بحث:آیه اولی الامر: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۳۷: | خط ۲۳۷: | ||
[[امامان معصوم]] نیز پس از آنکه اولی الأمر بودنشان با [[آیات قرآن]] و [[روایات پیامبر]]{{صل}} ثابت شد، مرجع حل اختلاف در مسائل فقهی و حقوقی قرار میگیرند<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱۹، صص ۲۴۰ و ۲۵۱.</ref>. | [[امامان معصوم]] نیز پس از آنکه اولی الأمر بودنشان با [[آیات قرآن]] و [[روایات پیامبر]]{{صل}} ثابت شد، مرجع حل اختلاف در مسائل فقهی و حقوقی قرار میگیرند<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱۹، صص ۲۴۰ و ۲۵۱.</ref>. | ||
علاوه بر مباحث یاد شده، این احتمال نیز وجود دارد که ارجاع مسئله محل نزاع در [[حدیث]] یادشده به اولی الأمر، از باب تبیین و [[تفسیر آیه]] باشد؛ چون در صورتی که [[کتاب خدا]] و سنت پیامبر{{صل}} مرجع حل نزاع باشد، باز هم از مراجعه به اولی الأمر ناگزیریم؛ زیرا قرآن و [[سنت]]، [[قانون]] است و این دو به [[تنهایی]] نمیتوانند [[حل اختلاف]] کنند، بلکه باید [[حاکم]] و [[داوری]] وجود داشته باشد که بر اساس قرآن و سنت، داوری نموده و به حل نزاع بپردازد و آن [[داور]]، همان [[اولی الأمر]] است که بر [[احکام]] [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] احاطه کامل دارد. به خصوص که [[خداوند]] در آغاز [[آیه]] مورد نظر [[پیروی]] از اولی الأمر را به صورت مطلق [[واجب]] دانسته است.<ref>[[غلامحسین زینلی|زینلی، غلامحسین]]، [[آیه اولی الامر (کتاب)|آیه اولی الامر]]، ص ۴۴.</ref>. | علاوه بر مباحث یاد شده، این احتمال نیز وجود دارد که ارجاع مسئله محل نزاع در [[حدیث]] یادشده به اولی الأمر، از باب تبیین و [[تفسیر آیه]] باشد؛ چون در صورتی که [[کتاب خدا]] و سنت پیامبر{{صل}} مرجع حل نزاع باشد، باز هم از مراجعه به اولی الأمر ناگزیریم؛ زیرا قرآن و [[سنت]]، [[قانون]] است و این دو به [[تنهایی]] نمیتوانند [[حل اختلاف]] کنند، بلکه باید [[حاکم]] و [[داوری]] وجود داشته باشد که بر اساس قرآن و سنت، داوری نموده و به حل نزاع بپردازد و آن [[داور]]، همان [[اولی الأمر]] است که بر [[احکام]] [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] احاطه کامل دارد. به خصوص که [[خداوند]] در آغاز [[آیه]] مورد نظر [[پیروی]] از اولی الأمر را به صورت مطلق [[واجب]] دانسته است.<ref>[[غلامحسین زینلی|زینلی، غلامحسین]]، [[آیه اولی الامر (کتاب)|آیه اولی الامر]]، ص ۴۴.</ref>. | ||
===معنای واژه «شیء»=== | |||
بیشتر [[مفسران]] [[فریقین]]، کلمه «شیء» را در {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ}} به معنای مسئلهای از مسائل [[دینی]] دانستهاند. | |||
#مرحوم [[طبرسی]] (م ۵۳۶ق) مینویسد: {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ...}} {{عربی|معناه فان اختلفتم في شيء من امور دينكم...}}<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۱؛ همو، جوامع الجامع، ج۱، ص۲۶۵؛ محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۱، ص۴۶۴.</ref>. | |||
#[[طبرانی]] (م ۳۶۰ق) مینویسد: {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ}} {{عربی|أي فإن اختلفتم في شيء من الحلال والحرام و الشرايع و الأحكام}}<ref>سلیمان بن احمد طبرانی، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۲۵۵.</ref>. | |||
#[[زمخشری]] (م ۵۳۸ق) مینویسد: {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ}} {{عربی|فان اختلفتم... في شيء من امور الدين}}<ref>محمود زمخشری، کشاف، ج۱، ص۵۲۴.</ref>. | |||
