نظام سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ہ' به 'ه')
خط ۳۴: خط ۳۴:
===اجرایی‌===
===اجرایی‌===
#'''[[والیان]]:''' [[پیامبر]]{{صل}} پس از و گسترش قلمرو و [[حکومتی]] خود، [[والیان]] و فرمانروایانی به مناطق مختلف گسیل داشت و [[وظایف]] و اختیارات افراد را هم مشخص کرد، از این افراد، معاذ بن جبل بود که با عنوان [[والی]] [[یمن]]، شرح وظایفش را از [[پیامبر]]{{صل}} دریافت کرد و [[رسول اکرم]]{{صل}} به او چنین فرمود:‌ "... [[کتاب خدا]] را به آنان یاد بده و آنان را بر اساس [[اخلاق پسندیده]] به [[نیکی]] [[تربیت]] کن! و به کسی اجازه دخالت در امر و [[مال]] [[مردم]] را نده؛ چرا که این [[حکومت]] و [[ملک]] تو نیست. بر تو [[باد]] به [[مدارا]] و گذشت، بدون آنکه حقی را پایمال کنی..."<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵ - ۲۶.</ref>. وقتی [[عمرو بن حزم]]، [[والی]] [[نجران]] شد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به او فرمود: "این، عهدی است از [[رسول]]، برای عمرو بن حزم؛ هنگامی که او را به [[یمن]] اعزام کرد؛ او را به [[تقوای الهی]] [[فرمان]] می‌دهد... به او [[فرمان]] می‌دهد تا [[حق]] را بگیرد و [[مردم]] را به خیر نوید دهد... به آنها [[قرآن]] بیاموزد... در [[حق]] با آنها [[مدارا]] کند... و اگر بین [[مردم]] [[آشوب]] رخ داد، [[مردم]] را از فراخوان [[قبایل]] خود برای [[پشتیبانی]] برحذر دارد..."<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۴ - ۵۹۶؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۶۲۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۴۱۳ - ۴۱۴.</ref>. [[عتاب بن اسید]] به [[فرمانداری]] [[مکه]]، [[منصوب]]<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۳۵۶.</ref> و [[ابن باذام]] [[والی]] صنعاء شد<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۷-۲۲۸ و الاصابه، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} هنگامی که خود در [[غزوات]] شرکت داشت، جانشینانی برای خود [[منصوب]] می‌کرد؛ مثلا در [[غزوه تبوک]]، [[علی]]{{ع}}؛ در [[غزوه بدر]]، [[ابولبابة بن عبدالمنذر]] و در [[غزوه]] [[احد]] هم [[ابن ام مکتوم]] [[جانشین پیامبر]]{{صل}} در [[مدینه]] شدند<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۴۹۵؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۴۸؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۵۸ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۵۰.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۲.</ref>.
#'''[[والیان]]:''' [[پیامبر]]{{صل}} پس از و گسترش قلمرو و [[حکومتی]] خود، [[والیان]] و فرمانروایانی به مناطق مختلف گسیل داشت و [[وظایف]] و اختیارات افراد را هم مشخص کرد، از این افراد، معاذ بن جبل بود که با عنوان [[والی]] [[یمن]]، شرح وظایفش را از [[پیامبر]]{{صل}} دریافت کرد و [[رسول اکرم]]{{صل}} به او چنین فرمود:‌ "... [[کتاب خدا]] را به آنان یاد بده و آنان را بر اساس [[اخلاق پسندیده]] به [[نیکی]] [[تربیت]] کن! و به کسی اجازه دخالت در امر و [[مال]] [[مردم]] را نده؛ چرا که این [[حکومت]] و [[ملک]] تو نیست. بر تو [[باد]] به [[مدارا]] و گذشت، بدون آنکه حقی را پایمال کنی..."