اولوالعزم در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '﴾' به ' ')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی| {{متن قرآن' به '{{متن قرآن')
خط ۱۰: خط ۱۰:


==ویژگی‌های عده‌ای از انبیای الهی در قرآن کریم==
==ویژگی‌های عده‌ای از انبیای الهی در قرآن کریم==
*در قرآن کریم از برخی [[انبیا]] الهی به عنوان اولوالعزم یاد شده است: {{عربی| {{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ}} }}<ref> بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند؛ سوره احقاف، آیه:۳۵.</ref>. درباره این که مقصود از اولوالعزم چیست و انبیای اولوالعزم چه کسانی هستند سه نظریه مطرح شده است<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>:
*در قرآن کریم از برخی [[انبیا]] الهی به عنوان اولوالعزم یاد شده است: {{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ}} }}<ref> بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند؛ سوره احقاف، آیه:۳۵.</ref>. درباره این که مقصود از اولوالعزم چیست و انبیای اولوالعزم چه کسانی هستند سه نظریه مطرح شده است<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>:
#برخی عزم را به معنای صبر دانسته‌اند و پیامبران اولوالعزم را به پیامبران دارای صبر و تحمل در مقابل سختی‌ها و مشکلات تبلیغ احکام الهی تفسیر نموده‌اند. به دلیل آن که در آیه اولوالعزم از میان صفات، صفت صبر به عنوان یک صفت برجسته برای پیامبران اولوالعزم مطرح شده است<ref>تفسیر عاملی، ج۷ ، ص ۵۳۳؛ تفسیر آیات الاحکام، ص ۶۸۰؛ تفسیر مراغی، ج ۲۱ ، ص ۱۳۲؛ التحریر والتنور ، ج۲۶ ، ص ۵۷.</ref><ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
#برخی عزم را به معنای صبر دانسته‌اند و پیامبران اولوالعزم را به پیامبران دارای صبر و تحمل در مقابل سختی‌ها و مشکلات تبلیغ احکام الهی تفسیر نموده‌اند. به دلیل آن که در آیه اولوالعزم از میان صفات، صفت صبر به عنوان یک صفت برجسته برای پیامبران اولوالعزم مطرح شده است<ref>تفسیر عاملی، ج۷ ، ص ۵۳۳؛ تفسیر آیات الاحکام، ص ۶۸۰؛ تفسیر مراغی، ج ۲۱ ، ص ۱۳۲؛ التحریر والتنور ، ج۲۶ ، ص ۵۷.</ref><ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
#بعضی از مفسرین با استناد به برخی از روایات، عزم در کلمه اولوالعزم را به معنای عهد دانسته‌اند. بعضی هم این معنا را از بعضی آیات قرآن همچون آیه ۷و ۸ سوره احزاب استظهار نموده‌اند چرا که در این آیات به مسئله گرفتن عهد و میثاق از انبیایی بزرگ همچون [[حضرت نوح]]{{ع}}، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[حضرت موسی]]{{ع}}، [[حضرت عیسی]]{{ع}}، و [[پیامبر خاتم|محمد]]{{صل}} اشاره شده است. همچنین در آیاتی دیگر از انبیایی همچون آدم نام برده شده است که در عمل به عهد و میثاق الهی موفق نبوده است و از این عدم موفقیت به فقدان عزم در ایشان اشاره شده است. بنابراین عزم به معنای عهد و میثاق می‌باشد<ref>تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص ۳۴۲ و کنزالدقائق، ج۸، ص ۳۶۰.</ref>. مطابق این تفسیر منظور از اولوالعزم پیامبرانی هستند که خداوند از آنها بر عبودیت و اطاعت تامه خویش <ref>بحارالانوار، ج۱۱، ص ۳۵ و تفسیر القرآن الکریم، ج۶، ص ۳۴۲.</ref>. یا بر [[ولایت]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} ایشان<ref>بحارالانوار، ج۱۱، ص ۳۵؛ المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ تفسیر الصافی، ج۳، ص ۳۴۲، تفسیر قمی، ج۲، ص ۶۶ و کنزالدقائق، ج۸، ص ۳۶۰.</ref> پیمان گرفته است<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
