←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) |
||
خط ۲۰۵: | خط ۲۰۵: | ||
برخی مانند: [[بغوی]] و [[قرطبی]]، تصور کردهاند قید «منکم» دلالت دارد که اولی الأمر [[انسانی]]، مانند سایر [[مردم]] است، بدون آنکه امتیازی بر آنان داشته باشد<ref>حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۶۵۳؛ محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۲۶۰؛ عبد القادر آل غازی، بیان المعانی، ج۵، ص۵۷۰.</ref>، این تصور نادرست است. از مردم بودنِ «اولی الأمر»، مانند از مردم بودنِ پیامبر است {{متن قرآن|...رَسُولًا مِنْهُمْ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>، {{متن قرآن|رَسُولًا مِنْكُمْ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>، {{متن قرآن|رُسُلٌ مِنْكُمْ}}<ref>«ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیآمدند که آیات مرا برایتان میخواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار میدادند؟ میگویند: (چرا،) ما بر (زیان) خود گواهی میدهیم و زندگانی این جهان آنان را فریفته بود و بر (زیان) خویش گواهی دادند» سوره انعام، آیه ۱۳۰.</ref>. اینکه [[پیامبر]] از [[مردم]] است هرگز به این معنا نیست که فردی در حد سایر مردم است، بلکه به این معناست که فردی برخاسته از میان [[مؤمنان]]، اما [[برتر]] از همه مؤمنان است. اگر [[اولی الأمر]]، در حد خود مؤمنان باشد دلیلی ندارد که اولی الأمر باشد و مردم از [[اوامر]] او [[پیروی]] کنند<ref>محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۹۲؛ عبد الأعلی سبزواری، مواهب الرحمن فی تفسیرالقرآن، ج۸، ص۳۱۳.</ref>. علاوه بر این، چنانکه در فصل سوم این اثر خواهد آمد، مصادیق اولی الأمر به [[اتفاق]] [[دانشمندان شیعه]] [[امامیه]] و اعتراف شماری از [[مفسران اهل سنت]]، معصوماند، در حالی که انسانهای معمولی فاقد [[مقام]] عصمتاند، بنابراین نمیتوان اولی الأمر را [[انسانی]] در حد سایر [[انسانها]] به شمار آورد، بلکه او انسانی برتر از همه انسانها، بلکه برتر از همه مؤمنان است. | برخی مانند: [[بغوی]] و [[قرطبی]]، تصور کردهاند قید «منکم» دلالت دارد که اولی الأمر [[انسانی]]، مانند سایر [[مردم]] است، بدون آنکه امتیازی بر آنان داشته باشد<ref>حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۶۵۳؛ محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۲۶۰؛ عبد القادر آل غازی، بیان المعانی، ج۵، ص۵۷۰.</ref>، این تصور نادرست است. از مردم بودنِ «اولی الأمر»، مانند از مردم بودنِ پیامبر است {{متن قرآن|...رَسُولًا مِنْهُمْ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>، {{متن قرآن|رَسُولًا مِنْكُمْ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>، {{متن قرآن|رُسُلٌ مِنْكُمْ}}<ref>«ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیآمدند که آیات مرا برایتان میخواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار میدادند؟ میگویند: (چرا،) ما بر (زیان) خود گواهی میدهیم و زندگانی این جهان آنان را فریفته بود و بر (زیان) خویش گواهی دادند» سوره انعام، آیه ۱۳۰.</ref>. اینکه [[پیامبر]] از [[مردم]] است هرگز به این معنا نیست که فردی در حد سایر مردم است، بلکه به این معناست که فردی برخاسته از میان [[مؤمنان]]، اما [[برتر]] از همه مؤمنان است. اگر [[اولی الأمر]]، در حد خود مؤمنان باشد دلیلی ندارد که اولی الأمر باشد و مردم از [[اوامر]] او [[پیروی]] کنند<ref>محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۹۲؛ عبد الأعلی سبزواری، مواهب الرحمن فی تفسیرالقرآن، ج۸، ص۳۱۳.</ref>. علاوه بر این، چنانکه در فصل سوم این اثر خواهد آمد، مصادیق اولی الأمر به [[اتفاق]] [[دانشمندان شیعه]] [[امامیه]] و اعتراف شماری از [[مفسران اهل سنت]]، معصوماند، در حالی که انسانهای معمولی فاقد [[مقام]] عصمتاند، بنابراین نمیتوان اولی الأمر را [[انسانی]] در حد سایر [[انسانها]] به شمار آورد، بلکه او انسانی برتر از همه انسانها، بلکه برتر از همه مؤمنان است. | ||
