حدیث یوم‌الدار در نگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹: خط ۹:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
درباره واقعه یوم الدار سه روایت از منابع اهل‌سنت که [[سند]] آنها از نظر [[عالمان]] اهل‌سنت معتبر است عبارت است از:
درباره واقعه یوم الدار سه روایت از منابع اهل‌سنت که سند آنها از نظر [[عالمان]] اهل‌سنت معتبر است عبارت است از:
# احمد بن حنبل به سند معتبر از علی {{ع}} روایت می‌کند که وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> نازل شد، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[خاندان]] خود را که سی نفر بودند جمع کرد، پس از [[پذیرایی]] به آنان فرمود: “چه کسی دَین و مواعید مرا ضمانت می‌کند تا در [[بهشت]] با من باشد و [[جانشین]] من در خاندانم باشد؟ ” من آن را پذیرفتم<ref>المسند، ج۱، ص۵۴۵، حدیث۸۸۳. رجال سند این حدیث عبارت‌اند از: اسود بن عامر، شریک، اعمش، منهال، عباداللّه بن عبداللّه اسدی، احمد محمد شاکر اسناد آن را حسن دانسته و از حافظ هیثمی نقل کرده که گفته است: {{عربی|اسناده جیّد}} (مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۳، شماره۱۳۷۱).</ref>.
# احمد بن حنبل به سند معتبر از علی {{ع}} روایت می‌کند که وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> نازل شد، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[خاندان]] خود را که سی نفر بودند جمع کرد، پس از [[پذیرایی]] به آنان فرمود: “چه کسی دَین و مواعید مرا ضمانت می‌کند تا در [[بهشت]] با من باشد و [[جانشین]] من در خاندانم باشد؟ ” من آن را پذیرفتم<ref>المسند، ج۱، ص۵۴۵، حدیث۸۸۳. رجال سند این حدیث عبارت‌اند از: اسود بن عامر، شریک، اعمش، منهال، عباداللّه بن عبداللّه اسدی، احمد محمد شاکر اسناد آن را حسن دانسته و از حافظ هیثمی نقل کرده که گفته است: {{عربی|اسناده جیّد}} (مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۳، شماره۱۳۷۱).</ref>.
# وی در [[حدیث]] دیگری با [[سند صحیح]] از علی {{ع}} روایت کرده است که پیامبر اکرم {{صل}} بنی‌عبدالمطلب را جمع کرد و با مدّی طعام از آنان پذیرایی کرد، بدون اینکه چیزی از آن کم شود. سپس به آنان فرمود: “من به‌سوی شما به‌طور خاص و به‌سوی [[مردم]] به‌طور عام [[مبعوث]] شده‌ام، و شما این [[معجزه]] را از من [[مشاهده]] کردید، کدام‌یک از شما با من [[بیعت]] می‌کند تا [[برادر]] و [[یاور]] من باشد؟<ref>{{متن حدیث|أَيُّكُمْ يُبَايِعُنِي عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ صَاحِبِي‌}}.</ref>“ هیچ‌یک از آنان از جای خود برنخاست. من که کوچک‌ترین آنان بودم برخاستم. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: “بنشین”. پیامبر {{صل}} دو بار دیگر آن سخن را فرمود، و تنها من برخاستم. پیامبر {{صل}} در مرتبه سوم دستش را به‌دست من زد (بیعتم را پذیرفت)<ref>المسند، ج۲، ص۱۶۴-۱۶۵؛ حدیث ۱۳۷۱. رجال حدیث عبارت‌اند از: عفان ابوعوانه، عثمان بن مغیره، ابو صادق، ربیعة بن ناجذ. همه رجال حدیث موثق‌اند. أحمد محمد شاکر گفته است: اسناده صحیح. وی سپس درباره توثیق رجال حدیث توضیح داده و افزوده است، هیثمی در مجمع الزوائد، ج۸، ص۳۰۲ آن را نقل کرده و گفته است: {{عربی|رواه أحمد و رجاله ثقات}}.</ref>.
# وی در [[حدیث]] دیگری با سند صحیح از علی {{ع}} روایت کرده است که پیامبر اکرم {{صل}} بنی‌عبدالمطلب را جمع کرد و با مدّی طعام از آنان پذیرایی کرد، بدون اینکه چیزی از آن کم شود. سپس به آنان فرمود: “من به‌سوی شما به‌طور خاص و به‌سوی [[مردم]] به‌طور عام [[مبعوث]] شده‌ام، و شما این [[معجزه]] را از من مشاهده کردید، کدام‌یک از شما با من [[بیعت]] می‌کند تا [[برادر]] و [[یاور]] من باشد؟<ref>{{متن حدیث|أَيُّكُمْ يُبَايِعُنِي عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ صَاحِبِي‌}}.</ref>“ هیچ‌یک از آنان از جای خود برنخاست. من که کوچک‌ترین آنان بودم برخاستم. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: “بنشین”. پیامبر {{صل}} دو بار دیگر آن سخن را فرمود، و تنها من برخاستم. پیامبر {{صل}} در مرتبه سوم دستش را به‌دست من زد (بیعتم را پذیرفت)<ref>المسند، ج۲، ص۱۶۴-۱۶۵؛ حدیث ۱۳۷۱. رجال حدیث عبارت‌اند از: عفان ابوعوانه، عثمان بن مغیره، ابو صادق، ربیعة بن ناجذ. همه رجال حدیث موثق‌اند. أحمد محمد شاکر گفته است: اسناده صحیح. وی سپس درباره توثیق رجال حدیث توضیح داده و افزوده است، هیثمی در مجمع الزوائد، ج۸، ص۳۰۲ آن را نقل کرده و گفته است: {{عربی|رواه أحمد و رجاله ثقات}}.</ref>.
# [[نسائی]] این [[حدیث]] را با دومین سندی که از [[احمد بن حنبل]] [[روایت]] کردیم، [[نقل]] کرده و پس از نقل این سخنِ [[علی]] {{ع}} که پیامبر {{صل}} [[دست]] خود را بر دست من زد، افزوده است: سپس پیامبر {{صل}} گفت: {{متن حدیث|أنت اخی و صاحبی و وارثی و وزیری، فَبِذَلِكَ وَرِثْتُ ابْنَ عَمِّي دُونَ عَمِّي}}؛ تو [[برادر]]، [[یاور]]، [[وارث]] و [[وزیر]] من هستی، به این [[دلیل]]، من وارث پسر عمویم شدم نه عمویم”<ref>خصائص امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب {{ع}}، ص۹۹-۱۰۰، حدیث۶۶.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۱۳.</ref>
# [[نسائی]] این [[حدیث]] را با دومین سندی که از [[احمد بن حنبل]] [[روایت]] کردیم، [[نقل]] کرده و پس از نقل این سخنِ [[علی]] {{ع}} که پیامبر {{صل}} [[دست]] خود را بر دست من زد، افزوده است: سپس پیامبر {{صل}} گفت: {{متن حدیث|أنت اخی و صاحبی و وارثی و وزیری، فَبِذَلِكَ وَرِثْتُ ابْنَ عَمِّي دُونَ عَمِّي}}؛ تو [[برادر]]، [[یاور]]، [[وارث]] و [[وزیر]] من هستی، به این [[دلیل]]، من وارث پسر عمویم شدم نه عمویم”<ref>خصائص امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب {{ع}}، ص۹۹-۱۰۰، حدیث۶۶.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۱۳.</ref>


۱۱۷٬۳۴۶

ویرایش