علیرغم اینکه همه، خود را [[مسلمان]] میپندارند، بین بسیاری از آنها حتی در [[اصول اعتقادی]]، وجوه [[اختلاف]]، بیش از موارد اشتراک است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز از این امر [[آگاه]] بود و میفرمود: «[[امت]] من، هفتاد و سه [[فرقه]] خواهد شد»<ref>عبد الکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۳.</ref>. حال، [[براهین]] [[لزوم]] [[نبوت]] که بر اساس [[حکمت الهی]]، اقامه میشد، در اینجا نیز جاری است. با این تفاوت که در آنجا برای [[اثبات]] لزوم نبوت بود، اما در اینجا برای اثبات لزوم مرجعی است که بتواند [[احکام]] و [[دستورات]] نازل شده توسط [[خداوند]] به واسطه [[رسول اکرم]] {{صل}} را برای مردم، تبیین کند و بدین ترتیب، راه [[سعادت]] و [[نیک فرجامی]] را برای مردم، آشکار سازد؛ زیرا تا وقتی که [[معارف]] آسمانی، برای مردم، ناشناخته باقی بماند، نمیتواند نقش [[روشنگری]] داشته باشد و مورد استفاده آنها قرار گیرد و این با حکمت الهی، سازگار نیست<ref>ر. ک: [[عبدالکریم رضایی|رضایی، عبدالکریم]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۱۴۸.</ref>. | # بدون تردید، در [[حیات]] رسول اکرم {{صل}} [[تبیین احکام]] و [[معارف اسلامی]] و [[تفسیر]] و توضیح [[آیات قرآنی]]، به گونهای که [[مردم]] را در طول [[تاریخ]] و پس از پایان دوره [[رسالت]]، از [[هدایت]] هدایتگران [[الهی]] بینیاز کند، انجام نشد. [[بهترین]] [[شاهد]] بر این مدعا، پیدایش فرقههای متعددی است که علیرغم اینکه همه، خود را [[مسلمان]] میپندارند، بین بسیاری از آنها حتی در [[اصول اعتقادی]]، وجوه [[اختلاف]]، بیش از موارد اشتراک است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز از این امر [[آگاه]] بود و میفرمود: «[[امت]] من، هفتاد و سه [[فرقه]] خواهد شد»<ref>عبد الکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۳.</ref>. حال، [[براهین]] [[لزوم]] [[نبوت]] که بر اساس [[حکمت الهی]]، اقامه میشد، در اینجا نیز جاری است. با این تفاوت که در آنجا برای [[اثبات]] لزوم نبوت بود، اما در اینجا برای اثبات لزوم مرجعی است که بتواند [[احکام]] و [[دستورات]] نازل شده توسط [[خداوند]] به واسطه [[رسول اکرم]] {{صل}} را برای مردم، تبیین کند و بدین ترتیب، راه [[سعادت]] و [[نیک فرجامی]] را برای مردم، آشکار سازد؛ زیرا تا وقتی که [[معارف]] آسمانی، برای مردم، ناشناخته باقی بماند، نمیتواند نقش [[روشنگری]] داشته باشد و مورد استفاده آنها قرار گیرد و این با حکمت الهی، سازگار نیست<ref>ر.ک: [[عبدالکریم رضایی|رضایی، عبدالکریم]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۱۴۸.</ref>. | ||
نکتۀ دیگر اینکه، در [[عصر پیامبر خاتم]] {{صل}} با وجود همه فشارها و [[جنگها]]، [[مشکلات]] عدیده و فقدان [[آمادگی]] و نیاز [[جامعه اسلامی]]، بیان همه احکام و معارف اسلامی و تفسیر تمامی [[آیات]] مقدور نبوده است؛ چگونه ممکن است پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} مفسری عمیق و آگاه به رموز و [[اسرار]]، [[ضرورت]] نداشته باشد. بنابراین، برای [[حفظ دین]] و تبیین آن، چارهای جز [[وجود امام]] نداریم<ref>بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۴۲۱.</ref>. برخی [[پژوهشگران]] نیز معتقدند، تشریح و شفافسازی [[مبانی دینی]]، [[نظارت]] بر اجرای [[مقررات اسلامی]] و تبیین اصول و [[فروع]] و بیان بیکم و کاست آنها، تنها به دست [[امام]](با تمامی شرایطش) شکل میگیرد، تا [[انحراف]] و [[بدعت]] در [[اسلام]] رخ ندهد<ref>ر. ک: [[محمد باقر شریعتی سبزواری|شریعتی سبزواری، محمد باقر]]، [[امامت و رهبری در نگاه عقل و دین (کتاب)|امامت و رهبری در نگاه عقل و دین]]، ص۷۴ ـ ۷۷.</ref>. | نکتۀ دیگر اینکه، در [[عصر پیامبر خاتم]] {{صل}} با وجود همه فشارها و [[جنگها]]، [[مشکلات]] عدیده و فقدان [[آمادگی]] و نیاز [[جامعه اسلامی]]، بیان همه احکام و معارف اسلامی و تفسیر تمامی [[آیات]] مقدور نبوده است؛ چگونه ممکن است پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} مفسری عمیق و آگاه به رموز و [[اسرار]]، [[ضرورت]] نداشته باشد. بنابراین، برای [[حفظ دین]] و تبیین آن، چارهای جز [[وجود امام]] نداریم<ref>بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۴۲۱.</ref>. برخی [[پژوهشگران]] نیز معتقدند، تشریح و شفافسازی [[مبانی دینی]]، [[نظارت]] بر اجرای [[مقررات اسلامی]] و تبیین اصول و [[فروع]] و بیان بیکم و کاست آنها، تنها به دست [[امام]](با تمامی شرایطش) شکل میگیرد، تا [[انحراف]] و [[بدعت]] در [[اسلام]] رخ ندهد<ref>ر.ک: [[محمد باقر شریعتی سبزواری|شریعتی سبزواری، محمد باقر]]، [[امامت و رهبری در نگاه عقل و دین (کتاب)|امامت و رهبری در نگاه عقل و دین]]، ص۷۴ ـ ۷۷.</ref>. | ||
'''۴. [[لزوم]] [[اجرای حدود]] و [[حفظ نظام اسلامی]]:''' | '''۴. [[لزوم]] [[اجرای حدود]] و [[حفظ نظام اسلامی]]:''' | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۶: | ||
'''۵. [[وجوب]] دفع ضررهای بزرگ:''' | '''۵. [[وجوب]] دفع ضررهای بزرگ:''' | ||
وجوب دفع ضررهای بزرگ از دیگر [[دلایل]] متکلمان بر وجوب امامت است؛ زیرا [[بدیهی]] است که اگر در [[جامعه]] [[رهبری]] [[دانا]] و توانا وجود داشته باشد زمینههای [[رشد]] و [[صلاح]] [[مردم]] فراهم خواهد بود و اگر وجود نداشته باشد، عکس آن رخ خواهد داد و در نتیجه، از نبود امام زیان بزرگی به جامعه وارد میشود و دفع چنین زیانهایی در [[شریعت]] [[واجب]] است. بنابراین، [[وجود امام]] واجب خواهد بود<ref>طوسی، نصیر الدین، تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، | وجوب دفع ضررهای بزرگ از دیگر [[دلایل]] متکلمان بر وجوب امامت است؛ زیرا [[بدیهی]] است که اگر در [[جامعه]] [[رهبری]] [[دانا]] و توانا وجود داشته باشد زمینههای [[رشد]] و [[صلاح]] [[مردم]] فراهم خواهد بود و اگر وجود نداشته باشد، عکس آن رخ خواهد داد و در نتیجه، از نبود امام زیان بزرگی به جامعه وارد میشود و دفع چنین زیانهایی در [[شریعت]] [[واجب]] است. بنابراین، [[وجود امام]] واجب خواهد بود<ref>طوسی، نصیر الدین، تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۰۸.</ref> | ||
'''۶. ضرورت اجتماعی و اجرای اسلام:''' | '''۶. ضرورت اجتماعی و اجرای اسلام:''' | ||
[[تکامل]] [[نظام]]، [[امنیت]] و اجتماعات بشری، از منظر [[عقلی]] فقط از راه رهبری با شرایطی خاص محقق میشود و کیان هر [[اجتماعی]] به نوع و نحوه [[حکومت]] حاکمش بستگی دارد<ref>ر. ک: [[محمد باقر شریعتی سبزواری|شریعتی سبزواری، محمد باقر]]، [[امامت و رهبری در نگاه عقل و دین (کتاب)|امامت و رهبری در نگاه عقل و دین]]، ص۲۵.</ref>. تحقق اجرای حدود و [[دستورات]] [[اسلامی]] و همچنین [[پاسداری از مرزها]]، بدون وجود [[پیشوا]] امکان ندارد و در نتیجه مقدمۀ امری که واجب است، واجب خواهد بود؛ لذا [[نصب امام]] واجب است<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۶۱.</ref>. | [[تکامل]] [[نظام]]، [[امنیت]] و اجتماعات بشری، از منظر [[عقلی]] فقط از راه رهبری با شرایطی خاص محقق میشود و کیان هر [[اجتماعی]] به نوع و نحوه [[حکومت]] حاکمش بستگی دارد<ref>ر.ک: [[محمد باقر شریعتی سبزواری|شریعتی سبزواری، محمد باقر]]، [[امامت و رهبری در نگاه عقل و دین (کتاب)|امامت و رهبری در نگاه عقل و دین]]، ص۲۵.</ref>. تحقق اجرای حدود و [[دستورات]] [[اسلامی]] و همچنین [[پاسداری از مرزها]]، بدون وجود [[پیشوا]] امکان ندارد و در نتیجه مقدمۀ امری که واجب است، واجب خواهد بود؛ لذا [[نصب امام]] واجب است<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۶۱.</ref>. | ||
'''۷. نیاز دائمی به امام:''' | '''۷. نیاز دائمی به امام:''' | ||
ساختمان [[دین]] که به وسیله یک مؤسس بینظیر ساخته شده، پس از وی، [[نیازمند]] نگهدارندۀ بینظیری است تا [[حفاظت]] شود و پس از چندی [[تغییر]] نکرده و به مخروبهای تبدیل نشود و آن [[امام]] است که [[قرآن]] [[صامت]] را تبیین میکند<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۶۱.</ref>. | ساختمان [[دین]] که به وسیله یک مؤسس بینظیر ساخته شده، پس از وی، [[نیازمند]] نگهدارندۀ بینظیری است تا [[حفاظت]] شود و پس از چندی [[تغییر]] نکرده و به مخروبهای تبدیل نشود و آن [[امام]] است که [[قرآن]] [[صامت]] را تبیین میکند<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۶۱.</ref>. | ||