برخی [[دانشمندان]] معتقدند کلمه «منکم» به وضوح دلالت دارد که باید [[حاکم]] [[مسلمانان]] از خودشان باشد<ref>مغنیه، تفسیر کاشف، ج۲، ص۳۵۸.</ref>.<ref>[[غلامحسین زینلی|زینلی، غلامحسین]]، [[آیه اولی الامر (کتاب)|آیه اولی الامر]]، ص ۴۱.</ref>. | برخی [[دانشمندان]] معتقدند کلمه «منکم» به وضوح دلالت دارد که باید [[حاکم]] [[مسلمانان]] از خودشان باشد<ref>مغنیه، تفسیر کاشف، ج۲، ص۳۵۸.</ref>.<ref>[[غلامحسین زینلی|زینلی، غلامحسین]]، [[آیه اولی الامر (کتاب)|آیه اولی الامر]]، ص ۴۱.</ref>. | ||
===معنای [[تنازع]] در [[آیه]]=== | |||
در عبارت {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ}}<ref>«چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید»... سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> تنازع از ماده نَزَع به معنای کندن<ref>خلیل بن احمد، العین، ج۱، ص۳۵۷؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۸، ص۳۵۰.</ref>؛ کشیدن و جذب کردن<ref>خلیل بن احمد، العین، ج۱، صص ۳۵۷ و ۳۵۹؛ حسین بن محمد راغب، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۹۸.</ref> و به معنای [[اختلاف]] نظر و [[خصومت]] و [[مجادله]] و [[دشمنی]] دو طرف با یکدیگر است. [[خلیل بن احمد فراهیدی]] مینویسد: {{عربی|التنازع: المنازعة في الخصومات و نحوها}}<ref>خلیل بن احمد، العین، ج۱، ص۳۵۹.</ref>. ابن منظور مینویسد: {{عربی|التنازع: التخاصم. و تنازع القوم: اختصموا}}<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۸، ص۳۵۲.</ref>. [[راغب]] مینویسد: {{عربی|التنازع والمنازعة: المجاذبة، و يعبر بها عن المخاصمة و المجادلة}}<ref>حسین بن محمد راغب، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۷۹۸.</ref>. | |||
طریحی مینویسد: {{عربی|التنازع: التخاصم}}<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۳۹۷.</ref>. | |||
[[مفسران]] نیز [[نزاع]] در [[آیه]] مورد نظر را به معنای اختلاف آرا دانستهاند. [[بغوی]] مینویسد: {{عربی|«فإن تنازعتم» اى: اختلفتم في شيء و التنازع: اختلاف الآراء}}<ref>حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۶۵۴.</ref>. | |||
[[فخر رازی]] مینویسد: | |||
{{عربی|قوله «فان تنازعتم» قال الزجاج: اختلفتم، و قال كل فريق: القول قولي، و اشتقاق المنازعة من النزع الذي هو الجذب، و المنازعة عبارة عن مجاذبة كل واحد من الخصمين لحجة مصححة لقوله}}<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۹.</ref>. | |||
[[زجاج]] نزاع را به معنای اختلاف دانسته است؛ یعنی اینکه هر گروهی سخن خود را صحیح میداند. کلمه [[منازعه]] از نزع که به معنای جذب است مشتق شده و منازعه عبارت است از اینکه هر یک از طرفین نزاع، برای صحیح جلوه دادن سخن خود دلیل ذکر میکند. | |||
دیگر مفسران نیز نظرهایی مشابه افراد یاد شده بیان داشتهاند<ref>ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۳۳۶؛ محمود زمخشری، کشاف، ج۱، ص۵۲۴.</ref>.<ref>[[غلامحسین زینلی|زینلی، غلامحسین]]، [[آیه اولی الامر (کتاب)|آیه اولی الامر]]، ص ۴۳.</ref>. | |||
===مصادیق نزاع کنندگان=== | |||
مفسران در اینکه نزاع کنندگان چه کسانی هستند، اختلاف نظر دارند. [[مفسران امامیه]] به اتفاق آرا بر این باورند که نزاع کنندگان، مؤمنانی هستند که در آغاز آیه با تعبیر {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}} مخاطب [[خداوند]] قرار گرفتهاند<ref>محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۱، ص۴۶۴؛ سید عبدالله شبر، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، ج۲، ص۵۸؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۱؛ ملا فتح الله کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۲، ص٩٠؛ کاظمی، مسالک الافهام، ج۴، ص۲۴۱؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، ج۱، ص٢٣١؛ محمد بن علی لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۹۷؛ فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۷، ص۳۲۷؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۴۱.</ref>. | |||
[[علامه طباطبایی]] مینویسد: | |||
