تهلیل: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = ذکر | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = ذکر | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | ||
== واژهشناسی == | |||
در [[زبان عربی]] برای برخی جملههای پربسامد در [[ادعیه]] و [[اذکار]]، مصدری جعلی ساخته میشود، از همین روی برای اشاره به تعبیر {{متن حدیث| لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ}} از مصدر [[تهلیل]]، اهلال و «تهلّل»<ref>ر. ک: مفردات، ص۸۴۳؛ لسان العرب، ج ۱۵، ص۱۲۳، «هلل».</ref> و «هَیْلَلَه»<ref> تهذیب اللغه، ج ۵، ص۳۷۰.</ref> استفاده میشود. این جمله گاه به همین صورت و گاه به جای «[[اللّه]]» با ضمیر «هو» و صفات دوگانهای چون: «[[رحمان]] [[رحیم]]» {{متن قرآن|وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و خدای شما خدایی یگانه است، خدایی جز آن بخشنده بخشاینده نیست» سوره بقره، آیه ۱۶۳.</ref>، «[[حی]] [[قیوم]]» {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمیگیرد، همه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمانها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>، «[[عزیز]] [[حکیم]]» {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«اوست که هر گونه بخواهد شما را در زهدانها چهرهنگاری میکند. هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۶.</ref>، و گاه بدون این صفات و گاه به جای «اللّه» با موصول: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي}} در آیه {{متن قرآن|وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم و فرعون و سپاهش از ستم و دشمنی، سر در پی آنان نهادند تا آنگاه که آب از سرش گذشت؛ گفت: ایمان آوردم که هیچ خدایی نیست جز همان که بنی اسرائیل بدان ایمان دارند و من از گردن نهادگانم» سوره یونس، آیه ۹۰.</ref> و گاه با ضمیر [[متکلم]] از زبان [[خدا]]: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا}} در {{متن قرآن|يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ}}<ref>«فرشتگان را با روح از (مبدأ) امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد که بیم دهید: هیچ خدایی جز من نیست بنابراین از من پروا کنید» سوره نحل، آیه ۲.</ref> یا ضمیر مخاطب از زبان [[انسان]]: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ}} در {{متن قرآن|وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچگاه او را در تنگنا نمینهیم پس در آن تاریکیها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بیگمان من از ستمکاران بودهام» سوره انبیاء، آیه ۸۷.</ref> در مجموع نزدیک به ۴۰ بار در [[قرآن]] به کار رفته است. | |||
صفاتی که پس از تهلیل برای [[خداوند]] بیان شده، به نوعی گویای دلیل [[اعتقاد]] و [[التزام]] به آن است؛ برای نمونه تعبیر {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست » سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref> گویای آن است که خدای دائما زنده و جاوید همو تنها خدای پرستیدنی است.<ref>ر. ک: جامع البیان، ج ۳، ص۸، ۲۲۲؛ کشف الاسرار، ج ۱، ص۶۹۰؛ ج ۲، ص۹؛ ر.ک: مجمع البیان، ج ۱، ص۴۴۶.</ref> | |||