[[متکلمین]] [[شیعه]] علاوه بر ادلۀ عقلی بر [[ضرورت امامت]]، به ادله نقلی مانند: [[آیه اولی الامر]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.<ref>شعبان پور، محمد، ضرورت امامت در آراء خواجه نصیرالدین طوسی، ص۲۱۷؛ تفتازاینی، سعد الدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ طوسی، نصیر الدین، تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>، [[آیه صادقین]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[عبدالکریم رضایی|رضایی، عبدالکریم]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۲۵۵.</ref> و روایاتی همچون [[حدیث ثقلین]]<ref>{{متن حدیث|إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی أهل بیتی فتمسکوا بهما لئلا تضلوا}}؛ من دو شیء گرانبها در میان شما باقی میگذارم: کتاب خدای تعالی و عترتم ـ اهل بیتم ـ پس به آن دو تمسک کنید تا گمراه نشوید. شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۷۹؛ خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، ص۱۳۷. با کمی اختلاف در الفاظ، در منابع اهل سنت هم آمده است: الموصلی التمیمی، أبو یعلی، مسند أبی یعلی، ج ۲، ص۳۷۶؛ الطبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۵؛ محب الدین أحمد بن عبد الله الطبری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۱۶؛ الصالحی الشامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج ۱۱، ص۶.</ref>.<ref>ر. ک: حسینی میلانی، علی، سلسله پژوهشهای اعتقادی، دستبردی در حدیث ثقلین، ص۴۵ ـ ۵۲.</ref>، [[حدیث من مات]]<ref>{{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً}}، خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، ص۲۹۶؛ شیخ صدوق، علی بن محمد، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲ ص۴۱۰؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۲ ص۴۴۲.</ref>.<ref>ر. ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام ج۲]]، ج۲، ص۵۵ـ۸۱.</ref>، [[حدیث]] {{متن حدیث|لابد للناس من امیر}}<ref>{{متن حدیث|إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر}}؛ برای مردم حاکمی لازم است چه نیکوکار و چه بدکار؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص۸۳.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد باقر شریعتی سبزواری|شریعتی سبزواری، محمد باقر]]، [[امامت و رهبری در نگاه عقل و دین (کتاب)|امامت و رهبری در نگاه عقل و دین]] ص۲۶ و ۲۷.</ref> و [[حدیث اوصیای دوازده گانه]]<ref>پیامبر اکرم {{صل}} فرمودند: تمامی سنتهای ادیان دیگر در اسلام موجود است و از جمله آنها دوازده وصی است؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۲۰۴؛ سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۴.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد باقر شریعتی سبزواری|شریعتی سبزواری، محمد باقر]]، [[امامت و رهبری در نگاه عقل و دین (کتاب)|امامت و رهبری در نگاه عقل و دین]]، ص۲۳۹ـ ۲۴۱.</ref> استناد کردهاند. | [[متکلمین]] [[شیعه]] علاوه بر ادلۀ عقلی بر [[ضرورت امامت]]، به ادله نقلی مانند: [[آیه اولی الامر]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.<ref>شعبان پور، محمد، ضرورت امامت در آراء خواجه نصیرالدین طوسی، ص۲۱۷؛ تفتازاینی، سعد الدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ طوسی، نصیر الدین، تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>، [[آیه صادقین]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالکریم رضایی|رضایی، عبدالکریم]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۲۵۵.</ref> و روایاتی همچون [[حدیث ثقلین]]<ref>{{متن حدیث|إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی أهل بیتی فتمسکوا بهما لئلا تضلوا}}؛ من دو شیء گرانبها در میان شما باقی میگذارم: کتاب خدای تعالی و عترتم ـ اهل بیتم ـ پس به آن دو تمسک کنید تا گمراه نشوید. شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۷۹؛ خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، ص۱۳۷. با کمی اختلاف در الفاظ، در منابع اهل سنت هم آمده است: الموصلی التمیمی، أبو یعلی، مسند أبی یعلی، ج ۲، ص۳۷۶؛ الطبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۵؛ محب الدین أحمد بن عبد الله الطبری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۱۶؛ الصالحی الشامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج ۱۱، ص۶.</ref>.<ref>ر.ک: حسینی میلانی، علی، سلسله پژوهشهای اعتقادی، دستبردی در حدیث ثقلین، ص۴۵ ـ ۵۲.</ref>، [[حدیث من مات]]<ref>{{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً}}، خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، ص۲۹۶؛ شیخ صدوق، علی بن محمد، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲ ص۴۱۰؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۲ ص۴۴۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام ج۲]]، ج۲، ص۵۵ـ۸۱.</ref>، [[حدیث]] {{متن حدیث|لابد للناس من امیر}}<ref>{{متن حدیث|إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر}}؛ برای مردم حاکمی لازم است چه نیکوکار و چه بدکار؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص۸۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد باقر شریعتی سبزواری|شریعتی سبزواری، محمد باقر]]، [[امامت و رهبری در نگاه عقل و دین (کتاب)|امامت و رهبری در نگاه عقل و دین]] ص۲۶ و ۲۷.</ref> و [[حدیث اوصیای دوازده گانه]]<ref>پیامبر اکرم {{صل}} فرمودند: تمامی سنتهای ادیان دیگر در اسلام موجود است و از جمله آنها دوازده وصی است؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۲۰۴؛ سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد باقر شریعتی سبزواری|شریعتی سبزواری، محمد باقر]]، [[امامت و رهبری در نگاه عقل و دین (کتاب)|امامت و رهبری در نگاه عقل و دین]]، ص۲۳۹ـ ۲۴۱.</ref> استناد کردهاند. | ||
===== [[ضرورت امامت]] از دیدگاه اندیشمندان [[امامیه]] ===== | ===== [[ضرورت امامت]] از دیدگاه اندیشمندان [[امامیه]] ===== | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۳: | ||
'''گروه اول:''' علمایی که برای اثبات ضرورت امامت به ادله عقلی استناد کردهاند، عبارتاند از: | '''گروه اول:''' علمایی که برای اثبات ضرورت امامت به ادله عقلی استناد کردهاند، عبارتاند از: | ||
# '''[[شیخ مفید]]:''' شیخ مفید عدم [[وجود امام]] پس از [[پیامبر]] {{صل}} را سبب [[هرج و مرج]] [[جامعه]] میداند و بنابر [[قاعده لطف]]، بر [[خداوند]] [[واجب]] میداند بعد از پیامبر {{صل}}، شخصی با ویژگیهای او در راس جامعه قرار گیرد تا زمینه [[رشد]] [[بندگان]] فراهم باشد و [[انکار]] این [[ضرورت]] را، انکار یک [[بدیهی]] [[عقلی]] میداند<ref>{{عربی|الإمام: هو الإنسان الذی له رئاسه فی امور الدین و الدنیا نیابه عن النبی. فإن قیل ما الدلیل علی أن الامامه واجبه فی الحکمه، فالجواب: الدلیل علی ذلک أنها لطف و اللطف واجب فی الحکمه علی الله تعالی فالإمامه واجبه فی الحکمه}}؛ النکت الاعتقادیه، ص۳۹.</ref>. | # '''[[شیخ مفید]]:''' شیخ مفید عدم [[وجود امام]] پس از [[پیامبر]] {{صل}} را سبب [[هرج و مرج]] [[جامعه]] میداند و بنابر [[قاعده لطف]]، بر [[خداوند]] [[واجب]] میداند بعد از پیامبر {{صل}}، شخصی با ویژگیهای او در راس جامعه قرار گیرد تا زمینه [[رشد]] [[بندگان]] فراهم باشد و [[انکار]] این [[ضرورت]] را، انکار یک [[بدیهی]] [[عقلی]] میداند<ref>{{عربی|الإمام: هو الإنسان الذی له رئاسه فی امور الدین و الدنیا نیابه عن النبی. فإن قیل ما الدلیل علی أن الامامه واجبه فی الحکمه، فالجواب: الدلیل علی ذلک أنها لطف و اللطف واجب فی الحکمه علی الله تعالی فالإمامه واجبه فی الحکمه}}؛ النکت الاعتقادیه، ص۳۹.</ref>. | ||
# '''[[سید مرتضی]]:''' سید مرتضی، در ضرورت امامت میگوید: "بنابر قاعده لطف، بر [[مولی]] واجب است هر آنچه موجب [[هدایت]] و [[کمال]] بندگان میگردد را فراهم آورد و از آنجا که [[هدایت امت]]، از نمودهای [[لطف الهی]] است و نبود [[پیامبر]] {{صل}} و یا [[امام]] [[منصوب از سوی خداوند]]، مخلّ چنین لطفی است، پس [[نصب امام]] بعد از [[رسول]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است"<ref>علم الهدی، سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۴۱۰.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۶۴ـ۱۶۵.</ref> | # '''[[سید مرتضی]]:''' سید مرتضی، در ضرورت امامت میگوید: "بنابر قاعده لطف، بر [[مولی]] واجب است هر آنچه موجب [[هدایت]] و [[کمال]] بندگان میگردد را فراهم آورد و از آنجا که [[هدایت امت]]، از نمودهای [[لطف الهی]] است و نبود [[پیامبر]] {{صل}} و یا [[امام]] [[منصوب از سوی خداوند]]، مخلّ چنین لطفی است، پس [[نصب امام]] بعد از [[رسول]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است"<ref>علم الهدی، سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۴۱۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۶۴ـ۱۶۵.