<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵ - ۲۶.</ref>. وقتی [[عمرو بن حزم]]، [[والی]] [[نجران]] شد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به او فرمود: "این، عهدی است از [[رسول]]، برای عمرو بن حزم؛ هنگامی که او را به [[یمن]] اعزام کرد؛ او را به [[تقوای الهی]] [[فرمان]] می‌دهد... به او [[فرمان]] می‌دهد تا [[حق]] را بگیرد و [[مردم]] را به خیر نوید دهد... به آنها [[قرآن]] بیاموزد... در [[حق]] با آنها [[مدارا]] کند... و اگر بین [[مردم]] [[آشوب]] رخ داد، [[مردم]] را از فراخوان [[قبایل]] خود برای [[پشتیبانی]] برحذر دارد..."<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۴ - ۵۹۶؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۶۲۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۴۱۳ - ۴۱۴.</ref>. [[عتاب بن اسید]] به [[فرمانداری]] [[مکه]]، [[منصوب]]<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۳۵۶.</ref> و [[ابن باذام]] [[والی]] صنعاء شد<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۷-۲۲۸ و الاصابه، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} هنگامی که خود در [[غزوات]] شرکت داشت، جانشینانی برای خود [[منصوب]] می‌کرد؛ مثلا در [[غزوه تبوک]]، [[علی]]{{ع}}؛ در [[غزوه بدر]]، [[ابولبابة بن عبدالمنذر]] و در [[غزوه]] [[احد]] هم [[ابن ام مکتوم]] [[جانشین پیامبر]]{{صل}} در [[مدینه]] شدند<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۴۹۵؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۴۸؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۵۸ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۵۰.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۲.</ref>.
#'''[[مشاوران]] [[پیامبر]]{{صل}}:''' [[رسول]] خاتم{{صل}} در [[مدینه]] با برخی از [[صحابه]] به [[مشورت]] می‌پرداخت که البته بیشتر این مشورت‌ها درباره [[جنگ‌ها]] و [[غزوات]] بود. [[ابوهریره]] می‌گوید: "ندیدم کسی جز [[پیامبر]] بیشترین [[مشورت]] را با اصحابش داشته باشد"<ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۵، ص۳۳۱؛ احمدبن حنبل،‌ مسند احمد، ج۴، ص۳۲۸؛ ترمذی، سنن، ج ۳، ص۱۲۹ و ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۱۷.</ref>. و در [[روایت]] دیگری آمده است که وقتی [[پیامبر]]{{صل}} به سمت [[بدر]] حرکت کرد، با [[مسلمانان]] [[مشورت]] کرد و از [[انصار]] و [[مهاجران]] در این باره نظر خواست<ref>تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۴۰؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۷؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۴، ص ۸۰ و ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۷۰.</ref>. همچنین [[نقل]] شده است که ایشان در غزوہ [[خندق]] با [[مسلمانان]] [[مشورت]] کرد و با نظر [[سلمان فارسی]] [[مسلمانان]] در اطراف [[مدینه]] [[خندق]] کندند<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۸۶ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص۵۵۶.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۳.</ref>.
