سمیه دختر خباط: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
# روزی [[مشرکان]]، [[عمار]] را در [[آتش]] افکندند و [[پیامبر]]{{صل}} نیز از آنجا عبور میکرد که آنها را در آن [[حال]] دید. ایشان خطاب به آتش فرمود: «یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی [[آل]] یاسر» و به [[برکت]] [[دعای پیامبر]]{{صل}} آتش به او آسیب نرساند<ref>کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص۳۰.</ref>.<ref>ر. ک. تاجالدین، علی محمد، یاسر و سمیه، پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۰۰-۴۰۱.</ref> | # روزی [[مشرکان]]، [[عمار]] را در [[آتش]] افکندند و [[پیامبر]]{{صل}} نیز از آنجا عبور میکرد که آنها را در آن [[حال]] دید. ایشان خطاب به آتش فرمود: «یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی [[آل]] یاسر» و به [[برکت]] [[دعای پیامبر]]{{صل}} آتش به او آسیب نرساند<ref>کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص۳۰.</ref>.<ref>ر. ک. تاجالدین، علی محمد، یاسر و سمیه، پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۰۰-۴۰۱.</ref> | ||
# در [[نبرد بدر]] در [[سال دوم هجری]]، پیامبر{{صل}} به عمار [[اجازه]] داد [[ابوجهل]]، [[قاتل]] [[سمیه]]، را بکشد؛ اما هنگامی که عمار به او رسید کشته شده بود<ref>محمد بن حسن بن درید، الاشتقاق، ص۴۱۶.</ref>. پیامبر در سخنانی [[قتل]] ابوجهل را به [[خداوند]] نسبت داد<ref>بغدادی، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات، ج۸، ص۲۰۷؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.</ref>.<ref>[[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[سمیه (مقاله)|مقاله «سمیه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵]].</ref> | # در [[نبرد بدر]] در [[سال دوم هجری]]، پیامبر{{صل}} به عمار [[اجازه]] داد [[ابوجهل]]، [[قاتل]] [[سمیه]]، را بکشد؛ اما هنگامی که عمار به او رسید کشته شده بود<ref>محمد بن حسن بن درید، الاشتقاق، ص۴۱۶.</ref>. پیامبر در سخنانی [[قتل]] ابوجهل را به [[خداوند]] نسبت داد<ref>بغدادی، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات، ج۸، ص۲۰۷؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.</ref>.<ref>[[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[سمیه (مقاله)|مقاله «سمیه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵]].</ref> | ||
==[[سمیه]]== | |||
«سمیه»<ref>سمیه بنت حباط، مادر عمار یاسر، کنیز ابوحذیفه بن المغیره المخزومی بود که با یاسر ازدواج کرد و سپس ابوحذیفه او را آزاد نمود.</ref> [[کنیز]] [[بزرگواری]] بود. وی با [[یاسر]] [[ازدواج]] کرد و ثمره این ازدواج [[فرزندی]] بود به نام [[عمار]]. سمیه و یاسر، اول [[شهید]] راه اسلاماند. آنها از [[پیشگامان]] [[اسلام]] و از کسانی هستند که زمانی که مرکز [[تبلیغاتی]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[خانه]] «[[ارقم بن ابی ارقم]]» بود، اسلام آوردند. روزی که [[مشرکان]] از [[ایمان]] آنها [[آگاه]] شدند در [[آزار]] و [[شکنجه]] آنها کوتاهی ننمودند<ref>فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۷۸.</ref>. [[ابوجهل]] آنان را گرفت و مجبور کرد تا به رسول خدا{{صل}} [[دشنام]] دهند، اما موفق نشد. ابوجهل [[زره]] آهن به آنها پوشانید و در [[آفتاب]] گرم آنها را نگاه داشت و رسول خدا{{صل}} را از کنار آنان عبور داد. [[پیامبر]]{{صل}} به آنها فرمود: | |||
{{متن حدیث|صبرا يا آل ياسر فإن موعدكم الجنة}}<ref>ریاحین الشریعه، ج۴، ص۳۵۳.</ref>. | |||
سمیه ناظر [[شهادت]] دردناک [[همسر]] مظلومش یاسر بود، او میدید که یاسر را آن قدر تازیانه زدند تا [[جان]] داد. یاسر با [[مقاومت]] و [[بردباری]] از عهده [[آزمایش]] بزرگ [[الهی]] سرفراز بیرون آمد و عنوان زیبای «اولین شهید در اسلام» برای او رقم خورد. | |||
