آیه مباهله: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
#[[پیام]] خاص: آیۀ از آیاتی است که به صراحت از [[برتری]] [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} بر دیگر [[مردم]]، حکایت میکند. الفاظی که در [[آیه]] به کار رفتهاند، نزدیکی بسیار فراوان [[اهل بیت]]{{ع}} و به ویژه [[امام علی]]{{ع}} را به [[پیامبر]]{{صل}} نشان میدهند. در کلمۀ «انفسنا» با آنکه تعبیر جانهای ما جمع است، ولی وقتی [[رسول خدا]]{{صل}}، [[علی]]{{ع}} را همراه خود آورد او به منزلۀ [[جان]] [[محمّد]] {{صل}} محسوب شده است و [[جایگاه]] والای او را نزد [[خدا]] و [[پیامبر]] و [[برتری]] او را بر صحابۀ دیگر نشان میدهد. در [[ادبیات]] شعری با عنوان [[جان]] [[پیامبر]] و [[نفس]] او و به یکی بودن این دو [[جان]] [[عزیز]] اشارات فراوان شده است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۶.</ref>. این [[یگانگی]] از دلایلی است که بر [[خلافت بلافصل]] [[امام علی]]{{ع}} [[گواهی]] میدهد؛ زیرا بدیهی است پس از [[پیامبر]] {{صل}}، کسی که همچون خود اوست و جانش با [[جان]] او یکی است از دیگران برای جانشینیاش سزاوارتر است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۵۰ ـ۵۱.</ref>. | #[[پیام]] خاص: آیۀ از آیاتی است که به صراحت از [[برتری]] [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} بر دیگر [[مردم]]، حکایت میکند. الفاظی که در [[آیه]] به کار رفتهاند، نزدیکی بسیار فراوان [[اهل بیت]]{{ع}} و به ویژه [[امام علی]]{{ع}} را به [[پیامبر]]{{صل}} نشان میدهند. در کلمۀ «انفسنا» با آنکه تعبیر جانهای ما جمع است، ولی وقتی [[رسول خدا]]{{صل}}، [[علی]]{{ع}} را همراه خود آورد او به منزلۀ [[جان]] [[محمّد]] {{صل}} محسوب شده است و [[جایگاه]] والای او را نزد [[خدا]] و [[پیامبر]] و [[برتری]] او را بر صحابۀ دیگر نشان میدهد. در [[ادبیات]] شعری با عنوان [[جان]] [[پیامبر]] و [[نفس]] او و به یکی بودن این دو [[جان]] [[عزیز]] اشارات فراوان شده است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۶.</ref>. این [[یگانگی]] از دلایلی است که بر [[خلافت بلافصل]] [[امام علی]]{{ع}} [[گواهی]] میدهد؛ زیرا بدیهی است پس از [[پیامبر]] {{صل}}، کسی که همچون خود اوست و جانش با [[جان]] او یکی است از دیگران برای جانشینیاش سزاوارتر است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۵۰ ـ۵۱.</ref>. | ||
== | == واژه {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}}، {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}}، {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} به چه معناست و مصادیق آن کیانند؟== | ||
*[[فخر رازی]] نیز زیر [[آیه مباهله]] مینویسد: "واژه {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} به معنای [[فرزندان]] پسر است و مصادیق در این [[آیه شریفه]] [[حسنین]] هستند و به دلالت این [[آیه]]، [[فرزند]] دختری هر کس [[فرزند]] اوست و پسران [[حضرت زهرا]]{{س}} [[پسران]] [[رسول خدا]]{{صل}} به شمار میآید، و همچنین آیهی{{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}} «و به او [[اسحاق]] و [[یعقوب]] را بخشیدیم و همه را [[راهنمایی]] کردیم- [[نوح]] را پیشتر [[راهنمایی]] کرده بودیم- و [[داود]] و [[سلیمان]] و ایوب و [[یوسف]] و [[موسی]] و [[هارون]] را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز [[راهنمایی]] کردیم)؛ و این چنین [[نیکوکاران]] را [[پاداش]] میدهیم» [[سوره انعام]]، [[آیه]] ۸۴. دلالت میکند، که [[حضرت مسیح]] از [[فرزندان حضرت ابراهیم]]{{ع}} است، با اینکه [[عیسی]]{{ع}} از راه [[مادر]]، ذریّه [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} شمرده میشود"<ref>{{عربی|المسألة الرابعة: هذه الآیة دالة علی أن الحسن و الحسین کانا ابنی رسول الله، وعد أن یدعو أبناءه، فدعا الحسن و الحسین، فوجب أن یکونا ابنیه، و مما یؤکد هذا قوله تعالی فی سورة الأنعام}} {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ}} {{عربی|و معلوم أن عیسی{{ع}} إنما انتسب إلی إبراهیم{{ع}} بالأم لا بالأب، فثبت أن ابن البنت قد یسمی ابناً و الله أعلم}}؛ مفاتیح الغیب، ج۸ ص۲۴۸.</ref>. | |||