#بعضی از مفسرین با استناد به برخی از روایات، عزم در کلمه اولوالعزم را به معنای عهد دانسته‌اند. بعضی هم این معنا را از بعضی آیات قرآن همچون آیه ۷و ۸ سوره احزاب استظهار نموده‌اند چرا که در این آیات به مسئله گرفتن عهد و میثاق از انبیایی بزرگ همچون [[حضرت نوح]]{{ع}}، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[حضرت موسی]]{{ع}}، [[حضرت عیسی]]{{ع}}، و [[پیامبر خاتم|محمد]]{{صل}} اشاره شده است. همچنین در آیاتی دیگر از انبیایی همچون آدم نام برده شده است که در عمل به عهد و میثاق الهی موفق نبوده است و از این عدم موفقیت به فقدان عزم در ایشان اشاره شده است. بنابراین عزم به معنای عهد و میثاق می‌باشد<ref>تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص ۳۴۲ و کنزالدقائق، ج۸، ص ۳۶۰.</ref>. مطابق این تفسیر منظور از اولوالعزم پیامبرانی هستند که خداوند از آنها بر عبودیت و اطاعت تامه خویش <ref>بحارالانوار، ج۱۱، ص ۳۵ و تفسیر القرآن الکریم، ج۶، ص ۳۴۲.</ref>. یا بر [[ولایت]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} ایشان<ref>بحارالانوار، ج۱۱، ص ۳۵؛ المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ تفسیر الصافی، ج۳، ص ۳۴۲، تفسیر قمی، ج۲، ص ۶۶ و کنزالدقائق، ج۸، ص ۳۶۰.</ref> پیمان گرفته است<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
#عده دیگری از مفسرین با توجه به پاره‌ای از روایات دیگر، انبیای اولوالعزم را به [[انبیاء]] دارای کتاب و شریعت تفسیر نموده‌اند<ref>المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ جوامع الجامع، ج۶، ص ۲۷ و ۲۹؛ روح البیان، ج۸، ص ۴۹۵؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص ۲۰۳ و تفسیر المبین، ص ۵۵۰.</ref> به عنوان نمونه در روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} سؤال شد که چگونه ایشان اولوالعزم شدند حضرت فرمودند: زیرا [[حضرت نوح]]{{ع}} همراه با کتاب و شریعت مبعوث شد و هر کس بعد از ایشان آمد طبق کتاب و شریعت و روش ایشان عمل کرد تا این که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با کتاب و صحف جدید آمد و هر پیامبری بعد از ایشان آمد طبق شریعت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} عمل کرد. تا این که جناب [[حضرت موسی]]{{ع}} آمد و تورات را که کتاب جدیدی بود آورد و بعد از آن هم مسیح با انجیل که شریعت جدیدی بود آمد و تا زمان [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} هر کس می‌آمد طبق شریعت [[حضرت عیسی]]{{ع}} عمل می‌کرد تا این که [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} با قرآن و شریعت جدیدی آمد که حرام و حلال آن تا روز قیامت به همان صورت باقی خواهد ماند<ref>البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص ۵۱؛ الصافی، ج۵، ص ۱۹؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص ۲۰۶؛ تفسیر البرهان، ج۴، ص ۸۰ و عیون اخبار الرضا، ج۲، ص ۱۷۸.</ref><ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
#عده دیگری از مفسرین با توجه به پاره‌ای از روایات دیگر، انبیای اولوالعزم را به [[انبیاء]] دارای کتاب و شریعت تفسیر نموده‌اند<ref>المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ جوامع الجامع، ج۶، ص ۲۷ و ۲۹؛ روح البیان، ج۸، ص ۴۹۵؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص ۲۰۳ و تفسیر المبین، ص ۵۵۰.</ref> به عنوان نمونه در روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} سؤال شد که چگونه ایشان اولوالعزم شدند حضرت فرمودند: زیرا [[حضرت نوح]]{{ع}} همراه با کتاب و شریعت مبعوث شد و هر کس بعد از ایشان آمد طبق کتاب و شریعت و روش ایشان عمل کرد تا این که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با کتاب و صحف جدید آمد و هر پیامبری بعد از ایشان آمد طبق شریعت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} عمل کرد. تا این که جناب [[حضرت موسی]]{{ع}} آمد و تورات را که کتاب جدیدی بود آورد و بعد از آن هم مسیح با انجیل که شریعت جدیدی بود آمد و تا زمان [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} هر کس می‌آمد طبق شریعت [[حضرت عیسی]]{{ع}} عمل می‌کرد تا این که [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} با قرآن و شریعت جدیدی آمد که حرام و حلال آن تا روز قیامت به همان صورت باقی خواهد ماند<ref>البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص ۵۱؛ الصافی، ج۵، ص ۱۹؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص ۲۰۶؛ تفسیر البرهان، ج۴، ص ۸۰ و عیون اخبار الرضا، ج۲، ص ۱۷۸.</ref><ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
