*نام مبارکش [[محمد]] و [[فرزند]] [[عبدالله بن عبدالمطلب]]{{ع}} و [[آمنه بنت وهب]]{{س}} است. به سال ۵۲ پیش از [[هجرت]] به [[دنیا]] آمد<ref>بحارالانوار، ۱۵/ ۲۴۸؛ مجموعه آثار شهید مطهری، ۱۶/ ۱۹۲؛ زندگی و آیین محمد، ۱۵.</ref>. [[پدر]] و [[مادر]] ارجمندش، هر دو از شریفترین خاندانهای [[قریش]] و از [[نسل]] [[عبد مناف]]اند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۷۵.</ref>.
==زندگینامه==
*[[حضرت محمد]]{{صل}} هنوز به [[دنیا]] نیامده بود که پدرش از [[دنیا]] رفت و چون به [[دنیا]] آمد، [[عبدالمطلب]]{{ع}} [[سرپرستی]] او را بر عهده گرفت. در پنج سالگی [[مادر]] خویش را نیز از دست داد.[[عبدالمطلب]]{{ع}} او را بسیار گرامی میداشت و چون هنگام رحلتش در رسید، [[ابوطالب]]{{ع}} را به سرپرستیاش گمارد که [[فرزند]] ارشدش بود<ref>بحارالانوار، ۱۵/ ۴۰۶.</ref>. [[ابوطالب]]{{ع}} و [[عبدالله]] از یک [[مادر]] بودند. او از شخصیتهای بانفوذ [[مکه]] بود و به بازرگانی اشتغال داشت<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 175.</ref>.
*[[نقل]] است که در سفری تجاری، برادرزاده خویش [[محمد]]{{صل}} را همراه برد. چون به بُصری رسیدند، راهبی [[مسیحی]] به نام بحیرا، [[محمد]]{{صل}} را دید و [[ابوطالب]] را از [[آینده]] او خبر داد. بحیرا گفت که ما نشان او را در کتابهایمان دیدهایم و وصفش را از پدرانمان شنیدهایم. [[محمد]] را از [[یهودیان]] دور دار که اگر او را بشناسند، به قتلش کمر خواهند بست<ref>سید المرسلین، ۱/ ۲۳۱.</ref>. وقتی [[حضرت محمد]]{{صل}} به [[جوانی]] رسید، پیشه [[خانوادگی]] خویش را برگزید و به بازرگانی روی آورد. چیزی نگذشت که در [[پاکدامنی]] و [[امانتداری]] و درستکاری شهره [[قریش]] شد؛ چونان که [[مردم]] او را به "[[محمد امین]]" خواندند. در بیست و پنج سالگی با [[خدیجه]] [[ازدواج]] کرد که زنی پاکدامن و ثروتمند بود. [[خدیجه]] همه [[دارایی]] خویش را در [[اختیار]] [[محمد]]{{صل}} گذاشت و از اینجا بود که آن [[حضرت]] توانست [[مستمندان]] [[مکه]] را [[یاری]] دهد و از [[رنج]] و [[فقر]] و [[تنگدستی]] آنان بکاهد<ref>زندگی و آئین محمد، ۱۹.</ref>. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} درس ناخوانده بود<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 175-176.</ref>.
*[[قرآن]] نیز از این [[حقیقت]] یاد کرده است<ref>{{متن قرآن|وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ }}؛ سوره عنکبوت، آیه ۴۸.</ref>. [[پیش از بعثت]] هیچگاه بتی را [[سجده]] نکرد و گرد [[گناه]] و [[زشتی]] در نیامد. از آغاز [[زندگی]] در [[تأیید الهی]] بود و بنابر [[روایت]]، [[خداوند]] بزرگترین [[فرشته]] خود را [[مأمور]] کرده بود او را به [[محاسن اخلاق]] بیاراید<ref>نهج البلاغه، خ ۲۳۴.</ref>. بسیار [[شجاع]] و دلیر بود. [[نقل]] است که در [[نوجوانی]]، همراه [[قریش]]، برای [[دفاع]] از [[حقوق]] بینوایان و ستمدیدگان در [[جنگی]] شرکت جست. [[قریش]] در این [[جنگ]] به [[پیروزی]] رسید و آن [[حضرت]] محبوبیتی فراوان از این گذر به دست آورد<ref>سید المرسلین، ۱/ ۲۴۴.</ref>. در [[جوانی]] عضو [[پیمان]] حلف الفضول گشت که [[هدف]] آن، [[دفاع]] از [[حق]] ستمدیدگان بود<ref>سید المرسلین، ۱/ ۲۵۰.</ref>. پس از آنکه با [[خدیجه]] [[ازدواج]] کرد، دیگر در پی بازرگانی نرفت و دوران خلوت و [[عبادت]] در [[انزوا]] را آغاز کرد. به غار حراء میرفت و به [[عبادت]] و [[تفکر]] و [[تدبر]] میپرداخت. [[ماه رمضان]]، [[مکه]] را به کلی ترک میکرد و گوشه خلوت میگزید و به [[تفکر]] و [[عبادت]] و [[تهجد]] روی میآورد<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 176.</ref>.
*سرانجام در ۲۷ [[رجب]]، ۱۳ سال پیش از [[هجرت]]/ ۶۱۰ م. [[جبرئیل]]{{ع}} بر او ظاهر شد و نخستین [[آیات قرآن]] را بدو [[ابلاغ]] کرد و بدینسان، [[رسالت]] [[حضرت محمد]]{{صل}} آغاز گشت<ref>{{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}}؛ سوره علق، آیه ۱- ۵.</ref>. سه سال به صورت نهانی [[دین اسلام]] را [[تبلیغ]] کرد و آنگاه [[مأموریت]] یافت تا [[دعوت]] خویش را [[آشکار]] کند<ref>{{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ }}؛ سوره حجر، آیه ۹۴.</ref> و این، [[دشمنی]] و بدخواهی و آزارهای [[قریش]] را همراه آورد. پس از [[مرگ]] [[خدیجه]]{{س}} و [[ابوطالب]]{{ع}}- حامی با نفوذ [[پیامبر]]{{صل}}- آزارهای [[کفار]] [[مکه]] بالا گرفت. [[پیامبر]]{{صل}} در فرصتی که پیش آمد، گروهی از بزرگان یثرب را به [[دین]] خویش خواند و آنان [[اسلام]] آوردند و این رویداد مقدمات [[هجرت]] [[مسلمانان]] به یثرب را فراهم آورد<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 176-177.</ref>.
*پس از آنکه [[پیامبر]]{{صل}} و پیروانش به یثرب [[هجرت]] کردند، این [[شهر]] نام "[[مدینة النبی]]" به خود گرفت. [[پیامبر]]{{صل}} در این [[شهر]] [[حکومتی]] تشکیل داد و [[اختلافات]] دیرینه میان دو [[قبیله]] [[اوس]] و [[خزرج]] را حل کرد و بدینسان، در [[امنیت]] و [[آرامش]] توانست [[مردم]] را از [[تعالیم]] آسمانی خویش بهرهمند سازد. اساس [[حکومت]] [[پیامبر]]{{صل}} بر [[برادری]] و [[یگانگی]] [[مسلمانان]] بود. [[پیامبر]]{{صل}} بدین موضوع بسیار ارج مینهاد و حتی میان [[مسلمانان]]، یک به یک، [[عقد اخوت]] برقرار ساخت و خود با [[علی]]{{ع}} [[عقد اخوت]] بست<ref>اعلام النساء، ۳/ ۶؛ صواعق، ۷۳ و ۷۵؛ الاصابة، ۲/ ۵۰۷.</ref>. سرانجام پس از [[رنجها]] و کوششهای بسیار در سال ۸ ه. [[مکه]] را بدون [[خونریزی]] [[فتح]] کرد و بدینسان، بساط [[شرک]] و بتپرستی در [[جزیرة العرب]] برچیده شد. آن [[پیامبر]] بزرگ آسمانی سرانجام در سال ۱۱ هجری [[دنیا]] را ترک گفت. [[مرقد]] مطهرش در [[مدینه]]- [[مسجد النبی]]- جای دارد و هر ساله [[زیارتگاه]] میلیونها [[مسلمان]] است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 176-177.</ref>.
==[[رفتار]] و [[خُلق و خوی]] [[پیامبر]]{{صل}}==
*آنچه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را در رسالتش [[توفیق]] داد، [[خُلق و خوی]] [[نیک]] و [[مهربانی]] و [[بردباری]] و مردمداریاش بود. او با [[مردم]] بر [[زمین]] مینشست، بر [[زمین]] [[غذا]] میخورد و بر [[زمین]] میخوابید.[[مقام]] [[دنیایی]] برای خویش نمیشناخت. با دست خویش کفش خود را پینه میزد، لباسش را میدوخت و گوسفند میدوشید. چون مینشست، بر چیزی تکیه نمیکرد. کار خود را خود انجام میداد. هدیه [[مردم]] را میپذیرفت. [[صدقه]] از کسی نمیگرفت. به کسی خیره نمیشد. [[خشنودی]] و ناخشنودیاش برای [[خدا]] بود. هیچگاه غذای سیر نخورد و [[لباس خشن]] بر تن میکرد. [[پاکیزه]] و آراسته بود. آهسته سخن میگفت و بر سر کسی فریاد برنمیآورد. [[خطاکاران]] را زود میبخشید و [[بدی]] را با [[بدی]] پاسخ نمیداد. خوشرو بود و اهل مجادله و عیبجو نبود. اهل [[مشورت]] بود و به نظر دیگران [[احترام]] مینهاد. خرج زندگیاش اندک بود. هر چه میگفت، نخست خود بدان عمل میکرد<ref>بحارالانوار، ۱۶/ ۱۹۴؛ مجموعه آثار شهید مطهری، ۱۶/ ۴۳؛ زندگی و آیین محمد، ۸۲.</ref>. [[فرزند]] پسری از خود بر جای نگذاشت و [[نسل]] [[پاک]] او از طریق دختر معصومش [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}- عموزاده و داماد و [[خلیفه]] و وصیاش- دوام و بقا یافت و یازده [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} یکی پس از دیگری [[امامت]] و [[خلافت]] [[مسلمانان]] را بر عهده گرفتند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 177.</ref>.