در برخی [[آیات]] نیز از تعبیرهایی چون {{متن قرآن|دَعْوَةُ الْحَقِّ}}<ref> سوره رعد، آیه 14.</ref><ref>جامع البیان، ج ۸، ص۱۶۸ ـ ۱۶۹.</ref>، {{متن قرآن|كَلِمَةً طَيِّبَةً}}<ref> سوره ابراهیم، آیه ۲۴.</ref>.<ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۱؛ الدرالمنثور، ج ۱۳، ص۲۰.</ref>، {{متن قرآن|كَلِمَةً بَاقِيَةً}}<ref> سوره زخرف، آیه ۲۸.</ref><ref>جامع البیان، ج ۲۶، ص۸۱.</ref>، {{متن قرآن|كَلِمَةَ التَّقْوَى}}<ref> سوره فتح، آیه 26.</ref>.<ref>روض الجنان، ج ۲، ص۲۶۷.</ref>، {{متن قرآن|الْقَوْلِ الثَّابِتِ}}<ref>سوره ابراهیم، آیه ۲۷.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۱.</ref>، {{متن قرآن|الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى}}<ref> سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref>.<ref>روض الجنان، ج ۲، ص۲۶۶.</ref>، {{متن قرآن|الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ}}<ref>سوره کهف، آیه ۴۶.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۱۵، ص۳۱۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۹۰.</ref>، {{متن قرآن|الْحَسَنَةِ}}<ref> سوره انعام، آیه ۱۶۰.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۲۰، ص۲۸ ـ ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|الصَّدَقَ}}<ref> سوره بقره، آیه ۲۷۱.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۲۴، ص۵.</ref>، {{متن قرآن|قَوْلًا سَدِيدًا}}<ref> سوره نساء، آیه ۹.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۲۲، ص۶۵.</ref>، {{متن قرآن|الْحَقُّ}}<ref> سوره بقره، آیه ۲۶.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۱.</ref>، {{متن قرآن|عَمِلَ صَالِحً}}<ref> سوره بقره، آیه ۶۲.</ref>.<ref> الدرالمنثور، ج ۶، ص۱۱۵.</ref> و {{متن قرآن|الْإِحْسَانِ}}<ref> سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>.<ref>وسائل الشیعه، ج ۷، ص۱۸۸.</ref> یاد شده که در [[تفاسیر]] به [[تهلیل]] [[تفسیر]] شدهاند. | |||
در [[آیات]] | |||
منظور از [[عهد]] در «مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمـنِ عَهدا» ([[مریم]] / ۱۹، ۸۷) و متعلق [[استقامت]] در «قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا» (فصّلت / ۴۱، ۳۰) و گفتار صواب در «مَن اَذِنَ لَهُ الرَّحمـنُ و قالَ صَوابـا» ([[نبأ]] / ۷۸، ۳۸) نیز [[گواهی]] به تهلیل (۱۷) دانسته شده و منظور از افراد مورد [[رضایت خدا]] در «لا یَشفَعونَ اِلاّ لِمَنِ ارتَضی» ([[انبیاء]] / ۲۱، ۲۸) [[مؤمنان]] به تهلیل (۱۸) و مقصود از [[تزکیه]] در «هَل لَکَ اِلی اَن تَزَکّی» (نازعات / ۷۹، ۱۸) و «قَد اَفلَحَ مَن تَزَکّی» ([[اعلی]] / ۸۷، ۱۴)[[ایمان]] به تهلیل (۱۹) شمرده شده و منظور از [[موعظه]] یگانه در «اَعِظُکُم بِوحِدَةٍ» ([[سبأ]] / ۳۴، ۴۶) جمله تهلیل (۲۰) و مورد سؤال در «قِفوهُم اِنَّهُم مَسـ ٔ لون» (صافّات / ۳۷، ۲۴) [[پرسش]] از [[ایمان]] * به تهلیل (۲۱) و معنای حطّه در «قولوا حِطَّةٌ نَغفِر لَکُم خَطـیـکُم» (بقره / ۲، ۵۸) گفتن تهلیل (۲۲) و [[نعمت]] ظاهری [[خداوند]] در «اَسبَغَ عَلَیکُم نِعَمَهُ ظـهِرَةً و باطِنَةً» ([[لقمان]] / ۳۱، ۲۰) گفتن تهلیل و نعمت [[باطنی]] او [[اعتقاد قلبی]] به آن (۲۳) دانسته شده است؛ همچنین [[مفسران]] در تفسیر بسیاری از آیاتی که صفاتی چون [[شرک]] * و [[منع زکات]] و [[انکار]] [[آخرت]] را برای غیر مؤمنان بیان میکنند، به تحلیل معناشناختی این [[آیات]] پرداخته، این صفات را بر مبنای رابطه تضاد به انکار تهلیل تفسیر کردهاند.(۲۴) این جمله، اساسیترین [[شعار]] [[رسالت]] [[محمدی]] است که گویای [[توحید]] و به مثابه نخستین سنگ بنای [[دین اسلام]] است. | |||