*در مورد تعداد و مصادیق [[پیامبران]] اولوالعزم نیز بین مفسرین اختلافاتی وجود دارد<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>:
*در مورد تعداد و مصادیق [[پیامبران]] اولوالعزم نیز بین مفسرین اختلافاتی وجود دارد<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>:
*از پاره ای مفسرین نقل شده است که تمام رسولان الهی را اولوالعزم دانسته‌اند و برخی اولوالعزم را هیجده رسولی دانسته‌اند که نامشان در آیات ۸۲ تا ۹۰ سوره انعام آمده است چون خداوند بعد از نام این [[انبیاء]]{{عم}} فرموده است: <ref>{{عربی| {{متن قرآن|فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}} }} سوره انعام، آیه:۹۰.</ref>. و برخی بر اساس بعضی روایات، انبیای اولوالعزم را نه نفر دانسته و برخی دیگر آنها را هفت یا شش نفر دانسته‌اند <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۳۳۳؛ روح المعانی، ج۲۶۶، ص ۳۴و ۳۵.</ref><ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
*از پاره ای مفسرین نقل شده است که تمام رسولان الهی را اولوالعزم دانسته‌اند و برخی اولوالعزم را هیجده رسولی دانسته‌اند که نامشان در آیات ۸۲ تا ۹۰ سوره انعام آمده است چون خداوند بعد از نام این [[انبیاء]]{{عم}} فرموده است: <ref>{{متن قرآن|فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}} }} سوره انعام، آیه:۹۰.</ref>. و برخی بر اساس بعضی روایات، انبیای اولوالعزم را نه نفر دانسته و برخی دیگر آنها را هفت یا شش نفر دانسته‌اند <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۳۳۳؛ روح المعانی، ج۲۶۶، ص ۳۴و ۳۵.</ref><ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
*[[علامه طباطبایی]] و بعضی دیگر از مفسران اولوالعزم را پنج [[پیامبر]] صاحب شریعت، یعنی [[حضرت نوح]]{{ع}}، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[حضرت موسی]]{{ع}}، [[حضرت عیسی]]{{ع}}، و [[پیامبر خاتم|محمد]]{{صل}} دانسته‌اند <ref>المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ البرهان، ج۳، ص ۷۷۶؛ تفسیر مراغی، ج۲۱، ص ۱۳۲ و ج۲۶، ص ۲۹.</ref> گفته شده است روایات دال بر این مطلب در حد مستفیض است<ref>المیزان، ج۲، ص ۱۴۵ و ۱۴۶ و ج۱۸ ص ۲۲۰.</ref> اما در مقابل، بعضی دیگر معتقدند به دلیل آن که این روایات به حد تواتر نمی‌رسد، مفید یقین نیست و از آیات قرآن دلالتی قطعی بر انحصار پیامبران صاحب کتاب و شریعت در پنج نفر، در دست نیست. اگر به روایت یا روایاتی<ref>روح المعانی، ج۱۸، ص ۳۳۳.</ref> دست یابیم که پیامبران اولوالعزم یا صاحبان کتاب و شریعت را بیش از این پنج نفر بیان کرده بود می‌توان مفاد آن را تصدیق کرد<ref>راه و راهنماشناسی، ج۵، ص ۳۲۹.</ref><ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
*[[علامه طباطبایی]] و بعضی دیگر از مفسران اولوالعزم را پنج [[پیامبر]] صاحب شریعت، یعنی [[حضرت نوح]]{{ع}}، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[حضرت موسی]]{{ع}}، [[حضرت عیسی]]{{ع}}، و [[پیامبر خاتم|محمد]]{{صل}} دانسته‌اند <ref>المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ البرهان، ج۳، ص ۷۷۶؛ تفسیر مراغی، ج۲۱، ص ۱۳۲ و ج۲۶، ص ۲۹.</ref> گفته شده است روایات دال بر این مطلب در حد مستفیض است<ref>المیزان، ج۲، ص ۱۴۵ و ۱۴۶ و ج۱۸ ص ۲۲۰.</ref> اما در مقابل، بعضی دیگر معتقدند به دلیل آن که این روایات به حد تواتر نمی‌رسد، مفید یقین نیست و از آیات قرآن دلالتی قطعی بر انحصار پیامبران صاحب کتاب و شریعت در پنج نفر، در دست نیست. اگر به روایت یا روایاتی<ref>روح المعانی، ج۱۸، ص ۳۳۳.</ref> دست یابیم که پیامبران اولوالعزم یا صاحبان کتاب و شریعت را بیش از این پنج نفر بیان کرده بود می‌توان مفاد آن را تصدیق کرد<ref>راه و راهنماشناسی، ج۵، ص ۳۲۹.</ref><ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