بدون تردید، [[تنازع]]، تنازع میان خود [[مؤمنان]] است و فرض [[نزاع]] مؤمنان با [[اولی الأمر]]، با [[وجوب پیروی]] مؤمنان از اولی الأمر جایز نیست؛ بلکه نزاع میان خود مؤمنان است، [[خداوند]] آنان را [[ترغیب]] نموده تا [[اتفاق نظر]] داشته باشند و هر تنازعی که روی میدهد آن را به [[داوری]] [[خدا]] و [[رسول]] واگذار نمایند<ref>محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۸۹.</ref>. | |||
اما [[مفسران اهل سنت]] در این باره به چند دسته تقسیم شدهاند. [[ظواهر]] عبارات برخی از آنان نشان میدهد نزاع را میان مؤمنان میدانند<ref>حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۶۵۴؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۳۳۶؛ عبدالحق ابن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۲، ص۷۱.</ref>. برخی از آنان نزاع را میان خود اولی الأمر دانستهاند. برخی از آنان نیز نزاع را میان مؤمنان و اولی الأمر دانستهاند<ref>احمد بن علی جصاص، احکام القرآن، ج۳، ص۱۷۷ - ۱۷۸.</ref>. | |||
[[زمخشری]] مینویسد: {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ}} {{عربی|فإن اختلفتم انتم و اولوا الأمر منكم في شيء}}<ref>محمود زمخشری، کشاف، ج۱، ص۵۲۴؛ قاسمی، محاسن التأویل، ج۳، ص۱۸۸؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل وأسرار التأویل، ج۲، ص۸۰؛ نسفی، تفسیر نسفی، ج۱، ص۲۶۰؛ برسوی، روح البیان، ج۲، ص۲۲۸.</ref>. | |||
دو احتمال اخیر، یعنی نزاع میان خود اولی الأمر و نزاع میان اولی الأمر و مؤمنان نظر نادرستی است؛ زیرا خطاب خداوند در آغاز [[آیه]] به مؤمنان و خارج کردن رسول و اولی الأمر از جمع مؤمنان و دستور بیقید و شرط به مؤمنان برای [[پیروی]] از خدا و رسول و اولی الأمر به وضوح بیانگر آن است که ضمیر در «تنازعتم» به مؤمنان بازمیگردد و مقصود از [[نزاع]]، نزاع [[مؤمنان]] با یکدیگر است؛ و در میان مؤمنان و [[اولی الأمر]] نمیتوان نزاعی فرض نمود، چون این نزاع با [[وجوب پیروی]] مطلق مؤمنان از اولی الأمر، ناسازگار است<ref>محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۱، ص۴۶۵؛ محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۴۰۱.</ref>. | |||
همچنین، نزاع میان خود اولی الأمر نیز با [[واجب]] بودن [[اطاعت از اولی الأمر]]، ناسازگار است؛ زیرا: | |||
#معنا ندارد [[خداوند]] [[اطاعت]] کسانی را بر [[امت]] واجب کند که بین خودشان نزاع دارند، چون در هر نزاعی یکی از طرفین، بر [[باطل]] است. [[خداوند متعال]] چگونه اطاعت کسی را واجب میکند که خود بر باطل است؟ در حالی که در این فرض، طرفین نزاع هر دو بر حقاند و تصور باطل بودن یکی از طرفین وجود ندارد. | |||
#مضاف بر اینکه اگر نزاع میان اولی الأمر باشد، معنا ندارد که خطاب در {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ}} متوجه مؤمنان باشد، بلکه باید میفرمود: {{عربی|فإن تنازع اولوا الامر}} نه اینکه بفرمایند {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ}}<ref>محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۴۰۱.</ref>. | |||
#علاوه بر این، طبق [[روایات پیامبر]]{{صل}}، [[مسلمانان]] در هر زمانی یک اولی الأمر بیشتر نمیتوانند داشته باشند<ref>ر.ک: به بحث عدم تعدد امام در یک زمان.</ref>؛ بنابراین ادعای نزاع میان دو یا چند اولی الأمر، بر خلاف روایات پیامبر{{صل}} و بیاساس است. | |||
# [[امامان معصوم]] نیز نزاع را میان مؤمنان دانسته و یادآور شدهاند که [[دستور خداوند]] به پیرویِ مؤمنان از اولی الأمر با [[اجازه]] دادن نزاع مؤمنان با اولی الأمر ناسازگار است؛ [[کلینی]] از [[امام محمد باقر]]{{ع}} ذیل [[آیه]] نقل کرده است که فرمود: {{متن حدیث|{{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً- أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا- فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي أَمْرٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ كَذَا نَزَلَتْ وَ كَيْفَ يَأْمُرُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ وُلَاةِ الْأَمْرِ وَ يُرَخِّصُ فِي مُنَازَعَتِهِمْ إِنَّمَا قِيلَ ذَلِكَ لِلْمَأْمُورِينَ الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۷۶ و ج۸، ص۱۸۴؛ محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۱، ص۴۶۵؛ بحرانی، تفسیر برهان، ج۲، صص ۱۰۵، ۱۰۸ و ۱۱۱؛ عبدعلی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۶.