در این جمله با انکار وجود هر خدایی جز [[خداوند یکتا]]، طوق [[طاعت]] او را بر گردن نهاده، خدایی را تنها برازنده او شمرده، همه [[حقوق]] او بر ما و [[تکالیف]] ما نسبت به او را [[اذعان]] میداریم.(۲۵) خداوند خود به تهلیل گواهی داده و [[فرشتگان]] و [[بندگان]] دانای او نیز [[گواهی]] داده اند: «شَهِدَ اللّهُ اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ والمَلـئِکَةُ واُولوا العِلمِ قائِما بِالقِسطِ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ العَزیزُ الحَکیم» ([[آل عمران]] / ۳، ۱۸) و [[جهان هستی]] نیز یکپارچه به [[وحدانیت]] که مفاد [[تهلیل]] است گواهی میدهد.(۲۶) از آنجا که [[حقیقت توحید]] * را کسی جز [[خداوند]] به [[طور]] کامل [[ادراک]] نمیکند، نیکوتر آن است که هنگام گفتن تهلیل منظور از آن را همان بدانیم که خداوند [[اراده]] کرده است.(۲۷) خداوند با گواهی به تهلیل به [[وجوب]] وجودش و [[صفات جمال]] و جلالش تصریح کرده، خود را یگانه و [[بیهمتا]] معرفی میکند: «فاعلَم اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاَّ [[اللّه]]». ([[محمّد]] / ۴۷، ۱۹)(۲۸)[[تهلیل]] به [[وحدت]] حقه حقیقیه خداوند اشاره داشته، معمولاً در [[قرآن]] به همراه مهمترین [[صفات جمال و جلال]] خداوند آمده است.(۲۹) این جمله با صراحت یا به استلزام به مراتب سه گانه [[توحید]] (ذاتی، صفاتی، افعالی) دلالت دارد.(۳۰) بنا به مفاد آن، [[الوهیت]] همواره برای خداوند[[ثابت]] و انتفای آن از او ممتنع است؛ همچنین او تنها [[واجب الوجود]] و دیگران همگی ممکن الوجودند.(۳۱) تهلیل کلید و بهای [[بهشت]] و رمز [[رهایی]] از [[آتش جهنم]] و جمله [[اخلاص]] شمرده شده است.(۳۲) این جمله از چنان اهمیتی در [[شریعت اسلامی]] برخوردار است که گوینده آن هرچند [[منافق]] باشد، در زمره [[اهل]] توحید قرار گرفته، [[خون]] و [[جان]] و مالش [[حرمت]] و [[امنیت]] مییابد و [[جهاد ابتدایی]] با چنین افرادی جایز نخواهد بود.(۳۳) در [[شأن نزول آیه]] «اِذا ضَرَبتُم فی سَبیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنوا و لاتَقولوا لِمَن اَلقی اِلَیکُمُ السَّلـمَ لَستَ مُؤمِنـًا» ([[نساء]] / ۴، ۹۴) داستان مردی از [[سپاه مسلمانان]] آمده که به [[طمع]] دستیابی به [[غنیمت جنگی]]، فردی را پس از گفتن «لا [[إله]] إلاّ [[الله]]» کشت و [[پیامبر]] [[فرمان]] داد تا [[غنایم]] گرفته شده، بازپس داده شود و [[دیه]] آن فرد نیز به خانوادهاش داده شود.(۳۴) در روایتی [[متواتر]] از پیامبر نیز آمده که [[خداوند]] [[اجازه]] [[جهاد]] را تا زمانی به من داده که [[تهلیل]] بر زبان [[مردم]] جاری شود.(۳۵) در ترکیب نحوی این جمله نیز [[اختلاف]] نظرهایی بین نحویان وجود دارد (۳۶) که احیانا در [[تفسیر]] آن نیز اثرگذار است. در تهلیل ابتدا وجود هر خدایی [[نفی]] شده و سپس [[اللّه]] به عنوان تنها [[خدا]] معرفی میشود. [[مفسران]] در توضیح ساختار نفی و استثنا در تهلیل گفتهاند که لازمه این شیوه بیان، فرض وجود مثل و مانندی برای خدا نیست تا خدا از بین آنها استثنا شده و مثلیت نفی شده باشد؛ زیرا هیچ همتا و نظیری برای او متصور نیست (۳۷) یا فرض آن ممکن است، اما تصور چنین فرضی برخلاف [[ادب]] [[بندگی]] است.(۳۸) «لا» در تهلیل از نوع نفی جنس است که جنس [[الوهیت]] را جز از خدا به کلی نفی میکند.(۳۹) این نوع نفی از تأکیدی بیشتر نسبت به شیوههای دیگر نفی برخوردار است. [[اله]] مفهوم عام خدایی و [[الله]] نام [[عَلَم]] خداوند یگانه است و بدین ترتیب مفهوم عام خدایی جز از الله نفی شده است.(۴۰) از آنجا که لای نفی جنس به اسم و خبر نیاز دارد، برخی نحویان واژه «لنا» را در این جمله تقدیر گرفتهاند (لا [[إله]] لنا إلاّ الله) تا خبر برای «لا» باشد که مورد [[مخالفت]] برخی [[متکلمان]] قرار گرفته و لازم آن نفی خدای دوم برای ما [[مسلمانان]] و نه برای همگان دانسته شده است؛ اما اگر واژه «موجود» را در تقدیر بگیریم، در آن صورت مصداق خدای دوم و نه مفهوم خدای دوم را نفی کرده ایم و روشن است که نفی مفهوم از تأکید بیشتری برخوردار است.