*[[قرطبی]] [[مفسر]] مشهور [[اهل سنت]]، "ابن" را در بردارنده [[فرزندان]] دختری میداند؛ به این [[دلیل]] که [[رسول خدا]]{{صل}} برای تحقق {{متن قرآن|نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ}} [[حسن]]، [[حسین]]، [[فاطمه]] و [[علی]]{{ع}} را برای [[مباهله]] با خود همراه کردند<ref>الجامع لأحکام القرآن، ج۴، ص۱۰۴. {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} {{عربی|دلیل علی أن أبناء البنات یسمون أبناء، و- ذلک أن النبی{{صل}} جاء بالحسن و الحسین و- فاطمة تمشی خلقه و- علی خلفها و - هو یقول لهم:}} {{متن حدیث|إِنْ أَنَا دَعَوْتُ فَأَمِّنُوا}}.</ref>. | |||
*کلمه {{متن قرآن|نِسَاءَ}}، به معنای مطلق [[زن]] و در هر مورد، طبق شواهد همراه، مصداق معینی دارد<ref>تسنیم، ج۱۴، ص۴۵۹. آیت الله جوادی مینویسد: کلمه {{متن قرآن|نِسَاءَ}} برای جامع میان زن در برابر شوهر، پدر، برادر، پسر و مطلق مرد به کار میرود و استعمال نیز میان لفظ و معناست نه لفظ و مصداق؛ و کسی که خودش قرآن ممثّل است، وقتی مصداق آن را مشخص میکند، هیچ گونه تردیدی درباره مراد از واژه {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} در آیه نمیماند.</ref>. [[قرآن کریم]] این واژه را هم برای [[خواهر]]، در برابر [[برادر]] به کار میبرد. {{متن قرآن|يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ}}<ref>«خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست» سوره نساء، آیه ۱۱.</ref> و هم برای [[زن]]، در برابر شوهر: {{متن قرآن|يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ...}}<ref>«ای زنان پیامبر!.».. سوره احزاب، آیه ۳۰.</ref> و هم برای [[زن]]، در برابر مرد: {{متن قرآن|إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ}}<ref>«شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان میروید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۱.</ref>؛ {{متن قرآن|لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ}}<ref>«مردان را از آنچه برای خود به دست میآورند بهرهای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف میآورند بهرهای» سوره نساء، آیه ۳۲.</ref>. | |||
*در این [[آیه]]، {{متن قرآن| أَبْنَاءَ}} به معنای پسران و مصداق آن وجود [[مبارک]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} است. مصداق {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} وجود [[مبارک]] [[صدیقه]] [[طاهره]]{{س}} است، و مصداق {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} قول باید کسی غیر از پسران و [[زنان]] باشد و به صاحب [[دعوت]] نزدیکتر باشد. | |||
*مراد از {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} خود [[پیامبر]] نیست؛ چون دعوت کننده غیر از [[دعوت]] شونده است و هیچ کس خود را [[دعوت]] نمیکند؛ از اینرو، {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} کسی است که به منزله [[جان]] [[پیامبر]]{{صل}} و کسی است که [[حضرت رسول]]{{صل}} به او فرمودند: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي<ref>الامالی، صدوق، ص۹۳؛ ر.ک: کنز العمال، ج۱۱، ص۶۲۲.</ref> رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي<ref>الامالی، صدوق، ص۸۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۳۴۹.</ref>؛ يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۱۸۵؛ بحار الانوار، ج۴۰، ص۷۸؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۷؛ تسنیم، ج۱۴ ص۴۶۱.</ref>؛ | |||
*اصلیترین [[اختلاف]] میان [[شیعه]] و [[سنّی]]، در [[تطبیق]] {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} که در [[آیه]] [[شریف]]، این است که برخی از [[دانشمندان]] [[اهل تسنّن]] {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} را فقط بر شخص [[رسول خدا]]{{صل}} [[تطبیق]] میکنند و [[دانشمندان شیعه]] با استناد به [[روایات]] فراوان، مراد از {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} را [[امیرمؤمنان]]{{ع}} میدانند<ref>این موضوع، در بخش شبهات آیه خواهد آمد.</ref>. | |||
