نعمان بن عجلان زرقی انصاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
نعمان بن عجلان زرقی انصاری
تصویر نمادین جنگ صفین
نام کاملنعمان بن عجلان زرقی انصاری
جنسیتمرد
همسرخوله بنت قیس
از اصحاب
حضور در جنگ
فعالیت‌های او

مقدمه

نعمان بن عجلان زُرقی از اصحاب انصار پیامبر (ص) و مورد توجه و دعای آن حضرت بود. وی پس از جنگ احد و شهادت حمزة بن عبدالمطلب با خوله بنت قیس، همسر حمزه، ازدواج کرد و همواره زبان گویا و شاعر انصار و در میان قوم خود از احترام خاصی برخوردار بود[۱].

نعمان در عصر خلافت امیرالمؤمنین (ع) در زمرۀ شیعیان و یاران آن حضرت درآمد و در جنگ صفین شرکت کرد، و از کارگزاران حکومت آن حضرت در استان بحرین بود[۲]. اما در پایان به خاطر مال و منال دنیا دل از آن حضرت برید و به معاویه ملحق شد.[۳]

سخنی در اعتقاد او به امیرالمؤمنین (ع)

شیخ مفید وی را از اصحاب انصار رسول خدا (ص) می‌داند و می‌نویسد: او با امام علی (ع) بیعت کرد که تا پای جان از ولایت آن حضرت دفاع نماید[۴]. نعمان در زمره کسانی بود که نامه حکمیت را به عنوان شاهد امضا کرد[۵].

از آنچه در تاریخ آمده تردیدی نیست که وی در ابتدا مورد وثوق و اطمینان امام (ع) بود، و بر همین اساس حضرت او را در سال ۳۶ هجری بر عمان و بحرین به امارت گماشت، و اشعار او در صفین حکایت از ایمان و اعتقاد او به وصایت و جانشینی امیرالمؤمنین علی (ع) بعد از پیامبر (ص) دارد[۶].[۷]

نامه امام (ع) به نعمان

امیرالمؤمنین علی (ع) هنگامی که عازم صفین و قصد جنگ با شامیان را داشت، نعمان بن عجلان زرقی انصاری را به فرمانداری بحرین منصوب کرد و عمر بن ابی سلمه مخزومی را برای یاری خود در جنگ با شامیان از بحرین برکنار و به جانب کوفه فراخواند، نامه امام (ع)[۸] به عمر بن ابی سلمه و انتصاب نعمان به فرمانداری بحرین چنین است: «اما بعد، من نعمان بن عجلان زُرَقی را والی بحرین قرار دادم و دست تو را بدون آن‌که نکوهش برایت باشد از فرمانداری آن دیار کوتاه نمودم، زیرا تو به نیکی حکومت کردی و حق امانت را ادا نمودی، بنابراین به سوی ما حرکت کن بی آن‌که به تو گمان بدی داشته باشم و با تو را سرزنش یا متهم و گناهکارت بدانم، زیرا من تصمیم گرفته‌ام به سوی ستمکاران اهل شام بروم و دوست دارم تو با من باشی چرا که تو از کسانی هستی که در نبرد با دشمن پشت من به وجود تو نیرومند می‌گردد و در برپاداشتن ستون‌های دین یاور و پشتیبان من خواهی بود»[۹]؛

از این نامه استفاده می‌شود که حضرت به نعمان و نیز به عمر بن ابی‌سلمه اعتماد داشته، لذا نعمان را به حکومت بحرین گماشت و عمر بن ابی سلمه را به نزد خود برای جنگ با شامیان فراخواند.[۱۰]

خلافکاری نعمان و فرار به نزد معاویه

نعمان سرانجام به انحراف رفت و موقعی که به مقام فرمانداری بحرین منصوب شد، خیال کرد بیت‌المال مسلمانان از آن اوست لذا هر کس از افراد طایفه بنی زریق نزد او می‌آمدند، مقداری از بیت‌المال را به او می‌داد[۱۱] و مقداری هم برای خودش برمی‌داشت - و مخفی می‌کرد - لذا امیرالمؤمنین (ع) وقتی از دستبرد او به بیت‌المال آگاه شد، طی نامه‌ای او را ملامت و سرزنش کرد و برای او چنین نوشت: «اما بعد، کسی که نسبت به امانت کوتاهی کند، و به خیانت رغبت و تمایل نشان دهد و نفس و دین خود را منزه و پاکیزه نگرداند او در دنیا به خود ضرر رسانده و به آنچه بعداً گرفتار آن می‌شود تلخ‌تر و بادوام‌تر و بدتر و طولانی‌تر خواهد بود؛ بنابراین از خدا به ترس، همانا تو از قبیله‌ای هستی که دارای صلاح و شایستگی هستند، رفتارت طوری باشد که من نسبت به تو ظنّ و گمان نیکو داشته باشم، و به آنچه بدان به من خبر رسیده، اگر راست است برگرد و نظر مرا درباره خودت تغییر ده، خراج منطقه‌ات را بررسی کن و برای من نامه بنویس تا رأی خود را برایت اعلام کنم، ان شاء الله[۱۲]

وقتی نامه امیرالمؤمنین (ع) به دست نعمان رسید و از متن آن آگاه شد، دانست که حضرت از خیانت او به بیت‌المال آگاه شده است - و متأسفانه به جای چاره‌جویی و عذرخواهی و جبران کج‌روی‌ها - از بحرین فرار کرد و به معاویه پیوست[۱۳].

آری، او که سالیان درازی در زمره یاران امام به حق حضرت علی (ع) بود برای چند روز دنیا و کمی از مال و منال آن فریب خورد و از جاده حق فاصله گرفت و در دامان معاویه و جهنمی که پایان ندارد گام نهاد[۱۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اسدالغابه، ج۵، ص۲۶؛ الاصابه، ج۶، ص۴۴۶.
  2. ر. ک: تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۲؛ رجال طوسی، ص۶۰ ش۲.
  3. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۳۸۳.
  4. الجمل، ص۱۰۵.
  5. وقعة صفین، ص۵۰۶ - ۵۰۷.
  6. شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۴۹.
  7. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۳۸۳-۱۳۸۴.
  8. ظاهراً این نامه امام (ع) و انتصاب نعمان به فرمانداری بحرین بعد از جنگ صفین است که حضرت پس از حکمیت قصد جنگ با معاویه را داشت.
  9. أما بعد، فإني قد وليت نعمان بن عجلان الرزقي علی البحرين، و نزعت يدك بلا ذم لك، ولا تكذيب عليك، فلقد أحسنت الولاية، و أديت الأمانة فأقبل غير ظنين و لا ملوم، ولا منهم و لا مأثوم، فلقد أردت المسير الی ظلمة أهل الشام، و أحببت أن تشهد معي، فإنك ممن استظهر به علی جهاد العدو و إقامة عمود الدين إن شاء الله؛ نهج البلاغه، نامه ۴۲.
  10. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۳۸۴-۱۳۸۵.
  11. اسدالغابه، ج۵، ص۲۶.
  12. «أما بعد، فإنه من استهان بالأمانة و رغب في الخيانة و لم ننزة (منها) نفسه و دينه، فقد أخل بنفسه في الدنيا، و ما يشفي عليه بعد أمر و أبقی و أطول و أشقی، فخف الله إنك من عشيرة ذات صلاح...»؛
  13. ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۱.
  14. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۳۸۵-۱۳۸۶.