عبدالله بن عباس در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱٬۲۵۱: خط ۱٬۲۵۱:


==[[عبدالله بن عباس]] و [[معاویه]]==
==[[عبدالله بن عباس]] و [[معاویه]]==
در گذشته بخش‌هایی از درگیری‌های عبدالله با معاویه در [[صفین]] و بعد از آن را ذکر کردیم در این بخش به قسمتی از درگیری‌های وی با معاویه اشاره می‌کنیم که در تمام آنها بر [[حقانیت]] [[خلافت علی]]{{ع}} [[اصرار]] می‌ورزد.
در گذشته بخش‌هایی از درگیری‌های عبدالله با معاویه در [[صفین]] و بعد از آن را ذکر کردیم در این بخش به قسمتی از درگیری‌های وی با معاویه اشاره می‌کنیم که در تمام آنها بر حقانیت [[خلافت علی]]{{ع}} اصرار می‌ورزد.


معاویه بعد از [[شهادت امام حسن]]{{ع}} به [[سفر حج]] رفت و از آنجا به [[مدینه]][[سفر]] کرد تا از نزدیک اوضاع را بررسی کند و [[قدرت]] خود را [[تحکیم]] بخشد. [[مردم]] به استقبال او آمدند و با [[مردم مدینه]] [[دیدار]] می‌کرد. تا اینکه به جمعی از [[قریش]] رسید. چون او را دیدند همگی به جهت [[تعظیم]] وی برخاستند به جز [[ابن عباس]] که در آن جمع بود. معاویه به ابن عباس رو کرد و گفت: تو را مانع نشد از احترام به من جز کینه‌ای که از صفین دارید. اما از این نبایستی [[اغماض]] کرد که من نیز [[پسر عم]] عثمانم که او را به [[ستم]] کشته‌اند. (غرض معاویه این بود که شما او را کشته‌اید) ابن عباس بدون توجه به گفته معاویه گفت: [[عمر بن خطاب]] نیز [[مظلوم]] کشته شد. معاویه گفت: [[عمر]] را کافری کشت. ابن عباس گفت: پس [[عثمان]] را چه کسی کشت؟ پاسخ داد: [[مسلمانان]] او را کشتند. ابن عباس گفت: این معنی در [[ابطال]] مدعای تو حجتی به [[غایت]] [[قوی]] است. معاویه خجل شد و سخن را به جایی دیگر کشاند و گفت: ما به اطراف مملکت خود نوشته‌ایم که مردم را از ذکر [[مناقب علی]] و [[اهل بیت]] [[نهی]] کنند. باید تو نیز زبان خود را از ذکر [[مناقب]] ایشان نگاهداری. ابن عباس گفت: آیا ما را از [[قرائت قرآن]] نهی می‌کنی؟ معاویه گفت: نه. ابن عباس گفت: از [[تعقل]] و [[تفکر]] در معنای آن منع می‌نمایی؟ معاویه گفت: آری. ابن عباس گفت: پس [[قرآن]] بخوانیم و از معنی آن‌که [[خداوند تعالی]] [[اراده]] کرده، تحقیق نکنیم و به موجب آن عمل نکنیم؟ [[معاویه]] گفت: معنی آن را سؤال کن از کسانی که [[تأویل]] آن را بر وجهی می‌کنند که مغایر تأویل تو و [[اهل بیت]] توست.
معاویه بعد از شهادت امام حسن{{ع}} به سفر حج رفت و از آنجا به [[مدینه]][[سفر]] کرد تا از نزدیک اوضاع را بررسی کند و [[قدرت]] خود را [[تحکیم]] بخشد. [[مردم]] به استقبال او آمدند و با [[مردم مدینه]] [[دیدار]] می‌کرد. تا اینکه به جمعی از [[قریش]] رسید. چون او را دیدند همگی به جهت [[تعظیم]] وی برخاستند به جز [[ابن عباس]] که در آن جمع بود. معاویه به ابن عباس رو کرد و گفت: تو را مانع نشد از احترام به من جز کینه‌ای که از صفین دارید. اما از این نبایستی [[اغماض]] کرد که من نیز [[پسر عم]] عثمانم که او را به [[ستم]] کشته‌اند. (غرض معاویه این بود که شما او را کشته‌اید) ابن عباس بدون توجه به گفته معاویه گفت: [[عمر بن خطاب]] نیز [[مظلوم]] کشته شد. معاویه گفت: [[عمر]] را کافری کشت. ابن عباس گفت: پس [[عثمان]] را چه کسی کشت؟ پاسخ داد: [[مسلمانان]] او را کشتند. ابن عباس گفت: این معنی در [[ابطال]] مدعای تو حجتی به [[غایت]] [[قوی]] است. معاویه خجل شد و سخن را به جایی دیگر کشاند و گفت: ما به اطراف مملکت خود نوشته‌ایم که مردم را از ذکر [[مناقب علی]] و [[اهل بیت]] [[نهی]] کنند. باید تو نیز زبان خود را از ذکر [[مناقب]] ایشان نگاهداری. ابن عباس گفت: آیا ما را از [[قرائت قرآن]] نهی می‌کنی؟ معاویه گفت: نه. ابن عباس گفت: از [[تعقل]] و [[تفکر]] در معنای آن منع می‌نمایی؟ معاویه گفت: آری. ابن عباس گفت: پس [[قرآن]] بخوانیم و از معنی آن‌که [[خداوند تعالی]] [[اراده]] کرده، تحقیق نکنیم و به موجب آن عمل نکنیم؟ [[معاویه]] گفت: معنی آن را سؤال کن از کسانی که [[تأویل]] آن را بر وجهی می‌کنند که مغایر تأویل تو و [[اهل بیت]] توست.