#[[بغوی]] (م ۵۱۰ق) مینویسد: {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ}} {{عربی|اي اختلفتم في شيء من امر دينكم}}<ref>حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۶۵۴.</ref>. | |||
#[[ثعلبی]] (م ۴۲۷ق) مینویسد: {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ}} {{عربی|اختلفتم «في شيء» من أمر دينكم}}<ref>ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۳۳۶.</ref>. | |||
اما به نظر میرسد کلمه «شیء» مطلق بوده و معنای آن اعم از مسائل دینی باشد. ممکن است [[نزاع]] در مسائل دینی و [[دنیوی]] باشد<ref>عبد القادر آل غازی، بیان المعانی، ج۵، ص۵۷۰.</ref>. ممکن است نزاع در [[تفسیر قرآن]] و [[سنت]] یا در تشخیص موضوع باشد؛ از این رو به نظر میرسد محدودکردن معنای«شیء» در آیه، به خصوص مسائل دینی، وجهی نداشته باشد.<ref>[[غلامحسین زینلی|زینلی، غلامحسین]]، [[آیه اولی الامر (کتاب)|آیه اولی الامر]]، ص ۴۶.</ref>. | |||
===محل نزاع و ادعای دلالت آیه بر [[قیاس]]=== | |||
نکته دیگری که در این بخش از آیه وجود دارد این است که نزاع در کجاست؟ آیا در جایی است که در آن در [[قرآن]] یا سنت، [[نص]] وجود دارد یا در جایی است که نص وجود ندارد؟ | |||
[[ظاهر آیه]] نشان میدهد نزاع در جایی است که نص وجود دارد، به طوری که اگر مسئله مورد نزاع بر اساس [[موازین]] مورد نظر قرآن و [[پیامبر]]{{صل}}، به [[قرآن]] و [[سنت]] ارجاع داده شود، [[رفع نزاع]] خواهد شد. سخن [[مفسران شیعه]] و برخی [[مفسران اهل سنت]] نیز بیانگر همین معناست<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۶؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۱؛ عبد الحق ابن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۲، ص۷۱؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۳۳۷.</ref>. | |||
اما دسته دیگری از مفسران اهل سنت معتقدند، [[نزاع]] در جایی است که در [[کتاب و سنت]] نصی وجود ندارد و باید [[حکم]] مسئلۀ محل نزاع را از موارد مشابه آنکه دارای [[نص]] میباشد به دست آورد. به تعبیر دیگر باید حکم مسئله محل نزاع را از راه [[قیاس]] به دست آورد<ref>سلیمان بن احمد طبرانی، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۲۵۵؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۴ – ۱۱۵؛ قاسمی، محاسن التأویل، ج۳، ص١٩٢.</ref>. | |||
برخی [[مفسران]] ذیل {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ}} نوشتهاند: | |||
{{عربی|معني الآيه: فإن تنازعتم في شيء حكمه غير مذكور في الكتاب و السنة فردوا حكمه الي الأحكام المنصوصه في الوقائع المشابهة له، و ذلك هو القياس. قالوا: و لو كان المراد من قوله تعالي {{متن قرآن|فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}} [[طلب]] حكمه من [[نصوص]] الكتاب و السنة لكان داخلا تحت قوله {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ}} و هو اعادة لعين ما مضي و هو غير جائز}}<ref>قاسمی، محاسن التأویل، ج۳، ص۱۹۲.</ref>. | |||
معنای [[آیه]] این است که اگر در چیزی نزاع کردید که حکم آن در کتاب و سنت نیامده، حکم آن را ارجاع دهید به وقایعی که مشابه آن است و از [[احکام]] صریحی برخوردار است و این همان قیاس است. [[دانشمندان]] گفتهاند: اگر مقصود از سخن [[خداوند]] {{متن قرآن|فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}} طلب حکم مسئله محل نزاع از نصوص کتاب و سنت باشد، این معنا داخل در سخن خداوند است که فرمود: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ}} و تکرار این قسمت از آیه است و تکرار جایز نیست. | |||
