اثبات عصمت امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۴: خط ۲۴:
متکلمان اسلامی در اعصار مختلف جهت [[اثبات عصمت امام]] به براهین عقلی و [[ادله نقلی]] بسیاری استناد کرده‌اند. در این بخش ضمن بیان چکیده هر دلیل، به بیان تقریرات مختلف متکلمانی خواهیم پرداخت که از هر یک از این [[ادله]] در اثبات عصمت امام بهره برده‌اند.  
متکلمان اسلامی در اعصار مختلف جهت [[اثبات عصمت امام]] به براهین عقلی و [[ادله نقلی]] بسیاری استناد کرده‌اند. در این بخش ضمن بیان چکیده هر دلیل، به بیان تقریرات مختلف متکلمانی خواهیم پرداخت که از هر یک از این [[ادله]] در اثبات عصمت امام بهره برده‌اند.  


=== براهین عقلی ===
===دسته اول: ادله عقلی ===
بحث [[اثبات عصمت]] در [[امام]] به واسطه [[ادله]] و براهین عقلی ارتباط بسیار نزدیکی با بحث [[ضرورت]] [[عصمت امام]] داشته و به آن گره خورده است؛ چراکه در [[ضرورت عصمت امام]] به دنبال چرایی عصمت برای امام هستیم بدین معنا که چرا امام باید معصوم باشد از طرفی در پاسخ به این چرایی به این مهم خواهیم پرداخت که اگر امام معصوم نباشد محذوراتی پیش خواهد آمد که به واسطه آنها می‌توان در قالب براهینی [[عقلی]]، عصمت امام را ثابت نمود. از این رو در توضیح ضرورت یا چرایی [[عصمت پیامبر]] و امام باید گفت: [[پیامبران]] از جهت واسطه بودن بین [[خدا]] و [[خلق]]، برای تضمین [[درستی]] [[پیام الهی]] باید معصوم باشند: {{متن قرآن|وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}<ref>«و از آفریدگان ما دسته‌ای هستند که به حقّ رهنمون می‌شوند و به حقّ داد می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱؛ بدون تردید این آیه بر عصمت تمام هدایت کنندگان به سوی حق دلالت می‌کند؛ زیرا کسی که می‌خواهد دیگران را به حق هدایت و بر اساس آن داوری کند، لزوماً باید دو خصوصیت داشته باشد. نخست اینکه حق را کاملاً بشناسد تا هیچ گاه در تشخیص آن از باطل به اشتباه نیفتد و دوم این که همواره بر محور حق حرکت کند و هرگز از آن دور نگردد تا برای دادگری بر اساس حق صلاحیت داشته باشد. روشن است که اگر کسی از حق جدا شود، صلاحیت هدایت مردم به سوی حق و دادگری بر اساس آن را نخواهد داشت و کسی که حق را بشناسد و از آن عدول نکند به یقین معصوم است. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص۸۶.</ref>. ارتباط تنگاتنگ بین [[هدایت]] و [[عصمت]] باعث شده است تا عصمت برای [[هادی]] لازم و [[واجب]] باشد تا جایی که هادی اگر [[معصوم]] نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد<ref>امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه می‌کند پس خود وی هم محتاج امام دیگری است که بی‌خطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا به امام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علی‌اکبر واعظ موسوی، علی{{ع}} میزان حق، ص۱۰۱.</ref>.  
بحث [[اثبات عصمت]] در [[امام]] به واسطه [[ادله]] و براهین عقلی ارتباط بسیار نزدیکی با بحث [[ضرورت]] [[عصمت امام]] داشته و به آن گره خورده است؛ چراکه در [[ضرورت عصمت امام]] به دنبال چرایی عصمت برای امام هستیم بدین معنا که چرا امام باید معصوم باشد از طرفی در پاسخ به این چرایی به این مهم خواهیم پرداخت که اگر امام معصوم نباشد محذوراتی پیش خواهد آمد که به واسطه آنها می‌توان در قالب براهینی [[عقلی]]، عصمت امام را ثابت نمود. از این رو در توضیح ضرورت یا چرایی [[عصمت پیامبر]] و امام باید گفت: [[پیامبران]] از جهت واسطه بودن بین [[خدا]] و [[خلق]]، برای تضمین [[درستی]] [[پیام الهی]] باید معصوم باشند: {{متن قرآن|وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}<ref>«و از آفریدگان ما دسته‌ای هستند که به حقّ رهنمون می‌شوند و به حقّ داد می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱؛ بدون تردید این آیه بر عصمت تمام هدایت کنندگان به سوی حق دلالت می‌کند؛ زیرا کسی که می‌خواهد دیگران را به حق هدایت و بر اساس آن داوری کند، لزوماً باید دو خصوصیت داشته باشد. نخست اینکه حق را کاملاً بشناسد تا هیچ گاه در تشخیص آن از باطل به اشتباه نیفتد و دوم این که همواره بر محور حق حرکت کند و هرگز از آن دور نگردد تا برای دادگری بر اساس حق صلاحیت داشته باشد. روشن است که اگر کسی از حق جدا شود، صلاحیت هدایت مردم به سوی حق و دادگری بر اساس آن را نخواهد داشت و کسی که حق را بشناسد و از آن عدول نکند به یقین معصوم است. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص۸۶.</ref>. ارتباط تنگاتنگ بین [[هدایت]] و [[عصمت]] باعث شده است تا عصمت برای [[هادی]] لازم و [[واجب]] باشد تا جایی که هادی اگر [[معصوم]] نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد<ref>امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه می‌کند پس خود وی هم محتاج امام دیگری است که بی‌خطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا به امام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علی‌اکبر واعظ موسوی، علی{{ع}} میزان حق، ص۱۰۱.</ref>.  


خط ۳۱: خط ۳۱:
اگر بنا باشد [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} که جایگزین او در [[هدایت امت]] بر [[صراط مستقیم]] است، معصوم نباشد، سه محذور پیش می‌آید: اوّل آنکه [[امّت]] محتاج امامی دیگر برای [[اصلاح]] خطای امام می‌شود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، [[ضرورت]] برخورد امّت با امام از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای [[ارشاد]] و [[اصلاح]] در میان [[مردم]] ندارد و سوم، از بین رفتن اصل [[قاعده لطف]] در [[ضرورت امامت]] است؛ از آن جهت که [[امام]] باید [[حافظ شریعت]] [[الهی]] باشد و با عدم [[عصمت]]، وی [[قادر]] نیست این [[مسئولیت]] را انجام دهد<ref>{{عربی|یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه}}؛ شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰.</ref>.
اگر بنا باشد [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} که جایگزین او در [[هدایت امت]] بر [[صراط مستقیم]] است، معصوم نباشد، سه محذور پیش می‌آید: اوّل آنکه [[امّت]] محتاج امامی دیگر برای [[اصلاح]] خطای امام می‌شود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، [[ضرورت]] برخورد امّت با امام از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای [[ارشاد]] و [[اصلاح]] در میان [[مردم]] ندارد و سوم، از بین رفتن اصل [[قاعده لطف]] در [[ضرورت امامت]] است؛ از آن جهت که [[امام]] باید [[حافظ شریعت]] [[الهی]] باشد و با عدم [[عصمت]]، وی [[قادر]] نیست این [[مسئولیت]] را انجام دهد<ref>{{عربی|یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه}}؛ شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰.</ref>.


==== [[قاعده لطف]] ====
==== دلیل نخست: [[قاعده لطف]] ====
[[محقّق لاهیجی]]، [[علم]]، [[عصمت]] و سایر [[فضایل]] امام را با استفاده از برهان لطف از زوایای مختلف [[اثبات]] نموده است: "بدان که اختلاف است در [[وجوب عصمت امام]]؛ [[امامیه]] برآنند که [[عصمت امام]] [[واجب]] است و دیگران برآنند که واجب نیست و حقْ [[وجوب]] [[عصمت]] است؛ زیرا چنان که [[وجود امام]] [[لطف]] است، [[عصمت امام]] نیز لطف است. بلکه لطف بودن متحقّق نشود مگر به عصمت؛ زیرا [[امام]] غیرمعصوم، [[مأمون]] نیست از حیف و میل که موجب وقوع خلل و فِتَن در امر [[دین]] و [[دنیا]] شود و این لامحاله منافی‌ لطف است. همچنین غرض از [[نصب امام]]، حصول [[اطاعت]] و [[انقیاد]] است و هرگاه [[معصوم]] نباشد و [[خطا]] و [[معصیت]] بر او روا باشد، اطاعتش واجب نبوَد، بلکه مخالفتش واجب شود و این مناقض لطف و غرض [[امامت]] است. همچنین امامت، [[خلافت]] [[پیغمبر]]{{صل}} است و [[خلیفه]] باید کار مستخلف عنه را انجام دهد و چون مستخلف واجب العصمه است، خلیفه نیز باید که واجب العصمه باشد؛ تا مأمون باشد از صدور امری که منافی خلافت باشد و به [[یقین]] کار مستخلف از او حاصل تواند شد. نتیجه آنکه: به طریق [[قیاس]] استثنایی می‌توان گفت اگر امام معصوم نباشد، نقض غرض از [[لطف الهی]] رخ می‌دهد و [[مخالفت با امام]] واجب است و خلافت از [[رسول]]{{صل}} از او نشاید. لکن نقض غرض و [[لزوم]] مخالفت و عدم حصول کار خلافت، [[باطل]] است. نتیجه آن است که امام واجب است معصوم باشد و هو المطلوب"<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>
[[محقّق لاهیجی]]، [[علم]]، [[عصمت]] و سایر [[فضایل]] امام را با استفاده از برهان لطف از زوایای مختلف [[اثبات]] نموده است: "بدان که اختلاف است در [[وجوب عصمت امام]]؛ [[امامیه]] برآنند که [[عصمت امام]] [[واجب]] است و دیگران برآنند که واجب نیست و حقْ [[وجوب]] [[عصمت]] است؛ زیرا چنان که [[وجود امام]] [[لطف]] است، [[عصمت امام]] نیز لطف است. بلکه لطف بودن متحقّق نشود مگر به عصمت؛ زیرا [[امام]] غیرمعصوم، [[مأمون]] نیست از حیف و میل که موجب وقوع خلل و فِتَن در امر [[دین]] و [[دنیا]] شود و این لامحاله منافی‌ لطف است. همچنین غرض از [[نصب امام]]، حصول [[اطاعت]] و [[انقیاد]] است و هرگاه [[معصوم]] نباشد و [[خطا]] و [[معصیت]] بر او روا باشد، اطاعتش واجب نبوَد، بلکه مخالفتش واجب شود و این مناقض لطف و غرض [[امامت]] است. همچنین امامت، [[خلافت پیغمبر]]{{صل}} است و [[خلیفه]] باید کار مستخلف عنه را انجام دهد و چون مستخلف واجب العصمه است، خلیفه نیز باید که واجب العصمه باشد؛ تا مأمون باشد از صدور امری که منافی خلافت باشد و به [[یقین]] کار مستخلف از او حاصل تواند شد. نتیجه آنکه: به طریق [[قیاس]] استثنایی می‌توان گفت اگر امام معصوم نباشد، نقض غرض از [[لطف الهی]] رخ می‌دهد و [[مخالفت با امام]] واجب است و خلافت از [[رسول]]{{صل}} از او نشاید. لکن نقض غرض و [[لزوم]] مخالفت و عدم حصول کار خلافت، [[باطل]] است. نتیجه آن است که امام واجب است معصوم باشد و هو المطلوب"<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>


==== برهان پیشوایی امام ====
==== دلیل دوم: برهان پیشوایی امام ====
===== بیان ابراهیم نوبختی =====
===== بیان [[ابراهیم نوبختی]] =====
نوبختی از جمله متکلمانی است که به این برهان استناد کرده است. ایشان با عبارتی موجز، [[استدلال]] خود را این‌گونه تبیین می‌کند که اصولاً امام، [[پیشوای مردم]] است و مردم موظف‌اند با [[پیروی]] از او و با توجه به عملش، [[اعمال]] خود را انجام دهند. چنین کسی باید لزوماً معصوم باشد؛ وگرنه اگر به عصمت نیاز نباشد، هرکسی، از جمله [[یهود]] و [[نصارا]] نیز می‌توانستند امام ما باشند: {{عربی|و لانه امام و الامام من يفعل الشيء لاجله و الا كانت اليهود و النصارى ائمة لنا و يستحيل التعبد باتباع غير المعصوم لقبحه}}<ref>حسن بن یوسف بن مطهر محلی (علامه حلی)، انوارالملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۴.</ref>.
نوبختی از جمله متکلمانی است که به این برهان استناد کرده است. ایشان با عبارتی موجز، [[استدلال]] خود را این‌گونه تبیین می‌کند که اصولاً امام، [[پیشوای مردم]] است و مردم موظف‌اند با [[پیروی]] از او و با توجه به عملش، [[اعمال]] خود را انجام دهند. چنین کسی باید لزوماً معصوم باشد؛ وگرنه اگر به عصمت نیاز نباشد، هرکسی، از جمله [[یهود]] و [[نصارا]] نیز می‌توانستند امام ما باشند: {{عربی|و لانه امام و الامام من يفعل الشيء لاجله و الا كانت اليهود و النصارى ائمة لنا و يستحيل التعبد باتباع غير المعصوم لقبحه}}<ref>حسن بن یوسف بن مطهر محلی (علامه حلی)، انوارالملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۴.</ref>.


خط ۴۲: خط ۴۲:
اگرچه برای اینکه بدانیم با این برهان کدام حوزه از [[عصمت]] برای امام ثابت می‌شود، باید قلمرو [[پیشوایی]] وی را به دست آوریم، از کیفیت [[استدلال]]  نوبختی به آن برمی‌آید که این برهان، دست‌کم امام را از [[گناهان]] پس از تصدی منصب امامت و نیز از [[اشتباه]] در [[دین]] معصوم می‌داند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۹۹.</ref>.
اگرچه برای اینکه بدانیم با این برهان کدام حوزه از [[عصمت]] برای امام ثابت می‌شود، باید قلمرو [[پیشوایی]] وی را به دست آوریم، از کیفیت [[استدلال]]  نوبختی به آن برمی‌آید که این برهان، دست‌کم امام را از [[گناهان]] پس از تصدی منصب امامت و نیز از [[اشتباه]] در [[دین]] معصوم می‌داند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۹۹.</ref>.


===== بیان ابوالصلاح حلبی =====
===== بیان [[ابوالصلاح حلبی]] =====
مرحوم حلبی، امام را کسی می‌داند که از جانب [[پیامبر]] خبر می‌دهد. از این‌رو، [[معتقد]] است به همان [[دلایل عصمت پیامبر]] از [[قبایح]]، امام نیز باید از آنها معصوم باشد<ref>{{عربی|... فإذا ثبت كونه مؤديا فلابد من كونه معصوما من القبائح، للوجوه التي لما كان النبي {{صل}} كذلك}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۰.</ref>.
مرحوم حلبی، امام را کسی می‌داند که از جانب [[پیامبر]] خبر می‌دهد. از این‌رو، [[معتقد]] است به همان [[دلایل عصمت پیامبر]] از [[قبایح]]، امام نیز باید از آنها معصوم باشد<ref>{{عربی|... فإذا ثبت كونه مؤديا فلابد من كونه معصوما من القبائح، للوجوه التي لما كان النبي {{صل}} كذلك}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۰.</ref>.


خط ۴۹: خط ۴۹:
[[ابوالصلاح حلبی]]، برهان خود را بیش از این ادامه نمی‌دهد؛ ولی می‌توان آن را با توجه به این مقدمه که [[خداوند]]، پیامبر را الگوی ما قرار داده است، این‌گونه تبیین کرد: اگر خداوند [[انسان‌ها]] را به [[الگوپذیری]] از غیرمعصوم [[متعبد]] کند، دیگر [[حکیم]] نیست؛ اما او حکیم است؛ پس خداوند انسان‌ها را به الگوپذیری از غیرمعصوم متعبد نمی‌کند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۳.</ref>.
[[ابوالصلاح حلبی]]، برهان خود را بیش از این ادامه نمی‌دهد؛ ولی می‌توان آن را با توجه به این مقدمه که [[خداوند]]، پیامبر را الگوی ما قرار داده است، این‌گونه تبیین کرد: اگر خداوند [[انسان‌ها]] را به [[الگوپذیری]] از غیرمعصوم [[متعبد]] کند، دیگر [[حکیم]] نیست؛ اما او حکیم است؛ پس خداوند انسان‌ها را به الگوپذیری از غیرمعصوم متعبد نمی‌کند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۳.</ref>.


===== بیان سید مرتضی =====
===== بیان [[سید مرتضی]] =====
سید مرتضی از جمله متکلمانی است که به واسطه این برهان، بر عصمت امام استدلال نموده است. ایشان بر این [[باور]] است که بسیاری از [[اصحاب]] [[امامیه]] از این [[برهان]] برای [[اثبات عصمت امام]] استفاده کرده‌اند و قوی‌ترین تقریر از این برهان را تقریر خود می‌داند.
سید مرتضی از جمله متکلمانی است که به واسطه این برهان، بر عصمت امام استدلال نموده است. ایشان بر این [[باور]] است که بسیاری از [[اصحاب]] [[امامیه]] از این [[برهان]] برای [[اثبات عصمت امام]] استفاده کرده‌اند و قوی‌ترین تقریر از این برهان را تقریر خود می‌داند.


