←پاسخ نخست
(صفحهای تازه حاوی «{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش | موضوع اصلی = مهدویت (پرسش)|بانک جامع...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید محمد بنیهاشمی]]'''، در کتاب ''«[[سلسله درسهای مهدویت ج۱۰ (کتاب)|انتظار فرج]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید محمد بنیهاشمی]]'''، در کتاب ''«[[سلسله درسهای مهدویت ج۱۰ (کتاب)|انتظار فرج]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«یکی از راههای [[شناخت]] چیزی، [[شناخت]] ضد آن است، تا آن جا که گفتهاند: "انما تعرف الاشیاء باضدادها". "جز به ضد، ضد را همی نتوان [[شناخت]]". آری، قطعاً [[شناخت]] ضد هر چیز، در [[شناخت]] [[حقیقت]] آن مؤثر و مفید است. این قاعده در مورد "[[انتظار]]" هم [[صدق]] میکند، به طوری که برای [[شناخت]] [[انتظار]] از ضد آن کمک میگیرند. در کتاب شریف مکیال المکارم، پس از ذکر "تهیؤ" که از [[لوازم انتظار]] است، برای تکمیل آن تعریف، از ضدش – که [[یأس]] میباشد – کمک گرفته شده است. [[یأس]] به معنای [[ناامیدی]]، نقطه مقابل [[انتظار]] است که [[امید]] در آن موج میزند. اگر [[انتظار]] به معنای "[[انتظار ظهور]]" باشد، ضد آن "[[یأس]] از [[ظهور]]" میباشد که مفهوم آن کاملاً وجدانی است. اما بسیاری اوقات [[انتظار]] به معنای "[[انتظار فرج]]" به کار رفته است که در این صورت ضد آن [[یأس]] از امداد و کمک الهی میباشد. چنین یأسی از بزرگترین [[گناهان کبیره]] به شمار آمده است. برای [[شناخت]] معنای دقیق "[[انتظار فرج]]" قدری در مورد آن توضیح میدهیم. | ::::::«یکی از راههای [[شناخت]] چیزی، [[شناخت]] ضد آن است، تا آن جا که گفتهاند: "انما تعرف الاشیاء باضدادها". "جز به ضد، ضد را همی نتوان [[شناخت]]". آری، قطعاً [[شناخت]] ضد هر چیز، در [[شناخت]] [[حقیقت]] آن مؤثر و مفید است. این قاعده در مورد "[[انتظار]]" هم [[صدق]] میکند، به طوری که برای [[شناخت]] [[انتظار]] از ضد آن کمک میگیرند. در کتاب شریف مکیال المکارم، پس از ذکر "تهیؤ" که از [[لوازم انتظار]] است، برای تکمیل آن تعریف، از ضدش – که [[یأس]] میباشد – کمک گرفته شده است. [[یأس]] به معنای [[ناامیدی]]، نقطه مقابل [[انتظار]] است که [[امید]] در آن موج میزند. اگر [[انتظار]] به معنای "[[انتظار ظهور]]" باشد، ضد آن "[[یأس]] از [[ظهور]]" میباشد که مفهوم آن کاملاً وجدانی است. اما بسیاری اوقات [[انتظار]] به معنای "[[انتظار فرج]]" به کار رفته است که در این صورت ضد آن [[یأس]] از امداد و کمک الهی میباشد. چنین یأسی از بزرگترین [[گناهان کبیره]] به شمار آمده است. برای [[شناخت]] معنای دقیق "[[انتظار فرج]]" قدری در مورد آن توضیح میدهیم. | ||
