←ثواب زیارت امام رضا
خط ۸: | خط ۸: | ||
== ثواب زیارت امام رضا == | == ثواب زیارت امام رضا == | ||
در [[روایات اسلامی]] آمده است: [[ثواب]] زیارتکننده، مانند ثواب کسی است که برای [[دفاع از دین]] و آئینش در [[راه خدا]] [[جهاد]] میکند و این جهاد، ثواب هزاران [[حج]] را خواهد داشت. | در [[روایات اسلامی]] آمده است: [[ثواب]] زیارتکننده، مانند ثواب کسی است که برای [[دفاع از دین]] و آئینش در [[راه خدا]] [[جهاد]] میکند و این جهاد، ثواب هزاران [[حج]] را خواهد داشت. | ||
[[احمد بن محمد بزنطی]] میگوید: «در | [[احمد بن محمد بزنطی]] میگوید: «در نامه [[امام رضا]] {{ع}} خواندم که مرقوم داشته بودند: به [[شیعیان]] من این [[پیام]] را برسان که [[زیارت]] من معادل یک هزار حج است». | ||
احمد بزنطی میگوید: «بعد از [[شهادت امام رضا]] {{ع}}، به فرزندشان [[امام جواد]] {{ع}} عرضه داشتم: آیا ثواب زیارت پدرتان هزار حج است؟ فرمودند: آری، به [[خدا]] قسم هزار هزار حج است برای کسی که او را زیارت کند و به [[حق]] او را بشناسد»<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۶۳۱. </ref>. | احمد بزنطی میگوید: «بعد از [[شهادت امام رضا]] {{ع}}، به فرزندشان [[امام جواد]] {{ع}} عرضه داشتم: آیا ثواب زیارت پدرتان هزار حج است؟ فرمودند: آری، به [[خدا]] قسم هزار هزار حج است برای کسی که او را زیارت کند و به [[حق]] او را بشناسد»<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۶۳۱. </ref>. | ||
[[حمزة بن حمران]] میگوید: «[[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: نوهام در [[خراسان]]، در شهری به نام [[طوس]] به [[قتل]] میرسد، هر کس به زیارت او رود و به حق او [[عارف]] باشد و | [[حمزة بن حمران]] میگوید: «[[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: نوهام در [[خراسان]]، در شهری به نام [[طوس]] به [[قتل]] میرسد، هر کس به زیارت او رود و به حق او [[عارف]] باشد و مقام او را بشناسد، [[روز قیامت]] دست او را گرفته داخل بهشتش خواهم کرد، هر چند از [[اهل]] [[گناهان بزرگ]] باشد. عرض کردم، فدایت شوم! [[شناخت]] و [[عرفان]] حق او چیست؟ فرمودند: بداند که اولاً او {{متن حدیث|إِمَامٌ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ}} است (یعنی به [[مقام امامت]] و حجیت او [[معتقد]] باشد)، و بداند که او «غریب» است و در نهایت بداند که او را «[[شهید]]» کردهاند و هر کس با این شناخت او را زیارت کند، [[خداوند]] [[اجر]] و ثواب هفتاد هزار شهید، از شهدایی که براستی و [[حقیقت]] در رکاب [[رسول خدا]] {{صل}} کشته شدهاند، به او عطا خواهد فرمود»<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۶۳۸.</ref>. | ||