خط ۶۸: خط ۶۸:
حال، بنا بر این مقدمه، شیخ طوسی استدلال خود را این گونه تقریر می‌کند: «پس هنگامی که ثابت شد امام در همه شریعت مقتدای ماست، واجب است [[معصوم]] باشد؛ زیرا اگر معصوم نباشد، در برخی از افعالی که ما را به آنها [[دعوت]] می‌کند، ایمن نیست... ، و ممکن است آن [[افعال]] [[قبیح]] باشند<ref>{{عربی|فاذا ثبت انه مقتدى به في جميع الشريعة وجب ان يكون معصوما لانه لو كان غير معصوم لم نأمن في بعض افعاله مما يدعونا اليه... ان يكون قبيحا و يجب علينا موافقته من حيث وجب الاقتداء به و لا يجوز من الحكيم تعالى ان يوجب علينا الاقتداء بما هو قبيح}}؛ (محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۰۱).</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۸۸.</ref>
حال، بنا بر این مقدمه، شیخ طوسی استدلال خود را این گونه تقریر می‌کند: «پس هنگامی که ثابت شد امام در همه شریعت مقتدای ماست، واجب است [[معصوم]] باشد؛ زیرا اگر معصوم نباشد، در برخی از افعالی که ما را به آنها [[دعوت]] می‌کند، ایمن نیست... ، و ممکن است آن [[افعال]] [[قبیح]] باشند<ref>{{عربی|فاذا ثبت انه مقتدى به في جميع الشريعة وجب ان يكون معصوما لانه لو كان غير معصوم لم نأمن في بعض افعاله مما يدعونا اليه... ان يكون قبيحا و يجب علينا موافقته من حيث وجب الاقتداء به و لا يجوز من الحكيم تعالى ان يوجب علينا الاقتداء بما هو قبيح}}؛ (محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۰۱).</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۸۸.</ref>


==== برهان وجوب اطاعت از امام ====
==== دلیل سوم: برهان وجوب اطاعت از امام ====
این برهان شباهت زیادی به برهان قبل دارد لکن از آنجا که برخی متکلمان در تقریر خود بر لزوم اطاعت از امام تکیه کرده‌اند، آن را به صورت مجزا نقل می‌کنیم.  
این برهان شباهت زیادی به برهان قبل دارد لکن از آنجا که برخی متکلمان در تقریر خود بر لزوم اطاعت از امام تکیه کرده‌اند، آن را به صورت مجزا نقل می‌کنیم.  


خط ۸۰: خط ۸۰:
حال اگر مقدمه را با این [[آیه]] مستدل و مبین کنیم، می‌توانیم عصمت امام را نیز نتیجه بگیریم<ref>ممکن است در نگاه خواننده، این برهان، همان برهان سوم باشد؛ ولی ظاهر عبارت نوبختی و نیز برداشت علامه حلی (شارح کتاب الیاقوت) از تفاوت میان این دو برهان حکایت می‌کند.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۰.</ref>
حال اگر مقدمه را با این [[آیه]] مستدل و مبین کنیم، می‌توانیم عصمت امام را نیز نتیجه بگیریم<ref>ممکن است در نگاه خواننده، این برهان، همان برهان سوم باشد؛ ولی ظاهر عبارت نوبختی و نیز برداشت علامه حلی (شارح کتاب الیاقوت) از تفاوت میان این دو برهان حکایت می‌کند.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۰.</ref>


==== برهان تنافی گناه با [[شئون امامت]] ====
==== دلیل چهارم: برهان تنافی گناه با [[شئون امامت]] ====
از جمله براهین عقلی که هشام بن حکم به آن جهت اثبات عصمت امام تمسک کرده، برهان تنافی داشتن گناه با شئون امامت است. تقریر او چنین است که اگر امام معصوم نباشد از آلوده شدن به گناه ایمن نیست و چه‌ بسا به دیگران [[ستم]] کند یا حقی را به نفع نزدیکانش [[کتمان]] نماید و این با [[شأن]] أمام سازگار نیست<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۳۶۷.</ref>.
از جمله براهین عقلی که هشام بن حکم به آن جهت اثبات عصمت امام تمسک کرده، برهان تنافی داشتن گناه با شئون امامت است. تقریر او چنین است که اگر امام معصوم نباشد از آلوده شدن به گناه ایمن نیست و چه‌ بسا به دیگران [[ستم]] کند یا حقی را به نفع نزدیکانش [[کتمان]] نماید و این با [[شأن]] أمام سازگار نیست<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۳۶۷.</ref>.


==== برهان تلازم [[امامت]] و [[عصمت]] ====
==== دلیل پنجم: برهان تلازم [[امامت]] و [[عصمت]] ====
این برهان را شیخ مفید بر عصمت امام اقامه نموده است. ایشان در این برهان در صدد [[اثبات]] این مطلب است که اساساً خود امام بودن، مقتضی عصمت است؛ بدین معنا که امام بودن، بدون عصمت قابل [[تصور]] نیست: {{عربی|و الامامة تدل على عصمة صاحبها...}}<ref>محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۳۴.</ref>؛ بر این اساس شاید بتوان در تقریر این برهان از دیدگاه شیخ چنین گفت : «[[امامان]] اسوه‌های دین‌اند و معنای ائتمام، همان اقتداست و ثابت شده است که [[حقیقت]] [[اقتدا]]، [[پیروی]] از مقتدی در [[رفتار]] و گفتار اوست، از آن جهت که او [[حجت]] است»...<ref>{{عربی|فمن ذلك أن الأئمة قدوة في الدين و أن معنى الائتمام هو الاقتداء و قد ثبت أن حقيقة الاقتداء هو الاتباع للمقتدى به فيما فعل و قال من حيث كان حجة فيه دون الاتباع لقيام الأدلة على صواب ما فعل و قال...}}؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۷۴.</ref>.
این برهان را شیخ مفید بر عصمت امام اقامه نموده است. ایشان در این برهان در صدد [[اثبات]] این مطلب است که اساساً خود امام بودن، مقتضی عصمت است؛ بدین معنا که امام بودن، بدون عصمت قابل [[تصور]] نیست: {{عربی|و الامامة تدل على عصمة صاحبها...}}<ref>محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۳۴.</ref>؛ بر این اساس شاید بتوان در تقریر این برهان از دیدگاه شیخ چنین گفت : «[[امامان]] اسوه‌های دین‌اند و معنای ائتمام، همان اقتداست و ثابت شده است که [[حقیقت]] [[اقتدا]]، [[پیروی]] از مقتدی در [[رفتار]] و گفتار اوست، از آن جهت که او [[حجت]] است»...<ref>{{عربی|فمن ذلك أن الأئمة قدوة في الدين و أن معنى الائتمام هو الاقتداء و قد ثبت أن حقيقة الاقتداء هو الاتباع للمقتدى به فيما فعل و قال من حيث كان حجة فيه دون الاتباع لقيام الأدلة على صواب ما فعل و قال...}}؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۷۴.</ref>.


بنابراین عبارت، [[امام]] [[اسوه]] ما در [[دین]] است و باید از رفتار و گفتارش در دین پیروی شود. از این رو، امام، لزوماً باید در آنچه می‌گوید و انجام می‌دهد، [[معصوم]] باشد. به دیگر بیان، کسی شأنیت اسوه بودن را دارد که خود مرتکب [[عصیان]] و [[خطا]] نشود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۹۲.</ref>.
بنابراین عبارت، [[امام]] [[اسوه]] ما در [[دین]] است و باید از رفتار و گفتارش در دین پیروی شود. از این رو، امام، لزوماً باید در آنچه می‌گوید و انجام می‌دهد، [[معصوم]] باشد. به دیگر بیان، کسی شأنیت اسوه بودن را دارد که خود مرتکب [[عصیان]] و [[خطا]] نشود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۹۲.</ref>.


==== [[برهان امتناع تسلسل]] ====
==== دلیل ششم: [[برهان امتناع تسلسل]] ====
اگر امام [[معصوم]] نباشد، [[تسلسل]] به وجود می‌آید و چون تسلسل ممتنع است، لاجرم معصوم نبودن امام نیز منتفی است. برخی از [[متکلمین]] در تحلیل این قضیۀ شرطی می‌افزایند تنها مقتضی بر [[وجوب نصب امام]]، [[اعتقاد]] به اصل خطاپذیری آحاد انسان‌هاست و هرگاه چنین چیزی در [[حقّ]] امام نیز ثابت شود، واجب است او نیز امام دیگری داشته باشد. پس یا باید به دام تسلسل افتد که عقلاً ممتنع است یا بر وجود امامی [[معتقد]] باشد که [[خطاناپذیر]] است و این همان [[امام]] اصلی است<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.
اگر امام [[معصوم]] نباشد، [[تسلسل]] به وجود می‌آید و چون تسلسل ممتنع است، لاجرم معصوم نبودن امام نیز منتفی است. برخی از [[متکلمین]] در تحلیل این قضیۀ شرطی می‌افزایند تنها مقتضی بر [[وجوب نصب امام]]، [[اعتقاد]] به اصل خطاپذیری آحاد انسان‌هاست و هرگاه چنین چیزی در [[حقّ]] امام نیز ثابت شود، واجب است او نیز امام دیگری داشته باشد. پس یا باید به دام تسلسل افتد که عقلاً ممتنع است یا بر وجود امامی [[معتقد]] باشد که [[خطاناپذیر]] است و این همان [[امام]] اصلی است<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.


خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
به دیگر بیان، از آنجا که دلیل نیاز به امام، [[هدایتگری]] اوست، اگر وی نیز از [[اشتباه]] و [[گناه]] [[معصوم]] نباشد، خود نیازمند به امام دیگری است تا وی را با [[احکام]] [[حقیقی]] خداوند آشنا کند و از گناه بازدارد؛ اگر آن امام نیز معصوم نباشد، باز نیازمند امام دیگری است و... که موجب تسلسل می‌شود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹۷.</ref>.
به دیگر بیان، از آنجا که دلیل نیاز به امام، [[هدایتگری]] اوست، اگر وی نیز از [[اشتباه]] و [[گناه]] [[معصوم]] نباشد، خود نیازمند به امام دیگری است تا وی را با [[احکام]] [[حقیقی]] خداوند آشنا کند و از گناه بازدارد؛ اگر آن امام نیز معصوم نباشد، باز نیازمند امام دیگری است و... که موجب تسلسل می‌شود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹۷.</ref>.


===== بیان محمد بن جریر بن رستم طبری =====
===== بیان [[محمد بن جریر بن رستم طبری]] =====
در معدود آثار به جای مانده از [[ابن جریر]]، تنها یک [[برهان]] بر [[لزوم عصمت امام]] یافتیم. بر اساس این برهان می‌توان گفت: اگر [[امام]] [[معصوم]] نباشد، نیازمند دیگران خواهد بود؛ ولی امام کسی است که نیازمند دیگران نیست؛ پس امام، معصوم است.
در معدود آثار به جای مانده از [[ابن جریر]]، تنها یک [[برهان]] بر [[لزوم عصمت امام]] یافتیم. بر اساس این برهان می‌توان گفت: اگر [[امام]] [[معصوم]] نباشد، نیازمند دیگران خواهد بود؛ ولی امام کسی است که نیازمند دیگران نیست؛ پس امام، معصوم است.


خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
حال با توجه به برهان وی بر [[عصمت امام]]، روشن می‌شود که با برهان او تنها مدعای نخست ثابت می‌شود و دو مدعای دیگر وی در آثارش (آثاری که در دست ماست) [[مبرهن]] نشده‌اند. البته با ضمیمه کردن [[علم ویژه]] امام ـ به گونه‌ای که [[ابن جریر]] به آن [[باور]] داشت ـ به [[برهان امتناع تسلسل]]، می‌توان عصمت امام در محدوده [[علوم]] بشری را نیز ثابت کرد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۷۳.</ref>.
حال با توجه به برهان وی بر [[عصمت امام]]، روشن می‌شود که با برهان او تنها مدعای نخست ثابت می‌شود و دو مدعای دیگر وی در آثارش (آثاری که در دست ماست) [[مبرهن]] نشده‌اند. البته با ضمیمه کردن [[علم ویژه]] امام ـ به گونه‌ای که [[ابن جریر]] به آن [[باور]] داشت ـ به [[برهان امتناع تسلسل]]، می‌توان عصمت امام در محدوده [[علوم]] بشری را نیز ثابت کرد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۷۳.</ref>.


===== بیان ابوالصلاح حلبی =====
===== بیان [[ابوالصلاح حلبی]] =====
[[ابوالصلاح حلبی]] نیز مانند بسیاری دیگر از [[متکلمان]]، دلیل [[نیاز به امام]] را کمک کردن به [[مردم]] غیرمعصوم، برای بهتر انجام دادن [[تکالیف شرعی]] خود دانسته است، و [[نصب]] چنین امامی را بر اساس [[حکمت خداوند]] بر وی [[واجب]] می‌داند<ref>{{عربی|الرئاسة واجبة في حكمته تعالى على كل مكلف يجوز منه إيثار القبيح، لكونها لطفا في فعل الواجب والتقريب إليه و ترك القبيح أو التبعيد منه، بدليل عموم العلم للعقلاء بكون من هذه حالة عند وجود الرئيس المنبسط اليد الشديد التدبير القوي الرهبة إلى الصلاح أقرب و من الفساد أبعد و كونهم عند فقده أو ضعفه بخلاف ذلك}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۴۴.</ref>.
[[ابوالصلاح حلبی]] نیز مانند بسیاری دیگر از [[متکلمان]]، دلیل [[نیاز به امام]] را کمک کردن به [[مردم]] غیرمعصوم، برای بهتر انجام دادن [[تکالیف شرعی]] خود دانسته است، و [[نصب]] چنین امامی را بر اساس [[حکمت خداوند]] بر وی [[واجب]] می‌داند<ref>{{عربی|الرئاسة واجبة في حكمته تعالى على كل مكلف يجوز منه إيثار القبيح، لكونها لطفا في فعل الواجب والتقريب إليه و ترك القبيح أو التبعيد منه، بدليل عموم العلم للعقلاء بكون من هذه حالة عند وجود الرئيس المنبسط اليد الشديد التدبير القوي الرهبة إلى الصلاح أقرب و من الفساد أبعد و كونهم عند فقده أو ضعفه بخلاف ذلك}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۴۴.</ref>.


خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
ظاهر برهان مرحوم حلبی، گویای این [[حقیقت]] است که وی نیز همچون گذشتگان با این برهان، در پی [[اثبات عصمت امام]] از [[گناهان]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۲.</ref>.
ظاهر برهان مرحوم حلبی، گویای این [[حقیقت]] است که وی نیز همچون گذشتگان با این برهان، در پی [[اثبات عصمت امام]] از [[گناهان]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۲.</ref>.


===== [[ابوالفتح کراجکی]] =====
===== بیان [[ابوالفتح کراجکی]] =====
کراجکی نیز همچون گذشتگان، برای اثبات عصمت امام، از [[برهان امتناع تسلسل]] استفاده کرده است. روشن است که تحلیل و تبیین این [[برهان]]، بر تبیین دلیل نیاز به امام متوقف است. کراجکی در این باره بر این [[باور]] است که دلیل نیاز به امام (در واقع، امام [[لطف خداوند]] به [[مردم]] است)، بازداشتن مردم به دست وی از [[ارتکاب گناهان]] و [[فساد]] است<ref>{{عربی|فهو أن علة الحاجة إلیه أن یکون لطفا للرعیة فی الصلاح لیصدها عن ارتکاب القبائح و الفساد و یردها الی فعل الواجب و السداد}}؛ ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱.</ref>.
کراجکی نیز همچون گذشتگان، برای اثبات عصمت امام، از [[برهان امتناع تسلسل]] استفاده کرده است. روشن است که تحلیل و تبیین این [[برهان]]، بر تبیین دلیل نیاز به امام متوقف است. کراجکی در این باره بر این [[باور]] است که دلیل نیاز به امام (در واقع، امام [[لطف خداوند]] به [[مردم]] است)، بازداشتن مردم به دست وی از [[ارتکاب گناهان]] و [[فساد]] است<ref>{{عربی|فهو أن علة الحاجة إلیه أن یکون لطفا للرعیة فی الصلاح لیصدها عن ارتکاب القبائح و الفساد و یردها الی فعل الواجب و السداد}}؛ ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱.</ref>.


