سال پنجم هجرت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از سال پنجم هجری)

مقدمه

"دومه الجندل" باراندار کاروان‌ها و بر سر راه بازرگانی خلیج فارس و دریای سرخ بود. عده‌ای از بدویان در این ناحیه، ضمن غارت کاروان‌ها، در اندیشه حمله به مدینه بودند[۱]. بدویان پیش از ورود مسلمانان از صحنه گریختند و مسلمانان بدون درگیری بازگشتند[۲].

با وجود تلاش‌های پیامبر (ص) برای کاهش نزاع میان مکیان و اهل مدینه، سرانجام، تحریکات بزرگان یهود به ویژه بنی‌نضیر برای حمله به مدینه کارگر افتاد[۳] و بدویان "بنی‌غطفان" و "بنی‌سلیم" با قریش متحد شدند و احزاب را تشکیل دادند[۴].

شرکت "بنی‌قریظه" و "یهود" خیبر در این غزوه، حاکی از هماهنگی قبلی میان این گروه‌هاست. رسول خدا (ص) پس از اطلاع از حرکت سپاهی ده هزار[۵] نفری از طریق پیک "خزاعه"[۶] برای نبرد آماده شدند. مسلمانان به پیشنهاد "سلمان فارسی"[۷] خندقی به طول پنج و نیم کیلومتر و عرض ده متر و عمق پنج متر در مدت ۶ روز کندند[۸].

سپس رسول اکرم (ص) سپاهی چهار هزار نفری را در دامنه کوه "سلع" (که تنها محل قابل نفوذ دشمن بود) متمرکز کرد. دو سپاه با یکدیگر رو در رو شدند. چند تن از شجاعان از یک نقطه ضعیف خندق گذشتند[۹]. علی (ع) "عمرو بن عبدود" را کشت و دیگران را پراکند[۱۰]. پیمان‌شکنی یهودیان بنی‌قریظه، شرایط بسیار سختی را برای مسلمانان رقم زد[۱۱].

اما سرانجام توقف نسبتاً طولانی احزاب در آن سوی خندق، کشته شدن عمرو بن عبدود و ناکامی شجاعان قریش در مقابله با علی (ع) و وزش بادهای تند و طوفان شن و سرمای شدید، رخنه "نعیم بن مسعود" (از مسلمانان) در میان قریش و بنی‌قریظه و برهم زدن اتحاد آنان[۱۲]، گرایش "بنی‌غطفان" به سازش با مسلمانان، مشرکان را به عقب‌نشینی واداشت و توطئه احزاب در بیست و چهارم ذی‌القعده سال پنجم خاتمه یافت[۱۳].

پس از جنگ احزاب در بیست و سوم[۱۴] ذی‌القعده سال پنجم به فرمان خداوند[۱۵]، پیامبر (ص) با سه هزار[۱۶] نفر به سوی بنی‌قریظه رفت و به دلیل پیمان‌شکنی و همکاری با مشرکان قریش، بیست و پنج روز، آنان را محاصره کرد. سرانجام یهود بنی‌قریظه با پذیرش حکمیت "سعد بن معاذرئیس قبیله اوس تسلیم شدند. رأی سعد بر اعدام مردان یهود و تقسیم اموال آنها[۱۷] قرار گرفت[۱۸].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۷-۴۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال الشریعه، ج۳، ص۳۹۰-۳۹۱.
  2. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۷-۴۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال الشریعه، ج۳، ص۳۹۰-۳۹۱.
  3. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۶۵؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۲۱۵-۲۱۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰.
  4. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۶۶؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۳.
  5. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۴؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۲۱۷.
  6. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۴.
  7. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱.
  8. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۷.
  9. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۷۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۷۳.
  10. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۷۴؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۷۱.
  11. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۷۲-۵۷۳.
  12. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۰-۴۹۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۷۸.
  13. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۷۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸۶-۴۸۷.
  14. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۹۶.
  15. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۴۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۸۱.
  16. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷.
  17. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۸۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۲.
  18. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۳ ـ ۲۴.