غزوه بنی‌مصطلق

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

بنی مصطلق تیره‌‌ای مهم از قبیله خزاعه است که یکی از نبردهای رسول‌‌خدا (ص) با این قبیله بوده است. مشهورترین عضو آنان جُوَیریّه است که به همسری پیامبر اکرم (ص) درآمد. غزوه بنی‌مصطلق دوم شعبان سال پنجم هجری رخ داد که به پیروزی مسلمانان انجامید.

بنی‌مصطلق

تیره‌‌ای مهم از قبیله خزاعه و یکی از نبردهای رسول‌‌خدا (ص) را با نام بنی مُصْطَلِق می‌‌شناسند[۱]. ایشان در مناطق میان مکه و مدینه سکونت داشته‌‌اند. بنی‌‌المصطلق در بازار عُکاظ حاضر می‌‌شدند و در فعالیت‌های آن شرکت داشتند[۲]. بعدها برخی از ایشان در مدینه سکونت یافتند[۳].

برخی از افراد مهم و برجسته تاریخ از قبیله بنی مصطلق بوده‌‌اند؛ اما بسیاری از آنان را به سبب آنکه بنی‌‌مصطلق شاخه‌‌ای از خزاعه است با نسبت خزاعی می‌‌شناسند، با این حال برخی از این افراد با همان نسبت "مصطلقی" شهرت دارند. مشهورترین عضو آنان جُوَیریّه است. وی دختر حارث بن ابی ضرار رئیس قبیله بنی‌‌مصطلق و همسر پسرعمویش (مسافع بن صفوان مصطلقی یا صفوان بن مالک) بود که در غزوه بنی مصطلق مانند سایر زنان این قبیله اسیر شد و در شمار غنایم یکی از مسلمانان به نام ثابت بن قیس بن شماس یا پسر عموی او درآمد. سپس مقرر شد در برابر مبلغی آزاد شود. جویریه نزد رسول خدا (ص) آمد و برای آزادی خود یاری خواست. رسول اکرم (ص) با پرداخت آن مبلغ معین او را آزاد کرد و به ازدواج خود درآورد. وی به هنگام اسارت ۲۰ سال داشت و در سال ۵۰ یا ۵۶ در سنّ ۶۵ سالگی درگذشت [۴].[۵]

غزوه بنی‌مصطلق

غزوه بنی‌مصطلق[۶] یا غزوه مریسیع[۷] در روز دوشنبه دوم شعبان سال پنجم هجری رخ داد؛ اما برخی زمان آن را روز شنبه اول ماه شعبان[۸]سال ششم دانسته‌‌اند[۹].

حادثه از این قرار است که به پیامبر (ص) خبر رسید "حارث بن ابی‌ضرار" ـ رئیس و بزرگ بنی‌مصطلق ـ همراه قبیله‌اش و تعدادی از قبیله‌ها، قصد حمله به مدینه و جنگ با رسول خدا (ص) را دارند[۱۰]، پیامبر (ص) "بریدة بن حصیب اسلمی" را برای به دست آوردن اطلاعات به سمت آنان فرستاد. او نزد حارث بن ابی‌ضرار رفت و خود را از عرب‌های بیابانگرد معرفی کرد و گفت: "در قومش پیروانی هستند که قصد یاری وی را دارند". بریدة بن حصیب اسلمی با این روش به حارث بن ابی‌ضرار نزدیک و از برنامه‌های او و قبیله‌اش آگاه شد. او پس از مدتی بازگشت و رسول خدا (ص) را از درستی خبر آگاه ساخت[۱۱].

پیامبر (ص) نیز مسلمانان را جمع و آنها را از حضور دشمن و فتنه رئیس بنی‌مصطلق آگاه کرد. شمار سپاه اسلام را ۷۰۰ نفر ثبت کرده‌‌اند[۱۲]. آنان ۳۰ اسب داشتند که ۱۰ اسب از مهاجران و ۲۰ اسب از انصار بود. رسول خدا نیز دو اسب داشت. امیرمؤمنان، امام علی (ع) از جمله اسب‌‌سواران بودند [۱۳]. در این غزوه بسیاری از منافقان نیز بودند که هرگز تا آن زمان در هیچ جنگی همراه خاتم انبیاء شرکت نداشتند که البته به امید غنیمت و به علت نزدیکی مسیر، همراه مسلمانان آمده بودند[۱۴]. پیامبر (ص) پرچم مهاجران را به "عمار بن یاسر" و پرچم انصار را به "سعد بن عباده" سپرد[۱۵]. "ام‌سلمه" و "عایشه" نیز پیامبر (ص) را همراهی می‌کردند[۱۶].

