شورش بر عثمان: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ اوت ۲۰۱۹
خط ۵۶: خط ۵۶:
[[مشاوران]] هر مدیر، در [[اداره]] و سامان‌بخشی امور و تحقق عینی جریان‌ها نقشی بس تعیین‌کننده دارند. به واقع، [[مشاوران]] اجرایی، نقشی تکمیلی (و البته بنیادی) در [[مدیریت]] مدیر و [[پیشوایی]] [[رهبر]] [[جامعه]] به عهده دارند. [[نزدیکان]] [[عثمان]]، نه وجهه [[اجتماعی]] دارند و نه چهره [[دینی]]. [[خلیفه]] نیز عنصری بی‌اراده و سست‌رأی در برابر آرا و اظهار نظرهای [[مشاوران]] است. اطرافیان [[عثمان]] ([[بنی امیه]])، نه با انصارْ پیوندی درست دارند و نه با مهاجرانْ کرداری صواب. در نتیجه [[عثمان]] را به سمتی سوق می‌دهند که نتیجه‌اش [[قتل]] وی است. [[ابو سفیان]]، پیر [[سیاست]] آنان، که کین‌ورزی‌اش با اسلامْ شهره آفاق است، به [[عثمان]] می‌گوید: این [[امارت]]، امارتی جهانی و این [[پادشاهی]]، همان [[پادشاهی]] [[جاهلی]] است. پس [[بنی‌امیه]] را بزرگان [[زمین]] قرار ده<ref>الأغانی، ج ۶، ص ۳۷۰.</ref>.
[[مشاوران]] هر مدیر، در [[اداره]] و سامان‌بخشی امور و تحقق عینی جریان‌ها نقشی بس تعیین‌کننده دارند. به واقع، [[مشاوران]] اجرایی، نقشی تکمیلی (و البته بنیادی) در [[مدیریت]] مدیر و [[پیشوایی]] [[رهبر]] [[جامعه]] به عهده دارند. [[نزدیکان]] [[عثمان]]، نه وجهه [[اجتماعی]] دارند و نه چهره [[دینی]]. [[خلیفه]] نیز عنصری بی‌اراده و سست‌رأی در برابر آرا و اظهار نظرهای [[مشاوران]] است. اطرافیان [[عثمان]] ([[بنی امیه]])، نه با انصارْ پیوندی درست دارند و نه با مهاجرانْ کرداری صواب. در نتیجه [[عثمان]] را به سمتی سوق می‌دهند که نتیجه‌اش [[قتل]] وی است. [[ابو سفیان]]، پیر [[سیاست]] آنان، که کین‌ورزی‌اش با اسلامْ شهره آفاق است، به [[عثمان]] می‌گوید: این [[امارت]]، امارتی جهانی و این [[پادشاهی]]، همان [[پادشاهی]] [[جاهلی]] است. پس [[بنی‌امیه]] را بزرگان [[زمین]] قرار ده<ref>الأغانی، ج ۶، ص ۳۷۰.</ref>.