</ref> | ||
# '''[[شیخ طوسی]]:''' شیخ طوسی در [[ضرورت امامت]] گفته است: "[[دلیل]] [[وجوب امامت]] و [[رهبری]]، این است که [[امامت]]، در [[حق]] [[واجبات عقلی]]، [[لطف]] است؛ زیرا انسانهایی که [[معصوم]] نیستند، هرگاه رهبری با کفایت نداشته باشند که [[ستمکاران]] را [[تنبیه]] و [[تادیب]] و از [[ضعیفان]] و [[مظلومان]] [[دفاع]] کند، [[شر]] و [[فساد]] در میان آنان گسترش خواهد یافت و با [[وجود امام]]، [[خیر]] و [[صلاح]]، در آن [[جامعه]] گسترش مییابد و [[شر]] و فساد محدود میگردد. [[علم]] به این مطلب، از بدیهیات است که بر هیچ [[انسان]] عاقلی پوشیده نیست"<ref>شیخ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، ص۵.</ref>.<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[قاعده لطف و وجوب امامت (مقاله)|قاعده لطف و وجوب امامت]]، ص۱۱۹.</ref> | # '''[[شیخ طوسی]]:''' شیخ طوسی در [[ضرورت امامت]] گفته است: "[[دلیل]] [[وجوب امامت]] و [[رهبری]]، این است که [[امامت]]، در [[حق]] [[واجبات عقلی]]، [[لطف]] است؛ زیرا انسانهایی که [[معصوم]] نیستند، هرگاه رهبری با کفایت نداشته باشند که [[ستمکاران]] را [[تنبیه]] و [[تادیب]] و از [[ضعیفان]] و [[مظلومان]] [[دفاع]] کند، [[شر]] و [[فساد]] در میان آنان گسترش خواهد یافت و با [[وجود امام]]، [[خیر]] و [[صلاح]]، در آن [[جامعه]] گسترش مییابد و [[شر]] و فساد محدود میگردد. [[علم]] به این مطلب، از بدیهیات است که بر هیچ [[انسان]] عاقلی پوشیده نیست"<ref>شیخ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، ص۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[قاعده لطف و وجوب امامت (مقاله)|قاعده لطف و وجوب امامت]]، ص۱۱۹.</ref> | ||
# '''[[علامه حلی]]:''' ایشان میگوید: نصب امام عقلا [بر خداوند] واجب است؛ زیرا نصب امام، لطف بر [[مردمان]] است؛ چراکه حق ستمدیده را از [[ستمگر]] میگیرد و [[ستمکار]] را از ارتکاب [[ستم]] بر [[حذر]] میگردد و این وضعیتی است که به صلاح نزدیکتر و از ناروایی و فساد دورتر است<ref>{{عربی|الإمامه رئاسه عامه فی أمور الدنیا و الذین لشخص من الأشخاص نیابه عن النبی و هی واجبة عقلا، لأن الإمامة لطف، فانا نعلم قطعا ان الناس إذا کان لهم رئیس مرشد مطاع ینتصف للمظلوم من الظالم و یردع الظالم عن ظلمه کانوا إلی الصّلاح أقرب و من الفساد ابعد. و قد تقدّم أن اللّطف واجب}}؛ الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، ص۴۰.</ref>. | # '''[[علامه حلی]]:''' ایشان میگوید: نصب امام عقلا [بر خداوند] واجب است؛ زیرا نصب امام، لطف بر [[مردمان]] است؛ چراکه حق ستمدیده را از [[ستمگر]] میگیرد و [[ستمکار]] را از ارتکاب [[ستم]] بر [[حذر]] میگردد و این وضعیتی است که به صلاح نزدیکتر و از ناروایی و فساد دورتر است<ref>{{عربی|الإمامه رئاسه عامه فی أمور الدنیا و الذین لشخص من الأشخاص نیابه عن النبی و هی واجبة عقلا، لأن الإمامة لطف، فانا نعلم قطعا ان الناس إذا کان لهم رئیس مرشد مطاع ینتصف للمظلوم من الظالم و یردع الظالم عن ظلمه کانوا إلی الصّلاح أقرب و من الفساد ابعد. و قد تقدّم أن اللّطف واجب}}؛ الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، ص۴۰.</ref>. | ||
# '''[[خواجه نصیر الدین طوسی]]:''' [[محقق طوسی]]، [[ضرورت وجود امام]] را در همه ادوار بر اساس [[قاعده لطف]] بیان میدارد<ref>ر. ک: [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۶۵ـ۱۶۶.</ref> و در بیان [[ضرورت امامت]] مینویسد: "چون ممکن است [[مکلفان]] به [[واجبات]] اخلال برسانند و مرتکب [[قبایح]] شوند، از این رو [[نیازمند]] [[نصب]] امامی هستند تا مکلفان را به انجام [[طاعت]] نزدیک و از [[معاصی]] دور گردند. پس این سبب، مقتضی [[وجود امام]] و [[وجوب]] نصب وی بر [[خداوند]] است"<ref>طوسی، خواجه نصیرالدین، رساله الامامه، دار الاضواء، بیروت، ص۴۲۶ـ ۴۲۹.</ref>. | # '''[[خواجه نصیر الدین طوسی]]:''' [[محقق طوسی]]، [[ضرورت وجود امام]] را در همه ادوار بر اساس [[قاعده لطف]] بیان میدارد<ref>ر.ک: [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۶۵ـ۱۶۶.</ref> و در بیان [[ضرورت امامت]] مینویسد: "چون ممکن است [[مکلفان]] به [[واجبات]] اخلال برسانند و مرتکب [[قبایح]] شوند، از این رو [[نیازمند]] [[نصب]] امامی هستند تا مکلفان را به انجام [[طاعت]] نزدیک و از [[معاصی]] دور گردند. پس این سبب، مقتضی [[وجود امام]] و [[وجوب]] نصب وی بر [[خداوند]] است"<ref>طوسی، خواجه نصیرالدین، رساله الامامه، دار الاضواء، بیروت، ص۴۲۶ـ ۴۲۹.</ref>. | ||
# '''[[ابن میثم بحرانی]]:''' ابن میثم بحرانی هم در ضرورت امامت [[معتقد]] است: "[[جامعه انسانی]] در هیچ زمانی نباید از وجود پیشوای معصومی که [[چراغ هدایت]] این راه باشد، تهی باشد"<ref>بحرانی، ابن میثم، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة، ص۷۳.</ref>. و میگوید: "[[امامیه]] معتقدند [[نصب امام]] بر [[خدا]] [[واجب]] است و هیچ زمانی نباید [[زمین]] از وجود امام خالی باشد چون [[امام]] [[لطف]] در [[دین]] است و لطف بر خدا واجب است پس [[امامت]] واجب است"<ref>بحرانی، ابن میثم، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة، ص۴۳.</ref>.<ref>ر. ک: [[علی اللهبداشتی|اللهبداشتی، علی]]، [[ضرورت امامت و مسئولیت نصب امام از نگاه ابنمیثمبحرانی (مقاله)|ضرورت امامت و مسئولیت نصب امام از نگاه ابنمیثمبحرانی]]، ص۱۴.</ref> | # '''[[ابن میثم بحرانی]]:''' ابن میثم بحرانی هم در ضرورت امامت [[معتقد]] است: "[[جامعه انسانی]] در هیچ زمانی نباید از وجود پیشوای معصومی که [[چراغ هدایت]] این راه باشد، تهی باشد"<ref>بحرانی، ابن میثم، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة، ص۷۳.</ref>. و میگوید: "[[امامیه]] معتقدند [[نصب امام]] بر [[خدا]] [[واجب]] است و هیچ زمانی نباید [[زمین]] از وجود امام خالی باشد چون [[امام]] [[لطف]] در [[دین]] است و لطف بر خدا واجب است پس [[امامت]] واجب است"<ref>بحرانی، ابن میثم، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة، ص۴۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی اللهبداشتی|اللهبداشتی، علی]]، [[ضرورت امامت و مسئولیت نصب امام از نگاه ابنمیثمبحرانی (مقاله)|ضرورت امامت و مسئولیت نصب امام از نگاه ابنمیثمبحرانی]]، ص۱۴.</ref> | ||
'''گروه دوم:''' علمایی که برای [[اثبات ضرورت امامت]] به [[ادله نقلی]] استناد کردهاند، عبارتاند از: | '''گروه دوم:''' علمایی که برای [[اثبات ضرورت امامت]] به [[ادله نقلی]] استناد کردهاند، عبارتاند از: | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۶: | ||
==== [[زیدیه]] ==== | ==== [[زیدیه]] ==== | ||
زیدیه به [[زید بن علی]] {{ع}} منتسباند و همگی قائل به [[امامت]] او هستند<ref>ابن مرتضی، مهدی لدین الله، احمد بن یحیی، المنیه و الامل فی شرح الملل و النحل، ص۸۹.</ref>. زیدیه معتقدند: [[امامت]] [[استمرار نبوت]] است و به همان دلیلی که [[نبوت]] لازم شمرده شده، امامت نیز [[ضرورت]] یافته است<ref>ابن القاسم، محمد بن الحسن، سبیل الرشاد الی معرفه رب العباد، ص۸۱.</ref> و این میتواند به معنای قائل شدن جایگاه [[الهی]] برای امامت باشد. جایگاهی که زیدیه در خصوص سه [[امام]] نخست قطعاً بدان قائلاند، یعنی آنان سه امام نخست را [[منصوص]]، [[معصوم]] و دارای [[مقام]] الهی میدانند<ref>ر. ک: جمعی از نویسندگان، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۱۹۵.</ref>. از سویی دیگر معتقدند امامت پس از [[امام حسین]] {{ع}} غیر منصوص است و فقط در فرزندانی از [[فاطمه]] {{س}} ادامه مییابد که علیه [[ظالمان]] خروج کنند<ref>ر. ک: [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تشیع (کتاب)|آشنایی با فرق تشیع]]، ص۱۰۵.</ref>. | زیدیه به [[زید بن علی]] {{ع}} منتسباند و همگی قائل به [[امامت]] او هستند<ref>ابن مرتضی، مهدی لدین الله، احمد بن یحیی، المنیه و الامل فی شرح الملل و النحل، ص۸۹.</ref>. زیدیه معتقدند: [[امامت]] [[استمرار نبوت]] است و به همان دلیلی که [[نبوت]] لازم شمرده شده، امامت نیز [[ضرورت]] یافته است<ref>ابن القاسم، محمد بن الحسن، سبیل الرشاد الی معرفه رب العباد، ص۸۱.</ref> و این میتواند به معنای قائل شدن جایگاه [[الهی]] برای امامت باشد. جایگاهی که زیدیه در خصوص سه [[امام]] نخست قطعاً بدان قائلاند، یعنی آنان سه امام نخست را [[منصوص]]، [[معصوم]] و دارای [[مقام]] الهی میدانند<ref>ر.ک: جمعی از نویسندگان، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۱۹۵.</ref>. از سویی دیگر معتقدند امامت پس از [[امام حسین]] {{ع}} غیر منصوص است و فقط در فرزندانی از [[فاطمه]] {{س}} ادامه مییابد که علیه [[ظالمان]] خروج کنند<ref>ر.ک: [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تشیع (کتاب)|آشنایی با فرق تشیع]]، ص۱۰۵.</ref>. | ||
==== اسماعیلیه ==== | ==== اسماعیلیه ==== | ||