در طول مسیر، یکی از جاسوسان بنی‌مصطلق در منطقه "بقعاء"، به دست مسلمانان اسیر شد. او گفت: "حارث، سپاه زیادی فراهم کرده و آماده جنگ با شماست". پیامبر (ص) از وی خواست تا اسلام را بپذیرد. او در پاسخ گفت "تابع قوم خود است" و بعد از عدم قبول اسلام کشته شد. خبر این حادثه به لشکرگاه حارث بن ابی‌ضرار رسید و سبب ایجاد ترس شدیدی در دل بنی‌مصطلق و پیروانشان شد و روی این جریان، بسیاری از هم‌پیمانان ابی‌ضرار از اطراف او و قبیله‌اش پراکنده شدند[۱۷].

سرانجام دو سپاه، کنار "آبگیر مریسیع" روبه‌روی یکدیگر قرار گرفتند. در ابتدا پیامبر (ص) آنان را به اسلام دعوت کرد[۱۸]؛ اما شروع به تیراندازی کردند. پس از آن، جنگ تن به تن آغاز شد و صفوف دشمن به سرعت از هم پاشید. در این جنگ ده نفر از مشرکان بنی‌مصطلق کشته و بقیه به اسارت در آمدند[۱۹] و تنها یک نفر از مهاجران به صورت اشتباهی در میدان جنگ، به دست یکی از انصار به شهادت رسید[۲۰]. شعار مسلمانان در این جنگ "یا منصور اَمِت اَمِت" (ای پیروز بمیران، بمیران) بوده است[۲۱].

بازماندگان بنی‌مصطلق همگی اسیر شدند[۲۲]. از جمله اسیران، دختر بیست ساله[۲۳] حارث بن ابی‌ضرار، رئیس بنی‌مصطلق به نام جویریه بود. امیرمؤمنان (ع)، او را اسیر کرده، نزد پیامبر (ص) آورد[۲۴]. در مجموع، دو هزار شتر و پنج هزار گوسفند نصیب مسلمانان شد. بعد از تقسیم غنایم که زنان و کودکان نیز میانشان بودند[۲۵]. گفته شده مسلمانان پس از این جریان، اسیرانی را که از سهم آنان بود، آزاد کردند[۲۶].[۲۷]

حادثه افک

از حوادث مهمی که در غزوه بنی مصطلق بنا بر نقل مشهور برای عایشه رخ داد داستان افک بود. بنا بر گزارش‌هایی، عایشه در بازگشت از غزوه بنی مصطلق هنگامی که رسول‌‌ خدا (ص) در منزلی توقف کرد برای قضای حاجت از جمع فاصله گرفت و چون بازگشت متوجه شد گردنبندش گم شده و چون برای یافتن آن به جست و جو پرداخت رسول ‌‌خدا (ص) و یارانش حرکت کردند و عایشه از قافله دور ماند. وی به همراه صفوان بن معطل خود را به قافله رساند و این تأخیر، زمینه اتهام را فراهم ساخت. این داستان به حدیث افک مشهور[۲۸] و آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲۹] درباره آن نازل شد[۳۰].[۳۱]

فتنه‌انگیزی منافقان و نزول سوره منافقون

از گزارش‌های متعدد درباره برخی حوادث این غزوه چنین برمی‌‌آید که مسلمانان در این غزوه با مشکل کم‌‌آبی روبه‌‌رو بودند، به گونه‌‌ای که برخی مسلمانان برای غسل‌های واجب خود دچار مشکل شدند از این رو آیه تیمم نازل شد و دستور تیمم را بیان کرد[۳۲].

بر پایه گزارشی مشهور پس از غزوه بنی‌‌مصطلق رسول‌‌خدا (ص) بر سر چاهی کم‌‌آب فرود آمدند و در این هنگام برای برداشتن آب بین سِنان بن وَبْر و جَهْجَاه بن مسعود (یا اَنَس‌‌ بن سیار و جهجاه بن سعید به سبب گیر کردن دلو آنان به یکدیگر)[۳۳] درگیری رخ داد. جهجاه با دست به صورت سنان زد و صورت وی خونین شد. سپس سنان از خزرجیان و جهجاه از قریشیان یاری خواستند و چیزی نمانده بود که فتنه‌‌ای برپا شود. از سویی منافق مشهور، عبدالله بن اُبَیّ، از ماجرا باخبر شد و با انتقاد از گرایش مردم به دین اسلام و یاری رسول‌‌خدا (ص) به یارانش گفت: اگر به مدینه بازگردم عزیزان را وادار می‌‌کنم تا ذلیلان را از شهر بیرون رانند. زیدبن ارقم که در آن زمان هنوز بالغ نشده بود در میان این جمع بود و ماجرای عبدالله بن ابیّ و سخنان وی را به رسول‌‌خدا (ص) خبر داد؛ اما عبدالله بن ابی در حضور رسول خدا (ص) زید بن ارقم را به سبب نابالغ بودنش تکذیب و از رسول خدا (ص) عذرخواهی کرد. به همین مناسبت آیات ذیل از سوره منافقون نازل شد و ضمن بازگو کردن سخنان عبدالله بن ابیّ، با صراحت نفاق او را تبیین کرد. رسول خدا (ص) نیز زید بن ارقم را تصدیق فرمود.

