آیا پیامبر خاتم علم غیب داشت؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'امیرالمؤمنان' به 'امیرالمؤمنین')
جز (جایگزینی متن - 'حیات' به 'حیات')
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:
::::::«[[ابن عمر]] می‌گوید: [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: خداوند دنیا را برای من بالا برد و من به دنیا و بدانچه تا قیامت در آن صورت خواهد گرفت هم چنان که به کف دست خود می‌نگرم، نظر می‌کنم<ref> الفتن، ابن حماد، ج۱، ص ۲۷، ح۲؛ جمع الجوامع، ج۱، ص ۱۶۹ و کنز العمال، ج۱۱، ص ۳۷۸ح ۳۱۸۱۰.</ref>. مفهوم از این حدیث معرفتی است که نسبت به علم الهی جزیی است چون در تمام لحظات و زمان‌ها استمرار ندارد و نیز به همه حالات پدیده‌ها از قبض و بسط، زندگی و مرگ، فقر و غنا، عزت و ذلت، شب و روز، خورشید و ماه و ستارگان، آسمان و زمین و آن چه در آن است از همه چیز احاطه ندارد. همچنان که نسبت به هر ذره از ذرات جهان از بالای عرش تا زیر زمین که نهایتی برای علم بدان نیست، محیط نمی‌باشد (...)
::::::«[[ابن عمر]] می‌گوید: [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: خداوند دنیا را برای من بالا برد و من به دنیا و بدانچه تا قیامت در آن صورت خواهد گرفت هم چنان که به کف دست خود می‌نگرم، نظر می‌کنم<ref> الفتن، ابن حماد، ج۱، ص ۲۷، ح۲؛ جمع الجوامع، ج۱، ص ۱۶۹ و کنز العمال، ج۱۱، ص ۳۷۸ح ۳۱۸۱۰.</ref>. مفهوم از این حدیث معرفتی است که نسبت به علم الهی جزیی است چون در تمام لحظات و زمان‌ها استمرار ندارد و نیز به همه حالات پدیده‌ها از قبض و بسط، زندگی و مرگ، فقر و غنا، عزت و ذلت، شب و روز، خورشید و ماه و ستارگان، آسمان و زمین و آن چه در آن است از همه چیز احاطه ندارد. همچنان که نسبت به هر ذره از ذرات جهان از بالای عرش تا زیر زمین که نهایتی برای علم بدان نیست، محیط نمی‌باشد (...)
::::::طبرانی اس سلمی‌ همسر ابی رافع نقل می‌کند: من با [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} بودم، حضرت فرمود: هم اکنون مردی از بهشتیان بر شما ظاهر می‌شود در همین زمان صدای حرکت پایی شنیدم ناگهان [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} را نزد خود یافتیم<ref>معجم الکبیر، ج۲۴، ص ۳۰۱ ح ۷۶۴ و مجمع الزوائد، ج۹، ص ۱۱۸.</ref>. [[ابن سعید]] می‌گوید: همراه [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} بودیم که کفش آن حضرت پاره شد. [[امام علی|علی]]{{ع}} از ما عقب ماند تا کفش آن حضرت را تعمیر کند. [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} کمی‌راه پیمودند سپس فرمودند: شخصی از شما بر سر تأویل قرآن خواهد جنگید همان گونه که من برای تنزیل آن جنگیدم. ابوبکر گفت: آن شخص منم؟ حضرت فرمود: نه. عمر گفت: من هستم؟ فرمود: نه، بلکه همان کسی است که به ترمیم کفش مشغول است<ref>مستدرک حاکم، ج۳،ص ۱۲۳ و خصائص نسائی، ص ۱۶۶، ح ۱۵۶.</ref>. [[ابی الاسود]] می‌گوید: عبداله بن سلام بر [[امام علی|علی]]{{ع}} وارد شد در حالی که آن حضرت پای خود را در رکاب شتر نهاده و آماده حرکت به سوی عراق بود. به ایشان گفت: به عراق مرو؛ چرا که اگر آنجا روی با شمشیر از تو پذیرایی کنند. حضرت فرمود: به خدا سوگند، پیش از تو [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} این را به من خبر داده است<ref>مسند حمیدی، ج۱، ص ۵۳ و مستدرک حاکم، ج۱، ص ۱۴۰.</ref>. [[عماد بن یاسر]] می‌گوید: [[پیامبر|نبی اکرم]]{{صل}} به [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمود: بدبخت‌ترین مردم کسی است که بر فرقت ضربه وارد کند تا جایی که ریشت به خون سرت آغشته گردد<ref>مستدرک حاکم، ج۳، صص ۱- ۱۴۰ و دلائل النبوة، ابی نعیم.</ref>. [[جابر بن سمره]] می‌گوید: [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمودند: تو مؤمنی هستی که به خلافت خواهی رسید و کشته می‌شوی و ریشت به خون سرت رنگین خواهد شد<ref>همان، ج۳، ص ۳۷۳ و خصائص کبری، ج۲، ص ۴۲۰.</ref>.