خط ۱۶۰: خط ۱۶۰:
اگر انسان‌های غیر [[معصوم]] به این دلیل به امام نیازمندند که با وجود او، بیشتر از [[گناه]] دوری کنند و واجبات را انجام دهند، لازم است وی معصوم باشد؛ وگرنه دلیل نیاز به امام در او نیز خواهد بود و خود به امامی دیگر نیازمند است و [[امامت]] او نیز همچون امامت این امام است. پس [[عصمت]] نداشتن امام، به [[تسلسل]] در امامت خواهد انجامید که [[باطل]] است؛ از این رو لازم است امام، معصوم باشد<ref>{{عربی|فلو كان الامام غير معصوم لكانت علة الحاجة فيه قائمة و احتاج إلى إمام آخر و الكلام في إمامته كالكلام فيه، فيؤدي إلى إيجاب أئمة لا نهاية لهم أو الانتهاء إلى معصوم و هو المراد}}؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۱۶. نیز ر.ک: همو، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۵۹؛ همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۸۹.</ref>.
اگر انسان‌های غیر [[معصوم]] به این دلیل به امام نیازمندند که با وجود او، بیشتر از [[گناه]] دوری کنند و واجبات را انجام دهند، لازم است وی معصوم باشد؛ وگرنه دلیل نیاز به امام در او نیز خواهد بود و خود به امامی دیگر نیازمند است و [[امامت]] او نیز همچون امامت این امام است. پس [[عصمت]] نداشتن امام، به [[تسلسل]] در امامت خواهد انجامید که [[باطل]] است؛ از این رو لازم است امام، معصوم باشد<ref>{{عربی|فلو كان الامام غير معصوم لكانت علة الحاجة فيه قائمة و احتاج إلى إمام آخر و الكلام في إمامته كالكلام فيه، فيؤدي إلى إيجاب أئمة لا نهاية لهم أو الانتهاء إلى معصوم و هو المراد}}؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۱۶. نیز ر.ک: همو، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۵۹؛ همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۸۹.</ref>.


==== [[برهان حفظ شریعت]] ====
==== دلیل هفتم: [[برهان حفظ شریعت]] ====
[[امام]] که [[حافظ شریعت]] است باید حتما [[معصوم]] باشد و الا [[شریعت]] [[حفظ]] نمی‌شود. امام، حافظ شریعت است، (حافظ شریعت باید معصوم باشد)، پس [[واجب]] است امام، معصوم باشد. برخی از متکلمین در تحلیل صغرای این [[استدلال]] می‌نویسند: "هرگز نمی‌توان [[کتاب خدا]] ـ [[قرآن]] ـ را [[حافظ شرع]] دانست، چون همه [[احکام]] را به تفصیل در بر ندارد، [[اجماع]] و [اتفاق] [[امت]] بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانه‌ای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدین‌سان، راهی جز [[عصمت امام]] برای [[حفظ شرع]] باقی نمی‌ماند. اگر امام نیز خطاپذیر باشد، [[اطمینان]] و وثوقی برای [[عبادت خدا]] و انجام درست [[تکالیف الهی]] نخواهد بود و این با غَرَض ارسال [[دین]] و [[پیامبری]] تناقض آشکار دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>
[[امام]] که [[حافظ شریعت]] است باید حتما [[معصوم]] باشد و الا [[شریعت]] [[حفظ]] نمی‌شود. امام، حافظ شریعت است، (حافظ شریعت باید معصوم باشد)، پس [[واجب]] است امام، معصوم باشد. برخی از متکلمین در تحلیل صغرای این [[استدلال]] می‌نویسند: "هرگز نمی‌توان [[کتاب خدا]] ـ [[قرآن]] ـ را [[حافظ شرع]] دانست، چون همه [[احکام]] را به تفصیل در بر ندارد، [[اجماع]] و [اتفاق] [[امت]] بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانه‌ای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدین‌سان، راهی جز [[عصمت امام]] برای [[حفظ شرع]] باقی نمی‌ماند. اگر امام نیز خطاپذیر باشد، [[اطمینان]] و وثوقی برای [[عبادت خدا]] و انجام درست [[تکالیف الهی]] نخواهد بود و این با غَرَض ارسال [[دین]] و [[پیامبری]] تناقض آشکار دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>


خط ۲۱۲: خط ۲۱۲:
افزون بر آن، ظاهر عبارت شیخ طوسی، گویای این [[حقیقت]] است که وی با این [[برهان]] در پی [[اثبات عصمت امام]] از [[اشتباه]] در [[دین]] و نیز گناهانی است که به نحوی به حفظ شریعت خدشه وارد می‌کند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۸۶.</ref>.
افزون بر آن، ظاهر عبارت شیخ طوسی، گویای این [[حقیقت]] است که وی با این [[برهان]] در پی [[اثبات عصمت امام]] از [[اشتباه]] در [[دین]] و نیز گناهانی است که به نحوی به حفظ شریعت خدشه وارد می‌کند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۸۶.</ref>.


==== [[برهان نقض غرض]] ====
==== دلیل هشتم: [[برهان نقض غرض]] ====
[[هدف]] [[خداوند]] از [[نصب امام]] این است که [[مردم]] را به [[راه راست]] [[هدایت]] کند و او در مسیر [[تکامل]] و [[قرب به خداوند]]، [[پیشوایی]] [[خلق]] را بر عهده داشته باشد. حال اگر امکان [[اشتباه]] و [[نافرمانی]] در کارهای او راه داشته باشد چگونه می‌تواند [[وظیفه]] پیشوایی را انجام دهد و مردم را هدایت کند؛ پس [[امام]] باید [[معصوم]] باشد تا بتواند وظیفه خود را انجام دهد و هدف خداوند از [[نصب]] او حاصل گردد. اگر امام دارای [[مقام عصمت]] نباشد غرض [[الهی]] از نصب او حاصل نمی‌گردد و موجب نقض غرض در [[حکمت]] خداوندی می‌شود و نقض غرض در [[حکمت الهی]] غیر ممکن است.
[[هدف]] [[خداوند]] از [[نصب امام]] این است که [[مردم]] را به [[راه راست]] [[هدایت]] کند و او در مسیر [[تکامل]] و [[قرب به خداوند]]، [[پیشوایی]] [[خلق]] را بر عهده داشته باشد. حال اگر امکان [[اشتباه]] و [[نافرمانی]] در کارهای او راه داشته باشد چگونه می‌تواند [[وظیفه]] پیشوایی را انجام دهد و مردم را هدایت کند؛ پس [[امام]] باید [[معصوم]] باشد تا بتواند وظیفه خود را انجام دهد و هدف خداوند از [[نصب]] او حاصل گردد. اگر امام دارای [[مقام عصمت]] نباشد غرض [[الهی]] از نصب او حاصل نمی‌گردد و موجب نقض غرض در [[حکمت]] خداوندی می‌شود و نقض غرض در [[حکمت الهی]] غیر ممکن است.


خط ۲۲۰: خط ۲۲۰:
شیخ در این برهان نیز با استفاده از یکی دیگر از لوازم [[فاسد]] قول به عدم عصمت، در صدد [[اثبات]] [[لزوم عصمت امام]] است؛ بدین بیان که اگر امام {{ع}} از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] [[معصوم]] نباشد، [[مردم]] نیز به [[پیروی]] از او [[مبتلا]] به [[فساد]] و [[گمراهی]] از [[حق]] خواهند شد<ref>بر خواننده گرامی پوشیده نیست که مقدمات این برهان، هر دو از برهان ضرورت امامت گرفته شده است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۹۳.</ref>
شیخ در این برهان نیز با استفاده از یکی دیگر از لوازم [[فاسد]] قول به عدم عصمت، در صدد [[اثبات]] [[لزوم عصمت امام]] است؛ بدین بیان که اگر امام {{ع}} از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] [[معصوم]] نباشد، [[مردم]] نیز به [[پیروی]] از او [[مبتلا]] به [[فساد]] و [[گمراهی]] از [[حق]] خواهند شد<ref>بر خواننده گرامی پوشیده نیست که مقدمات این برهان، هر دو از برهان ضرورت امامت گرفته شده است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۹۳.</ref>


===== بیان سید مرتضی و شیخ طوسی =====
===== بیان [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] =====
[[سید مرتضی]] این [[استدلال]] را چنین بیان می‌کند: "و می‌توان بر [[عصمت امام]] چنین استدلال کرد که گفته شده است: مسلم گردیده که امام [[حافظ شرع]] و [[حجت]] در [[شریعت]] است و چه بسا امر در شریعت یا پاره‌ای از مسائل آن به نظر او منتهی می‌شود که به [[جانشینی]] از [[پیامبر]] {{صل}} مطلبی را بازگوید. کسی که چنین وظیفه خطیری را بر عهده دارد در نزد ما و حتی در نزد مخالفان ما باید معصوم باشد؛ زیرا چگونه کسی که معصوم نیست؛ می‌تواند شریعت را [[حفظ]] کند یا چگونه به [[ادای امانت]] کسی که [[امانتدار]] نیست می‌توان اعتماد کرد"<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۱-۴۳۲.</ref>.
سید مرتضی این [[استدلال]] را چنین بیان می‌کند: "و می‌توان بر [[عصمت امام]] چنین استدلال کرد که گفته شده است: مسلم گردیده که امام [[حافظ شرع]] و [[حجت]] در [[شریعت]] است و چه بسا امر در شریعت یا پاره‌ای از مسائل آن به نظر او منتهی می‌شود که به [[جانشینی]] از [[پیامبر]] {{صل}} مطلبی را بازگوید. کسی که چنین وظیفه خطیری را بر عهده دارد در نزد ما و حتی در نزد مخالفان ما باید معصوم باشد؛ زیرا چگونه کسی که معصوم نیست؛ می‌تواند شریعت را [[حفظ]] کند یا چگونه به [[ادای امانت]] کسی که [[امانتدار]] نیست می‌توان اعتماد کرد"<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۱-۴۳۲.</ref>.


شاگرد نامدار سید مرتضی، [[شیخ طوسی]] در تلخیص کتاب استادش در این مورد می‌نویسد: "از ادله‌ای که دلالت می‌کند بر اینکه امام باید معصوم باشد، این است که امام جلودار و [[پیشوا]] است و به خاطر همین پیشوایی او را امام نامیده‌اند و به [[امام جماعت]]، امام می‌گویند چون پیشوای دیگران است و دیگران به او [[اقتدا]] می‌کند.... همچنین همه [[مسلمانان]] پذیرفته‌اند به همه رفتارهایی امام در شریعت اقتدا می‌شود اگرچه در کیفیت آن [[اختلاف]] کرده‌اند. هنگامی که اقتدا به او در سراسر شریعت ثابت گردید، پس [[واجب]] است او معصوم باشد. اگر غیر [[معصوم]] باشد در برخی از اعمالش که ما را به سمت آن فرا می‌خواند از [[قتل]] [[نفوس]] و گرفتن [[اموال]] و مانند آن، ایمن از [[اشتباه]] نیست و ممکن است این اعمالش به اشتباه یا از روی [[نافرمانی]] واقع گردد، در حالی که بر ما [[اطاعت]] از او و [[اقتدا]] به او [[واجب]] است و بر [[خداوند]] روا نیست که اطاعت و اقتدا به چنین فردی را واجب شمارد، هنگامی که چنین امری بر خداوند روا و جایز نباشد، پس می‌بایست کسی که اقتدا و اطاعت او بر ما واجب است اشتباه و [[عصیان]] مرتکب نگردد و چنین نمی‌شود مگر آنکه معصوم باشد"<ref>تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص۶۲.</ref>
شاگرد نامدار سید مرتضی، شیخ طوسی در تلخیص کتاب استادش در این مورد می‌نویسد: "از ادله‌ای که دلالت می‌کند بر اینکه امام باید معصوم باشد، این است که امام جلودار و [[پیشوا]] است و به خاطر همین پیشوایی او را امام نامیده‌اند و به [[امام جماعت]]، امام می‌گویند چون پیشوای دیگران است و دیگران به او [[اقتدا]] می‌کند.... همچنین همه [[مسلمانان]] پذیرفته‌اند به همه رفتارهایی امام در شریعت اقتدا می‌شود اگرچه در کیفیت آن [[اختلاف]] کرده‌اند. هنگامی که اقتدا به او در سراسر شریعت ثابت گردید، پس [[واجب]] است او معصوم باشد. اگر غیر [[معصوم]] باشد در برخی از اعمالش که ما را به سمت آن فرا می‌خواند از [[قتل]] [[نفوس]] و گرفتن [[اموال]] و مانند آن، ایمن از [[اشتباه]] نیست و ممکن است این اعمالش به اشتباه یا از روی [[نافرمانی]] واقع گردد، در حالی که بر ما [[اطاعت]] از او و [[اقتدا]] به او [[واجب]] است و بر [[خداوند]] روا نیست که اطاعت و اقتدا به چنین فردی را واجب شمارد، هنگامی که چنین امری بر خداوند روا و جایز نباشد، پس می‌بایست کسی که اقتدا و اطاعت او بر ما واجب است اشتباه و [[عصیان]] مرتکب نگردد و چنین نمی‌شود مگر آنکه معصوم باشد"<ref>تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص۶۲.</ref>


==== برهان لزوم اطمینان ====
==== دلیل نهم: برهان لزوم اطمینان ====
امام می‌خواهد [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برساند لذا اگر خطاکار باشد ما اطمینان به این مورد نداریم، پس باید معصوم باشد. فرق این [[برهان]] با برهان قبل این است که [[انسان‌ها]] باید در اینجا اطمینان بکنند به رسیدن شریعت، اگر امام دچار [[معصیت]] شود، مستلزم نقض غرض از [[نصب امام]] خواهد بود. برخی از متکلمین در توضیح این عبارت می‌افزایند: "غرض از [[نصب]] و اقامه [[امام]]، [[پیروی]] [[امت]] از او، اِمتثال [[اوامر]] امام و پیروی از [[افعال]] اوست و در صورت [[خطا]] و معصیت امام، هیچ یک از موارد مزبور [[واجب]] نخواهد بود و این با [[نصب امام]] منافات دارد"<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref> شیخ مفید همانند اکثر [[علمای شیعه]]، قول اول ([[عصمت]] به قول مطلق) را قبوال داشته و در کتاب "تصحیح الاعتقاد" خود به [[صراحت]] این مطلب را بیان می‌کنند: {{عربی|الأنبیاء و الأئمة{{عم}} من بعدهم معصومون فی حال نبوتهم و إمامتهم من الکبائر کلها و الصغائر و العقل یجوز علیهم ترک مندوب إلیه علی غیر التعمد للتقصیر و العصیان و لا یجوز علیهم ترک مفترض إلاّ أن نبیّنا{{صل}} و الأئمة{{عم}} من بعده کانوا سالمین من ترک المندوب و المفترض قبل حال إمامتهم و بعدها}}؛ مفید، محمد بن محمد. محقق حسین درگاهی.، تصحیح إعتقادات الإمامیة، ص۱۲۹. ایشان در کتاب دیگر خود، به سه محذور برای عدم [[عصمت امام]] اشاره می‌کند: اوّل آنکه [[امّت]] محتاج امامی دیگر برای [[اصلاح]] خطای امام می‌شود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، [[ضرورت]] برخورد امّت با امام از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای ارشاد و اصلاح در میان [[مردم]] ندارد و سوم، از بین رفتن اصل [[قاعده لطف]] در [[ضرورت امامت]] است؛ از آن جهت که امام باید [[حافظ شریعت]] [[الهی]] باشد و با عدم عصمت، وی [[قادر]] نیست این [[مسئولیت]] را انجام دهد"{{عربی|یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه}}، شیخ المفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰. بعد از [[شیخ مفید]]، [[شاگرد]] ایشان سید مرتضی علم الهدی، در توضیح بیانات استادش می‌گوید: "پس از [[پذیرفتن]] آنکه [[وصیّ رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] و [[حفاظت از دین]] جایگزین اوست، [[عقل]] به عنوان امری [[بدیهی]] به عصمت امام [[حکم]] می‌کند". ایشان سپس ادلّه خود را به این ترتیب بیان می‌نماید: {{عربی|قد ثبت أنه حافظ الشرع و حجه فیه و أن الأمر ربما انتهی فی الشریعة أو بعضها الی أن یکون هو المؤدی لها عن النبی و من کان بهذه الصفة فلا بدّ عندنا و عند محصّلی خصومنا من وجوب عصمته و کیف یحفظ الشرع بمن لیس بمعصوم أو یثق بأداء من لیس بمأمون}}.الذخیره فی علم الکلام، ص۴۳۲. ماحصل بیان [[سید مرتضی]]، در ادامه همان بیانات استادش است؛ به این ترتیب که [[امام]] [[حافظ شریعت اسلام]] و [[حجّت الهی]] بر خلایق است؛ او همچنین [[مبین]] [[امور دینی]] از طرف آخرین [[رسول خدا]]{{صل}} است و چگونه ممکن است کسی که چنین مسؤلیّت خطیری برعهده دارد، [[معصوم]] نباشد.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>
امام می‌خواهد [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برساند لذا اگر خطاکار باشد ما اطمینان به این مورد نداریم، پس باید معصوم باشد. فرق این [[برهان]] با برهان قبل این است که [[انسان‌ها]] باید در اینجا اطمینان بکنند به رسیدن شریعت، اگر امام دچار [[معصیت]] شود، مستلزم نقض غرض از [[نصب امام]] خواهد بود. برخی از متکلمین در توضیح این عبارت می‌افزایند: "غرض از [[نصب]] و اقامه [[امام]]، [[پیروی]] [[امت]] از او، اِمتثال [[اوامر]] امام و پیروی از [[افعال]] اوست و در صورت [[خطا]] و معصیت امام، هیچ یک از موارد مزبور [[واجب]] نخواهد بود و این با [[نصب امام]] منافات دارد"<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref> شیخ مفید همانند اکثر [[علمای شیعه]]، قول اول ([[عصمت]] به قول مطلق) را قبوال داشته و در کتاب "تصحیح الاعتقاد" خود به [[صراحت]] این مطلب را بیان می‌کنند: {{عربی|الأنبیاء و الأئمة{{عم}} من بعدهم معصومون فی حال نبوتهم و إمامتهم من الکبائر کلها و الصغائر و العقل یجوز علیهم ترک مندوب إلیه علی غیر التعمد للتقصیر و العصیان و لا یجوز علیهم ترک مفترض إلاّ أن نبیّنا{{صل}} و الأئمة{{عم}} من بعده کانوا سالمین من ترک المندوب و المفترض قبل حال إمامتهم و بعدها}}؛ مفید، محمد بن محمد. محقق حسین درگاهی.، تصحیح إعتقادات الإمامیة، ص۱۲۹. ایشان در کتاب دیگر خود، به سه محذور برای عدم [[عصمت امام]] اشاره می‌کند: اوّل آنکه [[امّت]] محتاج امامی دیگر برای [[اصلاح]] خطای امام می‌شود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، [[ضرورت]] برخورد امّت با امام از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای ارشاد و اصلاح در میان [[مردم]] ندارد و سوم، از بین رفتن اصل [[قاعده لطف]] در [[ضرورت امامت]] است؛ از آن جهت که امام باید [[حافظ شریعت]] [[الهی]] باشد و با عدم عصمت، وی [[قادر]] نیست این [[مسئولیت]] را انجام دهد"{{عربی|یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه}}، شیخ المفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰. بعد از [[شیخ مفید]]، [[شاگرد]] ایشان سید مرتضی علم الهدی، در توضیح بیانات استادش می‌گوید: "پس از [[پذیرفتن]] آنکه [[وصیّ رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] و [[حفاظت از دین]] جایگزین اوست، [[عقل]] به عنوان امری [[بدیهی]] به عصمت امام [[حکم]] می‌کند". ایشان سپس ادلّه خود را به این ترتیب بیان می‌نماید: {{عربی|قد ثبت أنه حافظ الشرع و حجه فیه و أن الأمر ربما انتهی فی الشریعة أو بعضها الی أن یکون هو المؤدی لها عن النبی و من کان بهذه الصفة فلا بدّ عندنا و عند محصّلی خصومنا من وجوب عصمته و کیف یحفظ الشرع بمن لیس بمعصوم أو یثق بأداء من لیس بمأمون}}.الذخیره فی علم الکلام، ص۴۳۲. ماحصل بیان [[سید مرتضی]]، در ادامه همان بیانات استادش است؛ به این ترتیب که [[امام]] [[حافظ شریعت اسلام]] و [[حجّت الهی]] بر خلایق است؛ او همچنین [[مبین]] [[امور دینی]] از طرف آخرین [[رسول خدا]]{{صل}} است و چگونه ممکن است کسی که چنین مسؤلیّت خطیری برعهده دارد، [[معصوم]] نباشد.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>


