اصنام: تفاوت میان نسخهها
(←منات) |
(←منات) |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
==منات== | ==منات== | ||
*قدیمیترین [[بت]] [[عرب]]، منات، در کنار دریا از [[ناحیه]] مشلّل در قدید (میان [[مکه]] و [[مدینه]]) [[نصب]] شده بود و همه [[اعراب]] آن را بزرگ شمرده، به نام آن [[قربانی]] میکردند. در این میان، [[اوس]] و [[خزرج]] نزد این [[بت]]، حجشان را پایان داده، سرها را میتراشیدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۵-۸۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۱۹۲؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۰۴؛ ابن الکلبی، الاصنام، ص۱۳.</ref> که در [[قرآن]] مطرح شده است<ref> | *قدیمیترین [[بت]] [[عرب]]، منات، در کنار دریا از [[ناحیه]] مشلّل در قدید (میان [[مکه]] و [[مدینه]]) [[نصب]] شده بود و همه [[اعراب]] آن را بزرگ شمرده، به نام آن [[قربانی]] میکردند. در این میان، [[اوس]] و [[خزرج]] نزد این [[بت]]، حجشان را پایان داده، سرها را میتراشیدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۵-۸۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۱۹۲؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۰۴؛ ابن الکلبی، الاصنام، ص۱۳.</ref> که در [[قرآن]] مطرح شده است {{متن قرآن|وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الأُخْرَى}}<ref>سوره نجم، آیه:۲۰.</ref>. در معنای این [[بت]] مؤنث گفتهاند که از ریشه [[منی]] به معنای ریختن است. وجه تسمیه منات را خونی دانستهاند که پس از [[قربانی]] بر این [[بت]] ریخته میشده است. البته این [[دلیل]]، منطقی به نظر نمیرسد؛ زیرا مفید این معناست که این [[بت]] تا مدتها بدون نام [[مرگ]] [[پرستش]] میشده و بعدها نامی پیدا کرده است<ref>یحیی نوری، اسلام و عقائد و آرا بشری یا جاهلیت و اسلام، ص۲۵۲.</ref>. | ||
*برخی منات را از کلمه منا و منیه به معنای [[مرگ]] و تقدیر گرفتهاند<ref>عبد العزیز سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۳۷۶.</ref> که آن را با یکی از خدایان بابلی به نام مامناتو یکی میدانستهاند. نزد [[اعراب]]، منات، نماد [[مرگ]] است؛ برخلاف نظر بابلیان، این [[بت]]، نماد تقدیر نیست. [[حضرت علی]]{{ع}} منات را پس از [[فتح مکه]] نابود کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۶.</ref><ref>[[فاطمه کرمپور|کرمپور، فاطمه]]، [[اصنام (مقاله)|اصنام]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۲۹.</ref>. | |||
*دومین [[بت]] معروف [[عرب]]، لات نامیده میشد. لات، سنگ سفید رنگی بود که تنی چند از [[یهود]]، نزد آن سویق (سبوس) میکوبیدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۷؛ ابن الکلبی، الاصنام، ص۱۶.</ref>. درباره پدید آمدن این [[بت]] اسطورههایی میان مردان قدیم رواج داشته است. ایشان لات را منسوب به مردی از ثقیف میدانستهاند که بر روی این صخره، نان میپخته و به [[حاجیان]] میفروخته است. پس از [[مرگ]] او [[عمرو بن ربیعه]] به [[مردم]] گفته بود که مرد ثقیفی به داخل صخره فرو رفته و [[مردم]] را به [[پرستش]] آن [[بت]] واداشته بود<ref>محمد عبدالمعید خان، الأساطیر و الانحرافات عند العرب، ص۱۲۸.</ref><ref>[[فاطمه کرمپور|کرمپور، فاطمه]]، [[اصنام (مقاله)|اصنام]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۲۹-۱۳۰.</ref>. | *دومین [[بت]] معروف [[عرب]]، لات نامیده میشد. لات، سنگ سفید رنگی بود که تنی چند از [[یهود]]، نزد آن سویق (سبوس) میکوبیدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۷؛ ابن الکلبی، الاصنام، ص۱۶.</ref>. درباره پدید آمدن این [[بت]] اسطورههایی میان مردان قدیم رواج داشته است. ایشان لات را منسوب به مردی از ثقیف میدانستهاند که بر روی این صخره، نان میپخته و به [[حاجیان]] میفروخته است. پس از [[مرگ]] او [[عمرو بن ربیعه]] به [[مردم]] گفته بود که مرد ثقیفی به داخل صخره فرو رفته و [[مردم]] را به [[پرستش]] آن [[بت]] واداشته بود<ref>محمد عبدالمعید خان، الأساطیر و الانحرافات عند العرب، ص۱۲۸.</ref><ref>[[فاطمه کرمپور|کرمپور، فاطمه]]، [[اصنام (مقاله)|اصنام]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۲۹-۱۳۰.</ref>. | ||