#'''[[مشاوران]] [[پیامبر]]{{صل}}:''' [[رسول]] خاتم{{صل}} در [[مدینه]] با برخی از [[صحابه]] به [[مشورت]] می‌پرداخت که البته بیشتر این مشورت‌ها درباره [[جنگ‌ها]] و [[غزوات]] بود. [[ابوهریره]] می‌گوید: "ندیدم کسی جز [[پیامبر]] بیشترین [[مشورت]] را با اصحابش داشته باشد"<ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۵، ص۳۳۱؛ احمدبن حنبل،‌ مسند احمد، ج۴، ص۳۲۸؛ ترمذی، سنن، ج ۳، ص۱۲۹ و ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۱۷.</ref>. و در [[روایت]] دیگری آمده است که وقتی [[پیامبر]]{{صل}} به سمت [[بدر]] حرکت کرد، با [[مسلمانان]] [[مشورت]] کرد و از [[انصار]] و [[مهاجران]] در این باره نظر خواست<ref>تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۴۰؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۷؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۴، ص ۸۰ و ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۷۰.</ref>. همچنین [[نقل]] شده است که ایشان در غزوه [[خندق]] با [[مسلمانان]] [[مشورت]] کرد و با نظر [[سلمان فارسی]] [[مسلمانان]] در اطراف [[مدینه]] [[خندق]] کندند<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۸۶ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص۵۵۶.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۳.</ref>.
#'''سفیران [[رسول اکرم]]{{صل}} ‌:''' [[رسول خدا]]{{صل}} در سال هفتم هجری و پس از [[صلح حدیبیه]] و [[نفوذ اسلام]] به دیگر مناطق، سفیرانی را به مناطق مختلف فرستاد تا نامه‌هایی را که ایشان به [[پادشاهان]] مختلف نوشته و آنان را به [[اسلام]] و [[یکتاپرستی]] [[دعوت]] کرده بود، به دست آنان برسانند؛ چنانکه عمرو بن [[امیه]] ضمری به نزد [[نجاشی]]؛ [[عبدالله]] بن حذافه به نزد کسری، [[پادشاه ایران]]؛ دحیه کلبی به [[روم]]؛ [[شجاع]] بن وهب [[اسدی]] به نزد [[پادشاه]] [[شام]] و [[حاطب بن ابی بلتعه]] به نزد مقوقس [[حاکم مصر]] فرستاده شدند <ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵ - ۲۲۷ و تاریخ خلیفه، ص ۳۵.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۳.</ref>.
#'''سفیران [[رسول اکرم]]{{صل}} ‌:''' [[رسول خدا]]{{صل}} در سال هفتم هجری و پس از [[صلح حدیبیه]] و [[نفوذ اسلام]] به دیگر مناطق، سفیرانی را به مناطق مختلف فرستاد تا نامه‌هایی را که ایشان به [[پادشاهان]] مختلف نوشته و آنان را به [[اسلام]] و [[یکتاپرستی]] [[دعوت]] کرده بود، به دست آنان برسانند؛ چنانکه عمرو بن [[امیه]] ضمری به نزد [[نجاشی]]؛ [[عبدالله]] بن حذافه به نزد کسری، [[پادشاه ایران]]؛ دحیه کلبی به [[روم]]؛ [[شجاع]] بن وهب [[اسدی]] به نزد [[پادشاه]] [[شام]] و [[حاطب بن ابی بلتعه]] به نزد مقوقس [[حاکم مصر]] فرستاده شدند <ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵ - ۲۲۷ و تاریخ خلیفه، ص ۳۵.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۳.</ref>.