خط ۲۳۹: خط ۲۳۹:
البته وی میان [[اشتباه]] و [[فراموشی]] در امور مربوط به [[دین]] و امور عادی [[زندگی]] تفکیکی قایل نشده است؛ ولی همان‌گونه که در بحث [[قلمرو عصمت]] بیان کردیم، با توجه به دیگر کلمات وی، باید نظریه او را تنها ناظر به امور مربوط به دین قلمداد کنیم<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۸۹.</ref>.
البته وی میان [[اشتباه]] و [[فراموشی]] در امور مربوط به [[دین]] و امور عادی [[زندگی]] تفکیکی قایل نشده است؛ ولی همان‌گونه که در بحث [[قلمرو عصمت]] بیان کردیم، با توجه به دیگر کلمات وی، باید نظریه او را تنها ناظر به امور مربوط به دین قلمداد کنیم<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۸۹.</ref>.


==== برهان اضطرار ====
==== دلیل دهم: برهان اضطرار ====
===== تقریر [[هشام بن حکم]] =====
===== بیان[[هشام بن حکم]] =====
هشام بن حکم در تقریر این برهان می‌گوید: بعد از [[پیامبر]] سه حالت احتمال دارد: الف) با رفتن پیامبر [[تکلیف]] برداشته شده و [[انسان‌ها]] مانند بهائم باشند که این احتمال [[باطل]] است. ب) همه [[مردم]] در حد مساوی و به اندازه پیامبر عالم شوند که هیچ‌کس به دیگری احتیاج نداشته باشد، این احتمال هم وقوع خارجی ندارد. ج) اینکه مردم به شخصی [[نیازمند]] باشند که [[سهو]] و غلط و [[انحراف]] نداشته باشد و [[معصوم]] از [[گناهان]] و بری از خطاها باشد و همه به او نیازمند باشند و او به کسی نیازمند نباشد<ref>بحارالأنوار، ج۴۸، ص۲۰۰، باب ۸.</ref>. این احتمال صحیح است.
هشام بن حکم در تقریر این برهان می‌گوید: بعد از [[پیامبر]] سه حالت احتمال دارد: الف) با رفتن پیامبر [[تکلیف]] برداشته شده و [[انسان‌ها]] مانند بهائم باشند که این احتمال [[باطل]] است. ب) همه [[مردم]] در حد مساوی و به اندازه پیامبر عالم شوند که هیچ‌کس به دیگری احتیاج نداشته باشد، این احتمال هم وقوع خارجی ندارد. ج) اینکه مردم به شخصی [[نیازمند]] باشند که [[سهو]] و غلط و [[انحراف]] نداشته باشد و [[معصوم]] از [[گناهان]] و بری از خطاها باشد و همه به او نیازمند باشند و او به کسی نیازمند نباشد<ref>بحارالأنوار، ج۴۸، ص۲۰۰، باب ۸.</ref>. این احتمال صحیح است.


==== برهان [[نفی]] [[احتجاج]] به غیر [[معصوم]] ====
==== دلیل یازدهم: برهان [[نفی]] [[احتجاج]] به غیر [[معصوم]] ====
این [[برهان]] یک پیش فرض دارد: [[امام]] کسی است که [[خداوند]] بتواند با او برای [[مردم]] احتجاج کند. اگر امام از [[گناه]] معصوم نباشد، ممکن است مسائلی از [[دین]] را به نفع خود یا دوستانش پنهان کند و آنها را به مردم اعلام نکند. در این صورت خداوند نمی‌تواند با چنین کسی برای مردم احتجاج کند: {{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً مِنَ الذُّنُوبِ دَخَلَ فِي الْخَطَإِ فَلَا يُؤْمَنُ أَنْ يَكْتُمَ عَلَى نَفْسِهِ وَ يَكْتُمَ عَلَى حَمِيمِهِ وَ قَرِيبِهِ وَ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ بِمِثْلِ هَذَا عَلَى خَلْقِهِ...}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۸؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۴، ح۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۱۹۸.</ref>
این [[برهان]] یک پیش فرض دارد: [[امام]] کسی است که [[خداوند]] بتواند با او برای [[مردم]] احتجاج کند. اگر امام از [[گناه]] معصوم نباشد، ممکن است مسائلی از [[دین]] را به نفع خود یا دوستانش پنهان کند و آنها را به مردم اعلام نکند. در این صورت خداوند نمی‌تواند با چنین کسی برای مردم احتجاج کند: {{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً مِنَ الذُّنُوبِ دَخَلَ فِي الْخَطَإِ فَلَا يُؤْمَنُ أَنْ يَكْتُمَ عَلَى نَفْسِهِ وَ يَكْتُمَ عَلَى حَمِيمِهِ وَ قَرِيبِهِ وَ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ بِمِثْلِ هَذَا عَلَى خَلْقِهِ...}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۸؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۴، ح۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۱۹۸.</ref>


==== برهان [[امتناع]] [[تصدیق]] [[کذاب]] از جانب [[خداوند]] ====
==== دلیل دوازدهم: برهان [[امتناع]] [[تصدیق]] [[کذاب]] از جانب [[خداوند]] ====
این برهان نیز از جمله براهین مورد استناد سید مرتضی در اثبات عصمت امام است. پیش از تقریر این برهان، توجه به این نکته لازم است که سید آن را برای [[اثبات عصمت پیامبر]] از [[دروغ]] در [[تبلیغ دین]] آورده است و با توجه به [[اندیشه]] ایشان در همانندی [[پیامبر]] و امام در [[عصمت]]، می‌توان این [[برهان]] را درباره [[عصمت امام]] از [[دروغ]] در [[تبیین دین]] نیز جاری دانست.
این برهان نیز از جمله براهین مورد استناد سید مرتضی در اثبات عصمت امام است. پیش از تقریر این برهان، توجه به این نکته لازم است که سید آن را برای [[اثبات عصمت پیامبر]] از [[دروغ]] در [[تبلیغ دین]] آورده است و با توجه به [[اندیشه]] ایشان در همانندی [[پیامبر]] و امام در [[عصمت]]، می‌توان این [[برهان]] را درباره [[عصمت امام]] از [[دروغ]] در [[تبیین دین]] نیز جاری دانست.


خط ۲۵۳: خط ۲۵۳:
همان‌گونه که سید خود [[اذعان]] کرده است، این برهان عقلاً پیامبر را از دروغ در [[تبلیغ دین]] [[معصوم]] می‌شمرد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۱.</ref>.
همان‌گونه که سید خود [[اذعان]] کرده است، این برهان عقلاً پیامبر را از دروغ در [[تبلیغ دین]] [[معصوم]] می‌شمرد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۱.</ref>.


==== برهان روی‌گردانی [[مردم]] از [[گناهکار]] ====
==== دلیل سیزدهم: برهان روی‌گردانی [[مردم]] از [[گناهکار]] ====
این برهان نیز از جمله براهین عقلی مورد استناد برخی از متکلمان در اثبات عصمت امام است.
این برهان نیز از جمله براهین عقلی مورد استناد برخی از متکلمان در اثبات عصمت امام است.


===== بیان ابوالصلاح حلبی =====
===== بیان [[ابوالصلاح حلبی]] =====
از دیگر برهان‌هایی که مرحوم حلبی برای اثبات عصمت امام اقامه می‌کند، برهانی است که می‌توان آن را با عنوان فوق مطرح کرد.
از دیگر برهان‌هایی که مرحوم حلبی برای اثبات عصمت امام اقامه می‌کند، برهانی است که می‌توان آن را با عنوان فوق مطرح کرد.


خط ۲۶۳: خط ۲۶۳:
توجه به این نکته لازم است که اولاً، طرح معجزه در این [[برهان]]، خصوصیتی ندارد و به طور کلی باید گفت که هر عملی که موجب [[نفرت]] [[مردم]] از [[پیامبر]] یا امام شود، در ایشان راه ندارد؛ ثانیاً، اصولاً در [[اندیشه]] [[ابوالصلاح حلبی]]، معجزه به پیامبر اختصاص ندارد و هرگونه [[عمل خارق‌العاده]] صادر شده از [[امامان]]، مانند خبر دادن [[غیبی]] نیز معجزه به شمار می‌آید<ref>اندیشه مرحوم حلبی از این عبارت به دست می‌آید: {{عربی|و من الحجة علی إمامة أعیان الأئمة {{عم}}، أنا قد دللنا علی وقوف تعیین الإمام علی بیان العالم بالسرائر سبحانه بمعجز یظهر علی یدیه، أو نص یستند إلیه و کلا الأمرین ثابت فی إمامة الجمیع. أما المعجز فعلی ضروب منها الإخبار بالکائنات و وقوع المخبو مطابقاً للخبر و منها الإخبار بالغائبات... و من ذلک: رد الشمس لأمیر المؤمنین {{ع}} فی حیاة النبی و کلام الجمجمة و إحیاء المیت بصرصر...}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴- ۱۷۵.</ref>.
توجه به این نکته لازم است که اولاً، طرح معجزه در این [[برهان]]، خصوصیتی ندارد و به طور کلی باید گفت که هر عملی که موجب [[نفرت]] [[مردم]] از [[پیامبر]] یا امام شود، در ایشان راه ندارد؛ ثانیاً، اصولاً در [[اندیشه]] [[ابوالصلاح حلبی]]، معجزه به پیامبر اختصاص ندارد و هرگونه [[عمل خارق‌العاده]] صادر شده از [[امامان]]، مانند خبر دادن [[غیبی]] نیز معجزه به شمار می‌آید<ref>اندیشه مرحوم حلبی از این عبارت به دست می‌آید: {{عربی|و من الحجة علی إمامة أعیان الأئمة {{عم}}، أنا قد دللنا علی وقوف تعیین الإمام علی بیان العالم بالسرائر سبحانه بمعجز یظهر علی یدیه، أو نص یستند إلیه و کلا الأمرین ثابت فی إمامة الجمیع. أما المعجز فعلی ضروب منها الإخبار بالکائنات و وقوع المخبو مطابقاً للخبر و منها الإخبار بالغائبات... و من ذلک: رد الشمس لأمیر المؤمنین {{ع}} فی حیاة النبی و کلام الجمجمة و إحیاء المیت بصرصر...}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴- ۱۷۵.</ref>.


===== بیان سید مرتضی =====
===== بیان [[سید مرتضی]] =====
سید مرتضی در اثبات عصمت است. با این توضیح که ایشان در حقیقت این برهان را برای [[عصمت پیامبران]] آورده است؛ اما با تصریح او به جاری بودن چنین برهانی در [[حق]] [[امامان]] [[پاک]] {{عم}}، روشن می‌شود که این برهان برای عصمت امام نیز مفید است. ایشان در این زمینه چنین [[استدلال]] می‌کند که صدور [[گناهان کبیره]] و [[صغیره]] از [[پیامبران]] و امامان ـ پیش از [[تصدی منصب]] [[نبوت]] و [[امامت]] باشد یا پس از آن ـ موجب [[نفرت]] مردم از پذیرش سخن آنان می‌شود، و در مقابل، مبرا بودن آنها از [[گناهان]]، موجب [[آرامش نفس]] درباره سخنان پیامبران خواهد شد<ref>{{عربی|قد بينا أن الكبائر و الصغائر لا يجوزان على الأنبياء {{عم}} قبل النبوة ولا بعدها، لما في ذلك من التنفير عن قبول أقوالهم، و لما في تنزيههم عن ذلك من السكون إليهم، فكذلك يجب أن يكون الأئمة {{عم}} منزهين عن الكبائر و الصغائر قبل الإمامة و بعدها، لأن الحال واحدة}}؛ سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة {{عم}}، ص۲۲-۲۲. نیز ر.ک: همو، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۳۳۸.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۲.</ref>
سید مرتضی در اثبات عصمت است. با این توضیح که ایشان در حقیقت این برهان را برای [[عصمت پیامبران]] آورده است؛ اما با تصریح او به جاری بودن چنین برهانی در [[حق]] [[امامان]] [[پاک]] {{عم}}، روشن می‌شود که این برهان برای عصمت امام نیز مفید است. ایشان در این زمینه چنین [[استدلال]] می‌کند که صدور [[گناهان کبیره]] و [[صغیره]] از [[پیامبران]] و امامان ـ پیش از [[تصدی منصب]] [[نبوت]] و [[امامت]] باشد یا پس از آن ـ موجب [[نفرت]] مردم از پذیرش سخن آنان می‌شود، و در مقابل، مبرا بودن آنها از [[گناهان]]، موجب [[آرامش نفس]] درباره سخنان پیامبران خواهد شد<ref>{{عربی|قد بينا أن الكبائر و الصغائر لا يجوزان على الأنبياء {{عم}} قبل النبوة ولا بعدها، لما في ذلك من التنفير عن قبول أقوالهم، و لما في تنزيههم عن ذلك من السكون إليهم، فكذلك يجب أن يكون الأئمة {{عم}} منزهين عن الكبائر و الصغائر قبل الإمامة و بعدها، لأن الحال واحدة}}؛ سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة {{عم}}، ص۲۲-۲۲. نیز ر.ک: همو، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۳۳۸.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۲.</ref>