::::::طبرانی اس سلمی‌ همسر ابی رافع نقل می‌کند: من با [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} بودم، حضرت فرمود: هم اکنون مردی از بهشتیان بر شما ظاهر می‌شود در همین زمان صدای حرکت پایی شنیدم ناگهان [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} را نزد خود یافتیم<ref>معجم الکبیر، ج۲۴، ص ۳۰۱ ح ۷۶۴ و مجمع الزوائد، ج۹، ص ۱۱۸.</ref>. [[ابن سعید]] می‌گوید: همراه [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} بودیم که کفش آن حضرت پاره شد. [[امام علی|علی]]{{ع}} از ما عقب ماند تا کفش آن حضرت را تعمیر کند. [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} کمی‌راه پیمودند سپس فرمودند: شخصی از شما بر سر تأویل قرآن خواهد جنگید همان گونه که من برای تنزیل آن جنگیدم. ابوبکر گفت: آن شخص منم؟ حضرت فرمود: نه. عمر گفت: من هستم؟ فرمود: نه، بلکه همان کسی است که به ترمیم کفش مشغول است<ref>مستدرک حاکم، ج۳،ص ۱۲۳ و خصائص نسائی، ص ۱۶۶، ح ۱۵۶.</ref>. [[ابی الاسود]] می‌گوید: عبداله بن سلام بر [[امام علی|علی]]{{ع}} وارد شد در حالی که آن حضرت پای خود را در رکاب شتر نهاده و آماده حرکت به سوی عراق بود. به ایشان گفت: به عراق مرو؛ چرا که اگر آنجا روی با شمشیر از تو پذیرایی کنند. حضرت فرمود: به خدا سوگند، پیش از تو [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} این را به من خبر داده است<ref>مسند حمیدی، ج۱، ص ۵۳ و مستدرک حاکم، ج۱، ص ۱۴۰.</ref>. [[عماد بن یاسر]] می‌گوید: [[پیامبر|نبی اکرم]]{{صل}} به [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمود: بدبخت‌ترین مردم کسی است که بر فرقت ضربه وارد کند تا جایی که ریشت به خون سرت آغشته گردد<ref>مستدرک حاکم، ج۳، صص ۱- ۱۴۰ و دلائل النبوة، ابی نعیم.</ref>. [[جابر بن سمره]] می‌گوید: [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمودند: تو مؤمنی هستی که به خلافت خواهی رسید و کشته می‌شوی و ریشت به خون سرت رنگین خواهد شد<ref>همان، ج۳، ص ۳۷۳ و خصائص کبری، ج۲، ص ۴۲۰.</ref>.
::::::از [[ابن عباس]] روایت شده است که: وقتی سوره شریفه نصر نازل شد [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} دخترش [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} را به حضور طلبید و فرمود: دخترم! مرگ من نزدیک شده است. سپس [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} گریست. حضرت به او فرمود: گریه نکن! زیرا تو نخستین کسی از [[اهل بیت]]{{عم}} من هستی که به من ملحق می‌شوی. آن گاه [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} خندید. برخی از همسران [[پیامبر|پیامبر گرامی‌]]{{صل}} او را نگریستند و گفتند: دیدیم که ابتدا گریان و سپس شادمان شدی. در جواب فرمود: پدرم در آغاز خبر از مرگ خود داد من نیز گریه کردم، پس از آن فرمود که من زودتر از سایر خاندانش به او ملحق می‌شوم. از این خبر خندیدم<ref>معجم الکبیر، ج۱۱، ص ۳۳۰، ح ۱۱۹۰۷.</ref>. و بنا به روایت صحیح [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} پس از [[پیامبر|پیامبر گرامی‌]]{{صل}} بیش از شش ماه در قید حیات نبود.
::::::از [[ابن عباس]] روایت شده است که: وقتی سوره شریفه نصر نازل شد [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} دخترش [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} را به حضور طلبید و فرمود: دخترم! مرگ من نزدیک شده است. سپس [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} گریست. حضرت به او فرمود: گریه نکن! زیرا تو نخستین کسی از [[اهل بیت]]{{عم}} من هستی که به من ملحق می‌شوی. آن گاه [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} خندید. برخی از همسران [[پیامبر|پیامبر گرامی‌]]{{صل}} او را نگریستند و گفتند: دیدیم که ابتدا گریان و سپس شادمان شدی. در جواب فرمود: پدرم در آغاز خبر از مرگ خود داد من نیز گریه کردم، پس از آن فرمود که من زودتر از سایر خاندانش به او ملحق می‌شوم. از این خبر خندیدم<ref>معجم الکبیر، ج۱۱، ص ۳۳۰، ح ۱۱۹۰۷.</ref>. و بنا به روایت صحیح [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} پس از [[پیامبر|پیامبر گرامی‌]]{{صل}} بیش از شش ماه در قید [[حیات]] نبود.