نسخهٔ ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۰۴

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نظام سیاسی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

اقدامات پیامبر برای ایجاد نظام سیاسی

ساختار نظام سیاسی نبوی(ص)

قلمرو و مرز حکومتی

رهبری

کارگزاران

  • از اقدامات دیگر پیامبر(ص) با گسترش اسلام و افزایش مرزهای جغرافیایی تعیین فرمانروایانی برای مناطق مختلف، انجام غزوات مختلف، امضای پیمان‌های نظامی و دفاعی، اعزام نمایندگان و سفیرانی به مناطق مختلف، قضاوت و تعیین قاضی برای مناطق مختلف بود؛ برای نمونه به برخی از این موارد اشاره می‌شود:

اجرایی‌

  1. والیان: پیامبر(ص) پس از و گسترش قلمرو و حکومتی خود، والیان و فرمانروایانی به مناطق مختلف گسیل داشت و وظایف و اختیارات افراد را هم مشخص کرد، از این افراد، معاذ بن جبل بود که با عنوان والی یمن، شرح وظایفش را از پیامبر(ص) دریافت کرد و رسول اکرم(ص) به او چنین فرمود:‌ "... کتاب خدا را به آنان یاد بده و آنان را بر اساس اخلاق پسندیده به نیکی تربیت کن! و به کسی اجازه دخالت در امر و مال مردم را نده؛ چرا که این حکومت و ملک تو نیست. بر تو باد به مدارا و گذشت، بدون آنکه حقی را پایمال کنی..."[۳۳]. وقتی عمرو بن حزم، والی نجران شد، پیامبر اکرم(ص) به او فرمود: "این، عهدی است از رسول، برای عمرو بن حزم؛ هنگامی که او را به یمن اعزام کرد؛ او را به تقوای الهی فرمان می‌دهد... به او فرمان می‌دهد تا حق را بگیرد و مردم را به خیر نوید دهد... به آنها قرآن بیاموزد... در حق با آنها مدارا کند... و اگر بین مردم آشوب رخ داد، مردم را از فراخوان قبایل خود برای پشتیبانی برحذر دارد..."[۳۴]. عتاب بن اسید به فرمانداری مکه، منصوب[۳۵] و ابن باذام والی صنعاء شد[۳۶]. پیامبر(ص) هنگامی که خود در غزوات شرکت داشت، جانشینانی برای خود منصوب می‌کرد؛ مثلا در غزوه تبوک، علی(ع)؛ در غزوه بدر، ابولبابة بن عبدالمنذر و در غزوه احد هم ابن ام مکتوم جانشین پیامبر(ص) در مدینه شدند[۳۷][۳۸].
  2. مشاوران پیامبر(ص): رسول خاتم(ص) در مدینه با برخی از صحابه به مشورت می‌پرداخت که البته بیشتر این مشورت‌ها درباره جنگ‌ها و غزوات بود. ابوهریره می‌گوید: "ندیدم کسی جز پیامبر بیشترین مشورت را با اصحابش داشته باشد"[۳۹]. و در روایت دیگری آمده است که وقتی پیامبر(ص) به سمت بدر حرکت کرد، با مسلمانان مشورت کرد و از انصار و مهاجران در این باره نظر خواست[۴۰]. همچنین نقل شده است که ایشان در غزوه خندق با مسلمانان مشورت کرد و با نظر سلمان فارسی مسلمانان در اطراف مدینه خندق کندند[۴۱][۴۲].
  3. سفیران رسول اکرم(ص) ‌: رسول خدا(ص) در سال هفتم هجری و پس از صلح حدیبیه و نفوذ اسلام به دیگر مناطق، سفیرانی را به مناطق مختلف فرستاد تا نامه‌هایی را که ایشان به پادشاهان مختلف نوشته و آنان را به اسلام و یکتاپرستی دعوت کرده بود، به دست آنان برسانند؛ چنانکه عمرو بن امیه ضمری به نزد نجاشی؛ عبدالله بن حذافه به نزد کسری، پادشاه ایران؛ دحیه کلبی به روم؛ شجاع بن وهب اسدی به نزد پادشاه شام و حاطب بن ابی بلتعه به نزد مقوقس حاکم مصر فرستاده شدند [۴۳][۴۴].

اداری‌

تبلیغی‌

نظامی - امنیتی

قضایی

اقتصادی‌

  1. مالیات و صدقه‌ گیرندگان : امیة بن مغیره از مهاجران بود که برای دریافت صدقات به صنعاء فرستاده شد. زیاد بن لبید انصاری به حضرموت رفت؛ عدی بن حاتم نزد قوم خود فرستاده شد؛ علاء بن حضرمی به بحرین و علی بن ابی طالب(ع) به نجران فرستاده شدند تا صدقه و جزیه را دریافت کنند[۶۶][۶۷].
  2. ناظران بازار : پیامبر(ص) برای ساماندهی امور اقتصادی و جلوگیری از احتکار و تورم، ناظرانی هم بر بازار معین کرد؛ برای نمونه، سعید بن عاص ناظر بازار مکه و عمر ناظر بازار مدینه بود[۶۸][۶۹].

مردم

رسول اکرم(ص) در بندهای دیگر، یهودیان بنی‌نجار، بنی‌حارث، بنی‌ساعده، بنی‌جشم، بنی‌ثعلبه و بنی‌اوس را همانند یهودیان بنی عوف قرار داد و تمام مزایای حقوقی که برای بنی عوف به رسمیت شناخته بود، به آن قبایل نیز داده شد و همگی به همراه مؤمنان، امت واحد معرفی شدند[۷۲][۷۳].

