←ظالمین
(←ظالمین) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
=== [[ظالمین]] === | === [[ظالمین]] === | ||
[[قرآن کریم]] درباره [[امام]] میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> خلاصه این [[برهان]] چنین است. [[عاصی]] و [[گناهکار]] [[ظالم]] است، [[امامت]] که [[عهد خداوند]] است به [[ظالمین]] هرگز نمیرسد. پس امامت هرگز به عاصی و گناهکار نمیرسد. | |||
بیان مقدمه اول: از نظر قرآن کریم ظالمین به سه دسته تقسیم میشوند: ۱- ظالمین به [[خدا]] ۲- ظالمین به [[مردم]] ۳- ظالمین به نفس خود، اگر کسی برای خدا شریکی قائل شود، در واقع به [[خداوند]] [[ظلم]] کرده است. قرآن کریم از قول [[لقمان حکیم]] به فرزندش میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref> و در [[آیات]] دیگری نیز [[شرک]] را ظلم معرّفی فرموده است. از جمله {{متن قرآن|ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که با موسی چهل شب وعده نهادیم سپس در نبودن او گوساله را (به پرستش) گرفتید در حالی که ستمکار بودید» سوره بقره، آیه ۵۱.</ref> و باز میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ...}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بیگمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید.».. سوره بقره، آیه ۵۴.</ref>. علاوه بر این قرآن کریم [[کافران]] را نیز از زمره [[ظالمان]] معرّفی کرده و میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از آنچه روزی شما کردهایم، هزینه کنید پیش از آنکه روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.</ref> و نگاه کنید: بقره / ۲۵۸) و در [[آیه]] دیگری [[ظلم]] را به عنوان یکی از آفتهای [[ایمان]] بیان میکند: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref>. [[تکذیب آیات الهی]] و [[دروغ]] بستن بر [[خدا]] نیز از نظر [[قرآن]]، مصادیق بارز ظلم محسوب میشود. در [[آیات]] متعددی این مطلب مورد تأکید قرار گرفته است از جمله {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ * فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ...}}<ref>«و آنان که آیات ما را دروغ شمرند و از (پذیرش) آنها سرکشی ورزند دمساز آتشند؛ آنها در آن جاودانند * ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟.».. سوره اعراف، آیه ۳۶-۳۷.</ref>. | |||
مفهوم دیگر ظلم که در قرآن مورد استعمال قرار گرفته، [[ظلم به دیگران]] و یا تضییع [[حق دیگران]] است که در این مورد نیز آیات فراوانی در قرآن وجود دارد، از جمله: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ}}<ref>«و پروردگارت بر آن نیست شهری را که مردم آن مصلحند به ستم نابود کند» سوره هود، آیه ۱۱۷.</ref> | |||
مفهوم سوم ظلم در قرآن [[ظلم به نفس]] ([[گناه]]) است: میفرماید: {{متن قرآن|وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آن زن که یوسف در خانهاش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بیگمان ستمکاران رستگار نمیگردند» سوره یوسف، آیه ۲۳.</ref>. در این [[آیه]] ارتکاب [[فحشاء]] [[ظلم]] شمرده شده است. حاصل این که هر نوع [[کفر]] و [[شرک]] و [[انحراف]] در [[اعتقادات]] و یا هر نوع [[افترا]] و [[کذب]] بر [[خدا]] بستن و یا [[تکذیب آیات الهی]] و یا [[ارتکاب گناه]] و یا تضییع [[حقوق]] دیگران ظلم است، و چون [[امامت]] و [[نبوت]] که [[عهد الهی]] است به [[ظالمین]] نمیرسد، پس [[امام]] و [[پیامبر]] باید [[معصوم]] باشد: | |||
'''[[تذکر]] چند نکته''': | |||
در [[سوره بقره]] آیه ۱۲۴ چند نکته باقی میماند که [[تذکّر]] آن خالی از فایده نیست: | |||