[[عثمان]] نیز چنین می‌کند؛ اما آنان او را به کجا می‌برند؟ بنگرید: سررشته تمام کارهایی که به نام [[عثمان]] انجام می‌شود، در دست [[مروان]] (داماد و کاتب [[عثمان]]) است؛ [[جوانی]] که از [[آداب اسلامی]]، هیچ نمی‌داند و مطرود و تبعیدی [[پیامبر]]{{صل}} است. [[امام علی]]{{ع}} درباره موضع خود و چگونگی برخورد اطرافیان [[عثمان]]، سخنانی نغز و بیدارگر دارد. از جمله: به [[خدا]] [[سوگند]]، هماره از او [[دفاع]] کردم تا آن که خجل شدم. [[مروان]] و [[معاویه]] و [[عبد الله]] بن عامر و [[سعید بن عاص]]، با او کاری کردند که می‌بینید و چون او را [[نصیحت]] و امر کردم که آنان را براند، مرا به خیانتْ متهم کرد، تا [این که‌] آنچه می‌بینید، پیش آمد<ref>تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۷۸.</ref>. اینها و جز اینها که گفتیم، عوامل خیزش بر ضد [[عثمان]] و زمینه‌های [[قیام]] بر ضد [[خلافت]] مرکزی بود. تا این جا صحبت از زمینه‌ها و عوامل [[قیام]] بر ضد [[عثمان]] بود؛ ولی نکته مهم‌تر و قابل تأمل‌تر، بررسی افراد و گروه‌های شرکت‌کننده در این خیزش است. روشن است که همه کسانی که در این جریان گسترده شرکت کرده‌اند، هم‌هدف نیستند و برخی، آرمان‌هایی دیگر دارند. عوامل دخیل در این جریان را بدین‌سان می‌توان معرفی کرد:
[[عثمان]] نیز چنین می‌کند؛ اما آنان او را به کجا می‌برند؟ بنگرید: سررشته تمام کارهایی که به نام [[عثمان]] انجام می‌شود، در دست [[مروان]] (داماد و کاتب [[عثمان]]) است؛ [[جوانی]] که از [[آداب اسلامی]]، هیچ نمی‌داند و مطرود و تبعیدی [[پیامبر]]{{صل}} است. [[امام علی]]{{ع}} درباره موضع خود و چگونگی برخورد اطرافیان [[عثمان]]، سخنانی نغز و بیدارگر دارد. از جمله: به [[خدا]] [[سوگند]]، هماره از او [[دفاع]] کردم تا آن که خجل شدم. [[مروان]] و [[معاویه]] و [[عبد الله]] بن عامر و [[سعید بن عاص]]، با او کاری کردند که می‌بینید و چون او را [[نصیحت]] و امر کردم که آنان را براند، مرا به خیانتْ متهم کرد، تا [این که‌] آنچه می‌بینید، پیش آمد<ref>تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۷۸.</ref>. اینها و جز اینها که گفتیم، عوامل خیزش بر ضد [[عثمان]] و زمینه‌های [[قیام]] بر ضد [[خلافت]] مرکزی بود. تا این جا صحبت از زمینه‌ها و عوامل [[قیام]] بر ضد [[عثمان]] بود؛ ولی نکته مهم‌تر و قابل تأمل‌تر، بررسی افراد و گروه‌های شرکت‌کننده در این خیزش است. روشن است که همه کسانی که در این جریان گسترده شرکت کرده‌اند، هم‌هدف نیستند و برخی، آرمان‌هایی دیگر دارند. عوامل دخیل در این جریان را بدین‌سان می‌توان معرفی کرد:
#'''معترضان و انقلابیون سنت‌شناس و [[استوار]] اندیش‌''': در این خیزش، چهره‌های برجسته‌ای از [[صحابیان]] و [[مؤمنان]] ژرف‌باور حضور دارند.
#'''معترضان و انقلابیون سنت‌شناس و [[استوار]] اندیش‌''': در این خیزش، چهره‌های برجسته‌ای از [[صحابیان]] و [[مؤمنان]] ژرف‌باور حضور دارند. به واقع، توده‌های [[عظیم]] [[مردم]] انقلابی، به [[رهبری]] اینان حرکت می‌کنند. این چهره‌ها کسانی نیستند که بتوان اندکی در [[اخلاص]]، نیک‌نگری و [[استوار]] اندیشی آنان [[تردید]] کرد. برخی از اینان عبارت‌اند از: [[عمار]] بن سایر، [[زید]] بن صوحان، جبلة بن عمرو [[انصاری]]، جهجاه غفاری، عمرو بن حمق و [[عبد]] الرحمن بن عُدَیس.
به واقع، توده‌های [[عظیم]] [[مردم]] انقلابی، به [[رهبری]] اینان حرکت می‌کنند. این چهره‌ها کسانی نیستند که بتوان اندکی در [[اخلاص]]، نیک‌نگری و [[استوار]] اندیشی آنان [[تردید]] کرد. برخی از اینان عبارت‌اند از: [[عمار]] بن سایر، [[زید]] بن صوحان، جبلة بن عمرو [[انصاری]]، جهجاه غفاری، عمرو بن حمق و [[عبد]] الرحمن بن عُدَیس.
