←پاسخ نخست
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
[[پرونده:مکارم شیرازی.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[ناصر مکارم شیرازی]]]] | [[پرونده:مکارم شیرازی.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[ناصر مکارم شیرازی]]]] | ||
::::::آیتالله [[ناصر مکارم شیرازی]] در کتاب ''«[[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]»'' در اين باره گفته است: | ::::::آیتالله [[ناصر مکارم شیرازی]] در کتاب ''«[[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]»'' در اين باره گفته است: | ||
::::::«در احادیث متعدّد و گوناگونی که در زمینه فلسفه و فایده وجود [[امام]]{{ع}} در دروان [[غیبت]] | ::::::«در احادیث متعدّد و گوناگونی که در زمینه فلسفه و فایده وجود [[امام]]{{ع}} در دروان [[غیبت]] به ما رسیده، تعبیر بسیار پر معنی و جالبی در یک عبارت کوتاه دیده میشود که میتواند کلیدی باشد برای گشودن این رمز بزرگ و آن این که از [[پیامبر]]{{صل}} در پاسخ این پرسش که چه فایدهای وجود [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} در عصر غیبتش دارد فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ "}} <ref>آری سوگند به خدایی که مرا به نبوّت برگزیده، مردم از نور رهبری او در دوران غیبتش بهره میگیرند همانگونه که از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها!؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۳.</ref>. | ||
:::::*اشعّه معنوی نامرئی وجود [[امام]]{{ع}} به هنگامیکه در پشت ابرهای غیبت نهان است دارای آثار گوناگون قابل ملاحظهای است که علیرغم تعطیل مسأله تعلیم و تربیت و رهبری مستقیم، فلسفه وجودی او را آشکار میسازد. این آثار به صورت زیر است: | :::::*اشعّه معنوی نامرئی وجود [[امام]]{{ع}} به هنگامیکه در پشت ابرهای غیبت نهان است دارای آثار گوناگون قابل ملاحظهای است که علیرغم تعطیل مسأله تعلیم و تربیت و رهبری مستقیم، فلسفه وجودی او را آشکار میسازد. این آثار به صورت زیر است: | ||
::::#'''اثر امید بخشی:''' در میدانهای نبرد تمام کوشش گروهی از سربازان زبده و فداکار این است که پرچم، در برابر حملات دشمن همچنان سر پا در اهتزاز باشد؛ در حالی که سربازان دشمن دائماً میکوشند پرچم مخالفان را سرنگون سازند، چرا که بر قرار بودن پرچم مایه دلگرمیسربازان و تلاش و کوشش مستمرّ آنها است. همچنین وجود فرمانده لشکر در مقرّ فرماندهی هر چند ظاهراً خاموش و ساکت باشد خون گرم و پر حرارتی در عروق سربازان به حرکت در میآورد، و آنها را به تلاش بیشتر وا میدارد که فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز! امّا هر گاه خبر قتل فرمانده در میان سپاه پخش شود یک لشکر عظیم با کارائی فوق العاده یکمرتبه متلاشی میگردد، گوئی آب سردی بر سر همه ریخته اند، نه، بلکه روح از تنشان بیرون رفته! رئیس یک جمعیّت یا یک کشور مادام که زنده است، هر چند مثلا در سفر یا فرضاً در بستر بیماری باشد، مایه حیات و حرکت و نظم و آرامش آنها است؛ ولی شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار یأس و نومیدی را بر همه میپاشد. جمعیّت [[شیعه]] طبق عقیدهای که به وجود [[امام]] زنده دارد، هر چند او را در میان خود نمیبیند، خود را تنها نمیداند. او همواره [[انتظار]] بازگشت آن سفر کرده