←فتنهانگیزی منافقان و نزول سوره منافقون
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
از حوادث مهمی که در [[غزوه بنی مصطلق]] بنا بر [[نقل]] مشهور برای [[عایشه]] رخ داد داستان [[افک]] بود. بنا بر گزارشهایی، عایشه در بازگشت از غزوه بنی مصطلق هنگامی که رسول [[خدا]] {{صل}} در منزلی توقف کرد برای قضای [[حاجت]] از جمع فاصله گرفت و چون بازگشت متوجه شد گردنبندش گم شده و چون برای یافتن آن به جست و جو پرداخت [[رسول]] خدا {{صل}} و یارانش حرکت کردند و عایشه از قافله دور ماند. وی به همراه [[صفوان بن معطل]] خود را به قافله رساند و این تأخیر، زمینه [[اتهام]] را فراهم ساخت. این داستان به [[حدیث]] افک مشهور<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۱۹ـ۳۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۹.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دستهای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.</ref> درباره آن نازل شد<ref>ر. ک: تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۲۲.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[بنی مصطلق (مقاله)|مقاله «بنی مصطلق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶؛ [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه بنیمصطلق (مقاله)|غزوه بنیمصطلق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۴۵-۱۴۷.</ref> | از حوادث مهمی که در [[غزوه بنی مصطلق]] بنا بر [[نقل]] مشهور برای [[عایشه]] رخ داد داستان [[افک]] بود. بنا بر گزارشهایی، عایشه در بازگشت از غزوه بنی مصطلق هنگامی که رسول [[خدا]] {{صل}} در منزلی توقف کرد برای قضای [[حاجت]] از جمع فاصله گرفت و چون بازگشت متوجه شد گردنبندش گم شده و چون برای یافتن آن به جست و جو پرداخت [[رسول]] خدا {{صل}} و یارانش حرکت کردند و عایشه از قافله دور ماند. وی به همراه [[صفوان بن معطل]] خود را به قافله رساند و این تأخیر، زمینه [[اتهام]] را فراهم ساخت. این داستان به [[حدیث]] افک مشهور<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۱۹ـ۳۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۹.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دستهای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.</ref> درباره آن نازل شد<ref>ر. ک: تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۲۲.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[بنی مصطلق (مقاله)|مقاله «بنی مصطلق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶؛ [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه بنیمصطلق (مقاله)|غزوه بنیمصطلق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۴۵-۱۴۷.</ref> | ||
== [[فتنهانگیزی]] [[منافقان]] و | == [[فتنهانگیزی]] [[منافقان]] و نزول [[سوره منافقون]] == | ||
از گزارشهای متعدد درباره برخی حوادث این [[غزوه]] چنین برمیآید که مسلمانان در این غزوه با مشکل کمآبی روبهرو بودند، به گونهای که برخی مسلمانان برای غسلهای [[واجب]] خود دچار مشکل شدند از این رو | از گزارشهای متعدد درباره برخی حوادث این [[غزوه]] چنین برمیآید که مسلمانان در این غزوه با مشکل کمآبی روبهرو بودند، به گونهای که برخی مسلمانان برای غسلهای [[واجب]] خود دچار مشکل شدند از این رو آیه تیمم نازل شد و [[دستور]] [[تیمم]] را بیان کرد<ref>المبسوط، ج ۱، ص ۱۰۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۱۳۹ ـ ۱۴۰.</ref>. | ||
بر پایه گزارشی مشهور پس از [[غزوه]] بنیمصطلق رسولخدا {{صل}} بر سر چاهی کمآب فرود آمدند و در این هنگام برای برداشتن آب بین [[سِنان بن وَبْر]] و [[جَهْجَاه بن مسعود]] (یا [[اَنَس بن سیار]] و [[جهجاه بن سعید]] به سبب گیر کردن دلو آنان به یکدیگر)<ref>رک: تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۲.</ref> درگیری رخ داد. جهجاه با دست به صورت [[سنان]] زد و صورت وی خونین شد. سپس سنان از [[خزرجیان]] و جهجاه از [[قریشیان]] [[یاری]] خواستند و چیزی نمانده بود که فتنهای برپا شود. از سویی [[منافق]] مشهور، [[عبدالله بن اُبَیّ]]، از ماجرا باخبر شد و با [[انتقاد]] از [[گرایش]] [[مردم]] به [[دین اسلام]] و یاری رسولخدا {{صل}} به یارانش گفت: اگر به [[مدینه]] بازگردم عزیزان را وادار میکنم تا ذلیلان را از [[شهر]] بیرون رانند. زیدبن [[ارقم]] که در آن [[زمان]] هنوز بالغ نشده بود در میان این جمع بود و ماجرای عبدالله بن ابیّ و سخنان وی را به رسولخدا {{صل}} خبر داد؛ اما [[عبدالله بن ابی]] در حضور رسول خدا {{صل}} [[زید بن ارقم]] را به سبب نابالغ بودنش [[تکذیب]] و از رسول خدا {{صل}} عذرخواهی کرد. به همین مناسبت آیات ذیل از [[سوره منافقون]] نازل شد و ضمن بازگو کردن سخنان عبدالله بن ابیّ، با صراحت [[نفاق]] او را [[تبیین]] کرد. [[رسول خدا]] {{صل}} نیز [[زید بن ارقم]] را [[تصدیق]] فرمود. | بر پایه گزارشی مشهور پس از [[غزوه]] بنیمصطلق رسولخدا {{صل}} بر سر چاهی کمآب فرود آمدند و در این هنگام برای برداشتن آب بین [[سِنان بن وَبْر]] و [[جَهْجَاه بن مسعود]] (یا [[اَنَس بن سیار]] و [[جهجاه بن سعید]] به سبب گیر کردن دلو آنان به یکدیگر)<ref>رک: تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۲.</ref> درگیری رخ داد. جهجاه با دست به صورت [[سنان]] زد و صورت وی خونین شد. سپس سنان از [[خزرجیان]] و جهجاه از [[قریشیان]] [[یاری]] خواستند و چیزی نمانده بود که فتنهای برپا شود. از سویی [[منافق]] مشهور، [[عبدالله بن اُبَیّ]]، از ماجرا باخبر شد و با [[انتقاد]] از [[گرایش]] [[مردم]] به [[دین اسلام]] و یاری رسولخدا {{صل}} به یارانش گفت: اگر به [[مدینه]] بازگردم عزیزان را وادار میکنم تا ذلیلان را از [[شهر]] بیرون رانند. زیدبن [[ارقم]] که در آن [[زمان]] هنوز بالغ نشده بود در میان این جمع بود و ماجرای عبدالله بن ابیّ و سخنان وی را به رسولخدا {{صل}} خبر داد؛ اما [[عبدالله بن ابی]] در حضور رسول خدا {{صل}} [[زید بن ارقم]] را به سبب نابالغ بودنش [[تکذیب]] و از رسول خدا {{صل}} عذرخواهی کرد. به همین مناسبت آیات ذیل از [[سوره منافقون]] نازل شد و ضمن بازگو کردن سخنان عبدالله بن ابیّ، با صراحت [[نفاق]] او را [[تبیین]] کرد. [[رسول خدا]] {{صل}} نیز [[زید بن ارقم]] را [[تصدیق]] فرمود. |