الکافی (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
#کلینی در کافی دقت داشته است که فقط از [[شیعیان]] [[حدیث]] نقل کند و در [[نقل حدیث]] توجه کرده که اخبار شنیده شده و [[روایت]] شده را به طریقی که در آن [[زمان]] معتبر بوده و باعث [[اتهام]] به [[شیعه]] نباشد، نقل نماید و از نقل [[توقیعات امام زمان]]{{ع}} که ممکن است مورد تردید برخی قرار گیرد، اجتناب ورزیده است. وی برای این گونه مسائل کتاب دیگری به نام رسائل الائمه نگاشته است. این نکته مهمی است که [[علامه امینی]] در [[پاسخ به شبهات]] [[رشید رضا]] درباره شیعه بیان می‌کند که [[علمای شیعه]] در کتب اربعه با اینکه نامه‌های دیگر [[ائمه]] را نقل کرده‌اند، از نقل توقیعات امام زمان{{ع}} به این جهت خودداری کرده‌اند، با اینکه کلینی در [[بغداد]] و در زمان سفرای [[حضرت حجت]] [[زندگی]] کرده است و در کافی [[احادیث]] زیادی آمده و بسیاری از [[توقیعات]] در [[اختیار]] او بوده است، همین طور [[شیخ صدوق]] با اینکه [[توقیعات]] متعددی در [[اختیار]] داشته است<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۵۴. اگر هم گاهی توقیعی نقل کرده‌اند، در مسائلی بوده که روایات دیگر کلیت آن را ذکر کرده‌اند.</ref> و نیز [[شیخ طوسی]]؛ زیرا می‌دانستند که گروهی منکر [[حضرت حجت]] هستند و نگران بودند مبادا [[شیعه]] را به کسی نسبت دهند که به [[عقیده]] [[عامه]] وجود خارجی ندارد و به تعبیر [[علامه امینی]]، به خاطر اینکه [[مذهب]] [[عترت پیامبر]]{{صل}} را از [[جعفریه]] به مهدویه [[تغییر]] ندهند و آن را وهمی ندانند، توقیعات را [[نقل]] نکرده‌اند<ref>علامه عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، ج۳، ص۳۸۸ و چاپ اعلمی، ص۳۴۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ؟؟؟.</ref>
#کلینی در کافی دقت داشته است که فقط از [[شیعیان]] [[حدیث]] نقل کند و در [[نقل حدیث]] توجه کرده که اخبار شنیده شده و [[روایت]] شده را به طریقی که در آن [[زمان]] معتبر بوده و باعث [[اتهام]] به [[شیعه]] نباشد، نقل نماید و از نقل [[توقیعات امام زمان]]{{ع}} که ممکن است مورد تردید برخی قرار گیرد، اجتناب ورزیده است. وی برای این گونه مسائل کتاب دیگری به نام رسائل الائمه نگاشته است. این نکته مهمی است که [[علامه امینی]] در [[پاسخ به شبهات]] [[رشید رضا]] درباره شیعه بیان می‌کند که [[علمای شیعه]] در کتب اربعه با اینکه نامه‌های دیگر [[ائمه]] را نقل کرده‌اند، از نقل توقیعات امام زمان{{ع}} به این جهت خودداری کرده‌اند، با اینکه کلینی در [[بغداد]] و در زمان سفرای [[حضرت حجت]] [[زندگی]] کرده است و در کافی [[احادیث]] زیادی آمده و بسیاری از [[توقیعات]] در [[اختیار]] او بوده است، همین طور [[شیخ صدوق]] با اینکه [[توقیعات]] متعددی در [[اختیار]] داشته است<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۵۴. اگر هم گاهی توقیعی نقل کرده‌اند، در مسائلی بوده که روایات دیگر کلیت آن را ذکر کرده‌اند.</ref> و نیز [[شیخ طوسی]]؛ زیرا می‌دانستند که گروهی منکر [[حضرت حجت]] هستند و نگران بودند مبادا [[شیعه]] را به کسی نسبت دهند که به [[عقیده]] [[عامه]] وجود خارجی ندارد و به تعبیر [[علامه امینی]]، به خاطر اینکه [[مذهب]] [[عترت پیامبر]]{{صل}} را از [[جعفریه]] به مهدویه [[تغییر]] ندهند و آن را وهمی ندانند، توقیعات را [[نقل]] نکرده‌اند<ref>علامه عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، ج۳، ص۳۸۸ و چاپ اعلمی، ص۳۴۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ؟؟؟.</ref>


===نسخه‌ها و شرح‌های کافی===
==نسخه‌ها و شرح‌های کافی==
[[کتاب کافی]] دارای نسخه‌های خطی فراوانی است<ref>ر.ک: سیداحمد حسینی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی، ج۱، ص۲۵۹ که ۵۹ نسخه کامل و ناقص در آن معرفی شده است.</ref> و به جهت اهتمامی که [[علما]] به آن داشته‌اند، شرح و چاپ‌های مختلف و ترجمه‌های گوناگونی دارد که به شماری از آنها اشاره می‌کنیم. چاپ‌های قدیمی آن را آقابزرگ معرفی کرده است<ref>شیخ محسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۱۷، ص۲۴۶.</ref>. کافی چاپ‌های متعددی دارد که دو چاپ آن مشهور است:
[[کتاب کافی]] دارای نسخه‌های خطی فراوانی است<ref>ر.ک: سیداحمد حسینی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی، ج۱، ص۲۵۹ که ۵۹ نسخه کامل و ناقص در آن معرفی شده است.</ref> و به جهت اهتمامی که [[علما]] به آن داشته‌اند، شرح و چاپ‌های مختلف و ترجمه‌های گوناگونی دارد که به شماری از آنها اشاره می‌کنیم. چاپ‌های قدیمی آن را آقابزرگ معرفی کرده است<ref>شیخ محسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۱۷، ص۲۴۶.</ref>. کافی چاپ‌های متعددی دارد که دو چاپ آن مشهور است:
#چاپ هشت جلدی با [[تحقیق]] مرحوم [[علی‌اکبر غفاری]] که ما از آن استفاده کرده‌ایم.
#چاپ هشت جلدی با [[تحقیق]] مرحوم [[علی‌اکبر غفاری]] که ما از آن استفاده کرده‌ایم.

نسخهٔ ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۲۳:۱۳

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
الکافی
زبانعربی
نویسندهشیخ کلینی
تحقیق یا تدویندار الحدیث
به کوششمحمد حسین درایتی
موضوعامامت و ولایت، احادیث معصومین، منابع روایی شیعه، کتب اربعه
مذهب[[شیعه]][[رده:کتاب شیعه]]
ناشر[[:رده:انتشارات *دار الحدیث: (قم، ایران ۱۳۸۹ش، ۱۳۹۲ش، ۱۳۹۳ش، ۱۳۹۷ ش) ۱۵ جلدی و ۱۶ جلدی
محل نشرقم، ایران
شابک۹۷۸-۹۶۴-۴۹۳-۳۴۰-۰
شماره ملی۱‎۸‎۸‎۲‎۹‎۲‎۱‬

الکافی، کتابی است پانزده جلدی که با زبان عربی به نقل روایات پیامبر اکرم و اهل‌بیت (ع) در زمینه عقاید، اخلاق و احکام می‌پردازد. این مجموعه اثر شیخ کلینی می‌باشد و انتشارات دار الحدیث و انتشارات دار الکتب الاسلامیة انتشار آن را به عهده داشته است.[۱]

طرح جلد دیگری از این کتاب
طرح جلد دیگری از این کتاب

دربارهٔ کتاب

در معرفی این کتاب آمده است: «از آثار متعدد و ارزشمند مرحوم کلینی، تنها کتاب کافی ایشان به دست ما رسیده، اثری که مؤلف بیست سال از عمر خویش را صرف تألیف آن نموده است. کافی جامع‌ترین و مهم‌ترین کتاب در میان کتب اربعه شیعه است. علامه مجلسی کتاب کافی را دقیق‌ترین، جامع‌ترین، بزرگترین و بهترین تألیفات شیعه معرفی کرده است. احتمالا نام "کافی" به عنوان نام اثر کلینی از خطبه وی در شروع کتاب اقتباس گشته است، آنجا که در پاسخ شخصی که از او تقاضای تدوین چنین کتابی را کرده بود می‌‌نویسد: گفته بودی که علاقه‌مندی کتابی در اختیار تو قرار گیرد که تو را کفایت کند و تمام فنون علم دین در آن گردآمده باشد[۲]. مرحوم کلینی در ابتدای کافی انگیزه خود را از تألیف کتاب بیان کرده است و از مطالعه این مقدمه که ظاهراً پس از تألیف کتاب نوشته شده است، روشن می‌گردد که او جامع خود را به تقاضای یکی از دوستانش نوشته است و علت درخواست آن شخصی از کلینی حل دو مشکل اساسی در آن زمان بوده است:

  1. در برخی از امور، اختلاف روایات، مشکل‌ساز شده است و حقیقت شناخته نمی‌شود.
  2. کتابی که جامع تمام فنون علم دین باشد لازم است، تا طالبان علم دین از طریق اخبار صحیح به علوم و سنن دین دسترسی پیدا کنند».
  • در ادامه معرفی آمده است: «شروع و پایان تألیف کتاب کافی دقیقاً مشخص نیست، اما نجاشی به نگاشته شدن آن در بیست سال، تصریح کرده است. کافی حدود ۱۶۰۰۰ حدیث دارد و در سه بخش اصلی تنظیم گردیده است: (۱): اصول؛ (۲): فروع؛ (۳): روضه.
در برخی از متون کهن برای جدا ساختن بخش‌ها به جای تعابیری همچون "فصل" یا "بخش" از تعبیر "کتاب" استفاده می‌‌شد. اصول و فروع کافی نیز دارای بخش‌های متعددی است که با تعبیر "کتاب" از یکدیگر متمایز شده است؛ مانند کتاب التوحید، کتاب الحجة و کتاب الطهارة اما روضه باب‌بندی ندارد و روایات، یکی پس از دیگری ذکر شده است.
  • در ادامه معرفی آمده است: «برخی از ویژگی‌های کافی عبارت‌اند از:
  1. تألیف کافی در عصر غیبت صغری و نزدیک بودن تألیف آن به عصر حضور ائمه(ع)
  2. جامعیت کتاب "اشتمال بر روایات اعتقادی، اخلاقی، فقهی" که این ویژگی در دیگر کتب اربعه وجود ندارد.
  3. بیشتر بودن روایات آن نسبت به دیگر جوامع حدیثی متقدم شیعه و نیز صحاح اهل سنت.
  4. صرف ۲۰ سال وقت برای گردآوری، تدوین و پیرایش کتاب که این امر موجب شده است؛ کافی نسبت به دیگر کتب اربعه از استحکام و دقت بیشتری در نقل اسناد و متون برخوردار گردد.
  5. ذکر کامل اسناد: در کافی غالبا سندها به صورت کامل نقل شده است، برخلاف دیگر کتب اربعه، خصوصا کتاب من لایحضره الفقیه که سند بسیاری از احادیث در متن این کتب کامل نیست و برای کامل کردن سند لازم است به بخش پایانی کتاب به نام "مشیخه" مراجعه شود.
  6. عنوان دهی دقیق ابواب با عناوین کوتاه و رسا: عناوین انتخابی برای هر دسته از احادیث معمولاً کوتاه، رسا و کاربردی است»[۳].