*مهمترین و مطمئنترین راه تشخیص مصادیق [[آیه]] [[مبارک]] [[مباهله]]، [[رجوع]] به فرمایشات و عملکرد [[پیامبر عظیم الشأن اسلام]]{{صل}} است. ایشان در موارد متعددی در بیان و عمل خود، مصادیق [[آیه مباهله]] را معین نمودند. | |||
*مفسِّران، متکلّمان، [[محدّثان]] و [[تاریخنگاران]] بزرگ عرصه دانشهای [[حدیثی]]، تفسیری، [[کلامی]] و [[تاریخی]] در قرون مختلف در کتابهای خود، چه با ذکر [[سند]] و چه به [[دلیل]] مسلّم انگاشتن آن، بیآنکه [[سند]] بیاورند، به اتّفاق [[حدیث مباهله]] را [[روایت]] کردهاند<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۸۵؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ صحیح ترمذی، ج۵، ص۶۵۹؛ کتاب المناقب، مناقب علی{{ع}}؛ فتح الباری فی شرح صحیح بخاری، ج۷، ص۶۰؛ کشاف، ج۱، ص۳۶۹ و ۳۷۰، سیدعلی میلانی، نگاهی به تفسیر آیه مباهله.</ref>. | |||
*ماجرای [[مباهله]] نزد [[اهلبیت]]{{عم}}، [[صحابه]] و [[دانشمندان]] [[امامیه]]، قطعی و تردیدناپذیر است، به گونهای که در استدلالها و احتجاجهای [[ائمه]]{{عم}} بارها بازگو شده است. [[حضرت علی]]{{ع}} نیز در بیان [[فضایل]] خود به [[آیه مباهله]] [[استدلال]] میکردند<ref>کتاب الخصال، ج۲، ص۵۵۰؛ بحار الانوار، ج۲۹، ص۹؛ تسنیم، ج۱۴، ص۴۸۳.</ref>. | |||
*[[جصاص]] نیز در این زمینه میگوید: [[سیرهنویسان]] و [[راویان احادیث]] و آثار، درباره این که [[پیامبر]]{{صل}} برای [[مباهله]] با مسیحیانی که او را به [[مباهله]] خوانده بودند، [[حسن]]، [[حسین]]، [[علی]] و [[فاطمه]]{{س}} را با خود همراه ساخته، با یکدیگر [[اختلاف]] ندارند<ref>احکام القرآن، ج۲، ص۱۶.</ref>. | |||
*[[ابن تیمیه]] هم، در دلالت [[آیه مباهله]] و دیدگاه [[شیعه]] چنین مینویسد: "امّا این که [[پیامبر]]، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] را در [[مباهله]] با خود همراه ساختند؛ روایتی درست است. این [[روایت]] را مسلم، از سعدبن ابی وقّاص [[نقل]] کرده است. سعد در روایتی مفصّل و طولانی میگوید: هنگامی که [[آیه]] {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ}} نازل شد، [[رسول خدا]]، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] را فراخوانده فرمودند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي}}؛ خدایا! اینان [[اهل]] مناند<ref>منهاج السنة، ج۷، ص۱۲۲ - ۱۳۰.</ref>. | |||
*[[فخر رازی]] [[جریان مباهله]] را اینگونه [[نقل]] میکند: "در [[روایت]] چنین وارد شده: وقتی [[پیامبر]] آنان را به [[مباهله]] [[دعوت]] کردند، گفتند: ما برمی گردیم تا [[مشورت]] کنیم. وقتی آنها با هم [[خلوت]] کردند به فرد [[صاحب نظر]] خود، یعنی عاقب گفتند: جناب عبدالمسیح! نظر شما چیست؟ وی در پاسخ گفت: به [[خدا]] سو گند! شما [[مسیحیان]] میدانید که [[محمد]]{{صل}}، [[رسول]] خداست و با [[دلیل]] و [[برهان]] [[قاطع]] به [[رسالت]] [[مبعوث]] شده است. به [[خدا]] قسم! هر پیامیری، قومی را به [[مباهله]] فراخواند، بزرگ و کوچکشان از بین رفت. اگر شما این [[اقدام]] را انجام دهید همه ما هلاک خواهیم شد. اگر میخواهید [[دین]] و اصول خود را [[حفظ]] کنید، به دیار خود باز گردید. صبح آن روز [[رسول خدا]] در حالی حاضر شدند که [[حسین]]{{ع}} را در آغوش داشتند، [[دست]] [[حسن]] را گرفته بودند و [[فاطمه]] در پشت سرشان و [[علی]] پشت سر او حرکت میکردند. ایشان به همراهان میگفتند: وقتی من به [[نفرین]] [[اقدام]] کردم، شما آمین بگویید. [[اسقف]] [[نجران]] با دیدن این منظره گفت: ای [[مسیحیان]]! من چهرههایی را میبینم که اگر [[خدا]] بخواهد، به واسطه آنها کوهی را از جایش بر میکند. با آنان [[مباهله]] نکنید که هلاک میشوید و تا [[روز قیامت]] یک [[مسیحی]] بر روی [[زمین]] نمیماند. [[مسیحیان]] گفتند: ای [[ابوالقاسم]]! ما [[تصمیم]] گرفتهایم با شما [[مباهله]] نکنیم و ضمن به رسمیت شناختن [[دین]] شما، بر [[دین]] خود باقی بمانیم. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: حال که [[مباهله]] نمیکنید [[اسلام]] بیاورید تا در [[حقوق]]، [[وظایف]] و [[قوانین]] با [[مسلمانان]] برابر باشید. آنها نپذیرفتند و [[پیامبر]] فرمود: پس با شما میجنگم. آنها گفتند: ما نمیتوانیم با [[عرب]] [[جنگ]] کنیم، ولی با درخواست [[صلح]]، از شما میخواهیم از [[ترساندن]] ما و گرفتن دینمان [[خودداری]] کنید و در مقابل، هر سال دو هزار دست کامل [[لباس]] - که هزار دست در ماه صفر و هزار دست دیگر در [[ماه رجب]] - تحویل داده میشود و سی [[زره]] آهنی معمولی دریافت کنید.[[پیامبر]]، این پیشنهاد را پذیرفت و فرمود: به آنکه جانم در دست اوست [[سوگند]]، نابودی برای اهالی [[نجران]] نازل شده بود و اگر به [[مباهله]] [[اقدام]] میکردند همچون خوک و میمون میشدند و این وادی برای آنها به [[آتش]] مبدّل میشد. [[خداوند]]، [[نجران]] و ساکنانش و و حتی پرندگان روی درخت را به طور کامل نابود میکرد و قبل از پایان سال، همه [[مسیحیان]] هلاک میشدند. در [[روایت]] [[نقل]] شده است که [[رسول خدا]] ردایی از موی سیاه و دارای نقش و نگار بر دوش انداخت و خارج شد و چون [[حسن]]، [[حسین]]، [[فاطمه]] و [[علی]] آمدند، آنها را در زیر آن گرفتند و فرمودند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} [[فخر رازی]] نیز، پس از [[نقل]] داستان "کساء" میگوید: {{عربی|واعلم أن هذه الرواية كالمتفق على صحتها بين أهل التفسير و الحديث}}<ref>{{عربی|روی أنه{{ع}} لما أورد الدلائل علی نصاری نجران، ثم إنهم أصروا [[علی]] جهلهم، فقال{{ع}}: "إن [[الله]] أمرنی إن لم تقبلوا [[الحجة]] أن أباهلکم، فقالوا: یا أبا القاسم، بل نرجع فننظر فی أمرنا ثم نأتیک فلما رجعوا قالوا للعاقب، و کان ذا رأیهم، یا [[عبد]] المسیح ما تری، فقال: و [[الله]] لقد عرفتم یا معشر النصاری أن [[محمد]] [[نبی]] مرسل، و لقد جاءکم بالکلام الحق فی [[أمر]] [[صاحبکم]]، و [[الله]] ما باهل [[قوم]] نبیاً قط فعاش کبیرهم و لا نبت صغیرهم و لئن فعلتم لکان الاستئصال فإن أبیتم إلا الإصرار [[علی]] دینکم و الإقامة [[علی]] ما أنتم علیه، فوادعوا الرجل و انصرفوا إلی بلادکم و کان [[رسول الله]] [[خرج]] و علیه مرط من [[شعر]] أسود، و کان قد احتضن الحسین و أخذ بید الحسن، و فاطمة تمشی خلفه و [[علی]] [[رضی]] [[الله]] عنه خلفها، و هو یقول، إذا [[دعوت]] فأمنوا. فقال أسقف [[نجران]]: یا معشر النصاری، إنی لأری وجوها لو سألوا [[الله]] أن یزیل جبلا من مکانه لأزاله بها، فلا تباهلوا فتهلکوا و لا یبقی [[علی]] وجه الأرض [[نصرانی]] إلی [[یوم]] القیامة، ثم قالوا: یا أبا القاسم، رأینا أن لا نباهلک و أن نقرک [[علی]] دینک فقال [[صلوات]] [[الله]] علیه: فإذا أبیتم المباهلة فأسلموا، یکن لکم ما للمسلمین، و علیکم ما [[علی]] المسلمین، فأبواء فقال: فإنی أناجزکم القتال، فقالوا ما لنا بحرب العرب طاقة، و لکن نصالحک [[علی]] أن لا فی تغزونا و لا تردنا عن دیننا، [[علی]] أن نؤدی إلیک فی کل عام ألفی حلة: ألفا فی صفر، و ألفا [[رجب]]، و ثلاثین درعاً عادیة من [[حدید]]، فصالحهم [[علی]] ذلک، و قال: والذی نفسی بیده، إن الهلاک قد تدلی [[علی]] [[أهل]] [[نجران]]، و لو لاعنوا لمسخوا قردة و خنازیر، و لاضطرم علیهم الوادی نارا، و لاستأصل [[الله]] [[نجران]] و أهله، حتی الطیر [[علی]] رؤوس الشجر، و لما حال الحول [[علی]] النصاری کلهم حتی یهلکوا، و روی أنه لما [[خرج]] فی المرط الأسود، فجاء الحسن [[رضی]] [[الله]] عنه فأدخله، ثم جاء الحسین [[رضی]] [[الله]] عنه فأدخله ثم فاطمة، ثم [[علی]] [[رضی]] [[الله]] عنهما ثم قال:}} {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} {{عربی|و اعلم أن هذه الروایة کالمتفق علی صحتها بین أهل التفسیر و الحدیث}}؛ مفاتیح الغیب، ج۸ ص۲۴۷.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۸۴-۸۹.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۲۵ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۴۴
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از زیرشاخههای بحث آیات امامت امام علی و آیات فضائل امام علی است. "آیه مباهله" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آیه مباهله (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
متن آیه: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ﴾[۱]
آیه مباهله آیهای که اشاره به مباهلۀ پیامبر اسلام(ص) با نصارای نجران دارد[۲].
چیستی مباهله
- مباهله، یعنی کسانی که بر سر مسئله مهم دینی با یکدیگر مجادله میکنند و هیچ یک سخن طرف دیگر را نمینپذیرند، در جایی حضور مییابند و با دعایی خاص و تضرع و زاری از خداوند میخواهند از میان آنها دروغگو را رسوا و مجازات کند[۳].[۴]
واقعه مباهله
- بنابر منابع معتبر تاریخی در سال ۱۰ هجری، هیئتی از مسیحیان نجران نزد پیامبر اسلام(ص) آمدند و دربارۀ الوهیت حضرت عیسی(ع) با ایشان به مجادله پرداختند. اعضای هیئت معتقد بودند روح عیسی(ع) به طور خاص، روح خدایی است. پیامبر(ص) این عقیدۀ شرک آلود را رد کرد و از آنان خواست به توحید روی آورند. مسیحیان نپذیرفتند و به سختی با دعوت پیامبر(ص) مخالفت کردند. برای همین بود آیۀ مباهله: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۵] نازل شد. خداوند در این آیه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمان میدهد آنان را به مباهله بخواند تا معلوم شود چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ. سرانجام پیامبر(ص) آنان را برای روز مشخصی به مباهله فراخواند؛ چون روز موعود فرا رسید، پیامبر (صلی الله علیه و آله) همراه اهل بیت خود یعنی امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) برای مباهله حاضر شد. مسیحیان نجران چندان بر عقیده خود استوار نبودند و با دیدن پیامبر(ص) و همراهانش که صداقت و صلابت از چهرههایشان نمایان بود به هراس افتادند و از مباهله منصرف شدند، ولی اسلام نیاوردند و به پرداخت جزیه رضایت دادند[۶].
- اصل این واقعه قطعی و سندی بر حقانیّت اسلام است. افزون بر منابع پُرشمار شیعه، بیش از شصت منبع اهل سنت ماجرای مباهله را نقل کردهاند و همگی مطرح کردهاند که اهل بیت پیامبر(ص) همراه او بودهاند[۷].[۸]
پیام آیۀ مباهله
- آیۀ مباهله دو نوع پیام دارد:
- پیام عام: آیۀ یکی از دلایل قرآنی برای رد نظریۀ کثرتگرایی دینی (پلورالیسم) است. همچنین بر انحراف مسیحیت دلالت دارد. مسلمانان میتوانند با استفاده از این آیه استدلال کنند که تنها شریعت حق از زمان بعثت پیامبر اکرم(ص) دین اسلام است[۹].
- پیام خاص: آیۀ از آیاتی است که به صراحت از برتری اهل بیت پیامبر (ص) بر دیگر مردم، حکایت میکند. الفاظی که در آیه به کار رفتهاند، نزدیکی بسیار فراوان اهل بیت(ع) و به ویژه امام علی(ع) را به پیامبر(ص) نشان میدهند. در کلمۀ «انفسنا» با آنکه تعبیر جانهای ما جمع است، ولی وقتی رسول خدا(ص)، علی(ع) را همراه خود آورد او به منزلۀ جان محمّد (ص) محسوب شده است و جایگاه والای او را نزد خدا و پیامبر و برتری او را بر صحابۀ دیگر نشان میدهد. در ادبیات شعری با عنوان جان پیامبر و نفس او و به یکی بودن این دو جان عزیز اشارات فراوان شده است[۱۰]. این یگانگی از دلایلی است که بر خلافت بلافصل امام علی(ع) گواهی میدهد؛ زیرا بدیهی است پس از پیامبر (ص)، کسی که همچون خود اوست و جانش با جان او یکی است از دیگران برای جانشینیاش سزاوارتر است[۱۱].