#'''فرصت‌طلبان‌''': در این جمع [[عظیم]]، سیاست‌پیشگانی نیز هستند که برای به دست آوردن‌موقعیت بهتر، بر امواج [[اعتراض]]، سوار شده و یا به گسترش آن [[کمک]] می‌کنند. طبیعی است که آنان، نه مشکلات [[مردم]] را در می‌یابند و نه به آن می‌اندیشند؛ به مَثَل، [[طلحه]] از اینان است. او به [[کوفیان]] می‌نویسد که آنان به [[مدینه]] بیایند و به خلافکاری‌های [[عثمان]]، پایان دهند. گویا او پس از [[قتل عثمان]]، انتظاری جز نشستن بر [[مسند]] [[خلافت]] ندارد. برخی از طرفداران او نیز بر این پندارند، از جمله، سودان بن حُمران، که چون از [[قتل عثمان]] فارغ شد، از خانه [[عثمان]] بیرون آمد و فریاد برآورد که: طلحة بن عبید [[الله]] کجاست؟ پسر عفان را کشتیم<ref>تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۷۹.</ref>. [[عایشه]] نیز چنین است. او نیز در [[انتظار]] بر کشیدن [[خویشان]] خود است. جمله معروف او این است: پیر خِرِفت را بکشید، که [[کفر]] ورزیده است<ref>الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۳۱۳.</ref>. و آن گاه که [[عثمان]] کشته می‌شود و ورق برمی‌گردد، در موضعی دیگر می‌ایستد. [[عمرو بن عاص]] وزبیر نیز از این گونه کسان اند.
#'''فرصت‌طلبان‌''': در این جمع [[عظیم]]، سیاست‌پیشگانی نیز هستند که برای به دست آوردن‌موقعیت بهتر، بر امواج [[اعتراض]]، سوار شده و یا به گسترش آن [[کمک]] می‌کنند. طبیعی است که آنان، نه مشکلات [[مردم]] را در می‌یابند و نه به آن می‌اندیشند؛ به مَثَل، [[طلحه]] از اینان است. او به [[کوفیان]] می‌نویسد که آنان به [[مدینه]] بیایند و به خلافکاری‌های [[عثمان]]، پایان دهند. گویا او پس از [[قتل عثمان]]، انتظاری جز نشستن بر [[مسند]] [[خلافت]] ندارد. برخی از طرفداران او نیز بر این پندارند، از جمله، سودان بن حُمران، که چون از [[قتل عثمان]] فارغ شد، از خانه [[عثمان]] بیرون آمد و فریاد برآورد که: طلحة بن عبید [[الله]] کجاست؟ پسر عفان را کشتیم<ref>تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۷۹.</ref>. [[عایشه]] نیز چنین است. او نیز در [[انتظار]] بر کشیدن [[خویشان]] خود است. جمله معروف او این است:
#'''هم‌گامان فرصت‌طلب عثمان‌''': برخی همراه و هم‌رأی عثمان‌اند؛ اما در این حادثه، نه [[یاور]]، که در هم شکننده او و تلاشگر بر ضد اویند (اگر چه به طور غیر مستقیم)؛ و این از عبرت‌های شگفت [[تاریخ]] است. [[معاویه]] را باید شاخص این گروه دانست؛ یعنی به واقع، [[معاویه]] و حزب او چنین‌اند. حقیقتْ این است که او در [[قتل عثمان]]، دستی تأثیرگذار دارد. [[معاویه]] به راحتی می‌تواند گروهی را برای [[حفاظت]] از [[خلیفه]] از [[شام]] گسیل بدارد و یا برای [[نبرد]] با [[مخالفان]]، کسانی را بفرستد؛ ولی چنین نمی‌کند. حتی آن گاه که [[عثمان]] از وی [[یاری]] می‌طلبد، به تنهایی به [[مدینه]] می‌آید. [[عثمان]] هم قصد او را از آمدن، در می‌یابد و به او می‌گوید: تو می‌خواهی که من کشته شوم و سپس بگویی: من ولی خونم!