==== برهان حکمت الهی ====
==== دلیل چهاردهم: برهان حکمت الهی ====
شیخ طوسی از جمله متکلمانی است که جهت اثبات عصمت امام از گناهان باطنی به مقتضای حکمت خداوند [[تمسک]] می‌کند. شیخ طوسی در تقریر [[برهان]] بر این [[باور]] است که واگذاری [[منصب امامت]] به مرتکب گناهان باطنی، امری سفیهانه است؛ زیرا به اقتضای منصب امامت، باید بیشترین [[احترام]] را به صاحب و متصدی آن گذاشت. حال، چگونه ممکن است کسی که در [[باطن]] [[مرتکب گناه]] می‌شود و مستحق [[لعن]] و [[بیزاری]] است، به چنین منصبی برسد و [[شایسته]] بیشترین احترام شود؟<ref>{{عربی|لا يحسن من الحكيم ان يولي الامام الذي يقتضي امامته نهاية التعظيم له و التبجيل من يجوز ان يكون في باطنه مستحقا للعن و البرائة لان ذلك سفه}}؛ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱. به بیان منطقی می‌توان گفت: اگر خداوند حکیم، منصب امامت را به مرتکب گناهان باطنی واگذار کند، کاری سفیهانه انجام داده است؛ ولی خداوند حکیم کار سفیهانه انجام نمی‌دهد؛ پس خداوند حکیم، منصب امامت را به مرتکب گناهان باطنی، واگذار نمی‌کند.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۸۸.</ref>
شیخ طوسی از جمله متکلمانی است که جهت اثبات عصمت امام از گناهان باطنی به مقتضای حکمت خداوند [[تمسک]] می‌کند. شیخ طوسی در تقریر [[برهان]] بر این [[باور]] است که واگذاری [[منصب امامت]] به مرتکب گناهان باطنی، امری سفیهانه است؛ زیرا به اقتضای منصب امامت، باید بیشترین [[احترام]] را به صاحب و متصدی آن گذاشت. حال، چگونه ممکن است کسی که در [[باطن]] [[مرتکب گناه]] می‌شود و مستحق [[لعن]] و [[بیزاری]] است، به چنین منصبی برسد و [[شایسته]] بیشترین احترام شود؟<ref>{{عربی|لا يحسن من الحكيم ان يولي الامام الذي يقتضي امامته نهاية التعظيم له و التبجيل من يجوز ان يكون في باطنه مستحقا للعن و البرائة لان ذلك سفه}}؛ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱. به بیان منطقی می‌توان گفت: اگر خداوند حکیم، منصب امامت را به مرتکب گناهان باطنی واگذار کند، کاری سفیهانه انجام داده است؛ ولی خداوند حکیم کار سفیهانه انجام نمی‌دهد؛ پس خداوند حکیم، منصب امامت را به مرتکب گناهان باطنی، واگذار نمی‌کند.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۸۸.</ref>


==== [[پیروی]] [[پیشوا]] از پیروانش ====
==== دلیل پانزدهم: [[پیروی]] [[پیشوا]] از پیروانش ====
تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر تمامی [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر پیشوا و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و خطا شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه پیشوا خود پیرو کسانی می‌شود که باید از او پیروی کنند و بدین ترتیب جایگاه امام و مأموم عوض می‌گردد؛ یعنی امام، مأموم و مأموم، امام می‌شود، در حالی که پیشوا برای [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[نصب]] شده است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۷۲.</ref>.
تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر تمامی [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر پیشوا و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و خطا شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه پیشوا خود پیرو کسانی می‌شود که باید از او پیروی کنند و بدین ترتیب جایگاه امام و مأموم عوض می‌گردد؛ یعنی امام، مأموم و مأموم، امام می‌شود، در حالی که پیشوا برای [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[نصب]] شده است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۷۲.</ref>.


==== ضعیف الاراده نبودن امامان ====
==== دلیل شانزدهم: ضعیف الاراده نبودن امامان ====
عدم [[عصمت امام]] مساوی با [[ضعف]] وجودی آنان است: [[گناه]] کردن هر [[انسانی]]، زاییدۀ [[ضعف]] وجودی اوست، چراکه تمام قوای [[نفسانی]]، [[مطیع]] و تابع عقلند و [[عقل]] به هیچ عنوان ارادۀ [[گناه]] و [[معصیت]] را بر قوای [[نفسانی]] صادر نمی‌کند. بنابراین اگر شخصی دچار [[گناه]] و [[معصیت]] شد یعنی از نظر [[عقلی]] فردی ضعیف و ناقص است، با این وجود آیا می‌‌توان قائل شد [[پیامبران]] و امامان [[معصوم]] نیستند و آلودۀ به [[گناه]] می‌‌شوند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص۱۰۰. </ref>.
عدم [[عصمت امام]] مساوی با [[ضعف]] وجودی آنان است: [[گناه]] کردن هر [[انسانی]]، زاییدۀ [[ضعف]] وجودی اوست، چراکه تمام قوای [[نفسانی]]، [[مطیع]] و تابع عقلند و [[عقل]] به هیچ عنوان ارادۀ [[گناه]] و [[معصیت]] را بر قوای [[نفسانی]] صادر نمی‌کند. بنابراین اگر شخصی دچار [[گناه]] و [[معصیت]] شد یعنی از نظر [[عقلی]] فردی ضعیف و ناقص است، با این وجود آیا می‌‌توان قائل شد [[پیامبران]] و امامان [[معصوم]] نیستند و آلودۀ به [[گناه]] می‌‌شوند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص۱۰۰. </ref>.


==== انحصار نظریه [[حق]] در کلام امام ====
==== دلیل هفدهم: انحصار نظریه [[حق]] در کلام امام ====
یکی دیگر از براهین عقلی اثبات عصمت امام، انحصار نظریه حق در کلام امام است. ابراهیم نوبختی با استناد به این برهان راه‌های رسیدن به [[حکم خدا]] را در مواردی همچون [[قیاس]] یا [[خبر واحد]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} معرفی می‌کند، و با توجه به اینکه این راه‌ها در رساندن ما به حکم خدا ناتوان‌اند، باید در [[اثبات]] حکم خدا به گفتار [[امام]] مراجعه کرده و گفتار امام زمانی می‌تواند ما را به حکم خدا برساند که وی را از [[اشتباه]] [[معصوم]] بدانیم: {{عربی|و لان ادلة غيره باطلة من الرأي و الخبر المفرد فلابد من اثباته}}<ref>حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۵؛ شکل منطقی این استدلال را می‌توان در قالب یک قیاس استثنایی انفصالی این‌گونه بیان کرد: راه رسیدن به حکم خدا، قیاس است یا خبر واحد و یا گفتار امام؛ اما راه رسیدن به حکم خدا، قیاس یا خبر واحد نیست؛ پس راه رسیدن به حکم خدا، گفتار امام است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۱.</ref>
یکی دیگر از براهین عقلی اثبات عصمت امام، انحصار نظریه حق در کلام امام است. ابراهیم نوبختی با استناد به این برهان راه‌های رسیدن به [[حکم خدا]] را در مواردی همچون [[قیاس]] یا [[خبر واحد]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} معرفی می‌کند، و با توجه به اینکه این راه‌ها در رساندن ما به حکم خدا ناتوان‌اند، باید در [[اثبات]] حکم خدا به گفتار [[امام]] مراجعه کرده و گفتار امام زمانی می‌تواند ما را به حکم خدا برساند که وی را از [[اشتباه]] [[معصوم]] بدانیم: {{عربی|و لان ادلة غيره باطلة من الرأي و الخبر المفرد فلابد من اثباته}}<ref>حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۵؛ شکل منطقی این استدلال را می‌توان در قالب یک قیاس استثنایی انفصالی این‌گونه بیان کرد: راه رسیدن به حکم خدا، قیاس است یا خبر واحد و یا گفتار امام؛ اما راه رسیدن به حکم خدا، قیاس یا خبر واحد نیست؛ پس راه رسیدن به حکم خدا، گفتار امام است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۱.</ref>


==== [[جانشینی پیامبر اکرم]] {{صل}} ====
==== دلیل هجدهم: [[جانشینی پیامبر اکرم]] {{صل}} ====
بر اساس این برهان، نوبختی [[معتقد]] است [[پیامبر]]، قطعاً باید معصوم باشد. حال، هرکسی [[جانشین پیامبر]] است، باید صفات او را داشته باشد؛ امام، جانشین پیامبر است؛ پس باید [[صفات پیامبر]]، از جمله [[عصمت]] در امام باشد<ref>{{عربی|لأن خصائص الرسول {{صل}} متحققة في الامام من كونه يولي و لا يولي و يعزل و لا يعزل الى غيره فوجب عصمته كعصمته}}؛ حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۲.</ref>.
بر اساس این برهان، نوبختی [[معتقد]] است [[پیامبر]]، قطعاً باید معصوم باشد. حال، هرکسی [[جانشین پیامبر]] است، باید صفات او را داشته باشد؛ امام، جانشین پیامبر است؛ پس باید [[صفات پیامبر]]، از جمله [[عصمت]] در امام باشد<ref>{{عربی|لأن خصائص الرسول {{صل}} متحققة في الامام من كونه يولي و لا يولي و يعزل و لا يعزل الى غيره فوجب عصمته كعصمته}}؛ حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۲.</ref>.


گفتنی است که نوبختی در برخی دیگر از عبارت‌های خود [[عصمت پیامبر]] را چنین [[مبرهن]] کرده است که [[صدور گناه]] از [[پیامبران]]، موجب تنفر و روی‌گردانی [[مردم]] از پذیرش [[کلام]] آنان خواهد شد. از این‌رو، لازم است که آنها از [[گناهان]] معصوم باشند<ref>{{عربی|لو لم يكونوا معصومين لاذى الى التنفر عن قبول اقوالهم}}؛ حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۱۹۶.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۲.</ref>
گفتنی است که نوبختی در برخی دیگر از عبارت‌های خود [[عصمت پیامبر]] را چنین [[مبرهن]] کرده است که [[صدور گناه]] از [[پیامبران]]، موجب تنفر و روی‌گردانی [[مردم]] از پذیرش [[کلام]] آنان خواهد شد. از این‌رو، لازم است که آنها از [[گناهان]] معصوم باشند<ref>{{عربی|لو لم يكونوا معصومين لاذى الى التنفر عن قبول اقوالهم}}؛ حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۱۹۶.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۲.</ref>


==== [[خوار]] شدن [[گناهکار]] ====
==== دلیل نوزدهم: [[خوار]] شدن [[گناهکار]] ====
این [[برهان]] نیز از جمله برهان‌هایی است که حلبی بر [[اثبات عصمت]] [[نبی]] از [[گناهان]] اقامه کرده اما می‌تواند برای [[عصمت امام]] از [[گناه]] نیز به کار آید.
این [[برهان]] نیز از جمله برهان‌هایی است که حلبی بر [[اثبات عصمت]] [[نبی]] از [[گناهان]] اقامه کرده اما می‌تواند برای [[عصمت امام]] از [[گناه]] نیز به کار آید.


ایشان با بیان اینکه [[احترام]] و [[بزرگداشت]] نبی [[واجب]] است، و [[استخفاف]] او در [[مذهب]] [[اهل سنت]] [[فسق]] و در مذهب ما [[کفر]] به شمار می‌آید، می‌گوید: «[[صدور گناه]] از نبی موجب استخفاف او می‌شود. از این‌رو، لازم است نبی [[معصوم]] باشد، تا موجبات استخفاف فراهم نشود»<ref>{{عربی|و لأن تعظیمه واجب علی الإطلاق و الاستخفاف به فستق علی مذاهب من خالفنا و کفر عندنا و وقوع القبیح منه بوجب الاستخفاف}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۵.</ref>
ایشان با بیان اینکه [[احترام]] و [[بزرگداشت]] نبی [[واجب]] است، و [[استخفاف]] او در [[مذهب]] [[اهل سنت]] [[فسق]] و در مذهب ما [[کفر]] به شمار می‌آید، می‌گوید: «[[صدور گناه]] از نبی موجب استخفاف او می‌شود. از این‌رو، لازم است نبی [[معصوم]] باشد، تا موجبات استخفاف فراهم نشود»<ref>{{عربی|و لأن تعظیمه واجب علی الإطلاق و الاستخفاف به فستق علی مذاهب من خالفنا و کفر عندنا و وقوع القبیح منه بوجب الاستخفاف}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۵.</ref>


=== [[ادله نقلی]] ===
=== دسته دوم: [[ادله نقلی]] ===
ادله نقلی محض، مشتمل بر [[آیات]] و روایاتی است که بر عصمت امام دلالت می‌کنند.  
ادله نقلی محض، مشتمل بر [[آیات]] و روایاتی است که بر عصمت امام دلالت می‌کنند.  
==== [[آیات قرآن]] ====
==== بخش اول: ادله قرآنی ====
===== [[آیه ابتلا]] =====
===== دلیل نخست: [[آیه ابتلا]] =====
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.  
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.  


[[متکلمان]] و [[مفسران]] [[امامیه]] با استناد به جملۀ {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} بر [[عصمت امام]] [[استدلال]] کرده اند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامة، ج۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.</ref>؛ چراکه [[خداوند]] فرموده است [[عهد]] او ـ یعنی [[امامت]] ـ نصیب [[ظالم]] نمی‌شود. کسی که [[مرتکب گناه]] گردد خواه در آشکار یا پنهان، [[ظلم]] کرده است؛ زیرا فرد [[گناهکار]] [[حدود الهی]] را نقض کرده است و به نص قرآن کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>.
[[متکلمان]] و [[مفسران]] [[امامیه]] با استناد به جملۀ {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} بر [[عصمت امام]] [[استدلال]] کرده اند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامة، ج۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.</ref>؛ چراکه [[خداوند]] فرموده است [[عهد]] او ـ یعنی [[امامت]] ـ نصیب [[ظالم]] نمی‌شود. کسی که [[مرتکب گناه]] گردد خواه در آشکار یا پنهان، [[ظلم]] کرده است؛ زیرا فرد [[گناهکار]] [[حدود الهی]] را نقض کرده است و به نص قرآن کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>.


'''بیان [[سید مرتضی]]'''
======بیان [[سید مرتضی]]======
 
از جمله برهان‌هایی که سید برای عصمت امام اقامه می‌کند، آیه امامت [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} یا همان [[آیه]] ابتلاست.
از جمله برهان‌هایی که سید برای عصمت امام اقامه می‌کند، آیه امامت [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} یا همان [[آیه]] ابتلاست.
[[سید]] با این [[استدلال]] در پی [[اثبات عصمت امام]] از [[گناه]] در همه مراحل [[زندگی]] و نیز [[گناهان]] [[باطنی]] و ظاهری و علنی و مخفیانه است.
[[سید]] با این [[استدلال]] در پی [[اثبات عصمت امام]] از [[گناه]] در همه مراحل [[زندگی]] و نیز [[گناهان]] [[باطنی]] و ظاهری و علنی و مخفیانه است.
خط ۳۱۱: خط ۳۱۰:
بنابراین مقدمات، می‌توان گفت [[امام]]، کسی است که در طول [[زندگی]] مرتکب هیچ‌گونه گناهی نشده باشد<ref>{{عربی|لأنها إذا اقتضت نفي الإمامة عمن كان ظالما على كل حال، سواء كان مسر الظلم أو مظهرا له، و كان من ليس بمعصوم و إن كان ظاهره جميلا يجوز أن يكون مبطنا للظلم و القبيح، و لا أحد ممن ليس بمعصوم يؤمن ذلك منه، و لا يجوز فيه، فيجب بحكم الآية أن يكون من يناله العهد الذي هو الإمامة معصوما حتى يؤمن استمراره بالظلم، و حتى يوافق ظاهره باطنه}}؛ سید مرتضی علم الهدی، الشافی، ج۳، ص۱۳۹.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۳.</ref>
بنابراین مقدمات، می‌توان گفت [[امام]]، کسی است که در طول [[زندگی]] مرتکب هیچ‌گونه گناهی نشده باشد<ref>{{عربی|لأنها إذا اقتضت نفي الإمامة عمن كان ظالما على كل حال، سواء كان مسر الظلم أو مظهرا له، و كان من ليس بمعصوم و إن كان ظاهره جميلا يجوز أن يكون مبطنا للظلم و القبيح، و لا أحد ممن ليس بمعصوم يؤمن ذلك منه، و لا يجوز فيه، فيجب بحكم الآية أن يكون من يناله العهد الذي هو الإمامة معصوما حتى يؤمن استمراره بالظلم، و حتى يوافق ظاهره باطنه}}؛ سید مرتضی علم الهدی، الشافی، ج۳، ص۱۳۹.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۳.</ref>


'''بیان [[شیخ طوسی]]'''
======بیان [[شیخ طوسی]]======
 
شیخ طوسی، نه تنها خود برای اثبات عصمت امام به این [[آیه]] [[استدلال]] می‌کند، که [[معتقد]] است [[اصحاب]] [[امامیه]] نیز برای اثبات [[عصمت امام]] از [[گناهان]] به همین آیه استدلال کرده‌اند<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱، ص۴۴۹.</ref>.
شیخ طوسی، نه تنها خود برای اثبات عصمت امام به این [[آیه]] [[استدلال]] می‌کند، که [[معتقد]] است [[اصحاب]] [[امامیه]] نیز برای اثبات [[عصمت امام]] از [[گناهان]] به همین آیه استدلال کرده‌اند<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱، ص۴۴۹.</ref>.


خط ۳۲۱: خط ۳۱۹:
با این توضیحات روشن شد که شیخ، با این آیه در صدد [[اثبات]] عصمت امام از گناهان پیش و پس از تصدی منصب امامت و از آغاز تا پایان [[عمر]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹۰.</ref>.
با این توضیحات روشن شد که شیخ، با این آیه در صدد [[اثبات]] عصمت امام از گناهان پیش و پس از تصدی منصب امامت و از آغاز تا پایان [[عمر]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹۰.</ref>.