::::::بخاری از ابی بکره نقل می‌کند که [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} درباره فرزندش [[امام حسن|حسن]]{{ع}} فرمود: این پسرم آقا و سرور است، امید است خداوند به واسطه ی او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان آشتی دهد<ref>صحیح، بخاری، ج۳،ص ۲۴۴.</ref>. و همین گونه هم شد، زیرا پس از آن که [[امام علی|علی]]{{ع}} به شهادت رسید بیش از چهل هزار نفر از مردم با فرزندش [[امام حسن|حسن]]{{ع}} بیعت کردند و پیمان بستند در راه او از بذل جان نیز دریغ ننمایند آنها نسبت به او مطیع‌تر بودند تا پدرش. ایشان مدت هفت ماه بر عراق، خراسان و ماوراء النهر خلافت کرد. سپس معاویه به سوی او لشکر کشی کرد. وقتی در ناحیه انبار دو سپاه به هم رسیدند [[امام حسن|حضرت حسن]]{{ع}} دانست که جنگ به وقوع می‌پیوندد و بسیاری از مردم کشته خواهند شد، معاویه نیز از این امر آگاهی داشت. با تلاش عده‌ای بین آن دو صلح واقع شد و بدین وسیله خون مسلمانان حفظ شد و گفته [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} محقق گردید.
::::::بخاری از ابی بکره نقل می‌کند که [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} درباره فرزندش [[امام حسن|حسن]]{{ع}} فرمود: این پسرم آقا و سرور است، امید است خداوند به واسطه ی او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان آشتی دهد<ref>صحیح، بخاری، ج۳،ص ۲۴۴.</ref>. و همین گونه هم شد، زیرا پس از آن که [[امام علی|علی]]{{ع}} به شهادت رسید بیش از چهل هزار نفر از مردم با فرزندش [[امام حسن|حسن]]{{ع}} بیعت کردند و پیمان بستند در راه او از بذل جان نیز دریغ ننمایند آنها نسبت به او مطیع‌تر بودند تا پدرش. ایشان مدت هفت ماه بر عراق، خراسان و ماوراء النهر خلافت کرد. سپس معاویه به سوی او لشکر کشی کرد. وقتی در ناحیه انبار دو سپاه به هم رسیدند [[امام حسن|حضرت حسن]]{{ع}} دانست که جنگ به وقوع می‌پیوندد و بسیاری از مردم کشته خواهند شد، معاویه نیز از این امر آگاهی داشت. با تلاش عده‌ای بین آن دو صلح واقع شد و بدین وسیله خون مسلمانان حفظ شد و گفته [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} محقق گردید.
::::::حاکم و بیهقی از ام الفضل دختر حارث نقل می‌کنند که می‌گوید: روزی [[امام حسین|حضرت حسین]]{{ع}} را به نزد [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} بردم و او را در دامان آن حضرت گذاشتم سپس توجه خود را از من برگرداند، ناگهان از چشمان مبارکش اشک جاری شد و سپس فرمود: جبرییل بر من نازل شد و به من خبر داد که به همین زودی امتم پسرم را شهید خواهند کرد و خاک سرخی برایم آورد<ref>مستدرک حاکم، ج۳، صص ۱۷۶- ۱۷۷ و دلایل النبوة، بیهقی، ج۶، صص ۹- ۴۶۸.</ref>.
::::::حاکم و بیهقی از ام الفضل دختر حارث نقل می‌کنند که می‌گوید: روزی [[امام حسین|حضرت حسین]]{{ع}} را به نزد [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} بردم و او را در دامان آن حضرت گذاشتم سپس توجه خود را از من برگرداند، ناگهان از چشمان مبارکش اشک جاری شد و سپس فرمود: جبرییل بر من نازل شد و به من خبر داد که به همین زودی امتم پسرم را شهید خواهند کرد و خاک سرخی برایم آورد<ref>مستدرک حاکم، ج۳، صص ۱۷۶- ۱۷۷ و دلایل النبوة، بیهقی، ج۶، صص ۹- ۴۶۸.</ref>.
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:
::::::[[ابن عساکر]] از [[محمد بن عمر بن حسن]] نقل می‌کند که: ما همراه [[امام حسین|حسین بن علی]]{{ع}} در کنار نهر کربلا بودیم. آن حضرت نگاهی به [[شمر بن ذی الجوشن]] انداخت سپس فرمود: خدا و رسولش راست گفتاراند که رسولش فرمود: گویا می‌بینم سگ سیاهی که نقطه‌های سفیدی در بدن دارد خون اهل بیتم را با اطراف زبانش می‌بلعد. شمر به مرض پیسی گرفتار بود و در بدنش لکه‌های سفید وجود داشت.
::::::[[ابن عساکر]] از [[محمد بن عمر بن حسن]] نقل می‌کند که: ما همراه [[امام حسین|حسین بن علی]]{{ع}} در کنار نهر کربلا بودیم. آن حضرت نگاهی به [[شمر بن ذی الجوشن]] انداخت سپس فرمود: خدا و رسولش راست گفتاراند که رسولش فرمود: گویا می‌بینم سگ سیاهی که نقطه‌های سفیدی در بدن دارد خون اهل بیتم را با اطراف زبانش می‌بلعد. شمر به مرض پیسی گرفتار بود و در بدنش لکه‌های سفید وجود داشت.
