خوارج در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۵۱: خط ۵۱:


اگر در این [[پندار]] خود [[اصرار]] دارید که من [[خطا]] کرده و [[گمراه]] شده‌ام پس چرا به [[گمراهی]] من، همه [[امت]] محمد {{صل}} را گمراه می‌دانید و به خطای من، آنها را مورد [[مؤاخذه]] قرار می‌دهید و به [[گناهان]] من آنها را [[تکفیر]] می‌کنید؟ شما شمشیرهای خود را به دوش گرفته‌اید و از آن در جای سالم و ناسالم استفاده می‌کنید و [[گناهکار]] و بی‌گناه را درهم می‌آمیزید، در حالی که می‌دانید [[پیامبر]] {{صل}} زناکار همسردار را سنگسار می‌کرد اما پس از آن بر جنازه وی [[نماز]] می‌خواند و [[ارث]] او را به خانواده‌اش می‌داد. دست دزد را می‌برید و زناکار بدون [[همسر]] را تازیانه می‌زد ولی سهم آنها را از [[غنائم]] می‌داد و آنها با [[زنان]] [[مسلمان]] [[ازدواج]] می‌کرند. بنابر این، پیامبر {{صل}} آنها را به سبب گناهانشان [[کیفر]] می‌داد و [[حق خدا]] را درباره آنها [[اجرا]] می‌کرد اما در عین حال، سهم آنها را از [[اسلام]] منع نمی‌نمود و نام‌های آنان را از دفتر [[مسلمانان]] خارج نمی‌ساخت»<ref>بحار الانوار، ج۲۳، ص۳۹۷؛ و نیز با اندکی تفاوت در احتجاج طبرسی، ص۱۸۷؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۳۴۰.</ref>
اگر در این [[پندار]] خود [[اصرار]] دارید که من [[خطا]] کرده و [[گمراه]] شده‌ام پس چرا به [[گمراهی]] من، همه [[امت]] محمد {{صل}} را گمراه می‌دانید و به خطای من، آنها را مورد [[مؤاخذه]] قرار می‌دهید و به [[گناهان]] من آنها را [[تکفیر]] می‌کنید؟ شما شمشیرهای خود را به دوش گرفته‌اید و از آن در جای سالم و ناسالم استفاده می‌کنید و [[گناهکار]] و بی‌گناه را درهم می‌آمیزید، در حالی که می‌دانید [[پیامبر]] {{صل}} زناکار همسردار را سنگسار می‌کرد اما پس از آن بر جنازه وی [[نماز]] می‌خواند و [[ارث]] او را به خانواده‌اش می‌داد. دست دزد را می‌برید و زناکار بدون [[همسر]] را تازیانه می‌زد ولی سهم آنها را از [[غنائم]] می‌داد و آنها با [[زنان]] [[مسلمان]] [[ازدواج]] می‌کرند. بنابر این، پیامبر {{صل}} آنها را به سبب گناهانشان [[کیفر]] می‌داد و [[حق خدا]] را درباره آنها [[اجرا]] می‌کرد اما در عین حال، سهم آنها را از [[اسلام]] منع نمی‌نمود و نام‌های آنان را از دفتر [[مسلمانان]] خارج نمی‌ساخت»<ref>بحار الانوار، ج۲۳، ص۳۹۷؛ و نیز با اندکی تفاوت در احتجاج طبرسی، ص۱۸۷؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۳۴۰.</ref>
==[[سیاست امام علی]]{{ع}}==
[[امام علی]]{{ع}} کسی نبود که در پی [[سلطنت]] و [[حاکمیت مطلق]] باشد، و [[مردم]] از [[ترس]] و [[وحشت]] او نفس‌های خویش را در سینه [[حبس]] کنند. او می‌خواست [[امنیت جامعه]] را تأمین کند، مردم را [[آموزش]] دهد و به [[راه راست]] [[هدایت]] فرماید و مطابق [[حکم الهی]] بر ایشان [[حکومت]] کند. مولا هرگز نمی‌خواست مردم از او بترسند، بلکه در صدد بود تا آنان را [[خداترس]] بارآورد. چنان‌که فقط و فقط به [[قانون الهی]] و [[احکام شرع]] عمل کنند و [[جان]] و [[دین]] خویش را از هرگونه آفتی مصون دارند. مبنای [[سیاست علی]]{{ع}} در برخورد با [[خوارج]] و دیگران چنین بود.
[[روایت]] کرده‌اند که مردی از خوارج خدمت [[امام]] رسید و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]! فلانی تو را [[ناسزا]] می‌گوید. حضرت فرمود: همان‌گونه که او مرا ناسزا گفت، تو نیز او را ناسزا بگو. گفت: او تو را [[تهدید]] می‌کند. فرمود: کسی که مرا نکشته، نمی‌کشم. آن‌گاه فرمود: آنان سه [[حق]] بر گردن ما دارند: هرگاه بخواهند در [[مساجد]] [[یاد خدا]] کنند، آنان را از ورود به آنجا منع نکنیم؛ تا زمانی که دست آنان در دست ما است، سهم آنان را از فیء بپردازیم؛ و با آنان نجنگیم تا اینکه آنان با ما بجنگند<ref>متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، ج۱۱، ص۲۸۷ و ۳۰۸.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۴۲.</ref>
==تحرکات خوارج==
هنگامی که نتیجه [[حکمیت]] و ماجرای [[ابوموسی اشعری]] و [[عمرو بن عاص]] به علی{{ع}} رسید، حضرت نامه‌ای به ابن الکواء، [[عبدالله بن وهب راسبی]]، [[یزید بن حصین]] و همراهان آنان فرستاد و از آنان [[دعوت]] کرد تا برای [[جنگ]] با [[معاویه]] به او بپیوندند. خوارج درخواست علی{{ع}} را رد کردند و از او خواستند که به [[کفر]] خویش [[اقرار]] کند تا آن‌گاه درباره مسائل فیمابین بیندیشند. در اینجا بود که علی{{ع}} از خوارج [[ناامید]] شد. گفته‌اند علی{{ع}} تصمیم گرفت که آنان را به حال خود رها کند و با همراهان خویش به جنگ [[شامیان]] برود. زمانی که علی{{ع}} آماده حرکت به سوی [[شام]] شد، به او خبر رسید که [[خوارج]] علیه [[مردم]] شوریده‌اند. آنان [[عبدالله بن خباب بن ارت]]، یکی از [[صحابه رسول خدا]]{{صل}} را کشته و شکم [[زن]] باردارش را دریده بودند و سه زن دیگر را از [[قبیله طی]] و نیز بانوی دیگری به نام [[ام‌سنان]] صیداوی را به [[قتل]] رسانده بودند. چون این [[اخبار]] به علی{{ع}} رسید، [[حارث بن مرة عبدی]] را نزد خوارج فرستاد تا درباره این اخبار تحقیق کند و به او گزارش دهد. چون حارث به خوارج رسید و در این‌باره از آنان سؤال کرد، او را گرفتند و کشتند. خبر قتل حارث در اردوگاه [[نخیله]] به علی{{ع}} رسید و به این ترتیب حضرت دستور حرکت به سوی اردوگاه خوارج را صادر فرمود.
چون علی{{ع}} به خوارج نزدیک شد، از آنان خواست [[قاتلان]] برادرانش را به او [[تسلیم]] کنند. اما آنان گفتند: ما همه [[قاتل]] ایشان هستیم و همه ما [[خون]] آنان را [[حلال]] می‌دانیم.
سپس [[قیس بن سعد بن عباده]] با آنان سخن گفت، اما به او پاسخ مثبت ندادند<ref>ثقفی، ابن هلال، الغارات، ج۱، ص۲۱۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۹۸؛ دینوری، ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۷۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۰، ص۲۲ و ج۳۳، ص۵۷۱؛ محمودی، محمدباقر، نهج السعاده، ج۵، ص۲۴۵.</ref>.
