←غیبت شخصیت
خط ۸: | خط ۸: | ||
از [[امام رضا]]{{ع}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|لايري جسمه و لا يسمي باسمه}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۷۰، ح ۲؛ جسمش دیده نمیشود و نامش برده نمیشود.</REF> شبیه به این [[روایت]]، [[روایت]] دیگری است که از [[امام هادی]]{{ع}} [[نقل]] شده: {{متن حدیث|إِنَّكُمْ لاَ تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ}}؛<REF>الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸ و ۳۳۲، ح ۱۳ و ح ۱.</REF> به [[درستی]] که شما نمیبینید شخص او را و روا نیست بر شما او را به نامش یاد کنید. | از [[امام رضا]]{{ع}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|لايري جسمه و لا يسمي باسمه}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۷۰، ح ۲؛ جسمش دیده نمیشود و نامش برده نمیشود.</REF> شبیه به این [[روایت]]، [[روایت]] دیگری است که از [[امام هادی]]{{ع}} [[نقل]] شده: {{متن حدیث|إِنَّكُمْ لاَ تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ}}؛<REF>الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸ و ۳۳۲، ح ۱۳ و ح ۱.</REF> به [[درستی]] که شما نمیبینید شخص او را و روا نیست بر شما او را به نامش یاد کنید. | ||
===[[غیبت شخصیت]]=== | ===[[غیبت شخصیت]]=== | ||
[[سدیر]] صیرفی میگوید: شنیدم [[امام صادق]]{{ع}} میگوید: <REF>{{متن حدیث|إِنَّ فِي اَلْقَائِمِ شَبَهٌ مِنْ يُوسُفَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُ خَبَرَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ فَقَالَ لِي مَا تُنْكِرُ مِنْ ذَلِكَ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَشْبَاهُ اَلْخَنَازِيرِ إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلاَدَ أَنْبِيَاءَ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ لَهُمْ أَنَا يُوسُفُ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي وَقْتٍ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ يُرِيدُ أَنْ يَسْتُرَ حُجَّتَهُ لَقَدْ كَانَ يُوسُفُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُ مَكَانَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ اَلْبِشَارَةِ مَسِيرَةَ تِسْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لاَ يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ بِنَفْسِهِ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حَتَّى قَالَ لَهُمْ هَلْ عَلِمْتُمْ مٰا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جٰاهِلُونَ `قٰالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قٰالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِي}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ب ۳۳، ح | [[سدیر]] صیرفی میگوید: شنیدم [[امام صادق]]{{ع}} میگوید: <REF>{{متن حدیث|إِنَّ فِي اَلْقَائِمِ شَبَهٌ مِنْ يُوسُفَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُ خَبَرَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ فَقَالَ لِي مَا تُنْكِرُ مِنْ ذَلِكَ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَشْبَاهُ اَلْخَنَازِيرِ إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلاَدَ أَنْبِيَاءَ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ لَهُمْ أَنَا يُوسُفُ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي وَقْتٍ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ يُرِيدُ أَنْ يَسْتُرَ حُجَّتَهُ لَقَدْ كَانَ يُوسُفُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُ مَكَانَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ اَلْبِشَارَةِ مَسِيرَةَ تِسْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لاَ يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ بِنَفْسِهِ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حَتَّى قَالَ لَهُمْ هَلْ عَلِمْتُمْ مٰا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جٰاهِلُونَ `قٰالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قٰالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِي}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ب ۳۳، ح ۲۱؛ [[غیبت نعمانی]]، ب ۱۰، فصل ۴، ح ۴</REF>؛ به [[درستی]] که در [[قائم]] شباهتی از [[یوسف]] وجود دارد. گفتم: گویا از [[حیرت]] یا [[غیبت]] یاد میکنید؟ فرمود: این [[امت]] همانند خوک چگونه آن را [[انکار]] میکنند؟ [[برادران یوسف]] [[اسباط]] و [[اولاد]] [[پیامبران]] بودند، با [[یوسف]] [[تجارت]] کردند و او را فروختند (عبارت [[نعمانی]]: «دخلوا عليه فكلموه خاطبوه و تاجرؤه و راودوه». بر او وارد شدند و با او سخن گفتند و [[گفتگو]] کردند و با وی [[تجارت]] کرده و آمد و شد داشتند)در حالیکه آنها [[برادران]] او بودند و او هم [[برادر]] آنها بود، او را نشناختند تا آنکه به آنها گفت: «من [[یوسف]] هستم». پس چگونه است [[انکار]] میکنند که [[خدای تعالی]] در وقتی از اوقات [[اراده]] فرماید که حجتش را مستور کند؟.... | ||
پس چگونه [[انکار]] میکنند که [[خدای متعال]] با حجتش همان کند که با [[یوسف]] کرد؟ او در بازارهایشان راه میرود و بر بساط آنها پا مینهد اما آنها او را نمیشناسند تا [[خدا]] اجازه دهد که خود را معرفی کند چنانچه به [[یوسف]] اجازه داد و به آنها گفت: آیا میدانید در [[نادانی]] با [[یوسف]] چه کردید؟ گفتند: گویا تو خود [[یوسف]] باشی؟! گفت: من یوسفم و این [[برادر]] منست».. (کادر زرد رنگ، ادامه پاورقی در صفحه ۱۸۱ هست) در این [[روایت]] و [[روایات]] دیگری که به همین مضمون و محتوی است [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} به [[غیبت]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} [[تشبیه]] شده است، و روشن است که [[حضرت یوسف]] دیده میشد و بقیه با او صحبت میکردند هر چند وی را نمیشناختند. پس [[مردم]] نیز [[حضرت مهدی]]{{ع}} را میبینند و از محضر ایشان بهره میبرند هر چند او را نمیشناسند. | پس چگونه [[انکار]] میکنند که [[خدای متعال]] با حجتش همان کند که با [[یوسف]] کرد؟ او در بازارهایشان راه میرود و بر بساط آنها پا مینهد اما آنها او را نمیشناسند تا [[خدا]] اجازه دهد که خود را معرفی کند چنانچه به [[یوسف]] اجازه داد و به آنها گفت: آیا میدانید در [[نادانی]] با [[یوسف]] چه کردید؟ گفتند: گویا تو خود [[یوسف]] باشی؟! گفت: من یوسفم و این [[برادر]] منست».. (کادر زرد رنگ، ادامه پاورقی در صفحه ۱۸۱ هست) در این [[روایت]] و [[روایات]] دیگری که به همین مضمون و محتوی است [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} به [[غیبت]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} [[تشبیه]] شده است، و روشن است که [[حضرت یوسف]] دیده میشد و بقیه با او صحبت میکردند هر چند وی را نمیشناختند. پس [[مردم]] نیز [[حضرت مهدی]]{{ع}} را میبینند و از محضر ایشان بهره میبرند هر چند او را نمیشناسند. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
و در روایتی به دیده شدن ایشان اشاره شده است. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|إن في صاحب هذا الأمر سنن من الأنبياء... و أما سنته من يوسف فالستر يجعل الله بينه و بين الخلق حجابا يررونه و يايعرفونه}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۵۰، ح ۴۶؛ در صاحب این امر سنتهایی از [[انبیاء]] وجود دارد... اما [[سنت]] او از [[یوسف]] مستور و پوشیده بودن است، [[خداوند]] بین او و [[خلق]] حجابی قرار میدهد، [[مردم]] او را میبینند و نمیشناسند»..</REF> | و در روایتی به دیده شدن ایشان اشاره شده است. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|إن في صاحب هذا الأمر سنن من الأنبياء... و أما سنته من يوسف فالستر يجعل الله بينه و بين الخلق حجابا يررونه و يايعرفونه}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۵۰، ح ۴۶؛ در صاحب این امر سنتهایی از [[انبیاء]] وجود دارد... اما [[سنت]] او از [[یوسف]] مستور و پوشیده بودن است، [[خداوند]] بین او و [[خلق]] حجابی قرار میدهد، [[مردم]] او را میبینند و نمیشناسند»..</REF> | ||