::::::از [[انس بن مالک]] روایت شده است که: فرشته باران از پروردگار خود اجازه خواست تا [[پیامبر|نبی اکرم]]{{صل}} را زیارت کند؛ خدای متعال هم اذن داد و این ملاقات در روزی که نوبت به حضور آن حضرت در منزل ام سلمه از همسران [[پیامبر]]{{صل}} بود صورت گرفت. آن حضرت به ام سلمه فرمودند: در خانه را ببند و نگذار کسی وارد شود. در همان حال که آن بانوی گرامی‌ نگهبانی می‌داد [[امام حسین|حضرت حسین]]{{ع}} رسید و خواست وارد شود. وقتی ام سلمه مانع شد آن حضرت با اصرار داخل شد و به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسید. آن حضرت نیز او را در بر گرفت و بوسید. فرشته عرض کرد: او را دوست می‌داری؟ حضرت فرمود: آری. فرشته گفت امتت او را خواهند کشت. و اگر بخواهی مقتل او را به تو نشان می‌دهم. آن گاه آن مکان را در منظر او قرار داد و خاک سرخی آورد، ام سلمه آن را گرفت و در جامه ی خود قرار داد. ثابت بنایی می‌گوید: در بین ما این چنین گفته می‌شد که آن خاک کربلا بوده است<ref>تاریخ مدینة الدمشق، ج۱۵، ص ۸۱۶.</ref>. و در روایت دیگری آمده است ام سلمه گفت: [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} مشتی خاک سرخ به من داد و فرمود: این خاک از سرزمینی است که خون فرزندم در آن بر زمین خواهد ریخت؛ پس هر گاه این خاک تبدیل به خون شد بدان که او کشته شده است. ام سلمه می‌گوید: من آن را در شیشه‌ای که نزدم بود گذاشتم و همیشه می‌گفتم: روزی که این خاک تبدیل به خون شود روز بزرگی است، و همان گونه که [[پیامبر]]{{صل}} فرموده بودند فرزندش [[امام حسین]]{{ع}} در کربلا شهید شد. این مکان به طف نیز معروف است <ref>ذخائر العقبی، ص ۱۴۶.</ref>.
::::::از [[انس بن مالک]] روایت شده است که: فرشته باران از پروردگار خود اجازه خواست تا [[پیامبر|نبی اکرم]]{{صل}} را زیارت کند؛ خدای متعال هم اذن داد و این ملاقات در روزی که نوبت به حضور آن حضرت در منزل ام سلمه از همسران [[پیامبر]]{{صل}} بود صورت گرفت. آن حضرت به ام سلمه فرمودند: در خانه را ببند و نگذار کسی وارد شود. در همان حال که آن بانوی گرامی‌ نگهبانی می‌داد [[امام حسین|حضرت حسین]]{{ع}} رسید و خواست وارد شود. وقتی ام سلمه مانع شد آن حضرت با اصرار داخل شد و به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسید. آن حضرت نیز او را در بر گرفت و بوسید. فرشته عرض کرد: او را دوست می‌داری؟ حضرت فرمود: آری. فرشته گفت امتت او را خواهند کشت. و اگر بخواهی مقتل او را به تو نشان می‌دهم. آن گاه آن مکان را در منظر او قرار داد و خاک سرخی آورد، ام سلمه آن را گرفت و در جامه ی خود قرار داد. ثابت بنایی می‌گوید: در بین ما این چنین گفته می‌شد که آن خاک کربلا بوده است<ref>تاریخ مدینة الدمشق، ج۱۵، ص ۸۱۶.</ref>. و در روایت دیگری آمده است ام سلمه گفت: [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} مشتی خاک سرخ به من داد و فرمود: این خاک از سرزمینی است که خون فرزندم در آن بر زمین خواهد ریخت؛ پس هر گاه این خاک تبدیل به خون شد بدان که او کشته شده است. ام سلمه می‌گوید: من آن را در شیشه‌ای که نزدم بود گذاشتم و همیشه می‌گفتم: روزی که این خاک تبدیل به خون شود روز بزرگی است، و همان گونه که [[پیامبر]]{{صل}} فرموده بودند فرزندش [[امام حسین]]{{ع}} در کربلا شهید شد. این مکان به طف نیز معروف است <ref>ذخائر العقبی، ص ۱۴۶.</ref>.
::::::در این حدیث معجزه دیگری هم نمودار است و آن گزارش از حیات ام سلمه تا بعد از شهادت [[امام حسین]]{{ع}} است و همین گونه هم شد. حاکم و بیهقی از ام سلمه روایت کرده‌اند که: [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} از قیام و شورش برخی از همسران خود خبر داد. عایشه خندید. حضرت به او فرمود: ای حمیرا! به درستی بنگر که تو آن شخص نباشی. سپس متوجه [[امام علی|امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} شد و فرمود: اگر بر او تسلط یافتی با او مدارا کن. و در روایت دیگری آمده است که [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} فرمود بین تو و عایشه حادثه‌ای پیش خواهد آمد وقتی این امر اتفاق افتاد او را به جایگاه امن خودش بازگردان<ref>مستدرک حاکم، ج۳، ص ۱۱۹ و دلائل النبوة ، بیهقی، ج۶، ص ۴۱۱ و همچنین ر.ک: احادیث الغیبیة، ج۱،ح ۷۷.</ref>.