*بنابراین که مقصود از انبیای اولوالعزم انبیای دارای شریعت باشند این مسأله مطرح شده است که آیا رسالت ایشان جهانی بوده یا آن که هر کدام به سوی قوم خاصی مبعوث شده‌اند؟ البته در مورد جهانی بودن رسالت [[پیامبر اسلام]]{{صل}} تردید و اختلافی وجود ندارد اما در مورد دیگر انبیای اولوالعزم سه نظریه مطرح شده است<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>:
*بنابراین که مقصود از انبیای اولوالعزم انبیای دارای شریعت باشند این مسأله مطرح شده است که آیا رسالت ایشان جهانی بوده یا آن که هر کدام به سوی قوم خاصی مبعوث شده‌اند؟ البته در مورد جهانی بودن رسالت [[پیامبر اسلام]]{{صل}} تردید و اختلافی وجود ندارد اما در مورد دیگر انبیای اولوالعزم سه نظریه مطرح شده است<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>:
#رسالت انبیای اولوالعزم رسالت جهانی بوده است. [[علامه طباطبایی]] از طرفداران این نظریه است ایشان برای اثبات مدعای فوق شواهدی از آیات ارائه کرده‌اند<ref>المیزان، ج۲، ص ۱۴۱ و ۱۴۲.</ref>. البته توضیح داده شده که انبیای اولوالعزم و صاحب کتاب دوگونه دعوت داشته‌اند یکی دعوت به خداپرستی، توحید و نفی شرک، و دیگری دعوت به احکام و شرایع خاص. دعوت نخست جهانی بوده است بر خلاف دعوت دوم که به قوم خاصی اختصاص داشته است و آنان مکلف می شدند به آن احکام عمل کنند<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
#رسالت انبیای اولوالعزم رسالت جهانی بوده است. [[علامه طباطبایی]] از طرفداران این نظریه است ایشان برای اثبات مدعای فوق شواهدی از آیات ارائه کرده‌اند<ref>المیزان، ج۲، ص ۱۴۱ و ۱۴۲.</ref>. البته توضیح داده شده که انبیای اولوالعزم و صاحب کتاب دوگونه دعوت داشته‌اند یکی دعوت به خداپرستی، توحید و نفی شرک، و دیگری دعوت به احکام و شرایع خاص. دعوت نخست جهانی بوده است بر خلاف دعوت دوم که به قوم خاصی اختصاص داشته است و آنان مکلف می شدند به آن احکام عمل کنند<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
#رسالت انبیای اولوالعزم رسالت جهانی نبوده است. برای مثال [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[حضرت عیسی]]{{ع}} به سوی بنی اسرائیل برانگیخته شدند و دعوت آنان به این قوم اختصاص داشت. ظاهر برخی آیات نیز مؤید این مدعاست مثل: {{عربی| {{متن قرآن|وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ}} }}<ref>سوره آل عمران، آیه:۴۹.</ref> و نیز مفاد ظاهر آیات دیگری همچون: {{عربی| {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ}} }}<ref>و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن)  آورد، گفتند: این جادویی آشکار است؛ سوره صف، آیه:۶.</ref>، {{عربی| {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُورًا }} }}<ref> و به راستی به موسی نه نشانه آشکار دادیم؛ از بنی اسرائیل بپرس هنگامی را که وی نزد آنان آمد و فرعون به او گفت: ای موسی! من تو را جادوزده می‌دانم؛ سوره اسراء، آیه:۱۰۱.</ref>، {{عربی| {{متن قرآن|فَأْتِيَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى}} }}<ref> بنابراین نزد او بروید و بگویید که ما فرستادگان پروردگار توایم پس، بنی اسرائیل را با ما گسیل دار و عذابشان مکن، ما برای تو نشانه‌ای از سوی پروردگارت آورده‌ایم و درود بر کسی که از رهنمود (خداوند) پیروی کند؛ سوره طه، آیه:۴۷.</ref>، {{عربی| {{متن قرآن|أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ}} }}<ref> و بگویید که بنی اسرائیل را با ما بفرست؛ سوره شعراء، آیه:۱۷.</ref>، {{عربی| {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْهُدَى وَأَوْرَثْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ}} }}<ref> و ما به راستی به موسی رهنمود دادیم و برای بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) را به ارث نهادیم؛ سوره غافر، آیه:۵۳.</ref> این است که رسالت این پیامبران جهانی نبوده است. بنابراین ، بین این که  پیامبری صاحب کتاب آسمانی (اولوالعزم) باشد و رسالتش رسالتی جهانی باشد تلازمی نیست<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