[[مشرکین]] پس از شهادت یاسر، به سراغ سمیه آمدند، آنان نخست سمیه را [[تهدید]] کردند که اگر به اسلام [[وفادار]] بماند و [[بتپرست]] نشود هر یک از پاهایش را به یک شتر خواهند بست و آن دو شتر را در دو جهت مخالف خواهند راند تا او دو شقه شود. اما سمیه [[شجاعتر]] از آن بود که با تهدیدهای [[مشرکان مکه]] هراسی به خود راه دهد. | |||
«سمیه بنت حباط» مادر عمار، کسی است که برای جلب [[رضایت خداوند]]، شکنجههای سخت را پذیرفت و اولین شهید [[زن]] در اسلام گردید و [[دشمن خدا]]، ابوجهل [[ملعون]]، وی را به شهادت رساند. | |||
بنابراین [[عمار یاسر]] که هم شهید است و هم فرزند شهید، آن هم نه یک شهید، که پدر و مادرش، هر دو زیر فجیعترین و شرمآورترین [[شکنجهها]]، تنها به [[جرم]] [[مسلمان]] شدن به [[شهادت]] رسیدند و بدین گونه او و پدر و مادرش، [[خانواده]] نمونه [[اسلام]] را تشکیل دادند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مورد [[عماریاسر]] چنین [[پیشگویی]] فرمودند: {{متن حدیث|تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ}}؛ گروه [[سرکش]] و فسادگستر تو را به شهادت میرسانند. و [[معاویه]] در [[جنگ صفین]] او را [[شهید]] کرد و همین دلیل محکمی شد تا [[لشکریان علی]]{{ع}} [[حقانیت]] [[جبهه]] خود را [[باور]] کنند و این پیشگویی محقق گردید.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۷۸.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۲۸: | خط ۳۷: | ||
# [[پرونده:13681151.jpg|22px]] [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|'''فرهنگنامه آخرالزمان''']]. | # [[پرونده:13681151.jpg|22px]] [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|'''فرهنگنامه آخرالزمان''']]. | ||
# [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[سُمیه (مقاله)|سُمیه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']] | # [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[سُمیه (مقاله)|سُمیه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']] | ||
# [[پرونده:IM010703.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|'''محمدنامه''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۵
زندگینامه سمیه
سمیّه، دختر خباط (فروشنده برگ سِدْر)[۱] یا خیّاط[۲]، نخستین بانوی شهید اسلام، همسر یاسر و مادر عمّار و صحابی جلیلالقدر پیامبر اسلام(ص) است که در راه اسلام، از جان گذشتگیها و مجاهدتهای فراوانی کرد[۳].
نخستین گزارشها از زندگی سمیه، درباره ازدواجش با یاسر است؛ چراکه درباره تبار وی اطلاعی در دست نیست. بنا به روایت مشهور، یاسر که از قبیله یمنی مَذْحِج بود و همراه برادرانش برای یافتن برادر دیگرش به مکه آمده بود، برخلاف برادرانش به یمن بازنگشت و در همپیمانی با ابوحذیفة بن مغیره (رییس طایفه بنیمخزوم) به طایفه او پیوست و ابوحذیفه، سمیه (کنیز خویش) را به ازدواج یاسر درآورد[۴].
اسلام آوردن سمیه
سمیه همراه خانوادهاش از نخستین اسلام آورندگان بودند[۵]. آنان در ابتدای دعوت پیامبر(ص) در مکه، در سال سوم بعثت، که فعالیتهای تبلیغی پیامبر(ص) در خانه ارقم بن ابیارقم انجام میشد، خانواده سمیه در خانه او به حضور پیامبر(ص) آمده و مسلمان شدند[۶].
مسلمان شدن خانواده سمیه، برای قبیله بنیمخزوم بسیار گران آمد؛ زیرا آنها از بردگانشان بودند. در این میان "ابوجهل" که برادرزاده ابوحذیفه و از دشمنان سرسخت اسلام بود، خانواده سمیه را به جرم مسلمان شدن با انواع شکنجهها مجبور به ترک اسلام میکرد[۷]؛ شکنجه با آتش[۸]، بستن ایشان به شتر[۹]، قرار دادن آنها بر روی شنهای داغ[۱۰]، فرو بردن در آب[۱۱] و پوشاندن زرههای آهنی بر تن و قرار دادن در حرارت آفتاب[۱۲] از آزارهایی بود که درباره ایشان اعمال میشد. افزون بر شکنجههای جسمی، گاه آنان را شکنجه روانی نیز میدادند؛ مانند اینکه ابوجهل به طعنه میگفت سمیه به محمد(ص) ایمان ندارد، بلکه وی را به سبب زیباییاش دوست دارد[۱۳].