===== [[آیه اولی الامر]] =====
===== دلیل دوم: [[آیه اولی الامر]] =====
[[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}<ref>ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.</ref> "[[آیه اولی الامر]]" نام دارد؛ زیرا [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از خدا]]، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولی‌الأمر]] [[فرمان]] داده‌ است<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|آیات نام‌دار]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]؛ [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص۴۱.</ref>.
[[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}<ref>ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.</ref> "[[آیه اولی الامر]]" نام دارد؛ زیرا [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از خدا]]، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولی‌الأمر]] [[فرمان]] داده‌ است<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|آیات نام‌دار]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]؛ [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص۴۱.</ref>.


در این [[آیه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق [[اطاعت خداوند]] و [[اطاعت رسول]] قرار گرفته است، [[بدیهی]] است اطاعت از خدا و [[رسول]] به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی [[واجب]] است؛ بنابراین [[اطاعت اولی الامر]] هم علی‌الاطلاق و بدون قید و شرط واجب است. از سوی دیگر [[اطاعت]] مطلق مستلزم [[معصوم]] بودن [[اولی الامر]] از هر گونه [[خطا]] و [[اشتباه]] است زیرا [[پیروی]] و [[فرمانبرداری]] بی‌چون و چرا تنها از فردی واجب می‌‌شود که از هر گونه خطا و [[لغزش]] [[پاک]] و مبرا باشد و [[خداوند]] هرگز اطاعت از غیر معصوم را به صورت مطلق واجب نمی‌کند<ref>دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص۱۰۷-۱۱۱؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۵۱.</ref>
در این [[آیه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق [[اطاعت خداوند]] و [[اطاعت رسول]] قرار گرفته است، [[بدیهی]] است اطاعت از خدا و [[رسول]] به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی [[واجب]] است؛ بنابراین [[اطاعت اولی الامر]] هم علی‌الاطلاق و بدون قید و شرط واجب است. از سوی دیگر [[اطاعت]] مطلق مستلزم [[معصوم]] بودن [[اولی الامر]] از هر گونه [[خطا]] و [[اشتباه]] است زیرا [[پیروی]] و [[فرمانبرداری]] بی‌چون و چرا تنها از فردی واجب می‌‌شود که از هر گونه خطا و [[لغزش]] [[پاک]] و مبرا باشد و [[خداوند]] هرگز اطاعت از غیر معصوم را به صورت مطلق واجب نمی‌کند<ref>دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص۱۰۷-۱۱۱؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۵۱.</ref>


'''بیان ابوالصلاح حلبی'''
======بیان [[ابوالصلاح حلبی]]======
 
[[خداوند]] ما را به [[اطاعت]] مطلق از امامان امر کرده است؛ امر به اطاعت از کسی به طور مطلق، به معنای عصمت او از [[ارتکاب گناهان]] است؛ زیرا [[صدور گناه]] از [[امام]]، همراه با امر کردن [[مردم]] به اطاعت مطلق از وی، در واقع امر کردن مردم به [[ارتکاب گناه]] است، و محال است خداوند متعال چنین کاری انجام دهد. پس امامان از ارتکاب گناهان معصوم‌اند<ref>{{عربی|لأن عموم طاعتهم مقتض لعصمتهم لأنه لو جاز علیهم القبیح مع إطلاق الأمر بطاعتهم فی کل شئ لکان ذلک أمرا بالقبیح المتعذر منه تعالی}}؛ ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۳.</ref>.
[[خداوند]] ما را به [[اطاعت]] مطلق از امامان امر کرده است؛ امر به اطاعت از کسی به طور مطلق، به معنای عصمت او از [[ارتکاب گناهان]] است؛ زیرا [[صدور گناه]] از [[امام]]، همراه با امر کردن [[مردم]] به اطاعت مطلق از وی، در واقع امر کردن مردم به [[ارتکاب گناه]] است، و محال است خداوند متعال چنین کاری انجام دهد. پس امامان از ارتکاب گناهان معصوم‌اند<ref>{{عربی|لأن عموم طاعتهم مقتض لعصمتهم لأنه لو جاز علیهم القبیح مع إطلاق الأمر بطاعتهم فی کل شئ لکان ذلک أمرا بالقبیح المتعذر منه تعالی}}؛ ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۳.</ref>.
از [[استدلال]] مرحوم حلبی روشن می‌شود که وی در پی آن است که با این آیه [[عصمت امام]] از گناه را اثبات کند<ref>برای مشاهده اشکالات مطرح شده درباره استدلال به این آیه و جواب‌های آن، ر.ک: علی ربانی گلپایگانی، «قرآن و عصمت امام»، فصلنامه انتظار موعود، شماره پانزدهم، ص۳۸-۴۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۹.</ref>
از [[استدلال]] مرحوم حلبی روشن می‌شود که وی در پی آن است که با این آیه [[عصمت امام]] از گناه را اثبات کند<ref>برای مشاهده اشکالات مطرح شده درباره استدلال به این آیه و جواب‌های آن، ر.ک: علی ربانی گلپایگانی، «قرآن و عصمت امام»، فصلنامه انتظار موعود، شماره پانزدهم، ص۳۸-۴۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۹.</ref>


'''بیان [[شیخ طوسی ]]'''
======بیان [[شیخ طوسی]]======
 
می‌توان [[استدلال]] [[شیخ طوسی]] را به این [[آیه]] برای [[اثبات عصمت امامان]] [[پاک]] {{عم}} در چند جمله بیان کرد:
می‌توان [[استدلال]] [[شیخ طوسی]] را به این [[آیه]] برای [[اثبات عصمت امامان]] [[پاک]] {{عم}} در چند جمله بیان کرد:


خط ۳۴۵: خط ۳۴۱:
با این تقریر روشن می‌شود که قلمرو ثابت شده از عصمت، با این [[برهان]] عصمت از گناه و اشتباه است.
با این تقریر روشن می‌شود که قلمرو ثابت شده از عصمت، با این [[برهان]] عصمت از گناه و اشتباه است.


===== [[آیه صادقین]] =====
===== دلیل سوم: [[آیه صادقین]] =====
خداوند در آیه ۱۱۹ [[سوره توبه]] فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. امر {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}، در صورتی امکان‌پذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در [[جامعه]] وجود داشته باشند، ثانیاً این [[صادقین]] باید دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ یعنی باید [[معصوم]] باشند، چون اگر امکان [[ارتکاب گناه]] و یا [[خطا]] در آنها باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهد بود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۵۵.</ref>. بدون [[شک]] مراد از صادقین، [[امامان]] دوازده‌گانه [[شیعه]] است، چنانچه در [[روایات]] نیز بدین مسأله تصریح شده است<ref>{{متن حدیث|عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا{{ع}} قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹. قَالَ: الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ}}، کافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: صادقین همان [[ائمه]] هستند (که به سبب [[اطاعت از خدا]] صادق و [[صدیق]] هستند).</ref>.
خداوند در آیه ۱۱۹ [[سوره توبه]] فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. امر {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}، در صورتی امکان‌پذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در [[جامعه]] وجود داشته باشند، ثانیاً این [[صادقین]] باید دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ یعنی باید [[معصوم]] باشند، چون اگر امکان [[ارتکاب گناه]] و یا [[خطا]] در آنها باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهد بود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۵۵.</ref>. بدون [[شک]] مراد از صادقین، [[امامان]] دوازده‌گانه [[شیعه]] است، چنانچه در [[روایات]] نیز بدین مسأله تصریح شده است<ref>{{متن حدیث|عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا{{ع}} قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹. قَالَ: الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ}}، کافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: صادقین همان [[ائمه]] هستند (که به سبب [[اطاعت از خدا]] صادق و [[صدیق]] هستند).</ref>.


'''بیان ابوالصلاح حلبی'''
======بیان [[ابوالصلاح حلبی]]======
 
حلبی، مصداق [[صادقین]] در آیه را [[امامان]] {{عم}} می‌داند<ref>گفتنی است روایاتی که درباره این آیه وارد شده، بیشتر درباره امام علی {{ع}} بوده است. (ر. ک: فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات الکوفی، ص۱۷۳؛ محمد بن حسن شیخ طوسی، الامالی، ص۲۵۵). گفتنی است علامه حلی در این باره می‌نویسد: {{عربی|روی الجمهور انها نزلت فی علی {{ع}}}}؛ حسن بن یوسف علامه حلی، نهج الحق، تعلیق عین الله حسینی ارموی، ص۱۹۰. افزون بر آن، به زحمت می‌توان روایاتی که مصداق این آیه را همه امامان پاک {{عم}} معرفی می‌کنند، مستفیض دانست. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۲۷۷.</ref>. با این مقدمه، [[حلبی]]، [[استدلال]] خود را چنین تقریر می‌کند که [[خداوند]] ما را به [[تبعیت]] مطلق از [[صادقین]] امر کرده و این تبعیت را در جهت ویژه‌ای منحصر نکرده است؛ پس تبعیت از آنها در هر امری لازم است. از سوی دیگر، هر کسی که خداوند ما را به تبعیت مطلق از او امر کرده باشد، از [[گناه]] [[معصوم]] است؛ زیرا [[قبیح]] است خداوند ما را به تبعیت از کسی [[فرمان]] دهد که [[فاسق]] است یا حتی احتمال صدور [[فسق]] از او می‌رود. پس صادقین از گناه معصوم‌اند<ref>ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۹؛ همو، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۵.</ref>.
حلبی، مصداق [[صادقین]] در آیه را [[امامان]] {{عم}} می‌داند<ref>گفتنی است روایاتی که درباره این آیه وارد شده، بیشتر درباره امام علی {{ع}} بوده است. (ر. ک: فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات الکوفی، ص۱۷۳؛ محمد بن حسن شیخ طوسی، الامالی، ص۲۵۵). گفتنی است علامه حلی در این باره می‌نویسد: {{عربی|روی الجمهور انها نزلت فی علی {{ع}}}}؛ حسن بن یوسف علامه حلی، نهج الحق، تعلیق عین الله حسینی ارموی، ص۱۹۰. افزون بر آن، به زحمت می‌توان روایاتی که مصداق این آیه را همه امامان پاک {{عم}} معرفی می‌کنند، مستفیض دانست. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۲۷۷.</ref>. با این مقدمه، [[حلبی]]، [[استدلال]] خود را چنین تقریر می‌کند که [[خداوند]] ما را به [[تبعیت]] مطلق از [[صادقین]] امر کرده و این تبعیت را در جهت ویژه‌ای منحصر نکرده است؛ پس تبعیت از آنها در هر امری لازم است. از سوی دیگر، هر کسی که خداوند ما را به تبعیت مطلق از او امر کرده باشد، از [[گناه]] [[معصوم]] است؛ زیرا [[قبیح]] است خداوند ما را به تبعیت از کسی [[فرمان]] دهد که [[فاسق]] است یا حتی احتمال صدور [[فسق]] از او می‌رود. پس صادقین از گناه معصوم‌اند<ref>ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۹؛ همو، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۵.</ref>.


صدر [[کلام]] حلبی، گویای این [[اعتقاد]] است که پیروی از امامان [[پاک]] {{عم}} در همه امور لازم است؛ ولی ذیل کلام ایشان روشن می‌کند که مقصود وی، پیروی از امامان پاک {{عم}} در [[امور دینی]] است. بنابراین وی در پی آن است که با این [[آیه]] [[عصمت امامان]] پاک {{عم}} از [[گناهان]] را ثابت کند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۷.</ref>.
صدر [[کلام]] حلبی، گویای این [[اعتقاد]] است که پیروی از امامان [[پاک]] {{عم}} در همه امور لازم است؛ ولی ذیل کلام ایشان روشن می‌کند که مقصود وی، پیروی از امامان پاک {{عم}} در [[امور دینی]] است. بنابراین وی در پی آن است که با این [[آیه]] [[عصمت امامان]] پاک {{عم}} از [[گناهان]] را ثابت کند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۷.</ref>.


===== [[آیه تطهیر]] =====
===== دلیل چهارم: [[آیه تطهیر]] =====
یکی از ادلّه [[قرآنی]] اثبات عصمت امام، آیه تطهیر است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. [[استدلال]] به این [[آیه]]، بر سه مقدمه [[استوار]] است:
یکی از ادلّه [[قرآنی]] اثبات عصمت امام، آیه تطهیر است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. [[استدلال]] به این [[آیه]]، بر سه مقدمه [[استوار]] است:
# اراده تکوینی [[الهی]] به [[اذهاب رجس]] و [[تطهیر]] [[اهل بیت]] تعلّق گرفته است.
# اراده تکوینی [[الهی]] به [[اذهاب رجس]] و [[تطهیر]] [[اهل بیت]] تعلّق گرفته است.
خط ۳۶۲: خط ۳۵۷:
نتیجه: [[امامان شیعه]]{{عم}}، معصوم‌اند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۴۹-۵۲؛ [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص۴۱.</ref>.
نتیجه: [[امامان شیعه]]{{عم}}، معصوم‌اند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۴۹-۵۲؛ [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص۴۱.</ref>.


'''بیان [[سید مرتضی]]'''
======بیان [[سید مرتضی]]======
 
پیش از تقریر [[برهان]] سید، توجه به این نکته لازم است که این [[استدلال]] در پاسخ ایراد [[قاضی عبدالجبار معتزلی]] است که [[معتقد]] است [[شیعه]] با [[تمسک]] به این آیه در پی [[اثبات]] آن است که امامت، تنها در [[اهل بیت]] [[رسول]] خداست که معصوم‌اند. به نظر [[قاضی عبدالجبار]]، این آیه بر [[عصمت]] آنان دلالت نمی‌کند.
پیش از تقریر [[برهان]] [[سید]]، توجه به این نکته لازم است که این [[استدلال]] در پاسخ ایراد [[قاضی عبدالجبار معتزلی]] است که [[معتقد]] است [[شیعه]] با [[تمسک]] به این آیه در پی [[اثبات]] آن است که امامت، تنها در [[اهل بیت]] [[رسول]] خداست که معصوم‌اند. به نظر [[قاضی عبدالجبار]]، این آیه بر [[عصمت]] آنان دلالت نمی‌کند.


سید با [[اثبات عصمت اهل بیت]] با استفاده از این آیه، [[امامت امام علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} را با توجه به [[شأن نزول]] آن نتیجه می‌گیرد. وی در بیان چگونگی دلالت این آیه بر عصمت می‌گوید: [[خداوند]] در این آیه یا فقط [[اراده]] تنها - بدون تحقق فعل، یعنی [[اذهاب رجس]] - کرده و یا اراده همراه با تحقق فعل، یعنی همان اذهاب رجس را در نظر داشته است؛ اراده تنها و بدون تحقق فعل، [[باطل]] است؛ پس [[خداوند]] در این [[آیه]] تحقق فعل را همراه با [[اراده]] در نظر داشته است: {{عربی|إن قوله تعالى: إنما يريد الله لا يخلو من أن يكون معناه الإرادة المحضة التي لم يتبعها الفعل و إذهاب الرجس أو أن يكون أراد ذلك و فعله}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۳۴.</ref>.
سید با [[اثبات عصمت اهل بیت]] با استفاده از این آیه، [[امامت امام علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} را با توجه به [[شأن نزول]] آن نتیجه می‌گیرد. وی در بیان چگونگی دلالت این آیه بر عصمت می‌گوید: [[خداوند]] در این آیه یا فقط [[اراده]] تنها - بدون تحقق فعل، یعنی [[اذهاب رجس]] - کرده و یا اراده همراه با تحقق فعل، یعنی همان اذهاب رجس را در نظر داشته است؛ اراده تنها و بدون تحقق فعل، [[باطل]] است؛ پس [[خداوند]] در این [[آیه]] تحقق فعل را همراه با [[اراده]] در نظر داشته است: {{عربی|إن قوله تعالى: إنما يريد الله لا يخلو من أن يكون معناه الإرادة المحضة التي لم يتبعها الفعل و إذهاب الرجس أو أن يكون أراد ذلك و فعله}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۳۴.</ref>.


[[سید]] دیدگاه خود مبنی بر اینکه اراده تنها و بدون فعل، باطل است را با دلایلی ثابت می‌کند:
سید دیدگاه خود مبنی بر اینکه اراده تنها و بدون فعل، باطل است را با دلایلی ثابت می‌کند:
# از ظاهر آیه برمی‌آید که خداوند در صدد دادن امری اختصاصی به [[اهل بیت]] است، و اگر مراد از آیه تنها اراده محض باشد، اختصاص معنا نخواهد داشت<ref>{{عربی|لفظ الآية يقتضي اختصاص أهل البيت بما ليس لغيرهم، ألا ترى أنه قال إنما يريد الله ليذهب و هذه اللفظة تقتضي ما ذكرنا من التخصيص}}؛ سیدمرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۳۴.</ref>.
# از ظاهر آیه برمی‌آید که خداوند در صدد دادن امری اختصاصی به [[اهل بیت]] است، و اگر مراد از آیه تنها اراده محض باشد، اختصاص معنا نخواهد داشت<ref>{{عربی|لفظ الآية يقتضي اختصاص أهل البيت بما ليس لغيرهم، ألا ترى أنه قال إنما يريد الله ليذهب و هذه اللفظة تقتضي ما ذكرنا من التخصيص}}؛ سیدمرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۳۴.</ref>.
# آیه در صدد [[مدح]] اهل بیت است، و اگر مراد، تنها اراده محض باشد، دیگر فضیلتی برای اهل بیت دربر نخواهد داشت، و همه [[مکلفان]] مشمول این اراده خواهند شد<ref>{{عربی|و صورة الحال و سبب نزول الآية يقتضيان المدحة و التشريف، و لا مدحة و لا تشريف في الإرادة المحضة التي تعم سائر المكلفين من الكفار و غيرهم}}؛ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۳۴.</ref>.
# آیه در صدد [[مدح]] اهل بیت است، و اگر مراد، تنها اراده محض باشد، دیگر فضیلتی برای اهل بیت دربر نخواهد داشت، و همه [[مکلفان]] مشمول این اراده خواهند شد<ref>{{عربی|و صورة الحال و سبب نزول الآية يقتضيان المدحة و التشريف، و لا مدحة و لا تشريف في الإرادة المحضة التي تعم سائر المكلفين من الكفار و غيرهم}}؛ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۳۴.</ref>.
خط ۳۷۴: خط ۳۶۸:
با این توضیحات روشن می‌شود که اولاً، مقصود از اهل بیت در این آیه [[پنج تن آل عبا]] هستند؛ ثانیاً، این آیه از [[اراده خدا]] به [[اذهاب رجس]] از اهل بیت خبر داده است؛ ثالثاً، خداوند در این آیه افزون بر ارادۀ اذهاب رجس، تحقق این فعل را نیز در نظر داشته است؛ رابعاً، اذهاب رجس از اهل بیت، به معنای [[عصمت]] آنهاست<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۴.</ref>.
با این توضیحات روشن می‌شود که اولاً، مقصود از اهل بیت در این آیه [[پنج تن آل عبا]] هستند؛ ثانیاً، این آیه از [[اراده خدا]] به [[اذهاب رجس]] از اهل بیت خبر داده است؛ ثالثاً، خداوند در این آیه افزون بر ارادۀ اذهاب رجس، تحقق این فعل را نیز در نظر داشته است؛ رابعاً، اذهاب رجس از اهل بیت، به معنای [[عصمت]] آنهاست<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۴.</ref>.


===== [[آیه اهل الذکر]] =====
===== دلیل پنجم: [[آیه اهل الذکر]] =====
{{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>.
{{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>.


======بیان [[ابوالصلاح حلبی]]======
در میان [[متکلمان]] حوزه پنج [[قرن اول]]، [[ابوالصلاح حلبی]]، تنها کسی است که برای [[اثبات عصمت امامان]] [[پاک]] {{عم}} به این [[آیه]] [[تمسک]] کرده است. این در حالی است که حتی [[مفسران]] نیز در [[تفاسیر]] خود به [[لزوم]] [[عصمت امامان]] پاک {{عم}} از راه این آیه اشاره نکرده‌اند<ref>ر.ک: ذیل تفسیر همین آیه از محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱، ص۳۸۴؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۵۷؛ سیدعلی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۵، ص۴۴۵-۴۴۴۶؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۲، ص۴۲-۴۳؛ ملافتح الله کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۳، ص۵۶۷؛ همو، منهج الصادقین، ج۵، ص۱۹۱؛ سیدمحمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۳، ص۲۳۲؛ سیدمحمدتقی مدرسی، من هدی القرآن، ج۶، ص۶۰-۶۲؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۲۷۷؛ همو، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۲۷؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۸، ص۱۲۸؛ مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۲، ص۴۷۰؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۷۱۶؛ سیدمحمد حسینی شیرازی، تقریب القرآن، ج۳، ص۲۲۰؛ حسن مصطفوی، تفسیر روشن، ج۱۳، ص۵۳؛ محمد صادقی تهرانی، الغرقان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۴۹؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۵۷-۲۵۸؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۴۱-۲۴۲.</ref>
در میان [[متکلمان]] حوزه پنج [[قرن اول]]، [[ابوالصلاح حلبی]]، تنها کسی است که برای [[اثبات عصمت امامان]] [[پاک]] {{عم}} به این [[آیه]] [[تمسک]] کرده است. این در حالی است که حتی [[مفسران]] نیز در [[تفاسیر]] خود به [[لزوم]] [[عصمت امامان]] پاک {{عم}} از راه این آیه اشاره نکرده‌اند<ref>ر.ک: ذیل تفسیر همین آیه از محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱، ص۳۸۴؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۵۷؛ سیدعلی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۵، ص۴۴۵-۴۴۴۶؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۲، ص۴۲-۴۳؛ ملافتح الله کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۳، ص۵۶۷؛ همو، منهج الصادقین، ج۵، ص۱۹۱؛ سیدمحمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۳، ص۲۳۲؛ سیدمحمدتقی مدرسی، من هدی القرآن، ج۶، ص۶۰-۶۲؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۲۷۷؛ همو، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۲۷؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۸، ص۱۲۸؛ مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۲، ص۴۷۰؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۷۱۶؛ سیدمحمد حسینی شیرازی، تقریب القرآن، ج۳، ص۲۲۰؛ حسن مصطفوی، تفسیر روشن، ج۱۳، ص۵۳؛ محمد صادقی تهرانی، الغرقان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۴۹؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۵۷-۲۵۸؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۴۱-۲۴۲.</ref>


حلبی، [[اهل الذکر]] را همان امامان {{عم}} می‌داند<ref> گفتنی است اولاً شأن نزول و مورد اهل الذکر در این آیه، به تصریح بسیاری از مفسران شیعه و سنی اهل کتاب (فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۵۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۴۲؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۷، ص۲۱۱؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۵، ص۱۹۱؛ محمودبن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۶۰۷؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۷، ص۲۱۱؛ اسماعیل بن عمروبن کثیر قرشی، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۴۹۳؛ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۱۷۲؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۴، ص۸۷) با دانشمندان یهود و نصارا (محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۲۲۷؛ همو، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۲۷؛ سید عبدالحسین طیب، تفسیر اطیب البیان، ج۸، ص۱۲۸؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۷، ص۲۱۱) یا مؤمنان اهل کتاب (محمد انصاری قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۷۸) و یا خصوص اهل تورات‌اند (مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۲، ص۴۷۰؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۵۸). ثانیاً، روایات مستفیضه‌ای بر تعیین امامان پاک {{عم}} با عنوان مصادیق اهل الذکر به ما رسیده است؛ به گونه‌ای که محمد بن حسن صفار، ۲۸ روایت را در این خصوص نقل می‌کند (محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۸-۴۳). در جمع میان این دو مطلب می‌توان گفت که اهل الذکر، عام‌اند و امامان پاک {{عم}} نیز یکی از مصادیق و بلکه مصداق کامل آن‌اند.</ref> و بر اساس این [[آیه]]، برهانی را اقامه می‌کند که می‌توان آن را در این قالب منطقی ارائه کرد: اگر [[اهل الذکر]] فاقد [[علم]] بودند و در [[اخبار]] خود [[معصوم]] نبودند، [[قبیح]] بود [[خداوند]] ما را به سؤال از آنها [[تکلیف]] کند؛ ولی خداوند ما را به سؤال کردن از آنان تکلیف کرده است؛ پس آنها دارای علم‌اند و در اخبار خود معصوم: {{عربی|و ذلک یقتضی علم المسؤولین کل مسؤول عنه و عصمتهم فیما یخبرون به، لقبح تکلیف الرد دونهما}}<ref>ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۹. به نظر می‌رسد همان‌گونه که برخی مفسران شیعه و سنی بیان کرده‌اند، این آیه در صدد ارشاد به حکم عقلایی لزوم رجوع جاهل به عالم است (سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۵۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۷، ص۲۱۱)، و چون اهل کتاب در زمینه پاسخ‌گویی به وجود یا عدم رسولان و انبیا پیش از پیامبر اکرم {{صل}} عالم بودند، مشرکانی که در این زمینه در تردید به سر می‌بردند، باید به آنان رجوع می‌کردند، چنین امری باعصمت آنان ملازم نیست. از این‌رو، نمی‌توان از این آیه برای اثبات عصمت امامان پاک {{عم}} استفاده کرد.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۶.</ref>
حلبی، [[اهل الذکر]] را همان امامان {{عم}} می‌داند<ref> گفتنی است اولاً شأن نزول و مورد اهل الذکر در این آیه، به تصریح بسیاری از مفسران شیعه و سنی اهل کتاب (فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۵۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۴۲؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۷، ص۲۱۱؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۵، ص۱۹۱؛ محمودبن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۶۰۷؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۷، ص۲۱۱؛ اسماعیل بن عمروبن کثیر قرشی، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۴۹۳؛ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۱۷۲؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۴، ص۸۷) با دانشمندان یهود و نصارا (محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۲۲۷؛ همو، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۲۷؛ سید عبدالحسین طیب، تفسیر اطیب البیان، ج۸، ص۱۲۸؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۷، ص۲۱۱) یا مؤمنان اهل کتاب (محمد انصاری قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۷۸) و یا خصوص اهل تورات‌اند (مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۲، ص۴۷۰؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۵۸). ثانیاً، روایات مستفیضه‌ای بر تعیین امامان پاک {{عم}} با عنوان مصادیق اهل الذکر به ما رسیده است؛ به گونه‌ای که محمد بن حسن صفار، ۲۸ روایت را در این خصوص نقل می‌کند (محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۸-۴۳). در جمع میان این دو مطلب می‌توان گفت که اهل الذکر، عام‌اند و امامان پاک {{عم}} نیز یکی از مصادیق و بلکه مصداق کامل آن‌اند.</ref> و بر اساس این [[آیه]]، برهانی را اقامه می‌کند که می‌توان آن را در این قالب منطقی ارائه کرد: اگر [[اهل الذکر]] فاقد [[علم]] بودند و در [[اخبار]] خود [[معصوم]] نبودند، [[قبیح]] بود [[خداوند]] ما را به سؤال از آنها [[تکلیف]] کند؛ ولی خداوند ما را به سؤال کردن از آنان تکلیف کرده است؛ پس آنها دارای علم‌اند و در اخبار خود معصوم: {{عربی|و ذلک یقتضی علم المسؤولین کل مسؤول عنه و عصمتهم فیما یخبرون به، لقبح تکلیف الرد دونهما}}<ref>ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۹. به نظر می‌رسد همان‌گونه که برخی مفسران شیعه و سنی بیان کرده‌اند، این آیه در صدد ارشاد به حکم عقلایی لزوم رجوع جاهل به عالم است (سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۵۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۷، ص۲۱۱)، و چون اهل کتاب در زمینه پاسخ‌گویی به وجود یا عدم رسولان و انبیا پیش از پیامبر اکرم {{صل}} عالم بودند، مشرکانی که در این زمینه در تردید به سر می‌بردند، باید به آنان رجوع می‌کردند، چنین امری باعصمت آنان ملازم نیست. از این‌رو، نمی‌توان از این آیه برای اثبات عصمت امامان پاک {{عم}} استفاده کرد.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۶.</ref>


===== [[آیه شهادت]] =====
===== دلیل ششم: [[آیه شهادت]] =====
{{متن قرآن|يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>.
{{متن قرآن|يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>.


این آیه نیز از جمله آیاتی است که تنها عده معدودی از متکلمان یا مفسران جهت اثبات عصمت امامان به آنها تمسک کرده‌اند.  
این آیه نیز از جمله آیاتی است که تنها عده معدودی از متکلمان یا مفسران جهت اثبات عصمت امامان به آنها تمسک کرده‌اند.  


'''بیان ابوالصلاح حلبی'''
======بیان [[ابوالصلاح حلبی]]======
 
از جمله آیاتی که حلبی برای [[اثبات عصمت امامان]] [[پاک]] {{عم}} به آن [[تمسک]] می‌کند، [[آیه شهادت]] است. ایشان پس از آنکه مصداق [[شهید]] در این [[آیه]] را [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امامان معصوم]] {{عم}} می‌شمرد<ref>با مراجعه به تفاسیر شیعه روشن می‌شود که برخی از مفسران، مصداق شهید را پیامبران دانسته‌اند. (ر. ک: ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۲، ص۸۱؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۷، ص۲۵۲؛ سیدمحمدتقی مدرسی، من هدی القرآن، ج۶، ص۱۱۱؛ ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۵، ص۲۱۴). برخی دیگر از آنها مصداق آن را امامان نیز دانسته‌اند. ر.ک: محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۵۱؛ ملافتح الله کاشانی، زبادة التفاسیر، ج۲، ص۵۹۹؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۷۴۲؛ سید محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۳، ص۲۷۸.</ref>، از دو جهت برای اثبات عصمت امامان [[معصوم]] {{عم}} به آن تمسک می‌کند: نخست آنکه پیامبر اکرم {{صل}} و [[امام]] {{ع}}، هر دو شاهدند: {{عربی|و ذلک یقتضی عصمته من وجهین أحدهما ثبوت التساوی بینه و بین النبی فی الحجة بالشهادة}}<ref>ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۸۰.</ref>.
از جمله آیاتی که حلبی برای [[اثبات عصمت امامان]] [[پاک]] {{عم}} به آن [[تمسک]] می‌کند، [[آیه شهادت]] است. ایشان پس از آنکه مصداق [[شهید]] در این [[آیه]] را [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امامان معصوم]] {{عم}} می‌شمرد<ref>با مراجعه به تفاسیر شیعه روشن می‌شود که برخی از مفسران، مصداق شهید را پیامبران دانسته‌اند. (ر. ک: ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۲، ص۸۱؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۷، ص۲۵۲؛ سیدمحمدتقی مدرسی، من هدی القرآن، ج۶، ص۱۱۱؛ ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۵، ص۲۱۴). برخی دیگر از آنها مصداق آن را امامان نیز دانسته‌اند. ر.ک: محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۵۱؛ ملافتح الله کاشانی، زبادة التفاسیر، ج۲، ص۵۹۹؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۷۴۲؛ سید محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۳، ص۲۷۸.</ref>، از دو جهت برای اثبات عصمت امامان [[معصوم]] {{عم}} به آن تمسک می‌کند: نخست آنکه پیامبر اکرم {{صل}} و [[امام]] {{ع}}، هر دو شاهدند: {{عربی|و ذلک یقتضی عصمته من وجهین أحدهما ثبوت التساوی بینه و بین النبی فی الحجة بالشهادة}}<ref>ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۸۰.</ref>.


خط ۳۹۴: خط ۳۸۸:
وی تقریر دوم خود را این‌گونه بیان می‌کند: اگر [[شهید]]، خود [[گناه]] کند، نیاز به شهیدی دیگر دارد، و اگر آن شهید نیز [[گناهکار]] باشد، باز خود نیاز به شهیدی دیگر دارد و... که در این صورت [[تسلسل]] لازم می‌شود؛ پس شهید باید از گناه [[معصوم]] باشد. وی می‌نویسد: اگر انجام دادن [[فعل قبیح]] و اخلال به [[واجب]] از [[شاهد]] ممکن باشد، به مقتضای [[آیه]]، خود به شاهد دیگری محتاج است، و آن دوباره تا بی‌نهایت مقتضی وجود شاهدی برای هر شاهد است یا اینکه شاهدی وجود داشته باشد که خود به شاهد نیاز نداشته باشد، و چنین شاهدی وجود نخواهد داشت؛ مگر آنکه معصوم باشد، و این صفت جز برای [[امامان]] ما {{عم}} ثابت و درباره کسی نیز ادعار نشده است<ref>ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۸۰.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۸.</ref>
وی تقریر دوم خود را این‌گونه بیان می‌کند: اگر [[شهید]]، خود [[گناه]] کند، نیاز به شهیدی دیگر دارد، و اگر آن شهید نیز [[گناهکار]] باشد، باز خود نیاز به شهیدی دیگر دارد و... که در این صورت [[تسلسل]] لازم می‌شود؛ پس شهید باید از گناه [[معصوم]] باشد. وی می‌نویسد: اگر انجام دادن [[فعل قبیح]] و اخلال به [[واجب]] از [[شاهد]] ممکن باشد، به مقتضای [[آیه]]، خود به شاهد دیگری محتاج است، و آن دوباره تا بی‌نهایت مقتضی وجود شاهدی برای هر شاهد است یا اینکه شاهدی وجود داشته باشد که خود به شاهد نیاز نداشته باشد، و چنین شاهدی وجود نخواهد داشت؛ مگر آنکه معصوم باشد، و این صفت جز برای [[امامان]] ما {{عم}} ثابت و درباره کسی نیز ادعار نشده است<ref>ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۸۰.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۸.</ref>


===== [[آیه نفر]] =====
===== دلیل هفتم: [[آیه نفر]] =====
{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}<ref>«و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref>.
{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}<ref>«و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref>.