#رسالت انبیای اولوالعزم رسالت جهانی نبوده است. برای مثال [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[حضرت عیسی]]{{ع}} به سوی بنی اسرائیل برانگیخته شدند و دعوت آنان به این قوم اختصاص داشت. ظاهر برخی آیات نیز مؤید این مدعاست مثل: {{متن قرآن|وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ}} }}<ref>سوره آل عمران، آیه:۴۹.</ref> و نیز مفاد ظاهر آیات دیگری همچون: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ}} }}<ref>و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن)  آورد، گفتند: این جادویی آشکار است؛ سوره صف، آیه:۶.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُورًا }} }}<ref> و به راستی به موسی نه نشانه آشکار دادیم؛ از بنی اسرائیل بپرس هنگامی را که وی نزد آنان آمد و فرعون به او گفت: ای موسی! من تو را جادوزده می‌دانم؛ سوره اسراء، آیه:۱۰۱.</ref>، {{متن قرآن|فَأْتِيَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى}} }}<ref> بنابراین نزد او بروید و بگویید که ما فرستادگان پروردگار توایم پس، بنی اسرائیل را با ما گسیل دار و عذابشان مکن، ما برای تو نشانه‌ای از سوی پروردگارت آورده‌ایم و درود بر کسی که از رهنمود (خداوند) پیروی کند؛ سوره طه، آیه:۴۷.</ref>، {{متن قرآن|أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ}} }}<ref> و بگویید که بنی اسرائیل را با ما بفرست؛ سوره شعراء، آیه:۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْهُدَى وَأَوْرَثْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ}} }}<ref> و ما به راستی به موسی رهنمود دادیم و برای بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) را به ارث نهادیم؛ سوره غافر، آیه:۵۳.</ref> این است که رسالت این پیامبران جهانی نبوده است. بنابراین ، بین این که  پیامبری صاحب کتاب آسمانی (اولوالعزم) باشد و رسالتش رسالتی جهانی باشد تلازمی نیست<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
#نظریه سوم آن است که ا گر معنای جهانی بودن آن باشد که [[پیامبر]] موظف است رسالت خویش را نه تنها به قوم خویش که به همه اقوام و ملل عمده جهان برساند، رسالت بسیاری از [[پیامبران]] حتی [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[حضرت عیسی]]{{ع}} جهانی نبوده است. اما اگر جهانی بودن را به  معنای لزوم ابلاغ رسالت در صورت مواجهه با دیگر اقوام و لزوم پیروی بر همه مکلفان مطلع بگیریم رسالت همه پیامبران عام، فراگیر و جهانی بوده است<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
#نظریه سوم آن است که ا گر معنای جهانی بودن آن باشد که [[پیامبر]] موظف است رسالت خویش را نه تنها به قوم خویش که به همه اقوام و ملل عمده جهان برساند، رسالت بسیاری از [[پیامبران]] حتی [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[حضرت عیسی]]{{ع}} جهانی نبوده است. اما اگر جهانی بودن را به  معنای لزوم ابلاغ رسالت در صورت مواجهه با دیگر اقوام و لزوم پیروی بر همه مکلفان مطلع بگیریم رسالت همه پیامبران عام، فراگیر و جهانی بوده است<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
*بنابراین به یک معنا از جهانی بودن رسالت، دعوت بسیاری از [[انبیا]] جهانی نبوده است و به معنای دیگر، رسالت همه [[انبیا]] جهانی بوده است<ref>راه و راهنماشناسی ، ج۵ ، ص ۴۶.</ref><ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.