در طول مسیر بازگشت، پسر عبدالله بن ابی در حضور مردم، شتر پدر را بر زمین خواباند و در حالی که او را رها نمی‌کرد، از پدرش می‌خواست به زبونی و خواری خود اقرار کرده، عزت و قدرت را از آن رسول خدا (ص) بداند[۳۴]. پیامبر (ص) سراغ پسر عبدالله آمد و قسم یاد کرد تا وقتی عبدالله بن ابی همراه آنان باشد، با او رفتاری نیکو خواهند داشت[۳۵]. برخی اصحاب نیز از رسول اعظم (ص) اجازه قتل عبدالله بن ابی را خواستار شدند که ایشان فرمود: "نمی‌خواهم مردم بگویند محمد، اصحابش را به قتل می‌رساند"[۳۶].[۳۷]

ماجرای ولید و بنی‌مصطلق

پس از غزوه بنی مصطلق رسول ‌‌خدا (ص) ولید بن عقبة بن ابی معیط را برای دریافت صدقات (زکات)[۳۸] به قبیله بنی‌‌المصطلق فرستاد. آنان با آگاهی از این موضوع شادمان از منازل خود خارج شده، به استقبال ولید آمدند؛ اما ولید (آنان را ترساند و)[۳۹] به مدینه بازگشت و با گزارشی دروغ به رسول‌‌خدا (ص) خبر داد که بنی مصطلق مرتد شده و به قصد کشتن او از منزلشان خارج شده‌‌اند. در این هنگام آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ[۴۰] نازل شد. این آیه با فاسق دانستن ولید، به تحقیق درباره خبر گزارشگر فاسق دستور داد [۴۱]، از این رو رسول‌‌ خدا (ص) فرمود: درنگ و تحقیق از خداوند و عجله از شیطان است[۴۲]. برخی گفته‌‌اند: رفتار ولید به کدورت و دشمنی وی با بنی مصطلق در دوره جاهلی باز می‌‌گردد[۴۳].

به نظر زمخشری از آیه بعد به دست می‌‌آید عده‌‌ای می‌‌خواسته‌‌اند رسول‌‌خدا (ص) را بر ضدّ بنی مصطلق تحریک کنند و از این رو نکوهش شدند: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ[۴۴].[۴۵].[۴۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الطبقات، ج ۲، ص ۴۸.
  2. المفصل، ج ۷، ص ۳۷۷.
  3. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۶۸.
  4. الطبقات، ج ۸، ص ۹۵؛ ر. ک: تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۲۱۹؛ الاصابه، ج ۸، ص ۷۳ ـ ۷۴.
  5. خانجانی، قاسم، مقاله «بنی مصطلق»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  6. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۱؛ محمد بن جریر طبری تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۰۴.
  7. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۸.
  8. المحبر، ص ۱۱۴.
  9. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۸۹؛ المحبر، ص ۱۱۴؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۰۹.
  10. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۰۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۸.
  11. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۴-۴۰۵.
  12. السیرة‌‌النبویه، ابن کثیر، ج ۳، ص ۲۹۷.
  13. المغازی، ج ۱، ص ۴۰۵.
  14. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۵-۴۰۶.
  15. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۷.
  16. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۹.
  17. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۶-۴۰۷.
  18. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۷.
  19. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۷.
  20. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۰۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۷-۴۰۸.
  21. عبدالرحمن سهیلی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۲۰۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۷.
  22. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۴۸.
  23. شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۷۴؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۰.
  24. ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۰؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۰۱.
  25. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۵؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۹۲.
  26. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۱۰.
  27. میرزایی، عباس، غزوه بنی‌مصطلق، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۱۴۳-۱۴۵؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جویریه بنت حارث، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۷۹-۲۸۰؛ خانجانی، قاسم، مقاله «بنی مصطلق»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  28. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۱۹‌‌ـ۳۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۹.
  29. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.
  30. ر. ک: تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۲۲.
  31. خانجانی، قاسم، مقاله «بنی مصطلق»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶؛ میرزایی، عباس، غزوه بنی‌مصطلق، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۱۴۵-۱۴۷.
  32. المبسوط، ج ۱، ص ۱۰۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۱۳۹ ـ ۱۴۰.
  33. رک: تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۲.
  34. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰.
  35. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۲۱.
  36. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۰۸ -۶۰۹؛ این هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۳.
  37. میرزایی، عباس، غزوه بنی‌مصطلق، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۱۴۵-۱۴۷.
  38. کشف الاسرار، ج ۹، ص ۲۴۹.
  39. تفسیر عبدالرزاق، ج ۳، ص ۲۲۰.
  40. «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.
  41. جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۱۶۰؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۴۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۹.
  42. تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۲۱۲.
  43. الکشاف، ج ۴، ص ۳۵۹؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۹۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۰۵.
  44. «و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.
  45. الکشاف، ج ۴، ص ۳۶۱.
  46. خانجانی، قاسم، مقاله «بنی مصطلق»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.