را که قافله های دل همراه اوست میکشد، انتظاری سازنده و اثر بخش، او هر روز احتمال ظهور او را میدهد. امّا اگر این رهبر اصلا وجود خارجی نداشته باشد و علاقه مندان مکتبش در انتظار تولّد و پرورش او در آینده باشند وضع بسیار فرق میکند. و اگر یک نکته دیگر را به این موضوع بیفزائیم مسأله شکل جدّیتری به خود میگیرد، و آن اینکه: طبق اعتقاد عمومی [[شیعه]] که در روایات بسیار زیادی در منابع مذهبی آمده است، [[امام]] به طور مداوم، در دوران [[غیبت]]، مراقب حال پیروان خویش است؛ و طبق یک [[الهام]] الهی از وضع اعمال آنها آگاه میگردد و به تعبیر روایات همه هفته برنامه اعمال آنها به نظر او میرسد و از چگونگی رفتار و کردار و گفتار آنها آگاه میگردد<ref>این روایات در تفسیر برهان، در ذیل آیه سوره توبه، آیه ۱۰۵ آمده است.</ref> این فکر سبب میشود که همه معتقدان در یک حال مراقبت دائمی فرو روند و به هنگام ورود در هر کار توجّه به آن "نظارت عالی" داشته باشند؛ اثر تربیتی این طرز فکر نیز قابل انکار نیست. | ::::#'''اثر امید بخشی:''' در میدانهای نبرد تمام کوشش گروهی از سربازان زبده و فداکار این است که پرچم، در برابر حملات دشمن همچنان سر پا در اهتزاز باشد؛ در حالی که سربازان دشمن دائماً میکوشند پرچم مخالفان را سرنگون سازند، چرا که بر قرار بودن پرچم مایه دلگرمیسربازان و تلاش و کوشش مستمرّ آنها است. همچنین وجود فرمانده لشکر در مقرّ فرماندهی هر چند ظاهراً خاموش و ساکت باشد خون گرم و پر حرارتی در عروق سربازان به حرکت در میآورد، و آنها را به تلاش بیشتر وا میدارد که فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز! امّا هر گاه خبر قتل فرمانده در میان سپاه پخش شود یک لشکر عظیم با کارائی فوق العاده یکمرتبه متلاشی میگردد، گوئی آب سردی بر سر همه ریخته اند، نه، بلکه روح از تنشان بیرون رفته! رئیس یک جمعیّت یا یک کشور مادام که زنده است، هر چند مثلا در سفر یا فرضاً در بستر بیماری باشد، مایه حیات و حرکت و نظم و آرامش آنها است؛ ولی شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار یأس و نومیدی را بر همه میپاشد. جمعیّت [[شیعه]] طبق عقیدهای که به وجود [[امام]] زنده دارد، هر چند او را در میان خود نمیبیند، خود را تنها نمیداند. او همواره [[انتظار]] بازگشت آن سفر کرده را که قافله های دل همراه اوست میکشد، انتظاری سازنده و اثر بخش، او هر روز احتمال ظهور او را میدهد. امّا اگر این رهبر اصلا وجود خارجی نداشته باشد و علاقه مندان مکتبش در انتظار تولّد و پرورش او در آینده باشند وضع بسیار فرق میکند. و اگر یک نکته دیگر را به این موضوع بیفزائیم مسأله شکل جدّیتری به خود میگیرد، و آن اینکه: طبق اعتقاد عمومی [[شیعه]] که در روایات بسیار زیادی در منابع مذهبی آمده است، [[امام]] به طور مداوم، در دوران [[غیبت]]، مراقب حال پیروان خویش است؛ و طبق یک [[الهام]] الهی از وضع اعمال آنها آگاه میگردد و به تعبیر روایات همه هفته برنامه اعمال آنها به نظر او میرسد و از چگونگی رفتار و کردار و گفتار آنها آگاه میگردد<ref>این روایات در تفسیر برهان، در ذیل آیه سوره توبه، آیه ۱۰۵ آمده است.</ref> این فکر سبب میشود که همه معتقدان در یک حال مراقبت دائمی فرو روند و به هنگام ورود در هر کار توجّه به آن "نظارت عالی" داشته باشند؛ اثر تربیتی این طرز فکر نیز قابل انکار نیست. |