ابولهب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'خودداری' به 'خودداری')
خط ۱۲: خط ۱۲:
*[[عبدالعزی بن عبدالمطلب بن هاشم]]، مکنی به ابا عتبه<ref>المعارف، ص‌۱۲۵.</ref> [[عموی پیامبر]]{{صل}} و از [[دشمنان]] سرسخت او<ref>البدء والتاریخ، ج‌۴، ص‌۱۵۵.</ref>
*[[عبدالعزی بن عبدالمطلب بن هاشم]]، مکنی به ابا عتبه<ref>المعارف، ص‌۱۲۵.</ref> [[عموی پیامبر]]{{صل}} و از [[دشمنان]] سرسخت او<ref>البدء والتاریخ، ج‌۴، ص‌۱۵۵.</ref>
*مادرش لُبنی از بنی خُزاعه<ref>المعارف، ۱۱۹.</ref> و همسرش اَروی یا عوراء، مشهور به ام جمیل دختر [[حرب بن امیه]] و [[خواهر]] [[ابوسفیان]] بود<ref>السیرة الحلبیه، ج‌۱، ص‌۴۶۶؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۶۰۳.</ref>. در اینکه چرا ابولهب خوانده شده، [[اختلاف]] است. [[ابن‌سعد]] بر آن است که [[عبدالمطلب]] وی را به جهت [[زیبایی]] و برافروختگی چهره چنین نامیده<ref>الطبقات، ج۱، ص۹۳؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج۴، ص۶۳؛ المعارف، ص۱۲۵.</ref> و برخی برای وی [[فرزندی]] به‌نام لهب ذکر کرده‌اند<ref>الخصائص الکبری، ج‌۱، ص‌۲۴۴.</ref>؛ اما بر پایه روایتی، [[خداوند]] او را به این [[کنیه]] خوانده<ref>زاد المعاد، ج‌۲، ص‌۳۳۸.</ref>؛ چون [[عاقبت]] او با [[آتش]] است<ref>الکشاف، ج‌۴، ص‌۸۱۴.</ref>. گویا در میان [[مردم]] زمان خویش، بیش‌تر به [[کنیه]] اباعتبه خطاب می‌شده‌است<ref>اعلام النبوه، ج‌۱، ص‌۱۳۰.</ref>.
*مادرش لُبنی از بنی خُزاعه<ref>المعارف، ۱۱۹.</ref> و همسرش اَروی یا عوراء، مشهور به ام جمیل دختر [[حرب بن امیه]] و [[خواهر]] [[ابوسفیان]] بود<ref>السیرة الحلبیه، ج‌۱، ص‌۴۶۶؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۶۰۳.</ref>. در اینکه چرا ابولهب خوانده شده، [[اختلاف]] است. [[ابن‌سعد]] بر آن است که [[عبدالمطلب]] وی را به جهت [[زیبایی]] و برافروختگی چهره چنین نامیده<ref>الطبقات، ج۱، ص۹۳؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج۴، ص۶۳؛ المعارف، ص۱۲۵.</ref> و برخی برای وی [[فرزندی]] به‌نام لهب ذکر کرده‌اند<ref>الخصائص الکبری، ج‌۱، ص‌۲۴۴.</ref>؛ اما بر پایه روایتی، [[خداوند]] او را به این [[کنیه]] خوانده<ref>زاد المعاد، ج‌۲، ص‌۳۳۸.</ref>؛ چون [[عاقبت]] او با [[آتش]] است<ref>الکشاف، ج‌۴، ص‌۸۱۴.</ref>. گویا در میان [[مردم]] زمان خویش، بیش‌تر به [[کنیه]] اباعتبه خطاب می‌شده‌است<ref>اعلام النبوه، ج‌۱، ص‌۱۳۰.</ref>.