*لات، [[بت]] اختصاصی [[مردم]] ثقیف در [[طائف]] بود و آنان خانهای برای آن [[بت]] بنا کرده بودند و آن [[خانه]] را از [[کعبه]] [[برتر]] میدانستند<ref>ابن الکلبی، الأصنام، ص۱۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۷-۸۵.</ref>. این الهه مؤنث، خدای [[خورشید]] نزد بابلیان و [[قبایل]] [[عرب]] بود و آن را الهه فصل تابستان میدانستند<ref>میخائیل مسعود، الأساطیر و المعتقدات العربیه، ص۱۱۴-۱۱۳.</ref>. پس از [[فراگیر شدن اسلام]]، بزرگان ثقیف و متولیان [[معبد]] لات به [[مدینه]] آمدند. این هیئت [[سیاسی]]، شرطهایی را برای [[تسلیم]] [[شهر]] [[طائف]] [[تعیین]] کردند که یکی از آنها نگهداری و [[حفظ]] [[بت]] لات بود؛ اما [[حضرت رسول]]{{صل}} با آنها [[مخالفت]] کردند. حتی آنان خواستار این شدند که فقط تا سه سال دیگر [[بت]] را نگهداری دارند. سرانجام آنان، [[تسلیم]] [[رأی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میشدند. با این حال، خود حاضر به [[شکستن بت]] نشدند و [[حضرت محمد]]{{صل}} به [[مغیرة بن شعبه]] و [[ابوسفیان]] [[دستور]] بود تا آن بتکده را ویران کنند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۴۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹۹.</ref> | *لات، [[بت]] اختصاصی [[مردم]] ثقیف در [[طائف]] بود و آنان خانهای برای آن [[بت]] بنا کرده بودند و آن [[خانه]] را از [[کعبه]] [[برتر]] میدانستند<ref>ابن الکلبی، الأصنام، ص۱۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۷-۸۵.</ref>. این الهه مؤنث، خدای [[خورشید]] نزد بابلیان و [[قبایل]] [[عرب]] بود و آن را الهه فصل تابستان میدانستند<ref>میخائیل مسعود، الأساطیر و المعتقدات العربیه، ص۱۱۴-۱۱۳.</ref>. پس از [[فراگیر شدن اسلام]]، بزرگان ثقیف و متولیان [[معبد]] لات به [[مدینه]] آمدند. این هیئت [[سیاسی]]، شرطهایی را برای [[تسلیم]] [[شهر]] [[طائف]] [[تعیین]] کردند که یکی از آنها نگهداری و [[حفظ]] [[بت]] لات بود؛ اما [[حضرت رسول]]{{صل}} با آنها [[مخالفت]] کردند. حتی آنان خواستار این شدند که فقط تا سه سال دیگر [[بت]] را نگهداری دارند. سرانجام آنان، [[تسلیم]] [[رأی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میشدند. با این حال، خود حاضر به [[شکستن بت]] نشدند و [[حضرت محمد]]{{صل}} به [[مغیرة بن شعبه]] و [[ابوسفیان]] [[دستور]] بود تا آن بتکده را ویران کنند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۴۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹۹.</ref> |
نسخهٔ ۷ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۹
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اصنام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
واژهشناسی لغوی
- اصنام، جمع صنم، در لغت به معنای مجسمه و تندیس است که اصل آن از واژه عبری یا آرامیِ صلم گرفته شده است و یا معرب شمن فارسی (به معنای بتپرست) است[۱]. صلم و صلمن از واژههایی هستند که در متون مسند به معنای تندیس آمدهاند[۲]. صنم در مفهوم اصطلاحی به الهههای جاهلی گفته میشود که از چوب یا طلا و نقره ساخته شده و صورتی انسانی داشته است[۳][۴].