(۴۱) برخی نیز برای حل مشکل فرض خبر مقدر در این جمله گفتهاند که «لا» در تهلیل از نوع تامه بوده و از خبر [[بینیاز]] است، بنابراین «لا» خود به معنای نبودن است و این گونه نیست که ابتدا وجود خداوندی جز اللّه فرض و سپس [[نفی]] شود.(۴۲) گروهی نیز [[تهلیل]] را جمله معدولة الطرفین شمردهاند که در اصل «[[اللّه]] [[اله]]» بوده و برای دلالت بر [[حصر]] به صورت معکوس بیان شده است.(۴۳) جمله [[قرآنی]] تهلیل بازتاب گسترده ای در منابع گوناگون [[اندیشه]] [[اسلامی]] داشته است؛ بسیاری از [[عالمان]] [[مسلمان]] رساله ای مستقل با عنوان «تهلیلیّه» در شرح و [[تفسیر]] این عبارت نگاشتهاند.(۴۴) در [[فقه]] در بحث از [[شهادتین]] * در [[اذان]] و نیز [[احکام]] تسبیحات اربعه در [[نماز]] و نیز ذکر تشهد درباره تهلیل بحث شده است.(۴۵) در [[ادعیه]] و [[اذکار]] [[مأثور]] فراوان به کار رفته و احیانا تکرار چندباره آن خواسته شده است.(۴۶) در منابع [[اخلاق عملی]] از تهلیل به عنوان بهترین ذکر یاد شده است.(۴۷) در توضیح مفهوم یگانه بودن [[خدا]] در تهلیل، [[مجادلات]] [[کلامی]] و [[فلسفی]] فراوانی پدید آمده است و با تحلیل مفهوم [[وحدت]]،(۴۸) مجموعه ای از ویژگیها چون ترکیب و مماثلت در صفات و زیادت صفات بر ذات از خدا نفی شده است.(۴۹) در منابع [[عرفانی]] در شرح تهلیل به بحث از مهمترین آموزه و سنگ بنای [[عرفان اسلامی]]، یعنی «[[وحدت وجود]]» پرداختهاند.(۵۰) | |||
.<ref>[[امیر مسعود صفری|صفری، امیر مسعود]]، [[تهلیل - صفری (مقاله)|مقاله «تهلیل»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص .</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[لا اله الا الله]] | * [[لا اله الا الله]] | ||
*[[تهلیل - کوشا (مقاله)]] | |||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده: | # [[پرونده:000060.jpg|22px]] [[امیر مسعود صفری|صفری، امیر مسعود]]، [[تهلیل - صفری (مقاله)|مقاله «تهلیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۹''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ ۸ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۰
واژهشناسی
در زبان عربی برای برخی جملههای پربسامد در ادعیه و اذکار، مصدری جعلی ساخته میشود، از همین روی برای اشاره به تعبیر « لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ» از مصدر تهلیل، اهلال و «تهلّل»[۱] و «هَیْلَلَه»[۲] استفاده میشود. این جمله گاه به همین صورت و گاه به جای «اللّه» با ضمیر «هو» و صفات دوگانهای چون: «رحمان رحیم» ﴿وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ﴾[۳]، «حی قیوم» ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾[۴]، «عزیز حکیم» ﴿هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۵]، و گاه بدون این صفات و گاه به جای «اللّه» با موصول: ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي﴾ در آیه ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ﴾[۶] و گاه با ضمیر متکلم از زبان خدا: ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا﴾ در ﴿يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ﴾[۷] یا ضمیر مخاطب از زبان انسان: ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ﴾ در ﴿وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۸] در مجموع نزدیک به ۴۰ بار در قرآن به کار رفته است.
