|
|
خط ۴۱۹: |
خط ۴۱۹: |
| ::::#'''پایداری مکتب:''' هر جامعهای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد، به وجود رهبری آگاه نیاز دارد، تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهی او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود رهبر، پشتوانه بزرگی برای افراد است، تا در یک سازماندهی منظّم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامههای آینده، همّت گمارند. رهبر زنده و فعّال، گرچه در میان جمعیت و افراد خود نباشد، از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلّی، کوتاهی نمیکند و به واسطههای گوناگون، دربارۀ راههای انحرافی، هشدارمیدهد. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در [[غیبت]] است؛ ولی وجود او عامل جدّی برای حفظ مکتب [[شیعه]] است. او با آگاهی کامل از توطئههای دشمنان، به شیوههای مختلف، مرزهای فکری شیعیان را پاسداری میکند و آن گاه که دشمن فریبکار با وسیلهها و ابزارهای گوناگون، اصول مکتب و اعتقادات مردم را نشانه میگیرد، با هدایت و ارشاد عالمان و برگزیدگان، راههای نفود او را میبندد. برای نمونه، عنایت [[حضرت مهدی]]{{ع}} به شیعیان بحرین را از زبان [[علامه مجلسی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه عصر صفوی است که آثار فراوانی از خود به جا گذاشته که معروفترین آنها کتاب بحار الانوار است. این کتاب، مجموعهای گرانسنگ از کلمات اهل بیت {{عم}} است که در ۱۱۰ جلد تنظیم شده. وی در سال ۱۱۱۱ ق وفات یافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.</ref> میشنویم: در روزگار گذشته، فرمانروایی ناصبی بر بحرین حکومت میکرد که وزیرش در دشمنی با شیعیان، گوی سبقت را از او ربوده بود. روزی وزیر بر فرمانروا وارد شد و اناری را به دست او داد که به صورت طبیعی، این واژهها بر پوست آن نقش بسته بود: {{عربی|" لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ابوبکر وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ علی خُلَفَاءُ رَسُولَ اللَّهِ "}}. فرمانروا از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به وزیر گفت: این، نشانهای آشکار و دلیلی نیرومند بر بطلان مذهب تشیع است. نظر تو درباره شیعیان بحرین چیست؟ وزیر پاسخ داد: به باور من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارایه دهیم. اگر آن را پذیرفتند، از مذهب خود دست میکشند، و گرنه باید یکی از این سه کار را انتخاب کنند: پاسخی قانع کننده بیاورند یا جزیه<ref>پولی که غیر مسلمانانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی میکنند، در برابر تأمین امنیّت و برخورداری از امکانات به دولت اسلامی میپردازند.</ref> بدهند یا این که مردانشان را میکشیم و زنان و فرزندانشان را اسیر میکنیم و اموالشان را به غنیمت میبریم. فرمانروا، رأی او را پذیرفت و دانشمندان [[شیعه]] را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را میکشم و زنان و فرزندانتان را اسیر میکنم یا این که باید جزیه بدهید. دانشمندان [[شیعه]]، از او سه روز مهلت خواستند. آنان پس از گفتوگوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از صالحان و پرهیزگاران بحرین را برگزینند. آن گاه از میان ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} استغاثه کن و از او، راه رهایی از این مصیبت را بپرس؛ زیرا او [[امام]] و صاحب ماست. آن مرد، چنین کرد؛ ولی موفّق به زیارت حضرت نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که [[محمد بن عیسی]] نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گریه و زاری از حضرت، کمک خواست. چون آخر شد شد، شنید مردی خطاب به او میگوید: ای [[محمد بن عیسی]]! چرا تو را به این حال میبینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمدهای؟ [[محمد بن عیسی]] از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! منم [[امام مهدی|صاحب الزمان]]. حاجت خود را بازگو. [[محمد بن عیسی]] گفت: اگر تو صاحب الزمانی، داستان مرا میدانی و به گفتن من نیاز نیست. فرمود: راست میگویی. تو به دلیل آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به این جا آمدهای. عرض کرد: آری، شما میدانید چه بر ما رسیده است و شما [[امام]] و پناه ما هستید. پس آن حضرت فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! در خانه آن وزیر درخت اناری است. هنگامی که آن درخت، تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژهها بر روی آن نقش بست. فردا نزد فرمانروا میروی و به او میگویی که من پاسخ تو را در خانه وزیر میدهم. چون به خانه وزیر رفتید، پیش از وزیر به فلان اتاق برو. کیسه سفیدی خواهی یافت که قالب گِلی در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه دیگر این که به فرمانروا بگو: چون انار را دو نیم کنید، جز دود و خاکستر، چیزی در آن نیست. [[محمد بن عیسی]] از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد شیعیان بازگشت. روز دیگر، آنان پیش فرمانروا رفتند و هر چه [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} فرموده بود، آشکار شد. فرمانروای بحرین با دیدن این معجزه به تشیع گروید و دستور داد وزیر حیلهگر را به قتل رساندند.<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۸.</ref> | | ::::#'''پایداری مکتب:''' هر جامعهای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد، به وجود رهبری آگاه نیاز دارد، تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهی او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود رهبر، پشتوانه بزرگی برای افراد است، تا در یک سازماندهی منظّم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامههای آینده، همّت گمارند. رهبر زنده و فعّال، گرچه در میان جمعیت و افراد خود نباشد، از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلّی، کوتاهی نمیکند و به واسطههای گوناگون، دربارۀ راههای انحرافی، هشدارمیدهد. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در [[غیبت]] است؛ ولی وجود او عامل جدّی برای حفظ مکتب [[شیعه]] است. او با آگاهی کامل از توطئههای دشمنان، به شیوههای مختلف، مرزهای فکری شیعیان را پاسداری میکند و آن گاه که دشمن فریبکار با وسیلهها و ابزارهای گوناگون، اصول مکتب و اعتقادات مردم را نشانه میگیرد، با هدایت و ارشاد عالمان و برگزیدگان، راههای نفود او را میبندد. برای نمونه، عنایت [[حضرت مهدی]]{{ع}} به شیعیان بحرین را از زبان [[علامه مجلسی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه عصر صفوی است که آثار فراوانی از خود به جا گذاشته که معروفترین آنها کتاب بحار الانوار است. این کتاب، مجموعهای گرانسنگ از کلمات اهل بیت {{عم}} است که در ۱۱۰ جلد تنظیم شده. وی در سال ۱۱۱۱ ق وفات یافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.</ref> میشنویم: در روزگار گذشته، فرمانروایی ناصبی بر بحرین حکومت میکرد که وزیرش در دشمنی با شیعیان، گوی سبقت را از او ربوده بود. روزی وزیر بر فرمانروا وارد شد و اناری را به دست او داد که به صورت طبیعی، این واژهها بر پوست آن نقش بسته بود: {{عربی|" لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ابوبکر وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ علی خُلَفَاءُ رَسُولَ اللَّهِ "}}. فرمانروا از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به وزیر گفت: این، نشانهای آشکار و دلیلی نیرومند بر بطلان مذهب تشیع است. نظر تو درباره شیعیان بحرین چیست؟ وزیر پاسخ داد: به باور من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارایه دهیم. اگر آن را پذیرفتند، از مذهب خود دست میکشند، و گرنه باید یکی از این سه کار را انتخاب کنند: پاسخی قانع کننده بیاورند یا جزیه<ref>پولی که غیر مسلمانانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی میکنند، در برابر تأمین امنیّت و برخورداری از امکانات به دولت اسلامی میپردازند.</ref> بدهند یا این که مردانشان را میکشیم و زنان و فرزندانشان را اسیر میکنیم و اموالشان را به غنیمت میبریم. فرمانروا، رأی او را پذیرفت و دانشمندان [[شیعه]] را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را میکشم و زنان و فرزندانتان را اسیر میکنم یا این که باید جزیه بدهید. دانشمندان [[شیعه]]، از او سه روز مهلت خواستند. آنان پس از گفتوگوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از صالحان و پرهیزگاران بحرین را برگزینند. آن گاه از میان ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} استغاثه کن و از او، راه رهایی از این مصیبت را بپرس؛ زیرا او [[امام]] و صاحب ماست. آن مرد، چنین کرد؛ ولی موفّق به زیارت حضرت نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که [[محمد بن عیسی]] نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گریه و زاری از حضرت، کمک خواست. چون آخر شد شد، شنید مردی خطاب به او میگوید: ای [[محمد بن عیسی]]! چرا تو را به این حال میبینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمدهای؟ [[محمد بن عیسی]] از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! منم [[امام مهدی|صاحب الزمان]]. حاجت خود را بازگو. [[محمد بن عیسی]] گفت: اگر تو صاحب الزمانی، داستان مرا میدانی و به گفتن من نیاز نیست. فرمود: راست میگویی. تو به دلیل آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به این جا آمدهای. عرض کرد: آری، شما میدانید چه بر ما رسیده است و شما [[امام]] و پناه ما هستید. پس آن حضرت فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! در خانه آن وزیر درخت اناری است. هنگامی که آن درخت، تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژهها بر روی آن نقش بست. فردا نزد فرمانروا میروی و به او میگویی که من پاسخ تو را در خانه وزیر میدهم. چون به خانه وزیر رفتید، پیش از وزیر به فلان اتاق برو. کیسه سفیدی خواهی یافت که قالب گِلی در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه دیگر این که به فرمانروا بگو: چون انار را دو نیم کنید، جز دود و خاکستر، چیزی در آن نیست. [[محمد بن عیسی]] از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد شیعیان بازگشت. روز دیگر، آنان پیش فرمانروا رفتند و هر چه [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} فرموده بود، آشکار شد. فرمانروای بحرین با دیدن این معجزه به تشیع گروید و دستور داد وزیر حیلهگر را به قتل رساندند.<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۸.</ref> |
| ::::#'''خودسازی:''' [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref> ای پیامبر! به مردم بگو: عمل کنید؛ ولی بدانید که خداوند و پیامبر و مؤمنان، کارهای شما را میبینند؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۵.</ref>. در روایات آمده است که مراد از "مؤمنین" در این آیه شریف، [[امامان]]{{عم}} هستند؛<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب عرض الاعمال، ح ۲، ص ۲۱۹.</ref> بنابراین اعمال مردم به نظر [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} میرسد و او از پس پرده [[غیبت]]، شاهد و ناظر کارها است. آن بزرگوار خود فرموده است: "علم ما به احوال شما احاطه دارد و هیچ چیز از اخبار شما بر ما پوشیده و پنهان نیست"<ref>{{عربی|" فَإِنَّا نُحِيطُ عِلْماً بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ "}}؛ احتجاج، ج ۲ف ش ۳۵۹، ص ۵۹۸.