مقدمه
- اصنام، برای تقرب به خدایان در معابد به آنها تقدیم میشد. این الههها وظیفه اجابت دعا و برآوردن آرزوها و شفای بیماران را بر عهده داشتهاند و برای نذر به الهههای معبد تقدیم میشدند. نخست بر روی سنگها قربانی میشدند (مذبح) که به مرور زمان، مقدس و جانشین خدایان شدند. در قرآن کریم، کلمه صنم نیامده است؛ ولی جمع آن، اصنام، در پنج آیه به چشم میخورد و به معنای بتهاست. قرآن کریم انصاب را رجس و قربانی بر آنها را عملی شیطانی معرفی میکند[۵][۶].
- درباره علت رواج بتپرستی در عربستان دو قول عمده به چشم میخورد. برخی معتقدند، نخستین پرستشکنندگان بتان در میان اعراب، فرزندان اسماعیل(ع) بودهاند. زمانی که تنگی معیشت ایشان را به کوچ اجباری از مکه کشاند، هر خانواده، سنگی را از حرم برای احترام با خود بردند و در هر منزلی مانند کعبه دور آن میچرخیدند. این عمل در نسلهای بعد، جای خود را به پرستش سنگهای حرم داد[۷]. برخی نیز گفتهاند: عمرو بن ربیعه لحی پس از مسافرت به بلقای شام با خود بتانی را آورد و مردم را به پرستش آنها وادار کرد[۸]. پرستش بتها طوری شایع شده بود که تا ۳۶۰ بت با اشکال و اندازههای مختلف را در کعبه نگهداری میکردند. برخی از این بتها احترام و اهمیت بیشتری داشتند[۹].
منات
- قدیمیترین بت عرب، منات، در کنار دریا از ناحیه مشلّل در قدید (میان مکه و مدینه) نصب شده بود و همه اعراب آن را بزرگ شمرده، به نام آن قربانی میکردند. در این میان، اوس و خزرج نزد این بت، حجشان را پایان داده، سرها را میتراشیدند[۱۰] که در قرآن مطرح شده است وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الأُخْرَى[۱۱]. در معنای این بت مؤنث گفتهاند که از ریشه منی به معنای ریختن است. وجه تسمیه منات را خونی دانستهاند که پس از قربانی بر این بت ریخته میشده است. البته این دلیل، منطقی به نظر نمیرسد؛ زیرا مفید این معناست که این بت تا مدتها بدون نام مرگ پرستش میشده و بعدها نامی پیدا کرده است[۱۲].
- برخی منات را از کلمه منا و منیه به معنای مرگ و تقدیر گرفتهاند[۱۳] که آن را با یکی از خدایان بابلی به نام مامناتو یکی میدانستهاند. نزد اعراب، منات، نماد مرگ است؛ برخلاف نظر بابلیان، این بت، نماد تقدیر نیست. حضرت علی(ع) منات را پس از فتح مکه نابود کرد[۱۴][۱۵].
- دومین بت معروف عرب، لات نامیده میشد. لات، سنگ سفید رنگی بود که تنی چند از یهود، نزد آن سویق (سبوس) میکوبیدند[۱۶]. درباره پدید آمدن این بت اسطورههایی میان مردان قدیم رواج داشته است. ایشان لات را منسوب به مردی از ثقیف میدانستهاند که بر روی این صخره، نان میپخته و به حاجیان میفروخته است. پس از مرگ او عمرو بن ربیعه به مردم گفته بود که مرد ثقیفی به داخل صخره فرو رفته و مردم را به پرستش آن بت واداشته بود[۱۷][۱۸].
- لات، بت اختصاصی مردم ثقیف در طائف بود و آنان خانهای برای آن بت بنا کرده بودند و آن خانه را از کعبه برتر میدانستند[۱۹]. این الهه مؤنث، خدای خورشید نزد بابلیان و قبایل عرب بود و آن را الهه فصل تابستان میدانستند[۲۰]. پس از فراگیر شدن اسلام، بزرگان ثقیف و متولیان معبد لات به مدینه آمدند. این هیئت سیاسی، شرطهایی را برای تسلیم شهر طائف تعیین کردند که یکی از آنها نگهداری و حفظ بت لات بود؛ اما حضرت رسول(ص) با آنها مخالفت کردند. حتی آنان خواستار این شدند که فقط تا سه سال دیگر بت را نگهداری دارند. سرانجام آنان، تسلیم رأی پیامبر اکرم(ص) میشدند. با این حال، خود حاضر به شکستن بت نشدند و حضرت محمد(ص) به مغیرة بن شعبه و ابوسفیان دستور بود تا آن بتکده را ویران کنند.[۲۱]
- عزی، بت سوم عرب که پس از لات و منات ساخته شده بود، بت اختصاصی قریش بود که کمکم در سایر قبایل نیز پرستیده شد. عزی، مظهر زمستان بود و نزد عرب جاهلی با ازدواج و زناشویی پیوند داشت[۲۲]. این الهه پس از فتح مکه به دست خالد نزد ولید از میان رفت. عزی، قربانگاهی به نام غبغب العزی داشته است[۲۳].
هُبل
- هبل، بت قریش و بزرگترین بت کعبه، به صورت انسان تراشیده شده بود. جنس هبل از عقیق سرخ بود. دست راستش شکسته شده بود، و دستی از طلا برایش ساخته بودند و آن را هبل خزیمه میگفتند. خزیمه بن مدرکه، کسی بود که این بت را در کعبه نصب کرد. از لام معروف قریش، یعنی تیرهایی که بر آن افعال امر و نهی نوشته شده، در برابر این بت قرار داشت. پاکی نژاد نوزادان، نکاح، تجارت، سفر، جنگ و نزاع را از او اجازه میگرفتند[۲۴].
- برخی بر این اعتقادند که او با بعلِ عبریان یکی است و او را خدای نعمت، فراوانی و زراعت دانستهاند[۲۵][۲۶].
اساف و نائله
- آنان زن و مردی یمنی بودند که در کعبه مسخ شدند و مردم، آنها را برای عبرت سایرین، پیشاپیش کعبه نصب کردند تا عبرت دیگران شوند. اساف به صورت مرد بود و نائله را زنی دانستهاند که در سعی صفا و مروه، آنها را استلام میکرد[۲۷][۲۸].
ذویالشری
- این بت بنا بر نقل تورات در مرکز نبطیها (قرن دوم و سوم پیش از میلاد) در سلع قرار داشت که در زبان یونانی بدان بطرا میگفتند. شاید بطرا ترجمه یونانی از سلع باشد. سلع، کلمهای عبری یا سریانی است. این بت، معبد بسیار بزرگی دارد و خدای سرسبزی و شراب بوده است[۲۹][۳۰].
ذوالخلصه
- ذوالخلصه بت خثعم و بجیله بود. این بت، صخره سفیدی بود که شکل تاجی بر سر آن تراشیده بودند[۳۱]. ذوالخلصه در یمن بود. بتخانه آن را کعبه یمانی میگفتند. در قرآن کریم آمده است: وَقَالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلا سُوَاعًا وَلا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا[۳۲] این بتها را نخست قوم حضرت نوح(ع) پرستش میکردند، و پس از ایشان، اعراب به پرستش آنها پرداختند. آنها، بتهایی بودند که پس از طوفان نوح، زیر گل و لای مدفون شده بودند تا زمانی که دوباره سر برآوردند[۳۳][۳۴].
ود
- ود، یکی از نامهای ماه، در متون عربستان جنوبی و ثمودی و لحیانی بوده است. این بت، در دومه الجندل مقام داشته است. این بت، هنگام ظهور اسلام نزد بنیعامر بود و ایشان پردهداران آن بودند. یعوق نزد قبیله بنیکهلان در یمن و به شکل اسب بوده است. یغوث به شکل شیر بود و پژوهشگران این بت را مصری دانستهاند. بت شیر مانندی به نام تغنوت را نیز شناسایی کردهاند. نسر، به معنای کرکس، از بتان بنیارم بود که در زبان عبری به صورت نشر و در تلمود نثرا آمده است، و سواع که نزد بنی هذیل در رهاط ینبع بوده است[۳۵].
- سواع، به معنای الهه مرگ و شرور بوده و در مقابل یعوق قرار داشته است که به معنای نگهدارنده از مرگ و شر بوده است. یغوث به معنای چیزی بود که از او استغاثه میکنند و کمک میخواهند[۳۶]. در اینجا طرح این نکته ضروری به نظر میرسد که اعراب، فقط حیوانات زنده را میپرستیدند و به شکل حیوان بودن این بتان، نشانه آمدن از فرهنگ و سرزمینهای دیگر است[۳۷][۳۸].
فلس
- فلس، بتی از قبیله طی بود که در میان کوه اجا واقع شده بود و رفاعه، بتی سرخ مایل به سیاه بود[۳۹]. از دیگر بتهای عرب میتوان به بت سعد در ساحل جده، اقیصر، بت لخم، عائم، بعیم، باجر، عمیانس، ذوالکعین، اشهل، اوال و... اشاره کرد[۴۰].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ دایرة المعارف تشیع، ج۱۰، ص۳۸۹.
- ↑ ابن الکلبی، الاصنام، ص۳۳.
- ↑ عبد العزیز سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۳۶۸.
- ↑ کرمپور، فاطمه، اصنام، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۲۸.
- ↑ سوره مائده، آیات ۳-۹۰.
- ↑ کرمپور، فاطمه، اصنام، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۲۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۳؛ ابن الکلبی، الأصنام، ص۶.
- ↑ ابن الکلبی، الاصنام، ص۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۷.
- ↑ کرمپور، فاطمه، اصنام، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۲۸-۱۲۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۵-۸۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۱۹۲؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۰۴؛ ابن الکلبی، الاصنام، ص۱۳.
- ↑ سوره نجم، آیه:۲۰.
- ↑ یحیی نوری، اسلام و عقائد و آرا بشری یا جاهلیت و اسلام، ص۲۵۲.
- ↑ عبد العزیز سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۳۷۶.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۶.
- ↑ کرمپور، فاطمه، اصنام، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۲۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۷؛ ابن الکلبی، الاصنام، ص۱۶.
- ↑ محمد عبدالمعید خان، الأساطیر و الانحرافات عند العرب، ص۱۲۸.
- ↑ کرمپور، فاطمه، اصنام، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۲۹-۱۳۰.
- ↑ ابن الکلبی، الأصنام، ص۱۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۷-۸۵.
- ↑ میخائیل مسعود، الأساطیر و المعتقدات العربیه، ص۱۱۴-۱۱۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۴۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹۹.
- ↑ عبد العزیز سالم، تاریخ عرب قبل اسلام، ص۳۷۹.
- ↑ کرمپور، فاطمه، اصنام، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۳۰.
- ↑ ابن الکلبی، الاصنام، ص۲۷-۲۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۲ (زیرنویس).
- ↑ عبد العزیز سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۳۸۰.
- ↑ کرمپور، فاطمه، اصنام، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۳۰-۱۳۱.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۲؛ ابن الکلبی، الاصنام، ص۹.
- ↑ کرمپور، فاطمه، اصنام، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۳۱.
- ↑ حسین علی عربی، تاریخ تحقیقی اسلام، ج۱، ص۱۰۶.
- ↑ کرمپور، فاطمه، اصنام، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۳۱.
- ↑ ابن الکلبی، الاصنام، ص۳۴.
- ↑ و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید؛ سوره نوح، آیه:۲۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۸؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۱۹۰.
- ↑ کرمپور، فاطمه، اصنام، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۳۱-۱۳۲.
- ↑ عبد العزیز سالم، تاریخ عرب قبل اسلام، ص۲۷۲-۳۷۰.
- ↑ حسین علی عربی، تاریخ تحقیقی اسلام، ص۱۰۵.
- ↑ عبد العزیز سالم، تاریخ عرب قبل اسلام، ص۳۷۲.
- ↑ کرمپور، فاطمه، اصنام، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۳۲.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۷؛ ابن الکلبی، الاصنام، ص۵۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الانف فی شرح السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۷.
- ↑ کرمپور، فاطمه، اصنام، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۳۳.