صفاتی که پس از تهلیل برای خداوند بیان شده، به نوعی گویای دلیل اعتقاد و التزام به آن است؛ برای نمونه تعبیر ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾[۹] گویای آن است که خدای دائما زنده و جاوید همو تنها خدای پرستیدنی است.[۱۰]
در برخی آیات نیز از تعبیرهایی چون ﴿دَعْوَةُ الْحَقِّ﴾[۱۱][۱۲]، ﴿كَلِمَةً طَيِّبَةً﴾[۱۳].[۱۴]، ﴿كَلِمَةً بَاقِيَةً﴾[۱۵][۱۶]، ﴿كَلِمَةَ التَّقْوَى﴾[۱۷].[۱۸]، ﴿الْقَوْلِ الثَّابِتِ﴾[۱۹].[۲۰]، ﴿الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى﴾[۲۱].[۲۲]، ﴿الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ﴾[۲۳].[۲۴]، ﴿الْحَسَنَةِ﴾[۲۵].[۲۶]، ﴿الصَّدَقَ﴾[۲۷].[۲۸]، ﴿قَوْلًا سَدِيدًا﴾[۲۹].[۳۰]، ﴿الْحَقُّ﴾[۳۱].[۳۲]، ﴿عَمِلَ صَالِحً﴾[۳۳].[۳۴] و ﴿الْإِحْسَانِ﴾[۳۵].[۳۶] یاد شده که در تفاسیر به تهلیل تفسیر شدهاند.
منظور از عهد در «مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمـنِ عَهدا» (مریم / ۱۹، ۸۷) و متعلق استقامت در «قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا» (فصّلت / ۴۱، ۳۰) و گفتار صواب در «مَن اَذِنَ لَهُ الرَّحمـنُ و قالَ صَوابـا» (نبأ / ۷۸، ۳۸) نیز گواهی به تهلیل (۱۷) دانسته شده و منظور از افراد مورد رضایت خدا در «لا یَشفَعونَ اِلاّ لِمَنِ ارتَضی» (انبیاء / ۲۱، ۲۸) مؤمنان به تهلیل (۱۸) و مقصود از تزکیه در «هَل لَکَ اِلی اَن تَزَکّی» (نازعات / ۷۹، ۱۸) و «قَد اَفلَحَ مَن تَزَکّی» (اعلی / ۸۷، ۱۴)ایمان به تهلیل (۱۹) شمرده شده و منظور از موعظه یگانه در «اَعِظُکُم بِوحِدَةٍ» (سبأ / ۳۴، ۴۶) جمله تهلیل (۲۰) و مورد سؤال در «قِفوهُم اِنَّهُم مَسـ ٔ لون» (صافّات / ۳۷، ۲۴) پرسش از ایمان * به تهلیل (۲۱) و معنای حطّه در «قولوا حِطَّةٌ نَغفِر لَکُم خَطـیـکُم» (بقره / ۲، ۵۸) گفتن تهلیل (۲۲) و نعمت ظاهری خداوند در «اَسبَغَ عَلَیکُم نِعَمَهُ ظـهِرَةً و باطِنَةً» (لقمان / ۳۱، ۲۰) گفتن تهلیل و نعمت باطنی او اعتقاد قلبی به آن (۲۳) دانسته شده است؛ همچنین مفسران در تفسیر بسیاری از آیاتی که صفاتی چون شرک * و منع زکات و انکار آخرت را برای غیر مؤمنان بیان میکنند، به تحلیل معناشناختی این آیات پرداخته، این صفات را بر مبنای رابطه تضاد به انکار تهلیل تفسیر کردهاند.(۲۴) این جمله، اساسیترین شعار رسالت محمدی است که گویای توحید و به مثابه نخستین سنگ بنای دین اسلام است.