</ref>. این حقیقت اثر تربیتی بزرگی دارد و شیعیان را به اصلاح کارهای خود وامی دارد و از این که در برابر ححّت خدا و [[امام]] خوبیها و زشتیها و گناهان آلوده شوند، باز میدارد. البته به هر اندازه توجه انسان به آن معدن صفا و پاکی، بیشتر باشد، آیینه دل و جانش، صفای بیشتری مییابد و این روشنی و زلالی در گفتار و رفتار او آشکارتر میشود. | | ::::#'''خودسازی:''' [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref> ای پیامبر! به مردم بگو: عمل کنید؛ ولی بدانید که خداوند و پیامبر و مؤمنان، کارهای شما را میبینند؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۵.</ref>. در روایات آمده است که مراد از "مؤمنین" در این آیه شریف، [[امامان]]{{عم}} هستند؛<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب عرض الاعمال، ح ۲، ص ۲۱۹.</ref> بنابراین اعمال مردم به نظر [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} میرسد و او از پس پرده [[غیبت]]، شاهد و ناظر کارها است. آن بزرگوار خود فرموده است: "علم ما به احوال شما احاطه دارد و هیچ چیز از اخبار شما بر ما پوشیده و پنهان نیست"<ref>{{عربی|" فَإِنَّا نُحِيطُ عِلْماً بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ "}}؛ احتجاج، ج ۲ف ش ۳۵۹، ص ۵۹۸.</ref>. این حقیقت اثر تربیتی بزرگی دارد و شیعیان را به اصلاح کارهای خود وامی دارد و از این که در برابر ححّت خدا و [[امام]] خوبیها و زشتیها و گناهان آلوده شوند، باز میدارد. البته به هر اندازه توجه انسان به آن معدن صفا و پاکی، بیشتر باشد، آیینه دل و جانش، صفای بیشتری مییابد و این روشنی و زلالی در گفتار و رفتار او آشکارتر میشود. |
| ::::#'''پناهگاه علمی و فکری:''' پیشوایان معصوم {{عم}} معلّمان و مربّیان اصلی جامعه هستند و مردم، همواره از سرچشمه زلال معارف ناب آن بزرگوار بهرهها بردهاند. در زمان [[غیبت]] نیز، اگر چه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} ممکن نیست، ولی آن معدن علوم الهی به راههای مختلف، گره از مشکلاتِ علمی و فکری شیعیان باز میکند. در دوره [[غیبت]] صغرا، بسیاری از سؤالات مردم و علما، از طریقِ نامههای امام به توقیعات مشهور است، پاسخ داده میشد.<ref>ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ص ۲۳۵ – ۲۸۶.</ref> [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در جواب نامه [[اسحاق بن یعقوب]] و سؤالهای او، نوشته است: خداوند تو را هدایت کند و ثابت قدم بدارد! اما اینکه درباره منکران از خاندان و عموزادگان ما سئوال کردی، بدان که بین خدا و هیچ کس خویشاوندی نیست و کسی که مرا انکار کند، از من نیست و عاقبت او همانند سرانجام پسر نوح است... و اما اموالتان را تا پاکیزه نکنید، قبول نمیکنیم... و اما اموالی که برای ما فرستادی، از آن رو میپذیریم که پاکیزه و طاهر است... و کسی که اموال ما را حلال شمرده و آن را بخورد، همانا آتش خورده است... چگونگی استفاده از من، مانند بهرهمندی از خورشیدِ پشت ابر است و من امان مردم روی زمین هستم؛ همانطور که ستارگان، امان اهل آسمانها هستند. از اموری که سودی برایتان ندارد، نپرسید و خود را در آموختن آنچه از شما نخواستهاند، به زحمت نیفکنید و برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که همان، فرج شماست. سلام بر تو ای اسحاق بن یعقوب و سلام بر هر کسی که پیرو هدایت است!<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۷.</ref> پس از [[غیبت صغرا]] هم بارها علمای [[شیعه]]، مشکلات علمی و فکری خود را با [[امام]] خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نمودهاند. میر علّام یکی از شاگردان مقدس اردبیلی<ref>او از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم هجری بود که در تقوا و فضایل اخلاقی، نمونه و مثال زدنی است. بنابر نقل مجلسی، او بارها محضر امام عصر {{ع}} مشرف شده است. از وی آثار ارزشمندی هم به جای مانده است؛ مانند حدائق الشیعه. مزار او در حرم امیرالمؤمنین {{ع}} است.