[[اسماعیلیه]]، [[پیروان]] [[اسماعیل بن جعفر]] {{ع}} بودند. یکی از مشخصههای اصلی اندیشههای محوری آنها، مسأله امامت است. آنان معتقدند امامت امام بدون تصریح و [[نص]] [[خداوند متعال]] یا [[رسول]] یا امام منتخب توسط رسول {{صل}}، امکانپذیر نیست<ref>سجستانی، ابویعقوب، کتاب الافتخار، ص۶۶ و۶۷.</ref> و [[سلسله]] امامت یکی پس از دیگری با [[دستور]] صریح [[تعیین]] شده است، بنابراین امام باید به [[دستور خداوند]] و به نص رسول {{صل}} باشد<ref>ولید، علی بن محمد، تاج العقائد و معدن الفوائد، ص۶۱ به بعد.</ref>.<ref>ر. ک: جمعی از نویسندگان، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۲۱۹.</ref> | [[اسماعیلیه]]، [[پیروان]] [[اسماعیل بن جعفر]] {{ع}} بودند. یکی از مشخصههای اصلی اندیشههای محوری آنها، مسأله امامت است. آنان معتقدند امامت امام بدون تصریح و [[نص]] [[خداوند متعال]] یا [[رسول]] یا امام منتخب توسط رسول {{صل}}، امکانپذیر نیست<ref>سجستانی، ابویعقوب، کتاب الافتخار، ص۶۶ و۶۷.</ref> و [[سلسله]] امامت یکی پس از دیگری با [[دستور]] صریح [[تعیین]] شده است، بنابراین امام باید به [[دستور خداوند]] و به نص رسول {{صل}} باشد<ref>ولید، علی بن محمد، تاج العقائد و معدن الفوائد، ص۶۱ به بعد.</ref>.<ref>ر.ک: جمعی از نویسندگان، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۲۱۹.</ref> | ||
[[اسماعیلیان]] معتقدند [[وجود امام]] ضرورت دارد و [[زمین]] هیچگاه خالی از امام و [[هدایتگر]] نمیماند و لازم است امام منصوص علیه و عالِم باشد، در غیر این صورت [[شایسته]] [[امامت]] نیست؛ لذا میگویند: وجود یک [[امام]] و [[منصوص]] علیه از [[نسل]] [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} ضروری است و [[واجب]] است که [[نص]] از طریق امام قبل باشد به طوری که [[امامت]] در اعقاب بماند یعنی [[پدر]] بر پسر بزرگتر نص نماید<ref>غالب، مصطفی، الامامه و قائم القیامة، مکتبه الهلال، بیروت، ۱۹۸۱م؛ ص۴۵.</ref>. | [[اسماعیلیان]] معتقدند [[وجود امام]] ضرورت دارد و [[زمین]] هیچگاه خالی از امام و [[هدایتگر]] نمیماند و لازم است امام منصوص علیه و عالِم باشد، در غیر این صورت [[شایسته]] [[امامت]] نیست؛ لذا میگویند: وجود یک [[امام]] و [[منصوص]] علیه از [[نسل]] [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} ضروری است و [[واجب]] است که [[نص]] از طریق امام قبل باشد به طوری که [[امامت]] در اعقاب بماند یعنی [[پدر]] بر پسر بزرگتر نص نماید<ref>غالب، مصطفی، الامامه و قائم القیامة، مکتبه الهلال، بیروت، ۱۹۸۱م؛ ص۴۵.</ref>. | ||
اسماعیلیان [[اعتقاد به امامت]] دائمی دارند و میگویند امام [[وارث پیامبر]] و در [[شریعت]] [[وارث]] [[وصی پیامبر]] است. در [[بیان احکام]] و معانی آنها، اوست که [[وظیفه]] [[حفظ]] و بیان شریعت را دارد، بنابراین تا وقتی شریعت [[پیامبر]] با شریعت جدیدی [[منسوخ]] نشده باشد امامت در دوره آن پیامبر و شریعت استمرار مییابد و هر امامی نسبت به بیان و [[تبیین شریعت]] و [[هدایت امت]] [[مسئول]] است. از آنجا که شریعت [[حضرت محمد]] {{ع}} آخرین [[شریعت الهی]] است منسوخ نمیشود و امامت در [[امت]] او تا پایان [[دنیا]] و [[برپایی قیامت]] [[استمرار]] مییابد<ref>کرمانی، حمید الدین، المصابیح فی اثبات الامامه، ص۷۶.</ref> لذا در هر [[عصر]] و زمانی [[معتقد]] به [[لزوم وجود امام]] هستند<ref>ر. ک: [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تشیع (کتاب)|آشنایی با فرق تشیع]]، ص۱۲۸.</ref>. | اسماعیلیان [[اعتقاد به امامت]] دائمی دارند و میگویند امام [[وارث پیامبر]] و در [[شریعت]] [[وارث]] [[وصی پیامبر]] است. در [[بیان احکام]] و معانی آنها، اوست که [[وظیفه]] [[حفظ]] و بیان شریعت را دارد، بنابراین تا وقتی شریعت [[پیامبر]] با شریعت جدیدی [[منسوخ]] نشده باشد امامت در دوره آن پیامبر و شریعت استمرار مییابد و هر امامی نسبت به بیان و [[تبیین شریعت]] و [[هدایت امت]] [[مسئول]] است. از آنجا که شریعت [[حضرت محمد]] {{ع}} آخرین [[شریعت الهی]] است منسوخ نمیشود و امامت در [[امت]] او تا پایان [[دنیا]] و [[برپایی قیامت]] [[استمرار]] مییابد<ref>کرمانی، حمید الدین، المصابیح فی اثبات الامامه، ص۷۶.</ref> لذا در هر [[عصر]] و زمانی [[معتقد]] به [[لزوم وجود امام]] هستند<ref>ر.ک: [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تشیع (کتاب)|آشنایی با فرق تشیع]]، ص۱۲۸.</ref>. | ||
=== مکاتب [[کلامی]] [[اهل سنت]] === | === مکاتب [[کلامی]] [[اهل سنت]] === | ||
خط ۱۹۱: | خط ۱۸۹: | ||
==== [[خوارج]] ==== | ==== [[خوارج]] ==== | ||
خوارج<ref>فرقه ی بود که علیه امام علی {{ع}} در صفین و پس از ماجرای تحکیم سر به شورش برداشتند و شعار «لا حکم الا لله» سر دادند و در نهروان اکثر آنان کشته شدند. خوارج همه را به جز خود کافر میدانستند.</ref> [[معتقد]] بودند نیازی به [[امام]] نیست و بر [[مردم]] لازم است بین خود، [[کتاب خدا]] را [[تعلیم]] دهند<ref>اشعری ابو الحسین علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص۱۲۵.</ref>.<ref>ر. ک: جمعی از نویسندگان، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۲۲۵.</ref> لذا اگر دیدند بدون امام نمیتوانند به [[عدالت]] [[رفتار]] کنند، اقامه امام جایز است<ref>شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۱۲۴.</ref>، آنان معتقدند [[قریشی بودن امام]] لازم نیست بلکه هر کسی که با [[رای مردم]] [[منصوب]] شد او امام است. | خوارج<ref>فرقه ی بود که علیه امام علی {{ع}} در صفین و پس از ماجرای تحکیم سر به شورش برداشتند و شعار «لا حکم الا لله» سر دادند و در نهروان اکثر آنان کشته شدند. خوارج همه را به جز خود کافر میدانستند.</ref> [[معتقد]] بودند نیازی به [[امام]] نیست و بر [[مردم]] لازم است بین خود، [[کتاب خدا]] را [[تعلیم]] دهند<ref>اشعری ابو الحسین علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص۱۲۵.</ref>.<ref>ر.ک: جمعی از نویسندگان، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۲۲۵.</ref> لذا اگر دیدند بدون امام نمیتوانند به [[عدالت]] [[رفتار]] کنند، اقامه امام جایز است<ref>شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۱۲۴.</ref>، آنان معتقدند [[قریشی بودن امام]] لازم نیست بلکه هر کسی که با [[رای مردم]] [[منصوب]] شد او امام است. | ||
اگر چه [[خوارج]] به طور کل، [[نیاز به امام]] را ضروری نمیدانستند، اما هیچ گاه بدون امام و [[رئیس]] نبودند و همیشه کسی را به عنوان رئیس [[نصب]] و در امور خود به او مراجعه میکردند<ref>علم الهدی، مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۴۲۵.</ref>. | اگر چه [[خوارج]] به طور کل، [[نیاز به امام]] را ضروری نمیدانستند، اما هیچ گاه بدون امام و [[رئیس]] نبودند و همیشه کسی را به عنوان رئیس [[نصب]] و در امور خود به او مراجعه میکردند<ref>علم الهدی، مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۴۲۵.</ref>. | ||
از دو [[فرقه]] "[[محکمه]]" و "[[نجدات]]" از فرقههای خوارج نیز به عنوان [[منکران]] [[وجوب امامت]] یاد شده است<ref>تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبین، ص۳۲۷؛ شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۱۶.</ref>. تنها فرقهای که امروز از فرقههای خوارج باقی مانده، فرقه [[اباضیه]] است و آنان هم به وجوب امامت [[اعتقاد]] دارند<ref>ر. ک: [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تسنن (کتاب)|آشنایی با فرق تسنن]]، ص۴۵.</ref>. | از دو [[فرقه]] "[[محکمه]]" و "[[نجدات]]" از فرقههای خوارج نیز به عنوان [[منکران]] [[وجوب امامت]] یاد شده است<ref>تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبین، ص۳۲۷؛ شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۱۶.</ref>. تنها فرقهای که امروز از فرقههای خوارج باقی مانده، فرقه [[اباضیه]] است و آنان هم به وجوب امامت [[اعتقاد]] دارند<ref>ر.ک: [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تسنن (کتاب)|آشنایی با فرق تسنن]]، ص۴۵.</ref>. | ||
==== [[معتزله]] ==== | ==== [[معتزله]] ==== | ||