در این جمله با انکار وجود هر خدایی جز خداوند یکتا، طوق طاعت او را بر گردن نهاده، خدایی را تنها برازنده او شمرده، همه حقوق او بر ما و تکالیف ما نسبت به او را اذعان میداریم.(۲۵) خداوند خود به تهلیل گواهی داده و فرشتگان و بندگان دانای او نیز گواهی داده اند: «شَهِدَ اللّهُ اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ والمَلـئِکَةُ واُولوا العِلمِ قائِما بِالقِسطِ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ العَزیزُ الحَکیم» (آل عمران / ۳، ۱۸) و جهان هستی نیز یکپارچه به وحدانیت که مفاد تهلیل است گواهی میدهد.(۲۶) از آنجا که حقیقت توحید * را کسی جز خداوند به طور کامل ادراک نمیکند، نیکوتر آن است که هنگام گفتن تهلیل منظور از آن را همان بدانیم که خداوند اراده کرده است.(۲۷) خداوند با گواهی به تهلیل به وجوب وجودش و صفات جمال و جلالش تصریح کرده، خود را یگانه و بیهمتا معرفی میکند: «فاعلَم اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاَّ اللّه». (محمّد / ۴۷، ۱۹)(۲۸)تهلیل به وحدت حقه حقیقیه خداوند اشاره داشته، معمولاً در قرآن به همراه مهمترین صفات جمال و جلال خداوند آمده است.(۲۹) این جمله با صراحت یا به استلزام به مراتب سه گانه توحید (ذاتی، صفاتی، افعالی) دلالت دارد.(۳۰) بنا به مفاد آن، الوهیت همواره برای خداوندثابت و انتفای آن از او ممتنع است؛ همچنین او تنها واجب الوجود و دیگران همگی ممکن الوجودند.(۳۱) تهلیل کلید و بهای بهشت و رمز رهایی از آتش جهنم و جمله اخلاص شمرده شده است.(۳۲) این جمله از چنان اهمیتی در شریعت اسلامی برخوردار است که گوینده آن هرچند منافق باشد، در زمره اهل توحید قرار گرفته، خون و جان و مالش حرمت و امنیت مییابد و جهاد ابتدایی با چنین افرادی جایز نخواهد بود.(۳۳) در شأن نزول آیه «اِذا ضَرَبتُم فی سَبیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنوا و لاتَقولوا لِمَن اَلقی اِلَیکُمُ السَّلـمَ لَستَ مُؤمِنـًا» (نساء / ۴، ۹۴) داستان مردی از سپاه مسلمانان آمده که به طمع دستیابی به غنیمت جنگی، فردی را پس از گفتن «لا إله إلاّ الله» کشت و پیامبر فرمان داد تا غنایم گرفته شده، بازپس داده شود و دیه آن فرد نیز به خانوادهاش داده شود.(۳۴) در روایتی متواتر از پیامبر نیز آمده که خداوند اجازه جهاد را تا زمانی به من داده که تهلیل بر زبان مردم جاری شود.(۳۵) در ترکیب نحوی این جمله نیز اختلاف نظرهایی بین نحویان وجود دارد (۳۶) که احیانا در تفسیر آن نیز اثرگذار است. در تهلیل ابتدا وجود هر خدایی نفی شده و سپس اللّه به عنوان تنها خدا معرفی میشود. مفسران در توضیح ساختار نفی و استثنا در تهلیل گفتهاند که لازمه این شیوه بیان، فرض وجود مثل و مانندی برای خدا نیست تا خدا از بین آنها استثنا شده و مثلیت نفی شده باشد؛ زیرا هیچ همتا و نظیری برای او متصور نیست (۳۷) یا فرض آن ممکن است، اما تصور چنین فرضی برخلاف ادب بندگی است.(۳۸) «لا» در تهلیل از نوع نفی جنس است که جنس الوهیت را جز از خدا به کلی نفی میکند.(۳۹) این نوع نفی از تأکیدی بیشتر نسبت به شیوههای دیگر نفی برخوردار است. اله مفهوم عام خدایی و الله نام عَلَم خداوند یگانه است و بدین ترتیب مفهوم عام خدایی جز از الله نفی شده است.(۴۰) از آنجا که لای نفی جنس به اسم و خبر نیاز دارد، برخی نحویان واژه «لنا» را در این جمله تقدیر گرفتهاند (لا إله لنا إلاّ الله) تا خبر برای «لا» باشد که مورد مخالفت برخی متکلمان قرار گرفته و لازم آن نفی خدای دوم برای ما مسلمانان و نه برای همگان دانسته شده است؛ اما اگر واژه «موجود» را در تقدیر بگیریم، در آن صورت مصداق خدای دوم و نه مفهوم خدای دوم را نفی کرده ایم و روشن است که نفی مفهوم از تأکید بیشتری برخوردار است.(۴۱) برخی نیز برای حل مشکل فرض خبر مقدر در این جمله گفتهاند که «لا» در تهلیل از نوع تامه بوده و از خبر بینیاز است، بنابراین «لا» خود به معنای نبودن است و این گونه نیست که ابتدا وجود خداوندی جز اللّه فرض و سپس نفی شود.