در بررسی سخن فوق باید گفت: برداشت فوق بر خلاف ظهور [[آیه]] است. آیه ظهور دارد که در هر مسئلهای که میان [[مؤمنان]] [[نزاع]] روی دهد، [[حکم]] آن در [[کتاب و سنت]] وجود دارد و در آیه هیچ اشارهای به مراجعه به وقایع مشابه که همان [[قیاس]] است، نشده است. بگذریم از اینکه قیاس از یک سو با [[احکام اسلام]] ناسازگار است<ref>ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی، حلیة الأولیاء، ج۳، ص۱۹۷، گفتوگوی امام صادق{{ع}} با ابوحنیفه در بحث قیاس.</ref>. از سوی دیگر به معنای [[نقص]] در [[دین]] است؛ زیرا معنای روشن قیاس آن است که در وقایع مختلف، مسائلی وجود دارد که حکم آن در کتاب و سنت نیامده است و باید برای یافتن حکم آن به موارد مشابه [[رجوع]] کرد. در حالی که [[قرآن]] هرگونه نقص را از ساحت دین [[نفی]] نموده و [[دین خدا]] را کامل میداند؛ {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}}<ref>{{متن قرآن|... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا...}} «... امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم»... سوره مائده، آیه ۳.</ref>. | |||
در مقابل ادعای بالا، قنوجی [[بخاری]] (م ۱۳۰۷ق) ذیل آیه فوق مینویسد: | |||
{{عربی|و في الآية دلالة علي بطلان القياس، و علي أنه تعالي قد نص علي الحكم في جميع الوقائع اذ لو بقي بعضها غير مبيّن الحكم لم يكن الدين كاملاً، و اذا حصل النص في جميع الوقائع فالقياس إن كان علي وفق النص كان عبثا، و إن كان على خلافه كان باطلاً}}<ref>صدیق بخاری قنوجی، فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج۳، صص ۲۱۰ و ۲۱۲.</ref>. | |||
آیه دلالت دارد بر بطلان قیاس و نشان میدهد [[خداوند متعال]] حکم همه واقعهها را به صراحت بیان کرده است؛ زیرا اگر حکم برخی واقعهها بیان نشده باشد، دین خدا کامل نخواهد بود و در صورت ثابت شدن حکم همه واقعهها به وسیله [[نص]]، اگر قیاس موافق نص باشد [[عبث]] است و اگر مخالف [[نص]] باشد، [[باطل]] است؛ اما بخش دوم سخن برخی [[مفسران]] که گفتهاند: اگر در جمله {{متن قرآن|فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}} مقصود این باشد که باید [[حکم]] مسئله محل [[نزاع]] را از [[نصوص قرآن]] و [[سنت]] به دست آوریم، این داخل بخش {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ}} بوده و تکرار آن محسوب خواهد شد<ref>قاسمی، محاسن التأویل، ج۳، ص۱۹۲.</ref>. درباره این سخن ایشان باید گفت: [[خداوند]] در آغاز [[آیه]] با تعبیر {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} [[پیروی]] از [[خدا]] و [[رسول]] و [[اولی الأمر]] را به طور عام بر همه [[مؤمنان]] [[واجب]] کرده است و سخنی از مسئله محل نزاع، به میان نیامده است و در پایان آیه با تعبیر {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}} به یک مسئله خاص اشاره نموده و یادآور میشود اگر در مسئلهای میان مؤمنان نزاعی روی داد، راه بر طرف کردن نزاع نیز مراجعه به [[قرآن]] و سنت است؛ از این رو صدر آیه عام و ذیل آن خاص است و [[ذکر خاص]] بعد از عام به هیچ روی تکرار محسوب نمیشود. | |||
به نظر میرسد نزاع در این آیه، یک نزاع [[بدوی]] است که حکم آن در کتاب یا سنت وجود دارد، اما طرفین نزاع از آن [[آگاهی]] ندارند، چنانکه در اکثر موارد، طرفین نزاع، از حکمی که در قرآن و سنت برای مسئله مورد نزاع خواه به صورت [[برائت]] یا [[اشتغال]] و... وجود دارد، اطلاع کافی ندارند.<ref>[[غلامحسین زینلی|زینلی، غلامحسین]]، [[آیه اولی الامر (کتاب)|آیه اولی الامر]]، ص ۴۹.</ref>. | |||