شیوه [[امام علی]]{{ع}} در برخورد با خوارج نمونه بارزی از [[حکمت]]، [[درایت]]، [[دوراندیشی]]، [[تدبیر]] و [[ملایمت]] [[انسانی]] و [[دینی]] بود. موضعگیری قاطعانه آن حضرت تجسم کامل [[تعهد]] و [[التزام]] به [[حدود الهی]] و [[سیاست]] ربانی در [[هدایت]] [[بندگان]] و اداره [[کشور]] است. امام علی{{ع}} موضع خویش را در قبال خوارج پس از [[ماجرای حکمیت]] این‌گونه بیان فرمود: «... پس گروهی از آنان از ما جدا شدند و تا هنگامی که ما را به حال خود رها کنند، آنان را به حال خودشان وامی‌گذاریم»<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۵۲؛ تستری، محمدتقی، بهج الصباغه، ج۷، ص۱۵۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۳۴ – ۳۳۵.</ref>. آن حضرت موضع خویش را با تفصیل بیشتری چنین بیان فرمود: اگر [[سکوت]] کنند، آنان را به حال خودشان وامی‌گذاریم و اگر دهان به سخن گشایند با آنان [[احتجاج]] می‌کنیم و اگر بر ما خروج کنند، با آنان می‌جنگیم. و آن‌گاه که شنید مردی خارجی می‌گفت: {{متن حدیث|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ‌}}، [[امام]] فرمود: «این، واژه حقی است که از آن [[باطل]] [[اراده]] می‌شود».
امام پس از [[جنگ نهروان]] نیز [[سیاست]] خود را در قبال [[خوارج]] [[تغییر]] نداد. [[ابوخلیفه]] طایی می‌گوید: «آن‌گاه که از [[نهروان]] بازمی‌گشتیم، پیش از آن‌که به [[مداین]] برسیم، ابو عیزار طایی را دیدیم. او به [[عدی بن حاتم]] گفت: اباطریف، آیا با [[غنیمت]] و به [[سلامت]] بازگشتید یا [[ستم‌گر]] و [[گناه‌کار]]؟! عدی گفت: با غنیمت و به سلامت می‌آییم، نه ستم‌گر و گناه‌کار. و او گفت: بدین ترتیب [[حکم]] از آن تو است. [[اسود بن یزید]]، و [[اسود بن قیس مرادی]]، که همراه عدی بن حاتم بودند، به ابو عیزار گفتند: سخن شری بود که بر زبان آوردی. گویی تو نیز همانند خوارج می‌اندیشی. آن‌گاه او را گرفتند و نزد علی{{ع}} آورده، گفتند: این مرد همانند خوارج می‌اندیشد و به عدی چنین و چنان گفته است. علی{{ع}} گفت: با او چه کنیم؟ گفتند: او را بکش. علی گفت: آیا کسی را بکشم که بر من خروج نکرده است؟ گفتند: او را [[حبس]] کن. علی{{ع}} گفت: جرمی مرتکب نشده تا او را به [[اتهام]] آن حبس کنم! او را رها کنید»<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ص۳۶۵ - ۳۶۶.</ref>.
این جریان گویای [[ثبات]] [[عقیده]] و موضع [[امام علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} در قبال خوارج است. آن حضرت به هیچ وجه حاضر نبود از [[اصول ارزشی]] خویش دست بردارد و از مسیر [[اعتدال]] گام بیرون [[نهد]] و کسی را به ناحق [[مجازات]] کند یا فردی را به ناروا بستاید یا [[پاداش]] دهد.
[[امام علی]]{{ع}} تلاش‌های فراوانی کرد تا شاید بتواند [[خوارج]] را بر [[پذیرش حق]] قانع سازد و آنان را از [[ایجاد اختلاف]] و [[تفرقه]] در صفوف [[مسلمانان]] بازدارد. او خطبه‌های فراوانی ایراد کرد<ref>زرندی حنفی، جمال الدین محمد، نظم درر السمطین، ص۱۱۷.</ref> و شماری از این [[خطبه‌ها]] در کتاب [[نهج البلاغه]] آمده است<ref>ر.ک: نهج البلاغه، خطبه‌های ۱۱۷، ۱۱۸، ۱۲۱ و ۱۲۳.</ref>. علاوه بر این، بارها این گروه کج‌اندیش را از راهی که در پیش گرفتند، بازداشت. با هر زبانی آنان را [[اندرز]] داد و پیامدهای ناگوار این اقدام را بر ایشان تبیین کرد؛ اما نه تنها از این [[اندیشه]] بازنگشتند، بلکه شماری از [[زنان]] [[مسلمان]] را کشتند یا به [[اسارت]] گرفتند و اقدامات ناشایستی از این قبیل مرتکب شدند<ref>ابن طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیه، ص۹۴.</ref>.