*بنابراین به یک معنا از جهانی بودن رسالت، دعوت بسیاری از [[انبیا]] جهانی نبوده است و به معنای دیگر، رسالت همه [[انبیا]] جهانی بوده است<ref>راه و راهنماشناسی ، ج۵ ، ص ۴۶.</ref><ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۹۳.</ref>.

نسخهٔ ‏۲ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۵۰

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث اولوالعزم است. "اولوالعزم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اولوالعزم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ویژگی‌های عده‌ای از انبیای الهی در قرآن کریم

  • در قرآن کریم از برخی انبیا الهی به عنوان اولوالعزم یاد شده است: ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ }}[۱]. درباره این که مقصود از اولوالعزم چیست و انبیای اولوالعزم چه کسانی هستند سه نظریه مطرح شده است[۲]:
  1. برخی عزم را به معنای صبر دانسته‌اند و پیامبران اولوالعزم را به پیامبران دارای صبر و تحمل در مقابل سختی‌ها و مشکلات تبلیغ احکام الهی تفسیر نموده‌اند. به دلیل آن که در آیه اولوالعزم از میان صفات، صفت صبر به عنوان یک صفت برجسته برای پیامبران اولوالعزم مطرح شده است[۳][۴].
  2. بعضی از مفسرین با استناد به برخی از روایات، عزم در کلمه اولوالعزم را به معنای عهد دانسته‌اند. بعضی هم این معنا را از بعضی آیات قرآن همچون آیه ۷و ۸ سوره احزاب استظهار نموده‌اند چرا که در این آیات به مسئله گرفتن عهد و میثاق از انبیایی بزرگ همچون حضرت نوح(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت عیسی(ع)، و محمد(ص) اشاره شده است. همچنین در آیاتی دیگر از انبیایی همچون آدم نام برده شده است که در عمل به عهد و میثاق الهی موفق نبوده است و از این عدم موفقیت به فقدان عزم در ایشان اشاره شده است. بنابراین عزم به معنای عهد و میثاق می‌باشد[۵]. مطابق این تفسیر منظور از اولوالعزم پیامبرانی هستند که خداوند از آنها بر عبودیت و اطاعت تامه خویش [۶]. یا بر ولایت پیامبر خاتم(ص) و اهل بیت(ع) ایشان[۷] پیمان گرفته است[۸].
  3. عده دیگری از مفسرین با توجه به پاره‌ای از روایات دیگر، انبیای اولوالعزم را به انبیاء دارای کتاب و شریعت تفسیر نموده‌اند[۹] به عنوان نمونه در روایتی از امام رضا(ع) سؤال شد که چگونه ایشان اولوالعزم شدند حضرت فرمودند: زیرا حضرت نوح(ع) همراه با کتاب و شریعت مبعوث شد و هر کس بعد از ایشان آمد طبق کتاب و شریعت و روش ایشان عمل کرد تا این که حضرت ابراهیم(ع) با کتاب و صحف جدید آمد و هر پیامبری بعد از ایشان آمد طبق شریعت حضرت ابراهیم(ع) عمل کرد. تا این که جناب حضرت موسی(ع) آمد و تورات را که کتاب جدیدی بود آورد و بعد از آن هم مسیح با انجیل که شریعت جدیدی بود آمد و تا زمان پیامبر اسلام(ص) هر کس می‌آمد طبق شریعت حضرت عیسی(ع) عمل می‌کرد تا این که پیامبر اسلام(ص) با قرآن و شریعت جدیدی آمد که حرام و حلال آن تا روز قیامت به همان صورت باقی خواهد ماند[۱۰][۱۱].