::::::در این حدیث معجزه دیگری هم نمودار است و آن گزارش از [[حیات]] ام سلمه تا بعد از شهادت [[امام حسین]]{{ع}} است و همین گونه هم شد. حاکم و بیهقی از ام سلمه روایت کرده‌اند که: [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} از قیام و شورش برخی از همسران خود خبر داد. عایشه خندید. حضرت به او فرمود: ای حمیرا! به درستی بنگر که تو آن شخص نباشی. سپس متوجه [[امام علی|امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} شد و فرمود: اگر بر او تسلط یافتی با او مدارا کن. و در روایت دیگری آمده است که [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} فرمود بین تو و عایشه حادثه‌ای پیش خواهد آمد وقتی این امر اتفاق افتاد او را به جایگاه امن خودش بازگردان<ref>مستدرک حاکم، ج۳، ص ۱۱۹ و دلائل النبوة ، بیهقی، ج۶، ص ۴۱۱ و همچنین ر.ک: احادیث الغیبیة، ج۱،ح ۷۷.</ref>.
::::::از [[ابن عباس]] روایت شده است که [[پیامبر]]{{صل}} خطاب به همسران خویش فرمود: کدام یک از شما بر آن شتر سرخ انبوه موی سوار خواهید شد؟ آن شخص از شما بر حکومت حق خروج می‌کند تا این که سگان حوئب بر او حمله کنند پیرامون او عده زیادی کشته می‌شوند و او از آن واقعه خلاصی می‌یابد<ref>اعلام النبوده، ماوردی، ص ۱۸۱؛ البدایه و النهایه، ج۶، ص ۲۱۲ و احادیث الغیبه.</ref>.
::::::از [[ابن عباس]] روایت شده است که [[پیامبر]]{{صل}} خطاب به همسران خویش فرمود: کدام یک از شما بر آن شتر سرخ انبوه موی سوار خواهید شد؟ آن شخص از شما بر حکومت حق خروج می‌کند تا این که سگان حوئب بر او حمله کنند پیرامون او عده زیادی کشته می‌شوند و او از آن واقعه خلاصی می‌یابد<ref>اعلام النبوده، ماوردی، ص ۱۸۱؛ البدایه و النهایه، ج۶، ص ۲۱۲ و احادیث الغیبه.</ref>.
::::::[[احمد بن حنبل]] و دیگران از قیس روایت کرده اند که: وقتی عایشه به منطقه بنی عامر رسید، سگ‌های آنجا پارس کردند. از نام آن مکان پرسید، گفتند: اسم آن حوئب است. او گفت: من باید برگردم. زبیر گفت: نه! به پیش حرکت کن تا مردم تو را ببینند و خداوند بدین وسیله بینشان صلح بر قرار کند. پاسخ داد: راهی جز بازگشت، به مصلحت خود نمی‌بینم. از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: چه گونه خواهد بود عمل و سرنوشت آن شخص از شما وقتی سگ‌های حوئب بر او نهیب و فریاد زنند؟<ref>مسند، احمد، ج۶، ص ۵۲و مسند، بن روایة، ج۳، ص ۸۹۱.</ref>.
::::::[[احمد بن حنبل]] و دیگران از قیس روایت کرده اند که: وقتی عایشه به منطقه بنی عامر رسید، سگ‌های آنجا پارس کردند. از نام آن مکان پرسید، گفتند: اسم آن حوئب است. او گفت: من باید برگردم. زبیر گفت: نه! به پیش حرکت کن تا مردم تو را ببینند و خداوند بدین وسیله بینشان صلح بر قرار کند. پاسخ داد: راهی جز بازگشت، به مصلحت خود نمی‌بینم. از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: چه گونه خواهد بود عمل و سرنوشت آن شخص از شما وقتی سگ‌های حوئب بر او نهیب و فریاد زنند؟<ref>مسند، احمد، ج۶، ص ۵۲و مسند، بن روایة، ج۳، ص ۸۹۱.</ref>.

نسخهٔ ‏۱۲ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۰۷

الگو:پرسش غیرنهایی

آیا پیامبر خاتم علم غیب داشت؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا پیامبر خاتم(ص) علم غیب داشت؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیا همه پیامبران علم غیب داشته‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

حسینی میلانی
آیت‌الله سید محمد هادی حسینی میلانی در کتاب «دیدگاه‌های علمی» در این‌باره گفته‌است:
«به تعلیم خداوند متعال، حضرت ختمی مرتبت(ص) و ائمه هدی(ع) دارای علم ما کان و علم ما هو کائن إلی یوم القیامة هستند و نیز خداوند متعال، تنزیل و تأویل آنچه به او وحی فرموده که تماما عالم اکبر و کتاب آفاقی و انفسی منطوی در اوست، تعلیم فرموده و از آن حضرت به اوصیای او(ع) رسیده است و مراد از علم غیبی که در آیات مقدسه از غیر حق تعالی سلب شده و نیز بر حَسَب بعضی روایات از ائمه سلب شده، علم ذاتی است که اختصاص به ذات مقدس ربوبی دارد و سایر موجودات به اعطای او تعالی و تقدس می‌باشد»[۱].


پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های مصداقی همطراز

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. دیدگاه‌های علمی سید محمد هادی حسینی میلانی، ص۱۴۲.
  2. «پیامبر گرامی اسلام (ص) ، رازی را به یکی از همسران خود گفت و به او سفارش کرد که آن راز را فاش نکند ولی او، راز پیامبر را به دیگری گفت، خدا پیامبر را از جریان آگاه ساخت و به او خبر داد که همسرش، راز او را به دیگری گفته است پیامبر با این که آگاه شد همسرش همه راز را به دیگری گفته امّا به قسمتی از آن اشاره کرد و به قسمت دیگر اشاره نکرد یعنی به همسرش گفت از رازی که به تو سپردم فاش ساخته‌ای؟ همسرش او را تصدیق کرد و پرسید چه کسی تو را از این جریان آگاه ساخت؟ پیامبر (ص) فرمود: «نَبَّأَنی العَلیمُ الخَبیرُ»؛ خدای دانا و آگاه مرا باخبر ساخت». سوره تحریم، آیه ۳.
  3. آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۱۰۴ و ۱۰۵
  4. «بیچاره عمار! گروه ستمگر او را می‌‌کشند عمار آنان را به بهشت ولی آنها او را به آتش دعوت می‌‌کنند»؛ صحیح بخاری، کتاب الصلاة، باب التعاون فی بناء المسجد، ح۴۴۷.
  5. «تو با پیمان‌‌شکنان و ستمکاران و شورشگران نبرد می‌کنی». مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۴۰.
  6. جدال احسن: نقد و بررسی شبهات وهابیان، ص ۱۰۳
  7. «خدا دانای غیب است پس هیچ کس را بر غیب خویش آگاه نمی‏‌کند مگر بندگانی که مورد رضایت او باشند و آن بندگان عبارت انداز: فرستادگان او، و خدا برای فرستادگان خود از جلو و پشت سرشان، نگهبان قرار می‏‌دهد». سوره جن، آیه ۲۶و۲۷.
  8. «محمد (ص) دیوانه نیست و فرشته را در افق روشن دیده است و او بر غیب بخیل نیست (علم غیب را که بر او القاء می‏‌شود اگر صلاح باشد به شما می‌‏گوید و بخل نمی‌‏کند و از شما پوشیده نمی‌‏دارد». سوره تکویر، آیه ۲۲و۲۳و۲۴.
  9. منشور جاوید، ص۲۲۸-۲۴۲.
  10. راهنمای حقیقت.
  11. به نقل از ابو بصیر، از امام صادق (ع)، از پدرانش نقل کردند: که پیامبر خدا (ص) فرمود: مهدی، از فرزندان من است. نام او، نام من وکنیه او، کنیه من است. شبیه‌ترین مردم به من در خلقت و اخلاق است. غیبت او و حیرت مردم چنان خواهد بود که مردم از دین‌شان گم‌راه می‌شوند و در این هنگام، او به سان شهابی نورافشان می‌آید و زمین را از عدل و داد می‌آکند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۲۸۷، ح ۵، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۶، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۲ ح ۱۶.
  12. به نقل از صالح بن عقبه، از پدرش، از امام محمد باقر(ع)، از پدرش زین العابدین(ع)، از پدرش امام حسین(ع)، از پدرش امام علی بن ابی طالب(ع) پیامبر خدا (ص) فرمود: مهدی، از فرزندان من است. غیبت و حیرتی دارد که مردمان در آن، گم‌راه می‌شوند. او اندوخته پیامبران را می‌آورد و زمین را از عدل و داد پر می‌کند، همان‌گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۲۸۷، ح۵، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۶، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۲ ح ۱۷.
  13. به نقل از عبدالسلام بن صالح هروی، از امام علی بن موسی الرضا(ع)، از پدش، از پدرانش از امام علی(ع): پیامبر(ص) فرمود: سوگند به کسی که مرا بشارت دهنده به حق بر انگیخت، قائم از میان فرزندانم با عهدی که از من به او رسیده است، غایب می‌شود، تا آن جا که بیشتر مردم می گویند: خدا را با خاندان محمد، کاری نیست! و حتی برخی در تولد او نیز شک می کنند. پس هر کس به روزگار او می رسد، دینش را محکم نگاه دارد و به شیطان اجازه نفوذ ندهد که او را به شک اندازد و از دین و آیین من، بیرونش ببرد، که پیش تر نیز پدر و مادرتان (آدم و حوا) را از بهشت بیرون برد، و خداوند شیاطین را اولیای کسانی قرار داده که ایمان نمی‌آورند؛ کمال الدین: ص ۵۱، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۶۸ ح ۱۰.
  14. با سندش: پیامبر فرمود: قیامت برپا نمی‌شود، مگر قائم بر حق ما قیام کن، و این زمانی است که خداوند به او اجازه بدهد. هر کس از او پیروی کند، نجات می یابد و هر کس نافرمانی نماید، هلاک می‌شود. خدا را، خدا را، ای بندگان خدا! به سراغ او بروید، اگر چه از لابه لای یخ و برف باشد؛ چرا که او خلیفه خدای و خلیفه من است؛ عیون أخبار الرضا: ج ۲، ص ۵۹، ح ۲۳۰، کفایة الأثر: ص ۱۰۶، دلائل الإمامة: ص ۴۵۲ ح ۴۲، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۶۵ ح ۲.
  15. دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص ۹۹ - ۱۰۳
  16. شرح زیارت جامعه کبیره
  17. پیامبر رحمت، ص۱۳۴
  18. راه سعادت ص ۸۶ - ۱۱۳.
  19. کلام نوین اسلامی ج۲ ص۱۸۲
  20. ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌، ص ۸۶.