(۴۲) گروهی نیز تهلیل را جمله معدولة الطرفین شمردهاند که در اصل «اللّه اله» بوده و برای دلالت بر حصر به صورت معکوس بیان شده است.(۴۳) جمله قرآنی تهلیل بازتاب گسترده ای در منابع گوناگون اندیشه اسلامی داشته است؛ بسیاری از عالمان مسلمان رساله ای مستقل با عنوان «تهلیلیّه» در شرح و تفسیر این عبارت نگاشتهاند.(۴۴) در فقه در بحث از شهادتین * در اذان و نیز احکام تسبیحات اربعه در نماز و نیز ذکر تشهد درباره تهلیل بحث شده است.(۴۵) در ادعیه و اذکار مأثور فراوان به کار رفته و احیانا تکرار چندباره آن خواسته شده است.(۴۶) در منابع اخلاق عملی از تهلیل به عنوان بهترین ذکر یاد شده است.(۴۷) در توضیح مفهوم یگانه بودن خدا در تهلیل، مجادلات کلامی و فلسفی فراوانی پدید آمده است و با تحلیل مفهوم وحدت،(۴۸) مجموعه ای از ویژگیها چون ترکیب و مماثلت در صفات و زیادت صفات بر ذات از خدا نفی شده است.(۴۹) در منابع عرفانی در شرح تهلیل به بحث از مهمترین آموزه و سنگ بنای عرفان اسلامی، یعنی «وحدت وجود» پرداختهاند.(۵۰)
.[۳۷]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: مفردات، ص۸۴۳؛ لسان العرب، ج ۱۵، ص۱۲۳، «هلل».
- ↑ تهذیب اللغه، ج ۵، ص۳۷۰.
- ↑ «و خدای شما خدایی یگانه است، خدایی جز آن بخشنده بخشاینده نیست» سوره بقره، آیه ۱۶۳.
- ↑ «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمیگیرد، همه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمانها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
- ↑ «اوست که هر گونه بخواهد شما را در زهدانها چهرهنگاری میکند. هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۶.
- ↑ «و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم و فرعون و سپاهش از ستم و دشمنی، سر در پی آنان نهادند تا آنگاه که آب از سرش گذشت؛ گفت: ایمان آوردم که هیچ خدایی نیست جز همان که بنی اسرائیل بدان ایمان دارند و من از گردن نهادگانم» سوره یونس، آیه ۹۰.
- ↑ «فرشتگان را با روح از (مبدأ) امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد که بیم دهید: هیچ خدایی جز من نیست بنابراین از من پروا کنید» سوره نحل، آیه ۲.
- ↑ «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچگاه او را در تنگنا نمینهیم پس در آن تاریکیها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بیگمان من از ستمکاران بودهام» سوره انبیاء، آیه ۸۷.
- ↑ «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست » سوره بقره، آیه ۲۵۵.
- ↑ ر. ک: جامع البیان، ج ۳، ص۸، ۲۲۲؛ کشف الاسرار، ج ۱، ص۶۹۰؛ ج ۲، ص۹؛ ر.ک: مجمع البیان، ج ۱، ص۴۴۶.
- ↑ سوره رعد، آیه 14.
- ↑ جامع البیان، ج ۸، ص۱۶۸ ـ ۱۶۹.
- ↑ سوره ابراهیم، آیه ۲۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۱؛ الدرالمنثور، ج ۱۳، ص۲۰.
- ↑ سوره زخرف، آیه ۲۸.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۶، ص۸۱.
- ↑ سوره فتح، آیه 26.
- ↑ روض الجنان، ج ۲، ص۲۶۷.
- ↑ سوره ابراهیم، آیه ۲۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ روض الجنان، ج ۲، ص۲۶۶.
- ↑ سوره کهف، آیه ۴۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۵، ص۳۱۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۹۰.
- ↑ سوره انعام، آیه ۱۶۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۰، ص۲۸ ـ ۲۹.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۷۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۴، ص۵.
- ↑ سوره نساء، آیه ۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۲، ص۶۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۶۲.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۶، ص۱۱۵.
- ↑ سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۷، ص۱۸۸.
- ↑ صفری، امیر مسعود، مقاله «تهلیل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص .