اخلاص: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
#'''مرتبه دوم:'''مرتبه میانه این ملکه [[اخلاقی]]، آن است که [[انسان]] در تمامی حالات - حتّی در لحظاتی که در فراغت بهسر میبرد نیز-، از یاد او فراغت نیابد، و از این رو حرکت و سکون او تنها و تنها برای او - جلَّ و علا! - باشد: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«(این چراغ) در خانههایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیدهدمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی میستایند * مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمیدارد» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۱۰.</ref>. | #'''مرتبه دوم:'''مرتبه میانه این ملکه [[اخلاقی]]، آن است که [[انسان]] در تمامی حالات - حتّی در لحظاتی که در فراغت بهسر میبرد نیز-، از یاد او فراغت نیابد، و از این رو حرکت و سکون او تنها و تنها برای او - جلَّ و علا! - باشد: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«(این چراغ) در خانههایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیدهدمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی میستایند * مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمیدارد» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۱۰.</ref>. | ||
#'''مرتبه سوّم:'''این مرتبه که شدیدترین این مراتب است نیز، آن است که بر [[قلب]] فرد، تنها [[خداوند متعال]] [[حکومت]] رانَد؛ بلکه میتوان گفت که قلبش مختصّ [[مقام]] ربوبی شده نه در آن چیزی دیگر یافت شود، و نه بر آن کسی دیگر [[حکم]] رانَد. [[قرآن کریم]] بر این مرتبه و صاحبان آن، عنوان "مخلَص" - بفتح لام - را اطلاق فرموده است. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>« بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>. | #'''مرتبه سوّم:'''این مرتبه که شدیدترین این مراتب است نیز، آن است که بر [[قلب]] فرد، تنها [[خداوند متعال]] [[حکومت]] رانَد؛ بلکه میتوان گفت که قلبش مختصّ [[مقام]] ربوبی شده نه در آن چیزی دیگر یافت شود، و نه بر آن کسی دیگر [[حکم]] رانَد. [[قرآن کریم]] بر این مرتبه و صاحبان آن، عنوان "مخلَص" - بفتح لام - را اطلاق فرموده است. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>« بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>. | ||
از این [[آیه شریفه]]، روشن میشود که آن کس که در شمار مخلَصان است، در سایه [[عنایت]] و [[حکومت]] او بهسر میبرد؛ از این رو [[خداوند متعال]] [[بدی]] و [[زشتی]] را از او دور کرده، [[شیطان]] را به [[حریم]] او راه نمیدهد. این معنی در شماری دیگر از [[آیات قرآن]] نیز به اشاره گرفته شده است<ref>الحجر، ۴۰: الصّافات، ۴۰، ۷۴، ۱۲۸، ۱۶۰، ۱۶۹؛ ص، ۸۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۱۰-۲۱۱.</ref>. | *از این [[آیه شریفه]]، روشن میشود که آن کس که در شمار مخلَصان است، در سایه [[عنایت]] و [[حکومت]] او بهسر میبرد؛ از این رو [[خداوند متعال]] [[بدی]] و [[زشتی]] را از او دور کرده، [[شیطان]] را به [[حریم]] او راه نمیدهد. این معنی در شماری دیگر از [[آیات قرآن]] نیز به اشاره گرفته شده است<ref>الحجر، ۴۰: الصّافات، ۴۰، ۷۴، ۱۲۸، ۱۶۰، ۱۶۹؛ ص، ۸۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۱۰-۲۱۱.</ref>. | ||
*حال بر این اساس که هر یک از این مراتب سه گانه را مراتب دیگری است، که خود از شدّت و [[ضعف]] برخوردار است، میتوان گفت که دور کردن [[زشتی]] و [[گناه]] از [[حریم]] مخلَصان نیز، مراتبی چند دارد، که بنا بر حیطه حکمرانی [[حضرت حق]] بر [[قلب]] سالک، حیطه آن مشخّص میشود. | *حال بر این اساس که هر یک از این مراتب سه گانه را مراتب دیگری است، که خود از شدّت و [[ضعف]] برخوردار است، میتوان گفت که دور کردن [[زشتی]] و [[گناه]] از [[حریم]] مخلَصان نیز، مراتبی چند دارد، که بنا بر حیطه حکمرانی [[حضرت حق]] بر [[قلب]] سالک، حیطه آن مشخّص میشود. | ||
*حالت ضعیف این مرتبه، حالتی است که در کنار [[عصمت]] قرار دارد؛ | *حالت ضعیف این مرتبه، حالتی است که در کنار [[عصمت]] قرار دارد؛ |
نسخهٔ ۴ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۱۳
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اخلاص (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- خلوص، بدون تردید سرّی از اسرار الهی است، که حضرت حق آن را تنها برای آن کس که در میان بندگان خود برگزیند، افشا مینماید. خلوص ملکهای است که موجب میشود تا آنکه از آن بهرهمند است، در یاد خود تنها حضرت حق را داشته و وجود خویش را از غیر او بپیراید؛ او خود در این رابطه میفرماید: ﴿صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً﴾[۱]؛ و باز میفرماید: ﴿إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ﴾[۲][۳].
مراتب خلوص
- مرتبه نخست: این مرتبه، ضعیفترین مرتبه خلوص است. در این مرتبه، خالصان در تمامی کارها، سخنان و حتّی اندیشههای خود، تنها و تنها حضرت حق را در نظر خواهند داشت. خداوند متعال در اشاره به اینان میفرماید: ﴿فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴾[۴][۵].
- مرتبه دوم:مرتبه میانه این ملکه اخلاقی، آن است که انسان در تمامی حالات - حتّی در لحظاتی که در فراغت بهسر میبرد نیز-، از یاد او فراغت نیابد، و از این رو حرکت و سکون او تنها و تنها برای او - جلَّ و علا! - باشد: ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾[۶][۷].
- مرتبه سوّم:این مرتبه که شدیدترین این مراتب است نیز، آن است که بر قلب فرد، تنها خداوند متعال حکومت رانَد؛ بلکه میتوان گفت که قلبش مختصّ مقام ربوبی شده نه در آن چیزی دیگر یافت شود، و نه بر آن کسی دیگر حکم رانَد. قرآن کریم بر این مرتبه و صاحبان آن، عنوان "مخلَص" - بفتح لام - را اطلاق فرموده است. به این آیه شریفه بنگرید: ﴿كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ﴾[۸].
- از این آیه شریفه، روشن میشود که آن کس که در شمار مخلَصان است، در سایه عنایت و حکومت او بهسر میبرد؛ از این رو خداوند متعال بدی و زشتی را از او دور کرده، شیطان را به حریم او راه نمیدهد. این معنی در شماری دیگر از آیات قرآن نیز به اشاره گرفته شده است[۹][۱۰].
- حال بر این اساس که هر یک از این مراتب سه گانه را مراتب دیگری است، که خود از شدّت و ضعف برخوردار است، میتوان گفت که دور کردن زشتی و گناه از حریم مخلَصان نیز، مراتبی چند دارد، که بنا بر حیطه حکمرانی حضرت حق بر قلب سالک، حیطه آن مشخّص میشود.
- حالت ضعیف این مرتبه، حالتی است که در کنار عصمت قرار دارد؛
- و مرتبه متوسّط آن، همان عصمت است؛
- و مرتبه شدید آن، حالتی است برتر از عصمت.
- مرتبه ضعیف، ویژه کاملان در میدان سلوک و تهذیب است؛
- و مرتبه متوسّط، خاصّ انبیاء الهی(ع) است؛
- و مرتبه شدید آن، تنها مربوط به پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت ایشان(ع) میباشد[۱۱].
- از همین کتاب الهی، بهخوبی استفاده میشود که ارسال پیامبران و انزال کتب الهی نیز، تنها و تنها برای آن بوده است، که مردمان را به این فضیلت آگاه کرده آنان را به تحصیل آن سوق دهند. از همین رو است که هیچ یک از فضائل از نظر اهمیّت و عظمت، همچون این فضیلت نمیباشد. به این چند آیه شریفه توجّه کنید:
- ﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى﴾[۱۲]؛
- ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ *أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ * ... قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ * وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ * قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ * قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي﴾[۱۳]؛
- ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ﴾[۱۴]
در این آیات و نمونههای بسیار دیگرش، نکتهای است که نظر انسان را به سختی به خود جلب مینماید. آن نکته یادکردنی، این است که بهدست آوردن خلوص، تنها از راه عمل میسر نمیگردد؛ بلکه خلوص آنگاه بهدست میآید، که در دین بهکار رود، و دین مجموعهای است که از اعتقاد، اقرار زبانی و عمل با اعضاء بدن، تشکیل شده است[۱۵].
- بنابراین، مُخلَص واقعی کسی است که در مجموع دین -یعنی اعتقادات، سخنان وکارها - اخلاص ورزد؛ امّا کسی که در اعمال و اقوالش اخلاص داشته در اعتقادات از آن بیبهره ماند، خودنمایی کرده؛ همانگونه که کسی که در اعتقادات و اقوال خلوص داشته، امّا در اعمالش از آن بیبهره باشد نیز، تنها خودنمایی است که جامه اخلاص بر تن کرده است!. بر این اساس، مخلَص حقیقی در هر سه جزء پیشگفته، و نه تنها در یکی یا در دو عدد از آنها، اخلاص میورزد. به همین جهت است که در قرآن کریم بارها به اخلاص در دین، و نه اخلاص در عمل تنها، تأکید شده است؛ چه عنوان اخلاص در دین میتواند همه موارد سه گانه را تحت پوشش خود قرار دهد. به این آیه شریفه نیز بنگرید: ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ﴾[۱۶]. حال اگر کسی دین را در این آیات بهمعنای اطاعت بداند، هم برخلاف معنای ظاهر آیه رفته، و هم این نکته لطیف را از معنای آن سلب کرده است[۱۷].
- کوتاه سخن آنکه قرآن کریم دلالت مینماید، که مخلص کسی است که از اخلاصی راسخ و استوار در اعتقاداتش بهرهمند است، بهگونهای که هیچ جزئی از اعتقادات او از عناصر غیر اسلامی سرچشمه نمیگیرد. در سخنانش نیز همینگونه است، بنابراین سخنانش از شائبه اوهام و خرافات پیراسته است؛ او چون عبارت شریف ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۱۸] را بر زبان آورَد، حقیقت این سخن را در مییابد، و نه آنکه تنها زبانش به حرکت درآید، امّا معنای آن بر جانش ننشسته باشد. در کارهای گوناگونش نیز همینگونه است، چه هیچ چیزی از منافع مادّی و یا حتّی منافع معنوی در کنار حضرت حق هدف افعال او نخواهد بود، از این رو عنوان مخلَص به خوبی بر او صادق میآید. راغب اصفهانی به درستی در "مفردات ألفاظ القرآن الکریم" میآورد: الْإِخْلَاصِ: التّبرّي عن كلّ ما دون اللّه تعالى[۱۹]: "اخلاص بیزاری جستن است از هر آنچه غیر خداوند متعال میباشد"؛ حضرت حق خود میفرماید: ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا﴾[۲۰]؛ و میفرماید: ﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۲۱][۲۲].
- مراد از "وجه" در این دو آیه، ذات الهی است؛ بنابراین، در آیه نخست تصریح مینماید که بهترین دینها و یا بهترین مراتب دین، آن است که انسان با هویّت قلبی، اعتقادی، قولی و فعلیِ خود تسلیم حضرت حق بوده، بهگونه حضرت ابراهیم(ع) اخلاص ورزد؛ چه ابراهیم از پس اخلاصش به مقام خلیلی رسید، که نشان دهنده اتّصال کامل او با حضرت حق بود.
- آیه دوم نیز نشان میدهد که ابراهیم خلیل(ع)، بعد از آنکه به بعضی از مراتب بسیار بالای یقین دست یافت، با قلب خود قیّومیّت حضرت حق، و در مقابل آن پستی، فروافتادگی، فقر، امکان و سایه بودن دیگر موجودات را دریافت؛ به عبارتی دیگر قلب او سایه بودن عالَم وجود و صاحب سایه بودن حضرت حق را دریافت، غنای مطلق او و فقر محض بنده، دریا بودن پروردگار و نمی بیش نبودن بنده و... را باز شناخت: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾[۲۳][۲۴].
- از این رو، از تمامی جز او دست کشید، و با تمام وجود به سوی او پر کشید؛ گویا غیر را نمیبیند یا نمییابد، چه در این مرتبه به خلوص علمی رسیده بود.
- در آیه دیگری نیز از حصول مقام تسلیم برای ایشان خبر میدهد: ﴿وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ * إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۲۵].
- نمونه این آیه در قرآن کریم بسیار است. بیمناسبت نیست که در اینجا، به این دو آیه مبارک نیز اشاره کنیم:
- ﴿بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ﴾[۲۶]؛
- ﴿وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى﴾[۲۷][۲۸].
- از همین آیات، استفاده میشود که حقیقت و واقعیّت عمل و حتّی قلب آدمی، همان خلوص است و بس. از این رو عملی که از خلوص تهی است، عمل نیست؛ بلکه همچون جسمی است که از روح بیبهره است. بالاتر از این، خود در شمار گناهان و بلکه گناهان کبیره است، که به کفر پهلو میزند!. قلب بیاخلاص نیز قلب نیست، بلکه محلّ آلودگیها و ظلمت است که ظلماتی چند در آن متراکم شده لایه لایه بر هم فروافتاده است. این قلب سرانجام همچون سنگ میشود، که نه امّید خیری بر آن میروَد، و نه نجاتی برای آن حاصل میشود؛ چه نجات تنها از کسب کمالات حاصل میشود، و کسب کمال نیز برای سنگ سخت محال است!: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ *وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۲۹]؛
- ﴿مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَى شَيْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ﴾[۳۰]؛
- ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ * أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ﴾[۳۱]؛
﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا﴾[۳۲][۳۳].
- نمونههای این آیات در قرآن کریم بسیار بوده، و در سنّت نبوی و احادیث ائمّه هدی(ع) نیز این معنی بسیار به چشم میآید. شیخ حرّ عاملی در ابتدای موسوعه گرانسنگ خود "وسائل الشّیعه"، به شماری از این روایات اشاره نموده است. نمونه را میتوان به این حدیث نبوی -که شیعه و سنّی تواتر لفظی آن را پذیرفتهاند- اشاره نمود: "ارزش اعمال بهواسطه نیّتها است" [۳۴]؛ نیز سخت مشهور است که: "ارزش هر انسانی به نیّتهای اوست" [۳۵] و نیز فرمودهاند:"هیچ عملی نیست مگر آنکه نیّتی در پشت آن قرار دارد" [۳۶].حضرت حق نیز میفرماید: ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾[۳۷]. چه مراد از این آیه شریفه، میتواند آن باشد که نیّت، عمل صالح را به سوی درگاه الهی فرا میبرد، و بدون نیّت اعمال اصلاً به آن درگاه عالی نرسیده پذیرفته نمیگردد[۳۸].
- کوتاه سخن آنکه آیات و روایات، هردو بر این نکته همداستانند که عمل بدون اخلاص همچون جسمی است که روح نداشته باشد؛ از این رو همچون سرابی است که انسان تشنه آبش میپندارد، امّا در حقیقت چیزی نبوده از حقیقت برخوردار نمیباشد. حال توجّه کنیم که اگر خودنمایی، ریاء و نفاق نیز به عملی که از خلوص بیبهره است افزوده شود، چه سرنوشت شومی برای آن کار و صاحب آن در عالم واقع پدیدار میگردد؟!.
به تعبیر قرآن کریم، اگر کسی در عمل خود غیر از خداوند متعال چیز دیگری را در نظر آورد، تنها جهنّم را نصیب میبرَد، و جز از آن هیچ بهرهای دیگر بهدست نخواهد آورد.
- از این رو در هر کاری گذشته از نیکویی آن کار، نیکوییِ کننده آن نیز مهمّ است و سرنوشتساز؛ چه روح هر کاری به نیکویی کننده آن - که بهواسطه نیّت و خلوص او معیّن میشود- نیز، بستگی تمام دارد. آری! نیکی خودکار سرانجام به کمک کننده آن خواهد شتافت- ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۳۹]-؛ همانگونه که کسی که بیمارستانی را برای کمک به مردمان بنا میکند امّا در ساخت آن خلوص نمیورزد، از منافع معنوی آن در قیامت بهرهمند خواهد شد، امّا خود این کار نمیتواند در پرونده اخروی او در شمار حسنات قرار گیرد[۴۰][۴۱].
منابع
پانویس
- ↑ «رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوشرنگ (و نگار) تر از خداوند کیست؟» سوره بقره، آیه ۱۳۸.
- ↑ «و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۰۹.
- ↑ «پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۱۰.
- ↑ «(این چراغ) در خانههایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیدهدمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی میستایند * مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمیدارد» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۱۰.
- ↑ « بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ الحجر، ۴۰: الصّافات، ۴۰، ۷۴، ۱۲۸، ۱۶۰، ۱۶۹؛ ص، ۸۳.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۱۰-۲۱۱.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۱۱.
- ↑ «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانهای اندرز میدهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید» سوره سبأ، آیه ۴۶.
- ↑ «ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستادهایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب میداری بپرست * آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفتهاند (و میگویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمیپرستیم، در آنچه اختلاف میورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمیکند * ... بگو: من فرمان یافتهام که خداوند را در حالی که دین (خویش) را برای او ناب میدارم بپرستم * و فرمان یافتهام که نخستین فرمانبردار باشم * بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم * بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب میدارم، میپرستم» سوره زمر، آیه ۲-۱۴.
- ↑ «و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار (و استوار)» سوره بینه، آیه ۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۱۲.
- ↑ «و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار (و استوار)» سوره بینه، آیه ۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۱۳.
- ↑ «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
- ↑ مفردات الفاظ القرآن الکریم، ص۱۵۵.
- ↑ «و بهدینتر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.
- ↑ «من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۱۴.
- ↑ «و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۱۵.
- ↑ «و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی میگرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیدهایم و بیگمان او در جهان واپسین از شایستگان است * آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۰.
- ↑ «آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است» سوره بقره، آیه ۱۱۲.
- ↑ «و هر که روی (دل) خویش به سوی خداوند نهد و نکوکار باشد بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است» سوره لقمان، آیه ۲۲.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۱۵.
- ↑ «ای مؤمنان! صدقههای خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را میبخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بیرویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام میدهند هیچ (بهره) نمیتوانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند * و داستان (بخشش) کسانی که داراییهای خود را در جست و جوی خشنودی خداوند و برای استواری (نیّت خالصانه) خودشان میبخشند، همچون باغساری بر پشتهوارهای است که بارانی تند- و اگر نه بارانی تند، بارانی نرمریز- بدان برسد و میوههایش را دوچندان کند و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۶۴-۲۶۵.
- ↑ «حکایت کردار آنان که به پروردگارشان کفر ورزیدند چون (توده) خاکستری است که در روزی بادخیز باد بر آن بوزد؛ از آنچه به چنگ آوردهاند چیزی در کف ندارند؛ این همان گمراهی ژرف است» سوره ابراهیم، آیه ۱۸.
- ↑ «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب میپندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا مییابد که به حسابش تمام میرسد و خداوند حسابرسی سریع است * یا چون تاریکیهایی است در دریایی ژرف که موجی فرا موجی، فراز آن ابری آن را فرو میپوشد، تاریکیهایی است پشت بر پشت که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند، و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۳۹-۴۰.
- ↑ «هر کس این جهان زودگذر را بخواهد، آنچه در آن بخواهیم برای هر کس اراده کنیم زود بدو میدهیم سپس برای او دوزخ را میگماریم که در آن نکوهیده رانده درآید * و از کوشش آنانکه جهان واپسین را بخواهند و فراخور آن بکوشند و مؤمن باشند؛ سپاسگزاری خواهد شد» سوره اسراء، آیه ۱۸-۱۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۱۶-۲۱۷.
- ↑ «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ»
- ↑ «لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى»
- ↑ «لَا عَمَلَ إِلَّا بِالنِّيَّةِ»؛ وسائل الشیعه، ج۱، ص۳۳ - ۳۵.
- ↑ «سخن پاک به سوی او بالا میرود و کردار نیکو آن را فرا میبرد» سوره فاطر، آیه ۱۰.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۱۸.
- ↑ «بیگمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمیسازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۷۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۱۸-۲۱۹.