  21. «و [تو] در جانب غربی نبودی هنگامی که کار (نبوّت) را با موسی تمام کردیم؛ و از گواهان حاضر نیز نبودی. و لکن ما گروه‌هایی را پدید آوردیم، و دوران عمر آنان طولانی شد؛ و در میان ساکنان مَدْین اقامت نداشتی، تا از حال آنان آگاه شوی و آیات ما را بر آنان: مشرکان مکه بخوانی و پیروی کنی؛ و لکن ما فرستنده تو بودیم. و تو در جانب کوه طور نبودی، هنگامی که موسی را ندا دادیم؛ و لکن تو را آگاه کردیم به خاطر این که رحمتی از سوی پروردگارت باشد تا قومی را هشدار دهی که پیش از تو هیچ هشدارگری برای آنان نیامده است؛ باشد که آنان متذکّر شوند».
  22. تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۵، ص۳۰۹.
  23. «(اى پيامبر) اين از خبرهاى نهانى است كه به تو وحى مى‏‌كنيم و تو هنگامى كه (برادران يوسف) بر كار خود هم‏داستان شدند و نيرنگ مى‌‏باختند نزد آنها نبودى»؛ آیه ۱۰۲ سوره یوسف.
  24. دفع الریب عن علم الغیب، ص٨٩.
  25. و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را به همسر دیگرخبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را به همسران خود گفت و در گفتن بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که پیامبر آن همسر رازگشا را از این امر باخبر ساخت همسر گفت: چه کسی تو را از این رازگشایی من آگاه کرد؟ پیامبر گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت؛ سوره هود، تحریم، آیه: ۳.
  26. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  27. وبگاه بهترین سخن‌ها
  28. رومیان شکست خوردند در نزدیک‌ترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز می‌گردند در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد می‌شوند؛ سوره روم، آیه: ۲ - ۴.
  29. بی‌گمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز می‌گرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر می‌داند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است؛ سوره قصص، آیه: ۸۵.
  30. خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد؛ سوره فتح، آیه: ۲۷.
  31. منابع علم امامان شیعه، ص ۷۸.
  32. بررسی تفسیری آیات انحصار و شمول علم غیب پیامبران، فصلنامه مطالعات تفسیری؛ شماره۳۰، ص ۸۸.
  33. علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۱۰۶ - ۱۰۹
  34. الفتن، ابن حماد، ج۱، ص ۲۷، ح۲؛ جمع الجوامع، ج۱، ص ۱۶۹ و کنز العمال، ج۱۱، ص ۳۷۸ح ۳۱۸۱۰.
  35. معجم الکبیر، ج۲۴، ص ۳۰۱ ح ۷۶۴ و مجمع الزوائد، ج۹، ص ۱۱۸.
  36. مستدرک حاکم، ج۳،ص ۱۲۳ و خصائص نسائی، ص ۱۶۶، ح ۱۵۶.
  37. مسند حمیدی، ج۱، ص ۵۳ و مستدرک حاکم، ج۱، ص ۱۴۰.
  38. مستدرک حاکم، ج۳، صص ۱- ۱۴۰ و دلائل النبوة، ابی نعیم.
  39. همان، ج۳، ص ۳۷۳ و خصائص کبری، ج۲، ص ۴۲۰.
  40. معجم الکبیر، ج۱۱، ص ۳۳۰، ح ۱۱۹۰۷.
  41. صحیح، بخاری، ج۳،ص ۲۴۴.
  42. مستدرک حاکم، ج۳، صص ۱۷۶- ۱۷۷ و دلایل النبوة، بیهقی، ج۶، صص ۹- ۴۶۸.
  43. معجم الکبیر، ج۳، ص ۱۱۴، ح ۲۸۱۷ و خصائص الکبری، سیوطی، ج۲، ص ۲۱۳.
  44. تاریخ مدینة الدمشق، ج۱۵، ص ۸۱۶.
  45. ذخائر العقبی، ص ۱۴۶.
  46. مستدرک حاکم، ج۳، ص ۱۱۹ و دلائل النبوة ، بیهقی، ج۶، ص ۴۱۱ و همچنین ر.ک: احادیث الغیبیة، ج۱،ح ۷۷.
  47. اعلام النبوده، ماوردی، ص ۱۸۱؛ البدایه و النهایه، ج۶، ص ۲۱۲ و احادیث الغیبه.
  48. مسند، احمد، ج۶، ص ۵۲و مسند، بن روایة، ج۳، ص ۸۹۱.
  49. دلایل النبوه، بیهقی، ج۶،ص ۳۷۱ و احادیث الغیبه، ص ۱، ح۱۲۹.
  50. تضاد عقاید حنفیت با وهابیت
  51. ای ام سلمه، این علی است، به خدا قسم او پس از من از بین برنده قاسطین و ناکثین و مارقین خواهد بود.
  52. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه
  53. «بگو: من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آن‌چه را خدا بخواهد (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آن‌چه خداوند اراده کند) و اگر از غیب با خبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم می‌کردم، و هیچ بدی (و زیانی) به من نمی‌رسید، من فقط بیم‏‌دهنده و بشارت‏ دهنده‏‌ام برای گروهی که ایمان می‌آورند! (و آماده پذیرش حقند)» سوره اعراف آیه۱۸۸.