</ref> چنین میگوید: "نیمه شبی در نجف اشرف در صحن مطهر حضرت [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} بودم. ناگاه شخصی را دیدم که به سوی حرم میرود. به سوی او رفتم. چون نزدیک شدم، دیدم که شیخ و استادم ملا [[احمد مقدس اردبیلی]] است. خود را از او پنهان کردم. نزدیک حرم مطهر شد؛ در حالی که در بسته بود. ناگاه دیدم در گشوده شد و داخل حرم گردید. پس از مدتی کوتاه از حرم خارج شد و به سمت کوفه متوجه گردید. به دنبال او روانه شدم؛ به طوری که مرا نمیدید، تا آن که داخل مسجد کوفه شد و در نزد محرابی که [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در آن ضربت زدهاند، قرار گرفت و مدّتی در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از مسجد بیرون رفت و به سمت نجف متوجه گردید. من همچنان دنبال او بودم، تا آنکه به [[مسجد حنانه]] رسید. ناگاه بدون اختیار سرفهام گرفت. چون صدای مرا شنید، برگشت و نگاهی به من کرد و مرا شناخت. فرمود: میر غلام هستی؟ گفتم: آری. گفت: اینجا چه میکنی؟ گفتم: از آن زمان که داخل حرم حضرت [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} شدی، تا حال با شما هستم. شما را به صاحب این قبر قسم میدهم که سرّ این واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم، به من خبر دهید. فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم، آن را به کسی نگویی. چون به او اطمینان دادم، فرمود: گاهی که برخی مسائل بر من مشکل میشود، برای حل آن به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} متوسل میشوم. امشب نیز مسألهای برای من مشکل شد و در آن فکر میکردم. ناگاه به دلم افتاد که باز به خدمت آن حضرت روم و سؤال کنم. چون به حرم مطهر رسیدم، چنان که دیدی درِ بسته بر روی من گشوده شد. پس داخل شده، به خدا نالیدم که جواب آن را از آن حضرت دریابم. ناگاه از قبر مطهر، ندایی شنیدم که فرمود: به [[مسجد کوفه]] برو و از [[امام مهدی|قائم]]{{ع}} سؤال کن؛ زیرا که او [[امام مهدی|امام زمان]] توست. پس به نزد محراب [[مسجد کوفه]] آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده، جواب شنیدم و اکنون به منزل خود میروم".<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴.</ref> | | ::::#'''پناهگاه علمی و فکری:''' پیشوایان معصوم {{عم}} معلّمان و مربّیان اصلی جامعه هستند و مردم، همواره از سرچشمه زلال معارف ناب آن بزرگوار بهرهها بردهاند. در زمان [[غیبت]] نیز، اگر چه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} ممکن نیست، ولی آن معدن علوم الهی به راههای مختلف، گره از مشکلاتِ علمی و فکری شیعیان باز میکند. در دوره [[غیبت]] صغرا، بسیاری از سؤالات مردم و علما، از طریقِ نامههای امام به توقیعات مشهور است، پاسخ داده میشد.<ref>ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ص ۲۳۵ – ۲۸۶.</ref> [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در جواب نامه [[اسحاق بن یعقوب]] و سؤالهای او، نوشته است: خداوند تو را هدایت کند و ثابت قدم بدارد! اما اینکه درباره منکران از خاندان و عموزادگان ما سؤال کردی، بدان که بین خدا و هیچ کس خویشاوندی نیست و کسی که مرا انکار کند، از من نیست و عاقبت او همانند سرانجام پسر نوح است... و اما اموالتان را تا پاکیزه نکنید، قبول نمیکنیم... و اما اموالی که برای ما فرستادی، از آن رو میپذیریم که پاکیزه و طاهر است... و کسی که اموال ما را حلال شمرده و آن را بخورد، همانا آتش خورده است... چگونگی استفاده از من، مانند بهرهمندی از خورشیدِ پشت ابر است و من امان مردم روی زمین هستم؛ همانطور که ستارگان، امان اهل آسمانها هستند. از اموری که سودی برایتان ندارد، نپرسید و خود را در آموختن آنچه از شما نخواستهاند، به زحمت نیفکنید و برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که همان، فرج شماست. سلام بر تو ای اسحاق بن یعقوب و سلام بر هر کسی که پیرو هدایت است!