<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۵.</ref> با آنچه آمد، می‌توان دریافت که گزارش‌های [[سیف]] بن [[عمر]] که کوشیده است عوامل یادشده را یکسر نادیده بگیرد و حرکت بر ضد [[عثمان]] را به فردی چون [[عبد الله]] بن سبا نسبت دهد، تا چه اندازه از [[حقیقت]] و واقعیت صادقِ [[تاریخ]] به دور است. [[سیف]] بن [[عمر]]، در منابع رجالی، یکسر به "[[کذب]]" نسبت داده شده و "مطعون" است. از این روی، به گزارش‌های او هرگز وَقْعی نهاده نمی‌شود. بیفزاییم که اگر او راستگوی نیز می‌بود، گزارش‌های وی نوعاً به گونه‌ای هستند که با روش تحقیق [[علمی]] در [[تاریخ]]، نادرستی آنها خیلی زود [[آشکار]] می‌شود. به علاوه، نقش [[عبد الله]] بن سبا در آن گزارش‌ها، کاملًا و به صورت واضحی افسانه‌ای و پندارگرایانه است<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۲۰۱-227.</ref>.
پیر خِرِفت را بکشید، که [[کفر]] ورزیده است<ref>الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۳۱۳.</ref>. و آن گاه که [[عثمان]] کشته می‌شود و ورق برمی‌گردد، در موضعی دیگر می‌ایستد. [[عمرو بن عاص]] وزبیر نیز از این گونه کسان اند.
#'''هم‌گامان فرصت‌طلب عثمان‌''': برخی همراه و هم‌رأی عثمان‌اند؛ اما در این حادثه، نه [[یاور]]، که در هم شکننده او و تلاشگر بر ضد اویند (اگر چه به طور غیر مستقیم)؛ و این از عبرت‌های شگفت [[تاریخ]] است. [[معاویه]] را باید شاخص این گروه دانست؛ یعنی به واقع، [[معاویه]] و حزب او چنین‌اند. حقیقتْ این است که او در [[قتل عثمان]]، دستی تأثیرگذار دارد. [[معاویه]] به راحتی می‌تواند گروهی را برای [[حفاظت]] از [[خلیفه]] از [[شام]] گسیل بدارد و یا برای [[نبرد]] با [[مخالفان]]، کسانی را بفرستد؛ ولی چنین نمی‌کند. حتی آن گاه که [[عثمان]] از وی [[یاری]] می‌طلبد، به تنهایی به [[مدینه]] می‌آید. [[عثمان]] هم قصد او را از آمدن، در می‌یابد و به او می‌گوید:
تو می‌خواهی که من کشته شوم و سپس بگویی: من ولی خونم!<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۵.</ref> با آنچه آمد، می‌توان دریافت که گزارش‌های [[سیف]] بن [[عمر]] که کوشیده است عوامل یادشده را یکسر نادیده بگیرد و حرکت بر ضد [[عثمان]] را به فردی چون [[عبد الله]] بن سبا نسبت دهد، تا چه اندازه از [[حقیقت]] و واقعیت صادقِ [[تاریخ]] به دور است. [[سیف]] بن [[عمر]]، در منابع رجالی، یکسر به "[[کذب]]" نسبت داده شده و "مطعون" است. از این روی، به گزارش‌های او هرگز وَقْعی نهاده نمی‌شود. بیفزاییم که اگر او راستگوی نیز می‌بود، گزارش‌های وی نوعاً به گونه‌ای هستند که با روش تحقیق [[علمی]] در [[تاریخ]]، نادرستی آنها خیلی زود [[آشکار]] می‌شود. به علاوه، نقش [[عبد الله]] بن سبا در آن گزارش‌ها، کاملًا و به صورت واضحی افسانه‌ای و پندارگرایانه است<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۲۰۱-227.</ref>.


==جستارهای وابسته ==
==جستارهای وابسته ==
۷۵٬۸۷۱

ویرایش