*از [[زندگی]] ابولهب، [[پیش از بعثت]] [[پیامبر]]{{صل}} اطلاعی در دست نیست. فقط برخی آورده‌اند: او کنیزش [[ثویبه]] را که ولادت [[فرزند]] برادرش [[عبدالله]]، ([[محمد]]) را به او [[بشارت]] داده بود، [[آزاد]] ساخت <ref>التحفة اللطیفه، ج‌۱، ص‌۸.</ref>؛ شاید از آن رو که او نیز چون دیگران به [[انتظار]] قدوم کسی بود که [[نسل]] [[عبدالله]] را تداوم بخشد. برابر روایتی، شبی [[پیامبر]]{{صل}} به [[خواب]] دید که فریاد العطش ابولهب در [[دوزخ]] بلند است؛ اما از انگشت ابهامش [[آب]] می‌نوشد. چون [[راز]] آن پرسید، گفت: به آن جهت که [[ثویبه]] را به‌سبب ولادت تو [[آزاد]] ‌کردم<ref>تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref>. برخی این حکایت را نشان [[لطف]] [[پروردگار]] و بزرگی [[رسول خدا]] دانسته‌اند که حتی سرسخت‌ترین [[دشمن]] [[حضرت]]، فقط به بهانه عملی کوچک که در [[حق]] آن [[حضرت]] انجام داد، مشمول [[رحمت]] [[حق]] قرار گرفت و از آن بهره‌مند شد<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۲۲‌ـ‌۲۲۳.</ref>؛ ولی برخی از معاصران در صحت این خبر تردید کرده، به‌ویژه که بر پایه دیگر [[اخبار]]، [[آزادی]] [[ثویبه]] تا نزدیکی‌های [[هجرت]] [[رسول خدا]]{{صل}} هنوز تحقق نیافته بود و حتی چون [[خدیجه]] در صدد خریدن و [[آزاد]] کردنش بر آمد، ابولهب [[همراهی]] نکرد<ref>الصحیح من سیرة‌النبی، ج۲، ص۸۰؛ انساب‌الاشراف، ج‌۱، ص‌۹۵‌ـ‌۹۶؛ الطبقات، ج‌۱، ص‌۸۷.</ref>؛ به هر روی، [[ثویبه]] اندک زمانی دایگی این [[کودک]] را برعهده گرفت و از همین طریق، [[پیامبر]] با [[حمزه]]، [[جعفر]] و [[ابوسلمه]] [[برادر]] ‌شد<ref>تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref>. گفته‌اند: ابولهب، هنگام [[رحلت]] [[عبدالمطلب]]، داوطلب [[سرپرستی]] [[فرزند]] [[عبدالله]] شد؛ اما [[عبدالمطلب]] با این سخن که شَر خود را از او باز‌دار، از سپردن [[محمد]] نوجوان به او [[خودداری]] کرد<ref>مناقب، ج‌۱، ص‌۶۲.</ref>.
*از [[زندگی]] ابولهب، [[پیش از بعثت]] [[پیامبر]]{{صل}} اطلاعی در دست نیست. فقط برخی آورده‌اند: او کنیزش [[ثویبه]] را که ولادت [[فرزند]] برادرش [[عبدالله]]، ([[محمد]]) را به او [[بشارت]] داده بود، [[آزاد]] ساخت <ref>التحفة اللطیفه، ج‌۱، ص‌۸.</ref>؛ شاید از آن رو که او نیز چون دیگران به [[انتظار]] قدوم کسی بود که [[نسل]] [[عبدالله]] را تداوم بخشد. برابر روایتی، شبی [[پیامبر]]{{صل}} به [[خواب]] دید که فریاد العطش ابولهب در [[دوزخ]] بلند است؛ اما از انگشت ابهامش [[آب]] می‌نوشد. چون [[راز]] آن پرسید، گفت: به آن جهت که [[ثویبه]] را به‌سبب ولادت تو [[آزاد]] ‌کردم<ref>تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref>. برخی این حکایت را نشان [[لطف]] [[پروردگار]] و بزرگی [[رسول خدا]] دانسته‌اند که حتی سرسخت‌ترین [[دشمن]] [[حضرت]]، فقط به بهانه عملی کوچک که در [[حق]] آن [[حضرت]] انجام داد، مشمول [[رحمت]] [[حق]] قرار گرفت و از آن بهره‌مند شد<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۲۲‌ـ‌۲۲۳.</ref>؛ ولی برخی از معاصران در صحت این خبر تردید کرده، به‌ویژه که بر پایه دیگر [[اخبار]]، [[آزادی]] [[ثویبه]] تا نزدیکی‌های [[هجرت]] [[رسول خدا]]{{صل}} هنوز تحقق نیافته بود و حتی چون [[خدیجه]] در صدد خریدن و [[آزاد]] کردنش بر آمد، ابولهب [[همراهی]] نکرد<ref>الصحیح من سیرة‌النبی، ج۲، ص۸۰؛ انساب‌الاشراف، ج‌۱، ص‌۹۵‌ـ‌۹۶؛ الطبقات، ج‌۱، ص‌۸۷.</ref>؛ به هر روی، [[ثویبه]] اندک زمانی دایگی این [[کودک]] را برعهده گرفت و از همین طریق، [[پیامبر]] با [[حمزه]]، [[جعفر]] و [[ابوسلمه]] [[برادر]] ‌شد<ref>تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref>. گفته‌اند: ابولهب، هنگام [[رحلت]] [[عبدالمطلب]]، داوطلب [[سرپرستی]] [[فرزند]] [[عبدالله]] شد؛ اما [[عبدالمطلب]] با این سخن که شَر خود را از او باز‌دار، از سپردن [[محمد]] نوجوان به او خودداری کرد<ref>مناقب، ج‌۱، ص‌۶۲.</ref>.
*ابولهب در هنگامه [[بعثت پیامبر]]{{صل}} به شرکت در [[سرقت]] دو آهوی زرین که بر در [[کعبه]] [[نصب]] شده بود، با [[شهادت]] یکی از سارقان متهم شد و مورد پی‌گرد قرار گرفت<ref>المنتظم، ج‌۲، ص‌۱۵.</ref> و به ناچار نزد دایی‌های خویش، در تیره [[بنی‌خزاعه]]، پناهنده شد<ref>السیرة الحلبیه، ج‌۱، ص‌۵۶.</ref>. گویا [[ازدواج]] دو فرزندش عتبه و معتب، با دو ‌دختر [[رسول خدا]]، [[رقیه]] و [[ام‌کلثوم]]، در همین دوره بود؛ گرچه اقوال دیگری نیز در این باره وجود دارد<ref>الاصابه، ج‌۸، ص‌۴۶۰‌ـ‌۴۶۱؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۴۴.</ref>.
*ابولهب در هنگامه [[بعثت پیامبر]]{{صل}} به شرکت در [[سرقت]] دو آهوی زرین که بر در [[کعبه]] [[نصب]] شده بود، با [[شهادت]] یکی از سارقان متهم شد و مورد پی‌گرد قرار گرفت<ref>المنتظم، ج‌۲، ص‌۱۵.</ref> و به ناچار نزد دایی‌های خویش، در تیره [[بنی‌خزاعه]]، پناهنده شد<ref>السیرة الحلبیه، ج‌۱، ص‌۵۶.</ref>. گویا [[ازدواج]] دو فرزندش عتبه و معتب، با دو ‌دختر [[رسول خدا]]، [[رقیه]] و [[ام‌کلثوم]]، در همین دوره بود؛ گرچه اقوال دیگری نیز در این باره وجود دارد<ref>الاصابه، ج‌۸، ص‌۴۶۰‌ـ‌۴۶۱؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۴۴.</ref>.
*ابولهب از دارایان<ref>کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۵۷؛ البرهان، ج‌۵، ص‌۷۸۸.</ref> و متولیان بتان در [[مکه]] بود<ref>رجال انزل الله فیهم قرآنا، ج‌۷، ص‌۹۶.</ref> و وقتی [[افلح بن نضر شیبانی]]، متولی [[عزی]]، در بستر [[مرگ]] درباره [[آینده]] آن ابراز [[نگرانی]] کرد، ابولهب به او دل‌داری داد و [[متعهد]] شد که آن را رها نکند. بدین طریق، مدتی سدانت [[عزی]] را برعهده گرفت. در این هنگام به هرکس می‌رسید، می‌گفت: اگر [[عزی]] [[پیروز]] شود، من با خدمتی که به او کرده‌ام در امانم و اگر [[محمد]] بر آن [[پیروز]] شود که نمی‌شود، [[برادر]] زاده‌ام است<ref>المغازی، ج‌۳، ص‌۸۷۴.</ref>.
*ابولهب از دارایان<ref>کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۵۷؛ البرهان، ج‌۵، ص‌۷۸۸.</ref> و متولیان بتان در [[مکه]] بود<ref>رجال انزل الله فیهم قرآنا، ج‌۷، ص‌۹۶.</ref> و وقتی [[افلح بن نضر شیبانی]]، متولی [[عزی]]، در بستر [[مرگ]] درباره [[آینده]] آن ابراز [[نگرانی]] کرد، ابولهب به او دل‌داری داد و [[متعهد]] شد که آن را رها نکند. بدین طریق، مدتی سدانت [[عزی]] را برعهده گرفت. در این هنگام به هرکس می‌رسید، می‌گفت: اگر [[عزی]] [[پیروز]] شود، من با خدمتی که به او کرده‌ام در امانم و اگر [[محمد]] بر آن [[پیروز]] شود که نمی‌شود، [[برادر]] زاده‌ام است<ref>المغازی، ج‌۳، ص‌۸۷۴.</ref>.

نسخهٔ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۹:۰۵

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ابولهب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

نسب

ابولهب در شأن نزول

  • ابولهب از اعلام مصرح قرآن است. سوره مسد صریحاً در نفرین و زشت شماری او و همسرش نازل شد.
  • در شأن نزول این سوره (با اختلافی اندک) آمده که چون پیامبر(ص) پس از نزولِ وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۶۶] دعوت از خویشاوندانش را آغاز کرد[۶۷] یا برای دعوت عمومی بر فراز کوه صفا رفت[۶۸] و پس از أخذ تأیید از مردم به راست‌گویی، پیام الهی را آشکار کرد، ابولهب از سر خشم به او گفت: "دستت زیان‌کار باد برای همین ما را دعوت کردی؟"[۶۹].
  • خداوند در پاسخ به این سخن، سوره مسد را فرو فرستاد: تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ[۷۰]. بخش اول در لعن و نفرین او و بخش دیگر گزارشی غیبی است و چون تحقق آن قطعی است، به صیغه ماضی آمده است[۷۱]؛ بنابراین، قول به اینکه وجود فعل ماضی، دلیل بر نزول سوره پس از مرگ ابولهب است[۷۲]، چندان مدلل نمی‌نماید؛ به‌هر حال، مراد آیه این است: عمل ابولهب که از دست بر می‌آید، سودی برای او نداشته[۷۳]، خودش نیز با افتادن در آتش زیان‌کار شد[۷۴].
  • زمخشری مراد از تباب را نابودی دانسته و بر آن است که روزی ابولهب سنگی برداشت تا به پیامبر(ص) بزند؛ اما نتوانست و آیه اشاره به آن است[۷۵]. در زیان‌کاری دستان او، آرای دیگری نیز وجود دارد[۷۶].
  • مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ[۷۷]؛ به این معنا که اندوخته‌ها و دارایی‌هایش، وی را از عذاب جهنم حفظ نخواهند کرد[۷۸] یا اینکه سرمایه‌ها و آن‌چه از منافع چارپایان به او رسیده و به‌دست آورده، برای او سودی ندارد[۷۹]. برخی گفته‌اند: مراد آن است که مال او و فرزندانش، بی‌نیازش نمی‌کنند[۸۰] و عذاب الهی را از او دور نمی‌سازند[۸۱]. میبدی، این آیه را در پاسخ آن سخن ابولهب می‌داند که گفته بود: اگر آن‌چه پسر برادرم می‌گوید، حق باشد، من همه اموالم را برای جانم فدیه می‌دهم[۸۲].
  • سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ[۸۳]. او به آتش شدیدی در خواهد آمد که شعله‌های آن، گرداگرد او را فرا می‌گیرد. طبرسی این آیه را دلیل بر صدق گفتار پیامبر(ص) می‌داند که از مرگ ابولهب در حال کفر خبر می‌دهد[۸۴]. آلوسی، سین در سَيَصْلَى را برای تأکید در وعید و حتمیت آن و تنوین در نَارًا را نشان بزرگی آتش می‌داند[۸۵] و نکره آمدن لَهَبٍ نیز برای بیان هیبت و ترس‌انگیزی آن است[۸۶].
  • وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ[۸۷]. این آیه، فرجام شوم و ناگوار همسر ابولهب را که در آزار پیامبر(ص) با شوهرش هم‌دست بود، بیان می‌دارد. گفته‌اند: ام‌جمیل، شبان‌گاه خار و خاشاک بر سر راه رسول خدا می‌ریخت تا او را بیازارد[۸۸] و آیه به آن اشاره دارد. برخی معتقدند: مراد آن است که او بین مردم به سخن‌چینی می‌پرداخت تا آتش دشمنی برانگیزد؛ در‌حالی‌که در گردنش ریسمانی از لیف خرما بود و آیه نیز برای تحقیر او، وی را با چنین تصویری ارائه کرده‌است[۸۹]. شاید آیه بیان حال او در جهنم باشد؛ به این معنا که در پشت او هیمه‌ای از چوب جهنم و در گردنش زنجیری از آتش است و وبال کار خویش را به گردن می‌کشد[۹۰].
  • از پیامبر(ص) نقل است که هرکس سوره تبت را قرائت کند، امیدوارم که خداوند او و ابولهب را در یک خانه جمع نکند[۹۱]. فخر رازی در این سوره، از سه خبر غیبی سخن به‌میان می‌آورد:
  1. نابودی و زیان‌کاری ابولهب؛
  2. بهره نبردن او از مال و فرزند؛
  3. اهل آتش بودن او[۹۲].
  1. در ذیل آیات فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ[۹۷] آورده‌اند: ابولهب یکی از مسخره‌کنندگان بود که خداوند وعده داد تا پیامبر(ص) را از شر آنان کفایت کند[۹۸]؛
  2. عطا، مراد از شَانِئَكَ در آیه إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ[۹۹] را ابولهب دانسته است؛ هرچند دیگر مفسران، مراد از آن را عاص بن وائل می‌دانند[۱۰۰]؛
  3. گفته‌اند: مراد از مَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ[۱۰۱] ابولهب و پسرش عتبه است[۱۰۲]؛ اما با توجه به مسلمان شدن عتبه در فتح مکه و نیز پایداریش در جنگ حنین، چنین تطبیقی، منطقی به نظر نمی‌رسد؛ گرچه در مورد ابولهب می‌تواند صادق باشد.
  4. أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۱۰۳]. واحدی بر آن است که آیه درباره حمزه، علی، و ابولهب و فرزندانش نازل شده. علی(ع) و حمزه کسانی‌اند که خداوند سینه‌شان را گشاده است و ابولهب و فرزندانش کسانی‌اند که قلوبشان از ذکر خدا قاسی و سخت است[۱۰۴]؛
  5. وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ[۱۰۵] گفته‌اند: مراد از ضمیر فاعلی در قَالُوا ابولهب، ابوجهل و امثال آنان از بزرگان قریش‌اند[۱۰۶]؛
  6. سهیلی مراد از يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ[۱۰۷] را ابولهب دانسته است[۱۰۸]؛
  7. ابن‌شهرآشوب از ابن‌عباس آورده که روزی ولید بن مغیره از ترس گسترش اسلام در بین افراد خارج مکه، از قریش خواست تا راهی برای جلوگیری آن بیابند. هرکس پیشنهادی داد. ابولهب گفت: می‌گویم او شاعر است. در پاسخ او، آیه وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ[۱۰۹] نازل شد و پیامبر(ص) را از شاعر بودن مبرا دانست[۱۱۰][۱۱۱].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. المعارف، ص‌۱۲۵.
  2. البدء والتاریخ، ج‌۴، ص‌۱۵۵.
  3. المعارف، ۱۱۹.
  4. السیرة الحلبیه، ج‌۱، ص‌۴۶۶؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۶۰۳.
  5. الطبقات، ج۱، ص۹۳؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج۴، ص۶۳؛ المعارف، ص۱۲۵.
  6. الخصائص الکبری، ج‌۱، ص‌۲۴۴.
  7. زاد المعاد، ج‌۲، ص‌۳۳۸.
  8. الکشاف، ج‌۴، ص‌۸۱۴.
  9. اعلام النبوه، ج‌۱، ص‌۱۳۰.
  10. التحفة اللطیفه، ج‌۱، ص‌۸.
  11. تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۹.
  12. السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۲۲‌ـ‌۲۲۳.
  13. الصحیح من سیرة‌النبی، ج۲، ص۸۰؛ انساب‌الاشراف، ج‌۱، ص‌۹۵‌ـ‌۹۶؛ الطبقات، ج‌۱، ص‌۸۷.
  14. تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۹.
  15. مناقب، ج‌۱، ص‌۶۲.
  16. المنتظم، ج‌۲، ص‌۱۵.
  17. السیرة الحلبیه، ج‌۱، ص‌۵۶.
  18. الاصابه، ج‌۸، ص‌۴۶۰‌ـ‌۴۶۱؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۴۴.
  19. کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۵۷؛ البرهان، ج‌۵، ص‌۷۸۸.
  20. رجال انزل الله فیهم قرآنا، ج‌۷، ص‌۹۶.
  21. المغازی، ج‌۳، ص‌۸۷۴.
  22. السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۴۱۵‌ـ‌۴۱۶.
  23. الکامل، ج‌۲، ص‌۷۰.
  24. انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۷‌ـ‌۱۴۸.
  25. السیر و المغازی، ص‌۲۳۲.
  26. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۳۲۲.
  27. مناقب، ج‌۱، ص‌۷۷.
  28. البحر المحیط، ج‌۷، ص‌۵۸.
  29. البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۱۱۱.
  30. اعلام النبوه، ج‌۱، ص‌۱۳۰.
  31. البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۶۹.
  32. انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۷.
  33. السیرة الحلبیه، ج‌۱، ص‌۴۶۶.
  34. المعارف، ص‌۱۱۹.
  35. اعلام النبوه، ج‌۱، ص‌۱۳۰؛ مناقب، ج‌۱، ص‌۱۷۵.
  36. الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۷؛ انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۸.
  37. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  38. انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۳۴.
  39. تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۵۴۲.
  40. الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۶‌ـ‌۱۵۷.
  41. الطبقات، ج‌۱، ص‌۶۱؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۲۷.
  42. السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۳۵۱؛ البدایة و النهایه، ج‌۳، ص‌۳۱.
  43. الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۷.
  44. البدء و التاریخ، ج‌۵، ص‌۱۷؛ الاصابه، ج‌۸، ص‌۴۶۱.
  45. معجم الصحابه، ج‌۳، ص‌۱۹۶.
  46. السیرة النبویه، ج۱، ص‌۲۶۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص‌۵۵۰.
  47. البدء والتاریخ، ج‌۴، ص‌۱۵۴‌ـ‌۱۵۵.
  48. الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۶۴؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۱۰۶‌ـ‌۱۰۷.
  49. تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۳۰۲.
  50. الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۷۶‌ـ‌۱۷۷.
  51. المغازی، ج‌۱، ص‌۳۳؛ الاغانی، ج‌۴، ص‌۲۰۵.
  52. المغازی، ج‌۱، ص‌۳۳؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۰۳.
  53. تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۵.
  54. الطبقات، ج‌۸، ص‌۳۶‌ـ‌۳۷؛ تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۲۴؛ السیرة‌الحلبیه، ج‌۲، ص‌۳۷۷.
  55. البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۴۲.
  56. الطبقات، ج‌۴، ص‌۵۵؛ الاغانی، ج‌۴، ص‌۲۰۶.
  57. الخصائص الکبری، ج‌۱، ص‌۳۴۳.
  58. تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۶.
  59. المعارف، ص‌۱۲۵.