<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۷.</ref> پس از [[غیبت صغرا]] هم بارها علمای [[شیعه]]، مشکلات علمی و فکری خود را با [[امام]] خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نمودهاند. میر علّام یکی از شاگردان مقدس اردبیلی<ref>او از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم هجری بود که در تقوا و فضایل اخلاقی، نمونه و مثال زدنی است. بنابر نقل مجلسی، او بارها محضر امام عصر {{ع}} مشرف شده است. از وی آثار ارزشمندی هم به جای مانده است؛ مانند حدائق الشیعه. مزار او در حرم امیرالمؤمنین {{ع}} است.</ref> چنین میگوید: "نیمه شبی در نجف اشرف در صحن مطهر حضرت [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} بودم. ناگاه شخصی را دیدم که به سوی حرم میرود. به سوی او رفتم. چون نزدیک شدم، دیدم که شیخ و استادم ملا [[احمد مقدس اردبیلی]] است. خود را از او پنهان کردم. نزدیک حرم مطهر شد؛ در حالی که در بسته بود. ناگاه دیدم در گشوده شد و داخل حرم گردید. پس از مدتی کوتاه از حرم خارج شد و به سمت کوفه متوجه گردید. به دنبال او روانه شدم؛ به طوری که مرا نمیدید، تا آن که داخل مسجد کوفه شد و در نزد محرابی که [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در آن ضربت زدهاند، قرار گرفت و مدّتی در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از مسجد بیرون رفت و به سمت نجف متوجه گردید. من همچنان دنبال او بودم، تا آنکه به [[مسجد حنانه]] رسید. ناگاه بدون اختیار سرفهام گرفت. چون صدای مرا شنید، برگشت و نگاهی به من کرد و مرا شناخت. فرمود: میر غلام هستی؟ گفتم: آری. گفت: اینجا چه میکنی؟ گفتم: از آن زمان که داخل حرم حضرت [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} شدی، تا حال با شما هستم. شما را به صاحب این قبر قسم میدهم که سرّ این واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم، به من خبر دهید. فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم، آن را به کسی نگویی. چون به او اطمینان دادم، فرمود: گاهی که برخی مسائل بر من مشکل میشود، برای حل آن به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} متوسل میشوم. امشب نیز مسألهای برای من مشکل شد و در آن فکر میکردم. ناگاه به دلم افتاد که باز به خدمت آن حضرت روم و سؤال کنم. چون به حرم مطهر رسیدم، چنان که دیدی درِ بسته بر روی من گشوده شد. پس داخل شده، به خدا نالیدم که جواب آن را از آن حضرت دریابم. ناگاه از قبر مطهر، ندایی شنیدم که فرمود: به [[مسجد کوفه]] برو و از [[امام مهدی|قائم]]{{ع}} سؤال کن؛ زیرا که او [[امام مهدی|امام زمان]] توست. پس به نزد محراب [[مسجد کوفه]] آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده، جواب شنیدم و اکنون به منزل خود میروم".<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴.</ref> |
| ::::#'''هدایت باطنی و نفوذ روحانی:''' [[امام]] و حجّت خدا وظیفه رهبری و هدایت مردم را به عهده دارد و در تلاش است افرادی را که آماده دریافت نور هدایت او هستند، راهنمایی کند. برای انجام این مأموریت الهی، گاهی آشکارا و بیپرده، با انسانها ارتباط برقرار میکند و با گفتار و کردار زندگی ساز خود، راه سعادت و بهروزی آنها را نشان میدهد، و زمانی دیگر با استفاده از قدرت ولایت خود که نیروی غیببی و الهی است در درون قلبها اثر میگذارد. در این بخش، به حضور ظاهری امام و ارتباط مستقیم با او نیازی نیست؛ بلکه هدایتها از راههای درونی و ارتباطات قلبی انجام میگیرد. [[امام علی|امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} در بیان بخش از فعالیتهای [[امام]] میفرماید: "خداوندا! جز این نیست که باید حجّتی از سوی تو در زمین باشد، تا خلق را به سوی آیین تو رهنمون شود... اگر وجود ظاهری او از مردم پنهان باشد؛ ولی بیشک تعالیم و آداب او در دلهای مؤمنان پراکنده است و آنها بر اساس آن، عمل میکنند".