</ref>. | |||
مقصود از [[اولی الأمر]] در [[آیه]] فقط ما هستیم؛ پس اگر در موضوعی [[خوف]] [[نزاع]] وجود داشت، مسئله مورد نزاع را به [[خدا]] و [[رسول]] و اولی الأمرتان ارجاع دهید. آیه اینگونه نازل شده است. چگونه ممکن است [[خداوند]] [[مؤمنان]] را به [[پیروی]] از اولی الأمر دستور دهد و در عین [[حال]] به آنان [[اجازه]] دهد با اولی الأمر به نزاع بپردازند. مخاطب جمله {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ}} مؤمنانی هستند که خداوند در آغاز آیه به آنان امر کرده از خدا و رسول و اولی الأمر پیروی کنند بدین سبب معنا ندارد که مؤمنان اجازه داشته باشند با اولی الأمری که [[وظیفه]] دارند بدون هیچ قید و شرطی از دستورهایش پیروی کنند، به نزاع بپردازند؛ زیرا نزاع با اولی الأمر، به معنای پیروی نکردن از آنهاست. در حالی که خداوند در آغاز آیه، [[پیروی مطلق]] از اولی الأمر را بر همۀ مؤمنان [[واجب]] نموده است: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}. | |||
'''اشکال و پاسخ''': ممکن است برای برخی این تصور پیش آید که [[حدیث]] فوق با [[آیه اولی الأمر]] ناسازگار است. در آیه، فقط خدا و رسول، به عنوان [[مرجع]] حل نزاع معرفی شدهاند و در حدیث، افزون بر خدا و رسول، اولی الأمر نیز به عنوان مرجع حل نزاع معرفی شده است. | |||
در پاسخ باید توجه داشت ارجاع به اولی الأمر علاوه بر حدیث یادشده، در آیه ۸۳ [[سوره نساء]] نیز آمده است: {{متن قرآن|وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ...}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref>. برخی [[مفسران]] مانند [[آیتالله]] [[جوادی آملی]] در توضیح این مطلب بیان داشتهاند که [[نزاع]] بر دو گونه است؛ گاهی در مسائل [[کلامی]] است و گاهی در مسائل [[حقوقی]] و [[فقهی]]، اگر نزاع در مسائل کلامی باشد [[مرجع]] حل نزاع فقط [[خدا]] و رسولاند؛ اما اگر نزاع در مسائل فقهی باشد، [[اولی الأمر]] هم میتواند مرجع حل نزاع باشد. اینکه در [[آیه]] مورد بحث خدا و [[رسول]] به عنوان مرجع حل نزاع معرفی شدهاند برای این است که ممکن است نزاع [[مردم]] با یکدیگر در تشخیص خود اولی الأمر باشد مرجع حل این نزاع [[قرآن]] و [[سنت پیامبر]] است. نخستین نزاعی که پس از [[پیامبر]]{{صل}} در میان [[مسلمانان]] روی داد، نزاع در تعیین اولی الأمر و [[اختلاف]] در اصل معنای آن بود<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱۹، ص۲۳۹.</ref>. | |||
در این نزاع، باید [[مرجع حل اختلاف]] مقبول همه باشد و مرجع بودن متنازعفیه، معقول نیست؛ از این رو مرجع حل این نزاع فقط خدا و رسول است. | |||
[[امامان معصوم]] نیز پس از آنکه اولی الأمر بودنشان با [[آیات قرآن]] و [[روایات پیامبر]]{{صل}} ثابت شد، مرجع حل اختلاف در مسائل فقهی و حقوقی قرار میگیرند<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱۹، صص ۲۴۰ و ۲۵۱.</ref>. | |||
علاوه بر مباحث یاد شده، این احتمال نیز وجود دارد که ارجاع مسئله محل نزاع در [[حدیث]] یادشده به اولی الأمر، از باب تبیین و [[تفسیر آیه]] باشد؛ چون در صورتی که [[کتاب خدا]] و سنت پیامبر{{صل}} مرجع حل نزاع باشد، باز هم از مراجعه به اولی الأمر ناگزیریم؛ زیرا قرآن و [[سنت]]، [[قانون]] است و این دو به [[تنهایی]] نمیتوانند [[حل اختلاف]] کنند، بلکه باید [[حاکم]] و [[داوری]] وجود داشته باشد که بر اساس قرآن و سنت، داوری نموده و به حل نزاع بپردازد و آن [[داور]]، همان [[اولی الأمر]] است که بر [[احکام]] [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] احاطه کامل دارد. به خصوص که [[خداوند]] در آغاز [[آیه]] مورد نظر [[پیروی]] از اولی الأمر را به صورت مطلق [[واجب]] دانسته است.<ref>[[غلامحسین زینلی|زینلی، غلامحسین]]، [[آیه اولی الامر (کتاب)|آیه اولی الامر]]، ص ۴۴.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |