تولی و تبری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'رده: اتمام لینک داخلی' به '')
جز (جایگزینی متن - ')| ' به ')|')
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''تولی و تبری''' به معنای [[ولایت پذیری]] (پیوستن به ولایت کسی) و [[بیزاری جستن]] (از ولایت کسی خارج بودن) است. ریشه این دو تعبیر "[[ولایت]]" و "[[برائت]]" است. [[ولایت]] یعنی [[همبستگی]]، [[دوستی]]، پیوند، [[یاری]] و [[اطاعت‌پذیری]]. [[برائت]] یعنی [[بیزاری جستن]]، اظهار [[مخالفت]]، ترک رابطه، زیر بار نرفتن. [[مسلمان]] موظّف است نسبت به [[خدا]] و [[پیامبر]] و [[امامان]] و [[قرآن]] و [[حق]] و [[اسلام]]، [[ولایت]] و [[همبستگی]] داشته باشد و از [[بت]] و [[شرک]] و [[کافران]] و [[دشمنان]] و [[طاغوت]] و [[باطل]]، [[تبرّی]] بجوید. این همان [[تولّی و تبرّی]] است، یعنی موضع داشتن، متعهدانه [[زندگی]] کردن، در صفِ [[حق]] بودن و از گروه [[باطل]] جدا گشتن. مصداق روشن این جبهه‌گیری، نسبت به [[اهل بیت پیامبر]] و [[دشمنان]] آنان است. کمال [[دین]] در [[ولایت]] [[اهل بیت]] و [[برائت]] از [[دشمنان]] آنان است. در [[دعاها]] و [[زیارت‌نامه‌ها]] تأکید فراوان بر [[تولّی]] نسبت به [[ائمه]] و [[تبرّی]] از [[دشمنان]] آنان است و [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} و [[خاندان پیامبر]]، از شاخصه‌های یک مسلمانِ [[راستین]] است. [[تولی]] و [[تبرّی]] در همه زمان‌ها نسبت به همه [[اهل حق]] و [[اهل باطل]] ضروری است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)| فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۶۳.</ref>. در [[فرهنگ اسلامی]]، [[جهان]] عرصه تقابل و هم آوردی در "[[ولایت]]" است؛ [[ولایت]] [[خدا]] و [[دوستان]] او از یک سو و [[ولایت]] [[شیطان]] ([[طاغوت]]) و [[پیروان]] او از سوی دیگر. در این [[فرهنگ]]، [[انسان‌ها]] یا در خط [[ولایت]] [[خدا]] و [[دوستان]] [[خدا]] هستند که [[خدا]]، آنها را از تاریکی‌های [[نادانی]] و [[گمراهی]]، خارج و به روشنای [[دانایی]] و [[رستگاری]] داخل می‌کند یا در خط [[ولایت]] [[شیطان]] و [[دوستان]] [[شیطان]] قرار دارند که اولیای‌شان، آنها را از [[روشنایی]] [[هدایت]] به سوی تاریکی‌های [[ضلالت]] می‌کشانند: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷؛ و نیز ر.ک: سوره جاثیه، آیه ۱۹.</ref>. بر اساس این نگرش، در [[آموزه‌های اسلامی]]، به نقش "[[ولایت]]" در [[زندگی]] [[انسان‌ها]] توجه ویژه‌ای شده است و همه اهل [[ایمان]] موظفند از یک‌سو، سر در گرو [[ولایت]] [[حق]] و [[پیروان]] آن داشته باشند و از سوی دیگر، از [[ولایت]] [[شیطان]] و [[پیروان]] او بیزاری جویند. این همان [[حقیقت]] "[[تولی]]" و "[[تبری]]" است که در [[مکتب]] [[تشیع]] بر آن بسیار تأکید شده است<ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص ۸۵-۹۴.</ref>.
'''تولی و تبری''' به معنای [[ولایت پذیری]] (پیوستن به ولایت کسی) و [[بیزاری جستن]] (از ولایت کسی خارج بودن) است. ریشه این دو تعبیر "[[ولایت]]" و "[[برائت]]" است. [[ولایت]] یعنی [[همبستگی]]، [[دوستی]]، پیوند، [[یاری]] و [[اطاعت‌پذیری]]. [[برائت]] یعنی [[بیزاری جستن]]، اظهار [[مخالفت]]، ترک رابطه، زیر بار نرفتن. [[مسلمان]] موظّف است نسبت به [[خدا]] و [[پیامبر]] و [[امامان]] و [[قرآن]] و [[حق]] و [[اسلام]]، [[ولایت]] و [[همبستگی]] داشته باشد و از [[بت]] و [[شرک]] و [[کافران]] و [[دشمنان]] و [[طاغوت]] و [[باطل]]، [[تبرّی]] بجوید. این همان [[تولّی و تبرّی]] است، یعنی موضع داشتن، متعهدانه [[زندگی]] کردن، در صفِ [[حق]] بودن و از گروه [[باطل]] جدا گشتن. مصداق روشن این جبهه‌گیری، نسبت به [[اهل بیت پیامبر]] و [[دشمنان]] آنان است. کمال [[دین]] در [[ولایت]] [[اهل بیت]] و [[برائت]] از [[دشمنان]] آنان است. در [[دعاها]] و [[زیارت‌نامه‌ها]] تأکید فراوان بر [[تولّی]] نسبت به [[ائمه]] و [[تبرّی]] از [[دشمنان]] آنان است و [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} و [[خاندان پیامبر]]، از شاخصه‌های یک مسلمانِ [[راستین]] است. [[تولی]] و [[تبرّی]] در همه زمان‌ها نسبت به همه [[اهل حق]] و [[اهل باطل]] ضروری است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۶۳.</ref>. در [[فرهنگ اسلامی]]، [[جهان]] عرصه تقابل و هم آوردی در "[[ولایت]]" است؛ [[ولایت]] [[خدا]] و [[دوستان]] او از یک سو و [[ولایت]] [[شیطان]] ([[طاغوت]]) و [[پیروان]] او از سوی دیگر. در این [[فرهنگ]]، [[انسان‌ها]] یا در خط [[ولایت]] [[خدا]] و [[دوستان]] [[خدا]] هستند که [[خدا]]، آنها را از تاریکی‌های [[نادانی]] و [[گمراهی]]، خارج و به روشنای [[دانایی]] و [[رستگاری]] داخل می‌کند یا در خط [[ولایت]] [[شیطان]] و [[دوستان]] [[شیطان]] قرار دارند که اولیای‌شان، آنها را از [[روشنایی]] [[هدایت]] به سوی تاریکی‌های [[ضلالت]] می‌کشانند: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷؛ و نیز ر.ک: سوره جاثیه، آیه ۱۹.</ref>. بر اساس این نگرش، در [[آموزه‌های اسلامی]]، به نقش "[[ولایت]]" در [[زندگی]] [[انسان‌ها]] توجه ویژه‌ای شده است و همه اهل [[ایمان]] موظفند از یک‌سو، سر در گرو [[ولایت]] [[حق]] و [[پیروان]] آن داشته باشند و از سوی دیگر، از [[ولایت]] [[شیطان]] و [[پیروان]] او بیزاری جویند. این همان [[حقیقت]] "[[تولی]]" و "[[تبری]]" است که در [[مکتب]] [[تشیع]] بر آن بسیار تأکید شده است<ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص ۸۵-۹۴.</ref>.


==مقدمه==
==مقدمه==

نسخهٔ ‏۷ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۱۹

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تولی و تبری (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

تولی و تبری به معنای ولایت پذیری (پیوستن به ولایت کسی) و بیزاری جستن (از ولایت کسی خارج بودن) است. ریشه این دو تعبیر "ولایت" و "برائت" است. ولایت یعنی همبستگی، دوستی، پیوند، یاری و اطاعت‌پذیری. برائت یعنی بیزاری جستن، اظهار مخالفت، ترک رابطه، زیر بار نرفتن. مسلمان موظّف است نسبت به خدا و پیامبر و امامان و قرآن و حق و اسلام، ولایت و همبستگی داشته باشد و از بت و شرک و کافران و دشمنان و طاغوت و باطل، تبرّی بجوید. این همان تولّی و تبرّی است، یعنی موضع داشتن، متعهدانه زندگی کردن، در صفِ حق بودن و از گروه باطل جدا گشتن. مصداق روشن این جبهه‌گیری، نسبت به اهل بیت پیامبر و دشمنان آنان است. کمال دین در ولایت اهل بیت و برائت از دشمنان آنان است. در دعاها و زیارت‌نامه‌ها تأکید فراوان بر تولّی نسبت به ائمه و تبرّی از دشمنان آنان است و ولایت علیS و خاندان پیامبر، از شاخصه‌های یک مسلمانِ راستین است. تولی و تبرّی در همه زمان‌ها نسبت به همه اهل حق و اهل باطل ضروری است[۱]. در فرهنگ اسلامی، جهان عرصه تقابل و هم آوردی در "ولایت" است؛ ولایت خدا و دوستان او از یک سو و ولایت شیطان (طاغوت) و پیروان او از سوی دیگر. در این فرهنگ، انسان‌ها یا در خط ولایت خدا و دوستان خدا هستند که خدا، آنها را از تاریکی‌های نادانی و گمراهی، خارج و به روشنای دانایی و رستگاری داخل می‌کند یا در خط ولایت شیطان و دوستان شیطان قرار دارند که اولیای‌شان، آنها را از روشنایی هدایت به سوی تاریکی‌های ضلالت می‌کشانند: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۲]. بر اساس این نگرش، در آموزه‌های اسلامی، به نقش "ولایت" در زندگی انسان‌ها توجه ویژه‌ای شده است و همه اهل ایمان موظفند از یک‌سو، سر در گرو ولایت حق و پیروان آن داشته باشند و از سوی دیگر، از ولایت شیطان و پیروان او بیزاری جویند. این همان حقیقت "تولی" و "تبری" است که در مکتب تشیع بر آن بسیار تأکید شده است[۳].

مقدمه

"تولی" بر وزن ترقی مصدر باب تفعل از ماده "ولی" و در لغت به معنای پذیرش ولایت و کسی را ولی خود قرار دادن است. "ولی" در زبان عرب به معنای دوست، یاور و سرپرست آمده است. چنان که مصدر آن "ولایت" نیز به معنای دوستی، یاوری و سرپرستی به کار می‌رود. بنابراین، تولی هم به معنای پذیرش دوستی و کسی را دوست خود قرار دادن است و هم به معنای پذیرش سرپرستی و کسی را سرپرست خود قرار دادن. با توجه به موارد کاربرد این کلمه در آیات و روایات می‌توان گفت که دوستی و سرپرستی، لازم و ملزوم یکدیگرند و پذیرش دوستی، مقدمه پذیرش سرپرستی است؛ زیرا دل سپردن، مقدمه سر سپردن است و انسان تا به کسی دل نبندد، نمی‌تواند سرسپرده او شود و چنان که باید و شاید تسلیم او گردد[۴]. "تبری" نیز بر همان وزن و از همان مصدر از ماده ابرءا و به معنای بیزاری جستن، بیزار شدن[۵] و دوری گزیدن آمده است[۶]. در مورد معنای اصطلاحی این دو کلمه نیز گفته‌اند: تولی و تبری؛ یعنی انسان از لحاظ عاطفی، قلب خود را از محبت و علاقه خدا، پیامبران و ائمه معصومین و جانشینان به حق آنان (فقیهان) و مؤمنان پر کند و در عین حال، بغض و کینه دشمنان آنها را به دل بگیرد و از نظر سیاسی و اجتماعی، سرپرستی، رهبری، دوستی و حکومت الهی را بپذیرد و از حکومت دشمنان اسلام دوری جوید[۷][۸].

تولی و تبری در آموزه‌های اسلامی

اگرچه "تولی" و "تبری" را در اصطلاح از فروع دین شمرده‌اند، ولی از مجموعه معارف اسلامی، به ویژه آموزه‌های مکتب اهل بیت: چنین بر می‌آید که این دو موضوع، نه فرع دین، بلکه همه دین و تمامیت ایمان هستند و به بیان دیگر، دین و ایمان چیزی جز دوستی ورزیدن و بیزاری جستن (دوری گزیدن) به خاطر خدا نیست. فضیل بن یسار، یکی از یاران امام صادق S نقل می‌کند: از امام صادق S پرسیدم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ فرمود: آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟"[۹]. در روایت دیگری، امام صادق S فرماید: "آن کس که برای خدا دوستی بورزد، برای خدا دشمنی کند و برای خدا ببخشد، از کسانی است که ایمان او کامل شده است"[۱۰]. و باز می‌فرماید: "کسی که دوستی و دشمنی‌اش بر اساس دین نباشد، دین ندارد"[۱۱]. همچنین از آن حضرت نقل شده است رسول خدا - درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد - به یارانش فرمود: استوارترین دست‌آویزهای ایمان کدام است؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر می‌دانند. بعضی گفتند: نماز؛ بعضی گفتند: زکات؛ بعضی گفتند: روزه؛ بعضی گفتند: حج و عمره و بعضی گفتند: جهاد. پس پیامبر خدا فرمود: برای همه آنچه گفتید فضیلتی است، ولی استوار‌ترین دست آویزهای ایمان نیست، بلکه استوارترین دست‌آویز ایمان، دوستی در راه خدا، پیروی کردن از اولیای خدا و بیزاری جستن از دشمنان خداست[۱۲]. این همه نیست مگر به دلیل آنکه دوستی‌ها و دشمنی‌های آدمی مبدأ همه کنش‌ها و واکنش‌ها و اثرگذاری و اثرپذیری‌های او و تعیین کننده منش و روش او در زندگی فردی و اجتماعی است. نجات و رستگاری یا سقوط و گمراهی هر انسانی نیز بستگی تام و تمامی به این موضوع دارد که او در زندگی خود به چه کسی یا چه چیزی دل بسته و به ولایت که سرسپرده است[۱۳].

دوستان و دشمنان اهل ایمان

  1. قرآن: آیه قرآن کریم در آیات متعددی به معرفی "ولی" مؤمنان پرداخته است که این از آن جمله است: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۴]. خداوند متعال در ادامه این آیه، کسانی را که ولایت خدا، رسول خدا a و ولی خدا را گردن می‌نهند، به عنوان "حزب الله" می‌ستاید: وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ[۱۵]. براساس آیه یاد شده، تنها خدا، پیامبر و جانشین پیامبر که در پایان آیه به کنایه از وی یاد شده است - و همه می‌دانیم که او کسی جز امیر مؤمنان علی S نیست - صلاحیت ولایت بر مؤمنان را دارند[۱۶]. همچنین خداوند در مورد کسانی که مؤمنان باید از دوستی کردن با آنها و پذیرش سرپرستی و ولایت شان خودداری کنند، در قرآن کریم می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ[۱۷]. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۱۸]. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ...[۱۹].
  2. روایات: با توجه به اهمیت و نقش ولایت‌ورزی و برائت‌جویی در زندگی فردی و اجتماعی اهل ایمان، پیامبر اکرم a و امامان معصوم (ع) در موارد متعددی، درباره دو موضوع یاد شده بحث کرده‌اند. آنان در مورد کسانی که شایسته است مؤمنان آنها را دوست و سرپرست خود برگزینند و همچنین کسانی که سزاوار است ایشان از پذیرش دوستی و ولایت آنها خودداری کنند، به تفصیل سخن گفته‌اند تا آنجا که در برخی از مجموعه‌های روایی شیعه، بابی با عنوان «اَلْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ»؛ "دوستی و دشمنی در راه خدا" به این موضوع اختصاص یافته است[۲۰]. با بررسی اجمالی روایاتی که در این زمینه از پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین (ع) وارد شده است، به روشنی درمی‌یابیم که در اندیشه اسلامی پذیرش ولایت و سرپرستی اهل بیت، محور همه دوستی‌ها و مخالفت با ولایت آنها محور همه دشمنی‌هاست. از این رو، اهل ایمان موظفند با هر کس که ولایت و سرپرستی اهل بیت (ع) را پذیرفته است، دوستی و با هر کس که از در دشمنی با این خاندان وارد شده است، دشمنی کنند.

ضرورت ولایت‌ورزی و برائت‌جویی

تولی و تبری دو رکن انتظار

پیامبر و برائت در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

منظور از برائت، مشخص کردن موضع و صف بندی و جبهه مؤمنان با مشرکان مکه است که نقض عهد با پیامبر کردند و از سوی خدا وحی رسید که پیامبر باید رسما موضع خود را با این گروه مشخص کند و دیگر اجازه ندهد که مؤمنان با آنان دوست باشند و بدانند که: « أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ[۲۹] ». خدا و رسولش از این مشرکان برائت می‌جوید.

  • بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۳۰]
  • وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ[۳۱]
  • قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ[۳۲]
  • فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ[۳۳]
  • نکته: در آیات فوق این مطالب قابل توجه است:
  1. برائت خدا و پیامبر از مشرکین برای فاصله گرفتن از آنها جهت جلوگیری از دسیسه‌ها و توطئه‌های آنان اعلام شده و جمله: «الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۳۴]» اشاره به گروهی است که با مسلمانان پیمان داشتند و نقض پیمان کردند.
  2. پیامبر مأمور دعوت به توحید است و باید برائت خود را از شرک اعلام کند: إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ[۳۵]
  3. پیامبر باید در مقابل عصیان و شرک عملی افزون بر شرک قولی و رفتار مشرکانه، برائت خود را اعلام کند: فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ[۳۶][۳۷].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۶۳.
  2. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷؛ و نیز ر.ک: سوره جاثیه، آیه ۱۹.
  3. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
  4. ر.ک: محمد بن مکرم و النشر ابن منظور، لسان العرب، تحقیق: جمال الدین میر دامادی، ۱۵ ج، بیروت، دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع - دار صادر، ۱۴۱۴ ه- ق، ج ۱۵، ص ۴۰۷، ماده "ولی"؛ احمد بن محمد القیومی، المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، صص ۶۷۲ و ۶۷۳. لغت‌نامه دهخدا، ج ۵، ص ۶۲۷۲، ماده "تولی".
  5. باید توجه داشت که "بیزاری جستن" در اینجا به معنای "دوری گزیدن" است، نه "متنفر بودن" که یک حالت نفسانی است؛ زیرا "تبری" از فروع دین است و همه موارد فروع دین مربوط به اعمال انسان است.
  6. ر.ک: المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، همان، صص ۴۶ و ۴۷، ماده "بری"؛ لغت نامه دهخدا، ج ۴، ص ۵۷۵، ماده "تبری".
  7. ابوالفضل شکوری، فقه سیاسی اسلام، چاپ دوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷، صص ۴۲۹ - ۴۴۶.
  8. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
  9. الکافی، ج ۲، ص ۱۲۵، ح ۵.
  10. همان، ص ۱۲۴، ح ۱.
  11. همان، ص ۱۲۷، ح ۱۶.
  12. همان، صص ۱۲۵ و ۱۲۶، ح ۶.
  13. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
  14. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  15. «و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بی‌گمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
  16. ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۲، صص ۴۷۵ - ۴۸۷.
  17. «ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید، آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.
  18. «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۵۱.
  19. «ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون می‌آیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیده‌اند» سوره ممتحنه، آیه ۱.
  20. ر.ک: الکافی، ج ۲، صص ۱۲۴ - ۱۲۷؛ بحارالأنوار، ج ۶۶، صص ۲۳۶ - ۲۵۳.
  21. محمد بن علی بن حسین شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا S، ۲ ج. تحقیق: مؤسسة الإمام الخمینی، چاپ اول: مشهد، المؤتمر العالمی للإمام الرضا ۷، ۱۴۱۳ ه-. ق، ج ۱، ص ۲۹۲، ح ۴۳، به نقل از: محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمة (همراه با ترجمه فارسی)، ترجمه: حمیدرضا شیخی، چاپ دوم: قم، دارالحدیت، ۱۳۷۷، ج ۲، صص ۹۷۴ و ۹۷۵.
  22. بحارالأنوار، ج ۶۶، ص ۱۴، ح ۱۵.
  23. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
  24. الکافی، ج ۸، ص ۳۰۳، ح ۳۳۶.
  25. «بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاری‌های آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است» سوره اعراف، آیه ۳۳.
  26. الکافی، ج ۱، ص ۳۷۴، ح ۱۰.
  27. صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۱۴.
  28. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
  29. «و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳.
  30. «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید» سوره توبه، آیه ۱.
  31. «و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳.
  32. «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها ا» سوره انعام، آیه ۱۹.
  33. «آنگاه اگر با تو نافرمانی کردند بگو من از آنچه انجام می‌دهید بیزارم» سوره شعراء، آیه ۲۱۶.
  34. «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید» سوره توبه، آیه ۱.
  35. «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها ا» سوره انعام، آیه ۱۹.
  36. «آنگاه اگر با تو نافرمانی کردند بگو من از آنچه انجام می‌دهید بیزارم» سوره شعراء، آیه ۲۱۶.
  37. سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص۲۲۵.