محاصره اقتصادی قریش: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان'
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان')
خط ۱۷: خط ۱۷:
*پس از امضای [[پیمان‌نامه]] [[قریش]]، [[پیامبر]]{{صل}} همراه [[بنی‌هاشم]] و بنی‌مطلب، از [[مکه]] به [[شعب ابی‌طالب]] رفتند و در آنجا استقرار یافتند. بر اساس منابع، [[ابوطالب]] بود که [[بنی‌هاشم]] و از جمله [[حضرت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} را به شعب انتقال داد؛ چون احتمال خطر برای [[پیامبر]]{{صل}} وجود داشت<ref>شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۱، ص۲۲۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۱.</ref>.
*پس از امضای [[پیمان‌نامه]] [[قریش]]، [[پیامبر]]{{صل}} همراه [[بنی‌هاشم]] و بنی‌مطلب، از [[مکه]] به [[شعب ابی‌طالب]] رفتند و در آنجا استقرار یافتند. بر اساس منابع، [[ابوطالب]] بود که [[بنی‌هاشم]] و از جمله [[حضرت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} را به شعب انتقال داد؛ چون احتمال خطر برای [[پیامبر]]{{صل}} وجود داشت<ref>شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۱، ص۲۲۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۱.</ref>.
*[[محاصره]] [[بنی‌هاشم]] از شب اول [[محرم]] [[سال هفتم بعثت]] آغاز شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۷۶.</ref>. طبق گزارش‌ها، محاصره، شدیدترین اقدامی بود که [[دشمنان]] می‌توانستند انجام دهند. بعضی از [[اخبار]] که مساعدت‌های برخی از مکیان به [[بنی‌هاشم]] را بیان می‌کند، تنها به ناهماهنگی [[قریش]] اشاره دارد؛ چرا که اولاً: آن مساعدت‌ها، محدود و غیر مستمر بود؛ ثانیاً: گزارش‌های صریحی از [[گرسنگی]] و فشار شدید بر [[بنی‌هاشم]] در شعب وجود دارد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۵.</ref>. [[روایت]] شده است: گاه شدت فشار به حدی می‌رسید که آنان، چاره‌ای جز خوردن پوست درخت نداشتند<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۷۶.</ref>.
*[[محاصره]] [[بنی‌هاشم]] از شب اول [[محرم]] [[سال هفتم بعثت]] آغاز شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۷۶.</ref>. طبق گزارش‌ها، محاصره، شدیدترین اقدامی بود که [[دشمنان]] می‌توانستند انجام دهند. بعضی از [[اخبار]] که مساعدت‌های برخی از مکیان به [[بنی‌هاشم]] را بیان می‌کند، تنها به ناهماهنگی [[قریش]] اشاره دارد؛ چرا که اولاً: آن مساعدت‌ها، محدود و غیر مستمر بود؛ ثانیاً: گزارش‌های صریحی از [[گرسنگی]] و فشار شدید بر [[بنی‌هاشم]] در شعب وجود دارد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۵.</ref>. [[روایت]] شده است: گاه شدت فشار به حدی می‌رسید که آنان، چاره‌ای جز خوردن پوست درخت نداشتند<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۷۶.</ref>.
*سه سال به آن منوال [[گذشت]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۲.</ref>. [[قریش]] در این مدت، دیده‌بانانی گماشته بود تا کسی پیش [[مسلمانان]] نرود و آذوقه و خوراکی به ایشان نرساند؛ از این رو کسانی که به ایشان محبتی داشتند، به طور [[پنهان]]، آذوقه و [[خوراک]] به آنها می‌رساندند.
*سه سال به آن منوال [[گذشت]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۲.</ref>. [[قریش]] در این مدت، دیده‌بانانی گماشته بود تا کسی پیش [[مسلمانان]] نرود و آذوقه و خوراکی به ایشان نرساند؛ از این رو کسانی که به ایشان محبتی داشتند، به طور پنهان، آذوقه و [[خوراک]] به آنها می‌رساندند.
*روزی [[ابوجهل]] به [[حکیم بن حزام]]، برادرزاده [[خدیجه]]، برخورد و دید که او همراه غلامش، مقداری گندم برداشته است و برای عمه‌اش، که در شعب بود می‌برد. [[ابوجهل]] گفت: "آیا برای [[بنی‌هاشم]] آذوقه می‌بری؟ به [[خدا]] نمی‌گذارم از اینجا بروی تا تو را در [[مکه]] رسوا کنم". ابوالبختری ([[برادر]] [[ابوجهل]]) رسید و به [[ابوجهل]] گفت: "چه شده است؟" گفت: "او برای [[بنی‌هاشم]] آذوقه می‌برد". ابوالبختری گفت: "این آذوقه از [[اموال]] عمه‌اش [[خدیجه]] است که نزد او بوده است و اکنون به صاحبش برمی‌گرداند. آیا ممانعت می‌کنی از اینکه [[مال]] [[خدیجه]] را نزدش ببرند؟ او را رها کن". [[ابوجهل]] [[دست]] بر نداشت و همچنان [[مانع]] می‌شد. سرانجام میان [[ابوجهل]] و برادرش دعوا شد و ابوالبختری، استخوان فک شتری را که در آنجا افتاده بود، چنان بر سر [[ابوجهل]] کوفت که سرش [[شکست]].
*روزی [[ابوجهل]] به [[حکیم بن حزام]]، برادرزاده [[خدیجه]]، برخورد و دید که او همراه غلامش، مقداری گندم برداشته است و برای عمه‌اش، که در شعب بود می‌برد. [[ابوجهل]] گفت: "آیا برای [[بنی‌هاشم]] آذوقه می‌بری؟ به [[خدا]] نمی‌گذارم از اینجا بروی تا تو را در [[مکه]] رسوا کنم". ابوالبختری ([[برادر]] [[ابوجهل]]) رسید و به [[ابوجهل]] گفت: "چه شده است؟" گفت: "او برای [[بنی‌هاشم]] آذوقه می‌برد". ابوالبختری گفت: "این آذوقه از [[اموال]] عمه‌اش [[خدیجه]] است که نزد او بوده است و اکنون به صاحبش برمی‌گرداند. آیا ممانعت می‌کنی از اینکه [[مال]] [[خدیجه]] را نزدش ببرند؟ او را رها کن". [[ابوجهل]] [[دست]] بر نداشت و همچنان [[مانع]] می‌شد. سرانجام میان [[ابوجهل]] و برادرش دعوا شد و ابوالبختری، استخوان فک شتری را که در آنجا افتاده بود، چنان بر سر [[ابوجهل]] کوفت که سرش [[شکست]].
*آنچه در این حادثه برای [[ابوجهل]] سخت بود، این است که می‌ترسید، این خبر به [[گوش]] [[پیامبر]]{{صل}} و اصحابش برسد و باعث دلگرمی آنها شود. اتفاقاً [[حمزة بن عبدالمطلب]] آنجا بود و این حادثه را دید.
*آنچه در این حادثه برای [[ابوجهل]] سخت بود، این است که می‌ترسید، این خبر به [[گوش]] [[پیامبر]]{{صل}} و اصحابش برسد و باعث دلگرمی آنها شود. اتفاقاً [[حمزة بن عبدالمطلب]] آنجا بود و این حادثه را دید.
*[[رسول خدا]]{{صل}} در این مدت، به [[دعوت]] [[مردم]] مشغول بود و بدون واهمه از [[مشرکان]]، [[آشکار]] و [[پنهان]]، [[شب]] و روز، [[مردم]] را به سوی [[خدای متعال]] می‌خواند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۳۶؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۱، ص۲۲۳.</ref>. در این مدت، [[قریش]] سعی می‌کرد تا با دادن وعده‌های [[مالی]]، [[مانع]] [[تبلیغ پیامبر]]{{صل}} شود و او را از [[بدگویی]] درباره [[بت‌ها]] باز دارد؛ اما [[حضرت]] نپذیرفت و پیشنهاد کرد که یک سال تو [[خدایان]] ما را بپرست، ما نیز یک سال [[خدایان]] تو را [[پرستش]] می‌کنیم. این سخنان، [[نزول]] [[آیات]] [[سوره کافرون]] را در پی داشت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۳۷.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[محاصره اقتصادی قریش (مقاله)|محاصره اقتصادی قریش]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۶۶-۲۶۷.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} در این مدت، به [[دعوت]] [[مردم]] مشغول بود و بدون واهمه از [[مشرکان]]، [[آشکار]] و پنهان، [[شب]] و روز، [[مردم]] را به سوی [[خدای متعال]] می‌خواند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۳۶؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۱، ص۲۲۳.</ref>. در این مدت، [[قریش]] سعی می‌کرد تا با دادن وعده‌های [[مالی]]، [[مانع]] [[تبلیغ پیامبر]]{{صل}} شود و او را از [[بدگویی]] درباره [[بت‌ها]] باز دارد؛ اما [[حضرت]] نپذیرفت و پیشنهاد کرد که یک سال تو [[خدایان]] ما را بپرست، ما نیز یک سال [[خدایان]] تو را [[پرستش]] می‌کنیم. این سخنان، [[نزول]] [[آیات]] [[سوره کافرون]] را در پی داشت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۳۷.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[محاصره اقتصادی قریش (مقاله)|محاصره اقتصادی قریش]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۶۶-۲۶۷.</ref>.


==ماجرای موریانه و خوردن [[صحیفه]] و رهایی [[پیامبر]]{{صل}} از شعب==
==ماجرای موریانه و خوردن [[صحیفه]] و رهایی [[پیامبر]]{{صل}} از شعب==
۲۱۸٬۸۵۷

ویرایش