  • در مورد تعداد و مصادیق پیامبران اولوالعزم نیز بین مفسرین اختلافاتی وجود دارد[۱۲]:
  • از پاره ای مفسرین نقل شده است که تمام رسولان الهی را اولوالعزم دانسته‌اند و برخی اولوالعزم را هیجده رسولی دانسته‌اند که نامشان در آیات ۸۲ تا ۹۰ سوره انعام آمده است چون خداوند بعد از نام این انبیاء(ع) فرموده است: [۱۳]. و برخی بر اساس بعضی روایات، انبیای اولوالعزم را نه نفر دانسته و برخی دیگر آنها را هفت یا شش نفر دانسته‌اند [۱۴][۱۵].
  • علامه طباطبایی و بعضی دیگر از مفسران اولوالعزم را پنج پیامبر صاحب شریعت، یعنی حضرت نوح(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت عیسی(ع)، و محمد(ص) دانسته‌اند [۱۶] گفته شده است روایات دال بر این مطلب در حد مستفیض است[۱۷] اما در مقابل، بعضی دیگر معتقدند به دلیل آن که این روایات به حد تواتر نمی‌رسد، مفید یقین نیست و از آیات قرآن دلالتی قطعی بر انحصار پیامبران صاحب کتاب و شریعت در پنج نفر، در دست نیست. اگر به روایت یا روایاتی[۱۸] دست یابیم که پیامبران اولوالعزم یا صاحبان کتاب و شریعت را بیش از این پنج نفر بیان کرده بود می‌توان مفاد آن را تصدیق کرد[۱۹][۲۰].
  • بنابراین که مقصود از انبیای اولوالعزم انبیای دارای شریعت باشند این مسأله مطرح شده است که آیا رسالت ایشان جهانی بوده یا آن که هر کدام به سوی قوم خاصی مبعوث شده‌اند؟ البته در مورد جهانی بودن رسالت پیامبر اسلام(ص) تردید و اختلافی وجود ندارد اما در مورد دیگر انبیای اولوالعزم سه نظریه مطرح شده است[۲۱]:
  1. رسالت انبیای اولوالعزم رسالت جهانی بوده است. علامه طباطبایی از طرفداران این نظریه است ایشان برای اثبات مدعای فوق شواهدی از آیات ارائه کرده‌اند[۲۲]. البته توضیح داده شده که انبیای اولوالعزم و صاحب کتاب دوگونه دعوت داشته‌اند یکی دعوت به خداپرستی، توحید و نفی شرک، و دیگری دعوت به احکام و شرایع خاص. دعوت نخست جهانی بوده است بر خلاف دعوت دوم که به قوم خاصی اختصاص داشته است و آنان مکلف می شدند به آن احکام عمل کنند[۲۳].
  2. رسالت انبیای اولوالعزم رسالت جهانی نبوده است. برای مثال حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) به سوی بنی اسرائیل برانگیخته شدند و دعوت آنان به این قوم اختصاص داشت. ظاهر برخی آیات نیز مؤید این مدعاست مثل: ﴿وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ }}[۲۴] و نیز مفاد ظاهر آیات دیگری همچون: ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ }}[۲۵]، ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُورًا }}[۲۶]، ﴿فَأْتِيَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى }}[۲۷]، ﴿أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ }}[۲۸]، ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْهُدَى وَأَوْرَثْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ }}[۲۹] این است که رسالت این پیامبران جهانی نبوده است. بنابراین ، بین این که پیامبری صاحب کتاب آسمانی (اولوالعزم) باشد و رسالتش رسالتی جهانی باشد تلازمی نیست[۳۰].
  3. نظریه سوم آن است که ا گر معنای جهانی بودن آن باشد که پیامبر موظف است رسالت خویش را نه تنها به قوم خویش که به همه اقوام و ملل عمده جهان برساند، رسالت بسیاری از پیامبران حتی حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) جهانی نبوده است. اما اگر جهانی بودن را به معنای لزوم ابلاغ رسالت در صورت مواجهه با دیگر اقوام و لزوم پیروی بر همه مکلفان مطلع بگیریم رسالت همه پیامبران عام، فراگیر و جهانی بوده است[۳۱].
  • بنابراین به یک معنا از جهانی بودن رسالت، دعوت بسیاری از انبیا جهانی نبوده است و به معنای دیگر، رسالت همه انبیا جهانی بوده است[۳۲][۳۳].

منابع

پانویس

  1. بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند؛ سوره احقاف، آیه:۳۵.
  2. اصغری، محمد جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۹۳.
  3. تفسیر عاملی، ج۷ ، ص ۵۳۳؛ تفسیر آیات الاحکام، ص ۶۸۰؛ تفسیر مراغی، ج ۲۱ ، ص ۱۳۲؛ التحریر والتنور ، ج۲۶ ، ص ۵۷.
  4. اصغری، محمد جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۹۳.
  5. تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص ۳۴۲ و کنزالدقائق، ج۸، ص ۳۶۰.
  6. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۳۵ و تفسیر القرآن الکریم، ج۶، ص ۳۴۲.
  7. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۳۵؛ المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ تفسیر الصافی، ج۳، ص ۳۴۲، تفسیر قمی، ج۲، ص ۶۶ و کنزالدقائق، ج۸، ص ۳۶۰.
  8. اصغری، محمد جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۹۳.
  9. المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ جوامع الجامع، ج۶، ص ۲۷ و ۲۹؛ روح البیان، ج۸، ص ۴۹۵؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص ۲۰۳ و تفسیر المبین، ص ۵۵۰.
  10. البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص ۵۱؛ الصافی، ج۵، ص ۱۹؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص ۲۰۶؛ تفسیر البرهان، ج۴، ص ۸۰ و عیون اخبار الرضا، ج۲، ص ۱۷۸.
  11. اصغری، محمد جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۹۳.
  12. اصغری، محمد جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۹۳.
  13. ﴿فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ }} سوره انعام، آیه:۹۰.
  14. المیزان، ج۱۸، ص ۳۳۳؛ روح المعانی، ج۲۶۶، ص ۳۴و ۳۵.
  15. اصغری، محمد جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۹۳.
  16. المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ البرهان، ج۳، ص ۷۷۶؛ تفسیر مراغی، ج۲۱، ص ۱۳۲ و ج۲۶، ص ۲۹.
  17. المیزان، ج۲، ص ۱۴۵ و ۱۴۶ و ج۱۸ ص ۲۲۰.
  18. روح المعانی، ج۱۸، ص ۳۳۳.
  19. راه و راهنماشناسی، ج۵، ص ۳۲۹.
  20. اصغری، محمد جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۹۳.
  21. اصغری، محمد جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۹۳.
  22. المیزان، ج۲، ص ۱۴۱ و ۱۴۲.
  23. اصغری، محمد جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۹۳.
  24. سوره آل عمران، آیه:۴۹.
  25. و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است؛ سوره صف، آیه:۶.
  26. و به راستی به موسی نه نشانه آشکار دادیم؛ از بنی اسرائیل بپرس هنگامی را که وی نزد آنان آمد و فرعون به او گفت: ای موسی! من تو را جادوزده می‌دانم؛ سوره اسراء، آیه:۱۰۱.
  27. بنابراین نزد او بروید و بگویید که ما فرستادگان پروردگار توایم پس، بنی اسرائیل را با ما گسیل دار و عذابشان مکن، ما برای تو نشانه‌ای از سوی پروردگارت آورده‌ایم و درود بر کسی که از رهنمود (خداوند) پیروی کند؛ سوره طه، آیه:۴۷.
  28. و بگویید که بنی اسرائیل را با ما بفرست؛ سوره شعراء، آیه:۱۷.
  29. و ما به راستی به موسی رهنمود دادیم و برای بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) را به ارث نهادیم؛ سوره غافر، آیه:۵۳.
  30. اصغری، محمد جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۹۳.
  31. اصغری، محمد جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۹۳.
  32. راه و راهنماشناسی ، ج۵ ، ص ۴۶.
  33. اصغری، محمد جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۹۳.