شاید بتوان چنین گفت: برای [[امام مهدی]]{{ع}} هر [[دو نوع غیبت]] قابل [[تصور]] است و آن بزرگوار در مواردی دیده نمیشود و در مواردی شناخته نمیشود. و هر دو دسته از [[روایات]] با توجه به دسته دیگر ناظر به یک گونه از [[غیبت]] [[حضرت]] میباشند و [[نفی]] صورت دیگر نمیکند، هر چند حالت اولی [[غیبت]]، [[غیبت شخصیت]] است و در مواردی که لازم باشد [[غیبت شخص]] خواهد بود. | شاید بتوان چنین گفت: برای [[امام مهدی]]{{ع}} هر [[دو نوع غیبت]] قابل [[تصور]] است و آن بزرگوار در مواردی دیده نمیشود و در مواردی شناخته نمیشود. و هر دو دسته از [[روایات]] با توجه به دسته دیگر ناظر به یک گونه از [[غیبت]] [[حضرت]] میباشند و [[نفی]] صورت دیگر نمیکند، هر چند حالت اولی [[غیبت]]، [[غیبت شخصیت]] است و در مواردی که لازم باشد [[غیبت شخص]] خواهد بود. | ||
===[[پیشینه غیبت]]=== | ===[[پیشینه غیبت]]=== | ||
[[انسانها]]، از نظر [[روانی]]، هنگام روبرو شدن با چیزی که برایشان تازهگی دارد و به خاطر پیچیده بودنش نمیتوانند به روشنی آن را [[درک]] کنند، و یا نسبت به امری که برخلاف حالت طبیعی اتفاق بیفتد، حالت تدافعی میگیرند و به [[راحتی]] آن را نمیپذیرند. [[غیبت]] فردی که راهبرو و [[هادی]] [[انسانها]] بوده و [[مردمان]] برای حرکت تکاملی خود به او وابستهاند، از اموری است که برخلاف [[زندگی]] عادی یک [[انسان]] [[راهنما]] میباشد و لذا بعید شمرده شده و مورد [[انکار]] واقع میشود. توجّه به [[پیشینه غیبت]] و تحقّق آن برای برخی از [[پیامبران]] گذشته ([[سلام]] [[الله]] علیهم) باعث میشود به [[درستی]] با مسئله [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} روبرو شده و آن را پذیرفت. [[شیخ صدوق]] که عصر [[غیبت صغرا]] و اوایل [[غیبت کبرا]] میزیسته است در [[کتاب]] [[کمال الدین و تمام النعمه]] –که برای رفع استبعاد نسبت به [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} نوشته است<REF>وی در مقدمه [[کمال الدین]] در بیان بسیار [[زیبایی]] علت تالیف کتاب را نوشته است.</REF> به [[غیبت]] پیامبرانی مانند [[حضرت]] [[ادریس]]، [[حضرت صالح]]، [[حضرت یوسف]]، [[حضرت موسی]]{{عم}} اشاره میکند. | [[انسانها]]، از نظر [[روانی]]، هنگام روبرو شدن با چیزی که برایشان تازهگی دارد و به خاطر پیچیده بودنش نمیتوانند به روشنی آن را [[درک]] کنند، و یا نسبت به امری که برخلاف حالت طبیعی اتفاق بیفتد، حالت تدافعی میگیرند و به [[راحتی]] آن را نمیپذیرند. [[غیبت]] فردی که راهبرو و [[هادی]] [[انسانها]] بوده و [[مردمان]] برای حرکت تکاملی خود به او وابستهاند، از اموری است که برخلاف [[زندگی]] عادی یک [[انسان]] [[راهنما]] میباشد و لذا بعید شمرده شده و مورد [[انکار]] واقع میشود. توجّه به [[پیشینه غیبت]] و تحقّق آن برای برخی از [[پیامبران]] گذشته ([[سلام]] [[الله]] علیهم) باعث میشود به [[درستی]] با مسئله [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} روبرو شده و آن را پذیرفت. [[شیخ صدوق]] که عصر [[غیبت صغرا]] و اوایل [[غیبت کبرا]] میزیسته است در [[کتاب]] [[کمال الدین و تمام النعمه]] –که برای رفع استبعاد نسبت به [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} نوشته است<REF>وی در مقدمه [[کمال الدین]] در بیان بسیار [[زیبایی]] علت تالیف کتاب را نوشته است.</REF> به [[غیبت]] پیامبرانی مانند [[حضرت]] [[ادریس]]، [[حضرت صالح]]، [[حضرت یوسف]]، [[حضرت موسی]]{{عم}} اشاره میکند. |