منابع

پانویس

  1. حسن عمید، فرهنگ عمید، ج ۲، ص ۱۹۰۹.
  2. حسن عمید، فرهنگ عمید، ج ۲، ص ۱۲۵۶.
  3. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۹۸.
  4. داوود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص ۱۵.
  5. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۹۸.
  6. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۹۸.
  7. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۹۸.
  8. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۱، ص ۸۰ ٢.
  9. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۴۷؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۶۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۶۳ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۴۲.
  10. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۹۹.
  11. ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۴؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۹۶ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ص ۱۸۴ - ۱۸۵.
  12. سعد بن ابراهیم هم از قضاوت کنندگان بود. (الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۳۶۴.).
  13. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۹۹.
  14. السیرة النبویة، ج ۱، ص ۵۰۴ - ۵۰۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۰ - ۲۷۱؛ عیون الاثر ، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۳ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۸۳ - ۱۸۴.
  15. السیرة النبویه ۱، ج۱، ص۵۰۱-۵۰۴؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۹ و نویری، نهایة الأرب، ج ۱۶، ص ۳۴۸- ۳۵۱.
  16. السیرة النبویه ۱، ج۱، ص۵۰۱-۵۰۴؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۹ و نویری، نهایة الأرب، ج ۱۶، ص ۳۴۸- ۳۵۱.
  17. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۹۹-۴۰۰.
  18. السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۴؛ عیون الاثر، ص ۲۲۸ و نهایة الأرب، ص ۳۵۰ - ۳۵۱.
  19. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۰.
  20. نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۱ ، ص ۸۱ و الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج ۲، ص ۵۱۷.
  21. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۰.
  22. «و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید» سوره مائده، آیه ۹۲.
  23. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.
  24. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  25. «هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
  26. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۰-۴۰۱.
  27. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۱.
  28. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۳.
  29. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۴.
  30. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۱.
  31. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۴.
  32. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۱.
  33. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵ - ۲۶.
  34. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۴ - ۵۹۶؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۶۲۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۴۱۳ - ۴۱۴.
  35. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۳۵۶.
  36. تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۷-۲۲۸ و الاصابه، ج۲، ص۳۳۱.
  37. الاصابه، ج ۴، ص ۴۹۵؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۴۸؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۵۸ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۵۰.
  38. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۲.
  39. عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۵، ص۳۳۱؛ احمدبن حنبل،‌ مسند احمد، ج۴، ص۳۲۸؛ ترمذی، سنن، ج ۳، ص۱۲۹ و ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۱۷.
  40. تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۴۰؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۷؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۴، ص ۸۰ و ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۷۰.
  41. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۸۶ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص۵۵۶.
  42. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۳.
  43. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵ - ۲۲۷ و تاریخ خلیفه، ص ۳۵.
  44. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۳.
  45. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق ۸۰، ج ۴، ص ۳۲۴
  46. تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۸۰.
  47. محمد بن جریر واقدی المغازی، ج۲، ص۶۱۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۵۴؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۹؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۳۴ و دلائل النبوه، ج۴، ص۱۴۶.
  48. عبد الحی الکتانی، نظام الحکومة النبویه التراتیب الاداریه، ج ۱ ،ص ۲۲۷.
  49. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۳-۴۰۴.
  50. الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۳۹.
  51. الاصابه، ج۱، ص۳۴۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۳۶؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۲۲۸؛ امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۰۸ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹.‌
  52. الاستیعاب، ج ۳، ص۱۱۷۳؛ امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۹۵ و الکامل، ج ۲، ص۲۹۳.
  53. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۴.
  54. تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۶۹؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۵۴ و دلائل النبوه، ج۳، ص۸.
  55. الاصابه، ج۴، ص۷۳؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۵۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۲ و تاریخ خلیفه، ص۳۴-۳۵.
  56. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۶؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۴۷۳-۴۷۴؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۳ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۱۹.
  57. تاریخ الیعقوبی، ص۷۳؛ جوامع السیرة، ص۱۶؛ ذهبی،‌تاریخ اسلام، ج۲، ص۳۵۵ و تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۴۲.
  58. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۱۴؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۳۱ و الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۷۴.
  59. المغازی، ج ۲، ص ۸۵۴ و الکامل، ج ۲، ص ۲۴۸ - ۲۴۹.
  60. الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۰۰ و دلائل النبوه، ج ۲، ص ۳۰۹.
  61. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۴-۴۰۵.
  62. الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۶۸؛ امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۱۳۲ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۲، ص ۶۵.
  63. امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۰۸ و الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۴۰۳.
  64. الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۵۷.
  65. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۵.
  66. الکامل، ج ۲، ص ۳۰۱؛ الإکتفاء، ج ۲، ص ۲۸ - ۲۹ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۰.
  67. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۵.
  68. السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۵۹.
  69. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۶.
  70. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۱؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ و نهایة الأرب، ص ۳۴۸.
  71. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۳؛ عیون الاثر، ص ۲۲۸ و نهایة الأرب، ص ۳۵۰.
  72. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۳؛ عیون الاثر، ص ۲۲۸ و نهایة الأرب، ص ۳۵۰.
  73. عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۰۶.