در روایتی دیگر از [[امام]] {{ع}} نقل شده: «هر کس به زیارت من بیاید، لحظه آخر [[عمر]] به بازدیدش میآیم»<ref>شهید حجة الاسلام حاج آقا حسن بهشتی، امام جمعه موقت اصفهان که به همراه فرزند دو سالهاش در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان (مصادف با سالروز شهادت آقا امیرالمؤمنین {{ع}}) توسط منافقین به شهادت رسید، میفرمود: ساعت آخر عمر پدرم (آیت حاج آقا مصحلفی بهشتی اصفهانی) بالای سر ایشان بودم، نفسهای آخر را کشید. من ساعت و دقیقه وفات ایشان را نوشتم و پارچهای روی جنازهاش کشیدم و شروع به قرائت قرآن و توسل و گریه کردم. صبح شد، به، فامیل و بستگان اطلاع دادم که سحر ایشان رحلت نموده، اما ساعت مرگ را نگفتم. شهر اصفهان به مناسبت ارتحال این عالم بزرگ تکانی خورد و مراسم تشییع باشکوه و بینظیری برگزار شد. بعد از مراسم، جوانی به من مراجعه کرد و گفت: پدر شما در ساعت ۲ و ۲۰ دقیقه نیمه شب رحلت نمودهاند. گفتم: از ساعت و دقیقه فوت تنها خودم میدانم و احدی از مردم حتی خواهر و برادرم نیز نمیدانند؛ شما کی هستی؟ خواهش میکنم خودتان را معرفی کنید! آن جوان گفت: در عالم رؤیا به حرم آقا امام رضا {{ع}} مشرف شدم، دیدم امام {{ع}} از حرم بیرون میآیند. گفتم: آقا! شما کجا میروید؟ فرمودند: هر کس به زیارت من بیاید لحظه آخر عمر به بازدیدش میروم؛ حاج آقا مصطفی بهشتی از علمای اصفهان است و لحظه آخر عمرش میباشد؛ میروم بازدید ایشان. از خواب بیدار شدم، ساعت و دقیقه را یادداشت کردم. شهید حاج حسن آقا میگوید: ساعت فوت را با نوشتهای در جیبم بود تطبیق کردم، دیدم نوشتهاش با نوشتهام دقیقا مطابق بوده دوشنبه ۲۰/۲ بعد از نیمه شب. (به نقل از حجة الاسلام قرائتی، نشریه نصیحت، شماره ۱۴۸، ص۱، ۷/۶/ ۱۳۷۴)</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۲۰۱.</ref> | در روایتی دیگر از [[امام]] {{ع}} نقل شده: «هر کس به زیارت من بیاید، لحظه آخر [[عمر]] به بازدیدش میآیم»<ref>شهید حجة الاسلام حاج آقا حسن بهشتی، امام جمعه موقت اصفهان که به همراه فرزند دو سالهاش در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان (مصادف با سالروز شهادت آقا امیرالمؤمنین {{ع}}) توسط منافقین به شهادت رسید، میفرمود: ساعت آخر عمر پدرم (آیت حاج آقا مصحلفی بهشتی اصفهانی) بالای سر ایشان بودم، نفسهای آخر را کشید. من ساعت و دقیقه وفات ایشان را نوشتم و پارچهای روی جنازهاش کشیدم و شروع به قرائت قرآن و توسل و گریه کردم. صبح شد، به، فامیل و بستگان اطلاع دادم که سحر ایشان رحلت نموده، اما ساعت مرگ را نگفتم. شهر اصفهان به مناسبت ارتحال این عالم بزرگ تکانی خورد و مراسم تشییع باشکوه و بینظیری برگزار شد. بعد از مراسم، جوانی به من مراجعه کرد و گفت: پدر شما در ساعت ۲ و ۲۰ دقیقه نیمه شب رحلت نمودهاند. گفتم: از ساعت و دقیقه فوت تنها خودم میدانم و احدی از مردم حتی خواهر و برادرم نیز نمیدانند؛ شما کی هستی؟ خواهش میکنم خودتان را معرفی کنید! آن جوان گفت: در عالم رؤیا به حرم آقا امام رضا {{ع}} مشرف شدم، دیدم امام {{ع}} از حرم بیرون میآیند. گفتم: آقا! شما کجا میروید؟ فرمودند: هر کس به زیارت من بیاید لحظه آخر عمر به بازدیدش میروم؛ حاج آقا مصطفی بهشتی از علمای اصفهان است و لحظه آخر عمرش میباشد؛ میروم بازدید ایشان. از خواب بیدار شدم، ساعت و دقیقه را یادداشت کردم. شهید حاج حسن آقا میگوید: ساعت فوت را با نوشتهای در جیبم بود تطبیق کردم، دیدم نوشتهاش با نوشتهام دقیقا مطابق بوده دوشنبه ۲۰/۲ بعد از نیمه شب. (به نقل از حجة الاسلام قرائتی، نشریه نصیحت، شماره ۱۴۸، ص۱، ۷/۶/ ۱۳۷۴)</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۲۰۱.</ref> |