عبدالله گفت: [[خدای تعالی]] [[قرآن]] را نازل نکرده مگر بر اهل بیت ما، چگونه معانی آن را از [[آل ابوسفیان]] و [[آل ابی‌معیط]] و [[یهود]] و [[نصارا]] سؤال کنیم! معاویه گفت: تو ما را معادل با این گروه‌ها قرار داده‌ای؟ پاسخ داد: به [[جان]] خود [[سوگند]]! تو را هم ردیف آنان قرار ندادم، مگر وقتی که [[امت]] را از [[عبادت]] به وسیله قرآن [[نهی]] کردی. معاویه گفت: قرآن بخوانید اما [[روایت]] نکنید آن‌چه را درباره شما نازل شده و [[رسول خدا]]{{صل}} آن را فرموده و بقیه مطالب را شما نقل کنید<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۲۰۲؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۱۸۷؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۱۶؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۱۲۵.</ref>.
عبدالله گفت: [[خدای تعالی]] [[قرآن]] را نازل نکرده مگر بر اهل بیت ما، چگونه معانی آن را از [[آل ابوسفیان]] و [[آل ابی‌معیط]] و [[یهود]] و [[نصارا]] سؤال کنیم! معاویه گفت: تو ما را معادل با این گروه‌ها قرار داده‌ای؟ پاسخ داد: به [[جان]] خود [[سوگند]]! تو را هم ردیف آنان قرار ندادم، مگر وقتی که [[امت]] را از [[عبادت]] به وسیله قرآن [[نهی]] کردی. معاویه گفت: قرآن بخوانید اما [[روایت]] نکنید آن‌چه را درباره شما نازل شده و [[رسول خدا]]{{صل}} آن را فرموده و بقیه مطالب را شما نقل کنید<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۲۰۲؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۱۸۷؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۱۶؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۱۲۵.</ref>.


این واقعه حکایت از مقابله [[ابن عباس]] با خودخواهی‌های معاویه و محکومیت وی دارد. از بیان ابن عباس استفاده می‌شود که [[خواندن قرآن]] و فهمیدن درست معانی آن مساوی و مرادف است با ذکر [[فضائل علی]]{{ع}} و [[خاندان عصمت و طهارت]]؛ زیرا آنان مصداق بارز اکثر [[آیات]] قرآن‌اند و عبدالله [[معتقد]] است آیات زیادی در [[شأن]] آنان نازل شده. نکته درخور توجه آن است که معاویه از خواندن قرآن ناراحت نیست، بلکه از [[فهم]] صحیح آن‌که از طریق [[پیامبر]]{{صل}} نقل شده ناراحت است و زمانی که با [[منطق]] [[قوی]] عبدالله رو به رو می‌شود، می‌گوید: «ای فرزند عباس توقف کن و زبانت را نگهدار و اگر به ناچار می‌خواهی قرآن را [[تفسیر]] کنی این را پنهانی انجام ده، به گونه‌ای که کسی آن را نشنود» بعد معاویه صدهزار درهم به ابن عباس داد و منادی او ندا داد: «هیچ کس [[حق]] ندارد [[حدیثی]] از [[مناقب علی]] و فضل [[خاندان]] او نقل کند».؛ چراکه ذکر فضائل علی{{ع}} مساوی بود با [[ابطال]] [[حکومت غاصبانه]] معاویه<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۲ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۲]]، ص 612 - 614.</ref>.
این واقعه حکایت از مقابله [[ابن عباس]] با خودخواهی‌های معاویه و محکومیت وی دارد. از بیان ابن عباس استفاده می‌شود که [[خواندن قرآن]] و فهمیدن درست معانی آن مساوی و مرادف است با ذکر [[فضائل علی]]{{ع}} و [[خاندان عصمت و طهارت]]؛ زیرا آنان مصداق بارز اکثر [[آیات]] قرآن‌اند و عبدالله [[معتقد]] است آیات زیادی در [[شأن]] آنان نازل شده. نکته درخور توجه آن است که معاویه از خواندن قرآن ناراحت نیست، بلکه از فهم صحیح آن‌که از طریق [[پیامبر]]{{صل}} نقل شده ناراحت است و زمانی که با منطق [[قوی]] عبدالله رو به رو می‌شود، می‌گوید: «ای فرزند عباس توقف کن و زبانت را نگهدار و اگر به ناچار می‌خواهی قرآن را [[تفسیر]] کنی این را پنهانی انجام ده، به گونه‌ای که کسی آن را نشنود» بعد معاویه صدهزار درهم به ابن عباس داد و منادی او ندا داد: «هیچ کس [[حق]] ندارد [[حدیثی]] از [[مناقب علی]] و فضل [[خاندان]] او نقل کند».؛ چراکه ذکر فضائل علی{{ع}} مساوی بود با [[ابطال]] [[حکومت غاصبانه]] معاویه<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۲ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۲]]، ص 612 - 614؛ [[حسین مرادی|مرادی، حسین]]، [[عبدالله بن عباس (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عباس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۱-۳۹۲.</ref>.


==گفت‌وگوی [[معاویه]] با عبدالله==
==گفت‌وگوی [[معاویه]] با عبدالله==
۱۱۸٬۰۴۱

ویرایش