<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ح ۱۱۲، ص ۴۶۳.</ref> [[امام غایب]] از طریق همین هدایتها به کار نیروسازی برای قیام و انقلاب جهانی، همّت میگمارد. آنها که شایستگیهای لازم را دارا باشند تحت تربیت ویژه امام، برای حضور در رکابِ آن حضرت آماده میشوند و این یکی از برنامههای امام غایب است که به برکت وجود او انجام میشود. | | ::::#'''هدایت باطنی و نفوذ روحانی:''' [[امام]] و حجّت خدا وظیفه رهبری و هدایت مردم را به عهده دارد و در تلاش است افرادی را که آماده دریافت نور هدایت او هستند، راهنمایی کند. برای انجام این مأموریت الهی، گاهی آشکارا و بیپرده، با انسانها ارتباط برقرار میکند و با گفتار و کردار زندگی ساز خود، راه سعادت و بهروزی آنها را نشان میدهد، و زمانی دیگر با استفاده از قدرت ولایت خود که نیروی غیببی و الهی است در درون قلبها اثر میگذارد. در این بخش، به حضور ظاهری امام و ارتباط مستقیم با او نیازی نیست؛ بلکه هدایتها از راههای درونی و ارتباطات قلبی انجام میگیرد. [[امام علی|امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} در بیان بخش از فعالیتهای [[امام]] میفرماید: "خداوندا! جز این نیست که باید حجّتی از سوی تو در زمین باشد، تا خلق را به سوی آیین تو رهنمون شود... اگر وجود ظاهری او از مردم پنهان باشد؛ ولی بیشک تعالیم و آداب او در دلهای مؤمنان پراکنده است و آنها بر اساس آن، عمل میکنند".<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ح ۱۱۲، ص ۴۶۳.</ref> [[امام غایب]] از طریق همین هدایتها به کار نیروسازی برای قیام و انقلاب جهانی، همّت میگمارد. آنها که شایستگیهای لازم را دارا باشند تحت تربیت ویژه امام، برای حضور در رکابِ آن حضرت آماده میشوند و این یکی از برنامههای امام غایب است که به برکت وجود او انجام میشود. |
| ::::#'''ایمنی بلاها:''' بدون تردید، امنیّت، از اصلیترین سرمایههای زندگی است. پدید آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره زندگی و حیات طبیعی موجودات را در معرض نابودی قرار داده است. کنترل آفتها و بلاها با فراهم آوردن وسائل مادّی ممکن است؛ ولی عوامل معنوی نیز در آن تأثیر فراوانی دارد. در روایات پیشوایان ما، وجود [[امام]] و حجّت الهی، در مجموعه جهان آفرینش، به عنوان عامل امنیّت زمین و اهل آن شمرده شده است. [[امام مهدی]] {{ع}} خود فرموده است: "من موجب ایمنی از بلاها برای ساکنان زمین هستم" <ref>{{عربی|" وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْض"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۹.</ref> وجود [[امام]]، مانع از آن است که مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدی که انجام میدهند به عذابهای سخت الهی گرفتار آیند و طومار حیات زمین و اهل آن در هم پیچیده شود. [[قرآن کریم]] در این باره، خطاب به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ}}<ref> ای رسول ما تا زمانی که تو در میان ایشان مسلمان هستی، خداوند هرگز آنها ار عذاب عمومی گرفتار نخواهد کرد؛ سوره انفال، آیه: ۳۳.</ref>. [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]]{{ع}} که مظهر رحمت و مهر پروردگار است نیز با عنایت خاص خود بلاهای بزرگ را به ویژه از جامعه شیعیان و فرد آنها دور میکند؛ گرچه در بسیاری از موارد، شیعیان به لطف و کرامت او توجه نداشته باشند و دست یاریگری او را در بالای سر خود نشاسند. آن گرامی در معرفی خود فرموده است: "من آخرین جانشین [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} هستم. خدای متعال به سبب وجود من، بلاها را از خاندان و شیعیانم دور میکند"<ref>{{عربی|" أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ مِنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، ح ۱۲، ص ۱۷۱.</ref>. در جریان شکل گیری انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و سالهای پرالتهاب دفاع مقدّس، بارها لطف و محبت آن [[امام]] بزرگوار بر سر ملت و مملکت سایه افکند و نظام اسلامی و ملت مسلمان و مهدی را از گردنه توطئههای سنگین دشمن، عبور داد. شکسته شدن حکومت نظامی شاه در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ به فرمانِ [[امام خمینی]] حادثه سقوط هلی کوپترهای نظامی آمریکا در ۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در صحرای طبس، کشف کودتای نافرجام نوژه در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ و ناکامی دشمنان در جنگ هشت ساله و نیز در توطئههای پس از جنگ و دهها نمونه دیگر، شواهد گویایی برای این عنایات است. | | ::::#'''ایمنی بلاها:''' بدون تردید، امنیّت، از اصلیترین سرمایههای زندگی است. پدید آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره زندگی و حیات طبیعی موجودات را در معرض نابودی قرار داده است. کنترل آفتها و بلاها با فراهم آوردن وسائل مادّی ممکن است؛ ولی عوامل معنوی نیز در آن تأثیر فراوانی دارد. در روایات پیشوایان ما، وجود [[امام]] و حجّت الهی، در مجموعه جهان آفرینش، به عنوان عامل امنیّت زمین و اهل آن شمرده شده است. [[امام مهدی]] {{ع}} خود فرموده است: "من موجب ایمنی از بلاها برای ساکنان زمین هستم" <ref>{{عربی|" وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْض"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۹.</ref> وجود [[امام]]، مانع از آن است که مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدی که انجام میدهند به عذابهای سخت الهی گرفتار آیند و طومار حیات زمین و اهل آن در هم پیچیده شود. [[قرآن کریم]] در این باره، خطاب به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ}}<ref> ای رسول ما تا زمانی که تو در میان ایشان مسلمان هستی، خداوند هرگز آنها ار عذاب عمومی گرفتار نخواهد کرد؛ سوره انفال، آیه: ۳۳.</ref>. [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]]{{ع}} که مظهر رحمت و مهر پروردگار است نیز با عنایت خاص خود بلاهای بزرگ را به ویژه از جامعه شیعیان و فرد آنها دور میکند؛ گرچه در بسیاری از موارد، شیعیان به لطف و کرامت او توجه نداشته باشند و دست یاریگری او را در بالای سر خود نشاسند. آن گرامی در معرفی خود فرموده است: "من آخرین جانشین [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} هستم. خدای متعال به سبب وجود من، بلاها را از خاندان و شیعیانم دور میکند"<ref>{{عربی|" أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ مِنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، ح ۱۲، ص ۱۷۱.</ref>. در جریان شکل گیری انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و سالهای پرالتهاب دفاع مقدّس، بارها لطف و محبت آن [[امام]] بزرگوار بر سر ملت و مملکت سایه افکند و نظام اسلامی و ملت مسلمان و مهدی را از گردنه توطئههای سنگین دشمن، عبور داد. شکسته شدن حکومت نظامی شاه در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ به فرمانِ [[امام خمینی]] حادثه سقوط هلی کوپترهای نظامی آمریکا در ۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در صحرای طبس، کشف کودتای نافرجام نوژه در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ و ناکامی دشمنان در جنگ هشت ساله و نیز در توطئههای پس از جنگ و دهها نمونه دیگر، شواهد گویایی برای این عنایات است. |