آنان در راه‌ها، جلوی [[مردم]] را می‌گرفتند و [[اموال]]، [[چارپایان]]، و سلاح‌های آنان را به یغما می‌بردند. برای عملی کردن مقاصد خود وارد [[روستاها]] می‌شدند و همچنان به این اقدامات خویش ادامه می‌دادند تا به [[نهروان]] رسیدند. زمانی که علی{{ع}} به آنان رسید، چندین [[روز]] [[خویشتنداری]] کرد و آنان را به راه [[حق]] فراخواند و با ایشان [[احتجاج]] کرد؛ اما خوارج پاسخ ندادند و خود را برای [[قتل]] او آماده کردند. علی{{ع}} مردم را [[بسیج]] کرد و به قصد [[نبرد با خوارج]] بیرون آمد. حضرت دوباره آنان را به پذیرش حق [[دعوت]] کرد؛ اما نپذیرفتند و [[جنگ]] را شروع کردند. علی{{ع}} ناچار با آنان جنگید و تقریباً تمام آنها را کشت<ref>جواهر الاخبار والآثار، ج۲، ص۳۷۱.</ref>.
برخی هم‌اندیشان خوارج نیز از اقدامات ناروای آنان ناخشنود بودند. وقتی خوارج به نهروان رسیدند، گروهی به [[جنگ و کشتار]] مردم روی آوردند. دیگران می‌گفتند: با این [[کارها]] چرا از علی{{ع}} جدا شدیم<ref>ر.ک: متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، ج۱۱، ص۲۷۱.</ref>. شاید به دلیل همین [[بینش]] بود که وقتی علی{{ع}} آنان را [[موعظه]] کرد و با آنها احتجاج فرمود و راه حق را فراروی آنان نمایان ساخت، شمار فراوانی از ایشان بازگشتند. به هر حال [[امام علی]]{{ع}} به [[مردم]] خبر داد که [[حدیث]] «[[مارقین]]» بر این [[قوم]] منطبق است. حضرت پس از بیان حدیث، فرمود:
به [[خدا]] [[سوگند]]، امیدوارم که آنان، همین مردم باشند. آنان خون‌های [[محترم]] را به [[زمین]] ریخته‌اند و [[مردمان]] را آماج [[قتل]] و [[غارت]] قرار داده‌اند و همه این [[اعمال]] را [[به نام خدا]] مرتکب شده‌اند<ref>صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۱۰، ص۱۴۸؛ متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، ج۱۱، ص۲۸۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۳۶؛ جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۲۷۶.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۴۳.</ref>
==[[خوارج]] و [[امنیت]] [[سفیر]] [[یهودی]]==
شگفت‌انگیز است که خوارج، [[حارث بن مره عبدی]]، سفیر [[مسلمان]] علی{{ع}} را که برای [[مذاکره]] نزد آنان رفته بود، کشتند؛ اما سفیر یهودی آن حضرت را به حضور پذیرفتند و با او مذاکره کردند. علی{{ع}} با [[شناختی]] که از این قوم داشت، [[سفیر دوم]] خود را از میان [[یهودیان]] [[عراق]] [[انتخاب]] کرد.
[[امام]] به سفیر جدید پیغام داد که خوارج، [[قاتلان]] [[برادر]] وی را تحویل دهند و در مقابل، او نیز خوارج را به حال خود واخواهد گذاشت تا اینکه از [[جنگ]] با [[معاویه]] خلاص شود. آنها پیغام دادند که ما همگی قاتلان [[یاران]] تو هستیم، و در قتلشان [[شریک]] هستیم<ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۵.</ref>، و همه ما [[خون]] آنان را [[حلال]] می‌دانیم. به نظر می‌رسد امام علی{{ع}} چندین سفیر نزد خوارج فرستاده است. در [[منابع تاریخی]] از [[براء بن عازب]]، که سه [[روز]] در میان خوارج ماند و آنان را به [[حق]] [[دعوت]] کرد، [[صعصعة بن صوحان]] و [[عبدالله بن عباس]] که [[مأموریت]] داشتند با این قوم [[احتجاج]] کنند و آنان را به [[پذیرش حق]] قانع سازند، به نام سفرای امام یاد شده است<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۷۷.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۴۶.</ref>
==مواضع ضد و نقیض خوارج==
[[مورخان]] درباره [[رفتارها]] و مواضع شگفت‌انگیز مارقین حکایت‌ها نقل کرده‌اند. یکی از این مورخان، [[ابن قتیبه دینوری]] نویسنده کتابِ الامامة والسیاسه است. او در گزارشی [[تاریخی]] چنین می‌گوید:
[[خوارج]] در مسیر خود به سوی [[نهروان]]، مردی را دیدند که همسرش را بر الاغی سوار کرده بود و به سوی مقصد خویش می‌رفت. آنان (خوارج) از [[فرات]] گذشتند تا به او رسیدند. از وی پرسیدند: تو کیستی؟
من مردی باایمان هستم.