[[متکلمان معتزلی]]<ref>اعتزال به معنای کنارهگیری و دوری جستن و در دانش فرقهشناسی عنوان یکی از مشهورترین مکاتب کلامی است، که در نیمه نخست قرن دوم هجری توسط واصل بن عطا در بصره بنیانگذاری شد. [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تسنن (کتاب)|آشنایی با فرق تسنن]]، ص۶۶.</ref> بر این عقیدهاند که [[فلسفه وجوب امامت]]، [[اقامه حدود الهی]] است؛ زیرا [[اجرای حدود الهی]] [[واجب]] است و از طرفی، [[وجوب]] آن متوجه عموم [[مسلمانان]] یا یکایک آنان نیست، بلکه بر عهده امام است. بنابراین، [[وجود امام]] برای تحقق بخشیدن به این [[حکم]] و [[قانون الهی]] واجب خواهد بود<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی (مقاله)|فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی]]، ص۳۶.</ref>. | [[متکلمان معتزلی]]<ref>اعتزال به معنای کنارهگیری و دوری جستن و در دانش فرقهشناسی عنوان یکی از مشهورترین مکاتب کلامی است، که در نیمه نخست قرن دوم هجری توسط واصل بن عطا در بصره بنیانگذاری شد. [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تسنن (کتاب)|آشنایی با فرق تسنن]]، ص۶۶.</ref> بر این عقیدهاند که [[فلسفه وجوب امامت]]، [[اقامه حدود الهی]] است؛ زیرا [[اجرای حدود الهی]] [[واجب]] است و از طرفی، [[وجوب]] آن متوجه عموم [[مسلمانان]] یا یکایک آنان نیست، بلکه بر عهده امام است. بنابراین، [[وجود امام]] برای تحقق بخشیدن به این [[حکم]] و [[قانون الهی]] واجب خواهد بود<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی (مقاله)|فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی]]، ص۳۶.</ref>. | ||
معتزله، غالبا [[امامت]] را واجب میدانند، برخی [[وجوب امامت]] را [[عقلی]] و برخی دیگر [[وجوب]] آن را [[نقلی]] دانستهاند. [[معتزله]] میگویند با [[حکم عقل]] باید [[امام]] کسی باشد که با عامل کنترل [[جامعه]] یعنی [[قوانین]] جزایی در جامعه تحقق ببخشد تا [[مردم]] سراغ [[دوست]] رفته و سراغ [[دشمن]] نروند. ضمناً [[عقول]] مردم علاوه بر عدم [[قدرت]] [[درک]] مسأله [[دنیوی]]، در [[شناخت]] [[مصالح]] [[اخروی]] هم ناتوانند، پس مردم به امامانی نیازمندند که تمام [[مصالح دنیوی و اخروی]] آنها را بشناسند. لازمه وجود چنین امامی این است که امام [[ولایت تشریعی]] هم داشته باشد و این مطلب با [[امامت]] به معنای [[اهل سنت]] [[سازگاری]] ندارد<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]]، ص۴۳۲ ـ ۴۳۳.</ref>. | معتزله، غالبا [[امامت]] را واجب میدانند، برخی [[وجوب امامت]] را [[عقلی]] و برخی دیگر [[وجوب]] آن را [[نقلی]] دانستهاند. [[معتزله]] میگویند با [[حکم عقل]] باید [[امام]] کسی باشد که با عامل کنترل [[جامعه]] یعنی [[قوانین]] جزایی در جامعه تحقق ببخشد تا [[مردم]] سراغ [[دوست]] رفته و سراغ [[دشمن]] نروند. ضمناً [[عقول]] مردم علاوه بر عدم [[قدرت]] [[درک]] مسأله [[دنیوی]]، در [[شناخت]] [[مصالح]] [[اخروی]] هم ناتوانند، پس مردم به امامانی نیازمندند که تمام [[مصالح دنیوی و اخروی]] آنها را بشناسند. لازمه وجود چنین امامی این است که امام [[ولایت تشریعی]] هم داشته باشد و این مطلب با [[امامت]] به معنای [[اهل سنت]] [[سازگاری]] ندارد<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]]، ص۴۳۲ ـ ۴۳۳.</ref>. | ||
جماعتی از معتزله<ref>مانند ابوبکر اصم و هشام فوطی. شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم، ص۴۸۱ ـ ۴۸۹.</ref>، معتقدند امامت [[وجوب شرعی]] ندارد، به گونهای که اگر [[امت]] از این [[کار]] [[امتناع]] ورزند مستحق [[سرزنش]] و [[عقاب]] نیستند. [[امامت]] مبتنی بر [[معاملات]] مردم است؛ لذا اگر همه به همدیگر کمک و [[یاری]] رسانند و هر کس [[وظیفه]] خویش را انجام دهد از امام و [[اطاعت]] از وی [[بینیاز]] میشوند<ref>شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم، ص۴۸۱ ـ ۴۸۹.</ref>. در مقابل گروهی دیگر<ref>مانند معتزله بغداد و جاحظ و ابوالحسن بصری. </ref> [[وجوب نصب امام]] را [[ضرورت عقلی]] میدانند. حتی برخی<ref>مانند جاحظ و ابن جزم ظاهری </ref> به ضرورت عقلی و [[بدیهی]] قائل شدهاند<ref>جاحظ، رسائل (استحقاق الامامه) ج۴، ص۲۸۷ ـ۳۰۰؛ فخر رازی البراهین فی علم الکلام ج۲ ص۱۹۹ ـ ۲۰۰ و معالم اصول الدین ص۱۰۱؛ بیضاوی، طوالع الانوار ص۲۳۵؛ ایجی، المواقف، ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ هیتمی، الصوائق المحرقه ص۶ ـ ۱۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد ج۵، ص۲۳۵.</ref>.<ref>ر. ک: جمعی از نویسندگان، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۲۲۷.</ref> | جماعتی از معتزله<ref>مانند ابوبکر اصم و هشام فوطی. شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم، ص۴۸۱ ـ ۴۸۹.</ref>، معتقدند امامت [[وجوب شرعی]] ندارد، به گونهای که اگر [[امت]] از این [[کار]] [[امتناع]] ورزند مستحق [[سرزنش]] و [[عقاب]] نیستند. [[امامت]] مبتنی بر [[معاملات]] مردم است؛ لذا اگر همه به همدیگر کمک و [[یاری]] رسانند و هر کس [[وظیفه]] خویش را انجام دهد از امام و [[اطاعت]] از وی [[بینیاز]] میشوند<ref>شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم، ص۴۸۱ ـ ۴۸۹.</ref>. در مقابل گروهی دیگر<ref>مانند معتزله بغداد و جاحظ و ابوالحسن بصری. .</ref> [[وجوب نصب امام]] را [[ضرورت عقلی]] میدانند. حتی برخی<ref>مانند جاحظ و ابن جزم ظاهری .</ref> به ضرورت عقلی و [[بدیهی]] قائل شدهاند<ref>جاحظ، رسائل (استحقاق الامامه) ج۴، ص۲۸۷ ـ۳۰۰؛ فخر رازی البراهین فی علم الکلام ج۲ ص۱۹۹ ـ ۲۰۰ و معالم اصول الدین ص۱۰۱؛ بیضاوی، طوالع الانوار ص۲۳۵؛ ایجی، المواقف، ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ هیتمی، الصوائق المحرقه ص۶ ـ ۱۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد ج۵، ص۲۳۵.</ref>.<ref>ر.ک: جمعی از نویسندگان، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۲۲۷.</ref> | ||
معتزله عموماً در موضوع [[انتخاب]] و [[انتصاب امام]] پس از [[پیامبر]] میگویند که نصی از [[خدا]] و [[رسول]] در مورد امام پس از پیامبر نرسیده است، بدین ترتیب در این موضوع جانب [[اهل سنت و جماعت]] را گرفتند، آنان معتقدند [[اختیار]] این امر به دست [[امت اسلامی]] است و [[امام]] با مراجعه به [[آرای عمومی]] و [[اجماع امت]] [[تعیین]] میشود<ref>ر. ک: [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تسنن (کتاب)|آشنایی با فرق تسنن]]، ص۸۴.</ref>. [[معتزله]] نیز همانند [[اشاعره]] [[نصب امام]] را بر [[مردم]] [[واجب]] دانسته اما [[وجوب]] را به [[عقل]] مستند میکنند<ref>قاضی عبدالجبار، شرح اصول خمسه، ص۵۰۸؛ المغنی فی أبواب التوحید و العدل ج۲۰ (امامت۱، ص۱۶ الکلام فیما یتعلق بوجوب الإمامة و وجه وجوبها).</ref>. | معتزله عموماً در موضوع [[انتخاب]] و [[انتصاب امام]] پس از [[پیامبر]] میگویند که نصی از [[خدا]] و [[رسول]] در مورد امام پس از پیامبر نرسیده است، بدین ترتیب در این موضوع جانب [[اهل سنت و جماعت]] را گرفتند، آنان معتقدند [[اختیار]] این امر به دست [[امت اسلامی]] است و [[امام]] با مراجعه به [[آرای عمومی]] و [[اجماع امت]] [[تعیین]] میشود<ref>ر.ک: [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تسنن (کتاب)|آشنایی با فرق تسنن]]، ص۸۴.</ref>. [[معتزله]] نیز همانند [[اشاعره]] [[نصب امام]] را بر [[مردم]] [[واجب]] دانسته اما [[وجوب]] را به [[عقل]] مستند میکنند<ref>قاضی عبدالجبار، شرح اصول خمسه، ص۵۰۸؛ المغنی فی أبواب التوحید و العدل ج۲۰ (امامت۱، ص۱۶ الکلام فیما یتعلق بوجوب الإمامة و وجه وجوبها).</ref>. | ||
برخی از شخصیتهای معتزله عبارتاند از: | برخی از شخصیتهای معتزله عبارتاند از: | ||
# [[ابوعلی جبایی]] و [[ابوهاشم جبایی]]: در تبیین [[وجوب شرعی]] [[امامت]]، به وجوب [[اقامه حدود]] که در [[قرآن کریم]] وارد شده است، استناد جستهاند. قرآن کریم، درباره [[حد]] [[سرقت]] فرموده است: {{متن قرآن|وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا}}<ref>«و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.</ref> و درباره حد [[زنا]] فرموده است: {{متن قرآن|الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ}}<ref>«به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید» سوره نور، آیه ۲.</ref> و از طرفی اقامه حدود از [[وظایف]] و [[شئون امام]] است نه دیگران. بنابراین، باید امامی باشد که به این مهم [[اقدام]] کند<ref> قاضی عبدالجبار، المغنی، الامامه، ج۱، ص۴۱.</ref>. | # [[ابوعلی جبایی]] و [[ابوهاشم جبایی]]: در تبیین [[وجوب شرعی]] [[امامت]]، به وجوب [[اقامه حدود]] که در [[قرآن کریم]] وارد شده است، استناد جستهاند. قرآن کریم، درباره [[حد]] [[سرقت]] فرموده است: {{متن قرآن|وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا}}<ref>«و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.</ref> و درباره حد [[زنا]] فرموده است: {{متن قرآن|الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ}}<ref>«به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید» سوره نور، آیه ۲.</ref> و از طرفی اقامه حدود از [[وظایف]] و [[شئون امام]] است نه دیگران. بنابراین، باید امامی باشد که به این مهم [[اقدام]] کند<ref> قاضی عبدالجبار، المغنی، الامامه، ج۱، ص۴۱.