::::::در [[قرآن کریم]]، سفارش [[حضرت یعقوب]] به فرزندانش در مورد یافتن [[حضرت یوسف]] [[نقل]] شده است که فرمود: {{متن قرآن|وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>"و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمیگردد" سوره یوسف، آیه ۸۷.</ref> در [[احادیث]] وقتی [[گناهان کبیره]] را بر شمردهاند، بعد از "[[شرک]] به [[خدا]]" که بزرگترین [[گناه]] است، "[[یأس]] از [[رحمت خدا]]" را دومین [[گناه]] بزرگ محسوب کردهاند. از [[حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}} منقول است که فرمودند: {{ | ::::::در [[قرآن کریم]]، سفارش [[حضرت یعقوب]] به فرزندانش در مورد یافتن [[حضرت یوسف]] [[نقل]] شده است که فرمود: {{متن قرآن|وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>"و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمیگردد" سوره یوسف، آیه ۸۷.</ref> در [[احادیث]] وقتی [[گناهان کبیره]] را بر شمردهاند، بعد از "[[شرک]] به [[خدا]]" که بزرگترین [[گناه]] است، "[[یأس]] از [[رحمت خدا]]" را دومین [[گناه]] بزرگ محسوب کردهاند. از [[حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}} منقول است که فرمودند: {{متن حدیث|"اَکبَرُ الکَبائِرِ - الشِرکُ بِاللهِ ... وَ بَعدَهُ الیَأسُ مِن رَوحِ اللهِ. لِأنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ: ولا تَیأَسُوا..."}}<ref>«بزرگترین [[گناه]] کبیره [[شرک]] به خداست... و پس از آن [[ناامیدی]] از رحت [[خدا]]. زیرا [[خدای عزوجل]] میفرماید: "و لا تیأسوا..."» عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۸۵ و ۲۸۶.</ref> | ||
::::::[[انسان]] اگر در گرفتاری واقع شود، چه این گرفتاری، [[مصیبت]] و [[سختی]] دنیوی باشد و چه گرفتاری معنوی و روحی که بر اثر [[ابتلا]] به [[معاصی]] برایش حاصل میشود، نباید از کمک [[خداوند]] و [[رحمت]] او [[ناامید]] شود. [[ناامیدی]] از [[رحمت]] و دستگیری [[خداوند]]، گناهی است بالاتر از هر [[گناه]] دیگری که [[انسان]] گناهکار را گرفتار کرده است. [[امیر مؤمنان]] {{ع}} فرمودند: {{ | ::::::[[انسان]] اگر در گرفتاری واقع شود، چه این گرفتاری، [[مصیبت]] و [[سختی]] دنیوی باشد و چه گرفتاری معنوی و روحی که بر اثر [[ابتلا]] به [[معاصی]] برایش حاصل میشود، نباید از کمک [[خداوند]] و [[رحمت]] او [[ناامید]] شود. [[ناامیدی]] از [[رحمت]] و دستگیری [[خداوند]]، گناهی است بالاتر از هر [[گناه]] دیگری که [[انسان]] گناهکار را گرفتار کرده است. [[امیر مؤمنان]] {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|"أَعظَمُ البَلاءِ اِنقِطَاعُ الرَّجَاءِ"}}<ref>«بزرگترین گرفتاری، [[ناامید]] شدن است» غرر الحکم، حکمت ۱۳۲۳.</ref>. پس هر [[قدر]] گرفتاری [[انسان]] شدید باشد، [[ناامیدی]] از [[رحمت]] [[خداوند]]، از آن شدیدتر و سختتر است. هیچ گاه [[امید]] [[انسان]] به دستگیر [[خداوند]] نباید از بین برود، زیرا چه بسا از طریقی که [[انسان]] تصورش را نمیکند، [[رحمت الهی]] شامل حالش گردد. لذا فرمودهاند: {{متن حدیث|"كُنْ لِمَا لاَ تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو"}}<ref>بحار الانوار، ج ۷۱، ص ۱۳۴، ح ۹.</ref>. به چیزی که [[امید]] (وقوعش را) نداری، از آن چه [[امید]] (وقوعش را) داری، امیدوار باش. | ||
::::::اگر کسی امیدش به دستگیری [[پروردگار]] باشد، چه بسا در زمانی که به لحاظ محاسبات عادی هیچ گونه امیدی نمیرود، باب [[فرج]] و گشایشی برایش باز شود که وقتی روی حسابهای معمولی [[امید]] آن میرفت، باز نشده باشد. هر [[قدر]] اعتماد به "[[توحید]]" در [[انسان]] قویتر باشد، امیدش به دستگیری [[خداوند]] در گرفتاریها بیشتر و ناامیدیاش از [[رحمت الهی]] کمتر است. این [[امر]] در مورد همه گرفتاریها، چه مادی و چه معنوی، [[صدق]] میکند. فرض کنید برای کسی یک گرفتاری مالی پیدا میشود. رفع این گرفتاری به چیست؟ اگر آن فرد [[مؤمن]] موحد باشد، کاملاً توجه دارد که رفع این گرفتاری فقط و فقط به دست خداود است. او باید موجبات و اسباب رفع این گرفتاری را فراهم کند. تا [[خداوند]] [[اراده]] نکند، [[تلاش]] هیچ کس در این زمینه به جایی نمیرسد. البته به اسباب و وسائط [[رجوع]] میکند، ولی آنها را فقط وسیله میداند و کار را تنها و تنها به [[خداوند]] میسپارد. | ::::::اگر کسی امیدش به دستگیری [[پروردگار]] باشد، چه بسا در زمانی که به لحاظ محاسبات عادی هیچ گونه امیدی نمیرود، باب [[فرج]] و گشایشی برایش باز شود که وقتی روی حسابهای معمولی [[امید]] آن میرفت، باز نشده باشد. هر [[قدر]] اعتماد به "[[توحید]]" در [[انسان]] قویتر باشد، امیدش به دستگیری [[خداوند]] در گرفتاریها بیشتر و ناامیدیاش از [[رحمت الهی]] کمتر است. این [[امر]] در مورد همه گرفتاریها، چه مادی و چه معنوی، [[صدق]] میکند. فرض کنید برای کسی یک گرفتاری مالی پیدا میشود. رفع این گرفتاری به چیست؟ اگر آن فرد [[مؤمن]] موحد باشد، کاملاً توجه دارد که رفع این گرفتاری فقط و فقط به دست خداود است. او باید موجبات و اسباب رفع این گرفتاری را فراهم کند. تا [[خداوند]] [[اراده]] نکند، [[تلاش]] هیچ کس در این زمینه به جایی نمیرسد. البته به اسباب و وسائط [[رجوع]] میکند، ولی آنها را فقط وسیله میداند و کار را تنها و تنها به [[خداوند]] میسپارد. | ||
::::::همین طور، اگر [[فرزند]] [[انسان]] [[بیمار]] شود، باید به پزشک مراجعه کند. ولی موحد کسی است که مراجعه به پزشک را صرفاً سبب و وسیلهای میداند که عقلاً و شرعاً مؤظف به انجام آن است و رفع بیماری و گرفتاری را فقط و فقط به دست [[خداوند]] میداند. در مقابل، غیر موحد یا موحدی که [[عقیده]] دارد ولی در عمل از اعتقادش، غافل است و درجه بالایی در [[توحید]] ندارد، در هنگام گرفتاری، بدون توجه به این که رفع آن فقط به دست [[خداوند]] است، به اسباب و وسائط [[رجوع]] میکند و به آنها [[دل]] میبندد، یعنی به صورت ناآگاهانه و از روی [[غفلت]]، برای غیر [[خداوند]] (مخلوقات) به نوعی [[استقلال]] در تأثیر قائل میشود. این همان شرکی است که متأسفانه بیشتر اهل [[ایمان]] گرفتارش هستند. {{متن قرآن|وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ}}<ref>"و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان میآورند (در باطن همچنان) مشرکند" سوره یوسف، آیه ۱۰۶.</ref> این [[شرک]] البته غیر از [[شرک]] در [[عبادت]] و [[بندگی]] خداست و [[انسان]] را از دایره [[توحید]] به کلی خارج نمیکند، ولی البته نشان دهنده ضعف در [[اعتقاد]] به [[توحید]] میباشد که اکثر مؤمان از روی [[غفلت]] و بیتوجهی – و البته ضعف [[اعتقادی]] – به آن مبتلا میگردند. هر چه [[انسان]] اعتقادش به [[توحید]] قویتر شود، امیدش در گرفتاریها به [[خداوند]] بیشتر و به غیر او کمتر میشود. بالاترین حد مطلوب این است که [[انسان]] فقط و فقط به خدای خود [[امید]] داشته باشد. رئیس [[موحدان]] در این باره فرمودهاند: {{ | ::::::همین طور، اگر [[فرزند]] [[انسان]] [[بیمار]] شود، باید به پزشک مراجعه کند. ولی موحد کسی است که مراجعه به پزشک را صرفاً سبب و وسیلهای میداند که عقلاً و شرعاً مؤظف به انجام آن است و رفع بیماری و گرفتاری را فقط و فقط به دست [[خداوند]] میداند. در مقابل، غیر موحد یا موحدی که [[عقیده]] دارد ولی در عمل از اعتقادش، غافل است و درجه بالایی در [[توحید]] ندارد، در هنگام گرفتاری، بدون توجه به این که رفع آن فقط به دست [[خداوند]] است، به اسباب و وسائط [[رجوع]] میکند و به آنها [[دل]] میبندد، یعنی به صورت ناآگاهانه و از روی [[غفلت]]، برای غیر [[خداوند]] (مخلوقات) به نوعی [[استقلال]] در تأثیر قائل میشود. این همان شرکی است که متأسفانه بیشتر اهل [[ایمان]] گرفتارش هستند. {{متن قرآن|وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ}}<ref>"و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان میآورند (در باطن همچنان) مشرکند" سوره یوسف، آیه ۱۰۶.</ref> این [[شرک]] البته غیر از [[شرک]] در [[عبادت]] و [[بندگی]] خداست و [[انسان]] را از دایره [[توحید]] به کلی خارج نمیکند، ولی البته نشان دهنده ضعف در [[اعتقاد]] به [[توحید]] میباشد که اکثر مؤمان از روی [[غفلت]] و بیتوجهی – و البته ضعف [[اعتقادی]] – به آن مبتلا میگردند. هر چه [[انسان]] اعتقادش به [[توحید]] قویتر شود، امیدش در گرفتاریها به [[خداوند]] بیشتر و به غیر او کمتر میشود. بالاترین حد مطلوب این است که [[انسان]] فقط و فقط به خدای خود [[امید]] داشته باشد. رئیس [[موحدان]] در این باره فرمودهاند: {{متن حدیث|"اجْعَلُوا کل رجائکم لِلَّهِ سُبْحَانَهُ وَ لا تَرْجُوا أَحَداً سِوَاهُ"}}<ref>«همه امیدتان به [[خدای سبحان]] باشد و جز او به کسی [[امید]] نداشته باشید» غرر الحکم، حکمت ۳۸۶۱.</ref>. | ||
::::::بسیاری از انسانهای با [[ایمان]]، اگر گرفتاری بزرگی پیدا کنند، بیشتر و عمیقتر به [[خدا]] [[امید]] میبندند. ولی همین افراد اگر گرفتاری کوچکتری داشته باشند، کمتر به [[خدا]] توجه میکنند و بیشتر به اسباب [[دل]] میبندند. اگر کسی بیماری سرما خوردگی پیدا کند، کمتر به [[یاد خدا]] و دستگیری او میافتد و بیشتر به دارو و معالجات پزشکی [[امید]] میبندد. ولی همین شخص اگر به سرطان مبتلا شود، چون [[امید]] زیادی به تأثیر معالجات پزشکی ندارد، بیشتر