واژه ﴿أَبْنَاءَنَا﴾، ﴿نِسَاءَنَا﴾، ﴿أَنْفُسَنَا﴾ به چه معناست و مصادیق آن کیانند؟
- فخر رازی نیز زیر آیه مباهله مینویسد: "واژه ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ به معنای فرزندان پسر است و مصادیق در این آیه شریفه حسنین هستند و به دلالت این آیه، فرزند دختری هر کس فرزند اوست و پسران حضرت زهرا(س) پسران رسول خدا(ص) به شمار میآید، و همچنین آیهی﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾ «و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم» سوره انعام، آیه ۸۴. دلالت میکند، که حضرت مسیح از فرزندان حضرت ابراهیم(ع) است، با اینکه عیسی(ع) از راه مادر، ذریّه حضرت ابراهیم(ع) شمرده میشود"[۱۲].
- قرطبی مفسر مشهور اهل سنت، "ابن" را در بردارنده فرزندان دختری میداند؛ به این دلیل که رسول خدا(ص) برای تحقق ﴿نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ﴾ حسن، حسین، فاطمه و علی(ع) را برای مباهله با خود همراه کردند[۱۳].
- کلمه ﴿نِسَاءَ﴾، به معنای مطلق زن و در هر مورد، طبق شواهد همراه، مصداق معینی دارد[۱۴]. قرآن کریم این واژه را هم برای خواهر، در برابر برادر به کار میبرد. ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ﴾[۱۵] و هم برای زن، در برابر شوهر: ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ...﴾[۱۶] و هم برای زن، در برابر مرد: ﴿إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ﴾[۱۷]؛ ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ﴾[۱۸].
- در این آیه، ﴿ أَبْنَاءَ﴾ به معنای پسران و مصداق آن وجود مبارک امام حسن و امام حسین(ع) است. مصداق ﴿نِسَاءَنَا﴾ وجود مبارک صدیقه طاهره(س) است، و مصداق ﴿أَنْفُسَنَا﴾ قول باید کسی غیر از پسران و زنان باشد و به صاحب دعوت نزدیکتر باشد.
- مراد از ﴿أَنْفُسَنَا﴾ خود پیامبر نیست؛ چون دعوت کننده غیر از دعوت شونده است و هیچ کس خود را دعوت نمیکند؛ از اینرو، ﴿أَنْفُسَنَا﴾ کسی است که به منزله جان پیامبر(ص) و کسی است که حضرت رسول(ص) به او فرمودند: «يَا عَلِيُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي[۱۹] رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي[۲۰]؛ يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۲۱]؛
- اصلیترین اختلاف میان شیعه و سنّی، در تطبیق ﴿أَنْفُسَنَا﴾ که در آیه شریف، این است که برخی از دانشمندان اهل تسنّن ﴿أَنْفُسَنَا﴾ را فقط بر شخص رسول خدا(ص) تطبیق میکنند و دانشمندان شیعه با استناد به روایات فراوان، مراد از ﴿أَنْفُسَنَا﴾ را امیرمؤمنان(ع) میدانند[۲۲].
- مهمترین و مطمئنترین راه تشخیص مصادیق آیه مبارک مباهله، رجوع به فرمایشات و عملکرد پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) است. ایشان در موارد متعددی در بیان و عمل خود، مصادیق آیه مباهله را معین نمودند.
- مفسِّران، متکلّمان، محدّثان و تاریخنگاران بزرگ عرصه دانشهای حدیثی، تفسیری، کلامی و تاریخی در قرون مختلف در کتابهای خود، چه با ذکر سند و چه به دلیل مسلّم انگاشتن آن، بیآنکه سند بیاورند، به اتّفاق حدیث مباهله را روایت کردهاند[۲۳].
- ماجرای مباهله نزد اهلبیت(ع)، صحابه و دانشمندان امامیه، قطعی و تردیدناپذیر است، به گونهای که در استدلالها و احتجاجهای ائمه(ع) بارها بازگو شده است. حضرت علی(ع) نیز در بیان فضایل خود به آیه مباهله استدلال میکردند[۲۴].
- جصاص نیز در این زمینه میگوید: سیرهنویسان و راویان احادیث و آثار، درباره این که پیامبر(ص) برای مباهله با مسیحیانی که او را به مباهله خوانده بودند، حسن، حسین، علی و فاطمه(س) را با خود همراه ساخته، با یکدیگر اختلاف ندارند[۲۵].
- ابن تیمیه هم، در دلالت آیه مباهله و دیدگاه شیعه چنین مینویسد: "امّا این که پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین را در مباهله با خود همراه ساختند؛ روایتی درست است. این روایت را مسلم، از سعدبن ابی وقّاص نقل کرده است. سعد در روایتی مفصّل و طولانی میگوید: هنگامی که آیه ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ﴾ نازل شد، رسول خدا، علی، فاطمه، حسن و حسین را فراخوانده فرمودند: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي»؛ خدایا! اینان اهل مناند[۲۶].
- فخر رازی جریان مباهله را اینگونه نقل میکند: "در روایت چنین وارد شده: وقتی پیامبر آنان را به مباهله دعوت کردند، گفتند: ما برمی گردیم تا مشورت کنیم. وقتی آنها با هم خلوت کردند به فرد صاحب نظر خود، یعنی عاقب گفتند: جناب عبدالمسیح! نظر شما چیست؟ وی در پاسخ گفت: به خدا سو گند! شما مسیحیان میدانید که محمد(ص)، رسول خداست و با دلیل و برهان قاطع به رسالت مبعوث شده است. به خدا قسم! هر پیامیری، قومی را به مباهله فراخواند، بزرگ و کوچکشان از بین رفت. اگر شما این اقدام را انجام دهید همه ما هلاک خواهیم شد. اگر میخواهید دین و اصول خود را حفظ کنید، به دیار خود باز گردید. صبح آن روز رسول خدا در حالی حاضر شدند که حسین(ع) را در آغوش داشتند، دست حسن را گرفته بودند و فاطمه در پشت سرشان و علی پشت سر او حرکت میکردند. ایشان به همراهان میگفتند: وقتی من به نفرین اقدام کردم، شما آمین بگویید. اسقف نجران با دیدن این منظره گفت: ای مسیحیان! من چهرههایی را میبینم که اگر خدا بخواهد، به واسطه آنها کوهی را از جایش بر میکند. با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و تا روز قیامت یک مسیحی بر روی زمین نمیماند. مسیحیان گفتند: ای ابوالقاسم! ما تصمیم گرفتهایم با شما مباهله نکنیم و ضمن به رسمیت شناختن دین شما، بر دین خود باقی بمانیم. پیامبر(ص) فرمود: حال که مباهله نمیکنید اسلام بیاورید تا در حقوق، وظایف و قوانین با مسلمانان برابر باشید. آنها نپذیرفتند و پیامبر فرمود: پس با شما میجنگم. آنها گفتند: ما نمیتوانیم با عرب جنگ کنیم، ولی با درخواست صلح، از شما میخواهیم از ترساندن ما و گرفتن دینمان خودداری کنید و در مقابل، هر سال دو هزار دست کامل لباس - که هزار دست در ماه صفر و هزار دست دیگر در ماه رجب - تحویل داده میشود و سی زره آهنی معمولی دریافت کنید.پیامبر، این پیشنهاد را پذیرفت و فرمود: به آنکه جانم در دست اوست سوگند، نابودی برای اهالی نجران نازل شده بود و اگر به مباهله اقدام میکردند همچون خوک و میمون میشدند و این وادی برای آنها به آتش مبدّل میشد. خداوند، نجران و ساکنانش و و حتی پرندگان روی درخت را به طور کامل نابود میکرد و قبل از پایان سال، همه مسیحیان هلاک میشدند. در روایت نقل شده است که رسول خدا ردایی از موی سیاه و دارای نقش و نگار بر دوش انداخت و خارج شد و چون حسن، حسین، فاطمه و علی آمدند، آنها را در زیر آن گرفتند و فرمودند: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ فخر رازی نیز، پس از نقل داستان "کساء" میگوید: واعلم أن هذه الرواية كالمتفق على صحتها بين أهل التفسير و الحديث[۲۷][۲۸].
منابع
پانویس
- ↑ بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو:بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۱.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۶.
- ↑ مجمع البحرین، ج۱، ص ۲۵۸.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۵۰.
- ↑ «از آن پس كه به آگاهى رسيده اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم.» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۱، ص۳۵۶ـ ۲۷۶؛ فروغ ابدیت، ج۲، ص ۴۵۰ـ ۴۳۱.
- ↑ ر.ک: اهل البیت و آیة المباهلة، ص ۲۷ـ ۴.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۵۰.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۵۰ ـ۵۱.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۶.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۵۰ ـ۵۱.
- ↑ المسألة الرابعة: هذه الآیة دالة علی أن الحسن و الحسین کانا ابنی رسول الله، وعد أن یدعو أبناءه، فدعا الحسن و الحسین، فوجب أن یکونا ابنیه، و مما یؤکد هذا قوله تعالی فی سورة الأنعام ﴿وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ﴾ و معلوم أن عیسی(ع) إنما انتسب إلی إبراهیم(ع) بالأم لا بالأب، فثبت أن ابن البنت قد یسمی ابناً و الله أعلم؛ مفاتیح الغیب، ج۸ ص۲۴۸.
- ↑ الجامع لأحکام القرآن، ج۴، ص۱۰۴. ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ دلیل علی أن أبناء البنات یسمون أبناء، و- ذلک أن النبی(ص) جاء بالحسن و الحسین و- فاطمة تمشی خلقه و- علی خلفها و - هو یقول لهم: «إِنْ أَنَا دَعَوْتُ فَأَمِّنُوا».