</ref>. | ||
# [[قاضی عبدالجبار معتزلی]]: وی [[معتقد]] است [[فلسفه وجوب امامت]]، تنها [[اجرای حدود الهی]] نیست، بلکه [[اجرای همه احکام شرعی]] که به [[امامت]] وابسته است، [[غایت]] و [[فلسفه امامت]] است<ref>{{عربی|ان الامام انما یراد لامور سمعیه، کاقامه الحدود و تنفید الاحکام و ما شاکلهما}}، مراد از وجود امام، تحقق بخشیدن به امور شرعی مانند اقامه حدود، اجرای احکام و نظائر آن است. قاضی عبدالجبار، المغنی، الامامه، ج۱، ص۳۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی (مقاله)|فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی]]، ص۳۹.</ref> وی امامت و [[ضرورت نصب]] آن را بر مردم، [[شرعی]] دانسته و میگوید: "اگر [[علم]] به [[ضرورت وجود امام]]، به [[حکم عقل]] باشد، نیاز به آن نیز باید در عقلیات باشد، در حالی که [[نیاز به امام]] تنها در [[اجرای احکام]] شرعیه است، پس نمیتوان به حکم عقل باشد<ref>ر. ک. [[عبدالکریم رضایی|رضایی، عبدالکریم]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۱۳۶ ـ ۱۳۸.</ref>. | # [[قاضی عبدالجبار معتزلی]]: وی [[معتقد]] است [[فلسفه وجوب امامت]]، تنها [[اجرای حدود الهی]] نیست، بلکه [[اجرای همه احکام شرعی]] که به [[امامت]] وابسته است، [[غایت]] و [[فلسفه امامت]] است<ref>{{عربی|ان الامام انما یراد لامور سمعیه، کاقامه الحدود و تنفید الاحکام و ما شاکلهما}}، مراد از وجود امام، تحقق بخشیدن به امور شرعی مانند اقامه حدود، اجرای احکام و نظائر آن است. قاضی عبدالجبار، المغنی، الامامه، ج۱، ص۳۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی (مقاله)|فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی]]، ص۳۹.</ref> وی امامت و [[ضرورت نصب]] آن را بر مردم، [[شرعی]] دانسته و میگوید: "اگر [[علم]] به [[ضرورت وجود امام]]، به [[حکم عقل]] باشد، نیاز به آن نیز باید در عقلیات باشد، در حالی که [[نیاز به امام]] تنها در [[اجرای احکام]] شرعیه است، پس نمیتوان به حکم عقل باشد<ref>ر.ک. [[عبدالکریم رضایی|رضایی، عبدالکریم]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۱۳۶ ـ ۱۳۸.</ref>. | ||
==== [[مرجئه]] ==== | ==== [[مرجئه]] ==== | ||
خط ۲۱۴: | خط ۲۱۲: | ||
==== [[ماتریدیه]] ==== | ==== [[ماتریدیه]] ==== | ||
در [[نظام]] [[تفکر]] ماتریدیان<ref>ماتریدیه، پیروان ابو منصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی سمرقندی بودند.</ref>[[امامت]] و [[رهبری]] فرعی از [[نبوت]] است ماتریدیه به مثابه بخشی از [[اهل سنت و جماعت]]، امامت را از مسائل [[سیاسی]] و از باب [[اداره امور مسلمین]] مطرح میسازد و از این رو امامت از منظر ایشان به معنای [[حاکم]] و مدیر [[جامعه اسلامی]] است که میتواند بر امور عمومی [[مسلمانان]] [[حاکمیت]] داشته باشد<ref>ابن همام، کمال الدین محمد، المسایرة فی علم الکلام، ص۱۵۵؛ نسفی، ابو معین، میمون بن محمد، تبصرة الادله فی اصول الدین علی طریقه الامام ابی منصور الماتریدی، ج۲، ص۸۲۳. </ref> و از همین روی [[وجود امام]] را لازم و ضروری شمرده اند<ref>نسفی، ابومعین، میمون بن محمد، تبصرة الادله فی اصول الدین علی طریقه الامام ابی منصور الماتریدی، ج۲، ص۸۲۳. ابن همام، کمال الدین محمد، المسایرة فی علم الکلام، ص۱۵۵.</ref>. | در [[نظام]] [[تفکر]] ماتریدیان<ref>ماتریدیه، پیروان ابو منصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی سمرقندی بودند.</ref>[[امامت]] و [[رهبری]] فرعی از [[نبوت]] است ماتریدیه به مثابه بخشی از [[اهل سنت و جماعت]]، امامت را از مسائل [[سیاسی]] و از باب [[اداره امور مسلمین]] مطرح میسازد و از این رو امامت از منظر ایشان به معنای [[حاکم]] و مدیر [[جامعه اسلامی]] است که میتواند بر امور عمومی [[مسلمانان]] [[حاکمیت]] داشته باشد<ref>ابن همام، کمال الدین محمد، المسایرة فی علم الکلام، ص۱۵۵؛ نسفی، ابو معین، میمون بن محمد، تبصرة الادله فی اصول الدین علی طریقه الامام ابی منصور الماتریدی، ج۲، ص۸۲۳. .</ref> و از همین روی [[وجود امام]] را لازم و ضروری شمرده اند<ref>نسفی، ابومعین، میمون بن محمد، تبصرة الادله فی اصول الدین علی طریقه الامام ابی منصور الماتریدی، ج۲، ص۸۲۳. ابن همام، کمال الدین محمد، المسایرة فی علم الکلام، ص۱۵۵.</ref>. | ||
از نگاه آنان، نصب امام و [[انتخاب]] او بر مسلمانان [[واجب]] است و آنان باید کسی را از میان خود برگزینند تا به امور آنان رسیدگی کند<ref>بزدوی، اصول الدین ص۱۸۶.</ref>. | از نگاه آنان، نصب امام و [[انتخاب]] او بر مسلمانان [[واجب]] است و آنان باید کسی را از میان خود برگزینند تا به امور آنان رسیدگی کند<ref>بزدوی، اصول الدین ص۱۸۶.</ref>. | ||
ماتریدیان بر این باورند که [[پیامبر]] {{صل}} پس از خود [[جانشین]] [[تعیین]] نکرد، از اینرو نصی در قضیه [[امامت]] وجود ندارد آنان بیشتر در این زمینه به [[عمل صحابه]] استناد میکنند و مدعیاند که اگر نصی وجود میداشت آنها به آن عمل میکردند اما چون چنین نصی وجود ندارد، [[صحابه]] وظیفۀ خود دانستند که [[امام]] و [[رهبری]] برای خود برگزیند و به این امر [[اقدام]] کردند<ref>نسفی، ابومعین، میمون بن محمد، تبصرة الادله فی اصول الدین علی طریقه الامام ابی منصور الماتریدی، ج۲، ص۸۴۰ ـ ۸۴۴.</ref>.<ref>ر. ک: [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تسنن (کتاب)|آشنایی با فرق تسنن]]، ص۱۴۷.</ref> | ماتریدیان بر این باورند که [[پیامبر]] {{صل}} پس از خود [[جانشین]] [[تعیین]] نکرد، از اینرو نصی در قضیه [[امامت]] وجود ندارد آنان بیشتر در این زمینه به [[عمل صحابه]] استناد میکنند و مدعیاند که اگر نصی وجود میداشت آنها به آن عمل میکردند اما چون چنین نصی وجود ندارد، [[صحابه]] وظیفۀ خود دانستند که [[امام]] و [[رهبری]] برای خود برگزیند و به این امر [[اقدام]] کردند<ref>نسفی، ابومعین، میمون بن محمد، تبصرة الادله فی اصول الدین علی طریقه الامام ابی منصور الماتریدی، ج۲، ص۸۴۰ ـ ۸۴۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تسنن (کتاب)|آشنایی با فرق تسنن]]، ص۱۴۷.</ref> | ||
[[متکلمین]] [[ماتریدیه]] اموری را برای [[فلسفه امامت]]<ref>اگر چه امور یاد شده به عنوان فلسفه، غرض یا هدف امامت بیان شده اما توجه به این امور دقیقا همان ادله نیاز به امام و یا ضرورت امامت است.</ref> برشمردهاند به عنوان نمونه: | [[متکلمین]] [[ماتریدیه]] اموری را برای [[فلسفه امامت]]<ref>اگر چه امور یاد شده به عنوان فلسفه، غرض یا هدف امامت بیان شده اما توجه به این امور دقیقا همان ادله نیاز به امام و یا ضرورت امامت است.</ref> برشمردهاند به عنوان نمونه: | ||
خط ۲۲۵: | خط ۲۲۳: | ||
# [[جمال الدین غزنوی حنفی]]: وی، فلسفه امامت را [[اجرای احکام]] و [[حدود الهی]]، [[فرماندهی سپاه]] و [[مجهز ساختن لشکریان]] [[اسلام]]، گرفتن مالیاتهای شرعی و دادن آن به مستحقان و در یک [[کلام]]، [[تأمین مصالح مسلمانان]] دانسته است<ref>غزنوی حنفی، جمال الدین، اصول الدین، ص۲۶۹ـ ۲۷۰.</ref>. | # [[جمال الدین غزنوی حنفی]]: وی، فلسفه امامت را [[اجرای احکام]] و [[حدود الهی]]، [[فرماندهی سپاه]] و [[مجهز ساختن لشکریان]] [[اسلام]]، گرفتن مالیاتهای شرعی و دادن آن به مستحقان و در یک [[کلام]]، [[تأمین مصالح مسلمانان]] دانسته است<ref>غزنوی حنفی، جمال الدین، اصول الدین، ص۲۶۹ـ ۲۷۰.</ref>. | ||
دیدگاه ماتریدیه درباره [[اهداف امامت]]، نسبت به دیدگاه [[معتزله]]، مشروحتر و گویاتر است. نقطه مشترک هر دو دیدگاه، این است که [[فلسفه امامت]] را از جنبه [[حیات اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] ارزیابی کردهاند. از دید آنان، [[مسئولیت]] [[امام]] [[اجرای احکام]] و [[حدود اسلامی]] و [[حفظ نظم]] و [[امنیت]] جامع و [[مبارزه]] با [[مفاسد]] و [[مظالم]] [[اجتماعی]] است اما [[حفظ دین]] از خطر تحری و تبیین مفاهیم و [[معارف]] و [[احکام اسلامی]]، از [[شئون امام]] و [[اهداف امامت]] به شمار نمیرود<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی (مقاله)|فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی]]، ص۴۱.</ref>. | دیدگاه ماتریدیه درباره [[اهداف امامت]]، نسبت به دیدگاه [[معتزله]]، مشروحتر و گویاتر است. نقطه مشترک هر دو دیدگاه، این است که [[فلسفه امامت]] را از جنبه [[حیات اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] ارزیابی کردهاند. از دید آنان، [[مسئولیت]] [[امام]] [[اجرای احکام]] و [[حدود اسلامی]] و [[حفظ نظم]] و [[امنیت]] جامع و [[مبارزه]] با [[مفاسد]] و [[مظالم]] [[اجتماعی]] است اما [[حفظ دین]] از خطر تحری و تبیین مفاهیم و [[معارف]] و [[احکام اسلامی]]، از [[شئون امام]] و [[اهداف امامت]] به شمار نمیرود<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی (مقاله)|فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی]]، ص۴۱.</ref>. | ||
==== [[اشعریه]] ==== | ==== [[اشعریه]] ==== | ||