پانزده جلد از این کتاب به چاپ رسیده است:

مباحث جلدهای کتاب

  • جلد اول شامل: اصول: کتاب العقل و الجهل، کتاب العلم، کتاب التوحید، کتاب الحجة.
  • جلد دوم شامل: اصول: کتاب الحجة.
  • جلد سوم شامل: اصول: کتاب الایمان و الکفر.
  • جلد چهارم شامل: اصول: کتاب الایمان والکفر، کتاب الدعاء، کتاب فضل القرآن، کتاب العشرة.
  • جلد پنجم شامل: فروع: کتاب الطهارة، کتاب الحیض و کتاب الجنائز.
  • جلد ششم شامل: فروع: کتاب الصلاة.
  • جلد هفتم شامل: فروع: کتاب الزکاة و کتاب الصیام.
  • جلد هشتم شامل: فروع: کتاب الحج.
  • جلد نهم شامل: فروع: کتاب الحج، کتاب الجهاد و‌ کتاب المعیشة.
  • جلد دهم شامل: فروع: کتاب المعیشة و کتاب النکاح.
  • جلد یازدهم شامل: فروع: کتاب النکاح، کتاب العتیقة و کتاب الطلاق.
  • جلد دوازدهم شامل: فروع: کتاب العتق، کتاب الصید، کتاب الاطعمة و کتاب الاشربة.
  • جلد سیزدهم شامل: فروع: کتاب الزی، کتاب الدواجن، کتاب الوصایا و کتاب المواریث.
  • جلد چهاردهم شامل: فروع: کتاب الحدود، کتاب الدیات، کتاب الشهادات، کتاب القضاء، کتاب الایمان و النذور و الکفارات.
  • جلد پانزدهم شامل: روضه: احادیث شماره ۱۴۸۱۶ تا ۱۵۴۱۳.[۴]

معرفی کتاب

کتاب شریف کافی تألیف ثقةالاسلام محمد بن یعقوب کلینی رازی از مهم‌ترین کتب اربعه است و دیگر نویسندگان کتب اربعه از این کتاب بهره برده‌اند. انتخاب این نام به این سبب است که مؤلف آن را به درخواست شخصی نوشته که خواستار کتابی بوده که در جمیع دانش‌های دینی کافی و کامل باشد که همه به آن مراجعه کنند و مشتمل بر آثار صحیح صادقین(ع) باشد و باعث اقامه دستورهای واجب الهی و سنت نبوی گردد[۵]. نجاشی نام کافی را برای این مجموعه گزارش کرده است[۶]. این اثر دارای سه بخش کلی اصول کافی، فروع کافی و روضه کافی است. کلینی این کتاب را در مدت بیست سال نگاشته است[۷]. کتاب کافی نقش زیادی در تبیین و شرح عقاید و دیدگاه‌های فقهی شیعه و گرایش عقلی تشیع داشته و دارد.[۸]

مؤلف کافی

مؤلف کافی ثقةالاسلام ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی (م ۳۲۹ق) است. او در کلین، روستایی از حسن آباد تابع شهر ری در ۳۵ کیلومتری جنوب تهران[۹] به دنیا آمد و در محل خود به کسب دانش پرداخت؛ سپس به ری رفت و از بزرگان آنجا بهره برد[۱۰] و از علمای قم نیز استفاده کرده[۱۱] آن گاه به بغداد رفت و از دانشمندان متعددی در عراق بهره برد؛ به همین جهت به او بغدادی هم گفته می‌شود[۱۲]. ابن عساکر از سفر وی به دمشق و ارائه حدیث در بعلبک لبنان سخن گفته[۱۳] و او را از فقهای شیعه‌ای می‌داند که برابر مذهبشان آثاری را تصنیف کرده است. او می‌گوید کلینی در باب کوفه بغداد در درب سلسله بغداد، ساکن بوده و مقبره وی نیز در باب الکوفه است[۱۴]. مشابه وی ابن حجر نیز به اختصار به معرفی کلینی پرداخته است[۱۵] و نویری در بیان تفاوت کلبی و کلینی او را از شیعیان دانسته است[۱۶]. ذهبی گوید: ابوجعفر کلینی رازی، شیخ فاضل از رؤسای شیعه و فقهای آنان که برابر مذهبشان کتاب نگاشته است[۱۷]. ابن اثیر او را از رهبران امامیه و علمای آنان معرفی کرده است[۱۸]. ابن اثیر در جامع الأصول خود، کلینی را در کنار دیگر فقهای مذاهب چهارگانه اهل سنت از مجددین مذهب امامیه در آغاز قرن سوم دانسته است[۱۹].

علمای شیعه افزون بر توثیق کلینی به تجلیل از او پرداخته‌اند. نجاشی وی را اوثق مردمان دانسته[۲۰] و شیخ طوسی وی را عارف به اخبار[۲۱] و طبرسی از اجلّ روات شیعه[۲۲] و علامه حلی از اوثق مردم به اخبار و اثبت آنان معرفی کرده است[۲۳]. دیگر علمای شیعه نیز هر یک به گونه‌ای به تجلیل وی پرداخته‌اند. نام ۴۵ استاد و شیخ و ۳۵ شاگرد از آثار وی استخراج کرده‌اند[۲۴]. کلینی افزون بر کافی کتاب‌های دیگری نگاشته که چون کمتر مطرح هستند، از آنها یاد می‌کنیم:

  1. رسائل الائمه[۲۵]: این کتاب متأسفانه مفقود است و تا قرن هفتم وجود داشته و سید بن طاووس (م ۶۶۴ق) از آن، نامۀ حضرت علی(ع) به شیعیان را نقل کرده است[۲۶]. بسیاری از توقیعات مهم در آن بوده است. نجاشی چهار کتاب دیگر برای کلینی نام برده که هیچ یک در دسترس نیست.
  2. تعبیر الرؤیا در تعبیر خواب؛
  3. الرد علی القرامطه؛
  4. کتاب الرجال؛
  5. ما قیل فی الائمة من الشعر[۲۷].

بنا به قول صحیح و نقل نجاشی کلینی در بغداد در سال ۳۲۹ قمری -سال درگذشت علما، مشهور به تناثر النجوم- درگذشت[۲۸].[۲۹]

دربارهٔ پدیدآورنده

شیخ کلینی (ابو جعفر محمد بن اسحاق کلینی رازی)
لقبشیخ کلینی
تاریخ درگذشت۳۲۸ق
آرامگاهبغداد (عراق)
ملیتاهل ایران
زبانعربی
پیشهمرجع تقلید
منصبمحدث، فقیه، اصولی، متکلم
دیناسلام
مذهبشیعه اثناعشری
اطلاعات علمی
تحصیلاتاجتهاد
استادان
شاگردان
آثار
  • اصول الکافی
  • الرجال
  • الرد علی القرامطة
  • رسائل الائمة
  • تعبیر الرؤیاء

ابو جعفر محمد بن اسحاق کلینی رازی (۲۵۸ق، تهران - ۳۲۸ق، بغداد) مشهور به شیخ کلینی، شیخ مشایخ شیعه و رئیس محدثین علمای امامیه و اوثق و اعدل ایشان و مروج مذهب شیعه در عصر غیبت امام عصر (ع) است. عامه و خاصه در فتاوی به وی مراجعه کرده‌اند و بدین‌جهت به ثقة الاسلام شهرت یافت. وی یکی از صاحبان کتب اربعه و صاحب کافی است که در عقاید حقه اسلامیه و استنباط‍‌ دینی، مرجع اکابر و مورد استفاده فقها و محدثین بزرگ است و به تصدیق شیخ مفید، اجل‌ کتب اسلامی و اعظم مصنفات شیعه و مشتمل بر شانزده هزار و یکصد و نود و نه حدیث است. کلینی از علمای زمان غیبت صغری است و وفات او ۶۹ سال پس از وفات امام عسکری (ع) در ماه شعبان ۳۲۹ هجری اتفاق افتاد و قبرش در بغداد است[۳۰].

استادان

کتاب‌های منتشر شده

به زبان عربی

  1. اصول الکافی
  2. الرجال؛
  3. الرد علی القرامطة؛
  4. رسائل الائمة؛
  5. تعبیر الرؤیاء.

روایت‌کنندگان از او

جستارهای وابسته

پانویس

  1. وبگاه خانه کتاب
  2. "وقلت انك تحِبّ أن يكون عندك كتاب كاف يجمع فيه من جميع فنون علم الدين".
  3. حدیث نت
  4. وبگاه کتابخانه ملی
  5. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۸: و قلت: إنّك تحبّ أن يكون عندك كتاب كاف يجمع [فيه] من جميع فنون علم الدين، ما يكتفي به المتعلّم و يرجع إليه المسترشد و يأخذ منه من يريد علم الدين و العمل به بالآثار الصحيحة عن الصادقين(ع) و السنن القائمة الّتي عليها العمل و بها يؤدّي فرض الله عزّ و جلّ و سنّة نبيّه(ص).
  6. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۷۷، ش۱۰۲۶.
  7. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۷۷، ش۱۰۲۶.
  8. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  9. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی: المقدمه، ج۱، ص۳۳ (چ دارالحدیث).
  10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی: المقدمه، ج۱، ص۳۳ (چ دارالحدیث).
  11. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی: المقدمه، ج۱، ص۴۱.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی: المقدمه، ج۱، ص۳۳.
  13. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۶، ص۲۹۷، ش۷۱۲۶.
  14. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۶، ص۲۹۸.
  15. ابن حجر، لسان المیزان، ج۵، ص۴۳۳.
  16. شهاب الدین احمد نویری، نهایة الإرب، ج۹، ص۲۱۰.
  17. شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲۴، ص۲۵۰.
  18. ابن اثیر جزری (عزالدین)، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۳۶۴.
  19. ابن اثیر جزری (مبارک)، جامع الأصول، ج۱۱، ص۳۲۳؛ سیدمحسن امین، أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۴۴.
  20. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۷۷: شيخ أصحابنا في وقته بالري و وجههم و كان أوثق الناس في الحديث و أثبتهم.
  21. شیخ طوسی، الفهرست، ص۳۹۳: محمد بن يعقوب الكليني يكني أبا جعفر ثقة عارف بالأخبار.
  22. فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی (چ جدید)، ج۱، ص۴۰۵: و هو من أجلّ رواة الشيعة و ثقاتها.
  23. علامه حلی، خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۴۵.
  24. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵-۷۴، (چ دارالحدیث).
  25. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۷۷، ش۱۰۲۶.
  26. ابن طاووس، کشف المحجة لثمرة المهجه، ص۲۳۵.
  27. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۷۷، ش۱۰۲۶.
  28. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۷۷.
  29. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  30. معارف و معاریف، ج ۸، ص ۵۷۶.

دیدگاه علما درباره کافی

باید توجه داشت بسیاری از تعابیری که درباره کلینی ذکر شده، به جهت اهمیت کتاب شریف کافی است. هر یک از علمای شیعه که درباره کافی اظهار نظر کرده‌اند، به تجلیل از کلینی پرداخته‌اند. ما به چند نمونه از اظهارنظرهای علمای بزرگ شیعه درباره کافی اکتفا می‌کنیم. شیخ مفید درباره کافی می‌نویسد: کافی از بزرگ مرتبه‌ترین کتب شیعه و بافایده‌ترین آنهاست[۱]. شهید ثانی درباره کافی می‌نویسد: کافی کتابی است که در دنیا مانند آن نزد ما نیست، به جهت گردآوری، باب‌بندی و ترتیب احادیث. این کتاب را در بیست سال نگاشته است. خداوند تلاشش را بپذیرد[۲]. فیض کاشانی در مقدمه وافی می‌نویسد: کافی شریف‌ترین کتب اربعه و مطمئن‌ترین و کامل‌ترین و جامع‌ترین آنهاست؛ زیرا مشتمل بر اصول، بدون داشتن مطالب اضافی است[۳]. ملاصدرا در آغاز شرح اصول کافی می‌نویسد: اصول کافی مشتمل بر پایه‌های معارف دینی است که اصحاب امامیه از امامان معصوم دریافت کرده‌اند. دیگر نوشته‌ها قابل مقایسه با این کتاب نیستند. آنها گاهی اشتباه می‌کنند و گاهی به درستی نظر می‌دهند و دانش و معارف آنان دارای صحت نیست. در این اثر حقایق عجیب و دلیل‌های آشکاری است که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب کسی خطور کرده است[۴]. علامه مجلسی درباره علت آغاز شرح کتب اربعه و مقدم داشتن کافی می‌نویسد: زیرا کافی منضبط‌ترین اصول و جامع‌ترین آنهاست و بهترین تألیف فرقه ناجیه و عظیم‌ترین آنهاست[۵]. شیخ عباس قمی پس از تجلیل از کلینی، درباره کافی می‌نویسد: کافی از جلیل‌ترین کتاب‌های اسلامی و بزرگ‌ترین تصنیفات امامیه است؛ کتابی که مانند آن نگارش نیافته است[۶].[۷]

ساختار کلی کافی

کتاب کافی متشکل از اصول، فروع و روضه کافی است. کافی دارای ۳۴ کتاب و ۳۲۶ باب است[۸] به این ترتیب:

  1. الأصول من الکافی: چندین کتاب دارد. کتاب العقل و الجهل، کتاب العلم، کتاب التوحید، کتاب الحجه، کتاب الایمان و الکفر (که بسیاری از مسائل اخلاقی را ذکر کرده است)، کتاب الدعاء، کتاب فضل القرآن و کتاب العشره، اصول کافی شامل دو جلد از نسخه عربی است.
  2. الفروع من الکافی؛ شامل کلیه کتاب‌های فقهی است؛ البته ترتیب آن با آنچه رایج و برگرفته از شرائع محقق حلی است، متفاوت است. با کتاب الطهاره آغاز می‌شود و در بخش پایانی، کتاب القضایا و الاحکام را قرار داده و بعد با کتاب النذور و الأیمان و الکفارات پایان می‌یابد. این بخش شامل جلد سوم تا هفتم چاپ مشهور کافی است.
  3. الروضة من الکافی: مشتمل بر سخنان امامان، سیره پیامبران و معصومان(ع) است و جلد هشتم را در بر می‌گیرد. در چاپ دارالحدیث جلد پانزدهم روضۀ کافی است. در مقدمه این چاپ بحثی راجع به روضۀ کافی وجود دارد و در آن بیان شده که از جهت شیوه نگارش و شهرت اسناد آن به کلینی توسط متقدمانی نظیر نجاشی[۹] و شیخ طوسی در فهرست که روضه را آخرین کتاب کافی معرفی می‌کند[۱۰] و نقل مستقیم قدما از روضه دلیل بر آن است که این کتاب جزوی از کافی است[۱۱].

یکی از مهم‌ترین امتیازات کتاب کافی بخش اصول کافی است که در آن عقاید شیعه بیان شده است. شروع آن با کتاب عقل و جهل و بعد کتاب علم، نشانۀ اهتمامی است که رهبران شیعه به تعقل و تفکر و علم و دانش دارند و تفاوت اساسی تفکر شیعه با تسنن اشعری است. بحث توحید و مناظرات امامان با دیگر فِرق و حتی دهریان این اندیشه را پویا کرده و با دیگر مذاهب متفاوت ساخته است. در این اثر مباحث نبوت و امامت در کتاب الحجه بیان شده است. به نظر می‌رسد کلینی در این تنظیم از کتاب بصائر الدرجات بهره برده است. جزو اول آن کتاب در باب علم است و سه باب اول آن در مطلق برتری علم و عالم و از باب چهارم ائمه به عنوان علما و شیعیان به عنوان متعلمان معرفی می‌شوند[۱۲]. با صرف نظر از دیگر امتیازات کلی کافی، اکنون به برخی از جزئیات ساختار و ویژگی‌های این کتاب می‌پردازیم.شیوه کلینی در این کتاب در ارائه حدیث از جهت سند و متن با دیگر نویسندگان کتب اربعه متفاوت است. این تفاوت‌ها کافی را از دیگر کتب اربعه ممتاز می‌کند.[۱۳]

اسناد کافی

در ساختار اسناد کافی چند نکته مهم وجود دارد:

  1. کلینی سند احادیث را بیان کرده و از این جهت تفاوت اساسی با من لایحضره الفقیه دارد که اسناد اخبار را در بیشتر موارد در متن کتاب حذف کرده و در مشیخه سند خود را به کتاب یک راوی آورده است. روش شیخ در تهذیب الأحکام و إستبصار نیز مشابه من لا یحضره الفقیه است که سند خود را به برخی اخبار در پایان بیان کرده است.
  2. کلینی در مواردی از روش اختصار در سند استفاده کرده است؛ مانند این تعبیر که دارد و “بهذا الأسناد” و در مواردی نیز از تعبیر “عدﺓ من اصحابنا” آورده که بعد از آن عبارت، نام چند نفر ذکر شده است[۱۴] که در کتب رجال و حدیث به توضیح درباره آنان پرداخته‌اند[۱۵].
  3. با اینکه کلینی سند احادیث را نقل می‌کند، در مواردی که خبری مرسل یا مرفوع است، از نقل آن خوداری نمی‌کند و به جهت اعتمادی که به کتاب منبع داشته، آن را نقل می‌کند؛ مثلاً در باب ترک اطاعت زنان، چندین روایت مرفوع و با تعبیر “باسناده” و “بهذا الاسناد” آورده است[۱۶]. مامقانی مراسیل کلینی را مانند مراسیل ابن ابی عمیر قابل اعتماد می‌داند[۱۷].
  4. اگر روایتی دو سند داشته باشد، به هر دو اشاره می‌کند و در صورت یکسانی متن، آن را تکرار نمی‌کند[۱۸].[۱۹]

متن کافی

روش کلینی در تنظیم کتاب‌ها و ابواب فروع با دیگر کتب اربعه تفاوت دارد:

  1. عنوان‌های کتاب‌های فقهی کافی در مواردی تفاوت کلی با دیگر کتب اربعه دارد؛ مثلاً شیخ صدوق پس از کتاب حج، کتاب القضایا و الاحکام را قرار داده و برخی کتاب‌های دیگر را نیز ذیل این عنوان آورده است. شیخ طوسی هم مشابه آن عمل کرده و پس از کتاب جهاد، کتاب قضایا را آورده است؛ اما کلینی در کافی، کتاب قضاء را پس از دیات و شهادات در آخر فروع کافی آورده است. از آنجا که کلینی در اصول کافی در کتاب الحجه مسائل امامت را ذکر کرده است، روایات خمس، انفال و فیء را در بابی مستقل در اصول کافی در پایان کتاب الحجه آورده است[۲۰]؛ زیرا خمس حق امام و حجت به حق است.
  2. همان‌گونه که از اظهارات بزرگان استفاده می‌شود، مرحوم کلینی در باب‌بندی کافی بسیار دقیق عمل کرده است و این باب‌ها را می‌توان فتوای وی نیز دانست. ایشان گاهی در آغاز بابی به توضیح موضوع پرداخته است؛ مانند باب فیء و انفال و خمس که آیات مربوط به آن را بیان کرده و یک تقسیم‌بندی از مصرف خمس دارد[۲۱] یا اول باب‌های تاریخ ائمه که با عنوان “مولد النبی”[۲۲] آغاز و با “مولد الصاحب”[۲۳] پایان می‌یابد، با گزارش‌های تاریخی درباره تاریخ تولد، وفات، دوران امامت، نام پدر و مادر آنان همراه است و پس از آن، به نقل حدیث می‌پردازد یا در آغاز کتاب میراث به نظر می‌رسد تقسیم آن از کلینی است؛ همچنین باب وجوه فرایض و بیان فرایض در کتاب[۲۴]. در مواردی که حدیث یا احادیث تحت عنوان خاصی ارائه نشده، با عنوان باب “نادر” یا “نوادر” از دیگر احادیث مربوطه یاد می‌کند.
  3. کلینی در عین اینکه ناقل حدیث است، گاهی به توضیح احادیث هم می‌پردازد؛ مثلاً در موردی می‌نویسد: لازم است احترام ماه رمضان را حفظ کند[۲۵] و در مواردی نکات فقهی را از دیگر علمای شیعه نقل می‌کند؛ مثلاً پس از نقل روایتی درباره قراردادن اذخر در دهان برای دخول حرم، می‌نویسد: از برخی اصحاب از این مسئله پرسیدم؛ پاسخ دادند این کار مستحب است تا دهان خوشبو شود برای بوسیدن حجر[۲۶] یا کلینی در مواردی نظر یونس بن عبدالرحمان[۲۷] و دیدگاه‌های فضل بن شاذان را در مسائل مختلف نقل می‌کند[۲۸].
  4. کلینی به تناسب باب، بخشی از یک حدیث را در باب دیگر نقل می‌کند؛ ولی چنانچه به تلخیص روایتی بپردازد، سعی می‌کند سخن معصوم را با تعبیر “قال” جدا کند؛ برای مثال روایت مفصل حمّاد را در باب خمس و فیء و انفال به تفصیل نقل کرده[۲۹]؛ اما همان حدیث را در کتاب جهاد باب غنائم، گزینش کرده و فرازهای مورد نیاز آن را آورده است[۳۰].
  5. کلینی در عین اینکه بر نقل روایات معصومان اصرار دارد، بیشتر از دیگر کتب اربعه، به سیره و تاریخ صدر اسلام بها داده است؛ به گونه‌ای که شیخ طوسی قسمتی از اخبار کلینی را در فروع کافی نقل نکرده است. کلینی از نقل سیره پیامبران مانند خضر و موسی[۳۱]، یحیی و عیسی[۳۲] و لقمان[۳۳] و بزرگان صحابه مانند سلمان[۳۴] و ابوذر[۳۵] نیز از طریق معصومین امتناع نمی‌ورزد که این مسئله توجه وی را به سیره در ابعاد مختلف نشان می‌دهد.
  6. کلینی در کافی دقت داشته است که فقط از شیعیان حدیث نقل کند و در نقل حدیث توجه کرده که اخبار شنیده شده و روایت شده را به طریقی که در آن زمان معتبر بوده و باعث اتهام به شیعه نباشد، نقل نماید و از نقل توقیعات امام زمان(ع) که ممکن است مورد تردید برخی قرار گیرد، اجتناب ورزیده است. وی برای این گونه مسائل کتاب دیگری به نام رسائل الائمه نگاشته است. این نکته مهمی است که علامه امینی در پاسخ به شبهات رشید رضا درباره شیعه بیان می‌کند که علمای شیعه در کتب اربعه با اینکه نامه‌های دیگر ائمه را نقل کرده‌اند، از نقل توقیعات امام زمان(ع) به این جهت خودداری کرده‌اند، با اینکه کلینی در بغداد و در زمان سفرای حضرت حجت زندگی کرده است و در کافی احادیث زیادی آمده و بسیاری از توقیعات در اختیار او بوده است، همین طور شیخ صدوق با اینکه توقیعات متعددی در اختیار داشته است[۳۶] و نیز شیخ طوسی؛ زیرا می‌دانستند که گروهی منکر حضرت حجت هستند و نگران بودند مبادا شیعه را به کسی نسبت دهند که به عقیده عامه وجود خارجی ندارد و به تعبیر علامه امینی، به خاطر اینکه مذهب عترت پیامبر(ص) را از جعفریه به مهدویه تغییر ندهند و آن را وهمی ندانند، توقیعات را نقل نکرده‌اند[۳۷].[۳۸]

نسخه‌ها و شرح‌های کافی

کتاب کافی دارای نسخه‌های خطی فراوانی است[۳۹] و به جهت اهتمامی که علما به آن داشته‌اند، شرح و چاپ‌های مختلف و ترجمه‌های گوناگونی دارد که به شماری از آنها اشاره می‌کنیم. چاپ‌های قدیمی آن را آقابزرگ معرفی کرده است[۴۰]. کافی چاپ‌های متعددی دارد که دو چاپ آن مشهور است:

  1. چاپ هشت جلدی با تحقیق مرحوم علی‌اکبر غفاری که ما از آن استفاده کرده‌ایم.
  2. چاپ ۱۵ جلدی که دارالحدیث با تحقیقی نو و با استفاده از نسخه‌های خطی متعدد و ذکر نسخه بدل‌ها در سال ۱۴۳۰ قمری منتشر کرده است. در این چاپ شماره احادیث کافی به صورت مسلسل و باب باب آمده که مجموع آن به ۱۵۴۱۳ حدیث رسیده است.
  3. چاپ‌هایی هم همراه دیگر کتب اربعه در دست است که در آنها روایات اعراب‌گذاری شده است. ناشران بیروتی نیز چاپ‌های متعددی دارند که یک نمونه آن هفده مجلد است[۴۱].[۴۲]

شرح‌ها و ترجمه‌ها

  1. شرح ملاصالح مازندرانی (م ۱۰۸۶ق) جزو شرح‌های مطرح بر کافی است که در گذشته فقط بخش اصول آن منتشر شده بود و اخیراً فروع آنکه از پسر ملاصالح، یعنی محمدهادی می‌باشد؛ از سوی انتشارات دارالحدیث در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.
  2. مرآة العقول نوشته علامه مجلسی (م۱۱۱۰ق) یکی از مشهورترین شرح‌های کافی است.
  3. کتاب وافی ملامحسن فیض کاشانی (م ۱۰۹۱ق) را که مجموعه‌ای از احادیث کتب اربعه است، چون نکات مبهم آنها را شرح داده، می‌توان جزو شروح کافی و کتب اربعه دانست.
  4. شرح محمد بن ابراهیم ملاصدرا (م ۱۰۵۰ق) بر کافی که ناتمام است. او بخشی از اصول کافی را شرح داده و در نوع خود بسیار مهم است؛ اما از کتاب الحجه فراتر نرفته است.
  5. درخشان پرتوی از اصول کافی، شرح و ترجمه محمد حسینی همدانی، در شش جلد.

مجموعه‌ای از شرح‌ها، حاشیه‌ها و ترجمه‌های کافی توسط دارالحدیث منتشر و در اثری معرفی شده است[۴۳]؛ مانند تحفة الأولیاء: ترجمه اصول کافی در چهار جلد که مترجم آن مرحوم محمد علی بن محمدحسن اردکانی (زنده در سال ۱۲۳۷ق) است. ترجمه‌های متعددی به فارسی از بخش اصول کافی و روضه کافی در دسترس است. ترجمه فروع کافی توسط جمعی از مترجمان همراه با متن عربی و اعراب منتشر شده است. گزیدۀ کافی شامل مجموعه احادیث صحیح کافی به نظر مؤلف آن، همراه با ترجمه منتشر گردیده است[۴۴].[۴۵]

کتاب‌هایی پیرامون کافی

کتاب‌های متعددی هم درباره کافی نگاشته شده که برخی به سند و برخی به شبهات پیرامون کافی پرداخته‌اند که به برخی اشاره می‌شود:

  1. ترتیب أسانید الکافی: آیت الله بروجردی آن را نگاشت و توسط مرکز پژوهش‌های آستان قدس رضوی همراه اسناد دیگر کتب اربعه و برخی کتب حدیثی منتشر شده است.
  2. توضیح الأسناد المشکلة فی الکتب الأربعه: أسناد الکافی، از سیدمحمدجواد شبیری که توسط دارالحدیث منتشر گردیده است.
  3. الکلینی و الکافی: از شیخ عبدالرسول عبدالحسین غفار در سال ۱۴۱۶ قمری منتشر گردید.
  4. دراسات فی الکافی للکلینی و الصحیح للبخاری: از هاشم معروف الحسنی در بیروت منتشر شد و ترجمه آن با نام پژوهشی تطبیقی در احادیث بخاری و کلینی منتشر شده است.
  5. دفاع عن الکافی: از ثامر هاشم حبیب عمیدی در دو جلد که توسط مرکز الغدیر در قم منتشر گردیده و ترجمه آن به فارسی نیز از همین ناشر است.
  6. معجم‌ها: درباره الفاظ کافی و کتب اربعه معجم‌های متعددی نوشته شده است. اولین معجم المفهرس لألفاظ اصول الکافی از الیاس کلانتر است که در سال ۱۳۶۲ شمسی در یک جلد منتشر شده است. معجم المفهرس لألفاظ أحادیث الکتب الأربعه زیر نظر علی رضا برازش و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در ده جلد رحلی منتشر شده است. معجم‌های دیگری نیز وجود دارد.

افزون بر اینها، آثاری درباره برخی از احادیث کافی منتشرشده است؛ مانند شرح جنود عقل و جهل امام خمینی که حدیثی را شرح داده است.[۴۶]

کتاب من لایحضره الفقیه

این کتاب نوشته محمد بن علی بن بابویه ملقب به شیخ صدوق (م ۳۸۱ق) است که مورد توجه علمای شیعه بوده و مرجع آنان در استنباط احکام است. نام کتاب را از کتاب محمد زکریای رازی به نام من لایحضره الطبیب گرفته است[۴۷]؛ یعنی این کتاب، فقیه کسی است که فقیهی در دسترس وی نباشد. شماری به جهت اظهار نظر صدوق در آغاز کتاب که گفته اخبار مورد اعتماد خود را در این اثر آورده‌ام[۴۸]، عنایت خاصی به آن دارند و احادیث آن را بر احادیث دیگر کتب اربعه ترجیح می‌دهند؛ چون صدوق صحت آن را در اول کتاب تضمین کرده است[۴۹]؛ به گونه‌ای که صاحب مستدرک الوسائل می‌نویسد: بدون اختلاف و درنگ، احادیث آن جزو حدیث‌های صحیح است[۵۰] و گفته‌اند روایات مرسل کتاب من لا یحضره الفقیه مانند مرسلات ابن ابی عمیر از جهت حجیت و اعتبار است[۵۱] و این ویژگی مخصوص این کتاب است.[۵۲]

صدوق مؤلف کتاب من لا یحضره الفقیه

نویسنده این کتاب ارزشمند شیخ صدوق است که در شیعه مورد احترام فراوان است. گفته می‌شود ایشان به دعای حضرت حجت به دنیا آمده است[۵۳]. او در گردآوری احادیث اهل بیت تلاش فراوانی کرد. صدوق در قم نشو و نما یافت و بعد به ری رفت. وی برای گردآوری حدیث به شهرهای مختلف جهان اسلام سفر کرده و از استادان گوناگون حدیث شنیده است[۵۴]. مرحوم ربانی شیرازی در مقدمه معانی الأخبار تلاش کرده سفرهای وی را از کتاب‌هایش استخراج کند. او هجرت صدوق به ری را در سال ۳۳۹ و رجب سال ۳۴۷ قمری بیان کرده است. صدوق در سال ۳۵۲ به مشهد، نیشابور و مرو و بعد به بغداد و کوفه رفته است. پس از سفر حج نیز به فید، همدان و مناطق مختلف ماوراءالنهر سفر کرده است. او به بلخ، ایلاق، سرخس، سمرقند و فرغانه نیز سفر کرده است[۵۵]. استادان زیادی برای صدوق ذکر کرده و گفته‌اند از حدود ۲۵۲ نفر حدیث شنیده و ۲۷ نفر از او روایت کرده‌اند[۵۶]. در مقدمه کتاب الهدایه ذکر شده که مشایخ صدوق ۲۰۶ نفر هستند و این کتاب ۳۵ نفر از آمار ذکر شده در مقدمه معانی الأخبار را دقیق نمی‌داند[۵۷]. نجاشی وی را قمی و ساکن ری معرفی می‌کند؛ ولی حوزه نفوذ صدوق را خراسان هم می‌داند و می‌نویسد: ابوجعفر (صدوق) که در ری بود، شیخ ما و فقیه ما و وجه طائفه در خراسان که در سال ۳۵۵ قمری به بغداد آمد، و شیوخ طائفه از او حدیث شنیدند، با اینکه جوان بود[۵۸].

پدر شیخ بهایی در هنگام معرفی مؤلف کتاب مدینة العلم شیخ صدوق و من لا یحضره الفقیه وی می‌نویسد: این دو اثر از شیخ جلیل نبیل ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی است. این شیخ جلیل القدر دارای منزلت بزرگ در میان خاصه و عامه بود. او احادیث را حفظ کرد و بصیر و آگاه به فقه، رجال و علوم عقلیه و نقلیه و ناقد اخبار بود. او شیخ فرقه ناجیه و فقیه آن و بزرگ آن در خراسان و عراق عجم بود. او دارای کتاب‌های ارزشمندی مانند دعائم الإسلام، غریب حدیث النبی و الائمه، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، کتاب التوحید، الإعتقادات (عقاید دین الأمامیه) و دارای حدود سیصد تصنیف بود. مانند او در حفظ و دانش زیاد نبودند. در سال ۳۵۵ به بغداد رفت و بزرگان شیعه از او حدیث شنیدند، درحالی که جوان بود. در ری در سال ۳۸۱ قمری درگذشت؛ رحمت خدا بر او باد[۵۹]. شیخ بهائی بین تعریف نجاشی که نقل شد و آنچه شیخ طوسی ذکر کرده، جمع کرده است، با این تفاوت که شیخ تصریح می‌کند در میان علمای قم مانند او دیده نشده است[۶۰]. اکنون قبرستانی که شیخ صدوق در شهرری در آن دفن است، با نام ابن بابویه در کنار امامزاده عبدالله مشهور است. خطیب بغدادی در معرفی شیخ صدوق می‌نویسد: او به بغداد وارد شد و به نقل از پدرش حدیث نقل می‌کرد؛ از شیوخ و بزرگان شیعه و مشهوران رافضیان بود؛ سپس حدیثی با واسطه از وی نقل می‌کند[۶۱]. ابن ندیم در شرح حال پدرش از او یاد می‌کند[۶۲].[۶۳]

تألیفات شیخ صدوق

شیخ صدوق که دارای سبک و اندیشه‌ای خاص در ساماندهی اخبار بوده، در سفرهای خود توانست اخبار زیادی را گرد آورد و به گونه‌ای متفاوت احادیث شنیده شده خود را سامان دهد. او آثار فراوانی نگاشته که بخش عمده آن مفقود شده است[۶۴]؛ درعین حال مقدار مهمی از آنها باقی مانده است. شیخ صدوق دو کتاب مهم در فقه به نام المقنع و الهدایه دارد و کتاب إعتقادات الإمامیه، کتاب التوحید و کمال الدین و تمام النعمه از دیگر کتب مهم او در مسائل اعتقادی هستند.

صدوق کتب حدیثی زیادی داشته که بسیاری مفقوداند و شماری از آنها به جای مانده است؛ مانند کتاب الخصال، علل الشرائع، معانی الأخبار، عیون أخبار الرضا(ع)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، الأمالی، صفات الشیعه، فضائل الشیعه، فضائل أشهر الثلاثه، مصادقة الإخوان و المواعظ. یکی از آثار حدیثی وی مدینة العلم بوده[۶۵] که از کتاب من لا یحضره الفقیه بزرگ‌تر بوده است[۶۶]. با توجه به وجود کتاب مدینة العلم است که پدر شیخ بهائی به جای کتب اربعه، از تعبیر کتب خمسه استفاده کرده است[۶۷]؛ ولی متأسفانه این اثر مفقود است. علی بن طاووس (م ۶۶۴ق) این کتاب را در دسترس داشته و در کتاب فلاح السائل در موارد متعدد از آن نقل کرده است[۶۸]؛ صاحب مستدرک الوسائل هم موارد آن را از فلاح السائل به نقل از مدینة العلم گزارش کرده است[۶۹]؛ علامه حلی هم در منتهی المطلب در چند مورد از این کتاب نقل کرده است[۷۰]. صاحب معالم العلماء آن را دارای ده جزء معرفی کرده که ناتمام مانده است[۷۱]. کتاب در النظیم هم از مدینة العلم حدیث نقل کرده است[۷۲]. شهید اول در ذکری الشیعه در هنگام مقایسه کتب شیعه با کتاب‌های اهل سنت، حجم مدینة العلم را زیاد می‌داند که این مطلب نشان می‌دهد آن را دیده است[۷۳]. گفته می‌شود وقتی علامه مجلسی متوجه شد این کتاب در برخی مناطق یمن موجود است، از طریق سلطان وقت تلاش کرد آن را به دست آورد که به نتیجه نرسید[۷۴]. با توجه به گزارش معالم العلماء و نقل در النظیم به نظر می‌رسد این کتاب فقط در فروع دین نبوده؛ بلکه باب اول آن در توحید بوده است. شاید مانند کتاب الهدایة فی الأصول و الفروع تدوین شده باشد.[۷۵]

ساختار من لا یحضره الفقیه

کتاب من لا یحضره الفقیه مجموعه‌ای از کتب فقهی است که کتاب طهارت آن با باب المیاه آغاز و با احکام الأموات پایان می‌یابد. بعد از کتاب طهارت، ابواب الصلاة و حدودها، شروع می‌شود و تا پایان جلد اول به مسائل نماز اختصاص دارد. جلد دوم هم با عنوان ابواب زکات است. مسائل روزه نیز با عنوان کتاب الصوم یاد می‌شود. این دو تعبیر متفاوت در ادامه کتاب نیز وجود دارد. قبل از کتابِ حدود عنوان باب “مناهی النبی(ص)” آمده که در دیگر کتب اربعه نیست. احادیث فقهی کتاب من لا یحضره الفقیه با کتب الفرائض و المواریث پایان می‌یابد. آخرین باب آن باب النوادر است[۷۶]. تعداد احادیث این کتاب بر اساس شمارش نسخه غفاری ۵۹۲۰ حدیث است.

نگاهی به منابع و اسناد کتاب من لا یحضره الفقیه

اکنون نگاهی اجمالی به شیوه نقل، منابع و سند روایات در این اثر می‌اندازیم:

  1. صدوق در مقدمه کتاب، بخشی از منابع خود را ذکر کرده است؛ مانند کتاب حریز بن عبدالله، کتاب عبیدالله حلبی، کتاب‌های علی بن مهزیار، کتاب‌های حسین بن سعید اهوازی، نوادر ابن ابی عمیر و جامع حسن بن ولید و کتبی دیگر[۷۷]. ایشان در مواردی از کلینی حدیث نقل کرده که نشان می‌دهد کتاب شریف کافی[۷۸] را در اختیار داشته است.
  2. شیخ صدوق در موارد زیادی برای اختصار، سند روایات را حذف کرده و فقط راوی آخر را آورده است؛ گرچه برخی از همان اخبار، در دیگر کتب صدوق با سند نقل شده است. گاهی با تعبیر “قال” و گاهی با عبارت “روی” حدیثی را آورده. برخی تعبیر “قال” را در حد خبر معتبر می‌دانند[۷۹]. صدوق برخی اخبار را به صورت مرسل نقل کرده است.
  3. صدوق در پایان کتاب، اسناد خود را به کتب مختلفی که از آنها نقل کرده، تحت عنوان “مشیخه” گزارش کرده است تا روایات را از ارسال خارج سازد و مسند جلوه دهد؛ اما در مواردی نمی‌توان با تکیه بر مشیخه خبری را مسند دانست؛ زیرا قراین کافی برای مسند ساختن آن در متن کتاب و مشیخه وجود ندارد؛ درنتیجه تعداد زیادی از خبرهای آن مرسل تلقی می‌شود.

روش شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه

در متن کتاب من لا یحضره الفقیه نکته‌های دقیق و قابل توجهی وجود دارد که به برخی آنها اشاره می‌شود:

  1. شیخ صدوق در موارد متعدد از رساله پدرش علی بن بابویه با تعبیر قال أبي في رسالته إلَىّ: “پدرم در رساله‌اش به من گفته است” نقل کرده[۸۰] که اگر در تمام آن موارد دقت شود و با کتاب فقه الرضا، تطبیق داده شود، این نظر تقویت می‌گردد که فقه الرضا همان رساله علی بن بابویه است و چون فرزند بابویه موسی بوده، یعنی علی بن حسین بن موسی بن بابویه (گاهی علی بن موسی با حذف نام حسین آمده، زیرا برخی اسامی را در نسبت ذکر نمی‌کنند) تصور شده که منظور از علی بن موسی، امام رضا(ع) است[۸۱].
  2. صدوق در مواردی به بیان دیدگاه دیگر علمای شیعه می‌پردازد؛ برای نمونه در حدیثی در معنای تجدید قبر، نظر محمد بن حسن صفار، محمد بن حسن بن ولید[۸۲]، سعد بن عبدالله و احمد بن ابی عبدالله برقی[۸۳] را نقل و سپس نظر خود را بیان می‌کند[۸۴]. گاهی هم در ضمن روایات فقهی، دیدگاه ویژه کلامی خود را بیان می‌کند؛ مانند نظرش درباره سهو النبی یا اسهاء النبی[۸۵]؛ وی در موارد متعدد اظهار نظر فقهی دارد[۸۶] و به نظر می‌رسد مسائل ارث را از کتاب فضل بن شاذان نقل کرده باشد[۸۷].
  3. ایشان به تناسب، نظر تاریخی خویش را بیان می‌کند؛ مانند محل دفن حضرت زهرا(س) که سه قول را بیان می‌کند و قول دفن حضرت در خانه‌اش را می‌پذیرد[۸۸]. او گاهی به نقد مسائل تاریخی نیز می‌پردازد؛ مانند این ادعا که برخی ذبیح را اسحاق دانسته‌اند نه اسماعیل. ایشان این نظر را نقد می‌کند و ذبیح را اسماعیل می‌داند[۸۹]. او حتی روایتی از ابن عباس نقل می‌کند که عمر بن خطاب در هنگام دعا برای آمدن باران، عموی پیامبر(ص) را واسطه قرار داده است[۹۰]. اهل سنت نیز نقل کرده‌اند عمر برای نماز استسقاء به عباس توسل می‌جست[۹۱]. البته هنگام بیان نظر خود می‌گوید: “مصنف این کتاب می‌گوید” تا مبادا سخنانش با حدیث درآمیزد.
  4. صدوق به تناسب شرح حدیثی که دیه اهل کتاب را مانند دیه مسلمان می‌شمرد و نقل اخبار مخالف آن، به نقش زمان و مکان در تفاوت حکم اشاره می‌کند و پس از بررسی می‌گوید: اگر شرایط ذمه را رعایت کنند و جزیه بدهند، دیه خطایی کشتن آنان دیه یک مسلمان است و روایاتی ناظر به این نظر نقل می‌کند[۹۲].
  5. شیخ صدوق گاهی به اظهار نظر رجالی و ارزیابی اسناد حدیث می‌پردازد؛ مثلاً سماعة بن مهران را واقفی معرفی می‌کند[۹۳] یا حدیثی را غریب می‌شمارد که تنها از طریق عبدالعظیم حسنی رسیده است. صدوق او را مرضی می‌شمارد[۹۴].
  6. صدوق در موارد متعدد از دیگر آثار خود یاد کرده است، که شماری از آنها در دسترس نیست؛ مانند جامع علل الحج[۹۵]، کتاب النبوه[۹۶]، تفسیر قرآن[۹۷]، تفسیر المنزل فی الحج[۹۸] و کتاب مقتل الحسین(ع) که انواع زیارت‌ها را در آن بیان کرده است[۹۹].
  7. صدوق نکته‌های لغوی و ادبی جالبی بیان می‌کند؛ مثلاً دربارۀ معنای “وادی مهزور” در مدینه می‌گوید: این کلمه فارسی است و از “هرزآب” در فارسی گرفته شده؛ یعنی منطقه‌ای که آب اضافی و زائد به آنجا می‌رود[۱۰۰] یا به بیان معنای عرف و مانند آن می‌پردازد[۱۰۱] یا درباره معنای “ناصبی” و حکم ناصبی و لعن کننده امیرالمؤمنین(ع) نظر می‌دهد[۱۰۲].
  8. شیخ صدوق در پایان کتاب من لا یحضره الفقیه بابی دارد با عنوان “نوادر” که در آن اخبار مفصلی را نقل کرده که دارای موعظه و حِکَم اخلاقی سودمند است و جنبه فقهی به معنای مصطلح آن ندارد. در این باب ابتدا توصیه‌های پیامبر(ص) به علی(ع) را آورده و بعد کلمات قصار حکمت‌آمیزی از رسول خدا(ص) نقل کرده است؛ آن گاه پاسخ‌های امیرالمؤمنین(ع) به مرد شامی و وصیت حضرت به محمد بن حنفیه را که همانند نامه ۳۱ نهج البلاغه به امام حسن(ع) است، با سندی دیگر آورده است[۱۰۳]. سپس مواعظی از امام صادق(ع) و دیگر معصومان را همراه با اخباری دیگر نقل کرده است.
  9. همان‌گونه که در معرفی کافی ذکر شد، شیخ صدوق هم در مواردی به سیره افرادی مانند ابوذر از صحابه استناد کرده است؛ مانند شرایط امام جماعت[۱۰۴] و سخنان ابوذر پس از مرگ پسرش ذر[۱۰۵]؛ روش عمر را هم درباره توسل بیان کرده است که شاید ناظر به جمعی بوده که توسل را از عقاید شیعه می‌دانستند و به آن انتقاد می‌کردند.
  10. با توجه به اینکه صدوق برای گردآوری حدیث به مناطق مختلف جهان اسلام رفته است، شماری از استادان و مشایخ وی از اهل سنت بوده‌اند. به نظر می‌رسد در کتاب من لا یحضره الفقیه در مواردی از احادیث عامه هم بهره برده است. می‌توان گفت برخی روایات نبوی که به صورت مرسل ذکر شده، به ویژه کلمات قصار پیامبر(ص) در باب نوادر، از منابع معتبر عامه گرفته شده باشد؛ درحالی که کلینی فقط احادیث شیعه را نقل کرده است.

نسخه‌ها و شرح‌ها و ترجمه ها

کتاب من لا یحضره الفقیه دارای نسخه‌های خطی فراوانی است[۱۰۶] و چاپ‌های متعددی دارد که شماری از آنها همراه با دیگر کتب اربعه منتشر شده است که در معرفی کافی به آنها اشاره شد. چاپ‌های قدیمی سنگی نسخه‌های خطی آن در مقدمه چاپ‌های جدید آمده است؛ اما اکنون دو چاپ مورد مراجعه وجود دارد:

  1. من لا یحضره الفقیه با تحقیق حسن موسوی خرسان که اول در نجف چاپ شده است.
  2. با تحقیق علی‌اکبر غفاری که مدار بحث و منبع ماست.

کتاب من لایحضره الفقیه دارای شرح‌ها و ترجمه‌هایی است که آنها را معرفی می‌کنیم:

  1. روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه تألیف محمدتقی مجلسی، پدر علامه مجلسی. این شرح در چهارده جلد توسط انتشارات کوشانپور منتشرشده که از بهترین شرح‌ها و مهم‌ترین آنهاست.
  2. لوامع صاحبقرانی شرح فارسی از محمد تقی مجلسی که بخش‌هایی از آن تا کتاب حج در هشت جلد منتشر گردیده است.
  3. ترجمه کامل من لا یحضره الفقیه توسط آقایان علی اکبر غفاری، محمد جواد غفاری و صدر بلاغی در شش جلد که اولین بار توسط انتشارات صدوق در سال ۱۳۶۷ شمسی منتشر شده است.
  4. گزیدۀ من لایحضره الفقیه، با تحقیق و ترجمۀ محمد باقر بهبودی در دو جلد منتشر شده است.[۱۰۷]

تهذیب الأحکام

کتاب تهذیب الأحکام سومین اثر از کتب اربعه است. این کتاب را محمد بن حسن طوسی (م۴۶۰ق) برای برطرف ساختن اختلاف اخبار نگاشته است و به همین دلیل تهذیب الأحکام نام دارد[۱۰۸]. این کتاب منبع مهمی برای استنباط احکام است و از اهمیت زیادی برخوردار است. این کتاب فقط به مسائل فرعی پرداخته و در اصل شرحی است بر کتاب استاد شیخ طوسی، یعنی شیخ مفید، به نام المقنعه. در جلدهای اولیه آن، عبارت مقنعه را با تعبیر “قال الشیخ” نقل و بعد احادیث مناسب با آن را گزارش می‌کند؛ اما پس از کتاب حج، کتاب جهاد آمده که در مقنعه نیست و چون کتاب‌های دیگر فقهی مقنعه کوتاه است؛ نقل قول‌های آن اندک است. البته در جلد سوم از کتاب وصایا و مواریث به بعد و جلد دوم کتاب حدود و دیات خبری از عبارات مقنعه نیست؛ شاید بدان جهت که بیشتر از اخبار بهره برده تا از متن مقنعه.

شیخ طوسی در مقدمه کتاب إستبصار خود درباره تهذیب الأحکام می‌نویسد: اما بعد، چون دیدم گروهی از اصحاب امامیه ما هنگامی که در کتاب بزرگ ما موسوم به تهذیب الأحکام نگریستند، دیدند در آن آنچه از اخبار حلال و حرام جمع کرده ایم و دیدند مشتمل است بر آنچه در بیشتر ابواب فقهی است و کمتر مطلبی از ابواب کتب فقهی در آن فروگذار شده است از آنچه در احادیث اصحاب ما و کتب آنان و اصول و مصنفاتشان آمده، جز اندک ناچیز و موارد کمیاب کم و شایسته است که کتابی موجود باشد که مبتدی برای تفقه به آن مراجعه کند و توانمند به آن یادآور شود و متوسط در آن غور کند و هر یک از این سه طایفه به مقصد خود می‌رسند و به مطلب خود دست می‌یابند؛ پس آن را مستقل قرار دادم[۱۰۹]. بنابراین إستبصار بخشی از تهذیب الأحکام است.[۱۱۰]

دیدگاه‌ها درباره شیخ طوسی و تهذیب الأحکام

شیخ الطائفه محمد بن حسن بن علی طوسی در سال ۳۸۵ قمری در شهر طوس به دنیا آمد. پس از مدتی کسب دانش در سال ۴۰۸ به بغداد رفت و از محضر شیخ مفید بهره برد. در بغداد تهذیب الأحکام را در ۲۵ سالگی نگاشت[۱۱۱]. در کتاب‌های دیگرش به تهذیب ارجاع می‌دهد و با عنوان “کتاب کبیر ما” از آن یاد می‌کند[۱۱۲]. نجاشی تهذیب الأحکام را کتابی بزرگ توصیف می‌کند[۱۱۳]. پس از حمله به منطقه کرخ بغداد و به آتش کشیدن منزل شیخ طوسی و کتابخانه وی در سال ۴۴۸، شیخ طوسی به نجف رفت و حوزه نجف را بنیان نهاد و در سال ۴۶۰ قمری در نجف درگذشت و در منزلش دفن گردید[۱۱۴]. شرح حال‌های مفصلی برای او نوشته‌اند. آقابزرگ تهرانی در مقدمه تبیان و اردوبادی در مقدمه إستبصار که در چاپ نجف آمده؛ شرح حال او را ذکر کرده‌اند؛ در مقدمه تحقیق غفاری نیز شرح حالی از شیخ ارائه شده است.

در منابع اهل سنت از شیخ به نیکی و عظمت یادشده است. ذهبی (م ۷۴۸ق) گوید: ابوجعفر طوسی شیخ شیعه و صاحب تصنیف‌هاست. محمد بن حسن بن علی طوسی وارد بغداد شد و برابر مذهب شافعی فقه آموخت؛ سپس کلام و اصول را از شیخ مفید رئیس امامیه دریافت کرد و ملازم وی بود و رشد کرد، به تفسیر پرداخت و احادیث و نوادری در دو جلد نگاشت که همه‌اش را از استادش مفید گرفته بود[۱۱۵]. ذهبی می‌افزاید: نام وی را ابن نجار در تاریخ خود[۱۱۶] آورده که دارای تصانیف زیادی است که از جمله آنها تهذیب الأحکام است که جداً بزرگ است[۱۱۷]. ذهبی بر این باور است که وی از مذهب شافعی به مذهب شیعه با ملازمت شیخ مفید تغییر موضع داده، که درست نیست. ذهبی این مطلب را با صراحت در تاریخ الإسلام آورده است[۱۱۸]؛ به همین جهت هم سبکی (۷۲۷-۷۷۱ق) نام وی را در طبقات الشافعیه آورده است و تصریح می‌کند او فقیه شیعه و مصنف آنان است و انتسابی به شافعیه داشته است[۱۱۹].

درباره تهذیب الأحکام اظهارنظرهای قابل توجهی وجود دارد که زیباترین آن از سید بحرالعلوم است. وی در هنگام معرفی آثار شیخ طوسی، به ویژه تهذیب الأحکام و إستبصار، درباره تهذیب الأحکام می‌گوید: کتاب تهذیب الأحکام، فقیه و مجتهد را در روایات احکام از دیگر آثار غالباً بی‌نیاز می‌کند؛ اما در این موضوع با وجود دیگر آثار، از این کتاب بی‌نیاز نخواهند بود. افزون بر اینکه کتاب تهذیب الأحکام و إستبصار شیخ مشتمل است بر مسائل فقهی و استدلالی و یادآوری می‌کند اصول، رجال و جمع بین اخبار را که با نقل و اعتبار موافق است[۱۲۰].

علامه مجلسی در اول ملاذ الأخیار می‌نویسد: تهذیب الأحکام جامع‌ترین کتاب حدیثی در گردآوری مدارک احکام و گسترده‌ترین آنان برای ادله حلال و حرام است[۱۲۱]. خواجویی درباره کافی و تهذیب الأحکام می‌نویسد: با داشتن یکی از این دو کتاب از دیگری بی‌نیاز نیستیم؛ زیرا کافی در فنون حدیث جامع‌تر و تهذیب الأحکام در احادیث ویژه احکام شرعی جامع‌تر است[۱۲۲]. فیض کاشانی در آغاز کتاب وافی به معرفی تهذیب الأحکام می‌پردازد؛ البته معرفی وی همراه با نقد و توجه به برخی کمبودهای تهذیب الأحکام نیز هست. وی می‌نویسد: اما کتاب تهذیب الأحکام، گرچه جامع احکام و نزدیک به درج تمام آن است، جز اینکه مانند کتاب من لایحضره الفقیه خالی از اصول (دین) است و دربرگیرنده تأویلات دور و جمع غیراستوار بین اخبار است و تفریق کرده مواردی که قابل جمع است و جمع کرده اخباری را که قابل جدایی است. بسیاری از اخبار را در جای خود قرار نداده و بسیاری را در جای مناسب خود رها کرده و نیاورده است. دارای تکرار ممل و ابواب طولانی است. که عنوان‌ها بیانگر مطالبش نیست[۱۲۳]. اردوبادی که ابواب و احادیث تهذیب الأحکام را از نسخه دو جلدی قدیمی شمرده، می‌گوید: دارای ۳۷۳ باب و ۱۳۵۹۰ حدیث است[۱۲۴].[۱۲۵]

ساختار تهذیب الأحکام

همان‌گونه که ذکر شده، تهذیب الأحکام شرحی است بر کتاب فقهی المقنعۀ شیخ مفید که در نوع خود مفصل و در آن مقطع کتاب مفید و بی نظیری بوده است. تهذیب الأحکام با کتاب طهارت آغاز می‌شود و در آن کتاب جهاد آمده است. بر خلاف من لا یحضره الفقیه و مقنعه مفید که دارای کتاب جهاد نیستند با کتاب دیات پایان می‌یابد و در انتها، کتاب مشیخه قرار دارد. نکاتی دربارۀ ساختار این کتاب بیان می‌کنیم:

  1. تهذیب الأحکام شرحی بر مقنعه است و شیخ طوسی در مقدمه کتاب تهذیب الأحکام به این مطلب اشاره کرده است. وی بیان می‌کند چون این کتاب، آنچه از احکام شریعت مورد نیاز است، دارد و از حشو و زواید به دور است، به شرح آن می‌پردازم ولی بخش اصول دین آن را شرح نمی‌دهم[۱۲۶] و از کتاب طهارت آغاز می‌کنم. در پایان مقدمه هم تصریح کرده که افزون بر شرح مقنعه مطلبی نمی‌آورم؛ بلکه در نظر دارم کتاب مستقلی که مشتمل بر تمام احادیث شیعه باشد تدوین کنم؛ اما شیخ به شرح تنهای این کتاب بسنده نکرده و به تبویب جدیدی در کتب و ابواب و مسائل فقهی پرداخته است. او مسائل مورد نیاز را ارائه کرده است؛ مانند بیان کتاب جهاد که در کتاب مقنعۀ مفید نیست یا برخی ابواب دیگر.
  2. شیخ طوسی در مقدمه تهذیب الأحکام شیوه ارائه مطالب را بر اساس مقنعه مسئله به مسئله و این گونه ذکر کرده است: در استدلال بر آن اول، ظاهر قرآن یا صریح و مفهوم آیات استناد می‌کند؛ سپس سنت قطعی که خبر متواتر باشد یا اخبار همراه با قرینه بر آن دلالت کند؛ بعد اجماع مسلمانان اگر باشد یا اجماع فرقه محقه و در پایان نیز روایات مشهور شیعه ذکر می‌گردد و به اخبار متضاد پرداخته می‌شود.
  3. خود شیخ در اول مشیخه تهذیب الأحکام روش خود را بیان کرده است که قرار گذاشتیم مسائل را یکی یکی بر اساس مقنعه ارائه و ادله آن را ذکر کنیم. در هر مسئله‌ای اخبار مخالفان را نقل کرده سپس به نقل اخبار اصحاب خود بپردازیم و مسائل اختلافی و اتفاقی را مشخص کنیم. ما بر این نکته در بیشتر کتاب طهارت وفادار بودیم؛ اما دیدیم این روش باعث گستردگی کتاب می‌شود و از غرض باز می‌مانیم و ممکن است کتاب ناقص بماند. از این روش عدول کردیم و فقط به نقل روایات مختلف و متفق از اصحاب بسنده کردیم و اطناب در این مورد را بهتر از موارد دیگر دانستیم[۱۲۷]. برای نمونه در باب وضو حدیثی از پیامبر (ص) از منابع عامه نقل می‌کند که فرمود: «لَا صَلَاةَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِي الْمَسْجِدِ»[۱۲۸]: “نمازی نیست برای همسایه مسجد جز در مسجد”.
  4. هدف دیگر خود را جمع بین اخبار مختلف و متضاد می‌داند که در گذشته بر عامه ایراد می‌شده و در آن زمان روایات شیعه نیز دچار این تشتت و اختلاف شده است. شیخ طوسی در مقدمه از قول شیخ مفید نقل می‌کند که شخصی به جهت همین اخبار مختلف و متضاد که توان فهم آن را نداشته، دست از مذهب شیعه برداشته است[۱۲۹]. شهید ثانی در هنگام بیان اقسام حدیث، قسم پانزدهم آن را “مختلف” معرفی می‌کند که در میان عامه کتاب‌هایی برای توجیه و تأویل اخبار مختلف نگاشته شده است؛ مانند تأویل مختلف الحدیث ابن قتیبه و کتاب مخصوص در شیعه را إستبصار می‌داند[۱۳۰] که در این موضوع است. این کتاب برگرفته از تهذیب الأحکام است.
  5. شیخ مطالبی را که درباره موضوعی ذکر می‌کند، در پایان، بابی در زیادات آن باب دارد که در مواردی ابواب تهذیب الأحکام بیش از ابواب مقنعه است؛ مانند ابواب زیادات در ابواب کتاب طهارت که مفید سیزده باب ذکر کرده و شیخ طوسی آن را به ۲۳ باب رسانده است؛ همچنین در کتاب صلات گاهی در پایان بابی، بابی در زیادات دارد که در آن اخبار متفاوت را نقل می‌کند. البته این تعبیر از مقنعه گرفته شده که در پایان برخی ابواب دارد: باب الزيادات في ذلك. تفاوتی که تهذیب الأحکام و إستبصار با دیگر کتب اربعه دارند این است که تلاش شیخ این نبوده که فقط روایات معتبر را نقل کند؛ بلکه روایات ضعیف و نادر را هم نقل کرده است. این نکته‌ای است که خود شیخ در مقدمه تهذیب الأحکام گفته است که در توجیه و رد یک روایت، “وجه فساد آن را بیان می‌کنم از باب ضعف سند آن یا عمل عصابه (شیعه) بر خلاف مضمون آن”[۱۳۱] و این‌گونه اخبار در مورد خبرهای اختلافی است که در إستبصار هم آمده و شیخ به توجیه و تأویل آنها پرداخته است.
  6. کلینی اسناد روایات را در بیشتر موارد آورده است. شیخ صدوق سندها را حذف کرده و راوی آخر را آورده است؛ اما شیخ طوسی بخش عمده سند را ذکر کرده، سپس سند خود را به طور کامل در پایان کتاب نقل کرده است؛ مثلاً روایتی را در متن از محمد بن یعقوب کلینی نقل کرده و در پایان کتاب در مشیخه، سند خود را تا کلینی گزارش کرده که از مفید و او از ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه از کلینی نقل کرده است. شیخ این سند را در متن تهذیب الأحکام در کتاب طهارت هم آورده[۱۳۲] که سندش صحیح می‌شود. او دو سند دیگر هم از کلینی دارد یا روایتی را از حسین بن سعید اهوازی نقل کرده، سپس در پایان، سند خود را به حسین آورده است که آن را صحیح دانسته‌اند. البته در متن کتاب نیز این سند ذکر شده است. روایات تکراری مشابه با تعبیر “و بهذا الأسناد عن الحسین بن سعید” نقل گردیده است[۱۳۳]؛ در نتیجه روایات تهذیب الأحکام و إستبصار مسند می‌گردد.[۱۳۴]

نسخه‌ها، شرح‌ها و ترجمه‌های تهذیب الأحکام

تهذیب الأحکام دارای نسخه‌های خطی فراوانی[۱۳۵] است که در کتابخانه‌های معتبر وجود دارد[۱۳۶] و همراه با دیگر کتب اربعه در ایران و بیروت هم چاپ شده است؛ اما دو نسخه چاپی مورد مراجعه وجود دارد:

  1. تهذیب الأحکام با تحقیق سیدحسن موسوی خرسان که در بیشتر نرم افزارها از آن استفاده شده است. این نسخه ملاک کتاب معجم کتب اربعه است و ما به آن آدرس می‌دهیم.
  2. تهذیب الأحکام با تحقیق و تعلیق علی‌اکبر غفاری که اولین بار در سال ۱۳۷۶ توسط نشر صدوق منتشر شده است. این چاپ مانند چاپ نجف ده جلد است و در حاشیه، شماره صفحات چاپ نجف را درج کرده تا قابل مراجعه باشد و بتوان از معجم‌های آن نیز استفاده کرد همان‌گونه که روش مرحوم غفاری در کافی و من لا یحضره الفقیه است، ایشان حاشیه‌های مفیدی بر روایات دارد که از بزرگان نقل شده و بسیار سودمند است. غفاری در آغاز هر حدیث وضعیت آن را از جهت سند مشخص کرده است که حدیث ثقه، ضعیف یا به گونه‌ای دیگر است. ایشان برای احادیث هر کتابی شماره مسلسل قرار داده است؛ مثلاً کتاب طهارت ۱۵۱۴ حدیث و کتاب جهاد ۱۷۰ حدیث دارد. مجموع احادیث تهذیب الأحکام طبق شماره‌گذاری ایشان حدود ۱۳۷۸۷ حدیث است.

شرح‌های در دسترس تهذیب الأحکام کم است. اردوبادی برای تهذیب الأحکام شانزده شرح و بیست حاشیه و تعلیقه معرفی کرده است[۱۳۷]. شرح کاملی که وجود دارد، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، نگارش محمدباقر مجلسی است که در سال ۱۴۰۶ قمری منتشر شده است. ترجمه‌ها هم وضعیت بهتری ندارند. چون در آن کتاب مسائل فقهی آمده، کمتر به ترجمه آن دست زده‌اند. تنها می‌توان از گزیدۀ تهذیب الأحکام محمدباقر بهبودی در پنج جلد یاد کرد.[۱۳۸]

الإستبصار فیما اختلف فیه الأخبار

إستبصار یکی دیگر از کتب اربعه است که شیخ طوسی آن را نوشته است. این کتاب مدار مراجعه علما و دانشمندان تشیع برای فهم اخبار بوده و هست. واقعیت این است که إستبصار بخش اخبار تحلیلی تهذیب الأحکام است. شیخ مواردی را که در تهذیب الأحکام به شرح و توضیح اخبار متعارض پرداخته، در إستبصار آورده و فقط در موارد اندکی، عبارات را ویرایش کرده است. شیخ طوسی در مقدمه إستبصار بعد از اینکه از نیاز مبتدی، متبحر و متوسط به کتاب تهذیب الأحکام سخن می‌گوید، می‌نویسد: درخواست جمعی این بود که آنچه مربوط به احادیث مختلف و متفاوت است، به صورت مستقل و مختصر ارائه گردد تا متوسط در فقه به خاطر آشنایی‌اش و متبحر برای یادآوری‌اش به آن مراجعه کند؛ چون این دو از موارد موافق و هماهنگ آگاه هستند و چه بسا کمبود وقت به آنان فرصت ندهد که به جستجو در کتب و آثار بپردازند و بر موارد اختلافی مطلع شوند؛ بنابراین استفاده از این اثر بیشتر برای این دو گروه است تا افراد مبتدی؛ گرچه او هم بی بهره نیست و دیدند که آنچه بر این محور است، شایسته است به آن توجه کامل شود و پرداختن به آن زیاد باشد؛ زیرا دارای نفع فراوان است. لازم به یادآوری است، این گونه نگارش تاکنون برای هیچ یک از شیوخ اصحاب مصنف ما، در اخبار و فقه حلال و حرام سابقه ندارد (و این روش برای اولین بار انجام گرفته است). از من درخواست کردند که آن بخش را جدا کنم و عنایت به جمع و تلخیص آن نمایم و من هم در آغاز هر بابی، فتوای معتمد اصحاب و احادیث مورد اعتماد را نقل می‌کنم؛ سپس به موارد خلاف اشاره کرده، وجه جمع آن را بیان می‌کنم؛ به گونه‌ای که چیزی از آن نیندازم؛ مانند آنچه در کتاب بزرگم (تهذیب الأحکام) انجام دادم[۱۳۹].

فیض کاشانی درباره إستبصار می‌نویسد: إستبصار بخشی از تهذیب الأحکام است که جداگانه آورده و اکتفا کرده بر اخبار مختلف و جمع بین اخبار قریب و غریب[۱۴۰].[۱۴۱]

نسخه‌ها و شرح‌های إستبصار

إستبصار هم دارای نسخه‌های خطی[۱۴۲] و چاپی مختلف و شرح‌های گوناگون است:

  1. إستبصار با تحقیق سید حسن موسوی خرسانی که محور اصلی و مورد مراجعه همه است. کتاب معجم الفاظ و نرم افزارها هم بر اساس این چاپ است. مقدمه اردوبادی در معرفی شیخ طوسی در این چاپ آمده است.
  2. إستبصار با تحقیق مرحوم علی‌اکبر غفاری که توسط انتشارات دارالحدیث در سال ۱۳۸۰ شمسی اولین بار در چهار جلد منتشر گردیده و شماره صفحات چاپ قبلی در حواشی آن آمده و سند هر خبر ارزیابی شده است. شماره احادیث آن مسلسل نیست؛ بلکه برابر با شماره گذاری هر کتاب حدیثی، به حدود عدد ۵۹۵۱ خبر می‌رسد. این اثر دارای شرح‌های متعددی است. در مقدمه إستبصار هجده شرح و تعلیقه و حاشیه برای آن معرفی شده است که به برکت نظام جمهوری اسلامی، شماری از این شرح‌ها چاپ و در دسترس هستند.
  3. إستقصاء الإعتبار فی شرح الإستبصار، نگاشته محمد بن حسن بن شهید ثانی[۱۴۳] (۱۰۳۰ق) فرزند صاحب معالم.
  4. مناهج الأخیار فی شرح الإستبصار، تألیف احمد علوی عاملی (ح ۱۰۵۷ق)[۱۴۴].
  5. کشف الأسرار فی شرح الإستبصار، تألیف نعمت الله بن عبدالله جزائری (۱۱۱۲ق) که با تحقیق طیب موسوی جزائری منتشر شده است[۱۴۵].[۱۴۶]

آثار وابسته

پانویس

  1. شیخ مفید، تصحیح إعتقادات الإمامیه، ص۷۰.
  2. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۰۵، ص۱۴۱.
  3. محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۱، ص۵.
  4. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح أصول الکافی، ج۱، ص۱۰۸.
  5. محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۱، ص۳.
  6. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۴، ص۲۵۸، ذیل واژه «کلن».
  7. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  8. شیخ محسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۱۷، ص۲۴۵.
  9. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۷۷، ش۱۰۲۶.
  10. شیخ طوسی، فهرست کتب الشیعة و أصولهم، ص۳۹۴.
  11. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، مقدمه، ج۱، ص۱۰۴.
  12. ابوجعفر محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲-۸.
  13. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  14. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۸.
  15. علامه حلی، خلاصة الأقوال (رجال العلامة)، ص۲۷۱، فائده سوم؛ میرزاحسین نوری، خاتمة المستدرک، ج۳، ص۵۰۷.
  16. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۱۷، ح۶، ۷، ۹، ۱۱، تعبیر باسناده ح۴، بهذا الاسناد، ح۱۰ و مرسل(بعض اصحابه)، ح۱۲.
  17. عبدالله بن محمدحسن مامقانی، نهایة المقال فی تکمیل غایة الآمال، ص۱۰۹.
  18. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۳۷، بخشی از نامه حضرت به امام حسن(ع) را نقل کرده، سپس سند دیگری را آورده و افزوده است: در این سند ذکر شده که این وصیت را حضرت برای محمد بن حنفیه نگاشته است.
  19. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  20. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۸.
  21. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۸.
  22. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۳۹.
  23. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۱۴.
  24. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۷۰-۷۵.
  25. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۳۵ و ۹۱.
  26. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۳۹۸.
  27. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۸۳.
  28. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۱۰۵.
  29. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۹.
  30. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۴۴.
  31. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۵۹.
  32. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۶۵.
  33. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۴۲.
  34. توصیه سلمان به افشای سلام (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۴۴).
  35. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۵۸.
  36. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۵۴. اگر هم گاهی توقیعی نقل کرده‌اند، در مسائلی بوده که روایات دیگر کلیت آن را ذکر کرده‌اند.
  37. علامه عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، ج۳، ص۳۸۸ و چاپ اعلمی، ص۳۴۰.
  38. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  39. ر.ک: سیداحمد حسینی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی، ج۱، ص۲۵۹ که ۵۹ نسخه کامل و ناقص در آن معرفی شده است.
  40. شیخ محسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۱۷، ص۲۴۶.
  41. مشخصات آنها در کتاب نامه آمده است.
  42. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  43. محمد قنبری، کتاب‌شناسی کلینی و کتاب الکافی، ص۲۷ به بعد.
  44. مترجم در انتخاب حدیث صحیح افزون بر ملاک‌های معروف، عقل خود را هم دخیل دانسته است؛ به همین جهت احادیث صحیح گزینش شدۀ ایشان کمتر از آمار معروف است و به ۴۴۲۸ حدیث می‌رسد. انتشار صحیح من الکافی مخالفت‌هایی را هم در پی داشت که آنچه ایشان صحیح دانسته، نظر ایشان است و نمی‌توان اخبار صحیح کافی را منحصر در این موارد دانست.
  45. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  46. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  47. شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۲.
  48. شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۲: وَ لَمْ أَقْصِدْ فِيهِ قَصْدَ المصنفين فِي إِيرَادِ جَمِيعِ مَا رَوَوْهُ بَلْ قَصَدْتُ إِلَى إِيرَادِ مَا أُفْتِي بِهِ وَ أَحْكُمُ بِصِحَّتِهِ وَ أَعْتَقِدُ فِيهِ أَنَّهُ حُجَّةٌ فِيمَا بَيْنِی وَ بَيْنَ رَبِّي تَقَدَّسَ ذِكْره.
  49. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج۱۴، ص۳۵۰: ذكروا أنّ الصدوق ضمن صحة جميع ما في كتابه.
  50. میرزاحسین نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، ج۴، ص۵: أحاديثه معدودة في الصحاح من غير خلاف و لا توقف.
  51. شیخ بهائی، حبل المتین، ص۵۲ و ضمن رسائل، ص۱۱؛ میرزاحسین نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، ج۵، ص۵۰۲؛ البته شماری گفته‌اند صدوق دو نوع مرسل دارد: در مواردی در من لایحضره الفقیه گفته «روی» و در مواردی گفته «قال» که دومی قابل اعتماد است (سیدعلی حسینی سیستانی، لا ضرر و لا ضرار، ص۸۵، به نقل از سیدابوالقاسم موسوی خوئی؛ جعفر سبحانی تبریزی، الزکاة فی الشریعة الإسلامیة الغراء، ج۲، ص۲۶)؛ این تفصیل را از برخی شاگردان امام خمینی شنیده‌ام که نظر امام این بوده است.
  52. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  53. شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، مقدمه، ج۱، ص۷؛ سیدمهدی بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج۳، ص۲۹۳.
  54. شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، مقدمه، ج۱، ص۷.
  55. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۷-۲۵، مقدمه.
  56. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۳۷-۷۲، مقدمه؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه؛ مقدمه، ج۱.
  57. شیخ صدوق، الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۴۷-۸۹، مقدمه تحقیق.
  58. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۸۹.
  59. حسین بن عبد الصمد عاملی، وصول الأخیار، ص۸۶.
  60. شیخ طوسی، فهرست کتب الشیعة و أصولهم، ص۴۴۲: محمّد بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه القمّي؛ يكنّي أباجعفر كان جليلا حافظا للأحاديث بصيرا بالرجال ناقدا للأخبار، لم ير في القميين مثله، في حفظه و كثرة علمه. له نحو من ثلاث مائة مصنّف و فهرست كتبه معروف، و أنا أذكر ما يحضرني في الوقت من أسماء كتبه.
  61. ابی بکر احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۳، ص۳۰۳.
  62. ابن ندیم، الفهرست، ص۲۷۷.
  63. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  64. ر.ک: احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۸۹، ش۱۰۴۹.
  65. ر.ک: احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۸۹، ش۱۰۴۹.
  66. شیخ طوسی، فهرست کتب الشیعه و أصولهم، ص۴۴۳.
  67. حسین بن عبدالصمد عاملی، وصول الأخیار، ص۸۵؛ شیخ محسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۱۴، ص۹۳، ج۲۰، ص۲۵۱.
  68. ابن طاووس، فلاح السائل، ص۶۹، ۷۲، ۷۸، ۸۵، ۱۲۷ و ۱۵۵.
  69. میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۱۷۲، ۲۲۱، ۳۶۲، ۳۷۲، ۵۱۷، ۵۲۰ و ج۳، ص۲۱، ۹۷، ۱۰۲، ۱۱۲، ۱۳۰ و ج۹، ص۱۶۳.
  70. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۴، ص۵۰ و ۶۴.
  71. ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص۱۱۲.
  72. یوسف بن حاتم شامی، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص۴۰.
  73. شهید اول، ذکری الشیعه، ج۱، ص۵۹؛ البته امکان دارد شهید بر اساس نظر شیخ طوسی این مطلب را گفته باشد.
  74. سید نعمت‌الله جزائری، کشف الأسرار فی شرح الإستبصار، ج۱، ص۲۸۴.
  75. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  76. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۲۰-۳۵۲.
  77. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳.
  78. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۵۳.
  79. آقاحسین طباطبایی بروجردی، نهایة التقریر، ج۲، ص۳۵۱: فرق بين ما إذا عبّر بقوله "قال" و بين ما إذا عبّر بقوله "روى" فيعتبر الأوّل دون الثاني.
  80. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۵۷، ۸۱، ۸۸، ۸۹، ۹۸، ۱۶۵، ۱۶۹، ۱۷۱، ۲۶۲-۲۶۳، ۲۶۹، ۲۷۹، ۳۷۷، ۳۸۰، ۴۰۲، ۴۱۴، ۴۸۴، ۴۹۶، ۵۶۱ و ۵۶۳ و جلدهای بعدی که در این موارد نظر خود را هم بیان می‌نماید.
  81. مثلاً در آخر جلد سوم من لا یحضره الفقیه آمده «محمد بن علی بن بابویه» و در آغاز جلد چهارم باب مناهی النبی آمده قال: ابو جعفر محمد بن الحسين بن موسى بن بابويه القمي، فقيه، نزيل ري، مصنف هذا الكتاب که در آن، نام علی، پدر صدوق، ذکر نشده است.
  82. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۰۵ و ۲۵۳.
  83. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۸۷.
  84. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۸۹.
  85. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.
  86. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۵ و ۳۹۸.
  87. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۲۵۷، ۲۷۶ و ۲۸۶.
  88. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۷۲.
  89. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۳۰.
  90. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۵۳۸: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّكَ».
  91. شمس الدین سرخسی، المبسوط، ج۲، ص۷۷؛ علاءالدین کاسانی، بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۸۳: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّكَ العَبَّاس. حين أخرجه للاستسقاء».
  92. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۲۲ و ۱۲۳: هَذِهِ الْأَخْبَارُ اخْتَلَفَتْ لِاخْتِلَافِ الْأَحْوَالِ وَ لَيسَتْ هِي عَلَى اخْتِلَافِهَا فِي حَالٍ وَاحِدَةٍ... وَ أَقَرُّوا بِالْجِزْيةِ وَ أَدَّوْهَا فَعَلَى مَنْ قَتَلَ وَاحِداً مِنْهُمْ خَطَأً دِيةُ الْمُسْلِمِ وَ تَصْدِيقُ ذَلِكَ.
  93. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۲۱، ۱۳۸ و ۱۶۱.
  94. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۲۸.
  95. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۹۰.
  96. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۳۱.
  97. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۳۲۸.
  98. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۴۸۶.
  99. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۹۸.
  100. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۹۹.
  101. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۸۸.
  102. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۴۰۸.
  103. این احتمال بعید نیست که این نامه را حضرت برای فرزندان خود نگاشته باشد و نسخه‌ای از آنچه برای امام حسن(ع) نوشته و آنچه برای محمد بن حنفیه نگاشته، در اختیار باشد.
  104. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۷۸؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ص۳۲۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۳۰؛ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج۴، ص۲۹۹: «قَالَ أَبُو ذَرٍّ: إِنَّ إِمَامَكَ شَفِيعُكَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا تَجْعَلْ شَفِيعَكَ سَفِيهاً وَ لَا فَاسِقاً».
  105. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۸۵، ح۵۵۸.
  106. سیداحمد حسینی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه آیت الله مرعشی، ج۱، ص۲۹۹، در این کتاب ۵۳ نسخه کامل و ناقص معرفی شده است. نسخه ش۱۲۲ از شیخ عبدالله شوشتری است.
  107. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  108. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۲.
  109. شیخ طوسی، الإستبصار، ج۱، ص۲: أما بعد، فإني رأيت جماعة من أصحابنا لمّا نظروا في كتابنا الكبير الموسوم بتهذيب الأحكام و رأوا ما جمعنا (فيه) من الأخبار المتعلقة بالحلال و الحرام و وجدوها مشتملة على أكثر ما يتعلق بالفقه، من ابواب الأحكام و أنه لم يشذّ عنه في جميع أبوابه و كتبه، ممّا ورد في أحاديث أصحابنا و كتبهم و أصولهم و مصنّفاتهم، إلّا نادر قليل و شاذّ يسير و إنه يصلح أن يكون كتابا مذخورا، يلجأ إليه المبتدي في تفقهه و المنتهي في تذكّره و المتوسط في تبحّره؛ فان كلّا منهم ينال مطلبه و يبلغ بغيته... مفرداً على طريق الإختصار.
  110. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  111. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، مقدمه، ج۱، ص۴۶.
  112. شیخ طوسی، الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج۱، ص۱۳۳ و ۱۳۷ و ج۴، ص۹۱.
  113. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۴۰۳.
  114. شیخ محسن آقابزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۱۳، ص۱۵۶.
  115. شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۱۸، ص۳۳۴.
  116. ظاهراً منظور ذیل تاریخ بغداد است که در نسخه موجود چاپی چنین مطلبی نیست.
  117. شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۱۸، ص۳۳۵.
  118. شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۳۰، ص۴۹۰.
  119. ابونصر عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۱۲۶، ش۳۱۵.
  120. سیدمهدی بحرالعلوم، فوائد الرجالیه، ج۳، ص۲۳۰.
  121. محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۱، ص۴: و كان أجمع الكتب الحديثية لمدارك الاحكام و أشملها لأدلة الحلال و الحرام.
  122. شیخ بهائی، مشرق الشمسین، ص۲۰، حاشیه خواجویی.
  123. محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۱، ص۵: و أما التهذيب فهو و إن كان جامعا للأحكام موردا لها قريبا من التمام، إلا أنه كالفقيه في الخلو من الأصول، مع اشتماله على تأويلات بعيدة و توفيقات غير سديدة و تفريق لما ينبغي أن يجمع و جمع لما ينبغي أن يفرق و وضع لكثير من الأخبار في غير موضعها و إهمال لكثير منها في موضعها و تكررات مملة و تطويلات للأبواب، مع عنوانات قاصرة مخلّة.
  124. شیخ طوسی، الإستبصار، مقدمه، ج۱، ص۲۲.
  125. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  126. شیخ مفید، المقنعه، ص۲۷-۳۵. در اول مقنعه اعتقادات بیان شده است؛ مانند اعتقاد به معبود و توحید و صفات وی و نفی تشبیه، اعتقاد به پیامبران، اعتقاد به امامت و معرفت ائمه، ولایت اولیاءالله و دشمنی با دشمنان وی، اعتقاد به معاد و جزاء و بهشت جهنم، معرفت و عمل به شرایع اسلام و باب فرض نماز.
  127. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱۰، ص۴ و به کوشش علی‌اکبر غفاری، ج۱۰، ص۳۸۲.
  128. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۹۲، ح۹۳ و ۹۹.
  129. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۲.
  130. شهید ثانی، الرعایه، ص۸۷ ۸۹.
  131. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۳.
  132. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۱۷، ح۴۱.
  133. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۷، ح۸-۱۱.
  134. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  135. شیخ طوسی، الإستبصار، مقدمه، ج۱، ص۲۲.
  136. نسخه شماره ۲۵۶ کتابخانه آیت الله مرعشی از روی نسخه دست خط شیخ طوسی استنساخ شده است (سیداحمد حسینی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی، ج۱، ص۱۴۵). در مجله میراث شهاب، ش۶۵ ۶۶، ص۱۸۶ ۲۶۱ (سال هفدهم، پاییز و زمستان ۱۳۹۰ش)، ۷۹ نسخه کامل و ناقص خطی تهذیب الأحکام معرفی شده است.
  137. شیخ طوسی، الإستبصار، مقدمه، ج۱، ص۲۳-۲۶.
  138. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  139. شیخ طوسی، الإستبصار، مقدمه، ج۱، ص۲.
  140. محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۱، ص۶: و أما الإستبصار فهو بضعة من التهذيب أفردها منه مقتصرا على الأخبار المختلفة و الجمع بينها بالقريب و الغريب.
  141. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.
  142. ر.ک: سیداحمد حسینی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه آیت‌الله مرعشی، ج۱، ص۱۰۱؛ ۲۷ نسخه خطی کامل و ناقص معرفی شده است.
  143. محمد بن حسن عاملی، إستقصاء الاعتبار فی شرح الإستبصار.
  144. احمد بن زین العابدین علوی عاملی، مناهج الأخیار فی شرح الإستبصار.
  145. نعمت الله جزائری، کشف الأسرار فی شرح الإستبصار.
  146. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ؟؟؟.

دریافت متن

پیوند به بیرون