خضوع: تفاوت میان نسخهها
خط ۹: | خط ۹: | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[خشوع]] | * [[خشوع]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} |
نسخهٔ کنونی تا ۴ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۵
رابطه خضوع با زیارت
از جمله آداب زیارت، داشتن خضوع و خشوع هنگام زیارت است. خشوع، حالتی قلبی و روانی است که از معرفت و محبت نسبت به یک مقام و شخصیت در دل ایجاد میشود. تأثیر عظمت او در قلب، حالتی را پدید میآورد که رعایت احترام در ظاهر را در پی دارد. حتی نوع ایستادن، نشستن، نگاه کردن، سخن گفتن، وارد و خارج شدن، همه تحت تأثیر آن حالت درونی است. پس خشوع قلبی خضوع اعضا و جوارح را پدید میآورد.
هرچه معرفت نسبت به مقام پیشوا زیادتر باشد، خشوع دل هم عمیقتر و بیشتر است و رعایت ادب و خضوع ظاهری هم افزونتر خواهد شد. اینکه بعضی هنگام خروج از حرم، عقب عقب میروند و حاضر نیستند پشت به ضریح کنند و بیرون روند، جلوهای از همین خضوع و ادب ظاهری است که ریشه در درون دارد. همچنان که در نماز، اگر حضور قلب باشد، رعایت و وقار ظاهری را در پی خواهد داشت، در زیارت همچنین است. در زیارتگاهها تنها با جسم و بدن به یک امام معصوم(ع) نزدیک نمیشویم، بلکه قرب روحی هم باید پیدا کنیم. زائر باید خود را در محضر امام حس کند و امام را ناظر و مراقب رفتارش ببیند و چنین تصور کند که از راه دور آمده و اجازه یافته به حضور معصوم برسد. چه حالتی خواهد داشت؟.
به علاوه، وقتی تربت پاک و مطهر ولیّ خدا مقدس است، به تناسب قداستِ مکان و جایگاه، زائر باید شئون آنجا را رعایت کند. خداوند به حضرت موسی فرمان میدهد که: ای موسی! تو در وادی مقدس طوی، کفشهایت را درآور ﴿فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى﴾[۱] همین نکته سبب شده که بزرگان در توصیههای خود به بیرون آوردن کفش در حریم قدس زیارتگاهها تأکید کنند. هم خودشان در عمل، پابرهنه به حرمها مشرف شوند. شیخ بهایی در شعری که به مناسبت تشرف به حرم علوی دارد، میگوید: این افق روشن که بر تو آشکار گشته، در حریمش خضوع کن و این طور سیناست، کفش از پای درآور: "هذا حَرَمُ الْعِزّهِ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ"[۲].[۳]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «بیگمان این منم پروردگار تو، پایپوشهای خویش را درآور که تو در سرزمین مقدس «طوی» یی» سوره طه، آیه ۱۲.
- ↑ منتخب التواریخ، ص۶۸۳.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۳۴۳ ـ ۳۴۴.