===نحوه مراجعه به قرآن و سنت برای [[رفع نزاع]]=== | |||
نکته دیگری که در اینجا وجود دارد آن است که [[ظواهر]] کلمات [[مفسران اهل سنت]] بیانگر آن است که آنان معتقدند باید طرفین نزاع خودشان به طور مستقیم به قرآن و سنت مراجعه نموده و با یافتن حکم مسئله مورد نزاع به نزاعشان پایان دهند؛ اما [[غافل]] از اینکه وقتی به دو نفر که در مسئلهای نزاع دارند گفته میشود برای رفع نزاع به [[قانون]] مراجعه کنید، مقصود این نیست که آنان به کتاب [[قانون]] مراجعه نموده و مادهای از قانون پیدا کنند که مشکلشان را برطرف کند؛ زیرا کتاب قانون به [[تنهایی]] مشکل کسی را حل نکرده و [[رفع نزاع]] نمیکند چون هر یک از آنان در کتاب قانون به موادی استناد میکنند که [[حق]] او را [[اثبات]] و حق طرف مقابل را [[نفی]] کند یا از قانون، واحد تفسیرهای متعددی ارائه میکنند که حق آنان را اثبات و حق طرف مقابل را نفی کند. مقصود از مراجعه به قانون مراجعه به محکمهای است که در آن حاکمی وجود داشته باشد و بر اساس [[تفسیری]] معتبر از قانون، میان طرفین [[نزاع]] [[داوری]] کند. امروز اگر میان [[مؤمنان]] نزاعی روی دهد چه میکنند؟ آیا [[قرآن]] و [[سنت پیامبر]] را پیش روی خود نهاده و بر اساس آن رفع نزاع میکنند؟! یا به محکمهای مراجعه میکنند تا [[قاضی]] آن [[محکمه]] بر اساس کتاب قانون میانشان داوری و به نزاع شان پایان دهد؟ یقیناً به قاضی و [[دادگاه]] مراجعه میکنند. در [[زمان]] [[نزول آیه]] نیز اینگونه بوده است. اگر میان مؤمنان نزاعی روی میداده، به طور مستقیم به قرآن مراجعه نمیکردند، بلکه برای رفع نزاع به [[پیامبر]]{{صل}} مراجعه میکردند؛ برای نمونه در وقایعی که [[مفسران اهل سنت]] به عنوان [[شأن نزول آیه]] بیان کردهاند؛ مانند واقعه [[عبدالله بن حذافه]] و [[خالد بن ولید]] و... وقتی میانشان نزاع روی داد<ref>محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۹۴؛ ابن جوزی، زاد المسیر، ج۱، ص۴۲۴؛ محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۶۲۰؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص٣٠١.</ref> یکی نگفت که باید برای رفع نزاع به [[کتاب خدا]] مراجعه کنیم، بلکه نزد پیامبر آمدند که آشنا به کتاب خدا بود تا [[حکم]] مسئله مورد نزاع را از او بپرسند و [[رسول خدا]] نیز با بیان [[حکم الهی]] نزاعشان را برطرف نمود. | |||
آری، اگر قرآن و سنت پیامبر به تنهایی [[رافع]] [[نزاع]] بود، نباید میان [[مسلمانان]] نزاعی وجود میداشت، در حالی که نزاعهای فراوانی میانشان وجود دارد و [[پیروان]] هر یک از فرقههای [[مسلمان]] برای [[اثبات حقانیت]] خود، به آیاتی از [[کتاب خدا]] و روایاتی از [[سنت پیامبر]] استناد کردهاند و این استنادها هیچگاه از نزاعشان نکاسته است. نتیجه آنکه هر گاه میان [[مؤمنان]] در مسئلهای نزاع روی داد، [[وظیفه]] دارند برای [[رفع نزاع]] به [[قرآن]] و سنت پیامبر{{صل}} مراجعه کنند؛ و [[داوری]] که باید بر اساس [[کتاب و سنت]] میانشان داوری نموده و رفع نزاع کند، [[اولی الأمر]] است که از [[اهل بیت پیامبر]] [[عدل]] و [[همتای قرآن]] و [[آگاه]] به رموز و معانی کتاب و سنت است و اینکه [[مفسران امامیه]] «ارجاع مسئله محل نزاع به [[امامان اهل بیت]]{{عم}} را همانند ارجاع آن به [[پیامبر]] دانستهاند»<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۱؛ فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۱، ص۴۶۵.</ref>، ممکن است از باب فوق باشد.<ref>[[غلامحسین زینلی|زینلی، غلامحسین]]، [[آیه اولی الامر (کتاب)|آیه اولی الامر]]، ص ۵۱.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |