بدیل بن ورقاء خزاعی در تاریخ اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۲ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۲:۱۵
، ۲۲ دسامبر ۲۰۲۰جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
در این حال، بدیل بن ورقاء که [[رئیس]] [[قوم]] خزاعه بود، با جماعتی دیگر از خزاعه قصد رفتن به [[مدینه]] کردند تا به [[خدمت]] پیامبر{{صل}} برسند و او را آگاه سازند و از ایشان [[یاری]] بخواهند. پیش از آنکه [[بدیل بن ورقاء]] روانه شود، فردی را فرستاد تا به پیامبر{{صل}} خبر دهد. چون آن [[مرد]] ([[عمرو بن سالم]]) به مدینه رسید، پیامبر{{صل}} با [[اصحاب]] خود در [[مسجد]] نشسته بود. او پیش از آنکه بنشیند، [[رجز]] خواند و پیامبر{{صل}} را از [[نقض عهد]] قریش آگاه کرد. پیامبر{{صل}} به او فرمود: "بنشین ای [[عمرو]] و آسوده باش که [[یاری]] خواهی شد". پس از مدتی [[بدیل بن ورقاء]] و همراهان به [[مدینه]] رسیدند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۹۴؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۸۴۵.</ref> و پس از بیان [[شکایت]] خود از [[پیامبر]]{{صل}} به یاری خواستند. پیامبر{{صل}} نیز به آنان پاسخ گفت. پس در این هنگام ابری در [[آسمان]] نمایان شد، پیامبر{{صل}} آن را به فال [[نیک]] گرفت و فرمود: "این [[ابر]]، مقدمه [[پیروزی]] بنی کعب است"<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۴۵.</ref> و در ادامه فرمودند: "[[ابوسفیان]] برای محکم کردن [[پیمان]] میآید و دست خالی باز میگردد". پس پیامبر{{صل}} در حالی که اطراف [[لباس]] خود را جمع میکرد، برخاست، در حالی که میفرمود: و "سمینار [[خدا]] کا مرا وار یاری [[مقاوم]] نکند سارا اگر بنی کعب را یاری نکنم. همچنان که خود را یاری میدهم". | در این حال، بدیل بن ورقاء که [[رئیس]] [[قوم]] خزاعه بود، با جماعتی دیگر از خزاعه قصد رفتن به [[مدینه]] کردند تا به [[خدمت]] پیامبر{{صل}} برسند و او را آگاه سازند و از ایشان [[یاری]] بخواهند. پیش از آنکه [[بدیل بن ورقاء]] روانه شود، فردی را فرستاد تا به پیامبر{{صل}} خبر دهد. چون آن [[مرد]] ([[عمرو بن سالم]]) به مدینه رسید، پیامبر{{صل}} با [[اصحاب]] خود در [[مسجد]] نشسته بود. او پیش از آنکه بنشیند، [[رجز]] خواند و پیامبر{{صل}} را از [[نقض عهد]] قریش آگاه کرد. پیامبر{{صل}} به او فرمود: "بنشین ای [[عمرو]] و آسوده باش که [[یاری]] خواهی شد". پس از مدتی [[بدیل بن ورقاء]] و همراهان به [[مدینه]] رسیدند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۹۴؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۸۴۵.</ref> و پس از بیان [[شکایت]] خود از [[پیامبر]]{{صل}} به یاری خواستند. پیامبر{{صل}} نیز به آنان پاسخ گفت. پس در این هنگام ابری در [[آسمان]] نمایان شد، پیامبر{{صل}} آن را به فال [[نیک]] گرفت و فرمود: "این [[ابر]]، مقدمه [[پیروزی]] بنی کعب است"<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۴۵.</ref> و در ادامه فرمودند: "[[ابوسفیان]] برای محکم کردن [[پیمان]] میآید و دست خالی باز میگردد". پس پیامبر{{صل}} در حالی که اطراف [[لباس]] خود را جمع میکرد، برخاست، در حالی که میفرمود: و "سمینار [[خدا]] کا مرا وار یاری [[مقاوم]] نکند سارا اگر بنی کعب را یاری نکنم. همچنان که خود را یاری میدهم". | ||
سپس به [[منزل]] همسرش، [[میمونه]]، داخل شد و فرمود: "برای من آبی حاضر کن". سپس [[غسل]] کرد و در این حال نیز میفرمود: "من یاری نشوم اگر بنی کعب را یاری نکنم"<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۷۹۱؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۹۴؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۸۴۵.</ref>. در هنگام بازگشت، ابوسفیان، بدیل را در عسفان دید اما بدیل آنچه را که اتفاق افتاده بود، از او | سپس به [[منزل]] همسرش، [[میمونه]]، داخل شد و فرمود: "برای من آبی حاضر کن". سپس [[غسل]] کرد و در این حال نیز میفرمود: "من یاری نشوم اگر بنی کعب را یاری نکنم"<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۷۹۱؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۹۴؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۸۴۵.</ref>. در هنگام بازگشت، ابوسفیان، بدیل را در عسفان دید اما بدیل آنچه را که اتفاق افتاده بود، از او پنهان داشت<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۵۴؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۸۴۵؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۴۵۷.</ref>.<ref>[[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[بدیل بن ورقا - علیزاده (مقاله)|مقاله «بدیل بن ورقا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۴۳-۴۴.</ref>. | ||
==[[نامه]] پیامبر{{صل}} به بدیل== | ==[[نامه]] پیامبر{{صل}} به بدیل== |