[[ابوالحسن اشعری]]<ref>بنیانگذار اشاعره ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری بود. وی ابتدا معتزلی بود و در سن ۴۰ سالگی از معتزله روی تافت و به اصحاب حدیث پیوست و از احمد بن حنبل پیروی نمود. اشعری در فقه پیرو شافعی بود و شافعی نیز با کلام عقل گرایان به عنوان کلام اهل بدعت مخالفت میورزید و با روش عقل گرایانه چون معتزله مخالف بود؛ ولی کلامی را که به نظرش موافق کتاب و سنت بود، تمجید و تبلیغ مینمود. جلال محمد موسی، نشاة الاشعریة و تطورها، دار الکتاب اللبنانی، بیروت، ۱۹۸۲ م؛ ص۱۸۶؛ [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تسنن (کتاب)|آشنایی با فرق تسنن]]، ص۱۰۱ و ۱۰۲.</ref> [[معتقد]] است تمام [[مردم]] به نحوی بر [[وجوب نصب امام]] [[اعتقاد]] دارند<ref>اشعری ابوالحسین علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص۴۶۰.</ref>. آنان معتقدند [[رهبری]] در [[جامعه]]، همیشه [[ضرورت]] داشته و این [[وجوب]]، وجوبی [[شرعی]] است، یعنی به [[حکم]] [[شارع]] در هر عصری بر مردم [[واجب]] است رهبری را [[انتخاب]] نموده و به فرمانهای او گردن نهند<ref>ر. ک: محمدی، علی، شرح کشف المراد، ص۴۰۴.</ref>. | [[ابوالحسن اشعری]]<ref>بنیانگذار اشاعره ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری بود. وی ابتدا معتزلی بود و در سن ۴۰ سالگی از معتزله روی تافت و به اصحاب حدیث پیوست و از احمد بن حنبل پیروی نمود. اشعری در فقه پیرو شافعی بود و شافعی نیز با کلام عقل گرایان به عنوان کلام اهل بدعت مخالفت میورزید و با روش عقل گرایانه چون معتزله مخالف بود؛ ولی کلامی را که به نظرش موافق کتاب و سنت بود، تمجید و تبلیغ مینمود. جلال محمد موسی، نشاة الاشعریة و تطورها، دار الکتاب اللبنانی، بیروت، ۱۹۸۲ م؛ ص۱۸۶؛ [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[آشنایی با فرق تسنن (کتاب)|آشنایی با فرق تسنن]]، ص۱۰۱ و ۱۰۲.</ref> [[معتقد]] است تمام [[مردم]] به نحوی بر [[وجوب نصب امام]] [[اعتقاد]] دارند<ref>اشعری ابوالحسین علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص۴۶۰.</ref>. آنان معتقدند [[رهبری]] در [[جامعه]]، همیشه [[ضرورت]] داشته و این [[وجوب]]، وجوبی [[شرعی]] است، یعنی به [[حکم]] [[شارع]] در هر عصری بر مردم [[واجب]] است رهبری را [[انتخاب]] نموده و به فرمانهای او گردن نهند<ref>ر.ک: محمدی، علی، شرح کشف المراد، ص۴۰۴.</ref>. | ||
[[اشاعره]] در [[دلیل]] وجود [[امامت]] بر یک دلیل تاکید دارند و آن اتفاق یا [[اجماع صحابه]] در صدر اول پس از [[رحلت پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} است تا آنجا که آنان حتی [[انتخاب امام]] را بر [[غسل]]، [[کفن و دفن پیامبر]] ترجیح دادند. | [[اشاعره]] در [[دلیل]] وجود [[امامت]] بر یک دلیل تاکید دارند و آن اتفاق یا [[اجماع صحابه]] در صدر اول پس از [[رحلت پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} است تا آنجا که آنان حتی [[انتخاب امام]] را بر [[غسل]]، [[کفن و دفن پیامبر]] ترجیح دادند. | ||
خط ۲۳۸: | خط ۲۳۶: | ||
اما مشهور در نظر اشاعره این است که وجوب نصب امام نقلی است لکن بزرگانی از آنان چون غزالی، فخررازی، [[آمدی]]، [[بیضاوی]]، عضدالدین [[ایجی]] و [[تفتازانی]] به گونهای مستقل یا در کنار [[دلایل نقلی]] خویش بر وجوب [[نصب]] [[برهان عقلی]] نیز آوردهاند. از اینرو طریق وجوب را در دیدگاه آنان باید [[عقلی]] نقلی و نه صرفاً نقلی بدانیم نکته دیگر آنکه بنا به تصریح بعضی از آنان وجوب امامت کفایی است<ref>باقلانی بصری، ابی بکر، مناقب الائمه الاربعه، ص۲۴۷. تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۳.</ref>. | اما مشهور در نظر اشاعره این است که وجوب نصب امام نقلی است لکن بزرگانی از آنان چون غزالی، فخررازی، [[آمدی]]، [[بیضاوی]]، عضدالدین [[ایجی]] و [[تفتازانی]] به گونهای مستقل یا در کنار [[دلایل نقلی]] خویش بر وجوب [[نصب]] [[برهان عقلی]] نیز آوردهاند. از اینرو طریق وجوب را در دیدگاه آنان باید [[عقلی]] نقلی و نه صرفاً نقلی بدانیم نکته دیگر آنکه بنا به تصریح بعضی از آنان وجوب امامت کفایی است<ref>باقلانی بصری، ابی بکر، مناقب الائمه الاربعه، ص۲۴۷. تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۳.</ref>. | ||
[[اشاعره]] با توجه به [[انکار]] [[حسن و قبح عقلی]]، [[ضرورت امامت]] را یک [[حکم شرعی]] میدانند و مخاطب این [[وجوب]] را [[مکلفان]] میدانند و میگویند: {{عربی|"نصب الامام واجب علینا شرعاً}}<ref>ایجی، میر سید شریف، شرح المواقف ج۸، ص۳۴۸ تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد ج۵، ص۲۳۵.</ref>.<ref>ر. ک: ملک مکان، حمید، امامت از دیدگاه اشاعره، ص۹۱.</ref> | [[اشاعره]] با توجه به [[انکار]] [[حسن و قبح عقلی]]، [[ضرورت امامت]] را یک [[حکم شرعی]] میدانند و مخاطب این [[وجوب]] را [[مکلفان]] میدانند و میگویند: {{عربی|"نصب الامام واجب علینا شرعاً}}<ref>ایجی، میر سید شریف، شرح المواقف ج۸، ص۳۴۸ تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد ج۵، ص۲۳۵.</ref>.<ref>ر.ک: ملک مکان، حمید، امامت از دیدگاه اشاعره، ص۹۱.</ref> | ||
برخی از بزرگان اشاعره بر [[وجوب امامت]] ادلۀ اقامه کردهاند که نظر چند تن از بزرگان آنان عبارتاند از: | برخی از بزرگان اشاعره بر [[وجوب امامت]] ادلۀ اقامه کردهاند که نظر چند تن از بزرگان آنان عبارتاند از: | ||
خط ۲۴۶: | خط ۲۴۴: | ||
# [[سعد الدین تفتازانی]]: [[تفتازانی]]، از [[اقامه حدود]]، [[پاسداری از مرزها]]، [[آمادهسازی]] [[سپاهیان]] برای [[جهاد]]، امور مربوط به [[حفظ نظام]] و [[کیان اسلامی]]، به عنوان [[اهداف امامت]] یاد کرده است<ref>تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد ج۵ ص۲۳۶ـ ۲۳۷.</ref>. وی، در جایی دیگر گفته است: در [[کتب فقهی]] ما آمده است که باید در [[جامعه اسلامی]]، امامی باشد که [[دین]] را [[احیا]] کند و [[سنت]] را بر پا دارد و از [[مظلومان]] [[دفاع]] کند و استیفای [[حقوق]] کند؛ یعنی [[حقوق عمومی]] را از کسانی که چنین [[حقوقی]] بر [[ذمه]] آنان است، دریافت و در مواضع [[شرعی]] آن [[مصرف]] کند<ref>آمدی، سیف الدین، غایه المرام فی عللم الکلام ص۳۶۶.</ref>. | # [[سعد الدین تفتازانی]]: [[تفتازانی]]، از [[اقامه حدود]]، [[پاسداری از مرزها]]، [[آمادهسازی]] [[سپاهیان]] برای [[جهاد]]، امور مربوط به [[حفظ نظام]] و [[کیان اسلامی]]، به عنوان [[اهداف امامت]] یاد کرده است<ref>تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد ج۵ ص۲۳۶ـ ۲۳۷.</ref>. وی، در جایی دیگر گفته است: در [[کتب فقهی]] ما آمده است که باید در [[جامعه اسلامی]]، امامی باشد که [[دین]] را [[احیا]] کند و [[سنت]] را بر پا دارد و از [[مظلومان]] [[دفاع]] کند و استیفای [[حقوق]] کند؛ یعنی [[حقوق عمومی]] را از کسانی که چنین [[حقوقی]] بر [[ذمه]] آنان است، دریافت و در مواضع [[شرعی]] آن [[مصرف]] کند<ref>آمدی، سیف الدین، غایه المرام فی عللم الکلام ص۳۶۶.</ref>. | ||
با دقت در عبارتهای یاد شده از مشاهیر [[متکلمان]] [[اشعریه]]، روشن میشود که دیدگاه آنان در [[ارتباط]] با [[امامت]]، با نظر [[متکلمان ماتریدی]] و معتزلی تفاوتی ندارد. آنان نیز امامت را صرفاً از جنبه عملی و اجرایی [[مطالعه]] کردهاند. نقش [[امام]] در جامعه اسلامی، نقش اجرایی و تنفیذی است؛ نه نقش عملی و ارشادی. [[وظیفه امام]]، این است که [[احکام]] و [[حدود اسلامی]] را در [[جامعه]] [[اجرا]] کند و [[امنیت]] و [[عدالت]] را در جامعه [[حاکم]] سازد. [[اطاعت]] از او نیز در این حوزه، [[واجب]] است، ولی او، [[رسالت]] [[رهبری فکری]] و [[علمی]] جامعه اسلامی را بر عهده ندارد و نیز [[تبیین معارف]] و [[احکام دینی]]، از [[وظایف]] او به شمار نمیرود<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی (مقاله)|فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی]]، ص۴۳.</ref>. | با دقت در عبارتهای یاد شده از مشاهیر [[متکلمان]] [[اشعریه]]، روشن میشود که دیدگاه آنان در [[ارتباط]] با [[امامت]]، با نظر [[متکلمان ماتریدی]] و معتزلی تفاوتی ندارد. آنان نیز امامت را صرفاً از جنبه عملی و اجرایی [[مطالعه]] کردهاند. نقش [[امام]] در جامعه اسلامی، نقش اجرایی و تنفیذی است؛ نه نقش عملی و ارشادی. [[وظیفه امام]]، این است که [[احکام]] و [[حدود اسلامی]] را در [[جامعه]] [[اجرا]] کند و [[امنیت]] و [[عدالت]] را در جامعه [[حاکم]] سازد. [[اطاعت]] از او نیز در این حوزه، [[واجب]] است، ولی او، [[رسالت]] [[رهبری فکری]] و [[علمی]] جامعه اسلامی را بر عهده ندارد و نیز [[تبیین معارف]] و [[احکام دینی]]، از [[وظایف]] او به شمار نمیرود<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی (مقاله)|فلسفه امامت از دید متکلمان اسلامی]]، ص۴۳.</ref>. | ||
==== [[وهابیت]] ==== | ==== [[وهابیت]] ==== | ||
محور بحثهای [[کلامی]] وهابیت، مسئله [[توحید]] و [[شرک]] است و مسائل دیگر، نهایتاً در [[حد]] اشاره و به [[اجماع]] مطرح شده است. از بعضی عبارات ایشان بر میآید که [[وجوب امامت]] و [[خلافت]]، [[وجوب عقلی]] و [[نقلی]] است. از یک سو یک نیاز [[اجتماعی]] است که [[عقل]] به روشنی آن را [[درک]] میکند و از سوی دیگر، مورد اهتمام [[شریعت اسلام]] است<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی ج۲]]، ص۱۹۲ ـ ۱۹۷.</ref>. | محور بحثهای [[کلامی]] وهابیت، مسئله [[توحید]] و [[شرک]] است و مسائل دیگر، نهایتاً در [[حد]] اشاره و به [[اجماع]] مطرح شده است. از بعضی عبارات ایشان بر میآید که [[وجوب امامت]] و [[خلافت]]، [[وجوب عقلی]] و [[نقلی]] است. از یک سو یک نیاز [[اجتماعی]] است که [[عقل]] به روشنی آن را [[درک]] میکند و از سوی دیگر، مورد اهتمام [[شریعت اسلام]] است<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی ج۲]]، ص۱۹۲ ـ ۱۹۷.</ref>. | ||
== [[شبهات]] مخالفان [[ضرورت وجود امام]] == | == [[شبهات]] مخالفان [[ضرورت وجود امام]] == | ||
بعد از | بعد از بیان وجوه [[عقلی]] برای اثبات [[ضرورت]] [[امام]] و [[جانشین]] برای [[رسول خدا]] {{صل}}، نوبت به بررسی [[شبهات]] مخالفان [[ضرورت امامت]] میرسد در اینجا به مواردی اشاره میکنیم: | ||
# '''ایجاد [[نظم]] بدون [[وجود امام]]''': کارکردهای [[امام]] به وسیله خود [[مردم]] قابل تحقق است یعنی [[مردم]] با آن مقدار از آگاهیهایی که از [[دین]] دارند و نیز اصول [[مسلم]] و پذیرفته شده عقلایی میتوانند برای خود یک [[زندگی]] [[دینی]] و عرفی را تحقق بخشند بدون [[نیاز به امام]] و [[خلیفه]] به عنوان زعیم و [[رهبر دینی]]. مانند مردمی که خارج از [[تبعیت]] [[حکومت]] مرکزی به صورت قبیلهای [[زندگی]] منظم و منسجمی را دارند. '''پاسخ''': با آنچه در [[شئون امامت]] در مباحث دیگر گفته شد معلوم میگردد که واگذاری [[شئون]] و مسؤولیتهای [[امام]]- که تنها یکی از آنها ایجاد [[نظم]] است- به افراد [[جامعه]] چیزی غیر از تشتت و [[هرج و مرج]] در پی نخواهد داشت. و در صورت توافق بر فردی به عنوان زعیم و [[رهبر]] در برخی از طوایف و قبائل، در [[مقام عمل]] مطابقت [[کارها]] با [[احکام شرع]] نادیده گرفته میشود. علاوه بر این که تجربه نشان داده است زمانی که [[حکومت]] مرکزی از [[اقتدار]] لازم برخوردار نباشد [[نظم]] و انظباط گفته شده نیز به کلی از بین خواهد رفت<ref>ر.ک: شرح مواقف، ج۸، ص ۳۴۷.</ref>. | |||
# '''ایجاد [[نظم]] بدون [[وجود امام]]''': کارکردهای [[امام]] به وسیله خود [[مردم]] قابل تحقق است یعنی [[مردم]] با آن مقدار از آگاهیهایی که از [[دین]] دارند و نیز اصول [[مسلم]] و پذیرفته شده عقلایی میتوانند برای خود یک [[زندگی]] [[دینی]] و عرفی را تحقق بخشند بدون [[نیاز به امام]] و [[خلیفه]] به عنوان زعیم و [[رهبر دینی]]. مانند مردمی که خارج از [[تبعیت]] [[حکومت]] مرکزی به صورت قبیلهای [[زندگی]] منظم و منسجمی را دارند. '''پاسخ''': با آنچه در [[شئون امامت]] در مباحث دیگر گفته شد معلوم میگردد که واگذاری [[شئون]] و مسؤولیتهای [[امام]]- که تنها یکی از آنها ایجاد [[نظم]] است- به افراد [[جامعه]] چیزی غیر از تشتت و [[هرج و مرج]] در پی نخواهد داشت. و در صورت توافق بر فردی به عنوان زعیم و [[رهبر]] در برخی از طوایف و قبائل، در [[مقام عمل]] مطابقت [[کارها]] با [[احکام شرع]] نادیده گرفته میشود. علاوه بر این که تجربه نشان داده است زمانی که [[حکومت]] مرکزی از [[اقتدار]] لازم برخوردار نباشد [[نظم]] و انظباط گفته شده نیز به کلی از بین خواهد رفت<ref>ر. ک: شرح مواقف، ج۸، ص ۳۴۷.</ref>. | |||
# '''عدم دسترسی [[مردم]] به [[امام]]''': دسترسی عموم [[مردم]] به [[پیشوای امت]] [[اسلامی]] مقدور نیست بنابراین [[نصب]] امامی که وقت نیاز نمیتوان به او مراجعه کرد نمیتواند مصداق کار [[واجب]] و ضروری تلقی شود. '''پاسخ''': روش عقلا و اداره کارهای مربوط به [[شئون]] [[زندگی]] عادی دخالت مستقیم مدیران در تمام [[کارها]] نیست بلکه هر مدیر با برنامهریزی و [[نظارت]] بر [[اجرا]] و بهکارگیری افراد [[شایسته]] در امر [[اجرا]] و [[نظارت]] [[اقدام]] میکند و زعیم [[امت اسلامی]] نیز این گونه است یعنی [[امامت]] متوقف بر دخالت مستقیم و بدون واسطه نیست<ref>شرح مواقف، ج۸، ص ۳۴۷.</ref>. | # '''عدم دسترسی [[مردم]] به [[امام]]''': دسترسی عموم [[مردم]] به [[پیشوای امت]] [[اسلامی]] مقدور نیست بنابراین [[نصب]] امامی که وقت نیاز نمیتوان به او مراجعه کرد نمیتواند مصداق کار [[واجب]] و ضروری تلقی شود. '''پاسخ''': روش عقلا و اداره کارهای مربوط به [[شئون]] [[زندگی]] عادی دخالت مستقیم مدیران در تمام [[کارها]] نیست بلکه هر مدیر با برنامهریزی و [[نظارت]] بر [[اجرا]] و بهکارگیری افراد [[شایسته]] در امر [[اجرا]] و [[نظارت]] [[اقدام]] میکند و زعیم [[امت اسلامی]] نیز این گونه است یعنی [[امامت]] متوقف بر دخالت مستقیم و بدون واسطه نیست<ref>شرح مواقف، ج۸، ص ۳۴۷.</ref>. | ||
# '''عدم تحقق شرائط [[امامت]]''': [[امامت]] و [[زعامت]] [[امت اسلامی]] به عنوان [[خلافت]] و [[جانشینی]] از [[رسول خدا]] {{صل}} دارای شرائط و خصوصیاتی است که در بیشتر زمانها فرد واجد همه آن شرائط، یافت نمیشود در نتیجه [[وجوب نصب امام]] از مصادیق {{عربی| تکلیف بما لا یطاق}} محسوب میگردد. '''پاسخ''': هر تکلیفی عقلاً مشروط به [[قدرت]] است و هر مقدار از شرائط که احراز نشود نسبت به آن، [[تکلیف]] از عهده برداشته میشود<ref>شرح مواقف، ج۸، ص ۳۴۷.</ref>. علاوه بر اینکه اشکال بر گروهی وارد است که [[نصب امام]] را [[واجب شرعی]] بر [[امت]] میدانند. اما بنابر اینکه [[نصب امام]] [[فعل خداوند]] باشد این اشکال از اساس ساقط است. | # '''عدم تحقق شرائط [[امامت]]''': [[امامت]] و [[زعامت]] [[امت اسلامی]] به عنوان [[خلافت]] و [[جانشینی]] از [[رسول خدا]] {{صل}} دارای شرائط و خصوصیاتی است که در بیشتر زمانها فرد واجد همه آن شرائط، یافت نمیشود در نتیجه [[وجوب نصب امام]] از مصادیق {{عربی| تکلیف بما لا یطاق}} محسوب میگردد. '''پاسخ''': هر تکلیفی عقلاً مشروط به [[قدرت]] است و هر مقدار از شرائط که احراز نشود نسبت به آن، [[تکلیف]] از عهده برداشته میشود<ref>شرح مواقف، ج۸، ص ۳۴۷.</ref>. علاوه بر اینکه اشکال بر گروهی وارد است که [[نصب امام]] را [[واجب شرعی]] بر [[امت]] میدانند. اما بنابر اینکه [[نصب امام]] [[فعل خداوند]] باشد این اشکال از اساس ساقط است. | ||
خط ۲۶۳: | خط ۲۶۰: | ||
با این [[بیان]] معلوم شد که [[امامت]] نه تنها با [[خاتمیت]] تناقی ندارد بلکه مکمل معنای [[خاتمیت]] است. یعنی با [[وجود امام]] و [[جانشین رسول خدا]] {{صل}} و انجام دادن وظائفی که بر عهده آن [[حضرت]] {{صل}} در امر [[هدایت]] [[امت]] بود [[ختم رسالت]] معنای درست و معقولی مییابد. | با این [[بیان]] معلوم شد که [[امامت]] نه تنها با [[خاتمیت]] تناقی ندارد بلکه مکمل معنای [[خاتمیت]] است. یعنی با [[وجود امام]] و [[جانشین رسول خدا]] {{صل}} و انجام دادن وظائفی که بر عهده آن [[حضرت]] {{صل}} در امر [[هدایت]] [[امت]] بود [[ختم رسالت]] معنای درست و معقولی مییابد. | ||
[[بلوغ]] [[فکری]] [[مردم]] در دوران [[رسالت پیامبر]] [[اسلام]] {{صل}} نیز به این معناست که بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} دیگر نیازی به [[پیامبر]] و [[شریعت]] دیگری ندارند و همان [[دین]] و [[شریعت]] برای [[هدایت]] و [[سعادت]] آنان [[کافی]] است اما این مطلب نیاز به [[جانشین رسول خدا]] در اجرای [[دستورات]] [[دین اسلام]] را نفی نمیکند. بلکه همان گونه که گفته شد [[امامت]] مکمل [[ختم رسالت]] است و [[امت]] به این استعداد و قوت رسیدهاند که در زمان بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} بتوانند برای رسیدن به [[سعادت]] و کمال از [[وجود امام]] بهره ببرند<ref>ر. ک: خاتمیت، ص ۵۳ و پاسخ به شبهات کلامی دفتر چهارم امامت، ص ۱۴۳.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۵۹-۶۳ | [[بلوغ]] [[فکری]] [[مردم]] در دوران [[رسالت پیامبر]] [[اسلام]] {{صل}} نیز به این معناست که بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} دیگر نیازی به [[پیامبر]] و [[شریعت]] دیگری ندارند و همان [[دین]] و [[شریعت]] برای [[هدایت]] و [[سعادت]] آنان [[کافی]] است اما این مطلب نیاز به [[جانشین رسول خدا]] در اجرای [[دستورات]] [[دین اسلام]] را نفی نمیکند. بلکه همان گونه که گفته شد [[امامت]] مکمل [[ختم رسالت]] است و [[امت]] به این استعداد و قوت رسیدهاند که در زمان بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} بتوانند برای رسیدن به [[سعادت]] و کمال از [[وجود امام]] بهره ببرند<ref>ر.ک: خاتمیت، ص ۵۳ و پاسخ به شبهات کلامی دفتر چهارم امامت، ص ۱۴۳.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]]، ص ۵۹-۶۳.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |