نعمان بن عجلان زرقی انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:


==سخنی در [[اعتقاد]] او به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}==
==سخنی در [[اعتقاد]] او به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}==
[[شیخ مفید]] وی را از [[اصحاب]] [[انصار]] [[رسول خدا]]{{صل}} می‌داند و می‌نویسد: او با [[امام علی]]{{ع}} [[بیعت]] کرد که تا پای [[جان]] از [[ولایت]] آن [[حضرت]] [[دفاع]] نماید<ref>الجمل، ص۱۰۵.</ref>. [[نعمان بن عجلان زرقی انصاری|نعمان]] در زمره کسانی بود که [[نامه]] [[حکمیت]] را به عنوان [[شاهد]] [[امضا]] کرد<ref>وقعة صفین، ص۵۰۶ - ۵۰۷.</ref>.
[[شیخ مفید]] وی را از [[اصحاب]] [[انصار]] [[رسول خدا]]{{صل}} می‌داند و می‌نویسد: او با [[امام علی]]{{ع}} [[بیعت]] کرد که تا پای [[جان]] از [[ولایت]] آن [[حضرت]] [[دفاع]] نماید<ref>الجمل، ص۱۰۵.</ref>. نعمان در زمره کسانی بود که [[نامه]] [[حکمیت]] را به عنوان [[شاهد]] [[امضا]] کرد<ref>وقعة صفین، ص۵۰۶ - ۵۰۷.</ref>.


از آنچه در [[تاریخ]] آمده تردیدی نیست که وی در ابتدا مورد [[وثوق]] و [[اطمینان]] [[امام]]{{ع}} بود، و بر همین اساس [[حضرت]] او را در سال ۳۶ [[هجری]] بر عمان و [[بحرین]] به [[امارت]] گماشت، و اشعار او در [[صفین]] حکایت از [[ایمان]] و [[اعتقاد]] او به [[وصایت]] و [[جانشینی]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} بعد از [[پیامبر]]{{صل}} دارد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۴۹.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۸۳-۱۳۸۴.</ref>
از آنچه در [[تاریخ]] آمده تردیدی نیست که وی در ابتدا مورد [[وثوق]] و [[اطمینان]] [[امام]]{{ع}} بود، و بر همین اساس [[حضرت]] او را در سال ۳۶ [[هجری]] بر عمان و [[بحرین]] به [[امارت]] گماشت، و اشعار او در [[صفین]] حکایت از [[ایمان]] و [[اعتقاد]] او به [[وصایت]] و [[جانشینی]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} بعد از [[پیامبر]]{{صل}} دارد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۴۹.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۸۳-۱۳۸۴.</ref>


==[[نامه]] [[امام]]{{ع}} به [[نعمان بن عجلان زرقی انصاری|نعمان]]==
==[[نامه]] [[امام]]{{ع}} به نعمان==
[[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} هنگامی که عازم [[صفین]] و قصد [[جنگ]] با [[شامیان]] را داشت، [[نعمان بن عجلان زرقی انصاری]] را به [[فرمانداری بحرین]] [[منصوب]] کرد و [[عمر بن ابی سلمه مخزومی]] را برای [[یاری]] خود در [[جنگ]] با [[شامیان]] از [[بحرین]] برکنار و به جانب [[کوفه]] فراخواند، [[نامه]] [[امام]]{{ع}}<ref>ظاهراً این نامه امام{{ع}} و انتصاب نعمان به فرمانداری بحرین بعد از جنگ صفین است که حضرت پس از حکمیت قصد جنگ با معاویه را داشت.</ref> به [[عمر بن ابی سلمه]] و [[انتصاب]] نعمان به [[فرمانداری بحرین]] چنین است: "اما بعد، من [[نعمان بن عجلان]] زُرَقی را [[والی]] [[بحرین]] قرار دادم و دست تو را بدون آن‌که [[نکوهش]] برایت باشد از [[فرمانداری]] آن دیار کوتاه نمودم، زیرا تو به [[نیکی]] [[حکومت]] کردی و [[حق]] [[امانت]] را ادا نمودی، بنابراین به سوی ما حرکت کن بی آن‌که به تو [[گمان]] [[بدی]] داشته باشم و با تو را [[سرزنش]] یا متهم و گناهکارت بدانم، زیرا من [[تصمیم]] گرفته‌ام به سوی [[ستمکاران]] [[اهل شام]] بروم و دوست دارم تو با من باشی چرا که تو از کسانی هستی که در [[نبرد]] با [[دشمن]] پشت من به وجود تو نیرومند می‌گردد و در برپاداشتن ستون‌های [[دین]] [[یاور]] و [[پشتیبان]] من خواهی بود"<ref>{{عربی|أما بعد، فإني قد وليت نعمان بن عجلان الرزقي علی البحرين، و نزعت يدك بلا ذم لك، ولا تكذيب عليك، فلقد أحسنت الولاية، و أديت الأمانة فأقبل غير ظنين و لا ملوم، ولا منهم و لا مأثوم، فلقد أردت المسير الی ظلمة أهل الشام، و أحببت أن تشهد معي، فإنك ممن استظهر به علی جهاد العدو و إقامة عمود الدين إن شاء الله}}؛ نهج البلاغه، نامه ۴۲.</ref>؛
[[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} هنگامی که عازم [[صفین]] و قصد [[جنگ]] با [[شامیان]] را داشت، نعمان بن عجلان زرقی انصاری را به [[فرمانداری بحرین]] [[منصوب]] کرد و [[عمر بن ابی سلمه مخزومی]] را برای [[یاری]] خود در [[جنگ]] با [[شامیان]] از [[بحرین]] برکنار و به جانب [[کوفه]] فراخواند، [[نامه]] [[امام]]{{ع}}<ref>ظاهراً این نامه امام{{ع}} و انتصاب نعمان به فرمانداری بحرین بعد از جنگ صفین است که حضرت پس از حکمیت قصد جنگ با معاویه را داشت.</ref> به [[عمر بن ابی سلمه]] و [[انتصاب]] نعمان به [[فرمانداری بحرین]] چنین است: "اما بعد، من نعمان بن عجلان زُرَقی را [[والی]] [[بحرین]] قرار دادم و دست تو را بدون آن‌که [[نکوهش]] برایت باشد از [[فرمانداری]] آن دیار کوتاه نمودم، زیرا تو به [[نیکی]] [[حکومت]] کردی و [[حق]] [[امانت]] را ادا نمودی، بنابراین به سوی ما حرکت کن بی آن‌که به تو [[گمان]] [[بدی]] داشته باشم و با تو را [[سرزنش]] یا متهم و گناهکارت بدانم، زیرا من [[تصمیم]] گرفته‌ام به سوی [[ستمکاران]] [[اهل شام]] بروم و دوست دارم تو با من باشی چرا که تو از کسانی هستی که در [[نبرد]] با [[دشمن]] پشت من به وجود تو نیرومند می‌گردد و در برپاداشتن ستون‌های [[دین]] [[یاور]] و [[پشتیبان]] من خواهی بود"<ref>{{عربی|أما بعد، فإني قد وليت نعمان بن عجلان الرزقي علی البحرين، و نزعت يدك بلا ذم لك، ولا تكذيب عليك، فلقد أحسنت الولاية، و أديت الأمانة فأقبل غير ظنين و لا ملوم، ولا منهم و لا مأثوم، فلقد أردت المسير الی ظلمة أهل الشام، و أحببت أن تشهد معي، فإنك ممن استظهر به علی جهاد العدو و إقامة عمود الدين إن شاء الله}}؛ نهج البلاغه، نامه ۴۲.</ref>؛


از این [[نامه]] استفاده می‌شود که [[حضرت]] به [[نعمان بن عجلان زرقی انصاری|نعمان]] و نیز به [[عمر بن ابی‌سلمه]] [[اعتماد]] داشته، لذا [[نعمان بن عجلان زرقی انصاری|نعمان]] را به [[حکومت]] [[بحرین]] گماشت و [[عمر بن ابی سلمه]] را به نزد خود برای [[جنگ]] با [[شامیان]] فراخواند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۸۴-۱۳۸۵.</ref>
از این [[نامه]] استفاده می‌شود که [[حضرت]] به نعمان و نیز به [[عمر بن ابی‌سلمه]] [[اعتماد]] داشته، لذا نعمان را به [[حکومت]] [[بحرین]] گماشت و [[عمر بن ابی سلمه]] را به نزد خود برای [[جنگ]] با [[شامیان]] فراخواند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۸۴-۱۳۸۵.</ref>