  60. الاغانی، ج‌۴، ص‌۲۰۶.
  61. رحلة ابن‌بطوطه، ص‌۱۴۲.
  62. رحلة ابن‌جبیر، ص‌۸۸.
  63. الخصائص الکبری، ج‌۱، ص‌۴۳۹.
  64. الطبقات، ج‌۶، ص‌۱۱؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۶۲.
  65. واسعی، سید علی رضا، ابولهب، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۲.
  66. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  67. جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص‌۴۳۹؛ الطبقات، ج۱، ص‌۱۵۶‌ـ‌۱۵۷.
  68. البصائر، ج‌۶۰، ص‌۲۹۸؛ جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۴۰.
  69. تَبّاً لَكَ، أَ لِهَذَا دَعَوْتَنَا؟؛ جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۳۹.
  70. «توش و توان ابو لهب تباه و او نابود باد» سوره مسد، آیه ۱.
  71. تفسیر بیضاوی، ج‌۴، ص‌۴۶۱.
  72. اعلام القرآن، ص‌۹۱.
  73. جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۳۸.
  74. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۵۱.
  75. الکشاف، ج‌۴، ص‌۸۱۳.
  76. المغازی، ج۳، ص۸۷۴؛ انساب‌الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۳۸؛ غرائب‌القرآن، ج‌۶، ص‌۵۸۹.
  77. «دارایی و دستاوردش به او سودی نبخشید» سوره مسد، آیه ۲.
  78. تفسیر بیضاوی، ج‌۴، ص‌۴۶۱.
  79. الکشاف، ج‌۴، ص‌۸۱۴‌ـ‌۸۱۵.
  80. جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۴۰.
  81. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۵۲.
  82. کشف الاسرار، ج‌۱۰، ص۶۵۷؛ روض الجنان، ج‌۲۰، ص‌۴۵۶.
  83. «زودا که در آتشی زبانه‌دار درآید» سوره مسد، آیه ۳.
  84. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۵۲.
  85. روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۷۱.
  86. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۸۵.
  87. «و (نیز) همسرش در حالی که هیزم‌کش (دوزخ) است * ریسمانی از پوست تافته درخت خرما بر گردن اوست» سوره مسد، آیه ۴-۵.
  88. الکشاف، ج‌۴، ص‌۸۱۵.
  89. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۵۲.
  90. تفسیر بیضاوی، ج‌۴، ص‌۴۶۲.
  91. تفسیر بیضاوی، ج‌۴، ص‌۴۶۲.
  92. التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۷۰‌ـ‌۱۷۱.
  93. التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۶۸‌ـ‌۱۶۹.
  94. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۸۵.
  95. نمونه، ج‌۲۷، ص‌۴۲۴.
  96. الفرقان، ج‌۲۰، ص‌۵۰۱.
  97. «از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسنده‌ایم» سوره حجر، آیه ۹۴-۹۵.
  98. مناقب، ج۱، ص۱۰۶‌-‌۱۰۷؛ الکامل، ج۲، ص۷۰؛ الدرر، ج‌۱، ص‌۴۷.
  99. «بی‌گمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بی‌پساوند است» سوره کوثر، آیه ۳.
  100. مفحمات الاقران، ص‌۲۱۵.
  101. «کسی را که فرمان عذاب بر او به حقیقت پیوسته است» سوره زمر، آیه ۱۹.
  102. غرر التبیان، ص‌۴۵۲.
  103. «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
  104. اسباب النزول، ص‌۳۱۰.
  105. «و می‌گویند: بر ما چه رفته است که مردانی را که آنان را از بدکاران می‌شمردیم نمی‌بینیم؟» سوره ص، آیه ۶۲.
  106. غرر التبیان، ص‌۴۵۰.
  107. «بگو: ای کافران!» سوره کافرون، آیه ۱.
  108. التعریف والاعلام، ص‌۳۹۵.
  109. «و گفتار شاعر نیست» سوره حاقه، آیه ۴۱.
  110. مناقب، ج‌۱، ص‌۷۷.
  111. واسعی، سید علی رضا، ابولهب، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۲.