با توجّه به مقام والای ابراهیم، صحیح نیست که کسی [[تصوّر]] کند که او برای انسانهای [[ظالم]] بالفعل تقاضای چنین ستمی را کرده باشد. توضیح این که، [[انسانها]] را از این نظر به چهار قسم میتوان تقسیم کرد: | |||
# کسانی که در ابتدای [[عمر]] خود ظالم بوده و اکنون نیز بالفعل ظالمند. | |||
# کسانی که در ابتدای عمر ظالم نبوده ولی اکنون بالفعل ظالمند. | |||
# کسانی که در ابتدای عمر ظالم بوده ولی هماکنون ظالم نیستند. | |||
# کسانی که در ابتدا ظالم نبوده و اکنون نیز ظالم نیستند. | |||
حال از این چهار گروه، دو دسته اول تخصصاً از تقاضای [[حضرت ابراهیم]] خارجند، چون [[شأن پیامبر]] [[عظیم]] الشأنی همچون [[ابراهیم خلیل]]، أجل از آن است که از خدا تقاضا کند [[مقام شامخ امامت]] را که عهد الهی است به [[انسان]] [[مشرک]] و [[گناهکار]] و [[فاسق]] [[عنایت]] فرماید؛ پس مراد او این نبود که [[خداوند]] [[مقام امامت]] را به فرزندانی از او که بالفعل [[مشرک]] و فاسقند [[عنایت]] بفرماید، باقی میماند دو دسته، از این دو گروه، گروه سوم توسط [[خداوند متعال]] تخصیص خورد و خداوند فرمود: [[امامت]] به [[ظالم]] نمیرسد، یعنی کسی که در قسمتی از [[عمر]] خود ظالم بوده است، هرچند هم اکنون نباشد، [[امام]] نخواهد شد، تنها یک دسته باقی ماندند. آن هم کسانی که در تمام [[طول عمر]] خود ظالم نبودهاند. بر این اساس، کسانی که مدتی از عمر خود را مشرک بوده، شراب میخورده و [[اهل]] [[فسق]] و [[فجور]] بودهاند، نمیتوانند عهدهدار مقام امامت شوند و خداوند هرگز به چنین امامتی [[راضی]] نیست. خلاصه امام کسی است که در همه طول عمر خود از هر نوع [[انحراف]] در [[بینش]] و از ارتکاب هرنوع [[گناه]] مصون بوده باشد. (دقّت کنید). | |||
رسیدن به مقام امامت بعد از طی مراحلی امکانپذیر میشود. از جمله [[مشاهده]] [[ملکوت]] [[آسمانها]] و [[زمین]] و رسیدن به [[درجه]] ایقان، [[وحی]] فعل [[خیرات]] و اقامه {{متن قرآن|وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ}}<ref>«و برپا داشتن نماز و دادن زکات را» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و [[صبر]] و [[استقامت]]<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}} «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> که [[روایت]] [[اصول کافی]] نیز بیانگر این مطلب میباشد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص ۴۰-۴۷.</ref>. | |||
[[تدبر]] در [[آیه ابتلا]]، ما را به این نکته [[ارزشمند]] رهنمون میسازد که [[مقام امامت]] تنها به انسانهای [[معصوم]] از [[گناه]] اعطا میشود و کسی که ظلمی از او سرزده باشد، [[شایستگی]] دریافت این مقام را از دست میدهد: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. البته این سخن، بدین معنا نیست که هر کس [[معصوم]] باشد، حتماً به این مقام دست مییابد، بلکه [[عصمت]] یکی از شرایط رسیدن به این مقام است. با توجه به این مطلب، [[سخن]] کسانی که از سویی، با تفکیک [[مقام نبوت]] و [[امامت]]، بر [[نظریه]] [[هدایت باطنی]] [[امام]] [[اصرار]] دارند و از سوی دیگر، بر این باورند که [[مقام امامت]]، هر چند به گونهای ضعیفتر، به تمام [[فرزندان حضرت ابراهیم]] {{ع}} که [[معصوم]] بودهاند، میرسد<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۵۴.</ref>، [[نادرست]] و خودمتناقض است؛ زیرا اگر کسی به صرف [[معصوم]] بودن، [[شایستگی]] رسیدن به این مقام را داشته باشد، پس تمام [[پیامبران]]، که همه نیز [[معصوم]] هستند، باید [[امام]] هم باشند و در این صورت تفکیک میان [[نبوت]] و [[امامت]]، امری لغوی خواهد بود؛ مگر آنکه ایشان نیز بر این [[باور]] باشند که [[عصمت]] تنها یکی از شرایط رسیدن به [[مقام امامت]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۱۱.</ref> | |||
== دلالت آیه == | == دلالت آیه == |