از آنجا که خانواده سمیه در برابر این آزارها، هیچ پناهگاهی نداشتند، به آنان "مستضعفان" گفتهاند[۱۴]، همچنین به سبب مجاهدتهایشان در راه اسلام، این خانواده "اهلبیت اسلام" نام گرفتند[۱۵].
شهادت سمیه
سرانجام، سمیه بر اثر شکنجههای فراوان در سال پنجم بعثت به شهادت رسید[۱۶]. درباره جزئیات این رخداد چندین گزارش متفاوت وجود دارد اما نقطه اشتراک همه نقلها این است که سمیه و یاسر تحت شکنجه جان باختند و به شهادت رسیدند و اولین شهیدان اسلام شدند[۱۷]. بسیاری از تفاسیر، نزول آیۀ ۲ سوره عنکبوت را درباره گروهی از مسلمانان از جمله سمیه، عمار، یاسر و... میدانند: ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ﴾[۱۸]؛ زیرا آنان تحت فشار مشرکان بودند تا از دین خود بازگردند. سمیه و یاسر مقاومت کردند و به شهادت رسیدند. با نزول آیه، اینگونه سختیها در راه حفظ عقیده، آزمایشی الهی دانسته شد[۱۹]؛ اما عمار به رغم اعتقاد قلبی خود، سخنانی را که کافران مایل بودند به زبان آورد و نجات یافت و پس از آن گریان نزد پیامبر(ص) آمد و از اینکه برخلاف مادر و پدرش مقاومت نکرده است، ابراز ندامت کرد که دلداریهای پیامبر و نزول آیۀ ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۰]، مایه اطمینان خاطر او گردید[۲۱].
پیامبر(ص) و خانواده سمیه
چند نمونه از رخدادهایی که نشان از اهمیت جایگاه خانواده سمیه در نگاه پیامبر اکرم(ص) دارد، عبارتاند از:
- پیامبر اکرم(ص) گاهی از کنار آنها در بیابان سوزان عبور میکرد و با اشاره به اینکه عاقبت خانواده سمیه بهشت خواهد بود، آنان را به صبر فرامی خواند[۲۲].[۲۳] و نیز میفرمود: «خدایا! خاندان یاسر را بیامرز که مشمول آمرزش تو هستند»[۲۴].
- روزی مشرکان، عمار را در آتش افکندند و پیامبر(ص) نیز از آنجا عبور میکرد که آنها را در آن حال دید. ایشان خطاب به آتش فرمود: «یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی آل یاسر» و به برکت دعای پیامبر(ص) آتش به او آسیب نرساند[۲۵].[۲۶]
- در نبرد بدر در سال دوم هجری، پیامبر(ص) به عمار اجازه داد ابوجهل، قاتل سمیه، را بکشد؛ اما هنگامی که عمار به او رسید کشته شده بود[۲۷]. پیامبر در سخنانی قتل ابوجهل را به خداوند نسبت داد[۲۸].[۲۹]
سمیه
«سمیه»[۳۰] کنیز بزرگواری بود. وی با یاسر ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندی بود به نام عمار. سمیه و یاسر، اول شهید راه اسلاماند. آنها از پیشگامان اسلام و از کسانی هستند که زمانی که مرکز تبلیغاتی رسول خدا(ص) خانه «ارقم بن ابی ارقم» بود، اسلام آوردند. روزی که مشرکان از ایمان آنها آگاه شدند در آزار و شکنجه آنها کوتاهی ننمودند[۳۱]. ابوجهل آنان را گرفت و مجبور کرد تا به رسول خدا(ص) دشنام دهند، اما موفق نشد. ابوجهل زره آهن به آنها پوشانید و در آفتاب گرم آنها را نگاه داشت و رسول خدا(ص) را از کنار آنان عبور داد. پیامبر(ص) به آنها فرمود: «صبرا يا آل ياسر فإن موعدكم الجنة»[۳۲]. سمیه ناظر شهادت دردناک همسر مظلومش یاسر بود، او میدید که یاسر را آن قدر تازیانه زدند تا جان داد. یاسر با مقاومت و بردباری از عهده آزمایش بزرگ الهی سرفراز بیرون آمد و عنوان زیبای «اولین شهید در اسلام» برای او رقم خورد.
مشرکین پس از شهادت یاسر، به سراغ سمیه آمدند، آنان نخست سمیه را تهدید کردند که اگر به اسلام وفادار بماند و بتپرست نشود هر یک از پاهایش را به یک شتر خواهند بست و آن دو شتر را در دو جهت مخالف خواهند راند تا او دو شقه شود. اما سمیه شجاعتر از آن بود که با تهدیدهای مشرکان مکه هراسی به خود راه دهد. «سمیه بنت حباط» مادر عمار، کسی است که برای جلب رضایت خداوند، شکنجههای سخت را پذیرفت و اولین شهید زن در اسلام گردید و دشمن خدا، ابوجهل ملعون، وی را به شهادت رساند. بنابراین عمار یاسر که هم شهید است و هم فرزند شهید، آن هم نه یک شهید، که پدر و مادرش، هر دو زیر فجیعترین و شرمآورترین شکنجهها، تنها به جرم مسلمان شدن به شهادت رسیدند و بدین گونه او و پدر و مادرش، خانواده نمونه اسلام را تشکیل دادند. پیامبر اکرم(ص) در مورد عماریاسر چنین پیشگویی فرمودند: «تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ»؛ گروه سرکش و فسادگستر تو را به شهادت میرسانند. و معاویه در جنگ صفین او را شهید کرد و همین دلیل محکمی شد تا لشکریان علی(ع) حقانیت جبهه خود را باور کنند و این پیشگویی محقق گردید.[۳۳]
منابع
پانویس
- ↑ سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۵، ص۳۴.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸.
- ↑ بغدادی، محمد بن سعد بن منیع، الطّبقات، ج۸، ص۲۰۷؛ جزری شیبانی، ابناثیر عزالدین ابوالحسن علی بن محمد، اسدالغابه، ج۷، ص۱۵۲؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۸۹.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸؛ نمری اندلسی (قرطبی)، ابوعمر یوسف بن عبداللّه بن محمد بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۶-۱۳۷.
- ↑ صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۷، ص۵۳۷؛ نمری اندلسی (قرطبی)، ابوعمر یوسف بن عبداللّه بن محمد بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۶۴؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.
- ↑ جزری شیبانی، ابناثیر عزالدین ابوالحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۷.
- ↑ مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱؛ جزری شیبانی، ابناثیر عزالدین ابوالحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۷.
- ↑ بغدادی، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات، ج۳، ص۱۸۸.
- ↑ بلخی، ابوزید احمد بن سهل، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۰۰؛ شبستری، عبدالحسین، اعلام القرآن، ص۴۶۶.
- ↑ معافری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۰؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.
- ↑ محمد بن اسحاق بن یسار(ابن اسحاق)، سیره ابن اسحاق، ص۱۷۲.
- ↑ نمری اندلسی (قرطبی)، ابوعمر یوسف بن عبداللّه بن محمد بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۶۴؛ انصاری قرطبی، ابوعبداللّه محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۸۱.
- ↑ انصاری قرطبی، ابوعبداللّه محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۴۹.
- ↑ بغدادی، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات، ج۳، ص۱۸۷.
- ↑ معافری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۰.
- ↑ جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد بن، المنتظم، ج۲، ص۳۸۴.
- ↑ ر. ک. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۳۶۸.
- ↑ «آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اکبر، محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، جلد ۱۶، صص ۳۱۵-۳۱۴.
- ↑ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
- ↑ واحدی نیشابوری، علی بن احمد، اسباب النزول، ص۲۸۸-۲۸۹؛ بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر بغوی، ج۳، ص۹۸؛ طبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، مجمع البیان، ج۶، ص۵۹۷.
- ↑ «صَبْراً آلَ یَاسِرٍ مَوْعِدُکُمُ الْجَنَّةَ»؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۵۰۰؛ معافری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۰؛ بغدادی، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۲؛ نمری اندلسی (قرطبی)، ابوعمر یوسف بن عبداللّه بن محمد بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۸۹؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳؛ جزری شیبانی، ابناثیر عزالدین ابوالحسن علی بن محمد، اسد الغابه، ج ۵، ص۴۸۱.
- ↑ ر. ک. تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۰۹.
- ↑ ذهبی، شمس الدین محمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۳، ص۵۷۲؛ بغدادی، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۴.
- ↑ کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص۳۰.
- ↑ ر. ک. تاجالدین، علی محمد، یاسر و سمیه، پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۰۰-۴۰۱.
- ↑ محمد بن حسن بن درید، الاشتقاق، ص۴۱۶.
- ↑ بغدادی، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات، ج۸، ص۲۰۷؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.
- ↑ اخلاقی، معصومه، مقاله «سمیه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵.
- ↑ سمیه بنت حباط، مادر عمار یاسر، کنیز ابوحذیفه بن المغیره المخزومی بود که با یاسر ازدواج کرد و سپس ابوحذیفه او را آزاد نمود.
- ↑ فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۷۸.
- ↑ ریاحین الشریعه، ج۴، ص۳۵۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۷۸.