- ↑ تسنیم، ج۱۴، ص۴۵۹. آیت الله جوادی مینویسد: کلمه ﴿نِسَاءَ﴾ برای جامع میان زن در برابر شوهر، پدر، برادر، پسر و مطلق مرد به کار میرود و استعمال نیز میان لفظ و معناست نه لفظ و مصداق؛ و کسی که خودش قرآن ممثّل است، وقتی مصداق آن را مشخص میکند، هیچ گونه تردیدی درباره مراد از واژه ﴿نِسَاءَنَا﴾ در آیه نمیماند.
- ↑ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست» سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ «ای زنان پیامبر!.».. سوره احزاب، آیه ۳۰.
- ↑ «شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان میروید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۱.
- ↑ «مردان را از آنچه برای خود به دست میآورند بهرهای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف میآورند بهرهای» سوره نساء، آیه ۳۲.
- ↑ الامالی، صدوق، ص۹۳؛ ر.ک: کنز العمال، ج۱۱، ص۶۲۲.
- ↑ الامالی، صدوق، ص۸۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۳۴۹.
- ↑ علل الشرایع، ج۲، ص۱۸۵؛ بحار الانوار، ج۴۰، ص۷۸؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۷؛ تسنیم، ج۱۴ ص۴۶۱.
- ↑ این موضوع، در بخش شبهات آیه خواهد آمد.
- ↑ مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۸۵؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ صحیح ترمذی، ج۵، ص۶۵۹؛ کتاب المناقب، مناقب علی(ع)؛ فتح الباری فی شرح صحیح بخاری، ج۷، ص۶۰؛ کشاف، ج۱، ص۳۶۹ و ۳۷۰، سیدعلی میلانی، نگاهی به تفسیر آیه مباهله.
- ↑ کتاب الخصال، ج۲، ص۵۵۰؛ بحار الانوار، ج۲۹، ص۹؛ تسنیم، ج۱۴، ص۴۸۳.
- ↑ احکام القرآن، ج۲، ص۱۶.
- ↑ منهاج السنة، ج۷، ص۱۲۲ - ۱۳۰.
- ↑ روی أنه(ع) لما أورد الدلائل علی نصاری نجران، ثم إنهم أصروا علی جهلهم، فقال(ع): "إن الله أمرنی إن لم تقبلوا الحجة أن أباهلکم، فقالوا: یا أبا القاسم، بل نرجع فننظر فی أمرنا ثم نأتیک فلما رجعوا قالوا للعاقب، و کان ذا رأیهم، یا عبد المسیح ما تری، فقال: و الله لقد عرفتم یا معشر النصاری أن محمد نبی مرسل، و لقد جاءکم بالکلام الحق فی أمر صاحبکم، و الله ما باهل قوم نبیاً قط فعاش کبیرهم و لا نبت صغیرهم و لئن فعلتم لکان الاستئصال فإن أبیتم إلا الإصرار علی دینکم و الإقامة علی ما أنتم علیه، فوادعوا الرجل و انصرفوا إلی بلادکم و کان رسول الله خرج و علیه مرط من شعر أسود، و کان قد احتضن الحسین و أخذ بید الحسن، و فاطمة تمشی خلفه و علی رضی الله عنه خلفها، و هو یقول، إذا دعوت فأمنوا. فقال أسقف نجران: یا معشر النصاری، إنی لأری وجوها لو سألوا الله أن یزیل جبلا من مکانه لأزاله بها، فلا تباهلوا فتهلکوا و لا یبقی علی وجه الأرض نصرانی إلی یوم القیامة، ثم قالوا: یا أبا القاسم، رأینا أن لا نباهلک و أن نقرک علی دینک فقال صلوات الله علیه: فإذا أبیتم المباهلة فأسلموا، یکن لکم ما للمسلمین، و علیکم ما علی المسلمین، فأبواء فقال: فإنی أناجزکم القتال، فقالوا ما لنا بحرب العرب طاقة، و لکن نصالحک علی أن لا فی تغزونا و لا تردنا عن دیننا، علی أن نؤدی إلیک فی کل عام ألفی حلة: ألفا فی صفر، و ألفا رجب، و ثلاثین درعاً عادیة من حدید، فصالحهم علی ذلک، و قال: والذی نفسی بیده، إن الهلاک قد تدلی علی أهل نجران، و لو لاعنوا لمسخوا قردة و خنازیر، و لاضطرم علیهم الوادی نارا، و لاستأصل الله نجران و أهله، حتی الطیر علی رؤوس الشجر، و لما حال الحول علی النصاری کلهم حتی یهلکوا، و روی أنه لما خرج فی المرط الأسود، فجاء الحسن رضی الله عنه فأدخله، ثم جاء الحسین رضی الله عنه فأدخله ثم فاطمة، ثم علی رضی الله عنهما ثم قال: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ و اعلم أن هذه الروایة کالمتفق علی صحتها بین أهل التفسیر و الحدیث؛ مفاتیح الغیب، ج۸ ص۲۴۷.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۸۴-۸۹.