و عمیقتر به [[یاد خدا]] میافتد و با انقطاع بیشتری نسبت به اسباب، از [[خداوند]] کمک میخواهد. ولی موحد واقعی این طور نیست. او در هر گرفتاری – چه سخت و چه سبک – به یک اندازه، فقط و فقط به [[خدا]] [[امید]] میبندد و در کنار [[خداوند]] و در عرض او، غیر او [[ناامید]] است. او به این [[حقیقت]] به طور کامل توجه دارد که: گرفتاری سخت و آسان برای ما [[انسانها]] تفاوت میکند و نسبت به [[خداوند]] فرقی بین اینها نیست. شفای سرماخوردگی برای [[خداوند]] از شفای سرطان سادهتر نیست. | ::::::بسیاری از انسانهای با [[ایمان]]، اگر گرفتاری بزرگی پیدا کنند، بیشتر و عمیقتر به [[خدا]] [[امید]] میبندند. ولی همین افراد اگر گرفتاری کوچکتری داشته باشند، کمتر به [[خدا]] توجه میکنند و بیشتر به اسباب [[دل]] میبندند. اگر کسی بیماری سرما خوردگی پیدا کند، کمتر به [[یاد خدا]] و دستگیری او میافتد و بیشتر به دارو و معالجات پزشکی [[امید]] میبندد. ولی همین شخص اگر به سرطان مبتلا شود، چون [[امید]] زیادی به تأثیر معالجات پزشکی ندارد، بیشتر و عمیقتر به [[یاد خدا]] میافتد و با انقطاع بیشتری نسبت به اسباب، از [[خداوند]] کمک میخواهد. ولی موحد واقعی این طور نیست. او در هر گرفتاری – چه سخت و چه سبک – به یک اندازه، فقط و فقط به [[خدا]] [[امید]] میبندد و در کنار [[خداوند]] و در عرض او، غیر او [[ناامید]] است. او به این [[حقیقت]] به طور کامل توجه دارد که: گرفتاری سخت و آسان برای ما [[انسانها]] تفاوت میکند و نسبت به [[خداوند]] فرقی بین اینها نیست. شفای سرماخوردگی برای [[خداوند]] از شفای سرطان سادهتر نیست. | ||
::::::بنابراین چه اسباب و وسایل عادی فراهم باشد یا نباشد، باید یکسان به [[خداوند]] – آن هم به طور کامل و صد در صد – امیدوار بود و از غیر [[خدا]] هم [[ناامید]]. مود کامل کسی است که خود را در همه حال – حتی وقتی ظاهراً هیچ گرفتاری هم ندارد – به یک اندازه محتاج و [[فقیر]] نسبت به [[خدا]] خود ببیند، نه این که اگر زمانی گرفتاری خاصی ندارد، توجه و [[امید]] و اتکالش به [[خداوند]] در آن زمان نباشد یا کمتر باشد. او با همه وجودش [[اعتقاد]] دارد که در یک چشم به هم زدن ممکن است سختترین گرفتاریها را پیدا کند و اگر خدایش او را به حال خود رها سازد، به انواع و اقسام بلایا، مبتلا میشود. | ::::::بنابراین چه اسباب و وسایل عادی فراهم باشد یا نباشد، باید یکسان به [[خداوند]] – آن هم به طور کامل و صد در صد – امیدوار بود و از غیر [[خدا]] هم [[ناامید]]. مود کامل کسی است که خود را در همه حال – حتی وقتی ظاهراً هیچ گرفتاری هم ندارد – به یک اندازه محتاج و [[فقیر]] نسبت به [[خدا]] خود ببیند، نه این که اگر زمانی گرفتاری خاصی ندارد، توجه و [[امید]] و اتکالش به [[خداوند]] در آن زمان نباشد یا کمتر باشد. او با همه وجودش [[اعتقاد]] دارد که در یک چشم به هم زدن ممکن است سختترین گرفتاریها را پیدا کند و اگر خدایش او را به حال خود رها سازد، به انواع و اقسام بلایا، مبتلا میشود. |