نظرت درباره [[علی بن ابی‌طالب]] چیست؟
نظرم این است که وی [[امیرمؤمنان]] و نخستین کسی است که به [[خدا]] و پیامبرش [[ایمان]] آورد.
نام تو چیست؟
[[عبدالله بن خباب بن ارت]]، [[صحابی رسول خدا]]{{صل}}.
[[حدیثی]] از پدرت برای ما بگو که آن را از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیده است. شاید [[خداوند]] بهره‌ای به ما برساند.
بلی، پدرم از رسول خدا{{صل}} برایم [[روایت]] کرد که آن حضرت فرمود: پس از من فتنه‌ای به پا خواهد شد که در این [[فتنه]] قلب‌های مردان همچون بدن‌ها خواهد مرد. شب را با ایمان آغاز می‌کنند و آن را با [[کفر]] به پایان می‌برند.
منظور ما همین [[حدیث]] بود که از تو پرسیدیم. به خدای [[سوگند]]، چنان تو را بکشیم که هرگز کسی را بدان صورت نکشته‌ایم.
او را گرفتند و دستانش را بستند. آن‌گاه او و همسرش را، که در آستانه وضع حمل بود، به زیر درخت خرمایی بردند. خرمایی از درخت افتاد. یکی از خوارج آن را برداشت و در دهان انداخت. دیگری به او گفت: بدون پرداخت بهای خرما، آن را می‌خوری؟ آن مرد خرما را از دهانش بیرون انداخت.
آن‌گاه کسی از خوارج شمشیرش را کشید و خوکی را کشت. این خوک [[مال]] [[اهل ذمه]] بود. یکی از خوارج گفت: این کار یکی از مصادیق [[فساد]] در روی [[زمین]] است. آن مرد با صاحب خوک دیدار کرد و رضایتش را جلب نمود. وقتی [[عبدالله بن خباب]] این [[اعمال]] آنان را دید، گفت: اگر در آن‌چه از شما دیدم [[راستگو]] باشید، مرا از شما باکی نیست به خدای سوگند که من در حال ایمان کار ناشایستی در [[اسلام]] مرتکب نشده‌ام.
او و همسرش را کنار رودخانه بردند و عبدالله را همچون گوسفند سر بریدند و خونش را در آب ریختند. آن‌گاه سراغ زنش رفتند. [[همسر]] عبدالله گفت: من [[زن]] هستم. آیا از [[خدا]] نمی‌ترسید؟ [[خوارج]]، شکم او را دریدند و سه زن دیگر از جمله [[ام‌سنان]]، یکی از [[زنان]] [[صحابی رسول خدا]]{{صل}}، را نیز کشتند.
این خبر به علی{{ع}} رسید. ایشان حارث بن صره را به [[سفارت]] نزد خوارج فرستاد تا درباره [[قتل]] عبدالله و زنان [[مسلمان]] تحقیق کند و [[حقیقت]] ماجرا را برایش گزارش کند. وقتی حارث به خوارج رسید، به او [[حمله]] بردند و وی را به قتل رساندند.
[[مردم]] به فریاد آمدند: ای [[امیرمؤمنان]]! آیا این [[قوم]] را رها می‌کنی تا پس از ما، در [[فرزندان]] و [[اموال]] ما دست دراز کنند؟ ما را به سوی آنان حرکت ده و آن‌گاه که از کار اینها [[فراغت]] یافتیم، ما را به سوی [[دشمنان]] شامی حرکت ده<ref>ر.ک: دینوری، ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۴۶ – ۱۴۷؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۷، ص۲۸۸.</ref>.
البته [[مورخان]] درباره چگونگی [[دستگیری]] و قتل [[ابن خباب]]، [[اختلاف]] نظر دارند. علاوه بر نظر مشهور که پیش از این آوردیم، در برخی از متون [[تاریخی]] اشاره شده است که [[عبدالله بن خباب]] از [[فتنه]] پیش‌آمده در میان [[مسلمانان]] [[کناره‌گیری]] کرد، و در [[خانه]] خویش در یک دهکده [[عزلت]] گزید. اما خوارج سراغ وی رفتند و او را دستگیر کرده، به قتل رساندند<ref>متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، ج۱۱، ص۲۷.</ref>.
از نظر ما این [[روایت]] نادرست است؛ چراکه با اندک تأملی می‌توان دریافت که روایت فوق در صدد القای این [[شبهه]] است که مردم در [[حقانیت علی]]{{ع}} شبهه داشتند و در آن فتنه، [[حق و باطل]] بر ایشان روشن نبود؛ چندان که فردی همچون عبدالله بن خباب نیز ترجیح داد خویشتن را از این فتنه به دور دارد و هیچ یک از دو طرف را [[تأیید]] نکند. و به این ترتیب در چنین وضعیتی خوارج نیز [[حق]] داشته‌اند در تشخیص [[حق و باطل]] و اتخاذ موضع درست [[اشتباه]] کنند. بنابراین علی{{ع}} در [[کشتار]] آنان متهم است!
در [[روایت]] دیگری در خصوص چگونگی [[قتل]] [[عبدالله بن خباب]] تصریح شده است که وی در دهکده «بدار» در حوالی [[بصره]]، در حالی که همراه [[همسر]]، فرزند و کنیزش برای [[ملاقات]] علی{{ع}} عازم [[کوفه]] بود، به دست نیروهای [[خوارج]] دستگیر شد<ref>هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۶، ص۲۳۰.</ref>. روایت چهارم گویای آن است که علی{{ع}} او را در [[مقام]] عامل خویش به منطقه اعزام کرد، و خوارج او را [[شناسایی]] کردند و به قتل رساندند<ref>شیخ طوسی، المبسوط، ج۷، ص۲۷۰.</ref>. و روایت دیگری بیان‌گر آن است که [[امام علی]]{{ع}} او را به [[سفارت]] نزد خوارج فرستاد و آنان، او را کشتند و [[امام]] به آنان پیغام داد که [[قاتل]] عبدالله را تحویل دهند. خوارج پیغام فرستادند چگونه می‌توانیم قاتل او را تحویل دهیم در حالی که همه ما قاتل او هستیم<ref>مزی، ابو الحجاج، تهذیب الکمال، ج۱۴، ص۴۴۷.</ref>؟
در عین حال [[ابن شهرآشوب]] تصریح کرده که عبدالله [[کارگزار امام علی]]{{ع}} در منطقه [[نهروان]] بود<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۱۸۸.</ref>. [[مسعودی]] نیز او را عامل حضرت در [[مداین]] معرفی کرده است<ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۴.</ref>. به نظر می‌رسد که مسعودی از یک مرحله پیش‌تر سخن می‌گوید؛ زیرا پیش از این، عبدالله مدتی [[کارگزار]] امام در مداین بود و بعد کارگزار حضرت در نهروان شد.
احتمال می‌دهیم که دوره [[کارگزاری]] عبدالله در نهروان ناتمام ماند. به ویژه با توجه به نظر [[شیخ طوسی]] که گفته است: امام علی{{ع}} عبدالله را در مقام عامل خود در منطقه نهروان فرستاد و خوارج او را کشتند<ref>شیخ طوسی، المبسوط، ج۷، ص۲۷۰.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۴۶.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:4432.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|'''تجلی امامت''']]
# [[پرونده:4432.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|'''تجلی امامت''']]
# [[پرونده:1368107.jpg|22px]] [[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۹''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۷۵٬۸۷۱

ویرایش