======بیان [[ابوالفتح کراجکی]]======
ظاهرا تنها متکلمی که جهت [[اثبات عصمت امام]] به [[آیه نفر]]، [[تمسک]] کرده، ابوالفتح کراجکی است. [[استدلال]] کراجکی به این [[آیه]] بدین شیوه است که بر اساس آن، [[خداوند تبارک و تعالی]] به یادگیری [[علم]] [[تشویق]] کرده است، و چنین کاری در هر زمانی، از جمله زمان [[پیامبر اکرم]] {{صل}} لازم و بدین صورت بوده است که [[مبلغان]] و نافران [[تفقه در دین]]، از هر قبیله‌ای که نزد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌آمدند، آن حضرت ایشان را به گونه‌ای [[آموزش]] می‌داد که همه، [[حلال و حرام]] یک‌سانی را به [[مردم]] یاد می‌دادند، و اختلافی در کار نبود. بنابراین مشکل [[اختلاف]] در بیانات مبلغان، با وجود [[پیامبر خدا]] {{صل}} رفع می‌شد. با [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} و با توجه به احتمال بروز اختلاف‌نظرها، برای کسانی که [[خداوند]] آنها را [[مکلف]] به انجام دادن [[تکالیف الهی]] کرده بود، [[عدل]]، [[حکمت]]، فضل و [[رحمت خدا]] اقتضا می‌کرد که چنین مشکلی را با [[نصب]] عالمی که از [[اشتباه]] و اختلاف اقوال [[معصوم]] باشد، رفع کند<ref>ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۳۰۰-۳۰۱. به نظر می‌رسد تمسک به این آیه در واقع همان تأکید بر دلیل نیاز به امام در جامعه است، و با این برهان، عصمت امام از اشتباه در تبیین دین ثابت می‌شود.</ref>.
ظاهرا تنها متکلمی که جهت [[اثبات عصمت امام]] به [[آیه نفر]]، [[تمسک]] کرده، ابوالفتح کراجکی است. [[استدلال]] کراجکی به این [[آیه]] بدین شیوه است که بر اساس آن، [[خداوند تبارک و تعالی]] به یادگیری [[علم]] [[تشویق]] کرده است، و چنین کاری در هر زمانی، از جمله زمان [[پیامبر اکرم]] {{صل}} لازم و بدین صورت بوده است که [[مبلغان]] و نافران [[تفقه در دین]]، از هر قبیله‌ای که نزد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌آمدند، آن حضرت ایشان را به گونه‌ای [[آموزش]] می‌داد که همه، [[حلال و حرام]] یک‌سانی را به [[مردم]] یاد می‌دادند، و اختلافی در کار نبود. بنابراین مشکل [[اختلاف]] در بیانات مبلغان، با وجود [[پیامبر خدا]] {{صل}} رفع می‌شد. با [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} و با توجه به احتمال بروز اختلاف‌نظرها، برای کسانی که [[خداوند]] آنها را [[مکلف]] به انجام دادن [[تکالیف الهی]] کرده بود، [[عدل]]، [[حکمت]]، فضل و [[رحمت خدا]] اقتضا می‌کرد که چنین مشکلی را با [[نصب]] عالمی که از [[اشتباه]] و اختلاف اقوال [[معصوم]] باشد، رفع کند<ref>ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۳۰۰-۳۰۱. به نظر می‌رسد تمسک به این آیه در واقع همان تأکید بر دلیل نیاز به امام در جامعه است، و با این برهان، عصمت امام از اشتباه در تبیین دین ثابت می‌شود.</ref>.


=== [[روایات]] ===
==== بخش دوم: ادله روایی ====
{{اصلی|اثبات عصمت امام در حدیث}}
{{اصلی|اثبات عصمت امام در حدیث}}
متکلمان شیعه به روایات فراوانی جهت [[اثبات عصمت امامان]]{{ع}} استناد کرده‌اند که اهم آنها به شرح ذیل است:
متکلمان شیعه به روایات فراوانی جهت [[اثبات عصمت امامان]]{{ع}} استناد کرده‌اند که اهم آنها به شرح ذیل است:


==== [[حدیث ثقلین]] ====
==== دلیل نخست: [[حدیث ثقلین]] ====
[[پیامبر اسلام]]{{صل}} در این [[حدیث]] می‌فرمایند: {{متن حدیث|إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض}}<ref>‏«من از بین شما می‌روم و دو چیز گران بها و [[ارزشمند]] از خودم به یادگار می‌گذارم، یکی [[کتاب خدا]] و دیگری عترتم را و مادامی که به هر دو آنها [[متوسل]] شوید هرگز [[گمراه]] نخواهید شد» بصائرالدرجات، ج ۱، ص۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و....</ref>.  
[[پیامبر اسلام]]{{صل}} در این [[حدیث]] می‌فرمایند: {{متن حدیث|إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض}}<ref>‏«من از بین شما می‌روم و دو چیز گران بها و [[ارزشمند]] از خودم به یادگار می‌گذارم، یکی [[کتاب خدا]] و دیگری عترتم را و مادامی که به هر دو آنها [[متوسل]] شوید هرگز [[گمراه]] نخواهید شد» بصائرالدرجات، ج ۱، ص۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و....</ref>.  


بی‌شک [[قرآن کریم]] کتابی است [[معصوم]] از هرگونه [[خطا]] و [[اشتباه]]. پس اینکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[عترت]] خویش را کنار [[قرآن]] نشانده و [[تمسک]] به هر دو را موجب [[هدایت]] دانسته است، بهترین دلیل بر [[عصمت]] ایشان است. چه، [[پیروی]] نمودن از غیر معصوم، موج هدایت مطلق و [[قطعی]] نخواهد شد، بلکه همواره احتمال [[انحراف]] و [[ضلالت]] در آن می‌رود و این با جمله {{متن حدیث|لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً}} سازگار نیست؛ زیرا معنای این جمله آن است که اگر شما به این دو تمسک کنید، در هیچ شرایط زمانی و به هیچ صورتی، [[گمراهی]] و ضلالت به سراغ شما نخواهد آمد. بنابراین، [[اهل‌بیت]]، از آنجایی که [[مفسران]] قرآن هستند، چه در تبیین و تشریح [[آیات الهی]] و چه در [[اعمال]] فردی، از هر گونه [[گناه]] و خطایی معصوم هستند<ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۳۱۹.</ref>.
بی‌شک [[قرآن کریم]] کتابی است [[معصوم]] از هرگونه [[خطا]] و [[اشتباه]]. پس اینکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[عترت]] خویش را کنار [[قرآن]] نشانده و [[تمسک]] به هر دو را موجب [[هدایت]] دانسته است، بهترین دلیل بر [[عصمت]] ایشان است. چه، [[پیروی]] نمودن از غیر معصوم، موج هدایت مطلق و [[قطعی]] نخواهد شد، بلکه همواره احتمال [[انحراف]] و [[ضلالت]] در آن می‌رود و این با جمله {{متن حدیث|لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً}} سازگار نیست؛ زیرا معنای این جمله آن است که اگر شما به این دو تمسک کنید، در هیچ شرایط زمانی و به هیچ صورتی، [[گمراهی]] و ضلالت به سراغ شما نخواهد آمد. بنابراین، [[اهل‌بیت]]، از آنجایی که [[مفسران]] قرآن هستند، چه در تبیین و تشریح [[آیات الهی]] و چه در [[اعمال]] فردی، از هر گونه [[گناه]] و خطایی معصوم هستند<ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۳۱۹.</ref>.


===== بیان ابن قبه رازی =====
===== بیان [[ابن قبه رازی]] =====
[[ابن قبه]] مدلول حدیث ثقلین را وجود یک [[حجت]] [[معصوم]] و عالم به [[قرآن]] و [[سنت]] می‌داند. کیفیت [[استدلال]] وی را می‌توان این گونه تقریر کرد: اولاً، بر اساس حدیث ثقلین، حجت از [[عترت]] و [[اهل بیت]] [[رسول]] خداست؛ ثانیاً، بر اساس این [[حدیث]]، عترت [[رسول خدا]] {{صل}} از قرآن جدا نمی‌شوند، و بر ما لازم است که به عترت رسول خدا {{صل}} متمسک شویم<ref>{{متن حدیث|أنّ الحجّة من عترته لا يفارق الكتاب‌، وإنّا متى تمسکنا بمن لا يفارق الكتاب لن نضلّ و ان من لا يفارق الكتاب فهو ممّن فرض على الامّة أن يتمسّكوا به}}؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۹۴-۹۵.</ref>؛ ثالثاً، چنین حجتی باید عالم به قرآن باشد و [[ناسخ و منسوخ]] و [[عام و خاص]] و... را بداند؛ وگرنه نمی‌توان به او متمسک شد؛ زیرا [[ناسخ]] را به جای [[منسوخ]]، محکم را به جای [[متشابه]] و... می‌گذارد، و دیگر فرقی میان او و دیگران نخواهد بود؛ در حالی که رسول خدا {{صل}} عترتش را حجت و دیگران را مراجعه کننده به آنها دانسته است<ref>{{عربی|يجب أن يكون جامعا لعلم الدين كله ليمكن التمسك به و الأخذ بقوله فيما اختلفت فيه الأمة و تنازعته من تأويل الكتاب و السنة و لأنه إن بقي منه شي‌ء لا يعلمه لم يمكن التمسك به ثم متى كان بهذا المحل أيضا لم يكن مأمونا على الكتاب و لم يؤمن أن يغلط فيضع الناسخ منه مكان المنسوخ و المحكم مكان المتشابه و الندب مكان الحتم إلى غير ذلك مما يكثر تعداده و إذا كان هذا هكذا صار الحجة و المحجوج سواء}}؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۹۴.</ref>.
[[ابن قبه]] مدلول حدیث ثقلین را وجود یک [[حجت]] [[معصوم]] و عالم به [[قرآن]] و [[سنت]] می‌داند. کیفیت [[استدلال]] وی را می‌توان این گونه تقریر کرد: اولاً، بر اساس حدیث ثقلین، حجت از [[عترت]] و [[اهل بیت]] [[رسول]] خداست؛ ثانیاً، بر اساس این [[حدیث]]، عترت [[رسول خدا]] {{صل}} از قرآن جدا نمی‌شوند، و بر ما لازم است که به عترت رسول خدا {{صل}} متمسک شویم<ref>{{متن حدیث|أنّ الحجّة من عترته لا يفارق الكتاب‌، وإنّا متى تمسکنا بمن لا يفارق الكتاب لن نضلّ و ان من لا يفارق الكتاب فهو ممّن فرض على الامّة أن يتمسّكوا به}}؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۹۴-۹۵.</ref>؛ ثالثاً، چنین حجتی باید عالم به قرآن باشد و [[ناسخ و منسوخ]] و [[عام و خاص]] و... را بداند؛ وگرنه نمی‌توان به او متمسک شد؛ زیرا [[ناسخ]] را به جای [[منسوخ]]، محکم را به جای [[متشابه]] و... می‌گذارد، و دیگر فرقی میان او و دیگران نخواهد بود؛ در حالی که رسول خدا {{صل}} عترتش را حجت و دیگران را مراجعه کننده به آنها دانسته است<ref>{{عربی|يجب أن يكون جامعا لعلم الدين كله ليمكن التمسك به و الأخذ بقوله فيما اختلفت فيه الأمة و تنازعته من تأويل الكتاب و السنة و لأنه إن بقي منه شي‌ء لا يعلمه لم يمكن التمسك به ثم متى كان بهذا المحل أيضا لم يكن مأمونا على الكتاب و لم يؤمن أن يغلط فيضع الناسخ منه مكان المنسوخ و المحكم مكان المتشابه و الندب مكان الحتم إلى غير ذلك مما يكثر تعداده و إذا كان هذا هكذا صار الحجة و المحجوج سواء}}؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۹۴.</ref>.


خط ۴۱۷: خط ۴۱۲:
# [[عصمت از اشتباه]] در تبیین دین<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۶۹.</ref>.
# [[عصمت از اشتباه]] در تبیین دین<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۶۹.</ref>.


===== بیان ابوالصلاح حلبی =====
===== بیان [[ابوالصلاح حلبی]] =====
[[حلبی]]، پس از آنکه [[مصداق اهل بیت]] را [[امامان]] [[پاک]] {{عم}} می‌شمرد<ref>{{عربی|و إذا ثبتت عصمة المذكورين في الخبر ثبت توجه خطابه إلى أئمتنا {{عم}}، لعدم ثبوتها لمن عداهم أو دعواها له‌}}؛ ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۸۱.</ref>، با استفاده از این [[روایت نبوی]] به سه روش [[عصمت]] آنان را ثابت می‌کند: روش اول آنکه [[قرآن]]، [[حجت]] است؛ [[اهل بیت]] مانند و مقارن قرآن‌اند؛ اهل بیت نیز حجت‌اند، و روشن است که حجت بودن چیزی برای عمل، به معنای مصون بودن آن از [[اشتباه]] است: «[[پیامبر اکرم]] {{صل}} از وجود گروهی از [[خاندان]] خود خبر داده است که در وجود و [[حجیت]] قرین قرآن‌اند، و این مقارنت مقتضی عصمت آن [[قوم]] است»<ref>{{عربی|فأخبر {{صل}} بوجود قوم من آله مقارنين للكتاب في الوجود و الحجة و ذلك يقتضي عصمتهم}}؛ ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۸۱.</ref>؛
[[حلبی]]، پس از آنکه [[مصداق اهل بیت]] را [[امامان]] [[پاک]] {{عم}} می‌شمرد<ref>{{عربی|و إذا ثبتت عصمة المذكورين في الخبر ثبت توجه خطابه إلى أئمتنا {{عم}}، لعدم ثبوتها لمن عداهم أو دعواها له‌}}؛ ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۸۱.</ref>، با استفاده از این [[روایت نبوی]] به سه روش [[عصمت]] آنان را ثابت می‌کند: روش اول آنکه [[قرآن]]، [[حجت]] است؛ [[اهل بیت]] مانند و مقارن قرآن‌اند؛ اهل بیت نیز حجت‌اند، و روشن است که حجت بودن چیزی برای عمل، به معنای مصون بودن آن از [[اشتباه]] است: «[[پیامبر اکرم]] {{صل}} از وجود گروهی از [[خاندان]] خود خبر داده است که در وجود و [[حجیت]] قرین قرآن‌اند، و این مقارنت مقتضی عصمت آن [[قوم]] است»<ref>{{عربی|فأخبر {{صل}} بوجود قوم من آله مقارنين للكتاب في الوجود و الحجة و ذلك يقتضي عصمتهم}}؛ ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۸۱.</ref>؛


خط ۴۲۶: خط ۴۲۱:
ظاهر عبارت مرحوم حلبی در این بخش، گویای آن است که وی با این تقریر در پی [[اثبات عصمت امامان]] [[پاک]] {{عم}} از [[گناه]] و [[اشتباه]] در [[تبیین دین]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۵۱.</ref>
ظاهر عبارت مرحوم حلبی در این بخش، گویای آن است که وی با این تقریر در پی [[اثبات عصمت امامان]] [[پاک]] {{عم}} از [[گناه]] و [[اشتباه]] در [[تبیین دین]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۵۱.</ref>


==== [[حدیث سفینه]] ====
==== دلیل دوم: [[حدیث سفینه]] ====
{{متن حدیث|مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا وَقَعَ فِي النَّارِ}}؛ «مثل اهل بیت من در میان شما، مثل [[کشتی نوح]] است؛ هرکس سوار آن شود، [[نجات]] می‌یابد و هرکس از آن [[تخلف]] کند، در [[آتش جهنم]] خواهد بود».
{{متن حدیث|مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا وَقَعَ فِي النَّارِ}}؛ «مثل اهل بیت من در میان شما، مثل [[کشتی نوح]] است؛ هرکس سوار آن شود، [[نجات]] می‌یابد و هرکس از آن [[تخلف]] کند، در [[آتش جهنم]] خواهد بود».


خط ۴۳۵: خط ۴۳۰:
همچنین با توجه به ظاهر عبارت، به نظر می‌رسد حلبی با این [[استدلال]] در پی [[اثبات عصمت امامان]] [[پاک]] {{عم}} از [[گناه]] و نیز [[اشتباه]] در [[دین]] بوده است.
همچنین با توجه به ظاهر عبارت، به نظر می‌رسد حلبی با این [[استدلال]] در پی [[اثبات عصمت امامان]] [[پاک]] {{عم}} از [[گناه]] و نیز [[اشتباه]] در [[دین]] بوده است.


==== [[حدیث امان]] ====
==== دلیل سوم: [[حدیث امان]] ====
[[رسول خدا]] در [[حدیثی]] می‌فرمایند: {{متن حدیث| النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، و أهل بيتي أمان لأمّتي من الاختلاف، فإذا خالفتهم قبيلة اختلفوا فصاروا حزب إبليس}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.</ref>؛ "[[ستارگان]]، [[امان]] [[اهل]] [[زمین]] از غرق شدن هستند و اهل بیت من، برای امتم امان از اختلاف هستند که اگر قبیله‌ای از آنها مخالفت کنند؛ [[اختلاف]] می‌کنند در حالی که حزب شیطان می‌شوند.
[[رسول خدا]] در [[حدیثی]] می‌فرمایند: {{متن حدیث| النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، و أهل بيتي أمان لأمّتي من الاختلاف، فإذا خالفتهم قبيلة اختلفوا فصاروا حزب إبليس}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.</ref>؛ "[[ستارگان]]، [[امان]] [[اهل]] [[زمین]] از غرق شدن هستند و اهل بیت من، برای امتم امان از اختلاف هستند که اگر قبیله‌ای از آنها مخالفت کنند؛ [[اختلاف]] می‌کنند در حالی که حزب شیطان می‌شوند.


۲۱۸٬۱۴۸

ویرایش