  54. «دانای غیب اوست و هیچ‌کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌سازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش‌رو و پشت سر برای آنها قرار می‌دهد» سوره جن آیه۲۶ و ۲۷.
  55. «و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلایان به برص [پیسی‏] را بهبودی می‌بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده می‌کنم و از آن‌چه می‌خورید، و در خانه‌های خود ذخیره می‌کنید، به شما خبر می‌دهم مسلماً در این‌ها، نشانه‌ه‏ای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید!» سوره آل عمران آیه۴۹.
  56. پایگاه جامع ادیان
  57. صحیح مسلم - کتاب فتن - باب اخبار النبی فیما یکون الی قیام الساعه؛ ح ۵۱۵۳.
  58. «عَنْ عَدِيِّ بْنِ حَاتِمٍ، قَالَ: بَيْنَا أَنَا عِنْدَ النَّبِيِّ (ص) إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ فَشَكَا إِلَيْهِ الْفَاقَةَ، ثُمَّ أَتَاهُ آخَرُ فَشَكَا إِلَيْهِ قَطْعَ السَّبِيلِ، فَقَالَ: يَا عَدِيُّ هَلْ رَأَيْتَ الْحِيرَةَ، قُلْتُ: لَمْ أَرَهَا وَقَدْ أُنْبِئْتُ عَنْهَا، قَالَ: فَإِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتَرَيَنَّ الظَّعِينَةَ تَرْتَحِلُ مِنْ الْحِيرَةِ حَتَّى تَطُوفَ بِالْكَعْبَةِ لَا تَخَافُ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ، قُلْتُ: فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَ نَفْسِي فَأَيْنَ دُعَّارُ طَيِّئٍ الَّذِينَ قَدْ سَعَّرُوا الْبِلَادَ وَلَئِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتُفْتَحَنَّ كُنُوزُ كِسْرَى، قُلْتُ: كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ، قَالَ: كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ وَلَئِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتَرَيَنَّ الرَّجُلَ يُخْرِجُ مِلْءَ كَفِّهِ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ يَطْلُبُ مَنْ يَقْبَلُهُ مِنْهُ، فَلَا يَجِدُ أَحَدًا يَقْبَلُهُ مِنْهُ وَلَيَلْقَيَنَّ اللَّهَ أَحَدُكُمْ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَلَيْسَ بَيْنَهُ وَبَيْنَهُ تَرْجُمَانٌ يُتَرْجِمُ لَهُ، فَلَيَقُولَنَّ لَهُ أَلَمْ أَبْعَثْ إِلَيْكَ رَسُولًا فَيُبَلِّغَكَ، فَيَقُولُ: بَلَى، فَيَقُولُ: أَلَمْ أُعْطِكَ مَالًا وَأُفْضِلْ عَلَيْكَ، فَيَقُولُ: بَلَى فَيَنْظُرُ عَنْ يَمِينِهِ فَلَا يَرَى إِلَّا جَهَنَّمَ وَيَنْظُرُ عَنْ يَسَارِهِ فَلَا يَرَى إِلَّا جَهَنَّمَ، قَالَ: عَدِيٌّ سَمِعْتُ النَّبِيَّ (ص)، يَقُولُ: اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقَّةِ تَمْرَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ شِقَّةَ تَمْرَةٍ فَبِكَلِمَةٍ طَيِّبَةٍ، قَالَ: عَدِيٌّ فَرَأَيْتُ الظَّعِينَةَ تَرْتَحِلُ مِنْ الْحِيرَةِ حَتَّى تَطُوفَ بِالْكَعْبَةِ لَا تَخَافُ إِلَّا اللَّهَ وَكُنْتُ فِيمَنِ افْتَتَحَ كُنُوزَ كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ وَلَئِنْ طَالَتْ بِكُمْ حَيَاةٌ لَتَرَوُنَّ مَا، قَالَ: النَّبِيُّ أَبُو الْقَاسِمِ (ص) يُخْرِجُ مِلْءَ كَفِّهِ»؛ صحیح البخاری کِتَاب الْمَنَاقِبِ بَاب عَلَامَاتِ النُّبُوَّهِ فی الْإِسْلَامِ؛ ح ۳۳۵۰.
  59. «عن أبی هُرَیْرَهَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قال هل تَرَوْنَ قِبْلَتِی هَا هُنَا فَوَاللَّهِ ما یَخْفَی عَلَیَّ خُشُوعُکُمْ ولا رُکُوعُکُمْ إنی لَأَرَاکُمْ من وَرَاءِ ظَهْرِی»؛ صحیح البخاری، کتاب الصلاه، ابواب استقبال القبله، بَاب عِظَهِ الْإِمَامِ الناس، ح ۴۰۸.
  60. «إنی والله لَأُبْصِرُ من وَرَائِی کما أُبْصِرُ من بَیْنِ یَدَیَّ»؛ صحیح مسلم، کتاب الصلاه، باب الأَمْرِ بِتَحْسِینِ الصَّلاَهِ وَإِتْمَامِهَا وَالْخُشُوعِ فِیهَا، ح ۶۴۷ .
  61. پایگاه تحقیقاتی السنة