==خلافکاری [[نعمان بن عجلان زرقی انصاری|نعمان]] و فرار به نزد [[معاویه]]==
==خلافکاری نعمان و فرار به نزد [[معاویه]]==
[[نعمان بن عجلان زرقی انصاری|نعمان]] سرانجام به [[انحراف]] رفت و موقعی که به [[مقام]] [[فرمانداری بحرین]] [[منصوب]] شد، [[خیال]] کرد [[بیت‌المال]] [[مسلمانان]] از آن اوست لذا هر کس از افراد [[طایفه]] بنی زریق نزد او می‌آمدند، مقداری از [[بیت‌المال]] را به او می‌داد<ref>اسدالغابه، ج۵، ص۲۶.</ref> و مقداری هم برای خودش برمی‌داشت - و مخفی می‌کرد - لذا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} وقتی از دستبرد او به [[بیت‌المال]] [[آگاه]] شد، [[طی]] نامه‌ای او را ملامت و [[سرزنش]] کرد و برای او چنین نوشت: "اما بعد، کسی که نسبت به [[امانت]] کوتاهی کند، و به [[خیانت]] رغبت و [[تمایل]] نشان دهد و نفس و [[دین]] خود را منزه و [[پاکیزه]] نگرداند او در [[دنیا]] به خود ضرر رسانده و به آنچه بعداً گرفتار آن می‌شود تلخ‌تر و بادوام‌تر و بدتر و طولانی‌تر خواهد بود؛ بنابراین از [[خدا]] به [[ترس]]، همانا تو از قبیله‌ای هستی که دارای [[صلاح]] و [[شایستگی]] هستند، رفتارت طوری باشد که من نسبت به تو [[ظنّ]] و [[گمان]] [[نیکو]] داشته باشم، و به آنچه بدان به من خبر رسیده، اگر راست است برگرد و نظر مرا درباره خودت [[تغییر]] ده، [[خراج]] منطقه‌ات را بررسی کن و برای من [[نامه]] بنویس تا [[رأی]] خود را برایت اعلام کنم، ان شاء [[الله]]."<ref>{{متن حدیث|أما بعد، فإنه من استهان بالأمانة و رغب في الخيانة و لم ننزة (منها) نفسه و دينه، فقد أخل بنفسه في الدنيا، و ما يشفي عليه بعد أمر و أبقی و أطول و أشقی، فخف الله إنك من عشيرة ذات صلاح...}}؛</ref>
نعمان سرانجام به [[انحراف]] رفت و موقعی که به [[مقام]] [[فرمانداری بحرین]] [[منصوب]] شد، [[خیال]] کرد [[بیت‌المال]] [[مسلمانان]] از آن اوست لذا هر کس از افراد [[طایفه]] بنی زریق نزد او می‌آمدند، مقداری از [[بیت‌المال]] را به او می‌داد<ref>اسدالغابه، ج۵، ص۲۶.</ref> و مقداری هم برای خودش برمی‌داشت - و مخفی می‌کرد - لذا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} وقتی از دستبرد او به [[بیت‌المال]] [[آگاه]] شد، [[طی]] نامه‌ای او را ملامت و [[سرزنش]] کرد و برای او چنین نوشت: "اما بعد، کسی که نسبت به [[امانت]] کوتاهی کند، و به [[خیانت]] رغبت و [[تمایل]] نشان دهد و نفس و [[دین]] خود را منزه و [[پاکیزه]] نگرداند او در [[دنیا]] به خود ضرر رسانده و به آنچه بعداً گرفتار آن می‌شود تلخ‌تر و بادوام‌تر و بدتر و طولانی‌تر خواهد بود؛ بنابراین از [[خدا]] به [[ترس]]، همانا تو از قبیله‌ای هستی که دارای [[صلاح]] و [[شایستگی]] هستند، رفتارت طوری باشد که من نسبت به تو [[ظنّ]] و [[گمان]] [[نیکو]] داشته باشم، و به آنچه بدان به من خبر رسیده، اگر راست است برگرد و نظر مرا درباره خودت [[تغییر]] ده، [[خراج]] منطقه‌ات را بررسی کن و برای من [[نامه]] بنویس تا [[رأی]] خود را برایت اعلام کنم، ان شاء [[الله]]."<ref>{{متن حدیث|أما بعد، فإنه من استهان بالأمانة و رغب في الخيانة و لم ننزة (منها) نفسه و دينه، فقد أخل بنفسه في الدنيا، و ما يشفي عليه بعد أمر و أبقی و أطول و أشقی، فخف الله إنك من عشيرة ذات صلاح...}}؛</ref>


وقتی [[نامه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به دست [[نعمان بن عجلان زرقی انصاری|نعمان]] رسید و از متن آن [[آگاه]] شد، دانست که [[حضرت]] از [[خیانت]] او به [[بیت‌المال]] [[آگاه]] شده است، - و متأسفانه به جای چاره‌جویی و عذرخواهی و جبران کج‌روی‌ها - از [[بحرین]] فرار کرد و به [[معاویه]] پیوست<ref>ر.ک: تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۱.</ref>.
وقتی [[نامه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به دست نعمان رسید و از متن آن [[آگاه]] شد، دانست که [[حضرت]] از [[خیانت]] او به [[بیت‌المال]] [[آگاه]] شده است، - و متأسفانه به جای چاره‌جویی و عذرخواهی و جبران کج‌روی‌ها - از [[بحرین]] فرار کرد و به [[معاویه]] پیوست<ref>ر.ک: تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۱.</ref>.


آری، او که سالیان درازی در زمره [[یاران امام]] به [[حق]] [[حضرت علی]]{{ع}} بود برای چند روز [[دنیا]] و کمی از [[مال و منال]] آن [[فریب]] خورد و از جاده [[حق]] فاصله گرفت و در دامان [[معاویه]] و [[جهنمی]] که پایان ندارد گام نهاد<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۸۵-۱۳۸۶.</ref>
آری، او که سالیان درازی در زمره [[یاران امام]] به [[حق]] [[حضرت علی]]{{ع}} بود برای چند روز [[دنیا]] و کمی از [[مال و منال]] آن [[فریب]] خورد و از جاده [[حق]] فاصله گرفت و در دامان [[معاویه]] و [[جهنمی]] که پایان ندارد گام نهاد<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۸۵-۱۳۸۶.</ref>
۱۱۵٬۲۱۳

ویرایش